display result search
منو
طعم بندگی خدای متعال، جلسه سوم

طعم بندگی خدای متعال، جلسه سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 51 دقیقه مدت قطعه
  • 273 دریافت شده
سخنرانی از آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «طعم بندگی خدای متعال»، جلسه سوم، سال 1396

یکی از رزقها و روزیهایی که در محرم به راحتی و آسانتر از ایام دیگر می شود به دست آورد طهارت نفس و رسیدن به مقام بندگی خدای متعال و درک مقام بندگی است. رسیدن به مقام معرفت هست که انسان حجاب ها و پرده هایی که بین ما و حضرت حق هست بردارد تا نورانی به نور معرفت الهی بشود تا مقام بندگی خدای متعال را درک بکند طعم این بندگی را بچشد و از بندگی خدای متعال و طاعت خدای متعال لذت ببرد. موانعی است که باید این موانع رفع بشود چون این موانع مانع معرفت ما هستند و اگر این موانع را در دنیا رفع نکنیم در آخرت هم مشکل است که انسان بتواند این موانع را رفع بکند در همین دنیا انسان باید تلاش کند این موانع را رفع بکند و اگر باشد مانع معرفت و محبت خدای متعال می شود عرض کردیم این موانع حجاب ها و پرده هایی که بین ما و طاعت خدای متعال و معرفت خدای متعال هست و ما را از خدای متعال دور می کند دو دسته هستند یک دسته حجاب هایی هستند که به تعبیر معارف روایات ما و بیانات بزرگان حجابهای ظلمانی هستند انسان را در فضای تاریکی و ظلمت می برند. و در عین حال آدم را از خدای متعال هم دور می کنند این نکته را هم قبلا اشاره کنم که بین خودمان و خدای متعال حجاب و مانعی ایجاد نکنیم او از ما دور نیست خدای متعال در هر حالی با ماست وهو معکم این ما کنتم خدای متعال از ما به ما نزدیک تر است ان الله یحول بین المرء و قلبه این آیه نورانی می فرماید خدای متعال بین خود انسان و قلب خود انسان حائل است از دیگران به ما نزدیکتر است خدای متعال به ما نزدیک است خدای متعال هیچ حجابی ندارد یعنی چیزی حجاب خدای متعال نمی تواند بشود. اگر حجابی است حجاب ماست ما باید تلاش کنیم این حجابها را برداریم تا ما هم بتوانیم قرب حضرت حق و نزدیکی حضرت حق را احساس کنیم تا ما هم بتوانیم محضر حضرت حق را درک بکنیم در محضر خدای متعال زندگی بکنیم این بیان نورانی امام سجاد علیه السلام را در دعای نورانی ابوحمزه که در سحرهای ماه رمضان دعای نورانی ابوحمزه که در سحرهای ماه رمضان خوانده می شود حضرت فرمود انک لا تحتجب عن خلقک تو محجوب از مخلوقاتت نیستی تو حجاب نداری کسی نمی تواند مانع حضور حضرت حق بشود الا ان تحجبهم الاعمال عمل آنها خودشان را در حجاب می برد یا ان تحجبهم الآمال آرزوهایشان آنها را در حجاب می برد در زندان عمل و آرزوی خودشان هستند. نه این که تو از آنها دوری اگر حضور حضرت حق را احساس نمی کنیم خدای متعال را نزدیک نمی بینیم که از همه عالم به ما نزدیکتر است اگر همه عالم به ما نزدیکند به خاطر این است که خدای متعال به ما نزدیک است و الا دنیا از خودش چیزی ندارد. این که ما درک نمی کنیم نه از باب دوری خدای متعال است از باب دوری ماست ما از او دوریم و او به ما نزدیک و این خیلی سخت هم هست این خدایی که از همه به ما نزدیکتر است و ما بیش از همه به او نیاز داریم و ما ازهمه باید لذت از حضور او ببریم از حضور او محروم باشیم حضور همه را درک بکنیم جز حضور خدای متعال این ریشه اش حجاب های ماست نه حجاب های خدای متعال این که انسان همه چیز را پیدا می کند و خیلی هم عجیب است اگر سوزنی گم کند می گردد پیدا می کند و بعد خدای متعال را گم می کند و پیدا هم نمی کند تا آخر عمرش این یک جای کار خراب است کجای کار اشکال دارد که انسان همه را پیدا می کند خدای متعالی که از همه نزدیکتر است از همه آشکار تر است هو الاول والاخره والظاهر والباطن به تعبیر قرآن او ظاهر است پنهان نیست در عین این که باطن است ظاهر هم هست چه اشکالی پیش آمده که ما همه را پیدا می کنیم خدای متعال را که از همه به ما نزدیکتر است از همه ظاهرتر است پیدا نمی کنیم. چطور شده که ما وقتی وارد این بنا می شویم یک نگاه می کنیم به ظاهر این بنا یقین می کنیم یک تدبیری یک نقشه ای علمی حکمتی برنامه ریزی ای دنبالش بوده تردید نمی کنیم. وارد یک خانه خشتی می شویم که در حال فرو ریختن است یقین می کنیم که یک بانی ای داشته چطور هست که هر صبح و شب برمیخیزیم به این عالم نگاه می کنیم طلوع و خورشید را می بینیم طلوع و خورشید طلوع ستاره ها را می بینیم رویش گیاهان را در بهار می بینیم فصل خزان و پاییز را می بینیم در عین حال گاهی آدم اینطوری است تردید می کند که واقعا یک تدبیر حکیمانه ای پشت سر اینهاست اینطور که انبیاء گفتند خدای متعال علم و حکمتش سرچشمه این عالم است چرا آدم اینطوری می شود چه گرفتاری ای است. چرا ما در عالم نمی توانیم آیات خدا را ببینیم حتی وقت هایی هم که می نشینیم فکر می کنیم دیدید فکر می کنیم هی آن علت را می رویم جلوتر می رسیم به عوامل مادی نمی توانیم از این پرده بگذریم ملکوت عالم را ببینیم هرچه می بینیم آیه ملک است بعد هم به یقین نمی رسیم چرا نکته اش چی است. دیدید دانشمندان مادی خیلی مطالعه می کنند از ظاهر عالم می رسند به باطنش بعد همینطور دنبال می کنند دیدی برای این دنیای مادی مراحلی بیان کردند این جسمی که می بینید می گویند پشت سرش مثلا امواج است پشت سرش اشعه است قوانین فیزیکی آنها را هم کشف می کنند همینجا می ایستند هیچ وقت جلوتر نمی روند نمی توانند پرده را بالا بزنند آن طرف تر را ببینند هرچه می بینند همین عالم ملک است حجابشان است چرا اینطوری است این همه فکر این همه مطالعه بعد می رسد به خلقت می گوید یک انفجار بوده از کجا پیدا شده هم معلوم نیست چرا این حرفهای خلاف عقل واضح است خلاف بداهت عقل است چرا دانشمندان بزرگ این حرفها را می زنند همین هایی که عرض کردم یک صنعت کوچک می بینند بلافاصله یقین می کنند این یک سازنده دارد.چرا اینطوری می شود که این قدر در حجاب انسان قرار می گیرد هرچه هم فکر می کنند این پرده حجاب ها کنار نمی رود. خدای متعال یک حجاب دارد یعنی خورشید پیداست زمین و آسمان پیداست خدای متعال پنهان است؟ یک بیان نورانی ای سیدالشهداء علیه السلام ازشان نقل شده در دعای عرفه بیان خیلی عجیبی است می فرماید الغیرک من الظهور ما لیس لک آیا غیر از تو یک پیدایی و آشکاری ای دارد که از تو نیست حالا او بخواهد تو را به ما نشان بدهد مگر او چه هست که ما بخواهیم از طریق او تورا ببینیم بعد یک تعبیر تندی دارد می فرماید [] لا تراک رقیبا کور بشود آن چشمی که تورا نگهبان خودش نمی بیند پس چی را دارد می بیند در عالم هرچه هم مطالعه می کنند فکر می کنند تأملاتشان فکرشان آنها را یک قدم در حیرت بیشتر می برد عرض کردم این همه مطالعه کرده می رسد به این که یک انفجاری بوده دیگر، حالا اصطلاح علمی هم برایش می گذارند چرا اینطوری می شود چرا یک عده ای هستند همین که سحر برمیخیزند نگاه می کنند به ستاره های آسمان اشکشان جاری می شود دلشان متحول می شود ربنا ما خلقت هذا باطلا فقنا عذاب النار به این سرعت سیر می کنند می فهمند این نظام مخلوق حضرت حق است اگر او آفریده می فهمند حق است می فهمند عاقبتی در کار است معادی است فقنا عذاب النار ما را از عذاب جهنم حفظ کند دیدید سحرها وقتی بیدار می شویم به ما دستور دادند این آیات را بخوانید ان فی خلق آیات آخر سوره آل عمران که خیلی آیات عجیبی هست پنج تا ربنا دارد در روایات دارد اگر کسی اینها را بگوید دعایش مستجاب می شود. وقتی پا می شوید نگاه کنید به آسمان ان فی خلق السماوات والارض واختلاف اللیل والنهار لآیات لاولی الالباب در خلقت آسمان ها و زمین و در گردش شبانه روز این که شب و روز به دنبال هم می آیند لآیات نه این که یک نشانه هست حرفها با آدم می زنند. حقایقی را برای انسان آشکار می کنند ولی برای کی لاولی الالباب آنهایی که اولوالالباب اند گرفتاری این است که آدم اولوالالباب نشدند اگر اولو الالباب شدند ممکن است آدم پنجاه سال هم درس بخواند اینها نیست مطالعه در طبیعت بکند اینها آدم را اولو الالباب نمی کند آنهایی که اولو الالباب نشدند هرچه بیشتر فکر می کنند بیشتر در حیرت اند بیشتر سردرگم می شوند به جای این که یک قدم جلو بروند حیرتشان افزوده می شود هرچه هم تحمل می کنند نمی رسند باید اولو الالباب شد آن حقیقت انسانیت آن لب انسانیت آن مغز انسانیت را آدم پیدا کند دیدید گردو یک پوست مستحکمی دارد بعضی ها همین پوستند هیچی توش نیست. این پوست که قیمت ندارد این پوست را باید بدهی ببرند بریزنددر آشغالی، این پوست برای سوزاندن خوب است برای جهنم خوب است به در د نمی خورد. اولو الالباب نیستند وقتی اولو الالباب نشدی این همه آدم خدای متعال آیات برای انسان گذاشته همه عالم با آدم حرف می زنند اگر آدم اولو الالباب باشد از پریدن یک پرنده عبرت می گیرد پشت صحنه را می بیند. وارد یک اتاق می شود می بیند این پرنده آمده در اتاق هی خودش را می زند به شیشه انقدر خودش را می زند به این شیشه و این در تا می میرد خب عبرت می گیرد. می فهمد ما هم که خودمان را بدر و دیوار می زنیم خبری نمی شود یک پرده ای هست آدم مومن اینطوری است مومن عبرت می گیرد هر کجای عالم را که نگاه می کند عبرت می گیرد یک گیاه می روید لذت می برد از پاییز لذت می برد از بهار لذت می برد. چطور شده که این همه آیات دور و بر ماست که خدای متعال با هزار زبان با ما حرف میزند. در هزار آینه خودش را به ما نشان می دهد. نمی دانم من اهل شعر نیستم با صد هزار چهره برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تورا، چطور شده آدم خدا را نمی بیند خب اگر ندیدی در آخرت هم نمی بینی. اگر نتوانستی این پرده را کنار بزنی آیات خدا را ندیدی هر چه دیدی حجاب بود این که خورشید است این که شب است این که روز است این که زمین است این که درخت است این که شجر است آن که سنگ است حجر است اگر هرچه دیدی حجاب بود پس کی دیگر انسان می تواند خدا را ببیند من کان [:] و هو فی الاخره اعمی همین فرصت کوتاه دنیا برای این هست می شود به مقام یقین رسید می شود انسان پرده ها را کنار بزند باطن عالم را ببیند کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات والارض به ما هم می گویند چرا نمی بینید ملکوت عالم را، چرا نگاه نمی کنید باطن عالم را ببینید اگر دیدید اهل یقین می شوید ولیکون من الموقنین یقین نور یقین مال این امر است. چرا آدم نمی تواند این پرده ملک را کنار بزند هرچه می بیند در و دیوار است. سنگ و خشت و درخت و پاییز و همه اش مشغول به همین هاست با همین ها غصه می خورد با همین ها خوشحال می شود. بهار که می شود از رویش گیاهان خوشحال می شود اصلا پشت صحنه را نمی بیند. فانظر الی آثار رحمت الله کیف یحیی الارض بعد موتها نگاه کن آثار رحمت خدارا ببین چطور مرده ها را زنده می کند. کذلک یحیی الله الموتی شما هم اگر بخواهید زنده بشوید همینطوری باید زنده بشوید. باید باران رحمت خدا بر شما ببارد نسیم رحمت بوزد نسیم حیات بوزد زنده بشوید چرا آدم این را نمی بیند. چرا همه اش از بهار لذت می بری، نمی گویم از بهار لذت نبریم دو جور می شود لذت، یک موقع ادم از بهار لذت می برد از رویش درخت خب این در بهار غصه پاییز را می خورد چون این درخت خزان هم دارد. ولی آن کسی که در بهار آثار رحمت الهی را می بیند یک نسیم رحمت در بهار است یکی هم در پاییز است این نگرانی ندارد این هیچ وقت سر سفره دنیانمی نشیند که غصه جمع شدنش را بخورد. ولی آنهایی که تمام نگاه شان افق نگاهشان همین است نگاه می کند درخت سبز شد از رویش گیاهان لذت میبرد خدای متعال هم یک لذتی در وجود این ها می گذارد ذائقه آدم را تلخ نمی کند محروم نمی کند ولی در کنارش زیر پایش را هم داغ می کند برای این که نایستد راه بیافتدمتوقف نشود یک غصه هم در دلش می گذارد. آدمی که از بهار لذت نبرد در همان بهار غصه دارد در بهار غصه پاییز را می خورد در بهار خائف پاییز است حالا من عرضم این است چطور است که آدم آیات خدا را نمی بیند چون اولو الالباب نیست چون اهل حضور نیست اهل ذکر نیست. چون نورانی به نور ذکر نشده، فرمود اولو الالباب اینها هستند دیگر الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم اگر آدم بیدار شد سحرها این آیات را خواند ان شا الله آثار آیات قرآن این است آدم نورانی می شود. فرمود اینها اهل ذکرند در همه حالشان متوجه خدا هستند خواب هم هستند ذاکرند خوابشان هم برای آنها غفلت نیم آورد این خیلی عجیب است یکی از بهترین نعمت ها خواب است. ما یک قسمت عمده عمرمان گاهی تلف می شود به خاطر این که می خوابیم. در حالی که اولیاء خدا خیلی سیرهایشان در خواب واقع می شود. خیلی بهره هایشان در خواب است. اینها دائما در حال ذکرند. حالا وقتی تفکر می کنند و یتفکرون فی خلق السماوات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا، آدمی که دائم در محضر خداست همین که شروع می کند فکر کردن این فکرش نتیجه می دهد بارور می شود همه عالم برایش می شوند آیه صحبت می کنند پرده ها را از جلوی چشمشان کنار می زنند بیگانه با او نیست نکته اش این است آدم باید اهل ذکر باشد اگر اهل ذکر هم نشد اهل حضور هم نشد در محضر خدا قرار نگرفت هرچه هم تفکر کند راه به جایی نمی برد. به قول آن عزیز می فرمود شما وقتی وارد یک خانه می شوید با یک دوستی هم حجره ای رفیقی در این حجره زندگی کرده اید مدتها با هم رفاقت داشتید انس داشتید محبتی بین شما بوده میبینید یک رد پایی از او مانده یک تختی است کفشی است جلوی راه لباسی است روی بند هر کدام ازاینها را نگاه می کنید هزار احساس در دل شما پیدا می شود با شما حرف می زند. ولی آن کسی که این انس را نداشته هرچی هم شروع کند فکر کردن از تخت به کجا می رسد آخرش می رسد به نجاری و جنگل به جایی نمی تواند برسد احساسی در دلش شوری پیدا نمی شود. این که ما عالم با ما حرف نمی زند نکته اش همین غفلت ها ست. همین حجاب هاست این که ما در حضور و ذکر نیستیم [] حالا این حجاب هایی که بین ماست و باید برداریم چه چیزهایی هستند. و به چه ب اید برسیم تا عالم برای ما ذکر بشود تا این عما و کوری از ما برداشته بشود تا بصیرت پیدا بکنینم تا روشن بشویم چطوری می شود روشن شد چطوری این کوری از انسان برداشته می شود تا عالم بتواند تا آدم بتواند در عالم هر کجا نگاه می کند ملکوت عالم را هم ببیند. اراده حضرت را ببیند و بیده ملکوت کل شیء عالم را می بیند ملکتش را هم ببیند بعد عالم ملکوت را در دست خدای متعال ببیند هر کجا نگاه می کند قدرت اورا ببیند. این موانع باید برداشته شوند عرض کردیم موانع بعضی هایشان ظلمانی اند اشاره کردیم. حجاب های ظلمانی در یک نگاه عبارت است از گناهان، گناهان حجاب می شوند دیگر، نمی گذارد انسان در محضر خدا باشد نمی گذارد عالم برای آدم آیه بشود نمی گذارد از حضور حضرت حق لذت ببرد. به آن پیغمبرشان عرض کرد که وقتی می روی مناجات با خدای خودت یک گلایه من دارم به خدای خودت بگو، بگو این بنده خدا گفت من اینقدر معصیت می کنم چرا من را نمیزنی چرا کاری با من نداری چرا لااقل مجازاتم نمی کنی، رهایم کردی، این پیامبر خدا آمد برای مناجات خجالت کشید این تعبیر را عرض بکند خدای متعال فرمود پیام بنده ما را نرساندی، برمیگردی بهش بگو خدای متعال فرموده من تورا مجازات کردم. لذت مناجات خودم را ازت گرفتم از همه لذت می بری جز از حضور من، گاهی ساعت ها می نشینی کنار یک منظره طبیعی به این نهر و درخت و جویبار نگاه می کنی غرق لذتی از حضور من هیچ لذتی نمی بری، با همه می نشینی مأنوسی می خواهی نیم ساعت تا دو نصف شب بیداری می خواهی نیم ساعت نافله شب بخوانی دلت همراهی نمی کند این مجازات خداست چه مجازاتی بالاتر، چطور می شود انسان اینها را بردارد حجاب هایی که گناهان اند این حجاب ظلمانی، صفات بد هستند حسد بخل کبر ریا اینها حجاب اند فکر باطل عقیده باطل اینها حجاب اند، گاهی یک شک و شبهه انسان را از خدا دور می کند فتنه در دل انسان به پا می کند. نوا[] الفتن ان الشکوک والظنون [] الفتن این یک دسته حجاب است حجاب های ظلمانی است. ولی یک حجاب ظلمانی دیگری داریم که آن اصل است به تعبیر قرآن، اینها همه حجاب های فرعی اند اینها جزئی اند آن حجاب اصلی ای که می افتد و آدم را تاریک می کند آدم را در فضای تاریکی می برد آن حجاب درقرآن ازش بحث شده و بسیار هم بحث قرآن در این زمینه گسترده و لطیف است. من یک آیه اش را می خوانم چون همه شما حفظید و مکرر خواندید خیلی واضح است آیه، آیه خیلی آیه سختی است ها، می دانید چرا آدم راحت میفهمد چون مأنوس با آیه است همه قرآن اینطوری است اگر انسان با قرآن مأنوس شد راحت می فهمد قرآن را، این آیه از آیات سخت قرآن است. ولی الان من می خوانم ببینید چقدر راحت آدم می فهمد این آیه را این به خاطر انس است. الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور، آن طرف چیست والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات پس ظلمت اصلی مال کی است مال آن فرعون هاست مال آن طواغیت است مال آناهیی که دشمن خدا هستند با خدای متعال بنای دشمنی دارند مال ابلیس است آنها رجم شدند در تاریکی اند الله نور السماوات والارض، همه روشنی ها از حضرت حق است اینها پشت به خدا کردند خدای متعال از محیط رحمت خودش بیرونشان کرده در تاریکی اند خود آنها اصل تاریکی اند بعد محیط وجودی و ولایت آنها هم می شود فضای تاریک عالم، یک فضای طوفانی ظلمانی پر از فتنه و موج و تاریک و تمام تلاششان این است که ما را ببرند ر آن محیط تاریکی و ما را ذیل ظلمت خودشان قرار بدهند وقتی ما را در فضای تاریک بردند آنجا حق و باطل دیگر تشخیص داده نمی شود. همه چیز را به اسم حق به ما می توانند بخورانند. تعبیر امیرالمومنین علیه السلام در باب دوران اولی این است در خطبه شقشقیه در نهج البلاغه ببینید می فرمایند تخیه امیاه فضا فضای تاریک و فضا فضای کوری و نابینایی است هم چشم ها را گرفتند هم فضا را تاریک کردند. فضای دولت بنی امیه را ببینید آدم ها در این فضای تاریک قرار می گیرند چه کار می توانند بکنند در تاریکی متأسفانه می گویم یک وقت هایی آدم در تاریکی عادت می کند متوجه نیست تاریکی بد است. در تاریکی هست اصلا نور را ندیده تا بفهمد نور چیست رفته در فضای تاریکی عادت کرده دیگر مثل کرم هایی که زیر زمین زندگی می کنند. رفته در فضای تاریکی اینها حضرت ببینید می فرماید فضا را تاریک کردند ببینید تاریکی مگر چیست کار را به جایی رساندند در دولت بنی امیه این را ابن ابی الحدید معتزلی شیعه هم نیست در شرح نهج البلاغه اش نقل می کند می گوید در هفتاد هزار منبر وجود مقدس و مبارک امیرالمومنین علیه افضل صلوات المصلین لعن می شد. و اگر خطیب جمعه ای یادش می رفت در خطبه نماز جمعه حضرت را لعن کند نمازش را اعاده می کرد یا قضا می کرد. این همان فضای کور و تاریک نیست؟! چقدر باید فضا تاریک بشود چقدر باید فضا تاریک بشود که امیرالمومنین در ن امه های نهج البلاغه در بعضی بیانات شان گلایه می کنند فرمود من را انقدر تنزل دادند من را کنار حتی قالوا علی و معاویه این هم صحابی است او هم صحابی است تعبیر عجیبی مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه در الغدیر نقل کردند می گویند آخر این چطور اندیشه ای است نقل می کنند می گویند فلان کس می گوید که عبارتش را می آورم علی رضی الله عنه در نمازش معاویه رضی الله عنه را لعن می کرد و معاویه رضی الله عنه در نمازش وجود مقدس امیرالمومنین ارواحنا فداه علی رضی الله عنه را لعن می کرد. این فضای کور و تاریک نیست. شبهه ای از این بزرگتر می شود بعد هم تا می گویی می گویند هر دو صحابی بودند این چه حرفی است آخر. عنایت می کنید طلحه و زبیر صحابی بودند اجتهاد کردند اشتباه کردند اِ مقابل امامشان ایستادند مقابل خلیفه الله ایستادند چه اشتباهی ببینید فضا وقتی کور می شود اینطوری می شود تاریک می شود. پس ببینید اصل فضای ظلمانی کجاست از نظر قرآن اصل فضای ظلمانی وجود و محیط ولایت ائمه نار است. امامانی که مردم را به سمت جهنم می برند. سیدالشهداء در همین مسیر سفری که حرکت می کردند این آیه مبارکه و نورانی سوره اسراء را خواندند. خیلی آیه عجیبی هم هست اتفاقا حالا من اجازه بدهید آیه را متنش را بخوانم. در این آیه مبارکه خدای متعال می فرماید یوم ندعوا کل اناس بامامهم در روز قیامت ما مردم را وقتی می خواهیم صدا بزنیم به اسم امامشان صدا می زنیم هیچ علامتی ندارند در قیامت، می گوییم پیروان امیرالمومنین بیایند امیرالمومنین و امتش بیایند در صحنه، فلانی و امتش، با امامانشان صدا می زنیم یوم ندعوا کل اناس بامامهم اتفاقا همین را در راه کربلا از حضرت امیر سیدالشهداء سوال کردند سیدالشهداء فرمودند مقصود ما و جبهه مقابل مان هست. ندعوا کل اناس بامامهم فمن اوتی کتابه بیمینه مردم را با امامشان صدا می زنیم اینها دو دسته اند یک دسته ای هستند که کتابشان در دست راستشان است. اینها کسانی هستند که خودشان صالح اند دنبال امام صالح هم رفتند. ببینید خیلی آیه واضح است مردم را با امامشان صدا میزنیم یک موقع مردم دو دسته می شوند یک عده وقتی با امامشان می آیند در محشر کتابشان در دست راستشان است. حالا این باید توضیح داده بشود فرمود نور امام ا ز جانب یمین انسان می تابد. در قیامت وقتی مومنین وارد صحنه های محشر می شوند قرآن می فرماید که یوم تری المومنین والمومنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بایمانهم روز قیامت مومنین وقتی می آیند در محشر نورشان در جلو حرکت می کند در جانب راستشان حرکت می کند اینها در سایه نور حرکت می کنند به سمت بهشت فرمود ای امامهم، این نور امام است. در قیامت مردم را با امامشان صدا می زنیم آنهایی که اصحاب الیمین الند فمن اوتی کتابه بیمینه کتابش به دست راستش داده می شود پیداست آنهایی که به دنبال یک دسته از ائمه می روند اهل نجات اند کتابشان در دست راستشان است. اینها فاولئک یقرئون کتابهم و لا یظلمون فتینا اینها کتابشان را می خوانند کاملا هم مزدشان را بهشان می دهند. یک دسته هم پیداست طرف دوم را نمی گوید دنبال امام هایشان وقتی می آیند در محشر کتابهایشان دست چپشان است خود امام در ناحیه چپ است اینها اصحاب الشمال اند دنبال امامشان به سمت جهنم می روند خودشان در تاریکی امامشان هم در تاریکی، بلافاصله بعدش در قرآن می فرماید من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی اگر در این دنیا به امام نرسیدی در قیامت هم نمی رسی، اگر در این دنیا دنبال امامی حرکت کردی که والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اینها را از نور به سمت ظلمات بیرون می برند در قیامت هم در تاریکی هستی، لذا قرآن در سوره مبارکه حدید به دنبال همان آیه ای که خواندم می فرماید مومنین وقتی می آیند در قیامت در فضای نورانی هستند هم چشم دارند هم فضا روشن است. نورشان جلو حرکت می کند به دنبال نور می روند فرمود امامهم امام جلو می رود این دنبال امام، اما فرمود یوم یقول المنافقون والمنافقات للذین امنوا النظرونا نقتبس من نورکم اما منافقین و منافقات آنهایی که دنبال امام عدل نرفتند ولو نماز هم خوانده باشند ولو به فروع عمل کرده باشند دنبال امام نرفتند. امام حق، اینها به مومنین می گویند بگذارید از نور ما استفاده کنیم پیداست هیچ نوری ندارند. نقتبس من نورکم یک مهلتی بدهید یک نگاهی به ما بکنید ما هم از نور شما استفاده بکنیم یک قبسی برداریم بهشان می گویند قیل ارجعوا ورائکم []نورا بروید از دنیا نور با خودتان بیاورید. اگر کسی در دنیا دنبال امامی رفت که فضای ولایتش فضای تاریکی است یخرجونهم من النور الی الظلمات نه فقط تاریک است کور هم می کند به تعبیر حضرت تخیط امیاه آدمها را کور می کنند در تاریکی هم می برند. اگر کسی در دنیا اینطوری حرکت کرد در تاریکی رفت چشمش ازش گرفته شد در قیامت دیگر نمی تواند به نور برسد اگر در این دنیا دنبال امامی رفت که آن امام نور است هم خودش نور است هم به آدم نور می دهد. اگر رویت را از آن امام برگردانی در قیامت هم کوری، این آیه در سوره مبارکه طه است خدای متعال می فرماید ما ذکر برای شما فرستادیم ذکر یعنی امام، تفسیر به امام شده در روایات، من اعرض عن ذکری فان له معیشه زنکا، رویتان از ذکر از امام برگردانید عیشتان تلخ می شود. و نحشره یوم القیامه اعمی روز قیامت کی کور محشور می شود کسی که رویش را از امام برگرداند. وقتی هم سوال می کند می گوید خدایا من چشم داشتم بهش می گوید لما حشرتنی اعمی و کنت بصیرا بهش می گویند کذلک اتتک آیاتنا مگر امام به سراغ شما نیامد فنسیتها رویت را برگردانی امروز هم امام رویش را از تو برمی گرداند فضایی که درش امام نیست نه نور هست نه چشم، فضایی که درش امام هست هم نور هست هم چشم، هم دیده های دل هم دیده های سر می بینند هم نور هست چون ببینید برای دیدن فقط نور کافی نیست باید چشم باشد. چشم هم فقط کافی نیست دل انسان دیده دارد ولی اگر نور نباشد نور باطنی نباشد نمی بیند. چشم سر انسان اگر نور نباشد نمی بیند. اگر کسی در محیط امام بود هم چشم دارد هم فضا روشن است یسعا نورهم بین ایدیهم و بین اگر کسی از امام جدا شد از امام حق هم در تاریکی است هم چشمش ازش گرفته می شود من کان فی هذه اعمی و هو فی الاخره اعمی کسی در این دنیا رویش را از امام برگرداند چشمش به نور امام بینا نشود دلش به چراغ امام روشن نشود این در آخرت هم کور است و در تاریکی، ببینید این دو تا آیه کاملا پشت سر هم است یوم ندعوا کل اناس بامامهم مردم را با امامشان صدا می زند در این فضا من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیل کسی در دنیا به امام نرسید در تاریکی بود در آخرت هم در تاریکی است. اگر کسی رویش را از امام برگرداند چشمش ازش گرفته می شود. و نحشره یوم القیامه اعمی چشم دل و چشم سرروایت می فرماید هر دو را ازش می گیرند. پس ببینید حجاب ظلمت حقیقی حجاب فراعنه و طواغیت اولیاء طاغوت است آنها هستند آدم را کور می کنند آدم را می برند در تاریکی آدم را از امام جدا می کنند همین که از امام جدا کردند در تاریکی و کوری هستیم. تخیطه امیاه، این است که با این باید انسان حسابش را صاف بکند حالا عرضم را تمام کنم. این که می گویند محرمفرصت این کار است چون عاشورای امام حسین پرده را کنار می زند صف ظلمانی دشمنان را به ما نشان می دهد اگر عاشورا نبود همه در ظلمت می ماندیم ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه هم چراغ است هم کشتی است ما را از آن دریای طوفانی ظلمانی ای که قرآن توضیح داده او کظلمات فی بحر لجی یغشاه موج وقتی محیط ولایت همین اولیاء طاغوت همین ائمه نار امامانی که ما را به سمت آتش می کشانند قرآن توضیح می دهد می فرماید مثل ظلمات است ته دریای عمیق مواجی که ابر هم رویش ایستاده، این یک کشتی می خواهد عبور ازش، من غریق نجاتم به درد نمی خورد وسط اوقیانوس غریق نجات بودن به چه درد می خورد. موج دریا بیست متر سی متر چه کار می خو.اهی بکنی با آن گرداب هایی ک ک شتی را فرو می برد چه کار می خواهی بکنی، من با توان خودم من ریاضت می کشم با عقل خودم راه می روم آنجا کاری ازش نمی آید. فقط در آن تاریکی امام هست. آن کسی که می تواند ما را از وادی ظلمات نجات بدهد و این فضای ظلمانی را بردارد این وجود مقدس امام علیه السلام هست این است که ان الحسین مصباح الهدی اگر این چراغ نباشد همه را برده هر کس چشمش را از امام حسین برداشته در ظلمات بنی امیه غرق شده، هرچی هم دست و پا زده بیرون نیامده، گاهی من این جمله را عرض کردم که یک تعبیر عجیبی دارد غزالی در این کتاب [] کتاب اخلاق نوشته کتاب اخلاق، در کتاب اخلاقش یک بحثی مطرح می کند تحت عنوان یک بحثی مطرح کرده در کتابش غزالی حرف اضافه زدن، می گوید آقا حرف اضافه زدن بد است دیگر، آدم باید سکوت کند. در ضمن بحث هایی که مطرح می کند در باب فضول الکلام یک بحثی آنجا دارد می گوید آقا ما می توانیم قاتلین امام حسین را لعن بکنیم؟ جایز است بر ما لعن قتله امام حسین؟ می گوید نه لعن نکنید شاید توبه کردند بگویید اگر توبه نکردند. می گوید حالا یزید را می توانیم لعن کنیم می گوید یزید هم لعن نکنید شاید راضی نبوده به قتل امام حسین، مرحوم علامه امینی وقتی این جمله را نقل می کنند می گویند در باب فضول الکلام چرا انقدر حرف اضافه می زنید. ببینید اگر کسی از عاشورا چشمش را برداشت اینطوری می شود کتاب اخلاق نوشته انقدر هم دهنشان را پر می کنند خالی می کنند اسم این آدم را می برند آن وقت این آدم از یزید دفاع می کند. چرا چون چشمش را از امام حسین برداشته، پس اصل ظلمات این ظلمات است. اگر هم در دنیا کسی از این ظلمات نجات پیدا نکرد به امام نرسید در تاریکی آنها بود روز قیامت هم در تاریکی است هم نابیناست. من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیل این است که امام حسین مصباح الهداست اگر کسی می خواهد نجات پیدا کند آنقدر هم تاریکی پیچیده است خیلی سخت فقط با امام حسین می شود عبور کنی، اگر کسی دامن امام حسین را گرفت اهل ذکر می شود هیچ وقت از خدا جدا نمی شود. از آن فضای ظلمانی و تاریک نجات پیدا می کند.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 51:39

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی