display result search
منو
تفسیر آیه 6 سوره حمد - بخش سوم

تفسیر آیه 6 سوره حمد - بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 28 دقیقه مدت قطعه
  • 421 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 6 سوره مبارکه حمد - بخش سوم
- راههای دستیابی به هدایت تکوینی
- هدایت تکوینی در قرآن
- رسالت و هدایت
- رهزنی شیطان، در صراط مستقیم
- مصادیق اهدنا الصراط المستقیم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم
مالک یوم الدین ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدنا الصراط المستقیم
تکوینی بودن هدایت در *«اهدنا الصراط المستقیم»*
این آیهٴ مبارکه *«اهدنا الصراط المستقیم»*﴿1﴾، اموری را دربردارد که بعضی از آنها به عرض رسید و اشاره شد به اینکه وقتی خدای سبحان انسان را به وسیلهٴ‌ وحی به راه راست هدایت کرده است، انسانی که به حالت ایمان و خضوع در آمد،‌ و خواندن نماز نصیب او شد، او از خدای سبحان هدایت صراط مستقیم را مسئلت می‌کند، یا به معنای آن است که این توفیق را که به ما دادی ادامه بده و اهدنا یعنی «أدمنا» نه هدایت به معنای ادامه استعمال بشود . هدایت یعنی این هدایت داده را استمرار بده یا نه همان هدایت تکوینی مراد است یعنی لطفت که شامل حال ما شد، ما را تشریعاً‌ به راه راست هدایت کردی توفیق طی این طریق را هم به ما مرحمت بکن. صرف دانستن کافی نباشد آن نورانیتی که در پرتو آن نورانیت انسان این راه را به درستی طی می‌کند، به ما مرحمت کن.
راههای دستیابی به هدایت تکوینی
خودش هم در سورهٴ مبارکهٴ تغابن فرمود:‌ *«و من یؤمن بالله یهد قلبه»*﴿2﴾ که نشانهٴ هدایت تکوینی است. در سورهٴ نور آیهٴ 54 اینچنین فرمود: *«قل اطیعوا الله و اطیعوا الرسول فان تولوا فانما علیه ما حمل و علیکم ما حملتم و ان تطیعوه تهتدوا»*﴿3﴾ ما که از خدای سبحان هدایت طریق مستقیم را مسئلت می‌کنیم، سخن خدای سبحان این است که اگر شما خدا را اطاعت بکنید، هدایت می‌شوید. این از باب اتحاد مقدم و تالی است؟ یا نه اگر چنانچه اطاعت بکنید آن هدایت تکوینی نصیبتان می‌شود. یعنی بعد از تمام شدن حجت، بعد از اینکه راه معلوم شد اگر این راه را مقداری طی کردید آنگاه آن هدایت تکوینی نصیبتان می‌شود. آنگاه راه را به خوبی طی می‌کنید شما دو نفر را حساب کنید که، هر دو دستورات دینی را می‌دانند یکی با رغبت و میل عمل می‌کند، یکی عمل نمی‌کند. آنکه عمل می‌کند توفیق الهی نصیبش شده است به نام هدایت تکوینی. آنکه عمل نمی‌کند از آن هدایت تکوینی محروم است. ما که در نماز و غیر نماز عرض می‌کنیم؛ *«اهدنا الصراط المستقیم»*﴿4﴾ نه یعنی برای ما احکام را بیان کن و تبلیغ کن که ما بفهمیم چی واجب است و چی حرام بعد از اینکه تبلیغ به عمل آمد ما فهمیدیم چی واجب است چی حرام، از خدای سبحان مسئلت می‌کنیم، توفیق طی این راه را به ما بده. خدا هم می‌فرماید شما چند قدم این راه را طی کنید، بعداً‌ هدایت می‌شوید. *«ان تطیعوه تهتدوا»*﴿5﴾ نه یعنی إن تطیعوه تهتدوا تشریعاً‌ این که می‌شود اتحاد مقدم و تالی. مثل آن است که بگوید ان تطیعوه تطیعوه نه *«ان تطیعوه»*﴿6﴾؛ اگر این راه را اطاعت کنید و طی کنید آنگاه مهتدی می‌شوید تکویناً.
نظیر آنچه فرمود *«اما من اعطی و اتََّقی و صدَّق بالحسنی فسنیسره للیسری»*﴿7﴾ ما اول راه را برای همه بیان کردیم اگر کسی این راه را چند قدمی طی کرد، بعداً ما طی این راه را برای او آسان می‌کنیم خیلی به آسانی متدین هست. اگر انجام کارهای واجب به نام جهاد اکبر دشوار است برای او سهل است. او به آسانی مواظب زبانش است. به آسانی از مال حرام می‌گذرد . اگر دیگران در برابر مال حرام دستشان می‌لرزد این خیلی به آسانی از حرام پرهیز دارد *«فسنیسره للیسری»*﴿8﴾ یعنی الیسری برای او سخت نیست اطاعت کردن. پرهیز از گناه برای او دشوار نیست. خیلی به طور عادی اطاعت می‌کند و از گناه پرهیز می‌کند این می‌شود هدایت تکوینی. پس اگر ما از خدای سبحان مسئلت می‌کنیم، می‌گوییم *«اهدنا الصراط المستقیم»*﴿9﴾، حضرتش هم راه را نشان داد؛ فرمود *«ان تطیعوه تهتدوا»*﴿10﴾ نظیر آیهٴ سورهٴ تغابن که *«و من یؤمن بالله یهد قلبه»*﴿11﴾
هدایت تکوینی در قرآن
آنگاه نمونه‌هایی از اینکه خدای سبحان چه افرادی را به راه راست هدایت کرده است، در موارد گوناگون ملاحظه می‌فرمایید. در همان آیه‌ای که پایان بحث دیروز، تلاوت شد و تتمه‌اش مانده بود در سورهٴ مائده آیهٴ ‌16 این است فرمود *«قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام»*﴿12﴾ هم به ما فهماند اگر قرآن هادی است ابزار هدایت است نه هادی بالذات. یعنی اگر در سورهٴ اسراء هدایت به قرآن نسبت داده شد و گفتیم *«ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم»*﴿13﴾ در حقیقت هادی خداست و قرآن ابزار هدایت است. فرمود این کتاب و نور مبین آمده است که خدای سبحان بوسیلهٴ این کتاب هدایت می‌کند. *«یهدی به الله»*﴿14﴾ کی را؟ این کتاب که *«هدی للناس»* است کتابی که *«للعالمین نذیرا»*﴿15﴾ است کتابی که *«ذکری للبشر»*﴿16﴾ است. ولی مع ذلک فرمود بوسیلهٴ قرآن ما یک گروه خاصی را هدایت می‌کنیم این گروه خاص همان مؤمنینند که از هدایت تکوینی برخوردارند و گرنه که هدایت تشریعیش که عالمی است. این قرآن همان وقتی که نازل شد فرمود من جهانی‌ام، *«للعالمین نذیراً»*﴿17﴾ *«و ما هی إلاّ ذکری للبشر»*﴿18﴾. تا آنجا که جای بشریت است این قرآن حجت بالغهٴ خدا است. اما در این سورهٴ مائده می‌فرماید خدا به وسیلهٴ این قرآن یک گروه مخصوصی را هدایت می‌کند و آنها کیانند؟‌ *«یهدی به الله من اتبع رضوانه»*﴿19﴾ کسانی که تابع رضوان خدایند یعنی هر کاری را لله انجام می‌دهند و رضای حق را طلب می‌کنند، این گروه که راهیان راه الهی‌اند، خدا اینها را تکویناً‌ در مرحلهٴ بقاء دستشان را می‌گیرد به راه سلامت می‌رساند. خیلی آسان، سالم از این دنیای پر خطر بیرون می‌روند. اگر دربارهٴ مسیح (سلام الله علیه) دربارهٴ یحیای شهید (سلام الله علیه) آمده یکجا با الف و لام یکجا بی الف و لام *«و السلام علیَّ یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعثُ حیا»*﴿20﴾ یعنی این نشئات سه گانه را با سلامت طی می‌کند، سالماً‌ می‌میرند. کسی سالماً‌ می‌میرد که سالماً‌ زندگی کرده باشد. و کسی سالماً‌ در قیامت محشور می‌شود که سالماً‌ مرده باشد. یحیی (سلام الله علیه) اینچنین بود *«سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا»*﴿21﴾ خدا فرمود من یک عده را سالماً به مقصد می‌رسانم. این می‌شود هدایت تکوینی. *«و یهدیهم الی صراط مستقیم»*﴿22﴾.
سؤال...
جواب: «أرنی الحق حقاً حتی اتبعه»﴿23﴾. آن هدایت تکوینی است . یعنی طوری روشن کن که دیگر من تجاوز نکنم. آن نورانیت را به من مرحمت کن که خوب ببینم .
اصل اینکه هدایت به معنای ایصال به مطلوب است در قرآن آمده در چند جا . خواه مطلوب بد , خواه مطلوب خوب، یک وقت دست کسی را می‌گیرند، به مقصود او می‌رسانند این می‌شود هدایت تکوینی خواه مقصود بد خواه مقصود خوب
سؤال...
جواب: بله دیگر، چون معنویات هم مثل مادیات مخلوق خدای سبحانند دیگر. مثلاً اگر خدای سبحان این نور چشم را مرحمت کرده است آن نور دل را هم او مرحمت می‌کند. این دعای تعقیب نماز صبح که از امام رضا (سلام الله علیه) رسیده است و دیگران هم چنین می‌کنند؛‌‌ «و النور فی بصری و البصیرة فی دینی»﴿24﴾ هر دو را انسان از خدا می‌خواهد. «و اجعل النور فی بصری و البصیرة فی دینی»﴿25﴾ این هر دو تکوینی است هم نور چشم را انسان از خدا می‌خواهد این امر تکوینی است، هم نور دل را از خدا می‌خواهد این امر تکوینی است.
عدم اختصاص هدایت تکوینی عام به مؤمنان
در سورهٴ صافات فرمود اینها را به آن مقصودشان، به مقصدشان راه نمایی کنید . دو سه آیه کنار هم است در سورهٴ صافات ظاهراً نیست. *«فاهدوهم الی صراط الجحیم»*﴿26﴾ یعنی در قیامت خدای سبحان به فرشته‌ها دستور می‌دهد که این کفار و فسقه را هدایت کنید به راه جهنم . آنها راه جهنم را هم نمی‌دانند یعنی یکی از بلاها و عذابهایی که کفار در قیامت مبتلایند این است که باید بروند جهنم اما سرگردانند راهش کجاست . عده‌ای اینها را مستقیم به جهنم می‌برند. *«فاهدوهم الی صراط الجحیم»*﴿27﴾ نه یعنی تبلیغ کنید که هدایت، هدایت تشریعی باشد چون در قیامت سخن از تشریع نیست. یعنی دستشان را بگیرید برسانید. مقصودشان هم جهنم بود منتها نمی‌دانستند جهنم مقصودشان است چیز دیگر خیال می‌کردند. هدایتشان کنید به راه جهنم . *«فاهدوهم الی صراط الجحیم»*﴿28﴾ فرمود *«فاهدوهم الی صراط الجحیم و قفوهم انهم مسئولون ما لکم لا تناصرون»﴿29﴾ فرمود اینها را هدایتشان کنید به جهنم، به راه جهنم. این هدایتِ تشریع نیست، یعنی اینها را ببرید در دنیا به فرشته‌‌گان خدای سبحان دستور می‌دهد که این شخص را به راه خیر ببرید. توفیق، درک، بینش، گرایش، علاقه پیدا می‌شود امکانات را از بیرون گرایش را از درون فراهم می‌کند انسان به خوبی موفق می‌شود. گاهی که خدای سبحان بخواهد امتحان بکند اینچنین است، که همهٴ وسایل را فراهم می‌کند تا انسان را بیازماید. گاهی هم که بخواهد هدایت تکوینی بکند همهٴ وسایل را از درون و بیرون فراهم می‌کند تا انسان را بیازماید. آنگاه انسان در هنگام تهیهٴ وسایل به خوبی راه را می‌بیند و انجام می‌دهد. و همهٴ وسایل را هم خدای سبحان برایش فراهم می‌کند و آماده می‌کند. این می‌شود هدایت تکوینی. بنابراین هدایتی که در سورهٴ صافات آمده است که *«فاهدوهم الی صرط الجحیم»*﴿30﴾ این هدایت تکوینی است چون در قیامت سخن از تشریع نیست.
چه اینکه بهشتی‎ها هم می‌گویند *«الحمد لله الذی هدانا لهذا»*﴿31﴾ آنجا هم سخن از تکوین است نه تشریع. خدا را شکر که ما را به اینجا رساند . این تکوین است. تشریع آن است که برای انسان قانون معین کنند که انسان بعد از درک قانون بفهمد چی واجب است چی حرام یا اطاعت کند یا تمرد. اما تکوین آن است که گرایش و بینش و هوش و وسایل را فراهم بکند تا انسان راه را طی کند.
سؤال...
جواب: نه منظور این است که هدایت به آن معنا که شامل همه شده است خدای سبحان همه را هدایت کرده است. بهشتیان که در بهشت می‌گویند خدا را شکر می‌کنیم که ما را هدایت کرد ، یعنی خدا را شکر می‌کنیم که برای ما احکام گفت؟ که این احکام را برای همه گفت. آنی که در بهشت از بهشتیان شنیده می‌شود، این است که خدا را شکر می‌کنیم که ما را به اینجا رساند. خدا را شکر می‌کنیم که به وعده‌اش وفا کرد. خدا را شکر می‌کنیم که حزن و اندوه را از ما برداشت. خدا را شکر می‌کنیم که زمین بهشت را ارث ما قرار داد. اینها محامد اهل بهشت است. *«الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن»*﴿32﴾ *«الحمد لله الذی هدانا لهذا»*﴿33﴾ *«والحمد لله الذی صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوأ من الجنة حیث نشاء»*﴿34﴾. اینها محامد اهل بهشت است.
سؤال...
جواب: درست است ولی منظور این است که آن امری نیست مخصوص اهل بهشت، و این دارد محامد بهشتیان را ذکر می‌کند. آن حمد خدا را که برای ما احکام بیان کرد . صرف تبیین احکام انسان را به بهشت نمی‌رساند برای اینکه *«هدیً‌ للناس»* بود. جهنمی‌ها هم می‌گویند به اینکه برای ما گفتند احکام را برای ما گفتند خزنهٴ جهنم از جهنمیان سؤال می‌کند *«أ لم یأتکم نذیر قالوا بلی قد جاءنا نذیر فکذبنا و قلنا ما نزل الله من شی ان انتم إلاّ فی ضلال کبیر»*﴿35﴾ بنابراین آنچه مهم است آن عنایتی الهی است که انسان را به مقصد و مقصود می‌رساند.
رسالت و هدایت، منّت الهی
و این را دربارهٴ انبیاء چنین می‌فرماید: در سورهٴ صافات راجع به موسی و هارون ﴿علیهما السلام﴾ لسان قرآن کریم این است. آیهٴ 114 به بعد سورهٴ صافات *«ولقد مننا علی موسی و هارون و نجیناهما و قومهما من الکرب العظیم و نصرناهم فکانوا هم الغالبین و آتیناهما الکتاب المستبین و هدیناهما الصراط المستقیم»*‌﴿36﴾ ما بر موسی و هارون منت نهادیم. منت آن نعمت سنگین است. آن نعمتی که حملش مشکل است آن را می‌گویند منت. رسالت، منت است. هدایت، منت است و مانند آن. خدای سبحان با آفرینش این مجموعهٴ نظام، آسمان و زمین، خلق آفتاب و آب و امثال ذلک منت یاد نکرد. نفرمود من بر شما منت نهادم که بر شما آفتاب خلق کردم یا آب خلق کردم. منت هی النعمة الثقیله. آن نعمت وزین را می‌گویند منت. اما دربارهٴ رسالت سخن از منت است *«لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا»*﴿37﴾ هدایت سخن از منت است *«بل الله یمن علیکم أن هداکم للایمان»*﴿38﴾ و مانند آن. دربارهٴ موسی و هارون ﴿علیهما السلام﴾ سخن از منت است. فرمود ما بر اینها منت نهادیم. اینها را چکار کردیم؟ اینها را در جنگ پیروز کردیم. بعد به اینها چی دادیم؟ به اینها تورات دادیم. بعد چکارشان کردیم؟ اینها را به راه راست هدایت کردیم. خوب این هدایت راه راست به معنای تشریع که برای همهٴ بنی‌اسرائیل بود. برای همهٴ بنی‌اسرائیل مسئلهٴ تشریع احکام بود. اختصاصی به موسی و هارون ﴿علیهما السلام﴾ نداشت. این منتی بر موسی و هارون نبود. اینکه می‌فرماید: ما بر اینها منت نهادیم، به اینها کتاب مستبین دادیم، اینها را به صراط مستقیم هدایت کردیم، یعنی تکویناً. یعنی آن توفیق را دادیم. آن نورانیت را به ایشان دادیم.
سؤال...
جواب: اگر هدایت تشریعی شد، مکلّف به حسن اختیار خود چند قدم عمل کرد، اطاعت کرد، آنگاه هدایت تکوینی نصیبش می‌شود. *«ان تطیعوه تهتدوا»*﴿39﴾ *«و من یؤمن بالله یهد قلبه»*﴿40﴾. اوّل سخت است برای انسان، بعد آسان می‌شود. اینکه بعد آسان می‌شود، همهٴ مشکلات را خدای سبحان حل می‌کند، این هدایت تکوینی است. این اول رایگان نصیب کسی نمی‌شود. اگر یک کسی چند قدمی این راه را طی کرد، آنگاه آن هدایت تکوینی نصیبش می‌شود. اگر موسی و هارون ﴿علیهما السلام﴾ آن مشکلات را تحمل نمی‌کردند، این هدایت تکوینی نصیبشان نمی‌شد.
سؤال...
جواب: این چون یقین را برای متقین بیان کرد خدای سبحان هم دربارهٴ متقین دارد: *«ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»*﴿41﴾ اینها اهل تقوی شدند، خدای سبحان این نورانیت را به ایشان مرحمت کرده است. نه اینکه متقی از پیش خود این نورانیت را دارد. تقوا هم همان عبادت خاصه است. والحمد لله رب العالمین
سؤال...
جواب: مبتدی چون از هدایت تکوینی هنوز برخوردار نشده و مختار است. *«انا هدیناه السبیل»*﴿42﴾ مبتدی بین دو راه ایستاده است *«و هدیناه النجدین»*﴿43﴾ نجد خیر و نجد شر. اگر به حسن اختیار خود راه خیر را چند قدم طی کرده است، ایمان آورد و اطاعت کرد بقیهٴ راه را به آسانی طی می‌کند. آن بقیه می‌شود تکوینی.
سؤال...
رهزنی شیطان، در صراط مستقیم
جواب: بله مادامی که در غیر معصومین بله چون بالاخره شیطان در همهٴ‌ این راهها هست. شیطان هم در همین راه‌ها هست این راه مستقیم شیطان ، آدرسش را قرآن کریم مشخص کرد. گفت من راه‌های انحرافی من نیستم برای اینکه آنها را دیگر من دادم به مأمورین جزء‌ و خودشان شیطان شدند. آدرس من همین صراط مستقیم است، من جای دیگر کار ندارم. *«لاقعدن لهم صراطک المستقیم»*﴿44﴾ من سر راه می‌نشینم. منتها این صراط مستقیم طولانیست. از مراحل بدوی شروع می‌شود تا لقاء الله. این اوائل راه و تا حدودی اواسط راه شیطان هست. از آن به بعد دیگر جای نفوذ شیطنت نیست . انسان اگر این مقدار راه را طی کند از اوائل بگذرد از اواسط بگذرد به آن بخش سوم برسد، یعنی جزء عباد مخلص بشود،‌ شیطان دیگر آنجا راه ندارد اصلا و گرنه گفت من سر راه می‌نشینم. جای دیگر من نیستم جایی که پرتگاه است من نیستم. من سر راه می‌نشینم دست اینها را می‌گیرم پرت می‌کنم. کارم این است. *«لاقعدن لهم صراطک المستقیم»*﴿45﴾ همین جا کمین می‌زنم. خدای سبحان هم فرمود: پیامبر من هم در همین جاست خود من هم در اینجا حضور دارم و اینها را راهنمایی می‌کنیم. دربارهٴ پیامبر هم فرمود: *«یس و القرآن الحکیم انک لمن المرسلین علی صراط مستقیم»*﴿46﴾ تو بر صراط مستقیم هستی. تو جلو داری می‌روی این قافله هم بدنبال تو دارند می‌آیند. این هم کمین می‌زند. من هم که خدایم کارم روی این صراط مستقیم است شما اگر این مقدار را طی کنید دیگر از کمین شیطان بیرون می‌روید یعنی وقتی برسید به مرحلهٴ اخلاص شیطان بلد نیست چگونه مخلصین را فریب بدهد.
عدم دسترسی شیطان به مخلَصین
آنچه را که مخلَصین دنبال او هستند، شیطان نمی‌فهمد. آنچه که ابزار کار و بازی شیطان است، مخلصین روی او پا گذاشتند این است که اوایل راه جای شیطنت هست که کمین بزند اما اواخر راه جای شیطنت نیست. لذا اگر اخلاص را رها کنند از آن بخش سوم می‌افتند توی بخش دوم و اول، خطر دارد. این اخلاصی که حفظ بکنند در دسترس کسی نیستند لذا شیطان گفت *«الا عبادک منهم المخلَصین»*﴿47﴾ خدای سبحان هم فرمود به اینکه تو بر بندگان مخلَص من راه نداری.
سؤال...
جواب: بله؟ قبل از تشریع. تشریع باید باشد برنامه باید باشد تا به یک کسی توفیق طی آن راه را بدهند. آن هم به نوبهٴ خود شرع است چون یکی از حجج الهیّه شرع است دیگر. بعضی از چیزها را عقل می‌فهمد انسان اگر دسترسی پیدا نکرده است، به اینکه بفهمد *«لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل»*﴿48﴾ ولی عقل می‌گوید خوردن مال مردم حرام است. خب این حجت شرعی است دیگر. خود عقل حجة شرعیه «ان لله علی الناس حجتین، حجة ظاهرة و حجة باطنة»﴿49﴾ عقل حجت شرعیست. که بوسیلهٴ عقل هم عبد بر مولا احتجاج می‌کند هم مولا بر عبد. آنگاه خدای سبحان می‌گوید من حجت را به شما دادم دیگر. اگر چیزی که عقل نفهمد، نظیر خصوصیتهای عبادی و امثال ذلک البته شخص معذور است.
سؤال...
جواب: ممکن است غیر معصوم هم به مقام اخلاص برسد. از آن طرف هر معصومی مخلَص هست اما از این طرف هر مخلَصی معصوم باشد لازم نیست.
سؤال...
جواب:‌ گمراه نمی‌شود دیگر، حفظ می‌شود.
سؤال...
جواب: امکان چرا امکان هست لذا باید اخلاصش را حفظ کند. اگر اخلاصش را حفظ نکرد این خطر هست.
سؤال...
جواب: بالاخره شیطان مواظب است ببیند که این سقوط می‌کند می‌آید تو بخش دوم و اول که بگیرد یا نه. مادامی که آنجا هست دسترسی به او ندارد.
سؤال...
جواب: چرا خود انسان از درون خود می‌تواند بالاخره فریب بخورد. دیگر
سؤال...
جواب: انحصارش از کجاست؟ مثلا او عامل قریب است *«و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه»*﴿50﴾ آن خناسی که *«یوسوس فی صدور الناس»*﴿51﴾ او کمین کرده در بخش اول و دوم. اما آن نفسی که با انسان همواره هست، *«و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید»*﴿52﴾ آن همواره با انسان است.
سؤال...
جواب: سرپیچی از تکوین؟ نه اگر محال باشد که می‌شود جبر. تکوین در حد یک توفیق است. راه را انسان به آسانی طی می‌کند. و الا می‌شود جبر.
سؤال...
جواب:‌ نه ترک اولی یعنی مثلا دو تا مستحب بود یکی افضل بود و یکی
ادامه سؤال قبلی:
جواب: بله؟ نه حالا جریان حضرت آدم ﴿سلام الله علیه﴾ می‌رسیم به اینکه او اصلا تشریع نبود. چون در آن عالم سخن از تشریع نیست بعدا که به زمین آمد شد اولین پیامبر و تشریع از این بعد هست . ولی ممکن است یک امری افضل باشد نسبت به یک امر دیگر اینها چون ابرار دارند و مقربین. «حسنات الابرار سیئات المقربین»﴿53﴾ باشد و گرنه متروک و امثال ذلک آنجا نبود.
هدایت نیکان، شرح صدر
بنابراین اگر خدای سبحان بخواهد کسی را به راه راست تکویناً هدایت کند خود این شخص باید مقداری از این راه را طی کند تا توفیق هدایت تکوینی نصبیبش بشود. و همانطوری که در سورهٴ تغابن فرمود:‌ *«و من یؤمن بالله یهد قلبه»*﴿54﴾ در سورهٴ انعام هم تشریح می‌کند که اگر ما خواستیم کسی را هدایت کنیم قلب او را روشن و منشرح می‌کنیم. شرح صدر به او می‌دهیم. آیه 125 سورهٴ انعام فرمود: *«فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعَّد فی السماء»*﴿55﴾ اگر کسی خواست، خدا خواست کسی را هدایت کند قلبش را باز می‌کند. شرح صدر به او مرحمت می‌کند. قلب مشروح معارف بلندتر را درک می‌کند. همان بیانی که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در آن حدیث به کمیل فرمود: «یا کمیل ان هذه القلوب أوعیة فخیرها اوعاها»﴿56﴾؛ این دلها ظروف اندیشه‌هاست، بهترین دل آن قلبی است که ظرفیتش بیشتر باشد. آن قلبی که ظرفیتش بیشتر است برای درک مطالب بلندتر، او از شرح صدر برخوردار است. در این کریمه فرمود: خدا هر که را بخواهد هدایت کند، شرح صدر به او مرحمت می‌کند. و هر که را بخواهد گمراه کند، دلش را می‌بندد. خب این تشریعی است یا تکوینی؟ تشریعی که برای همه یکسان است. فرمود: *«هدی للنّاس»*﴿57﴾، به همهٴ مردم بدهید. نه اینکه اول شرح صدر به کسی مرحمت کند یا قلب کسی را ببندد. اول به عنوان هدایت عامه، همگان را هدایت می‌کند *«نذیراً للبشر»*﴿58﴾ *«ذکری للبشر»*﴿59﴾ *«نذیراً للعالمین»*﴿60﴾ اگر کسی این راه را مقداری طی کرده است، خدا به او شرح صدر می‌دهد. *«لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم»*﴿61﴾؛ مثل یک دریای عظیم. اگر چیزی وارد دریا بشود، دریا را تکان نمی‌دهد. چیزی از دریا گرفته بشود، دریا را کم نمی‌کند. طوری که او نگران بشود. قلب مشروح این چنین است؛ اگر حادثهٴ تلخی بیاید او غمگین نمی‌شود، نعمتی به او برسد او مسرور نخواهد شد. چون هر دو را به عنوان آزمون الهی می‌داند. این قلب مشروح جا برای حوادث نیست خلاصه. این شرح صدر است.
گمراهی منحرفان، تنگ جانی
آنگاه وقتی که فرمود: هر که را خدا بخواهد گمراه کند قلبش را می‌بندد، ذیلاً بیان کرد *«کذلک یجعل الله الرجس علی الذین لا یؤمنون»*﴿62﴾ این رجس و پلیدی را که عبارت است از بستن دل و تنگی جان است، خدا بر افرادی که ایمان نیاوردند تحمیل می‌کند. معلوم می‌شود اگر شرح صدر اعطا می‌کند به مؤمنین مرحمت می‌کند. اگر بستن دل بر کسی تحمیل می‌شود، آن کسی است که رجس و گرفتاری عدم ایمان دامنگیر او شد. *«کذلک یجعل الله الرجس علی الذین لا یؤمنون»*﴿63﴾ آنگاه معلوم می‌شود شرح صدر طهارت است و ضیق صدر رجس، پلیدی. این پلیدی که انسان باید از آن مهاجرت کند. پس این طور نیست که بدواً، رایگان خدای سبحان قلب کسی را مشروح کند یا دل کسی را ببندد. این چنین نیست. و در سورهٴ کهف جریان اصحاب کهف را که تشریح می‌کند، می‌فرماید اینها قیام کردند مبارزه کردند، دست از آسایش کشیدند، ما هم یک هدایت زائدی به اینها دادیم. این هدایت زائد همان هدایت تکوینی است نه تشریعی. چون تشریع که نسبت به همه شد. در سورهٴ کهف آیهٴ 13 فرمود: *«نحن نقص علیک نبأهم بالحق إنّهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی»*﴿64﴾ اینها یک رادمردانی بودند که برای خدا قیام کردند. شاب نبودند، فتی بودند. سخن از فتوت است. و گر نه سنشان کم نبود. اینها جوانمرد بودند و نه جوان. سخن از فتوت است *«انهم فتیة آمنوا بربهم»*﴿65﴾ یک جوانمردانی بودند که قیام کردند، ما هم هدایتشان را زیاد کردیم. نه هدایتشان را زیاد کردیم یعنی احکام را برایشان گفتیم که بشود تشریعی. این هدایت که تکوینی است، دربارهٴ اینها افزوده کردیم، راه را به خوبی دیدند. به آسانی راه را طی کردند. و از هیچ خطری نترسیدند. *«انهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی»*﴿66﴾.
هدایت به سخن نیک و پاکیزه
در سورهٴ حج وقتی جریان اهل بهشت را تشریح می‌کند، آیهٴ 24 سورهٴ حج این است که می‌فرماید: *«و هدوا الی الطیب من القول و هدوا الی صراط الحمید»*﴿67﴾ اینها به خوب حرف زدن هدایت شدند. به قول طیب هدایت شدند. قول طیب را که خدای سبحان به همه دستور داد شما خوب حرف بزنید. چطور اینها فقط هدایت شدند به خوب حرف زدن؟ حرفی که کسی را حیثیت کسی را نبرد، حرفی که خبیث نباشد، از دهن اینها خبیث باشد، از دهن اینها بیرون نمی‌آید و حرف گزنده از دهن اینها بیرون نمی‌آید. این هدایت تکوینی است. چرا؟ چون راههای خیر را از قبل طی کرده‌اند. آنگاه خدای سبحان طرز حرف زدن را هم به اینها آموخت. اصلاً بد نمی‌گویند، لغو نمی‌گویند و چیزی که وقار و عظمت اینها را هم کم بکند، نمی‌گویند.
وصیّت حضرت علی﴿علیه السلام﴾ به پرهیز از سخن لغو
در همان نامه که در نهج البلاغه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) برای حسن بن علی (علیهما السلام) مرقوم فرمود، از آنجا تعبیر کرد از حضرت به عنوان بنی، یعنی پسرک من. با ترحم و امثال ذلک یاد می‌کند. می‌فرماید: این چنین نباش که در مجالس نشسته‌ای حرفی بزنی که دیگران بخندند ولو از دیگری نقل کنی.﴿68﴾ در جلسه طوری باشی که تو بگویی و دیگران بخندند. دهانت وسیلهٴ خندهٴ دیگران باشد. خود را سبک نکن با این سخن. در پایان آن نامه که در نهج البلاغه هست، فرمود: نقل نکن یک چیزی که دیگران بخندند. این شایستهٴ یک انسانی که در راه است، نیست.
قول طیب آن است که انسان مواظب زبانش باشد. مواظب گفتارش باشد. لغو نگوید. لهو نگوید و مانند آن. این یک امر تکوینی است که خدای سبحان به اینها مرحمت کرده است.
سؤال...
جواب: بله؟ اشکال ندارد اما ببینید یک وقت انسان می‌خواهد بداند حرام است یا نه، یک وقت می‌خواهد بداند که بالاخره انسان خودش را به چه چیز سرگرم می‌کند. دهان عادت می‌کند دیگر.
هدایت تکوینی و تشریعی
مسئلهٴ هدایت تکوینی و هدایت تشریعی را در آیاتی که قرآن کریم هم به پیامبر نسبت می‌دهد، هم از پیامبر سلب می‌کند، به خوبی مشخص کرده که یکی تکوینی است یکی تشریعی. خدای سبحان هم به پیامبر می‌فرماید تو هدایت نمی‌کنی، هم می‌فرماید تو هدایت می‌کنی. هم می‌فرماید تو به صراط مستقیم هدایت نمی‌کنی، هم می‌فرماید تو به صراط مستقیم هدایت می‌کنی. پیداست که یکی تکوینی است یکی تشریعی. در سورهٴ قصص آیهٴ 56 به بعد این است: *«انک لا تهدی من احببت»*﴿69﴾؛ تو هر که را بخواهی هدایت نمی‌کنی که، *«ولکن الله یهدی من یشاء»*﴿70﴾؛ خداست که هدایت می‌کند. این معلوم می‌شود هدایت تکوینی است. چون خدا به رسولش فرمود تو مردم را به صراط مستقیم هدایت می‌کنی. یعنی تشریعاً احکام الهی را برای مردم بیان می‌کنی. آن را در پایان سورهٴ شوری آیهٴ 52 و 53 بیان می‌کند. می‌فرماید به اینکه: *«وکذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا»*﴿71﴾ این امر تکوینی است. *«ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان ولکن جعلناه نوراً نهدی به من نشاء»*﴿72﴾ ما این امر را که هدایت تکوینی است، یک نور خاصی قرار دادیم که این نور خاص را به همه نخواهیم داد. هر که را بخواهیم می‌دهیم. کی ها را می‌خواهد خدا؟ *«من یؤمن بالله یهد قلبه»*﴿73﴾ *«ان تطیعوه تهتدوا»*﴿74﴾ آنها را خدا می‌خواهد. *«و یهدی الیه من اناب»*﴿75﴾ *«و یهدی الیه من ینیب»*﴿76﴾ که بحثهایش در سورهٴ رعد گذشت.
مصداق *«اهدنا »* در آیهٴ مورد بحث
فرمود این یک نوری است ما به همه نمی‌دهیم. هر که را بخواهیم می‌دهیم. کی‌ها را می‌خواهد؟ *«من یؤمن بالله یهد قلبه»*﴿77﴾ کسی که چند قدم این راه را طی کند، به او این نور را مرحمت می‌کند. معلوم می‌شود این *«اهدنا الصراط المستقیم»*﴿78﴾ مسئلت کردن نور است. خدایا یعنی نور به ما بده. نه اهدنا یعنی نورنا، هدایت مصداقش با مصداق نور یکی است. نه اینکه لفظ هدایت و لفظ نور مترادف باشند یا اهدنا در نورنا استعمال شده باشد و مانند آن. نه، اهدنا همان اهدنا است. رساندن است. راهنمایی کردن است. منتها راهنمایی تکوینی در لسان قرآن کریم، نور است. که انسان به خوبی راه را می‌بیند. فرمود این نور را به هر که بخواهیم می‌دهیم. تو کارت هدایت است. *«جعلناه نوراً نهدی به من نشاء من عبادنا»*﴿79﴾ اما *«و انک لتهدی الی صراط مستقیم»*﴿80﴾ تو فقط مردم را به صراط مستقیم هدایت می‌کنی. همین صراط مستقیمی که در سورهٴ قصص همین الان بحث شد که خدا فرمود: *«انک لا تهدی من احببت»*﴿81﴾ تو هدایت نمی‌کنی. در سورهٴ قصص می‌فرماید تو هدایت می‌کنی. در سورهٴ قصص که فرمود تو هدایت نمی‌کنی یعنی تو کسی نیستی که دست اینها را بگیری و تا بهشت برسانی، تو فقط می‌گویی. *«و ما علی الرسول الا البلاغ»*﴿82﴾ تو می‌گویی *«اقم الصلوة»*﴿83﴾ اما من هستم که دل اینها را نور می‌دهم اینها راه را طی می‌کنند. پس در سورهٴ قصص فرمود: *«انک لا تهدی من احببت»*﴿84﴾ تو هر که را بخواهی، دوست داشته باشی هدایت نمی‌کنی. تو فقط بیان می‌کنی احکام الهی را. *«بلغ ما انزل الیک من ربک»*﴿85﴾ یکی نمی‌پذیرد ولایت حضرت امیر (سلام الله علیه) را، یکی می‌پذیرد. یکی نور دارد، یکی ندارد. تو فقط تبلیغ می‌کنی. در سورهٴ شوری فرمود که: *«جعلناه نوراً نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الی صراط مستقیم»*﴿86﴾ تو کارت تبلیغ کردن است، گفتن است. تو فقط مردم را آگاه می‌کنی. چی بر مردم واجب است، چی حرام. اما آن نوری که در دل می‌تابد، به وسیلهٴ آن نور راهیان حرکت می‌کنند، آن دست من است. *«انک لتهدی الی صراط مستقیم»*﴿87﴾ صراط مستقیم، صراط کیست؟ *«صراط الله الذی له ما فی السموات و ما فی الارض الا الی الله تصیر الامور»*﴿88﴾
(و الحمد لله رب العالمین)
پاورقی‌ها:
(1) سورهٔ فاتحة الکتاب، آیهٔ 6.
(2) سورهٔ تغابن، آیهٔ 11.
(3) سورهٔ نور، آیهٔ 54.
(4) سورهٔ فاتحة الکتاب، آیهٔ 5.
(5) سورهٔ نور، آیهٔ 54.
(6) سورهٔ نور، آیهٔ 54.
(7) سورهٔ لیل، آیات 5 ـ 7.
(8) سورهٔ لیل، آیات 5 ـ 7.
(9) سورهٔ فاتحة الکتاب، آیهٔ 5.
(10) سورهٔ نور، آیهٔ 54.
(11) سورهٔ تغابن، آیهٔ 11.
(12) سورهٔ مائده، آیهٔ 16.
(13) سورهٔ اسراء، آیهٔ 9.
(14) سورهٔ مائده، آیهٔ 16.
(15) سورهٔ فرقان، آیهٔ 1.
(16) سورهٔ مدثر، آیهٔ 31.
(17) سورهٔ فرقان، آیهٔ 1.
(18) سورهٔ مدثر، آیهٔ 31.
(19) سورهٔ مائده، آیهٔ 16.
(20) سورهٔ مریم، آیهٔ 33.
(21) سورهٔ مریم، آیهٔ 15.
(22) سورهٔ مائده، آیهٔ 16.
(23) بحار، ج 83، ص 119.
(24) مفاتیح الجنان، دعای تعقیب نماز صبح.
(25) مفاتیح الجنان، دعای تعقیب نماز صبح.
(26) سورهٔ صافات، آیهٔ 23.
(27) سورهٔ صافات، آیهٔ 23.
(28) سورهٔ صافات، آیهٔ 23.
(29) سورهٔ صافات، آیات 23 ـ 25.
(30) سورهٔ صافات، آیهٔ 23.
(31) سورهٔ اعراف، آیهٔ 43.
(32) سورهٔ فاظر، آیهٔ 34.
(33) سورهٔ اعراف، آیهٔ 43.
(34) سورهٔ زمر، آیهٔ 74.
(35) سورهٔ ملک، آیهٔ 8 ـ 9.
(36) سورهٔ صافات، آیات 114 ـ 118.
(37) سورهٔ آل عمران، آیهٔ 164.
(38) سورهٔ حجرات، آیهٔ 17.
(39) سورهٔ نور، آیهٔ 54.
(40) سورهٔ تغابن، آیهٔ 11.
(41) سورهٔ انفال، آیهٔ 29.
(42) سورهٔ انسان، آیهٔ 3.
(43) سورهٔ بلد، آیهٔ 10.
(44) سورهٔ اعراف، آیهٔ 16.
(45) سورهٔ اعراف، آیهٔ 16.
(46) سورهٔ یس، آیهٔ 1 ـ 4.
(47) سورهٔ ص، آیهٔ 83.
(48) سورهٔ بقره، آیهٔ 188.
(49) الکافی، ج 1، ص 15.
(50) سورهٔ ق، آیهٔ 16.
(51) سورهٔ ناس، آیهٔ 5.
(52) سورهٔ ق، آیهٔ 16.
(53) بحار، ج 25، ص 205.
(54) سورهٔ تغابن، آیهٔ 11.
(55) سورهٔ انعام، آیهٔ 125.
(56) نهج البلاغه، حکمت 147.
(57) سورهٔ بقره، آیهٔ 185.
(58) سورهٔ مدثر، آیهٔ 36.
(59) سورهٔ مدثر، آیه 31.
(60) سورهٔ فرقان، آیهٔ 1.
(61) سورهٔ حدید، آیهٔ 23.
(62) سورهٔ انعام، آیهٔ 125.
(63) سورهٔ انعام، آیهٔ 125.
(64) سورهٔ کهف، آیهٔ 13.
(65) سورهٔ کهف، آیهٔ 13.
(66) سورهٔ کهف، آیهٔ 13.
(67) سورهٔ حج، آیهٔ 24.
﴿68﴾ نهج البلاغه، نامه 31، ص 405؛ إیاک أن تذکر من الکلام ما یکون مضحکاً وإن حَکَیْتَ ذلک عن غیرک.
(69) سورهٔ قصص، آیهٔ 56.
(70) سورهٔ تغابن، آیهٔ 11.
(71) سورهٔ شوری، آیهٔ 52.
(72) سورهٔ شوری، آیهٔ 52.
(73) سورهٔ تغابن، آیهٔ 11.
(74) سورهٔ نور، آیهٔ 54.
(75) سورهٔ رعد، آیهٔ 27.
(76) سورهٔ شوری، آیهٔ 13.
(77) سورهٔ تغابن، آیهٔ 11.
(78) سورهٔ فاتحة الکتاب، آیهٔ 6.
(79) سورهٔ شوری، آیهٔ 52.
(80) سورهٔ شوری، آیهٔ 52.
(81) سورهٔ قصص، آیهٔ 56.
(82) سورهٔ نور، آیهٔ 54.
(83) سورهٔ هود، آیهٔ 114.
(84) سورهٔ قصص، آیهٔ 56.
(85) سوره مائده، آیه 67.
(86) سورهٔ شوری، آیهٔ 52.
(87) سورهٔ شوری، آیهٔ 52.
(88) سورهٔ شوری، آیهٔ 53.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 28:09

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی