display result search
منو
تفسیر آیات 52 و 53 سوره اعراف

تفسیر آیات 52 و 53 سوره اعراف

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 61 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 52 و 53 سوره اعراف"

قرآن تنزیل است که ذات اقدس الهی این الفاظ را با این معانی نازل کرده است
اگر انسان مطلبی را خبر می‌دهد مخبرعنه‌ آن یک واقعیتی است که این خبر به او تکیه می‌کند

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلی عِلْمٍ هُدًی وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ٭ هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ تَأْویلَهُ یَوْمَ یَأْتی تَأْویلُهُ یَقُولُ الَّذینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذی کُنّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ﴾

بعد از اینکه جریان ایمان و کفر را مفصلاً بازگو فرمود و جریان اهل جنّت و اهل نار و اهل اعراف را مفصلاً ذکر فرمود در پایان برای تذکرهٴ عده‌ای که ایمان نیاوردند این‌چنین می‌فرماید: ﴿وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلی عِلْمٍ﴾ ما قرآنی را برای هدایت اینها عالمانه نازل کردیم علم داشتیم که این کتاب هادی است علم داشتیم که این کتاب رحمت است منتها کسانی از هدایت و رحمت این برخوردارند که ایمان می‌آورند آن گاه نسبت به غیر مؤمنین تهدید کرد فرمود: ﴿هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ تَأْویلَهُ﴾ در اینجا ﴿یَنظُرُونَ﴾ یعنی ینتظرون اینها منتظر آن‌اند که تأویل این کتاب بیاید این اگر در مقام تهدید باشد با انکار آنها ‌می‌سازد یعنی اینهایی که منکرند باید منتظر آمدن تأویل کتاب باشند قرآن تنزیل است که ذات اقدس الهی این الفاظ را با این معانی نازل کرده است و حقیقتی دارد که اول و رجوع این تنزیل به آن حقیقت است لذا آن حقیقت را تأویل می‌گویند اگر انسان مطلبی را خبر می‌دهد مخبرعنه‌ آن یک واقعیتی است که این خبر به او تکیه می‌کند اگر مطلبی را انشاء می‌کند آن حقیقتی که سند انشاء است بازگشت این انشاء است که این انشاء به او تکیه می‌کند اول و رجوع این انشاء به آن حقیقت است قرآن مجموعه اخبار و انشائات است حقیقتی دارد که تکیه‌گاه آن خبر و این انشاء است و این حقیقت در قیامت ظهور می‌کند قبل از قیامت در کتاب مبین در ام الکتاب و مانند آن این حقیقت وجود داشت و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این حقیقت را در ام الکتاب و کتاب مبین تلقی کرده است که ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیم﴾ آن حقیقتی که در ام الکتاب هست و در کتاب مبین هست و وجود مبارک پیغمبر آنها را تلقی کرده‌است آن حقیقت به صورت وحی الهی نازل شده است شده قرآنی که بشر در خدمت اوست و این تنزیل الهی است این راجع به قوس نزول در قوس صعود یعنی در بازگشت جامعه انسانی به لقاءالله حقیقت قرآن باز ظهور می‌کند در برزخ و قیامت لذا جریان قیمت تأویل القرآن است فرمود: ﴿یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ﴾ پس قرآن یک مخزنی داشت که در قوس نزول از آن مخزن تنزل کرده است و یک وجود تنزیلی دارد که الآن بشریت در خدمت اوست و یک وجود تأویلی دارد که حقیقت قرآن است و بازگشت این اخبارات و احکامهای انشایی به آن حقیقت است که آن در برزخ و بعد از برزخ است و مقداری از آنها هم گاهی در خود دنیا ظهور می‌کند در اشراط الساعه ظهور می‌کند هنگام ظهور ولی عصر(ارواحنا فداه) ظهور می‌کند که حقیقت خبرها و انشائات قرآن کریم به آنهاست فرمود اینها منتظر آمدن تأویل قرآن‌ند اگر چنانچه این ضمیر به خصوص ملحدان و منکران برگردد این ﴿یَنظُرُونَ﴾ که به معنای ینتظرون است در مقام تهدید است یعنی شما منتظر آمدن حقیقت این کتاب باشید و اگر در بین اینها کسانی هستند که شک دارند نه الحاد محض این ﴿یَنظُرُونَ﴾ که به معنای ینتظرون است انتظار به معنای خود را خواهد داشت یعنی اینها شک دارند منتظرند که چه می‌شود خب آن‌گاه ذات اقدس الهی فرمود که روزی حقیقت قرآن ظهور می‌کند تأویل قرآن می‌آید و اینها بهره‌ای نمی‌برند اینها منتظر چه کسی هستند؟ اگر کسی به خبر صادق امین اعتنایی نکرد منتظر تجربه است خب آن روزی که حقیقت این خبر ظهور کند کسی که زمینه فراهم نکرد که بعد نجات پیدا نمی‌کند ظاهراً این ﴿یَنْظُرُونَ﴾ که به معنای ینتظرون است در مقام تهدید است و آنها که نپذیرفتند و انکار کردند خدا تهدید می‌کند می‌فرماید شما منتظر آمدن تأویل قرآن باشید و آن روزی که تأویل قرآن آمد برای شما هیچ سودی ندارد برای اینکه سود را به نحو منفصله مانعة الخلو دو گروه می‌برند که شما داخل در هیچ کدام از آن دو گروه نیستید که حالا در ذیل جوابش خواهد آمد ﴿هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ تَأْوِیلَهُ﴾.
مطلب مهمی که در این آیه است و باید جداگانه به عنوان فصل مستقل بحث بشود آن است که تأویل القرآن ماهو؟ که آیا تأویل وجود لفظی است از سنخ مفهوم است از سنخ صورت ذهنی است یا از سنخ وجود خارجی است که آن یک فصل جدایی است آیا در همه موارد که کلمه تأویل در قرآن کریم استعمال شده است به یک معناست؟ یا نه تأویل هم در زیر مجموعه خود تفسیر تنزیلی را تفسیر بطنی را هم به همراه دارد؟ سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) بنایشان بر این است که تأویل در مقابل تفسیر است حالا تفسیر یا به ظاهر است یا به باطن تفسیر از سنخ مفاهیم و صور ذهنی و مبادی تصوری و تصدیقی و از سنخ علم است تأویل از سنخ عین است نه از سنخ علم اگر کسی آیه را به ظاهر معنا کرده است تفسیر ظاهری است و تنزیل است اگر برابر با باطن معنا کرده است تفسیر به باطن است نه تأویل و حقیقت این قرآن که ظهور می‌کند که از سنخ عین است نه علم وجود خارجی است نه وجود ذهنی و علمی آن را می‌گویند تأویل تأویل قرآن در قیامت می‌آید بعد از موت می‌آید خب پس یک فصل جداگانه‌ای باید درباره تأویل قرآن بحث بشود که التأویل ما هو؟ و در آن فصل باید بحث بشود که آیا تأویل در مقابل تفسیر است آن‌گاه تفسیر با به ظاهر است یا به باطن از سنخ علم است از سنخ صور ذهنی است از صور مفاهیم و معانی است؟ تفسیر که از سنخ علم است از سنخ معانی و مفاهیم و صور ذهنی است یا به ظاهر است یا به باطن و تأویل در مقابل تفسیر است تأویل از سنخ علم نیست از سنخ ذهن نیست از سنخ مفاهیم و معانی نیست از سنخ اعیان خارجی است آیا تأویل در همه جایی که در قرآن کریم استعمال شده است به این معناست؟ یا نه گاهی تأویل به معنای تفسیر باطن است گاهی هم در مقابل تفسیر است و وجود خارجی است؟ که این یک فصل جدایی است باید جداگانه بحث بشود به خواست خدا پس ﴿یُنْظَرُونَ﴾ به معنای ینتظرون است اولاً و در مقام تحدید است ثانیاً، اما اینکه ﴿یُنْظَرُونَ﴾ به معنای ینتظرون باشد و در مقام تهدید باشد قبلاً هم در بحثهای تفسیری گذشت یکی سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود آیهٴ 210 سورهٴ «بقره» ﴿هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ أَن یَأْتِیَهُمُ اللّهُ فِی ضُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلاَئِکَةُ وَقُضِیَ الأمْرُ وَإِلی اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ﴾ اینها منتظرند که فرمان الهی غضب الهی و عذاب الهی در سایه‌هایی از ابر و همچنین فرشتگان حضور پیدا کنند که اینها نشانه عذاب است در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آنجا هم باز سخن از انتظار به میان آمده آیهٴ 158 سورهٴ «انعام» این بود ﴿هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلاَئِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ﴾ که آنجا بحث شد این نظر به معنای انتظار است و آمیخته با تهدید در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» آنجا به صورت روشن از انتظار سخنی به میان آمده است که نظر همان انتظار را به همراه دارد آیهٴ 102 سورهٴ «یونس» این است ﴿فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ إِلاّ مِثْلَ أَیَّامِ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُم مِنَ الْمُنتَظِرِینَ﴾ شما هم منتظر سرنوشت مشئوم و تلخ بعضی از تبهکاران گذشته‌اید شما هم منتظر باشید ما هم منتظریم البته آنها انتظار حقیقی ندارند آنها که ملحد منکرند نظیر آنچه به نوح(سلام الله علیه) گفتند: ﴿قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ﴾ آنها در قبال تهدید هم باز سخنان جاهدانه و منکرانه دارند اما ذات اقدس الهی اینها را تهدید می‌کند که منتظر باشید یک چنین عذابی هم در پیش است ﴿فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ سنّت اْلأَوَّلینَ﴾ در آیات دیگر به این صورت آمده است که در حقیقت نظر به معنای انتظار است و انتظار تهدیدآمیز ﴿هَلْ یَنْظُرُونَ إلاّ تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ﴾ آن‌گاه وقتی که تأویل آمده است اینها بهره‌ای نمی‌برند خب ﴿هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ تَأْویلَهُ یَوْمَ یَأْتی تَأْویلُهُ یَقُولُ﴾ آن روزی که تأویل کتاب می‌آید که ضمیر به کتاب برمی‌گردد ﴿یقول الَّذینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ﴾ آنها که این کتاب را فراموش کردند این تناسی است نه نسیان، نسیان به معنای ترک است نسیه یعنی ترکه چه اینکه ذات اقدس الهی به کسانی که در قیامت نابینا محشور می‌شوند می‌فرماید که ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ تو آیات ما را ترک کردی ما هم تو را رها کردیم وقتی فیض الهی به کسی نرسد آن شخص رها بشود خب نابینا خواهد بود انسان فیض دیدن را از حق می‌گیرد اگر ذات اقدس الهی کسی را رها بکند خب چه فیضی به انسان می‌رسد که انسان ببیند پس نسی یعنی ترک نسوه یعنی ترکوه حالا یا نسیان به معنای ترک است یا نه همانطوری که ما در تعبیرات فارسی می‌گوییم فلان کس فراموش کرده یعنی عمداً رها کرده کاری که یک انسان فراموش کار دارد این شخص هم کرده اگر فراموش می‌کرد اثر عملی بار نمی‌کرد حالا هم اثر عملی بار نمی‌کند می‌گوییم فراموش کرده مثل اینکه به یکدیگر می‌گوییم ما را فراموش کردی یعنی به سراغ ما نمی‌آیی خب چه نسیان به معنای ترک باشد چه نسیان به معنای عدم ترتیب اثر وجودی باشد در اینجا می‌فرماید کسانی که قرآن کریم را فراموش کردند یعنی یا به معنای اینکه نسوه یعنی ترکوه یا نسوه یعنی در حکم تناسی است اثر عملی بار نکردند این گروه در قیامت چنین می‌گویند اعتراف می‌کنند می‌گویند: ﴿قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ﴾ آنها که مبدأ را قبول ندارند به وجود مبدأ اقرار می‌کنند آنها که نظیر وثنیین حجاز مبدأ را به عنوان خالق قبول دارند ولی به عنوان رب قبول ندارند به ربوبیت خدا اعتراف می‌کنند آنها که ربوبیت را می‌پذیرند ولی می‌گویند خدا برای هدایت و راهنمایی بشر فرشتگان را باید اعزام بکند نه بشر را بشر نمی‌تواند رسول خدا باشد آنها هم باز اعتراف می‌کنند هم وجود حق را هم ربوبیت حق را هم رسالت رسولان الهی را چون آن روز تأویل قرآن در هر سه بخش خواهد آمد یعنی حقیقتی که این مفاهیم به آن حقیقت متکی است ظهور می‌کند هم ربوبیت الهی معلوم می‌شود اصل وجود الهی ربوبیت الهی و اینکه فرستادگان الهی برای بشر از سنخ خود بشرند اینها همه روشن می‌شود چه اینکه حق بودن ره‌آورد انبیا هم مشخص می‌شود که اینها اعتراف می‌کنند آنچه را که پیامبرها آوردند حق است ﴿قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقّ﴾ حالا یا با بای مصاحبه است یا بای ملابسه است یعنی این رسالت به حق پیچیده است یا این رسالت در صحبت و صحابت حق است اینها حق را آورده‌اند چون روز ظهور حق این است دیگر اینها که باطل‌گرا بودند و به حق معتقد بودند یا عمل نکرده‌اند در آن روز یکی از این دو خواسته یا تمنی را دارند می‌گویند یا ما همین‌جا بمانیم برنگردیم به دنیا همین‌جا باشیم در همین شرایط شفیعی مشکل ما را حل کند برای ما شفاعت کند یک، یا نه ما خودمان برگردیم کارهای صحیح و صالح انجام بدهیم و با دست پر دوباره به قیامت بیاییم دو، یکی از دو خواسته را دارند ﴿فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا﴾ که دیگر لازم نباشد ما به دنیا برگردیم همین‌جا کسی از ما شفاعت کند و مشکل تبهکاری ما را حل کند یا اگر ما شفیعی نداریم خودمان برگردیم به دنیا و عمل صالح انجام بدهیم دوباره بمیریم ﴿أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذی کُنّا نَعْمَلُ﴾ غیر از آن روشهایی که داشتیم اصلاً روشمان را عوض بکنیم «نه غیر الذی نعمل» این ﴿کُنَّا نَعْمَلُ﴾ که نشان می‌دهد سنت و سیرت ما چیست اینها تغییر روش و بنیان و منهج و سیرت‌اند که اصلاً برگردیم یک روش دیگر بگیریم نه تنها عملمان عوض بشود این عملی که سیره ما بر آن بود اصلاً سیره را عوض بکنیم ﴿أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذی کُنّا نَعْمَلُ﴾ ذات اقدس الهی همین مطلب را در موارد فراوانی از آنها نقل می‌کند و پاسخ می‌دهد می‌فرماید که شما بخواهید برگردید آن قسمت مهم را اول جواب ‌می‌دهد شمایی نمانده‌اید شما یک عمر مشخص داشتید این تمام شد ﴿قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ یک عمری داشتید یک حیاتی داشتید یک سهمی از حیات داشتید این را که از دست دادید شفیع هم ندارید برای اینکه آنچه که شما به آنها تکیه می‌‌کردید آنها گم شد آنهایی که همیشه بودند که به آنها که تکیه نکردی آنها هم که تکیه‌گاه شما بود که شفعای شما بود آنها که گم شدند شما درباره بتها می‌گفتید که ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی﴾ یا ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾ اینها که گم شدند برای اینکه ضلالت بودند شما به دنبال سراب می‌رفتید بعد آمدید دیدید خبری نیست دوباره بخواهید برگردید سرمایه ندارید هستی ندارید حیات ندارید چون حیات شما همین قدر بود که تمام شد شما سرمایه را باختید اینکه نظیر دنیا نسیت که کسی ورشکست بشود دوباره تجارت را آغاز کند بگوید روز از نو روزی از نو دیگر روزی نمانده شما همین مقدار سرمایه داشتید که باختید اگر کسی سرمایه اصلی‌اش که عمر است ببازد دیگر راه برای تجارت مستأنف نیست آنهایی که ور می‌شکنند عمرشان هست وقتشان هست سهمی از حیات دارند و از توان فکری و بدنی‌شان مایه می‌گیرند دوباره کسب را آغاز می‌کنند حالا اگر کسی اصل حیات را از دست داد دیگر راهی برای تجدید تجارت ندارد فرمود: ﴿قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ سرمایه آدم همان حیات آدم است این را که از دست دادید با کدام سرمایه شما می‌خواهید دوباره کسب بکنید؟ راجع به شفاعت هم که خب آنها که شفیع بودند که شما فراهم نکردید آنهایی که شما فراهم کردی آنها که شفیع نبودند در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» قبلاً مشابه این گذشت آیهٴ 28 سورهٴ «انعام» یک پاسخ دیگری خدا به اینها داد فرمود که اینها آنچه در آیهٴ 27 و 28 سورهٴ «انعام» است این است فرمود: ﴿وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلَی النّارِ فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ﴾ ‌ای کاش ما برمی‌گشتیم دنیا آیات الهی را می‌پذیرفتیم تکذیب نمی‌‌کردیم ایمان می‌آوردیم ذات اقدس الهی می‌فرماید: ﴿بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ﴾ یک بیان نورانی از امام رضا(سلام الله علیه) در ذیل این آیهٴ 27 و 28 قبلاً در سورهٴ «انعام» بحث شد که وجود مبارک امام هشتم می‌فرماید که ذات اقدس الهی نه تنها به معدومها علم دارد بلکه به ممتنعات هم علم دارد نه تنها به ممتنعات علم دارد بلکه به ممتنع علی فرض الوجود هم علم دارد که اگر این ممتنع موجود می‌شد اثرش چه بود آن‌گاه استشهاد می‌کند به آیهٴ 28 سورهٴ «انعام» می‌فرماید رجوع کفار از معاد به دنیا محال است برای اینکه دنیایی نمانده است اگر ﴿وَالأرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ اگر ﴿ وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ اصلاً دنیایی نیست سالبه به انتفاع موضوع است وقتی نیست چه کسی بیاید به دنیا ﴿یَوْمَ تُبَدُّلُ الأرْضُ غَیْرَ الأرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ کل این منظومه شمسی وضعش برمی‌گردد حالا اگر زمینی نیست آسمانی نیست دنیایی نیست تبدیل شده به آخرت اصلاً آمدن به دنیا محال است از باب سالبه به انتفاع موضوع ولی بر فرض بر فرض این محال محقق بشود چه خواهد شد آن را هم خدا می‌داند فرمود: ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْه﴾ اینها دوباره اگر بر فرض هم دنیای جدید باشد دنیا باشد و رجوعی از آخرت به دنیا ممکن باشد و اینها به دنیا بیایند باز همین وضع را دارند برای اینکه ما چندین بار آزمودیم در رویا و بیداری با علم و عین آن‌قدر حجت الهی بر او ظهور پیدا که ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾ شد تا انسان به اینجا نرسد جهنم نمی‌رود آن قدر حجت خدا بر انسان بالغ است چه در خواب چه در بیداری چه در تجربه‌های اجتماعی چه در تجربه‌های عینی چه در براهین علمی آن قدر برهان بر انسان روشن می‌شود که بیّن الرشد باشد بشود ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾ از آن به بعد سخن از جهنم است فرمود ما چندین بار حق را بر اینها بیّن کردیم الآن اینها دوباره برگردند همان انسان تبهکار خواهند بود ﴿لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ﴾ گاهی این‌چنین جواب می‌دهد گاهی می‌فرماید نه اصلاً محال است پس دوتا محال است یکی اینکه رجوع شما به دنیا محال است برای اینکه سرمایه‌ای نمانده است یکی اینکه بر فرض محال دوباره برگردید همین هستید برای اینکه ما چندین بار آزمودیم خب پس گاهی خدا می‌فرماید که ﴿قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ حیاتی نمانده شما برگردید گاهی هم می‌فرماید بر فرض برگردید همین هستید این ﴿قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ در آیات دیگر هم آمده همین مضمون که محل بحث سورهٴ «اعراف» است در آیهٴ 21 سورهٴ «هود» به این صورت ذکر شده است فرمود اینهایی که ﴿أُولئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزینَ فِی اْلأَرْضِ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ ما کانُوا یَسْتَطیعُونَ السَّمْعَ وَ ما کانُوا یُبْصِرُونَ﴾ این آیهٴ 20 سورهٴ «هود» 21 این است ﴿أُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ پس خودشان بخواهند برگردند که هستی نمانده است از دیگران بخواهند کمک بگیرند رابطه‌ای با کمک کننده‌ها ندارند آنها که رابطه داشتند رابطه کاذب بود مثل اینکه با سراب رابطه برقرار کردند ﴿الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّیٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفّاهُ حِسَابَه﴾ آنهایی که منشأ شفاعت بودند که اینها با آنها رابطه نداشتند لذا در آیهٴ 21 سورهٴ «هود» می‌فرماید: ﴿أُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ پس خودشان بروند کار بکنند حیاتی نمانمده است سرمایه‌ای نمانده است بخواهند از دیگران فیض بگیرند رابطه‌ای با دیگران نداشتند آن دیگرانی که اینها رابطه داشتند که گم شدند ﴿وَضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ﴾ گم شدند نه اینکه یک چیزی بودند و گم شدند لا شیء بودن اینها معلوم شد ﴿حَتَّی إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً﴾ نه وجده لا شیء چون لا شیء که تحت وجدان در نمی‌آید این لم یجد است مثل انسانی که به دنبال سراب می‌رود چیزی گیرش نمی‌آید نه عدم گیرش می‌آید ﴿لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً﴾ نه وجده لا شیء این هم هر چه می‌گردند می‌بینند که بت‌پرستی بت اینها چیزی نیست یک چوبهایی است نصیبشان شده خب بعد هم فرمود: ﴿لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی اْلآخِرَةِ هُمُ اْلأَخْسَرُونَ﴾ پس اگر کسی بخواهد از راه شفاعت بهره ببرد شفاعت برای اولیای الهی است برای اهل‌بیت(علیهم السلام) است که اینها رابطه نداشتند بخواهد از آن بتها بهره ببرند بتها هم که بت‌پرستی چیزی جز ضلالت نیست ﴿وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ ﴾ ﴿فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذی کُنّا نَعْمَلُ﴾ آن‌گاه ذات اقدس الهی به هر دو پاسخ می‌دهد می‌فرماید شما خودتان بخواهید برگردید این محال است برای اینکه ﴿قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ شمایی نمانده‌اید که بخواهید از شفاعت طرفی ببندید اینکه ﴿وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ﴾ شما فریه داشتید می‌گفتید: ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾ این دروغ بود دیگر از فریه که کاری ساخته نیست از اینجا سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) استفاده کرده‌اند که عده‌ای در قیامت حق شفاعت دارند برای اینکه ذات اقدس الهی اصل اعتقاد به شفاعت را امضا کرد یک اینکه شفاعت تنها مخصوص خدا نیست که «آخر من یشفع ارحم الراحمین» او «آخر من یشفع» است شفاعت شافعین را خدا امضا کرده است فرشتگان شفاعت می‌ کنند اولیا و اهل‌بیت(علیهم السلام) شفاعت می‌کنند منتها باید به اذن خدا باشد این دو، لذا سخن از اصل شفاعت نیست سخن از ﴿شُفَعَاءُ﴾ است که اینها امیدوارند این همه شفعایی که هستند انبیا و مرسلین و صدیقین و شهدا و صالحین و فرشتگان یکی مشکل اینها را حل کند اینها لازم ندارند که همه شفعا بیایند مشکل اینها را حل کنند می‌گویند لااقل یکی از اینها مشکل ما را حل کند می‌فرماید هیچ کدام از اینها مشکل شما را حل نمی‌کنند ﴿فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا﴾ یعنی در بین این همه شفعا یکی مشکل ما را حل کند لا اقل نه اینکه همه به سراغ ما بیایند چون اینها حل مشکل می‌طلبند پس معلوم می‌شود یک عده‌ای هستند شفاعت می‌کنند منتها به حال اینها نافع نیست ﴿وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ حالا اگر مطالب زیر مجموعه و فرعی این آیه مانده است که جداگانه بحث می‌شود اما آنچه که عمده است مسئله تأویل است ولی بخشهای مهم بحثهای تأویل در اوائل سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» آیه هفت و هشت آنجا بحث شد حالا باید به آنجا ارجاع بدهیم ولی ممکن است خطوط کلی را ما اینجا ذکر بکنیم آیهٴ هفت سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران»، این بود که آنجا مفصل بحث شد فرمود به اینکه ﴿هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ﴾ که آنجا هم بحث شد که آیا روی الله وقف بشود یا نه؟ ﴿وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا اْلأَلْبابِ﴾ آنجا بحث شد که روایات مسلّم در این است که اهل‌بیت(علیهم السلام) راسخ در علم‌اند عالم تأویل‌اند یک یکی اینکه آیا آن معنای مسلّم قطعی را باید از آیات دیگر و روایات فراوان استفاده کرد یا گذشته از آن آیات و روایات از این آیه هم می‌توان استفاده کرد؟ وگرنه در اینکه آنها راسخ در علمت‌اند و عالم تأویل‌اند این بیّن الرشد بود و ﴿لاٰ رَیْبَ﴾ فیه بود اما بحث در این بود که آیا از این آیه هم ممکن است استفاده کنیم یا نه؟ به هر تقدیر قسمت مهم بحث تأویل آنجا گذشت الآن هم که در این آیه محل بحث سورهٴ «اعراف» بخواهیم اشاره کنیم باید به خطوط کلی بحث اشاره کنیم وگرنه تفصیلش به آنجا ارجاع داده می‌شود.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:03

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی