display result search
منو
تسامح نسبت به دین؛ اصلی‌ترین آفت زندگی

تسامح نسبت به دین؛ اصلی‌ترین آفت زندگی

  • 1 تعداد قطعات
  • 44 دقیقه مدت قطعه
  • 251 دریافت شده
سخنرانی از آیت الله محمد تقی مصباح یزدی با موضوع «تسامح نسبت به دین؛ اصلی‌ترین آفت زندگی»، سال 1393

غیر از تفاوت‌های مربوط به رنگ و زبان که همواره در میان انسان ها وجود دارد، اختلافات فراوانی در رفتار، گفتار، منش و اهداف مشاهده می شود. ریشه این اختلافات در نوع نگرش به هستی است و این نوع نگرش را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد.

نگرش اول را بینشی مبنی بر منحصر دانستن هستی در موجودات مادی و محسوسات است. بر اساس این بینش هیچ اعتقادی نسبت به ماوراء طبیعت، خدا و پیامبران وجود ندارد. بر اساس این نگاه هر انسانی باید بتواند بهتر زندگی کند، لذا در اومانیسم و انسان محوری مطرح می‌شود که انسان باید از این دنیایی که به طور اتفاقی در آن پدید آمده، تا حد ممکن نهایت لذت را ببرد، از این رو اصالت لذت نیز از دیگر نتیجه‌های این بینش است.

اصالت فرد را از دیگر نتایج این نگرش است. بر طبق این نگرش، سایر مسائل و افراد اهمیت کمتری می یابند و به نوعی اصالت فرد از آن تداعی می شود؛ از طرف دیگر بر اساس این نگاه انسان همواره خود را محق دانسته و به دنبال مطالبه حق خویش از دیگران، طبیعت و حکومت است و حتی اگر فرد معتقد به وجود خدا هم باشد، به دنبال مطالبه حق خود از خداست.

از این روست که گاهی عنوان می شود، انسان دوران مدرنیته دارای ماهیت دیگری است، چون به دنبال مطالبه حق است و حتی اگر تن به قانون داده و به دیگران خدماتی می رساند، از روی اجبار است، چرا که تأمین منافع وی و استفاده از خدمات دیگران متوقف بر این امر است.

نگرش دیگری نیز به هستی وجود دارد که بر اساس آن، خداوند صاحب اصلی هستی دانسته می شود. بر اساس این بینش حقیقت انسان، روح اوست که باقی می ماند و بدن تنها مرکبی برای روح بوده و بعد از مرگ هم باقی می ماند.

بر اساس این دیدگاه، زندگی مادی تنها دورانی جنینی است برای آماده شدن برای زندگی اصلی که همان آخرت است، یعنی همانگونه که انسان 9 ماه در درون رحم مادر با وراثت و عوامل مختلف ساخته و از بدن مادر تغذیه می‌شود، بعد از تولد هم در واقع دوران جنینی دومی را می‌گذراند که خودش باید خود را بسازد برای تولد در جهان ابدی که فانی نخواهد شد.

تفاوت این نگاه که انسان به طور اتفاقی از روابط زن و مردی از روی هوس پدید آمده، با این نگاه که انسان دارای روحی الهی است و جاودانه است، تفاوت بین متناهی و نامتناهی است که نمی توان نسبتی برای آن در نظر گرفت.

ریشه این اختلاف، نوع نگاه به هستی است. بر اساس نگاه اول انسان همواره به دنبال حق خود بوده و لذت گرائی را بر هرچیزی مقدم می داند، در حالیکه بر اساس نگاه دوم، انسان خود را مخلوق کوچک خداوند می داند و بر اساس آن خدا را طلبکار خود می داند و دائما در فکر شناخت تکلیفش دربرابر خدا و عمل به آن است.

در بین خداپرستان نیز دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. در یک دیدگاه خداوند، انسان را آفریده و او را رها کرده است و تنها رابطه انسان با خدا خالقیت و مخلوقیت است، به عبارت دیگر مانند ساعت سازی که ساعت را به حرکت در می آورد و این ساعت برای استمرار حرکت خود نیازی به ساعت ساز ندارد، اما نگاه دیگر این است که خداوند نه تنها خالق انسان هاست، بلکه انسان ها در ادامه نیز به او نیاز دارند؛ که کاملترین تبیین از این نگاه در دین اسلام است و بر اساس آن، خداوند خالق انسان‌ها و جهان است و انسان هرلحظه وابسته به اوست که به ربوبیت تکوینی تعبیر می شود؛ و از طرفی تنها اوست که حق قانونگذاری و تعیین تکلیف برای انسان را دارد که به ربوبیت تشریعی تعبیر می شود.

تفاوت نتایج این دو نگاه از لحاظ کمی تفاوت بین محدود و نامحدود است. لذا انسان ابتدا باید نوع نگاه خود را روشن کند. اگر اثبات شد که خدایی وجود ندارد، پس چرا به خود زحمت دهد، بلکه تا آنجا که می تواند باید از زندگی لذت ببرد؛ اما اگر احتمال داد که خدایی وجود دارد که او را برای رسیدن به بالاترین کمال ممکن آفریده است، باید تحقیق کند و به دنبال بهترین دین برود تا به بالاترین کمال برسد.

آفت اصلی ما انسان ها این است که در جدی ترین مسأله زندگی تسامح می کنیم که متأسفانه این آفت در بین دین‌داران هم وجود دارد، چرا که اگر به بینش خود مبنی بر وجود خدا و معاد ایمان داریم، باید ببینیم تا چه اندازه رفتارهای خود را بر اساس آن تنظیم کرده‌ایم؟ آیا رفتارهایمان برای دنیا و آخرت را نسبت به اهمیتشان اولویت‌بندی کرده‌ایم؟ آیا اعمالی که برای آخرت انجام می دهیم چندین برابر اعمالی است که برای دنیا انجام می دهیم؟
قرآن دائما ما را به تفکر وا می دارد و نتیجه دقت در آنها این است که باور کنیم که بنده ایم و باید بندگی کنیم و اگر به این حقیقت رسیدیم می توانیم به کمالی برسیم که باور کردنی نیست.

تغییرات تمدنی و توسعه جوامع در این بینش اثر نمی گذارد. باید سعی کنیم در برنامه های زندگی مان، زمانی را برای فکر کردن و مطالعه کردن درباره اصلی ترین مسائل زندگی قرار دهیم، چرا که نوع بینش ما در تمام زندگی ما اثر دارد.

اینکه قرآن بر ذکر و تذکر تأکید می کند، از اینروست که انسان می‌تواند بفهمد و واقعیات را درک کند، اما بسیاری از مواقع غافل و بی خیال است؛ که باید به او تذکر داده شود، لذا ما باید سعی کنیم حداقل لحظاتی در روز را درباره رابطه خود با خدا فکر کنیم و بیندیشیم چه وظیفه ای در مقابل خدا داریم و او تا چه میزان می توند نعمت به ما بدهد و یا از ما بگیرد؟ و بر اساس دستور خدا، وظایف ما در رابطه با خانواده تا مسائل بین المللی چیست؟ اگر به این بینش باور داشته باشیم و به آن عمل کنیم، در زندگی آرامشی داریم که هرگز احساس شکست نخواهیم کرد. بر همین اساس است که امام(ره) علیرغم اینکه در زمان بمباران و جنگ در حال نوشتن وصیت نامه است با نهایت اطمینان و آرامش می نوسید: « با دلی آرام و قلبی مطمئن...»، چون می داند که در عمل به وظیفه کم نگذاشته و دلیلی ندارد که از خداوند مهربان و کریم ترسی داشته باشد. اگر انسان رابطه اش را با خدا درست نکرد، اسباب مختلف مادی، دشمن، و حوادث غیر مترقبه او را در اضطراب و ناآرامی فرو می‌برد.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 44:47

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی