display result search
منو
تفسیر آیه 55 سوره یوسف

تفسیر آیه 55 سوره یوسف

  • 1 تعداد قطعات
  • 11 دقیقه مدت قطعه
  • 204 دریافت شده
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره یوسف- آیه 55

قَالَ اجْعَلْنِى عَلَى‏ خَزَآئِنِ الْأَرْضِ إِنِّى حَفِیظٌ عَلِیمٌ‏

ترجمه

(یوسف) گفت: مرا بر خزانه‏ هاى این سرزمین (مصر) بگمار، زیرا که من نگهبانى دانا هستم.


سؤال: چرا یوسف پیشنهاد اعطاى مسئولیّت براى خود را مطرح کرد؟ یا به تعبیر دیگر؛ چرا یوسف طلب ریاست کرد؟
پاسخ: او از خواب پادشاه مصر، احساس خطر و ضرر براى مردم کرد و خود را براى جلوگیرى از پیش‏ آمدهاى ناگوار اقتصادى، لایق مى‏ دانست، پس براى جلوگیرى از ضرر، آمادگى خود را براى قبول چنین مسئولیّتى اعلام کرد.
سؤال: چرا یوسف از خود تعریف و تمجید کرد، مگر نه این است که قرآن مى‏ فرماید: «فلا تزکّوا انفسکم» خود را نستایید؟
پاسخ: ستایش یوسف، ذکر قابلیّت‏ ها و توانایى‏ هاى خود، براى انجام مسئولیّت بود، که مى‏ توانست جلو آثار سوء قحطى و خشکسالى را بگیرد، نه به خاطر تفاخر و سوء استفاده.
سؤال: چرا یوسف با حکومت کافر همکارى کرد؟ مگر قرآن از آن نهى نکرده است. «و لا ترکنوا الى الّذین ظلموا...»
پاسخ: یوسف، براى حمایت از ظالم این مسئولیّت را نپذیرفت، بلکه به منظور نجات مردم از فشار دوران قحط سالى، به این کار اقدام نمود. یوسف هرگز حتّى یک کلمه تملّق هم نگفت. رجال سیاسى، معمولاً به هنگام خطر مردم را رها کرده و فرار مى‏کنند، ولى یوسف باید مردم را حفظ کند. بگذریم از اینکه اگر نمى‏ توان رژیم ظالمى را سرنگون کرد و تغییر داد، باید به مقدارى که امکان دارد از انحراف و ظلم جلوگیرى کرد و بخشى از امور را بدست گرفت و فعالیّت نمود.
در تفسیرنمونه آمده است: مراعات «قانون اهم و مهم» از نظر عقل و شرع یک اصل است. شرکت در نظام حکومتى شرک، جائز نیست ولى نجات یک ملّتى از قحطى مهم‏تر است. به همین دلیل، یوسف‏ (ع) مسئولیّت سیاسى نپذیرفت، تا مبادا کمک به ظالم شود، مسئولیّت نظامى نپذیرفت، تا مبادا خون به ناحقّى ریخته شود. فقط مسئولیّت اقتصادى آن هم براى نجات مردم را برعهده گرفت. امام رضا (ع) فرمود: هنگامى که ضرورت ایجاب کرد که یوسف سرپرستى خزائن مصر را بپذیرد، خود پیشنهاد داد.
على ‏بن یقطین نیز به سفارش امام کاظم‏ (ع) در دستگاه بنى‏ عباس وزیر بود. وجود اینگونه مردان خدا مى‏ تواند پناهگاه مظلومان باشد. امام صادق (ع) فرمود: «کفّارة عمل السلطان، قضاء حوائج الاخوان» کفاره‏ى کار حکومتى، بر آوردن نیازمندى برادران دینى است.
از امام رضا (ع) پرسیدند: شما چرا ولایتعهدى مأمون را پذیرفته‏اید؟ در جواب فرمود: یوسف که پیامبر بود در دستگاه مشرک رفت، من که وصىّ پیامبرم، در دستگاه شخصى که اظهار مسلمانى مى ‏کند رفته‏ ام بگذریم که پذیرفتن من اجبارى است، در حالى که یوسف (ع) با اختیار و به خاطر اهمیّت موضوع، آن مسئولیّت را پذیرفت.
هنگامى که یوسف مقام و منزلت پیدا کرد، تقاضاى دیدار والدین نکرد، بلکه تقاضاى مسئولیّت خزانه‏ دارى نمود، زیرا دیدار جنبه‏ عاطفى داشت و نجات مردم از قحطى، رسالت اجتماعى او بود.
امام صادق‏ (ع) خطاب به گروهى که اظهار زهد کرده و مردم را دعوت مى‏ کردند که همانند آنان زندگى را بر خود سخت بگیرند... فرمود: شما در باره‏ى یوسفِ پیامبر، چگونه فکر مى ‏کنید که به پادشاه مصر گفت: «اجعلنى على خزائن الارض» و کار یوسف به آنجا رسید که همه‏ کشور و اطراف آن تا یمن را در اختیار گرفت... در عین حال نیافتیم کسى را که این کار را بر او عیب گرفته باشد.
در روایتى از امام رضاعلیه السلام آمده است: یوسف‏ (ع) در هفت سال اوّل، گندم‏ها را جمع‏آورى و ذخیره مى‏کرد و در هفت سال دوم که قحطى شروع شد، آنها را به تدریج و با دقّت در اختیار مردم، براى مصارف روزمره زندگى‏شان قرار مى‏داد و با دقت و امانتدارى، کشور مصر را از بدبختى نجات داد. یوسف در هفت سال دوره‏ى قحطى، هرگز با شکم سیر زندگى نکرد، تا مبادا گرسنگان را فراموش کند.
در تفسیر مجمع‏البیان و المیزان از نوع عملکرد یوسف‏ (ع) اینگونه یاد مى ‏شود: وقتى قحط سالى شروع شد؛ حضرت یوسف در سال اوّل، گندم را با طلا و نقره، در سال دوم، گندم را در مقابل جواهر و زیورآلات، در سال سوم، گندم را با چهارپایان، در سال چهارم، گندم را در مقابل برده‏ ها، در سال پنجم، گندم را با خانه ‏ها، در سال ششم، گندم را با مزارع و در سال هفتم، گندم را با برده گرفتن خود مردم معامله نمود. وقتى سال هفتم به پایان رسید، به پادشاه مصر گفت: همه‏ مردم و سرمایه‏هایشان در اختیار من است، ولى خدا را شاهد مى ‏گیرم و تو نیز گواه باش، که همه‏ى مردم را آزاد و همه‏ى اموال آنان را برمى گردانم و کاخ و تخت و خاتم (مهر وانگشتر) ترا نیز پس مى‏دهم. حکومت براى من وسیله‏ نجات مردم بود، نه چیز دیگر، تو با آنان به عدالت رفتار کن.
پادشاه با شنیدن این سخنان، چنان خود را در برابر عظمت معنوى یوسف کوچک و حقیر یافت که یکباره زبان به ذکر گشود و گفت: «أشهد أن لااله‏الااللَّه و أنّک رسوله» من هم ایمان آوردم، ولى تو باید حاکم باشى. «انّک الیوم لدینا مکین أمین»
در انتخاب و گزینش افراد، به معیارهاى قرآنى توجّه کنیم. علاوه بر «حفیظ و علیم» بودن، معیارهاى دیگرى در قرآن ذکر شده است، از آن جمله:
1. ایمان. «افمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لایستوون»
2. سابقه. «والسابقون السابقون . اولئک المقربون»
3. هجرت. «والذین آمنوا و لم یهاجروا ما لکم من ولایتهم من شى‏ء»
4. توان جسمى و علمى. «و زاده بسطة فى‏العلم و الجسم»
5. اصالت خانوادگى. «ماکان ابوک امرء سوء»
6. جهاد و مبارزه. «فضل اللَّه المجاهدین على‏القاعدین اجراً عظیما»

پیام ها
1- هر جا لازم باشد، باید داوطلب مسئولیّت‏ هاى حسّاس شد. «قال اجعلنى...»
2- نبوّت، از حکومت و سیاست جدا نیست، همچنان که دیانت، از سیاست جدا نیست. «اجعلنى على خزائن الارض»
3- در به کارگیرى افراد لایق، علاقه شخصى او در نظر گرفته شود. «اجعلنى على خزائن الارض...»*
4- ابتدا احراز شایستگى، سپس درخواست مسئولیّت. «استخلصه... اجعلنى...»*
5 - وقتى در کارى مهارت دارید، اعتماد به نفس داشته باشید و خود را عرضه کنید. «اجعلنى على خزائن الارض»*
6- در هر موقعیّتى که فرد قرار دارد باید به نظرات افراد پایین‏تر و مشاوران امین توجّه داشته باشد. (عزیز مصر به پیشنهاد یوسف که گفت: «اجعلنى على خزائن الارض»، توجّه کرد و آن را پذیرفت.)*
7- تابعیّت منطقه‏ اى، اصل نیست. یوسف مصرى نبود، ولى در حکومت مصر وارد شده و مسئولیّت گرفت. (ملّى ‏گرایى، ممنوع) «اجعلنى على خزائن الارض»
8 - به هنگام ضرورت، بیان لیاقت و شایستگى خود، منافاتى با توکلّ و زهد و اخلاص ندارد. «انّى حفیظ علیم»
9- از مجموعه دو وصفى که پادشاه از یوسف‏ (ع) ارى و تخصص.
10- در برنامه ‏ریزى ونظارت بر مصرف، باید سهم نسل آینده حفظ و مراعات شود. «حفیظ علیم»

منبع: پایگاه درس هایی از قرآن

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 11:25

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی