- 38
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 2 تا 4 سوره انفال _ بخش چهارم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 2 تا 4 سوره انفال _ بخش چهارم":
هرچه درجه به ذات اقدس الهی نزدیکتر است به علی اعلا نزدیکتر است
در عین حال که حسن فعلی و فاعلی معتبر است بقا و تداوم این دو حسن هم لازم است.
¬اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیمانًا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ٭ الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ ٭ أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ﴾
فکر میکردیم که آیه بعد را شروع بکنیم ﴿کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ﴾ ولی چون تعطیلی در پیش هست و بحث هم ناتمام میماند لذا آن آیه را امروز مطرح نمیکنیم تتمه بحثهای قبل را یک توضیح کوتاهی هم عرض میکنیم.
درجات را ذات اقدس الهی همان طوری که به کبر وصل کرده است سوره اسراء که فرمود ﴿وَ لَْلآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضیلاً﴾ و علو برتری هم وصف کرده است سوره طه فرمود ﴿لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی﴾ عالی بودن درجه به این است که به ذات اقدس الهی نزدیکتر باشد هرچه درجه به ذات اقدس الهی نزدیکتر است به علی اعلا نزدیکتر است درجات عُلی خواهد بود اینکه در سورهٴ مبارکهٴ طه فرمود ﴿فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی﴾ آیه ٧٥ سوره طه به این صورت است ﴿وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی﴾ آنگاه درجات علی را تشریح میکنند ﴿جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ ذلِکَ جَزاءُ مَنْ تَزَکّی﴾ و این مال کسی است که ﴿مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا﴾ مستحضرید که در عین حال که حسن فعلی و فاعلی معتبر است بقا و تداوم این دو حسن هم لازم است در کیفر دادن ذات اقدس الهی یک چیز را کافی میداند فرمود هر کسی گناه کرد کیفر میبیند در گناه برای کیفر دو چیز لازم نیست لازم نیست کسی آدم بدی باشد و کار بد بکند همین که کار بد بکند کیفر میبیند ولو آدم خوب باشد یعنی مؤمن ولی برای ورود به بهشت صرف کار خوب کافی نیست حتماً باید صاحب کار موحد و مؤمن باشد در حسنات و پاداش حسنات دو تا حسن لازم است حسن فاعلی و فعلی ولی در سیئات و کیفر اعمال سیئ یک کار کافی است یک امر کافی است همان قبح فعلی کار بد باعث تعذیب است خواه صاحبکار کافر باشد خواه غیر کافر البته آن کفر کیفر خاص خود را که خلود و مانند آن باشد دارد که این در بحثهای قبل اشاره شد.
اما مهم در آیه ٧٥ چیز دیگر است و آن این است که صرف اینکه کسی در حین عمل حسن فاعلی و فعلی را داشت کافی نیست یعنی اگر یک مؤمنی یک کار خوب کرد این کافی نیست باید این ایماناش تا صحنه قیامت با او باشد برخیها هستند که _معاذ الله_ گرفتار سوء خاتمه باشند صرف داشتن ایمان یا انجام کار خوب کافی نیست باید این تداوم داشته باشد این ملکه تا زمان مرگ هم با آدم باشد البته اگر زمان مرگ با آدم بود از آن به بعد دیگر گرفته نمیشود لذا در مسأله حسنات تعبیر قرآن این است که ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ نه «من فعل الحسنة» کسی که حسنه را بیاورد گاهی گرفتار سیئه میشود آن قدر آلوده میشود که آن حسناتاش احباط میشود همان طوری که ﴿إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ سیئات هم یذهبن الحسنات لذا فرمود ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ نه «من فعل الحسنة» در آیه ٧٥ سوره طه میفرماید ﴿مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا﴾ نه «من آمن» این چنین نیست که در قیامت حساب بکنند که در دنیا چه کسی ایمان آورده بود این حساب نیست آنچه که در قیامت حساب میکنند این است که در دنیا چه کسی ایمان آورد اولاً و چه گروهی ایمان خودشان را حفظ کردند تا زمان مرگ ثانیاً اگر تا زمان مرگ ایمانشان را ثابت کرده باشند دیگر بعد از مرگ زائل نخواهد شد لذا فرمود ﴿وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی﴾ آن درجات علی را هم به عنوان ﴿جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ﴾.
مطلب دیگر این که ذات اقدس الهی فرمود خداوند رفیع الدرجات ذو العرش این عرش دیگر عالیترین درجه است که از آن به بعد دیگر درجهای نیست حالا برخیها که قلب مؤمن عرش الرحمان است و این مؤمنین کامل که انسانهای کامل اهل بیت (علیهم السلام)اند اینها به آن مقام میرسند اینها از همه این درجات میگذرند وقتی از همه این درجات گذشتند دیگر درجهای بالاتر از درجه اینها نیست چون برای خود انبیاء و اولیا هم درجات است آن طوری که در سورهٴ مبارکهٴ بقره وصف اینها را بیان فرمود در سوره بقره فرمود که خود مرسلین و انبیاء (علیهم السلام) دارای درجاتاند آیه ٢٥٣ سورهٴ مبارکه بقره ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ﴾ خب این تفاوت مرتبه است بین خود انبیاء و مرسلین هم درجاتشان در نبوت فرق میکند هم درجاتشان در رسالت فرق میکند قهرا درجاتشان از نظر پاداش فرق میکند ﴿وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ﴾ برخی از اینها درجات حسی و ظاهری است برخی از اینها هم درجات معنوی است که جمع بین اینها در آیه ٥٤ و ٥٥ سورهٴ مبارکهٴ قمر است که ﴿إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ اینکه فرمود متقین هم در جنات و نهرند که مربوط است به لذتهای حسی و ظاهری اینهاست که با بدن لذت میبرند هم ﴿فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ که لذت معنوی اینها است شاید کریمه ﴿وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ﴾ ناظر به این بخشها باشد یک جنتی است که در آن جنات و نهر و امثال ذلک است یک جنتی است که لقا الله است پایان سورهٴ مبارکهٴ فجر به همان جنت معنوی که لقاء الله اشاره کرد که ﴿فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی﴾ وگرنه در سایر موارد به جنتین اشاره میکند هم جنت ظاهری که بدن و قوای بدنی لذت میبرد متقیان در آنجا هم جانشان لذت میبرد مثل اینکه به حضور ائمه (علیهم السلام) مشرف میشدند دو تا بهره داشتند یک بهره ظاهری داشتند که مثلاً گاهی مهمان آنها بودند از غذای منزل آنها استفاده میکردند از میوهای که آنجا در محضرشان بود خرمایی که از حضرت به آنها میرسید استفاده میکردند این یک لذت ظاهری بود از علوم آن حضرت معارف آن حضرت ملاقات آن حضرت از زیارت آن حضرت بهره میبردند یک لذت معنوی بود یک لذت ظاهری است که بدن در آنجا سهیم است یک لذت معنوی است که روح بهره میبرد اینها که به حضور ائمه (علیهم السلام) میرسیدند یا به حضور پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) دو تا بهره داشتند و این دو تا بهره در سورهٴ مبارکهٴ قمر آن بخش پایانیاش یعنی آیه ٥٤ و ٥٥ به این صورت آمده است که ﴿إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾
بنابراین خدای سبحان اینها را به آن عالیترین درجه میرساند آیه ١٥ سورهٴ مبارکهٴ غافر هم همین است خداوند رفیع الدرجات است وقتی که درجات تمام شد به عرش میرسد ذوالعرش است ﴿یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: دیگر از موت به بعد دیگر حسنه از بین نمیرود که در برزخ هم هست تا قیامت کبرا هم هست در بهشت هم نتیجهاش را میبینند چون بعد از مرگ عملی انسان انجام نمیدهد که این اعمال صالحه او را از بین ببرد.
پرسش: ...
پاسخ: غرض آن است که اگر چنانچه با اعمال صالح رحلت کرد از آن به بعد دیگر گناهی انجام نمیدهد که حسناتاش را از بین ببود که.
پرسش: ...
پاسخ: نمیتواند همین چون نمیتواند داشته باشد آنچه را که دارد محفوظ میماند اما اگر در دنیا کسی کار خوب کرد لکن بعداً قبل از مرگ یک سیئهای به جا آورد که باعث بطلان عمل او شد این شخص نمیتواند بگوید که من در دنیا کار خوب کردهام میگویند در دنیا اگر کسی کار خوب کرد و آن کار خوب را باطل نکرد و حفظ کرد و با همان کار خوب مرد ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ آنگاه پاداش میگیرد.
پرسش: ...
پاسخ: این عملاش هست دیگر این عملاش هست دیگر.
پرسش: ...
پاسخ: بله تا آن سنت هست عمل طالح در نامه عمل او مینویسند باطل هم نمیکنند این کسی است که ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا﴾ و آن عمل سیئ آمده حسنه او را به هم زده برای اینکه این در حقیقت چون سیئه را به عنوان سنت گذاشت یک چهار شنبه سوری را به عنوان سنت گذاشت سنت سیئه است تا این اثر هست آن گذارندگان این سنت رنج میبرند دیگر در حقیقت عمل آنها زنده است خب این که فرمود ﴿رَفیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ﴾ از این قبیل است.
پس بنابراین هم برای انبیا درجات هست هم برای مؤمنین درجات هست و درجات الهی در قیامت هم به کبر متصف است هم به علو متصف است تا برسد به مقام عرش.
پرسش: ...
پاسخ: بله اینها دیگر آن قلهاش که حالا عرش است میشود لقاء الله اینها دیگر به لقاء الله میرسند خود لقاء الله هم مقول به تشکیک است چون لقای آن کنه ذات که مطرح نیست لابد لقای اسماء الهی جمال الهی جلال الهی است بعضیها برخی از اسماء را ملاقات میکنند بعضیها اسم اعظم را ملاقات میکنند بعضیها کمتر و بعضیها بیشتر خب از اینکه فرمود ﴿أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهم﴾ این میتواند برابر آن تقسیمی که هست هم انبیا و مرسلین را شامل بشود و هم دیگران را منتها تفاوت درجه محفوظ است.
مطلب دیگر آن است که در طلیعه این اوصاف چنین آمده است که ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ این هراسناک بودن دل یک کمالی است البته در دعای عرفه سالار شهیدان که فردا انشاءالله همه شما در آن مراسم شرکت میکنید و همگان را هم به حضور در آن مراسم دعوت میکنید قبلاً هم این دعا را یک بار مطالعه میکنید بعد فردا میخوانید عن بصیرة باشد آنجا وجود مبارک سید الشهدا (سلام الله علیه) عرض میکند که «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الوجلین» نه به معنای اینکه من از عذاب میترسم و مانند آن ظاهراً ناظر به این است که پروردگارا من جزء مصادیق همین آیه سورهٴ مبارکهٴ انفالم که فرمودی ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ من جزو وجلینم «سبحانک لا اله الا انت انی کنت من الوجلین» چون مسأله خائفین مسأله راجین مسأله مهللین یعنی اهل تهلیل و لا اله الا الله هستند مسأله تسبیح مسأله تکبیر اینها جداگانه همه آمده است «سبحانک لا اله الا انت انی کنت من الراقبین لا اله الا انت سبحانک انی کنت من المهللین لا اله الا انت سبحانک انی کنت من المسبحین لا اله الا انت سبحانک انی کنت من المکبرین» و مانند آن نورانیت این دعا در کتابهای حکمت و کلام خیلی ظهور کرده چون بخشهای قابل توجهی از این ادعیه به عنوان محور برهان در این کتابهای حکمت و کلام هست مخصوصاً برهان تمانع را به خوبی تبیین فرمود که ﴿لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا﴾ و لتفرطرتا یعنی برخیها فکر میکردن که این تالی فاسد این است که اوضاع آسمان و زمین به هم میخورد ﴿لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا﴾ یعنی به هم میخورد یعنی اصلاش هست ولی نظماش به هم میخورد که خواستند این را روی برهان نظم در بیاورند اما بیان نورانی حضرت سید الشهدا (سلام الله علیه) نشان میدهد که این به لیس تامه برمیگردد نه لیس ناقصه با کامل تامه و لیس تامه و اینها کار دارد که اگر دو الهه در آسمان و زمین بود اصلاً اینها تفطر پیدا میکردند در هم میریختند نه تنها نظمشان به هم میریخت بلکه اصل هستیشان متفطر میشد «لَفَسَدَتا و لتفرطرتا» این قید دیگری در کنار تالی فاسد ذکر میکند این دعا با کلمات دیگر فرق میکند گرچه حافظه عرب قوی بود برای حفظ این کلمات مأثور لکن هر کسی نمیتوانست اینها را حفظ کند بشیر و بشر که پسران خذیمه اسدیاند اینها یک آدمهای معمولی نیستند اینها از اصحاب خاص خود حضرت سید الشهدا (سلام الله علیه) بودند اولاً و در بین صحابه به ادبیات هم معروف بودند ثانیاً اینها یک آدم عادی نبودند گرچه حافظه برخیها قوی بود اما همه آنها ادیب نبودند در بین صحابه حضرت سید الشهدا (سلام الله علیه) بشیر اسدی از خصوصیت ادب پروری برخوردار بود آن بخشهای مهم ادبی را اینها نقل میکردند خطبههای حضرت امیر (سلام الله علیه) هم همین طور است حضرت در مسجد خطبهای ایراد میکردند حافظه خیلیها قوی بود گاهی مثلاً اشعار فراوانی را از جاهلیت حفظ میکردند قصیدهای را حفظ میکردند اما حالا این خطبه را مقدورشان نبود که حفظ بکنند تشخیص این کلمات و ضبط صحیح این کلمات مقدور هر مستمعی نبود بشیر اسدی کسی است که خطبه نورانی حضرت زینب (سلام الله علیها) را هم این نقل میکند در بازار کوفه این به تعبیر شیخنا الاستاد مرحوم علامه شعرانی (رضوان الله علیه ) که در همان شرح کوتاه دعای عرفه مرقوم فرمودند گفتند این بشیر اسدی با اینکه خودش ادیب است ادب شناس است و ادب پرور هیچ راهی نداشت برای معرفی این خطبه که بگوید این خطبه چقدر بلند است چه اوجی دارد فراز و نشیباش چقدر است فقط همین را توانست بگوید که «کانما تنطق علی لسان علی» همین قدر بلد بود بگوید دیگر چیزی از او برنمیآمد درباره این خطبه سخن بگوید که خطبه چه عظمتی دارد فقط همین قدر گفت که من شنیدم زینب کبرا (سلام الله علیها) سخنرانی میکند مثل اینکه حضرت علی دارد حرف میزند اما حالا عظمت این خطبه چیست؟ این خیلی حرف دارد با اینکه اینها اصولاً ادیب رسمی آن روزگار بوده است فقط همین قدر توانست بگوید که مثل اینکه حضرت امیر داشت حرف میزند و این دعای عرفه را همین بشیر اسدی نقل کرد آن خطبه نورانی حضرت زینب را همین این نقل کرد و دعای عرفه حضرت علی بن الحسین امام سجاد هم ظاهراً همین نقل کرد آن را گفتم خذیم بن بشیر ظاهراً به تعبیر شیخنا الاستاد این یک تصنیفی رخ داده راوی آن هم همین بشیر بن خذیم اسدی است نه خذیم بن بشیر آن را هم همین نقل کرده چون کسانی که این لسان را بشناسند و نقل بکنند خیلی کم بودند این دعا این خصوصیت را دارد میبینید یک قسمت مشترک است و این «سبحانک انی کنت من الوجلین» یعنی من جزو مصادیق همین آیه سورهٴ مبارکهٴ انفالم که ﴿الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ از این سنخ دارد میگوید یک مضمون مشترکی در دعای عرفه حضرت سید الشهدا و دعای عرفه حضرت علی بن الحسین امام سجاد (سلام الله علیهما) هست و آن این است که عرض میکند خدایا هر دو در طلیعه این دعاست عرض میکنند خدایا شما نسبت به ما لطف و مهربانی داشتید و ما که شیء مذکور نبودیم و میتوانستی در ادوار گذشته ما را به دنیا بیاوری اما لطف کردی رحم کردی مهر کردی نسبت به ما صبر کردی ما را در زمان جاهلیت به دنیا نیاوردی نظام جاهلی به هم خورد حکومت اسلامی ظهور کرد پیغمبری آمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اسلامی آمد وحیی آمد نبوت و رسالتی ظهور کرد فضای اسلامی یک فضای روشنی شد آنگاه ما را در فضای اسلامی به دنیا آوردی من خیلی شاکرم جوانهایی که بعد از انقلاب به دنیا آمدند اینها حالا چه در حوزه چه در دانشگاهها انشاءالله این دعا را به زیبایی و به تلاوت بخوانند و این قسمتهای اولیه در حقیقت نعمت خاصی است که آنها دارند اگر خدای ناکرده آنها جاهلیت دیگران را تحمل میکردند و میدیدند لابد آلوده میشدند.
پرسش: ...
پاسخ: خب حالا آن بحث کلی ادعیه است که آن ناظر به آن است که یا برای تعلیم هست یا ناظر به این است که «وجودک ذنب لا یقاس به ذنب» یا ناظر به ترک اولی است وجوهی برای آن ذکر معصیت در ادعیه ائمه (علیهم السلام) ذکر شده که یا تعلیم است یا توجه به مباهات برای آنها ذنب است یا بالاتر از مباهات است حتی نسبت به خودشان دیدن عبادات را دیدن اطاعات را هم آنها ذنب میدانند میگویند در بحث توحیدی عابد حق ندارد خود را و عبادت را و معبود را ببیند این میشود تثلیث اگر خود را نبیند عبادت و معبود را ببیند میشود تثنیه هیچ کدام از اینها نه ثنویت با توحید سازگار است نه تثلیث فقط باید معبود را ببیند آن درجات عالیه است که «حسنات الابرار سیئات المقربین» در طلیعه این دعای نورانی عرفه وجود مبارک سید الشهدا این مضمون را دارد که در دعای عرفه امام سجاد (سلام الله علیه) هم هست آنجا عرض میکند خدایا شما نسبت به ما محبت کردید «قبل عن اکون شیئاً مذکورا» من چیزی نبودم «و خلقتنی من التراب ثم اسکنت من اصلاب آمنا ً لغیر المنون واختلاف الدهور و السنین فلم اذل زائراً من صلب الی رحم فی تقاطع من الایام الماضیه و القرون الخالیة لم تخرجنی لرأفتک بی و لطفک لی و احسانک الی فی دولة ائمه الکفر» من را از اصلاب بین صلب و ترائب بودم و خارج نکردی در زمان جاهلیت «ائمة الفکر الذین نقضوا عهدک و کذبوا رسلک لکنک اخرجتنی للذی سبق من الهدی الذی له یسترنی و فیه انشأتنی و من قبل ذلک رئفت بی بجمیل صنعک و ثواب نعمک» نسبت به من لطف کردی و مرا در دولت اسلام ایجاد کردی.
مطلب دیگر در این دعای نورانی این است که وجود مبارک سید الشهدا (سلام الله علیه) بدون چون اینها لسان لسان شاعر نیست که از باب احسنه اکذبه _معاذ الله_ با اغراق و مبالغه همراه باشد که با ادعیه همان طوری که بزرگان فرمودند بعد مرحوم آقای شاه آبادی (رضوان الله علیه) فرمود بعد مکرراً امام از ایشان هم نقل میکردند دعا قرآن نازل است قرآن که نازل شده است برای اهل بیت (علیهم السلام) کمال آورد و اینها همان معارف قرآنی را گرفتند و معتقد شدند و متخلق شدند و متحقق شدند و عمل کردند و به صورت دعا با خدا مناجات میکنند این دعا در قوس صعود همان قرآن نازل است این در فرمایشات بزرگان هست که دعا قرآن نازل است که در فرمایشات مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی هم هست تا دیگران خب بنابراین اینها منزه از آنند که مبالغه و اغراق و چیزی باشد حالا در بیانات نورانی حضرت سید الشهدا (سلام الله علیه ) در جریان اینکه رابطه بنده با خدا چگونه است ما چگونه با تو سخن میگوییم و چگونه باید حق شناسی بکنیم این چند جمله را توجه بکنید عرض کرد شما گفتید ﴿وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ﴾ خب ما وسایل فراوانی هم به ما ارائه کرد «انا اتوسل الیک بفقری الیک» من از اینکه به تو نیازمندم به این توسل میجویم تو غنی هستی من فقیرم «هل یرحم الفقیر الا الغنی» من به فقر خودم متوسل میشود به تو بعد استدلال میکند فرمود به اینکه این چه توسلی است که من دارم میکنم؟ وسیله خودش باید بتواند بیاید تا مرا را ببرد فقر که اصلاً نمیتواند بیاید بالا که پیش شما برسد «ها انا اتوسل الیک بفقری الیک» بعد فرمود «و کیف اتوسل الیک بما هو محال ان یصل الیک» حالا من با یک وسیلهای میخواهم به شما برسم یکی مثلاً با یک نردبانی با یک طنابی میخواهد بیاید حالا با نردبان میخواهد برود به آسمان شدنی است اصلاً خب نردبان ده پله صد پله هزار پله دارد از این بیشتر نیست با نردبان که نمیشود به آسمان برود یا با طناب که نمیشود به آسمان برود میفرماید من با توجه به فقرم با توسل به فقرم میخواهم به شما برسم آخر این فقر که وسیله است که پیش شما حضور ندارد چیز دیگری هم بیاورم که شما دادید بگویم این علم و کمال و قدرت اینها که از تو است نداری از من است که نداری هم که بالا نمیآید چقدر برهان خوبی است من که میخواهم متوسل بشوم با وسیله میخواهم یک سیستم از وسایل است که در دستگاه تو هست آنها که مال توست علم است و قدرت است و معنویت است و اینها که مال توست آن که مال من است فقر است میخواهم با بازار خودم بیایم که نمیتوانم بخواهم با علم بیایم که مال توست وسیله من نیست خب پس چه کار کنم همین اظهار فقر را که میکند کافی است دیگر همین «رأس ماله الرجاء سلاحه البکاء» است.
پرسش: ...
پاسخ: خب نه بکاء را او افاضه کرده است اما همین که ما بگوییم که هیچ چیزی نداریم از ما قبول میکند «یا من یقبل الیسیر»
پرسش: ...
پاسخ: بله آن که تا ما برویم به افاضه او چه کنیم این که فرمود ﴿وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ﴾
پرسش: ...
پاسخ: منظور آن است که بالأخره اگر که انبیا هم دارند
پرسش: ...
پاسخ: بله آنها نسبت به این گونه از بزرگان در بحثهای قبل داشتیم که ذات اقدس الهی نسبت به بعضی از انبیا میفرماید که ﴿وَ أَلْحِقْناه بِالصّالِحینَ﴾ ﴿إِنَّهُ فِی اْلآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ﴾ یا ﴿و أَلْحِقْنا بِالصّالِحینَ﴾ در ذیل آن آیات روایاتی هم هست که بسیاری از این انبیاء در قیامت به اهل بیت ملحق میشوند.
مطلب دیگر آن است که این یک اضافهای دارد و این اضافه را مرحوم ابن طاوسس نقل کرده و دیگران نقل نکردند لکن استاد ما مرحوم آقای شعرانی (رضوان الله علیه) که او هم مصحح و نسخه شناس و و کتاب شناس و هم این قسمتها را در حد نصاب داشت ایشان میفرماید به اینکه این دعای نورانی عرفه تا به این قسمت مشترک است بین نسخه اقبال ابن طاووس و بلد امین است لکن آن بقیه نسخه که در اقبال است و ابن طاووس نقل میکند و دیگران نقل نمیکنند این است که «الهی انا الفقیر فی غنائی کیف لا اکون فقیرا فی فقری الهی انا الجاهل فی علمی فکیف لا اکون جاهلافی جهلی» و مانند آن ایشان میفرمایند این زیادتی در بلد امین نیست ظاهراً کفعمی هم از ابن طاووس نقل کرده است و راوی آن بشر و بشیر اسدی است که اصل دعا را نقل کرده است در کتابخانه آستانه مقدس رضوی (سلام الله علیه) نسخه قدیمی و معتبر از اقبال دیدم اقبال مرحوم سید با این زیادت و کفعمی آن را نقل نکرده است خب با اینکه کفعمی از اقبال سید نقل میکند و این در نسخه قدیمی اقبال هست مع ذلک نقل نکرده است معلوم میشود شاید برای آنکه در نسخه وی این زیادت نبوده آن نسخه خطی اقبال که پیش کفعمی بود این زیاده را نداشت و این نسخه قدیمی خطی موجود در آستانه قدس رضوی (سلام الله علیه) این را دارد و من خود بعضی نسخ اقبال دیدم که صدق بسیار داشت و چند دعا از آن حذف شد از جمله این زیادت باری از جهت معنا ضعفی در آن مشاهده نمیگردد و از جهت لفظ و بلاغت همتای آنهاست گرچه ممکن است که بعضی از جملههای اثنای این با جملههای قبلی تفاوتی داشته باشد این را انشاءالله به خواست خدا به طور عمیق ملاحظه میفرمایید در این حالتی هم که پیدا کردید نظام اسلامی را تا ظهور حضرت از ذات اقدس الهی بخواهید وحدت را بخواهید هم آوایی را بخواهید توفیق دولت و ملت را بخواهید حل مشکلات را بخواهید که انشاءالله کشور صاحب عصر به صاحب اصلیاش برگردد.
«و الحمد لله رب العالمین»
هرچه درجه به ذات اقدس الهی نزدیکتر است به علی اعلا نزدیکتر است
در عین حال که حسن فعلی و فاعلی معتبر است بقا و تداوم این دو حسن هم لازم است.
¬اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیمانًا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ٭ الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ ٭ أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ﴾
فکر میکردیم که آیه بعد را شروع بکنیم ﴿کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ﴾ ولی چون تعطیلی در پیش هست و بحث هم ناتمام میماند لذا آن آیه را امروز مطرح نمیکنیم تتمه بحثهای قبل را یک توضیح کوتاهی هم عرض میکنیم.
درجات را ذات اقدس الهی همان طوری که به کبر وصل کرده است سوره اسراء که فرمود ﴿وَ لَْلآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضیلاً﴾ و علو برتری هم وصف کرده است سوره طه فرمود ﴿لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی﴾ عالی بودن درجه به این است که به ذات اقدس الهی نزدیکتر باشد هرچه درجه به ذات اقدس الهی نزدیکتر است به علی اعلا نزدیکتر است درجات عُلی خواهد بود اینکه در سورهٴ مبارکهٴ طه فرمود ﴿فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی﴾ آیه ٧٥ سوره طه به این صورت است ﴿وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی﴾ آنگاه درجات علی را تشریح میکنند ﴿جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ ذلِکَ جَزاءُ مَنْ تَزَکّی﴾ و این مال کسی است که ﴿مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا﴾ مستحضرید که در عین حال که حسن فعلی و فاعلی معتبر است بقا و تداوم این دو حسن هم لازم است در کیفر دادن ذات اقدس الهی یک چیز را کافی میداند فرمود هر کسی گناه کرد کیفر میبیند در گناه برای کیفر دو چیز لازم نیست لازم نیست کسی آدم بدی باشد و کار بد بکند همین که کار بد بکند کیفر میبیند ولو آدم خوب باشد یعنی مؤمن ولی برای ورود به بهشت صرف کار خوب کافی نیست حتماً باید صاحب کار موحد و مؤمن باشد در حسنات و پاداش حسنات دو تا حسن لازم است حسن فاعلی و فعلی ولی در سیئات و کیفر اعمال سیئ یک کار کافی است یک امر کافی است همان قبح فعلی کار بد باعث تعذیب است خواه صاحبکار کافر باشد خواه غیر کافر البته آن کفر کیفر خاص خود را که خلود و مانند آن باشد دارد که این در بحثهای قبل اشاره شد.
اما مهم در آیه ٧٥ چیز دیگر است و آن این است که صرف اینکه کسی در حین عمل حسن فاعلی و فعلی را داشت کافی نیست یعنی اگر یک مؤمنی یک کار خوب کرد این کافی نیست باید این ایماناش تا صحنه قیامت با او باشد برخیها هستند که _معاذ الله_ گرفتار سوء خاتمه باشند صرف داشتن ایمان یا انجام کار خوب کافی نیست باید این تداوم داشته باشد این ملکه تا زمان مرگ هم با آدم باشد البته اگر زمان مرگ با آدم بود از آن به بعد دیگر گرفته نمیشود لذا در مسأله حسنات تعبیر قرآن این است که ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ نه «من فعل الحسنة» کسی که حسنه را بیاورد گاهی گرفتار سیئه میشود آن قدر آلوده میشود که آن حسناتاش احباط میشود همان طوری که ﴿إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ﴾ سیئات هم یذهبن الحسنات لذا فرمود ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ نه «من فعل الحسنة» در آیه ٧٥ سوره طه میفرماید ﴿مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا﴾ نه «من آمن» این چنین نیست که در قیامت حساب بکنند که در دنیا چه کسی ایمان آورده بود این حساب نیست آنچه که در قیامت حساب میکنند این است که در دنیا چه کسی ایمان آورد اولاً و چه گروهی ایمان خودشان را حفظ کردند تا زمان مرگ ثانیاً اگر تا زمان مرگ ایمانشان را ثابت کرده باشند دیگر بعد از مرگ زائل نخواهد شد لذا فرمود ﴿وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلی﴾ آن درجات علی را هم به عنوان ﴿جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ﴾.
مطلب دیگر این که ذات اقدس الهی فرمود خداوند رفیع الدرجات ذو العرش این عرش دیگر عالیترین درجه است که از آن به بعد دیگر درجهای نیست حالا برخیها که قلب مؤمن عرش الرحمان است و این مؤمنین کامل که انسانهای کامل اهل بیت (علیهم السلام)اند اینها به آن مقام میرسند اینها از همه این درجات میگذرند وقتی از همه این درجات گذشتند دیگر درجهای بالاتر از درجه اینها نیست چون برای خود انبیاء و اولیا هم درجات است آن طوری که در سورهٴ مبارکهٴ بقره وصف اینها را بیان فرمود در سوره بقره فرمود که خود مرسلین و انبیاء (علیهم السلام) دارای درجاتاند آیه ٢٥٣ سورهٴ مبارکه بقره ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ﴾ خب این تفاوت مرتبه است بین خود انبیاء و مرسلین هم درجاتشان در نبوت فرق میکند هم درجاتشان در رسالت فرق میکند قهرا درجاتشان از نظر پاداش فرق میکند ﴿وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ﴾ برخی از اینها درجات حسی و ظاهری است برخی از اینها هم درجات معنوی است که جمع بین اینها در آیه ٥٤ و ٥٥ سورهٴ مبارکهٴ قمر است که ﴿إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ اینکه فرمود متقین هم در جنات و نهرند که مربوط است به لذتهای حسی و ظاهری اینهاست که با بدن لذت میبرند هم ﴿فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ که لذت معنوی اینها است شاید کریمه ﴿وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ﴾ ناظر به این بخشها باشد یک جنتی است که در آن جنات و نهر و امثال ذلک است یک جنتی است که لقا الله است پایان سورهٴ مبارکهٴ فجر به همان جنت معنوی که لقاء الله اشاره کرد که ﴿فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی﴾ وگرنه در سایر موارد به جنتین اشاره میکند هم جنت ظاهری که بدن و قوای بدنی لذت میبرد متقیان در آنجا هم جانشان لذت میبرد مثل اینکه به حضور ائمه (علیهم السلام) مشرف میشدند دو تا بهره داشتند یک بهره ظاهری داشتند که مثلاً گاهی مهمان آنها بودند از غذای منزل آنها استفاده میکردند از میوهای که آنجا در محضرشان بود خرمایی که از حضرت به آنها میرسید استفاده میکردند این یک لذت ظاهری بود از علوم آن حضرت معارف آن حضرت ملاقات آن حضرت از زیارت آن حضرت بهره میبردند یک لذت معنوی بود یک لذت ظاهری است که بدن در آنجا سهیم است یک لذت معنوی است که روح بهره میبرد اینها که به حضور ائمه (علیهم السلام) میرسیدند یا به حضور پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) دو تا بهره داشتند و این دو تا بهره در سورهٴ مبارکهٴ قمر آن بخش پایانیاش یعنی آیه ٥٤ و ٥٥ به این صورت آمده است که ﴿إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾
بنابراین خدای سبحان اینها را به آن عالیترین درجه میرساند آیه ١٥ سورهٴ مبارکهٴ غافر هم همین است خداوند رفیع الدرجات است وقتی که درجات تمام شد به عرش میرسد ذوالعرش است ﴿یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: دیگر از موت به بعد دیگر حسنه از بین نمیرود که در برزخ هم هست تا قیامت کبرا هم هست در بهشت هم نتیجهاش را میبینند چون بعد از مرگ عملی انسان انجام نمیدهد که این اعمال صالحه او را از بین ببرد.
پرسش: ...
پاسخ: غرض آن است که اگر چنانچه با اعمال صالح رحلت کرد از آن به بعد دیگر گناهی انجام نمیدهد که حسناتاش را از بین ببود که.
پرسش: ...
پاسخ: نمیتواند همین چون نمیتواند داشته باشد آنچه را که دارد محفوظ میماند اما اگر در دنیا کسی کار خوب کرد لکن بعداً قبل از مرگ یک سیئهای به جا آورد که باعث بطلان عمل او شد این شخص نمیتواند بگوید که من در دنیا کار خوب کردهام میگویند در دنیا اگر کسی کار خوب کرد و آن کار خوب را باطل نکرد و حفظ کرد و با همان کار خوب مرد ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ آنگاه پاداش میگیرد.
پرسش: ...
پاسخ: این عملاش هست دیگر این عملاش هست دیگر.
پرسش: ...
پاسخ: بله تا آن سنت هست عمل طالح در نامه عمل او مینویسند باطل هم نمیکنند این کسی است که ﴿خَلَطُوا عَمَلاً صالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا﴾ و آن عمل سیئ آمده حسنه او را به هم زده برای اینکه این در حقیقت چون سیئه را به عنوان سنت گذاشت یک چهار شنبه سوری را به عنوان سنت گذاشت سنت سیئه است تا این اثر هست آن گذارندگان این سنت رنج میبرند دیگر در حقیقت عمل آنها زنده است خب این که فرمود ﴿رَفیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ﴾ از این قبیل است.
پس بنابراین هم برای انبیا درجات هست هم برای مؤمنین درجات هست و درجات الهی در قیامت هم به کبر متصف است هم به علو متصف است تا برسد به مقام عرش.
پرسش: ...
پاسخ: بله اینها دیگر آن قلهاش که حالا عرش است میشود لقاء الله اینها دیگر به لقاء الله میرسند خود لقاء الله هم مقول به تشکیک است چون لقای آن کنه ذات که مطرح نیست لابد لقای اسماء الهی جمال الهی جلال الهی است بعضیها برخی از اسماء را ملاقات میکنند بعضیها اسم اعظم را ملاقات میکنند بعضیها کمتر و بعضیها بیشتر خب از اینکه فرمود ﴿أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهم﴾ این میتواند برابر آن تقسیمی که هست هم انبیا و مرسلین را شامل بشود و هم دیگران را منتها تفاوت درجه محفوظ است.
مطلب دیگر آن است که در طلیعه این اوصاف چنین آمده است که ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ این هراسناک بودن دل یک کمالی است البته در دعای عرفه سالار شهیدان که فردا انشاءالله همه شما در آن مراسم شرکت میکنید و همگان را هم به حضور در آن مراسم دعوت میکنید قبلاً هم این دعا را یک بار مطالعه میکنید بعد فردا میخوانید عن بصیرة باشد آنجا وجود مبارک سید الشهدا (سلام الله علیه) عرض میکند که «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الوجلین» نه به معنای اینکه من از عذاب میترسم و مانند آن ظاهراً ناظر به این است که پروردگارا من جزء مصادیق همین آیه سورهٴ مبارکهٴ انفالم که فرمودی ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ من جزو وجلینم «سبحانک لا اله الا انت انی کنت من الوجلین» چون مسأله خائفین مسأله راجین مسأله مهللین یعنی اهل تهلیل و لا اله الا الله هستند مسأله تسبیح مسأله تکبیر اینها جداگانه همه آمده است «سبحانک لا اله الا انت انی کنت من الراقبین لا اله الا انت سبحانک انی کنت من المهللین لا اله الا انت سبحانک انی کنت من المسبحین لا اله الا انت سبحانک انی کنت من المکبرین» و مانند آن نورانیت این دعا در کتابهای حکمت و کلام خیلی ظهور کرده چون بخشهای قابل توجهی از این ادعیه به عنوان محور برهان در این کتابهای حکمت و کلام هست مخصوصاً برهان تمانع را به خوبی تبیین فرمود که ﴿لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا﴾ و لتفرطرتا یعنی برخیها فکر میکردن که این تالی فاسد این است که اوضاع آسمان و زمین به هم میخورد ﴿لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا﴾ یعنی به هم میخورد یعنی اصلاش هست ولی نظماش به هم میخورد که خواستند این را روی برهان نظم در بیاورند اما بیان نورانی حضرت سید الشهدا (سلام الله علیه) نشان میدهد که این به لیس تامه برمیگردد نه لیس ناقصه با کامل تامه و لیس تامه و اینها کار دارد که اگر دو الهه در آسمان و زمین بود اصلاً اینها تفطر پیدا میکردند در هم میریختند نه تنها نظمشان به هم میریخت بلکه اصل هستیشان متفطر میشد «لَفَسَدَتا و لتفرطرتا» این قید دیگری در کنار تالی فاسد ذکر میکند این دعا با کلمات دیگر فرق میکند گرچه حافظه عرب قوی بود برای حفظ این کلمات مأثور لکن هر کسی نمیتوانست اینها را حفظ کند بشیر و بشر که پسران خذیمه اسدیاند اینها یک آدمهای معمولی نیستند اینها از اصحاب خاص خود حضرت سید الشهدا (سلام الله علیه) بودند اولاً و در بین صحابه به ادبیات هم معروف بودند ثانیاً اینها یک آدم عادی نبودند گرچه حافظه برخیها قوی بود اما همه آنها ادیب نبودند در بین صحابه حضرت سید الشهدا (سلام الله علیه) بشیر اسدی از خصوصیت ادب پروری برخوردار بود آن بخشهای مهم ادبی را اینها نقل میکردند خطبههای حضرت امیر (سلام الله علیه) هم همین طور است حضرت در مسجد خطبهای ایراد میکردند حافظه خیلیها قوی بود گاهی مثلاً اشعار فراوانی را از جاهلیت حفظ میکردند قصیدهای را حفظ میکردند اما حالا این خطبه را مقدورشان نبود که حفظ بکنند تشخیص این کلمات و ضبط صحیح این کلمات مقدور هر مستمعی نبود بشیر اسدی کسی است که خطبه نورانی حضرت زینب (سلام الله علیها) را هم این نقل میکند در بازار کوفه این به تعبیر شیخنا الاستاد مرحوم علامه شعرانی (رضوان الله علیه ) که در همان شرح کوتاه دعای عرفه مرقوم فرمودند گفتند این بشیر اسدی با اینکه خودش ادیب است ادب شناس است و ادب پرور هیچ راهی نداشت برای معرفی این خطبه که بگوید این خطبه چقدر بلند است چه اوجی دارد فراز و نشیباش چقدر است فقط همین را توانست بگوید که «کانما تنطق علی لسان علی» همین قدر بلد بود بگوید دیگر چیزی از او برنمیآمد درباره این خطبه سخن بگوید که خطبه چه عظمتی دارد فقط همین قدر گفت که من شنیدم زینب کبرا (سلام الله علیها) سخنرانی میکند مثل اینکه حضرت علی دارد حرف میزند اما حالا عظمت این خطبه چیست؟ این خیلی حرف دارد با اینکه اینها اصولاً ادیب رسمی آن روزگار بوده است فقط همین قدر توانست بگوید که مثل اینکه حضرت امیر داشت حرف میزند و این دعای عرفه را همین بشیر اسدی نقل کرد آن خطبه نورانی حضرت زینب را همین این نقل کرد و دعای عرفه حضرت علی بن الحسین امام سجاد هم ظاهراً همین نقل کرد آن را گفتم خذیم بن بشیر ظاهراً به تعبیر شیخنا الاستاد این یک تصنیفی رخ داده راوی آن هم همین بشیر بن خذیم اسدی است نه خذیم بن بشیر آن را هم همین نقل کرده چون کسانی که این لسان را بشناسند و نقل بکنند خیلی کم بودند این دعا این خصوصیت را دارد میبینید یک قسمت مشترک است و این «سبحانک انی کنت من الوجلین» یعنی من جزو مصادیق همین آیه سورهٴ مبارکهٴ انفالم که ﴿الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ از این سنخ دارد میگوید یک مضمون مشترکی در دعای عرفه حضرت سید الشهدا و دعای عرفه حضرت علی بن الحسین امام سجاد (سلام الله علیهما) هست و آن این است که عرض میکند خدایا هر دو در طلیعه این دعاست عرض میکنند خدایا شما نسبت به ما لطف و مهربانی داشتید و ما که شیء مذکور نبودیم و میتوانستی در ادوار گذشته ما را به دنیا بیاوری اما لطف کردی رحم کردی مهر کردی نسبت به ما صبر کردی ما را در زمان جاهلیت به دنیا نیاوردی نظام جاهلی به هم خورد حکومت اسلامی ظهور کرد پیغمبری آمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اسلامی آمد وحیی آمد نبوت و رسالتی ظهور کرد فضای اسلامی یک فضای روشنی شد آنگاه ما را در فضای اسلامی به دنیا آوردی من خیلی شاکرم جوانهایی که بعد از انقلاب به دنیا آمدند اینها حالا چه در حوزه چه در دانشگاهها انشاءالله این دعا را به زیبایی و به تلاوت بخوانند و این قسمتهای اولیه در حقیقت نعمت خاصی است که آنها دارند اگر خدای ناکرده آنها جاهلیت دیگران را تحمل میکردند و میدیدند لابد آلوده میشدند.
پرسش: ...
پاسخ: خب حالا آن بحث کلی ادعیه است که آن ناظر به آن است که یا برای تعلیم هست یا ناظر به این است که «وجودک ذنب لا یقاس به ذنب» یا ناظر به ترک اولی است وجوهی برای آن ذکر معصیت در ادعیه ائمه (علیهم السلام) ذکر شده که یا تعلیم است یا توجه به مباهات برای آنها ذنب است یا بالاتر از مباهات است حتی نسبت به خودشان دیدن عبادات را دیدن اطاعات را هم آنها ذنب میدانند میگویند در بحث توحیدی عابد حق ندارد خود را و عبادت را و معبود را ببیند این میشود تثلیث اگر خود را نبیند عبادت و معبود را ببیند میشود تثنیه هیچ کدام از اینها نه ثنویت با توحید سازگار است نه تثلیث فقط باید معبود را ببیند آن درجات عالیه است که «حسنات الابرار سیئات المقربین» در طلیعه این دعای نورانی عرفه وجود مبارک سید الشهدا این مضمون را دارد که در دعای عرفه امام سجاد (سلام الله علیه) هم هست آنجا عرض میکند خدایا شما نسبت به ما محبت کردید «قبل عن اکون شیئاً مذکورا» من چیزی نبودم «و خلقتنی من التراب ثم اسکنت من اصلاب آمنا ً لغیر المنون واختلاف الدهور و السنین فلم اذل زائراً من صلب الی رحم فی تقاطع من الایام الماضیه و القرون الخالیة لم تخرجنی لرأفتک بی و لطفک لی و احسانک الی فی دولة ائمه الکفر» من را از اصلاب بین صلب و ترائب بودم و خارج نکردی در زمان جاهلیت «ائمة الفکر الذین نقضوا عهدک و کذبوا رسلک لکنک اخرجتنی للذی سبق من الهدی الذی له یسترنی و فیه انشأتنی و من قبل ذلک رئفت بی بجمیل صنعک و ثواب نعمک» نسبت به من لطف کردی و مرا در دولت اسلام ایجاد کردی.
مطلب دیگر در این دعای نورانی این است که وجود مبارک سید الشهدا (سلام الله علیه) بدون چون اینها لسان لسان شاعر نیست که از باب احسنه اکذبه _معاذ الله_ با اغراق و مبالغه همراه باشد که با ادعیه همان طوری که بزرگان فرمودند بعد مرحوم آقای شاه آبادی (رضوان الله علیه) فرمود بعد مکرراً امام از ایشان هم نقل میکردند دعا قرآن نازل است قرآن که نازل شده است برای اهل بیت (علیهم السلام) کمال آورد و اینها همان معارف قرآنی را گرفتند و معتقد شدند و متخلق شدند و متحقق شدند و عمل کردند و به صورت دعا با خدا مناجات میکنند این دعا در قوس صعود همان قرآن نازل است این در فرمایشات بزرگان هست که دعا قرآن نازل است که در فرمایشات مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی هم هست تا دیگران خب بنابراین اینها منزه از آنند که مبالغه و اغراق و چیزی باشد حالا در بیانات نورانی حضرت سید الشهدا (سلام الله علیه ) در جریان اینکه رابطه بنده با خدا چگونه است ما چگونه با تو سخن میگوییم و چگونه باید حق شناسی بکنیم این چند جمله را توجه بکنید عرض کرد شما گفتید ﴿وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ﴾ خب ما وسایل فراوانی هم به ما ارائه کرد «انا اتوسل الیک بفقری الیک» من از اینکه به تو نیازمندم به این توسل میجویم تو غنی هستی من فقیرم «هل یرحم الفقیر الا الغنی» من به فقر خودم متوسل میشود به تو بعد استدلال میکند فرمود به اینکه این چه توسلی است که من دارم میکنم؟ وسیله خودش باید بتواند بیاید تا مرا را ببرد فقر که اصلاً نمیتواند بیاید بالا که پیش شما برسد «ها انا اتوسل الیک بفقری الیک» بعد فرمود «و کیف اتوسل الیک بما هو محال ان یصل الیک» حالا من با یک وسیلهای میخواهم به شما برسم یکی مثلاً با یک نردبانی با یک طنابی میخواهد بیاید حالا با نردبان میخواهد برود به آسمان شدنی است اصلاً خب نردبان ده پله صد پله هزار پله دارد از این بیشتر نیست با نردبان که نمیشود به آسمان برود یا با طناب که نمیشود به آسمان برود میفرماید من با توجه به فقرم با توسل به فقرم میخواهم به شما برسم آخر این فقر که وسیله است که پیش شما حضور ندارد چیز دیگری هم بیاورم که شما دادید بگویم این علم و کمال و قدرت اینها که از تو است نداری از من است که نداری هم که بالا نمیآید چقدر برهان خوبی است من که میخواهم متوسل بشوم با وسیله میخواهم یک سیستم از وسایل است که در دستگاه تو هست آنها که مال توست علم است و قدرت است و معنویت است و اینها که مال توست آن که مال من است فقر است میخواهم با بازار خودم بیایم که نمیتوانم بخواهم با علم بیایم که مال توست وسیله من نیست خب پس چه کار کنم همین اظهار فقر را که میکند کافی است دیگر همین «رأس ماله الرجاء سلاحه البکاء» است.
پرسش: ...
پاسخ: خب نه بکاء را او افاضه کرده است اما همین که ما بگوییم که هیچ چیزی نداریم از ما قبول میکند «یا من یقبل الیسیر»
پرسش: ...
پاسخ: بله آن که تا ما برویم به افاضه او چه کنیم این که فرمود ﴿وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ﴾
پرسش: ...
پاسخ: منظور آن است که بالأخره اگر که انبیا هم دارند
پرسش: ...
پاسخ: بله آنها نسبت به این گونه از بزرگان در بحثهای قبل داشتیم که ذات اقدس الهی نسبت به بعضی از انبیا میفرماید که ﴿وَ أَلْحِقْناه بِالصّالِحینَ﴾ ﴿إِنَّهُ فِی اْلآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ﴾ یا ﴿و أَلْحِقْنا بِالصّالِحینَ﴾ در ذیل آن آیات روایاتی هم هست که بسیاری از این انبیاء در قیامت به اهل بیت ملحق میشوند.
مطلب دیگر آن است که این یک اضافهای دارد و این اضافه را مرحوم ابن طاوسس نقل کرده و دیگران نقل نکردند لکن استاد ما مرحوم آقای شعرانی (رضوان الله علیه) که او هم مصحح و نسخه شناس و و کتاب شناس و هم این قسمتها را در حد نصاب داشت ایشان میفرماید به اینکه این دعای نورانی عرفه تا به این قسمت مشترک است بین نسخه اقبال ابن طاووس و بلد امین است لکن آن بقیه نسخه که در اقبال است و ابن طاووس نقل میکند و دیگران نقل نمیکنند این است که «الهی انا الفقیر فی غنائی کیف لا اکون فقیرا فی فقری الهی انا الجاهل فی علمی فکیف لا اکون جاهلافی جهلی» و مانند آن ایشان میفرمایند این زیادتی در بلد امین نیست ظاهراً کفعمی هم از ابن طاووس نقل کرده است و راوی آن بشر و بشیر اسدی است که اصل دعا را نقل کرده است در کتابخانه آستانه مقدس رضوی (سلام الله علیه) نسخه قدیمی و معتبر از اقبال دیدم اقبال مرحوم سید با این زیادت و کفعمی آن را نقل نکرده است خب با اینکه کفعمی از اقبال سید نقل میکند و این در نسخه قدیمی اقبال هست مع ذلک نقل نکرده است معلوم میشود شاید برای آنکه در نسخه وی این زیادت نبوده آن نسخه خطی اقبال که پیش کفعمی بود این زیاده را نداشت و این نسخه قدیمی خطی موجود در آستانه قدس رضوی (سلام الله علیه) این را دارد و من خود بعضی نسخ اقبال دیدم که صدق بسیار داشت و چند دعا از آن حذف شد از جمله این زیادت باری از جهت معنا ضعفی در آن مشاهده نمیگردد و از جهت لفظ و بلاغت همتای آنهاست گرچه ممکن است که بعضی از جملههای اثنای این با جملههای قبلی تفاوتی داشته باشد این را انشاءالله به خواست خدا به طور عمیق ملاحظه میفرمایید در این حالتی هم که پیدا کردید نظام اسلامی را تا ظهور حضرت از ذات اقدس الهی بخواهید وحدت را بخواهید هم آوایی را بخواهید توفیق دولت و ملت را بخواهید حل مشکلات را بخواهید که انشاءالله کشور صاحب عصر به صاحب اصلیاش برگردد.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است