- 284
- 1000
- 1000
- 1000
هنر خوب زیستن، جلسه سی و نهم
سخنرانی حجت الاسلام احمد لقمانی با موضوع «هنر خوب زیستن»، جلسه سی و نهم، سال 1397
عامل دیگری که باعث لغزش و خطا و حتی گناه انسان میشود، مشورت نکردن با دیگران است. انسان عادت کند با دیگران مشورت کند. یک جمله که رکن بحث ما هست، «دِعَامَةُ الانْسَانِ الْعَقْلُ» ستون وجود انسان عقل است. انسانیت انسان با عقل و خرد اوست. اگر این ضعیف شود، ریزش پیدا کند، انسانیت انسان خدشه دار میشود. عقل دو گونه هست. یک بحث کلیدی شصت هفتاد ساله و کاربردی است.
در آموزههای دینی میگویند: عقل دو گونه هست. یک عقل متصل و یک عقل منفصل، عقل متصل آن چیزی است که من و شما داریم و با آن به دنیا میآییم. مقدار ضریب هوشی، استعداد، عقل و درایت در این فضا چه مقدار هست؟ عقل منفصل این است که انسانهای عاقل از عقول منفصله، عقلهای جدا که انسان میتواند پیوند بزند. در مشاوره، رأی گرفتن دیگران، مشورت با دیگران این عقول منفصله هست. لذا افراد عاقل خیلی دنبال این عقل هستند. حتی پیغمبر که عقل کل بودند، در اصول پیامبر وظیفه نداشتند با مردم مشورت کنند. مثال، یک سؤالی که در ذهنها هست: اگر یک روز در ایران همه پرسی بگذاریم برای نماز صبح، فرض که همه بگویند: نخوانیم، اینجا جایگاهی ندارد. حجاب مشخص است، امر به معروف و نهی از منکر مشخص است. اینها اصول است اما در اجرا همانطور که پیغمبر در جنگ خندق یا احزاب آمدند با اصحاب مشورت کردند، نظر خودشان این بود که داخل شهر باشید، زنان بالای خانهها دامنشان را پر کنند به دشمن بزنند و مردان هم پایین باشند. سلمان پیشنهاد کرد خندقی دور شهر حفر کنیم. پیامبر پذیرفتند. «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»
در مشورت وقتی ما اهل مشورت باشیم، عقل دیگران را به عقل خودمان پیوند بزنیم، گویا به جای یک نفر ده نفر هستیم. اتاق فکر، بنشینید در مورد این قضیه گفتگو کنیم تا اینکه بیرون منزل رفت و داخل شد و گفت: خانه را فروختم. قیمتها بالا رفت و دیگر نتوانست خانه بخرد. پنجاه سال در به دری کشید. مشورت نکردن! در این امور میفرمایند: مؤمن اهل مشورت است. عاقل اهل مشورت است. با اینکه میگوید: من عقل دارم اما مشورت میکند. هرمقدار هم ما عقل داشته باشیم یک نفر هستیم. عقلهای دیگر را که به عقل خودمان سنجاق میزنیم، زوایای پیدا و پنهان را هم میتوانیم ببینیم. یکی از بلاهایی که اسیر بسیاری از ما میشود، خودشیفتگی و خورأی بودن است. خودپسندی است. مثلاً فکر میکنیم چون مدرک داریم، درک هم داریم. چون ثروت داریم، عقل هم داریم. چون شهرت داریم، فهم هم داریم. در حالی که برعکس است. افراد جاهل همینطور هستند. امیرالمؤمنین فرمودند: افراد جاهل کسی را که نصیحتشان میکند، متهم میکنند. من نیاز به مشاوره ندارم. خودم همه چیز را میفهمم! در حالی که اگر انسان عاقل به معنای واقعی باشد، به دنبال نظرات مختلف است. خودشیفتگی، بعضی به یک جایگاهی که رسیدند فکر میکردند دانای کل هستند. گاهی لطمههایی میزنند که غیر قابل جبران هست. لذا لقمان حکیم به فرزندش فرمود: «شاور» با بزرگان مشاوره کن. «و لا تستحیی من مشاورة الصغیر» خجالت نکش و با فرد کم سن و سال مشورت کن! همه تجربه داریم، نسل جدیدی که در همه زندگیها هست، گاهی یک دختر خانم، آقا پسر ده دوازده ساله آنچنان نظرات خوبی میدهد، پدر و مادر از این نظرات استفاده میکنند. یک ابهامی که سالها در ذهن من بود، بعضی از مشاورها در گره گشایی در زندگی دیگران بیست هستند، ولی نمیتوانند گرههای زندگی خودشان را باز کنند. بعضی از کسانی که در زندگی خانوادگی نظر میدهند، خودشان به بن بست رسیدند. حضرت علی(ع) میفرمایند: علت این است که در مسائل زندگی دچار عاطفه هستیم. یک چیزهایی دست و پای ما را میبندد. ولی برای زندگی دیگران چون این طناب نیست، راحت نظر میدهند.
عامل دیگری که باعث لغزش و خطا و حتی گناه انسان میشود، مشورت نکردن با دیگران است. انسان عادت کند با دیگران مشورت کند. یک جمله که رکن بحث ما هست، «دِعَامَةُ الانْسَانِ الْعَقْلُ» ستون وجود انسان عقل است. انسانیت انسان با عقل و خرد اوست. اگر این ضعیف شود، ریزش پیدا کند، انسانیت انسان خدشه دار میشود. عقل دو گونه هست. یک بحث کلیدی شصت هفتاد ساله و کاربردی است.
در آموزههای دینی میگویند: عقل دو گونه هست. یک عقل متصل و یک عقل منفصل، عقل متصل آن چیزی است که من و شما داریم و با آن به دنیا میآییم. مقدار ضریب هوشی، استعداد، عقل و درایت در این فضا چه مقدار هست؟ عقل منفصل این است که انسانهای عاقل از عقول منفصله، عقلهای جدا که انسان میتواند پیوند بزند. در مشاوره، رأی گرفتن دیگران، مشورت با دیگران این عقول منفصله هست. لذا افراد عاقل خیلی دنبال این عقل هستند. حتی پیغمبر که عقل کل بودند، در اصول پیامبر وظیفه نداشتند با مردم مشورت کنند. مثال، یک سؤالی که در ذهنها هست: اگر یک روز در ایران همه پرسی بگذاریم برای نماز صبح، فرض که همه بگویند: نخوانیم، اینجا جایگاهی ندارد. حجاب مشخص است، امر به معروف و نهی از منکر مشخص است. اینها اصول است اما در اجرا همانطور که پیغمبر در جنگ خندق یا احزاب آمدند با اصحاب مشورت کردند، نظر خودشان این بود که داخل شهر باشید، زنان بالای خانهها دامنشان را پر کنند به دشمن بزنند و مردان هم پایین باشند. سلمان پیشنهاد کرد خندقی دور شهر حفر کنیم. پیامبر پذیرفتند. «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»
در مشورت وقتی ما اهل مشورت باشیم، عقل دیگران را به عقل خودمان پیوند بزنیم، گویا به جای یک نفر ده نفر هستیم. اتاق فکر، بنشینید در مورد این قضیه گفتگو کنیم تا اینکه بیرون منزل رفت و داخل شد و گفت: خانه را فروختم. قیمتها بالا رفت و دیگر نتوانست خانه بخرد. پنجاه سال در به دری کشید. مشورت نکردن! در این امور میفرمایند: مؤمن اهل مشورت است. عاقل اهل مشورت است. با اینکه میگوید: من عقل دارم اما مشورت میکند. هرمقدار هم ما عقل داشته باشیم یک نفر هستیم. عقلهای دیگر را که به عقل خودمان سنجاق میزنیم، زوایای پیدا و پنهان را هم میتوانیم ببینیم. یکی از بلاهایی که اسیر بسیاری از ما میشود، خودشیفتگی و خورأی بودن است. خودپسندی است. مثلاً فکر میکنیم چون مدرک داریم، درک هم داریم. چون ثروت داریم، عقل هم داریم. چون شهرت داریم، فهم هم داریم. در حالی که برعکس است. افراد جاهل همینطور هستند. امیرالمؤمنین فرمودند: افراد جاهل کسی را که نصیحتشان میکند، متهم میکنند. من نیاز به مشاوره ندارم. خودم همه چیز را میفهمم! در حالی که اگر انسان عاقل به معنای واقعی باشد، به دنبال نظرات مختلف است. خودشیفتگی، بعضی به یک جایگاهی که رسیدند فکر میکردند دانای کل هستند. گاهی لطمههایی میزنند که غیر قابل جبران هست. لذا لقمان حکیم به فرزندش فرمود: «شاور» با بزرگان مشاوره کن. «و لا تستحیی من مشاورة الصغیر» خجالت نکش و با فرد کم سن و سال مشورت کن! همه تجربه داریم، نسل جدیدی که در همه زندگیها هست، گاهی یک دختر خانم، آقا پسر ده دوازده ساله آنچنان نظرات خوبی میدهد، پدر و مادر از این نظرات استفاده میکنند. یک ابهامی که سالها در ذهن من بود، بعضی از مشاورها در گره گشایی در زندگی دیگران بیست هستند، ولی نمیتوانند گرههای زندگی خودشان را باز کنند. بعضی از کسانی که در زندگی خانوادگی نظر میدهند، خودشان به بن بست رسیدند. حضرت علی(ع) میفرمایند: علت این است که در مسائل زندگی دچار عاطفه هستیم. یک چیزهایی دست و پای ما را میبندد. ولی برای زندگی دیگران چون این طناب نیست، راحت نظر میدهند.
تاکنون نظری ثبت نشده است