- 725
- 1000
- 1000
- 1000
مسئولیت پیامبر - جلسه هشتم
سخنرانی حجةالاسلام والمسلمین انصاریان با عنوان "رسول اکرم(ص)، اسوهای نیکو برای جهانیان"، جلسه هشتم، سال 1397
وسیله تبلیغ پیامبر دو حقیقت بود: یکی قرآن مجید بود که با قرآن با مردم سخن می گفت و دیگری علم گسترده ای بود که پروردگار مهربان عالم به او عطا کرده بود؛ با این علم تمام حسنات و سیّئات را می شناخت و با این علم همه خلأهای اخلاقی، روحی و عقلی مردم را می دانست. به مجموعه ای که قرآن و علم پیامبر بود به تعبیر پروردگار «حکمت» گفته می شود؛ یعنی دانشی بود که انتقال به مردم می داد و آنهایی که قبول می کردند افراد باانصافی بودند و حق را با پیامبر می دانستند. حق مثل روز روشن است و قابل تغییر نیست. در لغت عرب حق را در غالب هشت یا نه معنی آورده است که یکی از آن ها این است که حق تا ابد ثابت است و غیر قابل تغییر می باشد. وقتی چیزی حق باشد و برای همه روشن باشد، نمی توان گفت از مقوله باطل است.
مشرکین می گویند: قرآن سحر مبین است. ولی باطن و دلشان هم می داند که دروغ می گویند. مشرکین چون کبر باطنی دارند، قرآن را افسانه می دانند. وقتی سفره عدالت و «إِیتَای ذِی الْقُرْبی» پهن شود و سفره فحشا و فساد جمع گردد، همه طعم بهشت را می چشند. در اعتقاد نمی توان حق را باطل نامید و در عمل هم نمی شود گفت زنا، ربا یا حرام خوری کار حقی است. پس نه در اعتقاد و نه در عمل نمی توان حق را باطل نامید و این اسمش حکمت است. در قرآن خداوند می فرماید: «یس. وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ » این یعنی حرفهای استوار، کلام محکم و حرف حق است که زندگی را بر اساس پاکی ها بالا می برد.
ابزار دیگر پیامبر علم خودش بود که الهی بود. کتابی هست به نام «نهج الفصاحة» که در آنجا می خوانیم که پیامبر برای حل مشکلاتِ ظاهری و باطنی چگونه راهنمایی کرده است. خداوند در سوره مبارکه بقره می فرماید: به هرکسی که حکمت دادم خیر کثیر به او دادم. این یعنی خیر جاری و تمام نشدنی. این دو ابزار پیامبر بود که برای هدایت و نجات مردم از مشکلات دنیوی و اخروی، ساختن زندگی سالم، راهنمایی انسان به سوی سعادت ابدی، لقاءالله، رحمت و مغفرت است.
وقتی انسان حکمت رسول اکرم (ص) را می بیند بهت زده می شود. خداوند در سوره اعراف از «رسول» به «اُمّی » تعبیر می کند تا به مردم بفهماند که این یک معجزه الهی است که فردی که تا روز بعثت واقعاً بی سواد بوده است در یک لحظه تمام علوم اولین و آخرین و حکمت را فرا بگیرد؛ چگونه در حالت عادی شخص بی سواد بی دلیل و بی علت می تواند این چنین عالِم شود؟ اما پیامبر که امّی بود در یک لحظه کتاب علمِ مطلق و علم اولین و آخرین می شود.
ما بایستی آنگونه خداوند را عبادت و اطاعت کنیم که گویا با چشم سر او را می بینیم. یعنی عمرت را، عبادتت را، زندگی ات را به شکلی قرار بده که انگار او را می بینی؛ اگر تو با چشم بدن او را نمی بینی ولی او تو را همه جا و در همه لحظات می بیند. پس باید کارهایمان را به گونه ای انجام دهیم که انگار خدا را داریم می بینیم. حال اگر تو نمی بینی یا نمی توانی ببینی اما او که تو را می بیند و برای او خلوت و جَلوت هم وجود ندارد. تمام هستی پیش او حاضر است و آشکار و پنهان برایش معنا ندارد.
وسیله تبلیغ پیامبر دو حقیقت بود: یکی قرآن مجید بود که با قرآن با مردم سخن می گفت و دیگری علم گسترده ای بود که پروردگار مهربان عالم به او عطا کرده بود؛ با این علم تمام حسنات و سیّئات را می شناخت و با این علم همه خلأهای اخلاقی، روحی و عقلی مردم را می دانست. به مجموعه ای که قرآن و علم پیامبر بود به تعبیر پروردگار «حکمت» گفته می شود؛ یعنی دانشی بود که انتقال به مردم می داد و آنهایی که قبول می کردند افراد باانصافی بودند و حق را با پیامبر می دانستند. حق مثل روز روشن است و قابل تغییر نیست. در لغت عرب حق را در غالب هشت یا نه معنی آورده است که یکی از آن ها این است که حق تا ابد ثابت است و غیر قابل تغییر می باشد. وقتی چیزی حق باشد و برای همه روشن باشد، نمی توان گفت از مقوله باطل است.
مشرکین می گویند: قرآن سحر مبین است. ولی باطن و دلشان هم می داند که دروغ می گویند. مشرکین چون کبر باطنی دارند، قرآن را افسانه می دانند. وقتی سفره عدالت و «إِیتَای ذِی الْقُرْبی» پهن شود و سفره فحشا و فساد جمع گردد، همه طعم بهشت را می چشند. در اعتقاد نمی توان حق را باطل نامید و در عمل هم نمی شود گفت زنا، ربا یا حرام خوری کار حقی است. پس نه در اعتقاد و نه در عمل نمی توان حق را باطل نامید و این اسمش حکمت است. در قرآن خداوند می فرماید: «یس. وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ » این یعنی حرفهای استوار، کلام محکم و حرف حق است که زندگی را بر اساس پاکی ها بالا می برد.
ابزار دیگر پیامبر علم خودش بود که الهی بود. کتابی هست به نام «نهج الفصاحة» که در آنجا می خوانیم که پیامبر برای حل مشکلاتِ ظاهری و باطنی چگونه راهنمایی کرده است. خداوند در سوره مبارکه بقره می فرماید: به هرکسی که حکمت دادم خیر کثیر به او دادم. این یعنی خیر جاری و تمام نشدنی. این دو ابزار پیامبر بود که برای هدایت و نجات مردم از مشکلات دنیوی و اخروی، ساختن زندگی سالم، راهنمایی انسان به سوی سعادت ابدی، لقاءالله، رحمت و مغفرت است.
وقتی انسان حکمت رسول اکرم (ص) را می بیند بهت زده می شود. خداوند در سوره اعراف از «رسول» به «اُمّی » تعبیر می کند تا به مردم بفهماند که این یک معجزه الهی است که فردی که تا روز بعثت واقعاً بی سواد بوده است در یک لحظه تمام علوم اولین و آخرین و حکمت را فرا بگیرد؛ چگونه در حالت عادی شخص بی سواد بی دلیل و بی علت می تواند این چنین عالِم شود؟ اما پیامبر که امّی بود در یک لحظه کتاب علمِ مطلق و علم اولین و آخرین می شود.
ما بایستی آنگونه خداوند را عبادت و اطاعت کنیم که گویا با چشم سر او را می بینیم. یعنی عمرت را، عبادتت را، زندگی ات را به شکلی قرار بده که انگار او را می بینی؛ اگر تو با چشم بدن او را نمی بینی ولی او تو را همه جا و در همه لحظات می بیند. پس باید کارهایمان را به گونه ای انجام دهیم که انگار خدا را داریم می بینیم. حال اگر تو نمی بینی یا نمی توانی ببینی اما او که تو را می بیند و برای او خلوت و جَلوت هم وجود ندارد. تمام هستی پیش او حاضر است و آشکار و پنهان برایش معنا ندارد.
تاکنون نظری ثبت نشده است