display result search
- 1558
- 1000
- 1000
- 1000
کدام حسین؛ کدام کربلا، جلسه هفتم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «کدام حسین؛ کدام کربلا»، جلسه هفتم، سال 1401
بحث فهم رفتار سیدالشهدا علیه السلام از پیچیده ترین مسائل و مباحث تحلیل سیره معصومان است و محل اختلاف شدید است. جنگ تحلیل ها و روایت هاست. قصدش تشکیل حکومت بود، شهادت طلبی بود، خطای محاسباتی بود، ماجراجویی بود، نجات گنهکاران بود، فرهنگ بود، حادثه بود. بین فرق و گروه های مختلف اختلاف است و حتی در بین شیعیان و حتی در یک جبهه فکری تفاوت نظر است. یعنی در کلیات اگر مشترک هستند در تطبیق و جزئیات تفاوت نظر است. اینجا از نقاط پیچیده فهم تاریخ است.
بحث را ما از یک جایی شروع کردیم که به یک راهی برسیم برای اینکه به یک فهم مطمئنی از مسئله می شود رسید یا نه. از ام المباحث اخلاقی و اعتقادی کفر نورزیدن است. یعنی آنچه می دانیم و یقین داریم را انکار نکنیم.
در زمان رسول خدا دو طیف بودند. یک طیف مطیع محض بودند که ریشه رفتار آنها حب زیاد بود. پایین طیف دوم مسلمان بودند ولی به خاطراینکه اولا اینکه کمبود محبت داشتند و دوما در محیط آلوده بودند حرف های پیامبر را عرفی می فهمیدند. اینها مسلمان بوند ولی شل دین و تحت تأثیر منافقان بودند و برای کسانی که به پیامبر خدمت می کردند مشکل و اذیت ایجاد می کردند. بالای طیف دوم وقتی خودش تصمیماتش را عملی می کرد، کم کم نیاز به معصوم را از بین می برد. این جریان کم کم پیامبر معصوم را، عملا انکار و بی فایده می کرد. خودش، به مصلحتی که می دانست تشخیص می داد. می گفت من به مصلحت نمی دانم حی علی خیرالعمل گفته شود. این حرف یعنی اینکه من می توانم تمام دین را جابجا کنم. خودم تشخیص می دهم خودم گزینشگر هستم.
چرا به معصوم نیاز داریم؟ چون ما را راهنمایی و کمک می کند و در جایی که من ناتوان هستم ملجأ است.
بحث فهم رفتار سیدالشهدا علیه السلام از پیچیده ترین مسائل و مباحث تحلیل سیره معصومان است و محل اختلاف شدید است. جنگ تحلیل ها و روایت هاست. قصدش تشکیل حکومت بود، شهادت طلبی بود، خطای محاسباتی بود، ماجراجویی بود، نجات گنهکاران بود، فرهنگ بود، حادثه بود. بین فرق و گروه های مختلف اختلاف است و حتی در بین شیعیان و حتی در یک جبهه فکری تفاوت نظر است. یعنی در کلیات اگر مشترک هستند در تطبیق و جزئیات تفاوت نظر است. اینجا از نقاط پیچیده فهم تاریخ است.
بحث را ما از یک جایی شروع کردیم که به یک راهی برسیم برای اینکه به یک فهم مطمئنی از مسئله می شود رسید یا نه. از ام المباحث اخلاقی و اعتقادی کفر نورزیدن است. یعنی آنچه می دانیم و یقین داریم را انکار نکنیم.
در زمان رسول خدا دو طیف بودند. یک طیف مطیع محض بودند که ریشه رفتار آنها حب زیاد بود. پایین طیف دوم مسلمان بودند ولی به خاطراینکه اولا اینکه کمبود محبت داشتند و دوما در محیط آلوده بودند حرف های پیامبر را عرفی می فهمیدند. اینها مسلمان بوند ولی شل دین و تحت تأثیر منافقان بودند و برای کسانی که به پیامبر خدمت می کردند مشکل و اذیت ایجاد می کردند. بالای طیف دوم وقتی خودش تصمیماتش را عملی می کرد، کم کم نیاز به معصوم را از بین می برد. این جریان کم کم پیامبر معصوم را، عملا انکار و بی فایده می کرد. خودش، به مصلحتی که می دانست تشخیص می داد. می گفت من به مصلحت نمی دانم حی علی خیرالعمل گفته شود. این حرف یعنی اینکه من می توانم تمام دین را جابجا کنم. خودم تشخیص می دهم خودم گزینشگر هستم.
چرا به معصوم نیاز داریم؟ چون ما را راهنمایی و کمک می کند و در جایی که من ناتوان هستم ملجأ است.
تاکنون نظری ثبت نشده است