display result search
منو
هنر بهتر زیستن، جلسه سی و سوم

هنر بهتر زیستن، جلسه سی و سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 44 دقیقه مدت قطعه
  • 138 دریافت شده
سخنرانی از حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «هنر بهتر زیستن»، جلسه سی و سوم،(برنامه سمت خدا) سال 1400

مکتب ابی عبدالله الحسین (ع) را از زوایای بسیار متعددی می شود مورد بررسی و تحلیل قرار داد. ما یک شاخصه را که در حد توان خودمان هست و می توانیم بیان کنیم را انتخاب کردیم و آن بحث خانواده دوستی وجود مبارک ابی عبدالله الحسین (ع) بود. و قرار شد ویژگی هایی را برای تحقق خانواده دوستی بیان کنیم. چند مورد را در برنامه های گذشته اشاره کردیم. در برنامه قبل اشاره کردیم که زن و شوهر باید توانایی عذرخواهی کردن از یکدیگر را داشته باشند، و در ضمن عذرپذیر هم باشند. به نظرم موضوع پر چالشی هم بود. یعنی من پیامک‌ها را هم که نگاه می کردم دیدم موضوع پرچالشی است. حق هم می دهم. چون برخی چیزها را ممکن است کمتر شنیده ایم، کمتر با آن مواجه شدیم، لذا پذیرش آن نیاز به زمان دارد، باید آن قدر تکرار شود تا تبدیل به یک باور شود. ما یک قانون کلی در خانواده داریم که زن و شوهر باید همه تلاششان را بکنند که این بنیان خانواده را حفظ کنند. چرا این اصل را بیان می کنیم؟ چون امروز خصوصاً در عصر معاصر عوامل مختلفی دارند زحمت می کشند این خانواده را از هم بپاشانند. لذا به نظرم تنها کسانی که باید انگیزه داشته باشند و این هنر را داشته باشند خود زن و شوهر هستند. یعنی باید با تمام تلاش این خانواده را حفظ کنند. حتی گاهی اوقات در حلقه های بعدی هم دلسوزی که زن و شوهر می توانند داشته باشند را ندارند. گاهی اوقات دلسوزی نسبت به یک نفر است. مثلاً خانواده آقا فقط نسبت به پسرشان ممکن است دلسوزی کنند، و اتفاقاً نکته ای بگویند، حرفی بزنند، که منجر به فروپاشی شود، آسیب ببینند.
ما باید این هنر زیست مشترک را داشته باشیم. فلذا باید با تمام تلاشمان این خانواده را حفظ کنیم. امروز عواملی که در جوامع بشری می بینیم انگار دارد کمک می کند که به سردی روابط بین زن و شوهر بینجامد. و در وهله دوم اتفاقی که می افتد این است که اصلاً سبک زندگی ها هم دارد کاری می کند که زن و شوهرها نسبت به یکدیگر سرد شوند و با عرض تاسف باید این را عرض کنیم، و عواملی که این ها را بیرون محیط خانواده می تواند اغنا کند دارد زیاد می شود. شما یک گوشی موبایل یک موقع می بینید زن یا مرد را اغنا می کند که وقت زیادی برایش صرف کنم. درحالی که ممکن است همین مرد و زن حاضر نیستند همین وقت را صرف یکدیگر کنند.یک وقتی آمارها را نگاه می کنیم، میزان استفاده از اینترنت در کشور را نگاه می کنیم، میزان تعداد پست هایی که گذاشته می شود. یکی از شبکه های اجتماعی یک موقعی مطرح کرده بود، همین فارسی زبان، که روزانه بیش از 600 میلیون پست در همین شبکه اجتماعی رد و بدل می شود. حالا ما این همه شبکه های اجتماعی داریم. این نشان می دهد که پای این وقت صرف می کنیم. پای رسانه چقدر وقت صرف می کنیم. امروز مثلاً شما می بینید این سریال‌های خانگی چقدر طرفدار پیدا کرده است که حاضریم برای آن ها هم وقت بگذاریم. ولی به همدیگر که می رسیم می گوییم وقت نداریم. چرا؟ چون این انگیزه کمرنگ شده است، تلاش بیرونی پررنگ کردن عوامل دیگر منجر به این موضوع متاسفانه تلخ می شود.
فلذا این هنر زیست مشترک همین است. یک موقع ممکن است یک نفر خطایی در زندگی انجام دهد. ممکن است برای هر کدام از دو طرف هم اتفاق بیفتد. آیا این باید منجر به فروپاشی زندگی شود؟
باید بالاخره یک جایی انسان این را گذشت کند، نادیده بگیرید. و مهمتر که من در اواخر برنامه گذشته گفتم و گفتم امروز می خواهیم درباره اش صحبت کنیم به سمت حل آن برویم، به سمت ریشه یابی برویم. یک مشکل را یک موقعی ما می بینیم، می گوییم فعلاً نادیده بگیریم. ولی این به معنای نادیده گرفتن مستمر نیست که منجر به تکرار مجدد شود. بلکه ما باید سراغ ریشه یابی این مشکل برویم. ببینیم ریشه این مشکلی که الان شکل گرفته است کیست، آیا داخل خانه یا بیرون خانه است، به ویژگی های فردی خود آن فرد مقابل ما برمی گردد. بالاخره چه شد که این شد. یعنی ما یک مردی را می بینیم دائم بداخلاق است. باید ببینیم علت این چیست، آیا عاملش بیرونی است، داخلی است، اصلاً ویژگی های شخصیتی خود فرد است. آن وقت ما باید برای هر کدام یک سناریو نویسی بکنیم. حالا با تجربه ای که ما در حوزه دست و پا شکسته در حوزه خانواده داریم، من می بینم که اصلاً نمی شود یک عامل واحدی را برای مشکلات خانواده بیان کرد. آیا امروز مثلاً می شود گفت فقر عامل مشکلات خانواده است؟ یعنی اگر این خانواده غنی شود مشکلات اش حل می شود؟ می بینیم نه. یعنی شما امروز پرطلاقترین بخش کشور ما منطقه ی بالاشهر تهران است، با آمار بالای 60% طلاق. این ها متمول هستند. ولی آیا مشکلات زندگی شان را توانستند حل کنند؟ ما یک شهری در غرب اروپا داریم، جمعیت اش هم کم است، حدود 600-700 هزار نفر جمعیت دارد. بالاترین آمار طلاق را در دنیا دارد، یعنی 87% است. و جزو فقیرترین کشورهای دنیا پایین ترین آمار طلاق را در دنیا دارد. مثلاً کشور هند آمار طلاقش 1% است. یعنی آدم وقتی نگاه می کند می بیند ساختارها خیلی پیچیده است. این نیست که من بگویم. آیا اگر تحصیل کرده باشیم مشکل نداریم؟ داریم. آیا بی سوادی تاثیر گذار نیست؟ می گوییم آن هم هست. لذا این جا نشان می دهد که ما باید دنبال عاملهای فراتر از این هم بگردیم. یک سری شاخصه ها است که در موفقیت زندگی اثر می گذارد. بالاخره رضایتمندی مالی تاثیر خوبی در زندگی دارد، یا سطح سواد و تحصیلات موثر است. ولی می خواهیم بگوییم این ها لازم هست ولی کافی نیست. یعنی من فکر نکنم اگر همه ی هم و غم خود را گذاشتم خودم را پولدار کردم پس زندگی ام هم خوب می شود.و ما این هنر زیست خوب را همین را می خواهیم معرفی کنیم. از آن سمت هم داریم. یک وقتی خانواده ها هستند که واقعاً زندگی شان به سختی هم اداره می شود ولی هنر را دارند، کنار هم خوش هستند، از زندگی شان هم لذت می برند. سازگاری دارند، با همدیگر هم می توانند خوب رفتار کنند. حالا این ویژگی هایی که می گوییم در همین راستا است. اما امروز می خواهم یک نکته ی جدیدی را عرض کنم و آن نکته ی جدید این است که اگر ما می خواهیم خانواده دوستی خودمان را به نوعی جار بزنیم و فریاد بزنیم و بگوییم ما خانواده دوست هستیم باید این ویژگی در ما وجود داشته باشد. نسبت به خانواده متعهد باشیم. یعنی این تعهد نسبت به خانواده می تواند به انسجام و استحکام خانواده کمک کند. حالا من می خواهم از زوای مختلف این تعهد را مورد بررسی قرار دهیم. بالاخره چند زاویه است و چه نقاطی را باید به آن توجه کرد. اولین نکته تعهد عاطفی در خانواده است. من باید خودم را متعهد بدانم که به همسرم محبت کنم و زمینه ی اغنا عاطفی را در خانه فراهم بیاورم. این یک نوع تعهد است. می دانید خود محبت به تدریج زندگی را رشد می دهد. این که می گوییم از محبت خارها گل می شود، یعنی همین. یعنی محبت خودش یک فرایند اصلاحی در زندگی است. ولی برخی ها می گویند نه. مثلاً نگاهش این است که این اصلاً باید لایق محبت باشد که من به او محبت کنم. یعنی با این نگاه به محبت نگاه می کند. ما می گوییم نه. با این نگاه نگاه نکن. خود محبت یک ابزار تربیتی است، یک ابزار اصلاحی است. یعنی شما وقتی به بچه محبت می کنید او را تربیت پذیرتر می کنید، تا این که با او با سختی و خشونت و تندی برخورد کنید. وقتی محبت لازم را به او ندارید تربیت گریز می کنید. در محیط خانواده هم همین است. یعنی من می گویم چرا آقا به زنت محبت نمی کنی، چرا خانم به همسرت محبت نمی کنی، می گوید باید لایق باشد. می گوییم بله، آن خوب است. لایق باشد یک مقدار جریانش بیشتر است ولی الان تو بدان این یک ابزار است، یکی از نقاطی است که شما با این محبت می توانی با او را با خود همراه تر کنی. این محبت را دریغ نکن. این را دوباره باید ریشه اش را بیندیشیم ببینیم چگونه است. من یک موقع روی همین موضوع بررسی کردم، حدود 16-17 عامل را درآوردم که حالا نمی دانم بشود گفت یا نه که وقتی شما محبت می کنید، ولی بی مهری می بینید. بار اول ممکن است طبیعی باشد، بار دوم طبیعی باشد. ولی اگر دیدیم داریم محبت می کنیم ولی بی مهری همین صورت ادامه پیدا می کند این ممکن است یک عامل دیگری هم وجود داشته باشد که این محبت نتوانست روی این فرد اثر مثبت خودش را بگذارد. ولی قاعده کلی این است که محبت یکی از ابزارهایی است که طرف مقابل را