display result search
منو
تفسیر آیات 86 تا 92 سوره اعراف

تفسیر آیات 86 تا 92 سوره اعراف

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 66 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 86 تا 92 سوره اعراف"

ذات اقدس الهی هم از لحاظ تبشیر هم از راه انذار هدایت می‌کند
وقتی قیامت فرا برسد کوهها در هم کوبیده می‌شوند و درّه‌ها صاف می‌شوند



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلاَ تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجاً وَاذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلاً فَکَثَّرَکُمْ وَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ ٭ وَإِن کَانَ طَائِفَةٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَمْ یُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّیٰ یَحْکُمَ اللّهُ بَیْنَنَا وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ ٭ قَالَ الْمَلأ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَاشُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِن قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ کُنَّا کَارِهِینَ ٭ قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَیٰ اللّهِ کَذِباً إِنْ عُدْنَا فِی مِلَّتِکُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللّهُ مِنْهَا وَمَا یَکُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِیهَا إِلاّ أَنْ یَشَاءَ اللّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً عَلَیٰ اللّهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ ٭ وَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنْ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً إِنَّکُمْ إِذاً لَخَاسِرُونَ ٭ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ ٭ الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَأَن لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَانُوا هُمُ الْخَاسِرِین﴾
در جریان شعیب(سلام الله علیه) ملاحظه فرمودید قوم او به دو گروه تقسیم شدند عده‌ای به او ایمان آوردند عده‌ای به او ایمان نیاوردند آنهایی که ایمان نیاوردند از هر جهت کارشکنی می‌کردند هم سر راه می‌نشستند نمی‌گذاشتند که کسی با شعیب(سلام الله علیه) مصاحبه کند و به او ایمان بیاورد هم آن ایمان‌آورده‌ها را منحرف می‌کردند بر اثر القای شبهه متزلزل می‌کردند و هم تهدید می‌کردند ذات اقدس الهی هم از لحاظ تبشیر هم از راه انذار اینها را هدایت کرد از لحاظ انذار فرمودکه ﴿وَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ﴾ شما هم دارید در زمین افساد می‌کنید نگاه کنید مفسدین فی‌الارض به چه سرنوشت تلخی مبتلا شدند شما هم به چنین سرنوشت تلخ مبتلا خواهید شد درباره تبشیر هم فرمود که ﴿وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلیلاً فَکَثَّرَکُمْ﴾ شکر نعمت بکنید شما را از نظر جمعیت از نظر کمیت از نظر ثروت از نظر کیفیت افزون کرده است چرا شما با سر راه نشستن یا راه مستقیم را منحرف نشان دادن جلوی رشد دینی مردم را می‌گیرید. در بحث دیروز اشاره شد که بین کلمه عِوَج و عَوَج فرق است عَوَج به فتح در جایی است که اعواج و کجی با چشم دیده شود امر حسی باشد عِوج با کسر عین برای جایی است که آن اعوجاج کجی به چشم دیده نخواهد شد با بصیرت دیده می‌شود با معیارهای علمی سنجیده می‌شود گاهی ممکن بود رو همین فرق نقدی و نقضی بشود آیهٴ 105 سورهٴ مبارکهٴ «طه» در آنجا خدا فرمود: ﴿وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبّی نَسْفًا ٭ فَیَذَرُها قاعًا صَفْصَفًا ٭ لا تَریٰ فیها عِوَجًا وَ لا أَمْتًا﴾ در آنجا سؤال می‌کنند که خدا در قیامت با این کوهها چه می‌کند؟ فرمود جزء اشراط الساعة است وقتی می‌خواهد قیامت فرا برسد این کوهها را در هم می‌کوبد که درّه‌ها صاف می‌شوند به طوری که هیچ اعوجاج و کجی دیده نخواهد شد سؤال این بود که در اینجا با اینکه امر مادی است و اعوجاج و کجی زمین ملفق از کوه و دره امر حسی است مع‌ذلک کلمه عوج به کار رفت یعنی به کسر عین، پاسخش این است که همان طور که راغب در مفردات خودش تنبه داده‌اند یک وقت است که انسان انحراف را و اعوجاج را با بصر حس می‌کند بدون نیاز به استدلال مثل اینکه یک تکه چوب یا یک تکه سنگ کوچک این اگر پستی و بلندی داشته باشد با چشم محسوس است یک وقت است که یک زمین باز و وسیعی است که به حسب ظاهر مسطح نشان می‌دهد ولی اگر تراز بشود و با آن معیارهای فنی و ریاضی بررسی بشود می‌بینیم نه چند سانت با هم اختلاف دارند ممکن است این شیء مادی باشد ولی کشف اعوجاج آن نیاز به بصیرت داشته باشد نه بصر پس اگر ما بخواهیم بگوییم کلمه عِوج مخصوص اشیای معنوی است یعنی شیء مادی اگر هم کج باشد می‌گویند عَوج دارد نه عِوج این سؤال جا دارد اما اگر گفته بشود نه آن اعوجاجی که تشخیصش با بصیرت است آن با عین است آن اعوجاجی که تشخیصش با بصر است آن با فتح عین است عَوج است آن اعوجاج و کجی که تشخیصش با معیارهای علمی و بصیرت است به کسر عین است این سؤال دیگر وارد نیست برای اینکه یک زمین مسطح الآن هم این مسجد به حسب ظاهر ممکن است سطحش مسطح و مستوی به ذهن بیاید ولی اگر تراز بشود می‌بینید چند سانت با هم اختلاف دارند در اینجا می‌شود گفت عِوج هست اینکه فرمود ما این کوهها طوری را درهم می‌کوبیم و درّه‌ها را صاف می‌کنیم که ﴿لاَّ تَرَی فِیهَا عِوَجاً وَلاَ أَمْتاً﴾ یعنی اگر هم شما بخواهید با مسائل ریاضی بخواهید صحنه قیامت را بررسی کنید هرگز یک سانت کم و زیاد نمی‌بینید این فرق عِوج با عَوج که راغب در مفردات خودش تذکر داده است
در آیهٴ 87 همین سوره خطاب به صبر تنها ناظر به مؤمنین نیست که به مؤمنین بفرماید شما صبر بکنید بالأخره سرانجام پیروز خواهید شد برای اینکه خطاب به هر دو گروه است فرمود: ﴿وَإِن کَانَ طَائِفَةٌ مِنْکُمْ آمَنُوا﴾ خطاب به مؤمنین و کافرین و هر دو گروه است می‌فرماید اگر گروهی از شما ایمان آوردند و گروهی ایمان نیاودند بالأخره صبر بکنید تا حق روشن بشود این صبر بکنید نسبت به مؤمنین تبشیر است نسبت به کفار انذار است صبر بکنید یعنی اینکه صبر بکنید یعنی فعلاً اوضاع را به هم نزنید یک وقت است که سخن از انتظار است مثل آیه‌ای که قبلا گذشت ﴿فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ﴾ این با انذار محض سازگار است یک وقت امر به صبر می‌کند آن هم هر دو گروه را امر به صبر می‌کند یعنی شما اوضاع داخلیتان را به هم نزنید بالأخره معلوم می‌شود حق با کیست و آن اوضاع داخلی را به هم نزدند یک نفعی است برای جامعه‌ای که در یک کشور به سر می‌برند پس انذار محض نیست که خطاب به کفار باشد یا تبشیر صرف نیست که خطاب به مؤمنین باشد به هر دو گروه می‌فرماید: ﴿فَاصْبِرُوا﴾
‌پرسش ...
پاسخ: نه یعنی اوضاع داخلی را به هم نزنید فعلاً مشکل در داخل ایجاد نکنید درگیری و نزاع داخلی ایجاد نکنید حالا یک عده‌ای ایمان آوردند یک عده‌ای ایمان نیاوردند بسیار خب حق یک روزی روشن می‌شود الآن به جان هم نیافتید خدایی که خیرالحاکمین است بالأخره داوری خواهد کرد معلوم می‌شود حق با کیست مشکل داخلی برای خودتان ایجاد نکنید اما در این آیه چون عِوض شده است معلوم می‌شود هر دو گروه مخاطب‌اند. ‌پرسش ...
پاسخ: بله فرمود: ﴿وَ إِن کَانَ طَائِفَةٌ﴾ این عطف جمله به جمله است عطف جریان به جریان است نه اینکه عطف مفرد به مفرد باشد فرمود: ﴿وَ إِنْ کانَ طائِفَةٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذی أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَةٌ لَمْ یُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا﴾ این خطاب به هر دو گروه است خطاب به گروه خاص نیست که برای آنها یعنی برای مؤمنین تبشیر باشد.
‌پرسش ...
پاسخ: بله بی‌طرف نبود آنجایی که به خود شعیب(سلام الله علیه) حرف داشتند شعیب هم پاسخ آنها را داد در بحث دیروز اشاره کردیم به اینکه این مستکبرین و کافران قوم شعیب(سلام الله علیه) گاهی با خود شعیب حرف داشتند گاهی با پیروان او گاهی هم با مجموع یعنی گاهی با شخص شعیب درگیر بودند می‌گفتند یا شعیب اگر ﴿لَوْلاَ رَهْطُکَ لَرَجَمْنَاک﴾ اگر قبیله‌ات نبود ما تو را سنگباران می‌کردیم این یک، گاهی با خود قوم او درگیرند و حرف دارند که در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ نود همین است ﴿وَ قالَ الْمََلأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا إِنَّکُمْ إِذًا لَخاسِرُونَ﴾ که مستقیماً با خود قوم شعیب کار دارند گاهی با شعیب و قومش کار دارند نظیر همین آیهٴ 88 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که﴿قالَ الْمََلأُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا﴾ در هر سه جا سه جواب مناسب دریافت کردند اما آنجایی که این جوابها خاتمه پیدا کرد یا مطرح نیست وجود مبارک شعیب(سلام الله علیه) فرمود حالا که طائفه‌ای ایمان آوردند طائفه‌ای ایمان نیاوردند می‌خواهد حق روشن بشود و خدا که خیرالحاکمین است حق را روشن می‌کند ما هم که مأمور به جنگ نیستیم که در داخل یک شهری آشوب به پا کنیم ﴿فَاصْبِرُوا﴾ این ﴿فَاصْبِرُوا﴾ نسبت به کفار تحدید است نسبت به مؤمنین تبشیر است فرمود بالأخره وضع روشن خواهد شد خب در آیهٴ 88 آن ملأ مستکبر از قوم شعیب حرفی با مجموع شعیب و همراهانش داشتند گاهی از این ملأ به مستکبر یاد می‌کند گاهی از این ملأ به کافر یاد می‌کند منشأ کفر اینها هم استکبار است و شاید منشأ استکبارشان همان تکاثر باشد ﴿قالَ الْمََلأُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ﴾ گفتند: ﴿لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا﴾ اینها را مخیّر کردند بین دو امر همان‌طور که وجود مقدس سیدالشهداء(سلام الله علیه) فرمود: «الا ان الدعی ابن‌الدعی قد رکزنی بین اثنتین بین السلة و الذله و هیهات منا الذله» این هم همین‌طور است این ناپاکان از قوم شعیب او را بین دو امر میخکوب کردند «قد رکزه بین الاثنتین» یا ارتداد یا تبعید گفتند یا برگردید و دین ما را قبول کنید یا تبعیدتان می‌کنیم ﴿َنُخْرِجَنَّکَ یَاشُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِن قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا﴾ این همان قد رکزنی بین اثنتین است. این جریان «هیهات منّا الذلة» حرف همه انبیا(سلام الله علیهم) است آنها می‌گویند نه حالا جوابی که شعیب(سلام الله علیه) داد تحلیل می‌کنید می‌بینید همان بیان سیدالشهداء(سلام الله علیه) درمی‌آید ﴿اَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا﴾ این ﴿لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا﴾ نسبت به قوم شعیب معنای روشنی دارد نسبت به خود شعیب چطور؟ عود در ملت یعنی برگردید کلمه عود معنایش این است که شما قبلاً در ملت ما بودید ملّیت ما را قبول داشتید الآن باید دوباره برگردید که همان ارتداد است این درباره قوم شعیب درست است چون که قوم شعیب قبلاً ملت و ملّیت همان مردم مدین را داشتند چون قبل از آمدن پیغمبر و وحی آنها که مؤمن نبودند نسبت به شعیب(سلام الله علیه) که بر دین فطرت متولد شد و همان دین فطری را داشت کلمه ﴿لَتَعُودُنَّ﴾ یا روی تغلیب به کار رفته یا روی گمان و وهم مردم. روی تغلیب به کار رفته معنایش این است که این جمعیتی که اکثری را قوم او تشکیل می‌دهند یک نفر هم به نام شعیب(سلام الله علیه) است گرچه نسبت به قوم عود صادق است و نسبت به شعیب(سلام الله علیه) عود صادق نیست اما «تغلیباً بالقوم علی شعیب» کلمه عود به کار رفته یا نه صرف تغلیب نیست روی گمان اینها است تحقیق است و تغلیب نیست منتها مبتنی به گمان اینهاست آنها فکر می‌کردند که شعیب(سلام الله علیه) از همان اول دین آنها را داشت ملت اینها را داشت چون شعیب(سلام الله علیه) از همان اول که بر اساس فطرت بود یک استقلال فکری و دینی نسبت به قوم مشرک داشت منتها مأمور به اظهار نبود دیگران فکر می‌کردند که شعیب(سلام الله علیه) هم همانند آنها مشرک است چون اظهار که نمی‌کرد روی گمانشان فکر می‌کردند که شعیب هم سابقه ملیت اینها را داشت لذا نسبت به همه اینها اعم از شعیب و هم قوم شعیب کلمه عود را به کار بردند ﴿لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا﴾ کلمه عود مناسب با الی است نه با کلمه فی فرمود: ﴿لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا﴾ باید می‌فرمود «لتعودن الی ملتنا» این نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» گذشت که ﴿فَتَرَیٰ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ﴾ نفرمود «یسارعون الیهم» برای اینکه این اصولاً در جمع آنها بودند منتها به حسب ظاهر مقداری فاصله گرفتند وگرنه قلباً در جمع آنها بودند لذا تعبیر سرعت الیه نفرمود فرمود سرعت فیه اینجا هم شاید به گمان مشرکین شعیب و قوم شعیب در جمع اینها هستند از نظر فکری ولی یک مقداری ظاهراً انفصال پیدا کردند دیدند نه این مقدار کم را هم زود سد کنید و برگردید در همان ملیتی که مشترک بین ماست. این خلاصه تعبیر آن ﴿لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا﴾ پس یا ارتداد یا تبعید ﴿لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا َوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا﴾ اینها در حقیقت گفته‌اند «هیهات منا الذله» هر تصمیمی که شما بگیرید ما حاضریم ما تابع حکم خداییم هرگز ملیت شما را نمی‌پذیریم ﴿قالَ أَوَ لَوْ کُنّا کارِهینَ﴾ خب ما کارهیم ملت شما نزد ما مکروه است ما نسبت به این کراهت داریم از طرفی هم ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ چگونه شما می‌توانید ما را مجبور کنید؟ با تهدید به تبعید که نمی‌شود دین ما را عوض کرد که اگر این باشد ﴿قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَی اللّهِ کَذِباً﴾ ما اگر بیاییم ملیت شما را قبول کنیم باید از دین الهی ارتداد پیدا کنیم و بگوییم حق همین این است که شما دارید و دین جاهلی شما را هم بگوییم مورد رضای خداست با سکوت امضا بکنیم حرف شما را این افترای علی‌الله است اگر صریحاً اعلام بکنیم افتراست اگر حرفی نزنیم و سکوت داشته باشیم امضا است. یک حرفی در المنار آمده به اینکه بسیاری از مفاسد است که با سکوت علما امضا‌یش تلقی می‌شود اینها باید اعتراض بکنند یک جایی که باید فریاد بزنند ساکت ننشینند تا اینکه می‌گوید اخیراً مصطفی کمال پاشا در ترکیه گفته به اینکه مجسمه‌سازی و نسب مجسمه‌ها حلال است به دلیل اینکه در کشور مصر این‌طور است چون در میادین مصر مجسمه‌ها هست و در مصر مجسمه می‌سازند پس معلوم می‌شود که مجسمه‌سازی حلال است برای اینکه کسی هم اعتراض نکرده است از طرفی هم یک روزنامه‌نگار مصری می‌گوید به اینکه ما پیشنهاد می‌دهیم حکومت ما سکولار باشد لائیک باشد از دین جدا باشد چه اینکه در ترکیه این‌طور است و کسی هم که اعتراض نمی‌کند علمای ترک هم که ساکت‌اند پس معلوم می‌شود حق است حرف صاحب المنار این است که سکوت علما باعث می‌شود که عده خیال می‌کنند که این حق است وگرنه علمای دین و رهبران دین فریاد برمی‌آوردند و اعتراض می‌کردند اکثری مردم که اهل برهان نیستند اکثری مردم عمل می‌بینند می‌گوید این تعامل متقابل بین ترکیه لائیک و جمهوری مصر همین است هر دو از سکوت علمایشان سوء استفاده کرده‌اند هم مصطفی کمال پاشا سو استفاده کرده هم این روزنامه‌نگار مصری البته اصلش در روایات اهل‌بیت است که «اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه» و معنای اظهار علم هم این است که ثابت کند این بدعت است حالا لازم نیست آشوبی به پا کند ولی باید با قلم و بنان و بیان بالأخره ثابت کند که چنین چیزی بدعت است و برخلاف گفته خداست. شعیب(سلام الله علیه) فرمود به اینکه اولاً شما نمی‌توانید برای اینکه عقیده را نمی‌توانید برگردانید یک، ثانیاً ما تن به چنین ظلمی نمی‌دهیم نه تنها به چنین مظلومیت به این ظالمیت تن در نمی‌دهیم آنچه فرمود: ﴿أَوَلَوْ کُنَّا کَارِهِینَ﴾ یعنی ما زیر چنین سلطه‌ای نمی‌رویم که بشویم مظلوم ﴿قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَى اللّهِ کَذِباً﴾ تن به چنین ظلمی نمی‌دهیم که بشویم ظالم چون ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَریٰ عَلَیٰ اللّهِ کَذِبًا﴾ کسی که بر خدا افترا ببندد جزء ظالم‌ترین مردم است و ما هرگز تن به ظلم نمی‌دهیم پس می‌شود ﴿لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ﴾ این «هیهات منا الذله» حرف وجود مبارک شعیب است شعیب هم هر چه دارد از ابراهیم(سلام الله علیه) دارد دیگر جزء انبیای ابراهیمی است. خب ﴿قَدِ افْتَرَیْنا عَلَیٰ اللّهِ کَذِبًا إِنْ عُدْنا فی مِلَّتِکُمْ بَعْدَ إِذْ نَجّانَا اللّهُ مِنْها﴾ این فاسد است یک جهنمی است خدا بوسیله بیّنه و بوسیله برهان ما را از این دوزخ فکری نجات داده است چرا ما عمداً به سراغ این بیاییم ﴿وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فیها﴾ این را بازگو کرد فرمود هرگز ما است به چنین کاری نمی‌زنیم که دوباره برگردیم دین شما را بپذیریم این حرف را از زبان قومش می‌فرماید وگرنه خودشان که با دین فطرت زندگی می‌کردند قوم ما هم این‌چنین‌اند و همین حرف را دارند که هرگز فریه بر خدا نمی‌بندند و هرگز از دین باطنی که نجات پیدا کردند دو مرتبه آلوده نمی‌شوند و هرگز اجازه نمی‌دهند که از حق ارتداد پیدا کنند به باطل گرایش پیدا کنند﴿وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فیها إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ رَبُّنا﴾ مگر اینکه او بخواهد البته هر کاری که او بخواهد انسان انجام می‌دهد حالا یا معنایش این است که ﴿إلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ﴾ از آن باب است یا نه از این باب است حق در هر مسیری روشن شد ما تابع همانیم و گاهی هم استثنا تأکید آن مستثنا است نه برای اخراج نظیر اینکه ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنسَیٰ ٭ إِلاّ مَا شَاءَ اللَّهُ﴾ این ﴿إلاّ مَا شَاءَ اللَّهُ﴾ معنایش این نیست که یک جا خدا می‌خواهد که تو وحی را فراموش کنی تو وحی را فراموش می‌کنی نه معنایش این است که هیچ قدرتی نمی‌تواند تو را به نسیان وادار کند مگر خدا و خدا هم خواست که تو متذکر باشی ﴿سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنسَى﴾ هیچ راهی برای نسیان تو نیست مگر اینکه خدا بخواهد خدا هم که خواسته تو متذکر باشی چون خدا اگر بخواهد که دین تو فراموش بشود که برخلاف حکمت اوست این تأیید مستثنا منه است نه اخراج شیئی از او، این تأکید مستثنا منه نه اخراج شیئی از او نظیر آن آیات پایانی سورهٴ مبارکهٴ «هود» که فرمود همه این بهشتیها در بهشت هستند مگر اینکه خدا بخواهد یعنی هیچ قدرتی توان اخراج اینها را ندارد مگر خدا، خدا هم خواسته اینها در بهشت بمانند ﴿خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً﴾ این تأکید قدرت خداست نه اخراج شیئی از محدوده بهشت.
‌پرسش ...
پاسخ: نه در جهاد ابتدایی دور می‌شوند و دفع برمی‌گردد جهاد ابتدایی معنایش این است که این مستکبران این ملأ مستکبر این صنادید نمی‌گذارند حرف انبیا به گوش مردم برسد روح تمام جنگهای اسلام حتی جهاد ابتدایی به دفاع برمی‌گردد یکت، و روح دفاع به دفع بر می‌گردد دو، یعنی اگر یک کشاورزی بخواهد یک باغی را آبیاری بکند می‌بیند یک سنگی دهنه این نهر را گرفته و بسته نه خودش از این آب استفاده می‌کند نه می‌گذارد آب به تشنه‌های کشاورزی برسد خب چنین سنگی را باید دفع کرد و گرفت از سر راه، این کافران این‌چنین هستند ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ هم خودشان نائی هستند هم ناهی‌اند هم خود از فیض این وحی محروم‌اند هم نمی‌گذارند این آب حیات به دیگران برسد چنین چیزی را باید از سر راه برداشت تا حق محرومان به خود آنها برسد تمام جنگهای ابتدایی و جهاد ابتدایی برای این است که اینها نگذاشتند حرف انبیا به مردم برسد انبیا گفتند شما خار راه نباشید بگذارید ما حرف خودمان را با این مردم در میان بگذاریم معجزه را ارائه بدهیم اگر اینها ایمان نیاوردند. خب پس اینها روح جهاد ابتدایی به دفاع است و روح دفاع هم به دفع است.
‌پرسش ...
پاسخ: در هیچ موردی ممکن نیست که بیگانگان خار راه نباشند مگر اینکه اگر آنها صرفنظر کنند مردم را آزاد بگذارند انبیا بروند در متن مردم و دعوتشان و ادعای نبوتشان و دعوت به توحیدشان را و معاد را برای مردم بازگو کنند اگر معجزه خواستند و معجزه ارائه کنند مردم می‌پذیرند این طبع اولی اینهاست آن وقت خودشان اگر نپذیرفتند جزء مستکبرینی است که مثل همان سنگ دهنه جدول آب است بالطبع می‌پذیرند.
﴿وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فیها إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ رَبُّنا وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیْ‏ءٍ عِلْمًا﴾ خداوند به کل شی علیم است راه حل ارائه می‌کنند پس از نظر علمی خداوند به کل شی علیم است از نظر اجرایی خداوند به کل شی قدیر است ما به چنین خدایی تکیه می‌کنیم کارمان را به او واگذار می‌کنیم او را وکیل می‌گیریم در کارهایمان اگر کسی خودش توان اداره امور را ندارد یا از نظر آگاهی ضعیف است یا از نظر اجرایی ضعیف است به کسی که آگاه است و قدیر است تکیه می‌کند او را وکیل می‌گیرد معنای توکل کردن همین وکیل گرفتن است فرمود خدایی که ﴿وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً﴾ خدایی که به کل شی علیم است او را وکیل می‌گیریم ﴿عَلَیٰ اللّهِ تَوَکَّلْنا﴾ آن‌گاه عرض می‌کند: ﴿رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحینَ﴾ الآن ما باهم در یک سرزمین زندگی می‌کنیم بین ما و آنها یک گشایشی ایجاد بکن اگر آنها را هلاک کردی ما تنهاییم بین ما و بین آنها فتح و باز شدنی پدید می‌آید آنها را از بین بردی بین ما و آنها یک انفتاحی است الآن ما در محاصره‌ایم در مضیقه‌ایم حضور اینها برای ما دردآور است بین ما و بین اینها یک گشایشی ایجاد بکن یک وقت است انسان یک مشکلی دارد می‌گوید خدایا یک گشایشی یک فرجی پیدا بشود یعنی این مشکلی که من با آن دست به گریبانم این از من فاصله بگیرد این را می‌گویند گشایش. یک وقت است با گروهی درگیر است اینها تنگاتنگ هم در یک شهر زندگی می‌کنند و مزاحم اینها هم هستند اگر فتح بشود و گشایش بشود یعنی آنها در یک سمتی قرار می‌گیرند معذب‌اند و از بین می‌روند و اینها در سمت دیگر قرار می‌گیرند و متنعم‌اند و راحت‌اند این هم فتح است، عرض کرد خدایا ﴿رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحینَ﴾ این عصاره توکل و دعای متوکلانه شعیب(سلام الله علیه) و روح ذلت نپذیری.
پرسش ...
پاسخ: اینها باب ثلاث و مشترکاتش یکی است هر کدام وقتی به باب خاص خود رفت معنای مخصوص خود را دارد. آن اصلش وکل است باب توکل تفعل برود یک معنا دارد باب توکیل برود یک معنا دارد ولی اصلش در همه موارد محفوظ است پس این معنای توکل وکیل‌گیری است دیگر،
پرسش ...
پاسخ: نه توکل یعنی تکیه کردن یعنی به وکیل پناهنده شدن نه اینکه خدا یک کاری انجام بدهد و ما قبول کنیم نه توکلت مثل اعتمدت آن اصل است انسان به این اصل تکیه می‌کند اعتماد می‌کند.
پرسش ...
پاسخ: به آنها پیشنهاد احدالامرین را دادند یا تبعید یا ارتداد وجود مبارک شعیب(سلام الله علیه) ارتداد را بالکل نفی کرد یعنی از تبعید باکمان نیست ولی در حال خطر به خدا پناهنده شدند ﴿ وَقَالَ الْمَلأ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ﴾ این گروه گفتند: ﴿لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا إِنَّکُمْ إِذًا لَخاسِرُونَ﴾ این آن مورد سوم است که قوم شعیب همین قوم کفار شعیب به آن گروه مؤمنین خطاب می‌کنند می‌گویند شما اگر پیروی شعیب را ادامه بدهید به خسارت می‌افتید حالا یا به گمان خودشان این پیروی یک سفاهت است و خسارت معنوی دارد یا نه این هم یک ارعاب و تهدیدی است که شما را ما به زحمت می‌اندازیم. سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) مایل‌اند که بگویند این ﴿لَئِنْ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً﴾ معنایش همان تنها پیروی ایمانی نیست معنایش این است که چون آنها تصمیم گرفتند به شعیب احدالامرین را پیشنهاد بدهند گفتند یا تبعید یا ارتداد یا برگردید دین ما را قبول بکنید یا شما را ما تبعید می‌کنیم چون شعیب(سلام الله علیه) به بیانات گوناگون ارتداد را ابطال کردند قهراً می‌ماند همان مسئله تبعید وقتی شعیب(سلام الله علیه) تبعید را انتخاب بکند بخواهد از شهر بیرون برود مؤمنین همراه هم او را رها نمی‌کنند پیروی می‌کنند وقتی پیروی کردند دیگر دست این کفار از آن مؤمنین کوتاه می‌شود نمی‌توانند انتقام بگیرند لذا کفار به این مؤمنین می‌گویند دیگر پیرو شعیب نباشید تابع او نباشید حالا که او دارد از شهر بیرون می‌رود شما هم او تبعیت کنید و از شهر بیرون بروید این بد نیست مناسب هم است و اما می‌توان همان اتباع جامع را اراده کرد و گفت مبادا پیرو او باشید و هر کاری او می‌کند شما هم بکنید که یک از کارهای او هجرت است شما هم بخواهید انجام بدهید که این جامع باشد، نظیر اینکه پیروان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در صدر اسلام از نظر مهاجرت هم پیروی کردند وقتی حضرت از مکه به مدینه هجرت کردند خیلیها هم همراه او حرکت کردند ﴿لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا إِنَّکُمْ إِذًا لَخاسِرُونَ﴾ این تحدید را ذات اقدس الهی می‌فرماید با آن دعا و توکل شعیب(سلام الله علیه) ما این‌چنین پاسخ دادیم ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فی دارِهِمْ جاثِمینَ﴾
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:34

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی