- 1781
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 58 سوره یوسف
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره یوسف- آیه 58
وَجَآءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنکِرُونَ
ترجمه
(سرزمین کنعان را قحطى فراگرفت)و (در پى مواد غذایى) برادران یوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند آنگاه (یوسف) آنان را شناخت ولى آنها او را نشناختند.
طبق پیشبینى و پیشگویى یوسف، مردم هفت سال در وفور نعمت و باران بودند، ولى بعد از آن، هفت سال دوم فرا رسید و مردم دچار قحطى و خشکسالى شدند. دامنه قحطى از مصر به فلسطین و کنعان رسید. یعقوب به فرزندان خود گفت: براى تهیه گندم به سوى مصر روانه شوند.
آنان وارد مصر شده و درخواست خود را عرضه کردند. یوسف در میان متقاضیان غلّه، برادران خود را دید، امّا برادران یوسف را نشناختند و حقّ هم همین بود، زیرا از زمان انداختن یوسف به چاه تا حکومت او در سرزمین مصر، حدود بیست تا سى سال فاصله شده بود. یوسف وقتى از چاه بیرون آمد، نوجوان بود، «یا بشرى هذا غلام» چند سالى در خانه عزیز، خدمتکار بود و سالها نیز در زندان به سر برد و از زمان آزادى او از زندان نیز هفت سال (دوره وفور نعمت و پر آبى) گذشته بود و حال که سالیان قحطى بود، برادران به مصر آمده بودند.
پیام ها
1- در زمان قحطى، جیرهبندى لازم است و هرکس باید براى گرفتن سهمیه، خود مراجعه کند تا دیگران به نام او سوء استفاده نکنند. «اخوة» با اینکه مىتوانستند یک نفر را به نمایندگى بفرستند، همه برادران آمدند.
2- در زمان قحطى اگر منطقههاى دیگر از شما کمک خواستند، کمک کنید. «و جاء اخوة یوسف»
3- در وقت نیاز و تنگدستى ساکن و راکد نباشید و حتّى از دیگر کشورها کمک بگیرید. «و جاء اخوة یوسف»*
4- گاهى ظالم محتاج مظلوم مىشود. «و جاء اخوة یوسف» (کوه به کوه نمىرسد، آدم به آدم مى رسد.)*
5 - ملاقات مردم حتّى غیر مصریان با یوسف، امرى سهل و آسان بود. «جاء اخوة... فدخلوا» (سران حکومتها باید برنامه اى اتخاذ کنند که ملاقات مردم با آنان به آسانى صورت بگیرد.)
6- خاطرات دوران کودکى در ذهن نقش مىبندد و از بین نمىرود. «فعرفهم و هم له منکرون»*
(برادران در بزرگى با یوسف محشور بودند؛ ولى یوسف در کودکى آنها را دیده بود، لذا یوسف آنها را شناخت ولى آنان یوسف را نشناختند).*
منبع: پایگاه درس های از قرآن
وَجَآءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنکِرُونَ
ترجمه
(سرزمین کنعان را قحطى فراگرفت)و (در پى مواد غذایى) برادران یوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند آنگاه (یوسف) آنان را شناخت ولى آنها او را نشناختند.
طبق پیشبینى و پیشگویى یوسف، مردم هفت سال در وفور نعمت و باران بودند، ولى بعد از آن، هفت سال دوم فرا رسید و مردم دچار قحطى و خشکسالى شدند. دامنه قحطى از مصر به فلسطین و کنعان رسید. یعقوب به فرزندان خود گفت: براى تهیه گندم به سوى مصر روانه شوند.
آنان وارد مصر شده و درخواست خود را عرضه کردند. یوسف در میان متقاضیان غلّه، برادران خود را دید، امّا برادران یوسف را نشناختند و حقّ هم همین بود، زیرا از زمان انداختن یوسف به چاه تا حکومت او در سرزمین مصر، حدود بیست تا سى سال فاصله شده بود. یوسف وقتى از چاه بیرون آمد، نوجوان بود، «یا بشرى هذا غلام» چند سالى در خانه عزیز، خدمتکار بود و سالها نیز در زندان به سر برد و از زمان آزادى او از زندان نیز هفت سال (دوره وفور نعمت و پر آبى) گذشته بود و حال که سالیان قحطى بود، برادران به مصر آمده بودند.
پیام ها
1- در زمان قحطى، جیرهبندى لازم است و هرکس باید براى گرفتن سهمیه، خود مراجعه کند تا دیگران به نام او سوء استفاده نکنند. «اخوة» با اینکه مىتوانستند یک نفر را به نمایندگى بفرستند، همه برادران آمدند.
2- در زمان قحطى اگر منطقههاى دیگر از شما کمک خواستند، کمک کنید. «و جاء اخوة یوسف»
3- در وقت نیاز و تنگدستى ساکن و راکد نباشید و حتّى از دیگر کشورها کمک بگیرید. «و جاء اخوة یوسف»*
4- گاهى ظالم محتاج مظلوم مىشود. «و جاء اخوة یوسف» (کوه به کوه نمىرسد، آدم به آدم مى رسد.)*
5 - ملاقات مردم حتّى غیر مصریان با یوسف، امرى سهل و آسان بود. «جاء اخوة... فدخلوا» (سران حکومتها باید برنامه اى اتخاذ کنند که ملاقات مردم با آنان به آسانى صورت بگیرد.)
6- خاطرات دوران کودکى در ذهن نقش مىبندد و از بین نمىرود. «فعرفهم و هم له منکرون»*
(برادران در بزرگى با یوسف محشور بودند؛ ولى یوسف در کودکى آنها را دیده بود، لذا یوسف آنها را شناخت ولى آنان یوسف را نشناختند).*
منبع: پایگاه درس های از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است