می توانید به سمت خود جذب کنید. محبت جذبه دارد. این که انسان ها بنده محبت هستند یعنی همین. لذا ما باید این محبت را به عنوان یک امر متعهدانه در زندگی پیاده کنیم، دریغ هم نکنیم. شما مرد و زن محبت کنید، مخصوصاً خدمت آقایان بزرگوار عرض می کنم. شهید مطهری یک تعبیر لطیفی را در آن کتاب نظام حقوقی زن در اسلام دارد. ایشان می فرماید زن بنده محبت است. یعنی مرد این مقدار باید توجه عاطفی به همسرش داشته باشد. می بیند همسرش مریض است به او محبت کند، می بیند خسته است محبت کند، نه این که طعنه بزند. مثلاً زن خسته است به او بگوید مگر کوه کندی. تازه برگردیم به او یک طعنه ای هم بزنیم. نه اتفاقاً این جا باید به او محبت کنیم. بدخلق است به او محبت کن، می بینی از تو ناراضی است به او محبت کن. یعنی آن محبت باید به عنوان یک دکترین رفتاری در زندگی به آن توجه شود، خصوصاً مرد نسبت به زن. اتفاقاً این نکته نسبت به طرف مقابل هم وجود دارد. یعنی زن هم به شوهرش محبت کند، این محبت را داشته باشد. می بیند خسته است به او محبت بکند، دل مشغول است به او محبت کند. جنس محبت هم این نیست که کنار او بنشینیم و نوازش کنیم. تم خانه یک تم سرشار از محبت باشد. اتفاقاً در واژگان روایی هم ما یک واژگان زیبایی داریم. مثلاً ممکن است بگویند زن به شوهر یا مرد به زن محبت کند، ولی وقتی نگاه می کنیم می بینیم عبارت ها یک مقدار عبارت های فراتر از این است. (ألطَفُهُم بِأهِلهِ) با خانواده ات مهربان ترین باش. نمی گوید لزوماً محبت کن. یعنی خود این مهربانی یعنی این که شما فضای خانه را آکنده از محبت می کنید. یا (أَحسَنَهُم خُلقاً) یا (مُعاشَرَةِ جَمیلَةٍ). تعابیر تعابیری است که باید تم زندگی یک تم عاطفی باشد. این ها را تعهد است. و خصوصاً در عصر معاصر ما می گوییم یکی از سوادهایی که ما نیاز داریم یاد بگیریم بحث سواد عاطفی است. می دانید یعنی چه؟ امروز می گویند سوادها به همان سوادهای آموزش و پرورشی و دانشگاهی و یا حتی حوزوی ختم نمی شود. یعنی ما امروز نباید حس کنیم که اگر رفت درس دانشگاه خواند پس این همه چیز تمام است، درس حوزه خواند همه چیز تمام است، درس دبیرستان را خواند همه چیز تمام است. نه. این نیازها به مکمل‌هایی به عنوان سوادهای مکمل دارد.
یک کتابی هم آماده شده است، همین کتاب مثل بهشت. اتفاقاً ما آن جا به این اشاره کردیم، به این تعداد سوادهایی که ما امروز نیازها داریم یاد بگیریم. یکی از آن ها می گویند سواد عاطفی است. من یک موقعی توفیق بود یک جایی 10 شب منبر رفتم، فقط درباره ی سواد عاطفی بین زن و شوهر صحبت کنم. بعد آخر جلسه اعتراف به این کردم. گفتم شما ادبیات فارسی را ببینید. یک حروفی به نام حروف فارسی دارد که 32 حرف است. اولین حرف چیست؟
الف یا آ با کلاه. مشهور است که به بچه ها می گویند. من گفتم آن کلاه آ با کلاه را ما نتوانستیم در این 10 شب بگوییم. واقعاً یک سواد است، روی این عنوان می گذارند. و نسبت به هر کسی. مثلاً ببینید ممکن است من الان در یک اداره ای هستم، نیروهایی دارم، افرادی تحت مدیریت من هستند. آیا من باید در این محیط باید نوع عواطفم باید مثل عواطفی باشد که به زنم می کنم، یا به بچه ام می کنم؟ نه، متفاوت است. ولی گاهی اوقات ما مرزهای این را نمی دانیم. مثلاً آقا در یک محیط کاری دارد کار می کند ممکن است نیروی خانم هم جزو نیروهایش است. بعد می بینید به گونه ای محبت می کند که نسبت به زنش این گونه محبت نمی کند. مثلاً تولد همکارش است، می بینید چگونه تولد می گیرد. بعد برای خانمش یادش می رود. ما می گوییم این سواد عاطفی یعنی شما بدانید مرزهای محبت، شکل‌های محبت چگونه است. ما حتی محبت عمومی داریم. من سوار اتوبوس می شوم و بعدا پیاده می شوم. به عنوان یک شهروند به این راننده اتوبوس در همین فرصت باید چگونه محبت کنم. لذا برای همین می گویم سواد عاطفی خیلی گسترده است. یک بخشی نسبت به نظام خانواده است. یک بخشی از این نظام خانواده نسبت زن و شوهر است که چگونه محبت کنم. پس تعهد عاطفی اولین تعهدی است که ما باید داشته باشیم. دومین تعهد، تعهد اخلاقی است که زن و شوهر نسبت به همدیگر دارند. ما در روایات هم می بینیم متبلور است و به آن توجه شده است. مثلاً در آن روایت داریم وجود مبارک نبی مکرم اسلام خطاب به ما مردان می گویند: ( النّقیَّ الطَرفَینِ) باشد. مرد باید دو پاکشی نسبت به همسرش داشته باشد: پاکی نگاه، پاکی دامن. حالا این پاکی دامن یعنی مراقب خودت باش. وقتی بیرون می روی بالاخره در ارتباط با نامحرم چگونه رفتار کنی، چگونه برخورد کنی، با این پاکی به زنت یک آرامشی بدهی. این یعنی نوعی تعهد؛ تعهدی که می تواند به همسرت در محیط خانه رشد دهد، به ماموریت های اصلی اش بپردازد. نه این که من مرد پایم را از خانه بیرون می گذارم، دل زنم مثل سیر و سرکه بجوشد که این الان سر و گوشش بیرون بازی نکند، جایی نرود، به کسی چیزی نگوید، به کسی نگاهی نکند. بعد بچه می آید می گوید مامان، مادر می گوید درد و مامان. نمی تواند با بچه اش یک ارتباط تربیتی برقرار کند. پس ببینید آن پاکی بیرون خیلی مهم است. یک نوع تعهد است. تعهدی است که نه فقط به نفع زنم باشد، به نظم نظام خانواده است.
فلذا این رفتارهای ما می تواند کاملاً آرامش بخش برای همدیگر باشد. خانم هم همینطور باشد. از آن سمت هم داریم. مثلاً می بینید خانم بیرون با نامحرم، در فامیل، در مهمونی ها، می گوید می خندد. همسر این آسیب می بیند. یک موقعی یک مرد جوانی پیش من آمده بود همین را می گفت. می گفت مثلاً این خانم من رنگ چشم همه ی مردهای محله را می داند چه رنگی است. می گفت من خیلی اذیت می شود. یعنی تو داری دقت می کنی. این تعهد اخلاقی نیست. یعنی این نگاه باید مراقبت شود، کلام باید مراقبت شود، رفتار باید مراقبت شود. نباید در این زمینه سادگی کنیم. اصلاً یکی از چیزهایی که به نظام خانواده آسیب می زند همین سادگی کردن است. سادگی به این معنا که مراقب رفتارش نیست، مراقب نگاهش نیست، مراقب کردارش نیست، هر جور می خواهد نگاه می کند، هر چه می خواهد می گوید، هر جور می خواهد رفتار می کند. این به نظام خانواده آسیب می زند.
یعنی سادگی می کنیم. آدم‌های ساده موزاییک جلوی پایشان را می بینند. دور اندیشی ندارند. انسان دور اندیش نگاه می کند. حتی ما امروز وقتی می گوییم در تربیت فرزندانمان باید مراقب باشیم که بچه ها را ساده بار نیاوریم، خنگ بار نیاوریم. بچه ها را هوشمند بار بیاوریم. یک جلسه ای روز دوشنبه در جایی داشتم، عوامل خنگ شدن بچه ها را می گفتم. یعنی واقعاً موضوعیت است. و جالب این است امروز عواملی که در دسترس است اصلاً کمک به خنگ شدن بچه ها می کند. بچه همان ساده لوح باشد، زود گول بخورد، زود هر رفتاری را انجام دهد، زود سراغ هر کاری برود، زود سراغ هر سایتی برود، زود سراغ هر شبکه اجتماعی برود.
اصلاً سبک زندگی است. شما ببینید یکی از عواملی که بچه ها را خنگ می کند این است که در طول روز زیاد بخوابند. یعنی بچه ای که تا 1-2 نصفه شب بیدار نگه می داریم، تا لنگ ظهر می خوابد. این بچه ای که از اول صبح فعال نباشد، پویا نباشد، بچه ای که زیاد پای تلویزیون می نشیند، زیاد پای شبکه مجازی می نشیند. این نه پویا می شود نه به امید آینده اش باید باشیم. من اخیراً دختر بچه ای را دیدم، 5-6 سالش بود، به پدرشان گفتم که حالا این دختر عزیز ما روابط اجتماعی اش با دوستان همسالش چطور است. گفت حاج آقا تجربه اش را ندارد. گفتم می تواند دوست پیدا کند؟ گفت ما تا حالا ندیدیم تجربه دوست پیدا کردن داشته باشد. به خودش گفتم راستی چه کار می کنی؟ گفت تا نزدیک ظهر می خوابم، بلند می شوم، پای شبکه پویا می نشینم. گفتم عموجان شبکه پویا برای تو پویایی نمی آورد. پویایی این است که آدم دوست پیدا کند، برود در گروه اجتماعی اش قرار بگیرد. این ها یعنی همین عوامل و ما باید روی این ها فکر کنیم. من یک تشکری کنم. فکری که الان سیستم آموزشی کشور دارد انجام می دهد که بسترهای حضور بچه ها را در مدرسه فراهم کند. واقعاً بچه های ما در این 17-18 ماه خیلی زیان دیدند. یعنی شما فکر نکنید که ما داشته ای که این بچه پای شبکه مجازی داشته توانستیم منفعت زیادی را برایش دنبال بیاوریم، چه در حوزه آموزش، چه تربیت. و من خواهشی هم این جا از عزیزان دارم، این مسئولیت ما هم است. یک جایی در هفته های آینده توفیق باشد درباره اش صحبت خواهم کرد. اگر احیاناً هم بچه ها سراغ فضای مجازی و این شبکه آموزش شاد رفتند خواهش ما از سیستم آموزشی کشور این است سطح آگاهی خانواده ها را هم بالا ببریم. یعنی آموزش‌های لازم را بدهیم، شیوه های استفاده از شبکه را بدهیم. شبکه مجازی این نیست که فرزند ما فکر کنیم یک تونلی بین خودش و این شبکه می زند. نه، ما این را وارد یک دنیایی کردیم.
که معلوم نیست بچه آن چیزی که ما تصور می کنیم را در آن مسیر حرکت کند. الان من خیال خام است که من فکر کنم فرزندم پای برنامه شاد فقط همان برنامه را دنبال می کند. فلذا باید به خانواده ها آگاهی دهیم، چند تا موشنگرافی درست کنیم، اینفوگرافی درست کنیم، کلیپ درست کنیم، تا اول مهر چند کارشناس را دعوت کنیم بیایند با خانواده ها درباره این موضوع صحبت کنند که اگر مجبور شدیم بخشی از دانش آموزان مان را پای فضای مجازی نگه داریم این ها عمرشان به هدر نرود. بعد بنشینیم بگوییم آموزش‌های مجازی داشته ای هم نداشته است. 18 ماه را این ها را پای این فضا بردیم بعد بگوییم داشته نداشته است که خیلی حرف خوبی نیست. این نیاز به این دارد که این آگاهی ها به خانواده ها داده شود، بستر سازی شود، فرهنگ سازی شود. نه این که ما صرفاً بگوییم بچه پای فضای مجازی برود و آموزش ببیند. بعد می بینیم که آن جا کارش را می کند، یک جای دیگر هم مشغول است، فکر و ذهنش یک جای دیگر است، در یک شبکه ی دیگر، در یک فضای دیگر است. این ها را باید آگاهی داد. فلذا انتظار هم می رود. متولی تعلیم و تربیت در کشور ما آموزش و پرورش است. یعنی باید بدانیم. آموزش و پرورش تمام چیزهایی که مرتبط با دانش آموز است. اگر ولی قرار است آموزش ببیند باید داده شود، اگر معلم قرار است آموزش ببینند باید داده شود. حتی گاهی اوقات من به نظرم سیستم آموزش و پرورش ما باید خیلی پویا باشد. یعنی امروز آموزش و پرورش ما باید رسانه را رصد کند. شبکه امید را رصد کند، شبکه تماشا را رصد کند. بگوید من متولی هستم، من هم باید نظر بدهم که این ها خوب نیست، این که نشان دادید خیلی خوب بود، روی این موضوع بیشتر کار کنید.
و بعد اصلاً یک نفر هوشمند از آموزش و پرورش در شورای سیاست گذاری صدا و سیما باشد. چیزهایی که مرتبط با تعلیم و تربیت است باید قرار بگیرند، آن جا توصیه هایی انجام شود. امیدواریم ان شاءالله یک وزیر قدری هم بر سیستم آموزش و پرورش ما بیاید. من به نظرم این هوشمندی مجلس هم بود که روی این آموزش و پرورش دقت نظر بیشتری را قرار داد.
من همین اخیراً بود در جمعی از دوستان می گفتم. می گفتم ما در وزارت آموزش و پرورش شخصی می خواهیم حتی قوی تر از رئیس جمهور، و تیمی می خواهیم قوی تر از کابینه رئیس جمهور.
نه این که ما بیاییم یک آموزش و پرورش ضعیفی را شکل دهیم یعنی آینده ی جامعه مان را در اصل تضمین نمی کنیم. بخواهیم تضمین کنیم باید این جا قدرتمند باشیم. حالا چرا من این را عرض کردم. لذا گاهی اوقات ما می بینیم که متعهد بودن نسبت به خانواده نیاز به این دارد که ساده لوح نباشیم، مرد سادگی نکند، زن سادگی نکند، هوشمند باشد. اتفاقاً این که ما می گوییم تقوا، یکی از شاخصه های تقوا همین است که بدانیم چه می گوییم، به چه نگاه می کنیم، چگونه رفتار می کنیم. استادی داشتیم، خدا حفظشان کند، ایشان می خواستند تقوا را معنا کنند می گفتند تقوا در انسان مثل ترمز در ماشین است. یعنی عملکردش این گونه است. یعنی بدانیم کجا ترمز کنیم، کجا نرویم، چه حرفی را نزنیم. ما باید به این مرحله در زندگی برسیم. این یعنی تعهد. من مراقب باشم اگر می بینم این حرف را شیطان بر زبان من جاری می کند که بگویم، بعد می دانم که همسرم اذیت می شود، حالا چه خانم و چه آقا.
این حرف را نزنم. اگر ببینم نگاهی بندازم، این روی من آسیبی ایجاد می کند که بعداً تاثیرش روی خانواده باشد این جا یعنی ترمز. اگر دیدم فلان شبکه اجتماعی یا فلان اپلیکیشن را دارم استفاده می کنم این آسیبی است که اثرات سو روی خانواده من بگذارد، ترمز یعنی این را پاک کن، به سمتش نرو. این یعنی تقوا. فلذا ما می گوییم نسبت به همسر انسان باید تقوا داشته باشد، فرقی هم نمی کند خانم یا آقا. روش آن هم این است. ما باید تعهد اخلاقی نسبت به همسرمان در زندگی مشترک داشته باشیم. اگر اجازه بفرمایید من یک تجربه نوردی هم در حوزه مشاوره کنیم.
یکی از چیزهایی که واقعاً می بینیم دو طرف را آزار می دهد می بینیم همین چیزها است. چه در خانم و چه در آقا، حالا شاید در خانم‌ها به خاطر روحیه لطیفی که دارند شدت اش بیشتر باشد. مثلاً رفتیم بیرون آقای ما نگاهش را مراقبت نمی کرد، چقدر من آزار دیدم. بعد می گویم این با من بود این گونه بود، با من نیست چه می کند. این یعنی همان. یعنی هوشمندی مرد باید این باشد. نه این که من جلوی همسرم نگاه نکنم بعد هر کاری خواستم انجام دهم. یعنی بدانم که نگاه به نامحرم به خانواده و نظام خانواده آسیب می زند. حالا یادم نیست این را در این برنامه عرض کردم یا نه. شاید گفته باشم. یک موقعی ما مشهد مشرف بودیم. در یکی از مباحثی که با مخاطبین در صحن جمهوری اسلامی بحث می کردیم. یک موقعی من خطاب مخاطبین، خصوصاً خانم‌ها گفتم ما باید یک نگاه مسئولیت آمیز حتی به خانم‌ها داشته باشیم. چگونه؟ مثلاً خانمی که می بیند چهره اش زیباتر است، این باور کنیم اگر روی تنگ‌تری بگیرد هر قدمی که برمی دارد حسنه است. یعنی چرا؟ چون حس نوع دوستی دارد که نکند یک مردی حالا چشمش هرز باشد، به من نگاه کند بعد برود با زنش بد باشد به خاطر این که من زیباتر هستم.
اگر ما واقعاً به این مرحله از جامعه برسیم، این نگاه نوع دوستانه را داشته باشیم، این نگاه حتی نسبت به جنس خودمان را داشته باشیم، چقدر می توانیم به رشد جامعه، آرامش جامعه، کمک کنیم. مثلاً ما در مباحثی مثل بد پوششی، من الان مسئله دینی اش را فعلاً کار ندارم می خواهم جنس نوع دوستی اش را عرض کنم. این یک نوع ظلم به جنس خود بانوان است. یعنی خانم شاید هیچ ریخت و قیافه ای هم ندارد. چقدر جراحی پلاستیک می کند، چقدر آرایش می کند، یعنی یک جوری خودش را عرضه می کند. برای چه؟ برای این که دو تا مرد را جذب خودت کنی. این مردها چه کسانی هستند؟ همان هایی که زن دارند، فردا می روند با زن هایشان بد می شوند. مثلاً می گویند نگاه نکنند. من می گویم این جمله نگاه متحجرانه است. یعنی من هر کاری دلم می خواهد بکنم، بگویم طرف مقابل نگاه نکند، طرف مقابل چه کاری به من دارد گورمان جداست، قبرمان جداست، حساب و کتابمان جداست. در اصل جاهلیت هم شبیه به همین جملات بود. در دعوت پیامبر گرامی اسلام نسبت به مشرکین همین را می دیدیم. می گفتند تو برو خدای خودت را بپرست ما هم خدای خودمان، تو چه کار به خدای ما داری. این عصر جاهلیت بود، الان هم همین است. تو چه کار به کار ما داری، تو برو کار خودت را بکن، حجاب می گویی خوب است خودت برو حجاب داشته باش، من هم دوست دارم این گونه باشم. این نگاه، نگاه جاهلانه است. نگاه باید یک نگاه منطقی، هوشمندانه، زیرکانه، نوع دوستانه باشد. مرد باید نگاهش را بپوشاند، مراقبت کند. ( النّقیَّ الطَرفَینِ) باید باشد. درست است. از آن سمت هم جامعه هم باید توجه کند. یعنی افراد جامعه، آحاد جامعه، باید نسبت به این توجه کنند. حتی من نسبت به آقایان همین حرف را دارم. یک آقایی خوشتیپ است، خوش پوش است، اصلاً پول دارد می تواند برود برند بپوشد، لباس‌های مختلف تن کند، لباس‌های مارک‌دار بپوشد. ولی اگر دیدم این مدل پوشش من دل یک زنی را به من جلب کند که با شوهرش بد بشود خوب این آن نگاه نوع دوستانه در جامعه نیست. بعد ما همواره نوع دوستی را جای دیگر نبینیم. من گاهی اوقات سلبریتی ها می بینم در فضاهایی که دارند فریادهایی می زنند که من خنده ام می گیرد. می گویم شما اگر نوع دوست هستید نوع دوستی همه جا هست. چرا یک جایی می آیید فریاد می کشید. نه، همه جا این نگاه را داشته باشید، این نگاه منطقی است. پس برگردم به این که مرد باید نگاهش را مراقبت کند. از آن طرف هم یک جمله ی خوبی را شما اوایل بحث اشاره کردید که در خود محیط خانه هم ما باید تقویت کنیم، خصوصاً در عصر حاضر. بالاخره مرد برای همسرش خوش پوش باشد، زن برای شوهرش خوش پوش باشد، چشم و دل همدیگر را در خانه سیر کنیم. این منجر به این می شود که خود آسیب ها در بیرون هم کمتر شود. متاسفانه گناه خاصیتش یک گونه ای است که افرادی که انجام می دهند همیشه یک توجیح بزرگی برایش دارند. اگر او این کار را نکرده بود من این کار را نمی کردم، اگر این گونه بود من این حرف را نمی زدم. یعنی برای گناهش توجیه دارد. ما راه این توجیه را ببندیم. فردا ما در درگاه الهی سربلند باشیم که این توجیه اش بی خود است، یا اصلاً توجیهی برای گناهش ندارد. برخی مواقع می بینیم این گونه است. می گوییم چرا به نامحرم نگاه می کنید؟ می گوید حاج آقا، زنم در خانه به خودش نمی رسد، شوهر در خانه به خودش نمی رسد. راه این توجیه را ببندیم. رسیدن هم به این معنا نیست که برویم خرج کنیم، هزینه کنیم. سلیقه بیشتر مطرح است. من در باب سلیقه یک آقای دکتر کریمی را من می شناسم. ایشان جامعه شناس هستند. یک موقعی ایشان برای من تعریف می کرد. می گفت ما یک کتابی را درباره مشاغل موفق می نوشتیم که ببینیم رموز موفقیت افراد در این شغل‌ها چیست. با هر کدام این ها قرار شد صحبتی داشته باشیم و از لا به لای صحبت هایشان نکاتی را دربیاوریم. حالا نمی دانم این کتاب اصلاً بیرون آمد یا نه، یا در مراحل تدوین است. می گفت یک آقایی بود، معمار بود. ایشان جزو موفق‌ترین این کار است. ما یک وعده ای گرفتیم برویم منزل ایشان که با ایشان مصاحبه کنیم. می گفت مثلاً روز چهارشنبه، ساعت 3 بعد از ظهر قرار گذاشتیم. زنگ زدیم، خانم گوشی را برداشت گفت بله، گفتیم فلانی هستیم. گفت بله آقایمان گفت که شما می آیید، ولی در راه هستند. شما به اتاق کارش بفرمایید. می گفت اتاق کارش هم در آن خانه بود. ما با این دوستمان با هم رفتیم. خیلی اتاق کار شیکی هم داشت از این جهت که نماهای ساختمانی که کار کرده بود قاب کرده بود. ما هیچ وقت فکر نمی کردیم کسی که نماکار ساختمان است یک چنین اتاق شیکی هم داشته باشد. نشستیم و بعد از چند لحظه دیدیم خانم ایشان با یک سینی پذیرایی آمد. حالا ایشان این گونه توصیف می کرد. می گفت کف این سینی پارچه ی قلم کاری شده اصفهان پهن بود، دو تا بشقاب بود، خیار را پوست کنده بود، ایشان قاچ زده بود، پرتقال را هم پوست کنده و پر کرده بود. کنار این بشقاب ها یک دستمال کاغذی تا کرده و سه گوش هم گذاشته بود، یک چنگال روی این ها بود، کنار هر بشقابی هم یک نمک پاش بود. یک گلدان کوچک و یک گل رز مصنوعی هم در آن بود. به ما تعارف کردند و ما هم برداشتیم. می گفت تا حالا هم کسی این گونه از ما پذیرایی نکرده بود. ما مشغول شدیم. همسرشان در همین زمان ها آمد. حس کردم که این آقا و خانم دم در یک بگو مگویی کردند. آقای دکتر هم خیلی آدم با روابط عمومی قوی است. می گفت همسرشان که داخل آمد من سماجت کردم، گفتم نکند ما بد موقع آمدیم، مزاحمت ایجاد کردیم. ظاهراً خانواده تان ناراحت شدند. گفت نه، نقل این حرف‌ها نیست. گفتم بالاخره یک چیزی بود. می گفت بالاخره از زیر زبان ایشان کشیدیم که خانمم برگشته می گوید تو مهمان دعوت می کنی فکر این را نمی کنی که در خانه میوه نداریم. گفتم نه، اتفاقاً پذیرایی خوبی هم ایشان کرد. گفت اتفاقاً خودش هم گفت. گفت ما دو سه تا خیار پلاسیده داشتیم و یکی دو تا هم پرتغال.
این همان سلیقه می شود که همه تحسین می کنند. ممکن است گاهی اوقات خانمی در خانه دارید، 5 نوع میوه هم می خرید ولی آخرش آبرو ریزی می کند. یکی هم می بینید با یک میوه پلاسیده خاطره سازی می کند. این هنر است. یعنی من می خواهم بگویم وقتی می گویم زن و مرد در خانه به خودشان برسند لزوماً این نیست که بگویند حاج آقا فقیر هستیم، نداریم، الان یک لباس بخواهیم بخریم چقدر قیمت آن است. ما می گوییم نه، از همین جنس باشد، با سلیقه، هوشمندانه، در خانه عمل و رفتار شود. هر چند بنده یک اعتقاد ضمیمه ای هم به این موضوع دارم که خیلی مواقع آن رفتار انسان اگر با سلیقه باشد به همه ی این ها می چربد. یعنی ممکن است ما یک لباس مندرسی هم به تن کنیم ولیبلدیم چگونه رفتار کنیم.
خانه ای که حیات در آن جاری است و زندگی جریان دارد. آن وقت پایه اش چیست؟ همین محبتی که شما می گویید. وقتی آدم یکی را دوست دارد و ابزار علاقه می کند او حس می کند که در این زندگی مهم است. خود این دلگرمی می آورد، انسجام می آورد. لذا این تعهدات عاطفی خودش را این جا نشان می دهد که ما متعهد باشیم به این که به یکدیگر محبت کنیم. و عرض هم کنم یک موقعی می پرسند، لا به لای صحبت ها است، امروز در همین زمینه پیامک هم می آید، که حالا ممکن است آن دوست داشتن لازم را نسبت به همسرمان نداریم. یعنی ما هم محبت کنیم؟ این دروغ نمی شود؟ می گویم نه. یک موقعی اگر من چاپلوسی می کنم، دیدید که یک نفر محبت می کند که از طرف مقابل یک چیزی بکند. یک موقعی نه، من محبت می کنم که زندگی ام خوب شود و خود این محبت محبت می آورد و آن را شکل می دهیم. این مقدمه است. خیلی هم خوب است.
هم هموار می کنیم و هم انگیزه شکل می گیرد. بعد می بینیم این محبتی که اوایل فکر می کردیم از ته قلبم نیست الان دیگر قلباً آن را دوست دارم. منجر شد رفتار او خوب شود، این رفتار صمیمیت ومحبت ایجاد کرد. بعد می بینیم بعد از یک مدت این محبت واقعاً دارد از عمق وجودت نشات می گیرد. لذا بین زن و شوهر نمی گویم محبت الکی، نمی گویم محبت دروغی، ولی محبتی که زمینه ساز محبت دیگر شود.
حالا صحنه ما با شما فرق می کند. در کتاب دینی راهنمایی بحث مالک اشتر را مطرح می کردند، آن هم برای این مهارت بود که ایشان را عصبانی کردند ولی عصبانیتش را بروز نداد، برای آن فردی که به ایشان بدی کرده بود نماز خواند. ما هم شبیه ایشان بکنیم.
یک شد تعهد عاطفی، دو شد تعهد اخلاقی، یکی دیگر از تعهداتی که مهم است تعهدی که ما بگوییم احترام همسرمان را در نگاه دیگران نگه می داریم. یعنی من متعهد به نگه داشتن احترام همسرم در غیاب او باشم. گاهی اوقات ما می بینیم نه، زن و شوهر از ترس همدیگر جلوی همدیگر برای هم احترام قائل هستند. ولی پایش را از این در بیرون می گذارد می بینیم متفاوت می شود. یا اجازه می دهد دیگران به همسرش بی احترامی کنند، پشت سر همسرش حرف بزنند، بدی های همسرش را بگویند. گاهی اوقات هم ممکن است بدی دروغ نیست، یعنی این عیب را شوهر من دارد ولی ما نباید حق بدهیم. مسئله غیبت همین است. ما می گوییم غیبت یعنی چه؟ غیبت آن واقعیتی که شما حق گفتنش را ندارید. خانه یک فردی می روید غذایش بد شده است. شما برای این که حرمت او را نگه دارید، احترام او را نگه دارید، حق ندارید بیرون بگویید غذای او بد بود. مرحوم شیخ غلامرضا فقیه خراسانی یا یزدی را خدا رحمت کند که قدیمی های یزد ایشان را می شناسند، یعنی دیده بودند. ایشان خیلی شخصیت بزرگی بوده است. یک موقعی می گویند من محضر مادرم بودم، مادرم شروع کرد غیبت یکی از عروس‌ها را کرد. گفتم مادر غیبت نکن، گفت نه این حقش است. مرحوم شیخ غلامرضا فرموده بودند این حقی است که تو نباید بگویی. این غیبت است، نگو حقش است. مادر گفته بود نه نگویم مثلاً منفجر می شوم. اتفاقاً می خواهی این را بگویی برو به دل چاه بگو، برو بنویس، برو جلو آینه بایست و بگو. نباید جای دیگر بازگو کنی. مادر می گوید نه، می خواهم بگویم. یک مقدار ادامه می دهد. می گویند ایشان سرش را روی پای مادرش می گذارد، شروع می کند ضجه زدن که مادر بس کن. می گوید مادر دلش به رحم می ‌آید. ایشان مجتهد بوده، محاسنش سفید بوده است. مادر انگار دلش به رحم می آید می گوید باشد. می گوید این باشد کافی نیست، باید بروی حلالیت هم بطلبی. می رود حلالیت هم می طلبد. بعد به شیخ غلامرضا گفتند چه شد که این گونه ضجه زدید. این ضجه عجیب بود. ایشان فرمودند که من دیدم که مادرم را داخل آتش می بردند. یعنی ما یک چیزی را حق می دانیم ولی این حق را خدا به ما نداده است، تازه عذاب هم برای ما در نظر گرفته است. مثلاً گاهی اوقات دیدم بنده خدا عروس خانم‌ها به مشاوره می آیند. می گویند من نگران هستم که شوهرم خانه مادرش می رود. می گوییم چرا؟ می گوید من می دانم آن جا مادرش درباره من یک حرف‌هایی می زند، این هم دفاع نمی کند. ببینید الان دارید نگرانی ایجاد می کنید. این یعنی تو متعهد به زندگی ات نیستی. ولی اگر آمدی نمی گویم با مادرت بد رفتاری کن. من خیلی وقت ها به آقایان می گویم. می گویم پیش مادرتان نشسته اید، مادرتان شروع می کند یک حقی را که نباید بگوید می گوید. شما اتفاقاً جلوی مادرت را بگیرید، 1) اگر مادرتان را دوست دارید، 2) همسرتان را دوست دارید، 3) زندگی تان را دوست دارید. جلویش را بگیرید. ولی چگونه؟ یعنی بگویید مادر من می خواستم یک تشکری از شما بکنم، اتفاقاً این دختری که برای من گرفتید خیلی خانم خوبی است، ممنون از این انتخاب. مادر هم می گوید آخیش. یکی از دلایلی که مادرشوهرها یک مقدار به عروس‌ها همراه نیستند حس می کنند که این عروس دارد داماد را اذیت می کند. ولی ما این اطمینان را بدهیم. چون ما مردها هم کم بیان هستیم، کمتر تعریف می کنیم و می گوییم. به مادرت بگو زنم خیلی خوب است. مادر هم خوشحال می شود، اتفاقاً با زن تو هم خوب می شود. بعد آن عروس خوبه می شود. چرا؟ چون تو متعهد بودی که نظام خانواده را حتی در غیاب همسرت حفظ کنی. حتی خانم هم همین طور باشد. چرا ما در روایات داریم که اصلاً خدا دوست ندارد زن شکایت شوهرش را جای دیگر بگوید. می خواهی بگویی؟ شکایت نبر. مشکل را پیش یک اهل فن ببر و حل کن. گاهی اوقات شکایت می کنیم. این اذیت می کند، روزگارم سیاه است، بیچاره ام کرده است، کاش قلم پایش شکسته بود خواستگاری من نیامده بود. این زندگی را خوب نمی کند، آسیب می زند. ولی اگر آمدی از همسرت حمایت کردی،خوبی هایش را بیان کردی، مادر تو هم راحت می شود. مادر زن راحت می شود، پدر زن راحت می شود. اگر مشکلی هم داریم پیش کسی که توانمندی راهنمایی کردن و حل مسئله را دارد ببریم. در وهله اول پیش پدر و مادر نبریم. آن ها هم غصه می خورند چون آن ها هم دوست دارند که فرزندانشان خوشبخت بشوند، فرزندانشان در زندگی شان رشد پیدا کنند. و ما این دقت لازم را نداریم.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 44:24

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی