display result search
منو
تفسیر آیات 17 تا 23 سوره احزاب

تفسیر آیات 17 تا 23 سوره احزاب

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 130 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 17 تا 23 سوره احزاب"
- تبیین وعده‌های الهی در تأمین اقتصادی و نظامی مسلمانان؛
- نمونه‌هایی از امدادهای الهی در تأمین نظامی مسلمانان؛
- بروز اولین امدادهای الهی در جنگ احزاب و ارزشمندی آن.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قُلْ مَن ذَا الَّذِی یَعْصِمُکُم مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرَادَ بِکُمْ رَحْمَةً وَلاَ یَجِدُونَ لَهُم مِن دُونِ اللَّهِ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً (17) قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنکُمْ وَالْقَائِلِینَ لإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنَا وَلاَ یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلاً (18) أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذِی یُغْشَی عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَی الْخَیْرِ أُولئِکَ لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَکَانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً (19) یَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ یَذْهَبُوا وَإِن یَأْتِ الْأَحْزَابُ یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِی الْأَعْرَابِ یَسْأَلُونَ عَنْ أَنبَائِکُمْ وَلَوْ کَانُوا فِیکُم مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِیلاً (20) لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً (21) وَلَمَّا رَأَی الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَاناً وَتَسْلِیماً (22) مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً(23)﴾

وجه تسمیه این سور‌ه به احزاب و خندق
سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» به مناسبت اینکه چند بار کلمه احزاب در این سور‌ه ذکر شده است به این نام نامیده شده, کلمه خندق در قرآن نیست کلمه خندق آن قسمت تاریخی یا زمینی است که به دستور حضرت حفر شده و این جنگ از یک جهت به همان خندق نامیده می‌شود ولی قسمت مهم, احزاب است.
گروه‌های تشکیل‌دهنده جنگ احزاب
این گروه‌ها اعم از مشرکین و منافقین, یهودی‌های متنبّه مدینه و اطراف مدینه بعد از جریان بدر و بعد از جریان احد یک توطئه مشترکی داشتند یعنی دشمنان داخلی و خارجی. یهودی‌های داخل مدینه در اثر کارشکنی از یک سو و ارتباط تنگاتنگ با مشرکین مکه از سوی دیگر حضرت بخشی از اینها را از مدینه بیرون کرد که اینها رفتند در خیبر مستقر شدند آنجا هم فتنه‌گری داشتند. بعد از جریان جنگ بدر و احد این گروه‌های داخل و خارج متشکّل شدند شده احزاب.
بررسی زمینه‌های هراس مؤمنین در این جنگ
همان‌طوری که قبلاً ملاحظه فرمودید اینها کلّ مدینه را محاصره کردند یعنی هم از بالای مدینه آمدند هم از پایین, هم از شمال مدینه هم از جنوب این از نظر جغرافیایی محاصره شد. تبلیغات فراوانی هم کردند مردم را به رعب و وحشت انداختند فقر مالی مجاهدان مدینه از یک سو, نداشتن امکانات نظامی از سوی دیگر, کارآزموده نبودن جنگی از سوی دیگر, کم بودن عُدّه و عِدّه اینها از سوی دیگر, زمینه هراس را فراهم کرد.
تبیین وعده‌های الهی در تأمین اقتصادی و نظامی مسلمانان
در چنین زمینه‌ای ذات اقدس الهی همان‌طوری که وعده تأمین اقتصادی داد وعده تأمین سیاسی و نظامی هم داد در قرآن کریم چند طایفه آیه ناظر به حالت رفاه و حالت شدّت است سرّاء و ضرّاء. در اصل خلقت فرمود ما آسمان و زمین را آفریدیم فصول چهارگانه را تنظیم کردیم ﴿قَدَّرَ فِیهَا اقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾ یعنی چهار فصل, ﴿سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ﴾[1] هر که رفت درس اقتصاد خواند کار اقتصادی کرد بهره می‌برد برای ما فرق نمی‌کند ﴿سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ﴾ این یک اصل عمومی است که در آن برّ و فاجر سهیم‌اند این‌طور نیست که اگر کسی غیر مسلمان بود ولی درس اقتصادی خواند و جدّیت کرد و به دنبال کار رفت بهره اقتصادی نبرد این طور نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ﴾ ما همه را کمک می‌کنیم ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾[2] مؤمنین را, کفار را, بدان را, خوبان را اینها را امداد می‌کنیم به عنوان آزمون, اگر دیدیم بیراهه رفتند از اینها می‌گیریم و اینها را می‌گیریم و اگر دیدیم به راه افتادند که نعمت‌های اینها را افزون می‌کنیم این در حال عادی اما نسبت به مؤمنین یک وعده غیبی برای تأمین اقتصادی داد فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِم مِن رَبِّهِمْ﴾ اگر اینها به دین و آثار دین عمل کردند یعنی هر ملّتی یهودی‌ها در زمان خودشان, مسیحی‌ها در زمان خودشان و مسلمان‌ها در زمان خودشان عمل کردند ﴿لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾,[3] ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأرضِ﴾[4] اینها اصول کلی وعده الهی است که اگر کسی در راه بود نه بیراهه رفت نه راه کسی را بست خدا از کمک‌های غیبی, مسائل مالی و اقتصادی او را تأمین می‌کند. در جریان سیاسی و نظامی هم چنین وعده‌ای را داد فرمود انبیا آمدند هدایت کردند گفتند تحمل کردند و عده‌ای علیه انبیا شوریدند و بالأخره ذات اقدس الهی از کمک‌های غیبی, مؤمنان و انبیای الهی را یاری کرد که ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾[5] از همین قبیل است ﴿فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ﴾[6] از این قبیل است ﴿فَدَمَّرنَاهُمْ﴾[7] از این قبیل است و مانند آن.
نمونه‌هایی از امدادهای الهی در تأمین نظامی مسلمانان
در بحث‌های روایی ملاحظه فرمودید از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) سؤال کردند که در جریان عاد خدای سبحان به وسیله باد عده‌ای را از بین برد آیا درباره مسلمان‌ها چنین اتفاقی افتاد فرمود بله در جریان جنگ احزاب همین‌طور بود ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً﴾[8] همین‌ است این‌طور نیست که این بلای غیبی مخصوص عاد باشد اگر نسبت به آ‌نها ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾ بود اینجا هم فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً﴾. وعده‌های الهی نسبت به مسائل سیاسی و نظامی از همین آیات است فرمود شما با مشکلات جدّی روبه‌رو بودید ما از چند ناحیه شما را کمک کردیم و از تمام نواحی که شما ضعف داشتید ضعفتان را ترمیم کردیم شما عددتان کم بود عُدّه‌تان کم بود امکاناتتان کم بود از نظر روانی ترسیدید ما همه اینها را تأمین کردیم شما اگر بی‌تابی می‌کردید ما در قلب شما آرامش ایجاد کردیم آنها اگر به ظاهر آرام بودند در قلب آنها هراس و ترس ایجاد کردیم خدای سبحان که «مقلّب‌القلوب»[9] است اگر کسی به راه بیفتد و این قلبش را در اختیار او قرار بدهد یا علم و ایمان و معرفت نصیبش می‌کند که «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء»[10] یا سکینت و آرامش را نصیب می‌کند که ﴿أنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ﴾[11] و مانند آن, آرامش از بهترین نعمت‌های الهی است و اگر بیراهه رفته است ترس را بر قلب آنها مسلّط می‌کند گاهی به صورت متکلّم وحده, گاهی به صورت متکلّم مع‌الغیر گاهی به صورت فعل ماضی به این اشاره می‌کند, گاهی ﴿سَاُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾[12] گاهی ﴿سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾[13] گاهی از گذشته خبر می‌دهد فرمود در مدینه شما معمولاً یا کارگر اینها بودید یا وامگیر از اینها بودید سرمایه در مدینه به دست یهودی‌ها بود و شما کوخ‌نشین بودید و اینها کاخ‌نشین بودند قلعه برای اینها بود شما هر وقت کمک می‌خواستید مال می‌خواستید وام می‌خواستید از اینها وام می‌گرفتید.
بروز اولین امدادهای الهی در جنگ احزاب و ارزشمندی آن
بنابراین فکر نمی‌کردید که شما بتوانید یهودی‌ها را از مدینه بیرون کنید این شدنی نبود و آنها هم احتمال نمی‌دادند که از مدینه بیرون بروند برای اینکه تمام توان در اختیار آنها بود شما اینجا چهارتا کارگر بیشتر نبودید با چه عاملی شما می‌توانستید اینها را بیرون کنید با چه عاملی آ‌نها احتمال می‌دادند که مجبور بشوند از مدینه فرار کنند فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ﴾ اوّلین کار را ما کردیم این اول; یعنی سَبق زمانی اگر فخری باشد قابل گفتگوست وگرنه یک کار عادی را خب یکی ساعت اول وارد می‌شود یکی ساعت دوم وارد می‌شود اینکه فخر نیست آن کاری که شهامت می‌طلبد جرأت می‌طلبد قدرت می‌طلبد در بین بشر اگر کسی اوّلین بار این کار را بکند خب سزاوار مدح و ثناست و درباره ذات اقدس الهی اگر خداوند برای اوّلین بار مشکل کسی را از این راه حل بکند جای گفتگوست فرمود شما در کل حجاز هیچ فکر نمی‌کردید یک مشت فقرای مستضعف بتوانند اغنیای مستکبر مُترف مُسرف را از شهرشان بیرون کنند اولین بار ما این کار را کردیم ﴿هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ﴾ حشر یعنی متواری کردن ما آنها را متواری کردیم این ﴿لِأَوَّلِ﴾ عظمتی را می‌رساند فرمود: ﴿مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللَّهِ﴾[14] نه شما فکر می‌کردید که اینها فرار می‌کنند نه آنها خیال می‌کردند که می‌شود آنها را بیرون کرد هم آنها به قدرتشان متّکی بودند و هم شما گرفتار ضعف بودید ﴿مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللّه﴾ قلعه‌هایی که داشتند فکر می‌کردند آنها را حفظ می‌کنند قدرت مالی هم که داشتند فکر می‌کردند پشتوانه آنهاست شما هم کوخ‌نشین بودید هم دستتان خالی بود لذا از نظر مسائل عادی هیچ راهی نبود که شما پیروز بشوید نه شما فکر می‌کردید نه آنها فکر می‌کردند.
تشابه خروج آمریکایی‌ها از ایران به خروج یهود از مدینه
نظیر ارتش قوی و نیرومند آمریکا که در ایران مسلّط بود آنها هم همین‌طور شد هیچ‌گاه ایرانی‌ها فکر نمی‌کردند که بتوانند این آمریکایی‌ها را از کشور بیرون کنند آنها هم فکر نمی‌کردند که باید فرار کنند هم آنها با آن قدرتی که داشتند فکر نمی‌کردند فرار می‌کنند هم در داخل کسی فکر نمی‌کرد که می‌شود آنها را از بین برد و شد ﴿مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِنَ اللّه﴾ یعنی «مانعتهم من الله حصونهم» و هر دو شد. فرمود این ﴿لِأَوَّلِ الْحَشْرِ﴾ بود بی‌سابقه بود این کارهایی که خیلی مهم است می‌شود گفت اولین بار.
سرّ ارزشمندی اسلام آوردن حضرت علی(علیه السلام) در سبقت آن
اسلام وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) هم همین‌طور بود آن روزی که همه گرفتار تفکّر جاهلی بودند بت‌پرستی بود و مانند آن و ایمان آوردن با خطر همراه بود اگر کسی همه این خطرها را تحمل بکند و اوّلین بار دعوت اسلام را لبیک بگوید این فضلی است فخری است لذا برای همیشه درباره وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) این فخر هست که او اوّل المسلمین است چه در بین زن‌ها چه در بین مردها نه تنها در بین مردها بلکه مطلقا او اول است و بعدش هم حضرت خدیجه(سلام الله علیها) خب این جای گفتگوست, فخر است وگرنه یک کار عادی را کسی بار اول, ساعت اول فرصت بیشتری داشت وارد مسجد می‌شود این دیگر فخر نیست در آن‌گونه از موارد با فعل ماضی یاد کرد فرمود: ﴿وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ﴾[15] در جریان جنگ احزاب هم می‌فرماید: ﴿قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ﴾[16] پس خدایی که «مقلّب‌القلوب» است گاهی در مسائل سیاسی آرامش ایجاد می‌کند گاهی علم و معرفت ایجاد می‌کند در کارهای حوزوی و دانشگاهی که مسائل فرهنگی است این کار «مقلّب‌القلوب» است فرمود ما زمان و زمین را مسخّر کردیم هم ﴿فأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً﴾ هم ﴿جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا﴾[17] هم ﴿قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الْرُّعْبَ﴾ آنها تبلیغ سوء کردند جنگ روانی کردند در شما وحشت ایجاد کردند ما کلّ اینها را علیه آنها شوراندیم اینها هراسان بودند با اینکه مقتدر بودند.
عدم قدرت انسان در جلوگیری از خیررسانی خدا
در چنین فضایی یک اصل توحیدی را ذکر کرد فرمود اگر خدا بخواهد خیری به شما برساند کسی نمی‌تواند جلویش را بگیرد بخواهد تنبیه‌تان کند کسی نمی‌تواند جلویش را بگیرد در بحث روز چهارشنبه ملاحظه فرمودید برای بیان این جمله از آن حذف متعلّق باید کمک گرفت آیه هفده فرمود: ﴿مَن ذَا الَّذِی یَعْصِمُکُم مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرَادَ بِکُمْ رَحْمَةً﴾ چه کسی می‌تواند شما را از خدا حفظ کند آن وقتی که خدا می‌خواهد شما را تنبیه کند یا می‌خواهد به شما خیر برساند خب آنجا که خدا بخواهد به آدم خیر برساند که نیازی به حفظ کردن ندارد شرح این بخشی که یک مقدار محتاج به توجه آن محذوف است همان آیه دوم سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» است که مشخص کرد فرمود دری را که خدا باز می‌کند کسی نمی‌تواند ببندد دری را که خدا می‌بندد کسی نمی‌تواند باز کند ﴿مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ﴾ این دو جمله مستقل بودن هر کدام را مبتدا و خبر ذکر کردن می‌تواند شارح این آیه سورهٴ «احزاب» باشد وگرنه این آیه با همین وضع تأمل‌برانگیز است آنجایی که خدا بخواهد به کسی رحمت بکند که دیگر لازم نیست که کسی انسان را حفظ بکند این خطر نیست که حفظ بکند. این اصل کلی برای آن است که وقتی روشن شد که مشرکان و منافقان و ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ و اهل کتاب همه این گروه‌های مختلف متحد شدند که علیه اسلام و مسلمان‌ها قیام کنند.
اقوال مردم مدینه و مؤمنان آن در مواجهه با احزاب
جمعیّت, اقوالشان فرق کرد فرمود اینها که امتحان شده‌اند ﴿تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا﴾[18] در آنجا که فرمود جنودی آمدند ﴿إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ﴾[19] که قبلاً اشاره شد این متنی است که شرح می‌خواهد شرح داده شد که بعضی از فوق, بعضی از پایین, اینها آمدند و مدینه را محاصر بکنند اما ﴿تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا﴾ آراء و اقوال و اندیشه‌ها و تفکّرات به مردم در زمان حمله احزاب مختلف بود بعضی منافق بودند بعضی ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ بودند بعضی طراحان توطئه‌آمیز بودند بعضی هم مؤمنان خالص. حرف آن سه گروه را در آیه دوازده و سیزده مشخص فرمود: ﴿إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ﴾[20] (یک) ﴿وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾[21] که ضعیف‌الایمان‌اند و بی‌میل به نفاق نیستند (دو) ﴿وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ﴾ طراحان توطئه‌آمیز (سه)[22] حرف‌های اینها مشخص شد اما مؤمنان چه گفتند آن را در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» آیه 22 فرمود مؤمنان وقتی احزاب آمدند گفتند این همان آزمون الهی است خدا به ما وعده داد و پیغمبر به ما وعده داد، خدا به ما وعده داد برای اینکه فرمود امتحانی در پیش دارید که احزاب و فرقه‌های گوناگون, نحله‌های متنوّع علیه شما می‌شورند و قیام می‌کنند در آیه 214 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این گزارش الهی بود که فرمود: ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَی نَصْرُ اللّهِ﴾ که گفتنِ پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر اساس استدعاست و گفتن دیگران احیاناً بر اساس استبطاء است فرمود شما تا این صحنه را نبینید بهشت نمی‌روید شما خیال کردید همین‌طور رایگان به بهشت می‌برندتان باید در چنین صحنه‌هایی که بالأخره باعث رعب و وحشت هست صحنه‌های سیاسی, نظامی هست امتحان بشوید این بیان قبلی خدا. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم در همین صحنه‌ها فرمود چنین آزمونی شما در پیش دارید وقتی آن وعده و گزارش الهی را قبلاً شنیده بودند این گزارش پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را شنیده بودند وقتی احزاب آمدند طبق آیه 22 همین سورهٴ «احزاب» فرمود: ﴿وَلَمَّا رَأَی الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ﴾ (یک) ﴿وَرَسُولُهُ﴾ (دو) اینها وعده خداست که آزمون الهی است ما باید امتحان پس بدهیم. پس ﴿إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ﴾ (یک) ﴿وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ (دو) ﴿وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ﴾ (سه) قول چهارم [یا چهارم و پنجم] همین است که الآن اینجا باید بخوانیم.
نقش‌آفرینی منافقان مدینه در دور کردن مردم از یاری پیامبر
فرمود: ﴿قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنکُمْ وَالْقَائِلِینَ لإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنَا﴾ البته اینها یا یک گروه‌اند یا دو گروه, اگر دو گروه بودند که می‌شود پنج قول که قول مؤمنین می‌شود قول ششم و اگر یک گروه باشند که کلاً می‌شود پنج قول. معوّق یعنی کسی که عائق ایجاد می‌کند عائق متعدی است اما تعویق که باب تفعیل است برای تشدید و کثرت و مبالغه است معوّقین یعنی تلاش و کوشش همه‌جانبه آنها این است که مانع‌‌تراشی کنند عائق ایجاد کنند مانع ایجاد کنند که شما حضور پیدا نکنید یا نیایید یا برگردید به مدینه چون از مدینه خارج شده بودند تا محدوده همان جایی که حفاری کرده بودند خندق کَنده بودند اینها معوّقین‌اند اینها کسانی‌اند که در بخشی از آیات از اینها یاد کردند که فرمود: ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾[23] اینها هم نائی‌اند هم ناهی, نائی یعنی آدم دور که می‌گویند حجّ تمتّع برای نائی است کسانی که از مکه دورند فرمود: ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ یعنی هم خودشان از دین دورند هم دیگران را نسبت به دین نهی می‌کنند اینها نائیان ناهی‌اند, ناهیان نائی‌اند این گروه هم که معوّق بودند اینها کسانی بودند که خودشان منصرف بودند دیگران را هم منصرف می‌کردند این کار معوّقان. ﴿وَالْقَائِلِینَ لإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنَا﴾ اگر همین‌ها باشند اینهایی که درصدد تعویق‌اند مانع‌تراش‌اند ایجاد مانع می‌کنند به هم‌فکرانشان می‌گویند به طرف ما بیایید مگر بیکارید می‌روید جبهه, خودتان را به کُشتن می‌دهید ﴿هَلُمَّ إِلَیْنَا﴾ این هَلُمّ در بعضی از لغات عرب همیشه مفرد ذکر می‌شود در برخی از لغات برای مفرد, مفرد است برای جمع, جمع اینکه وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) هنگام تکفین و تحنیط وجود مبارک حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: «هَلُمّوا» این برای آن است که لغت اینها این هلمّ را جمع ذکر می‌کنند وگرنه طبق برخی از لغات این هَلُم مفرد ذکر می‌شود چه مخاطبش جمع باشد چه مفرد, اینجا مخاطبش با اینکه جمع است مفرد ذکر شده ولی در آن قصّه و مقتل «هَلُمّوا تزوّدوا مِن اُمِّکُم».[24] هلم این است که طبق این لغت اسم فعل است و چه مفرد و چه جمع, مفرد ذکر می‌شود ﴿هَلُمَّ إِلَیْنَا﴾ و خودشان هم در بأس و جنگ شرکت نمی‌کنند ﴿إِلَّا قَلِیلاً﴾, ﴿إِلَّا قَلِیلاً﴾ به حسب ظاهر یعنی مگر زمان اندک لکن اینها که منافق‌اند اصلاً در جنگ حضور ندارند.
سرّ تعبیر قرآن به اندک بودن ایمان منافقان
منافق از کافر هم بدتر است برای اینکه ﴿فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾[25] است منافق اصلاً ایمان ندارد چه کم چه زیاد, چرا در بخشی از آیات دارد که ایمان منافقان ﴿لاَ یُذْکَرونَ اللّهَ إِلَّا قَلِیلاً﴾[26] وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود برای اینکه منافق فقط تظاهر دنیایی دارد و در ظاهر به یاد خداست نه در سرّ و باطن[27] پس از نظر ایمانِ واقعی او اصلاً ایمان ندارد ذرّه‌ای ایمان در او نیست جبهه رفتن اینها هم همین‌طور است.
اصلاً اینها به یاد خدا نیستند برای اینکه خدا را قبول ندارند خب اینهایی که خدا را قبول ندارند نه قلیل نه کثیر, درباره دیگران فرمود: ﴿اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً﴾ یا اینجا درباره مؤمنین فرمود: ﴿وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً﴾ اما منافقین که اصلاً به یاد خدا نیستند.
علت فاقد ارزش بودن حضور منافقان در جبهه
سرّش این است اینها که به ذکر خدا هستند نه برای ایمان به خدا باشد یا برای بهشت رفتن باشد یا برای پرهیز از جهنم باشد اینها برای دنیاست یک اصل, دنیا هم ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾[28] این دو اصل, وقتی ذکر اینها برای دنیا باشد پس ﴿وَلاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ اینجا هم ﴿وَلاَ یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ نه اینکه اینها واقعاً چند روزی دارند با کفار می‌جنگند اصلاً رفیق آنها هستند توطئه‌گر آنها هستند این چگونه می‌شود یک هفته برای رضای خدا بجنگد اگر یک وقت هم در جبهه حضور پیدا می‌کند للدنیاست و دنیا هم ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ پس اینها اصلاً در جبهه حضور ندارند بدنی حضور دارند برای توطئه که کارشکنی بکنند گزارش بدهند خبرچینی بکنند و مانند آن ﴿وَلاَ یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ اینها ﴿أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ﴾ به حسب ظاهر خیرخواه‌اند شَحیح و بخیل‌اند می‌گویند خودتان را به کشتن ندهید اصلاً نمی‌شود مشت و درفش و اینها که قابل جنگ نیست چرا خودتان را به کُشتن می‌دهید شحیح‌اند بخیل‌اند نسبت به خونریزی شما می‌گویند کشته نشوید خودتان را به کشتن ندهید به زحمت نیندازید این خیرخواهانه بیان می‌کنند در حالی که منافقانه حرف می‌زنند وقتی هراس آمد نائره جنگ ملتهب شد اینها چشمانشان از شدت ترس شبیه حال محتضر است ﴿فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذِی یُغْشَی عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ﴾ مثل کسی که مُغشی‌علیه است بی‌هوش شده مغمی‌علیه است در آستانه مرگ است چشمش از شدّت ترس و هراس می‌گردد.
سهم‌خواهی تند و تیز منافقان بعد از پایان جنگ
اما وقتی مسلمان‌ها پیروز شدند سرود پیروزی خوانده شد غنائم گرفته شد می‌گویند ما هم شریکیم ﴿فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ﴾ اینها ﴿سَلَقُوکُم﴾ سَلق یعنی با زبان تند و تیز نیش‌دارِ گوشه‌دارِ سهم‌خواهان ﴿سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَةٍ﴾ که این السنه ﴿حِدَادٍ﴾ حداد یعنی تیزها که جمع است برای اینکه «ألسنه» جمع است لسان حدید یعنی زبان تند, زبان نیش‌دار, زبان زخم‌زننده حدید یعنی تیز با یک زبان تیز با یک قلم تیز حالا سهم‌خواهی می‌کنند می‌گویند ما در انقلاب شرکت داشتیم ما هم سهم داریم این ﴿فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ﴾ حالا با گفتارشان با رفتارشان نوشتارشان سهم‌خواه‌اند ﴿أَشِحَّةً عَلَی الْخَیْرِ﴾ خیر یعنی مال, یعنی سهم می‌خواهند خیلی بخیلانه و حریصانه سهم‌خواه انقلاب‌اند خب از آن طرف می‌گفتند ﴿هَلُمَّ إِلَیْنَا﴾ خودتان را به کشتن ندهید به عنوان اینکه خیرخواه اینها هستند می‌گویند ما حاضر نیستیم شما خودتان را به کشتن بدهید ﴿أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ﴾ اما الآن ﴿أَشِحَّةً عَلَی الْخَیْرِ﴾ قبلاً نسبت به ترک خونریزی حرص داشتند الآن نسبت به جمع غنائم حرص دارند فرمود اینها هم یک گروه‌اند. خب ﴿أَشِحَّةً عَلَی الْخَیْرِ أُولئِکَ لَمْ یُؤْمِنُوا﴾ چون ﴿لَمْ یُؤْمِنُوا﴾ پس معلوم می‌شود ﴿لاَ یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ آن چند روزی یا چند هفته‌ای که در جبهه حضور داشتند برای رضای خدا نبود یا برای خبرچینی بود یا برای اینکه همان‌جا هم که رفتند عده‌ای را بترسانند و بلرزانند بود و مانند آن, ذرّه‌ای اینها در انقلاب و جبهه حضور نداشتند.
تبیین مقصود از احباط اعمال منافقان در احزاب
﴿فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ﴾ یعنی اعمال باطلشان را که باطن بود ظاهر کرد وگرنه این‌طور نیست که واقعاً کار خیری داشتند بعد خدا باطل کرده باشد یک وقت است کسی کار خوب دارد ـ معاذ الله ـ عاقبت به شرّ می‌شود مرتد می‌شود خب اینجا جای احباط و امثال ذلک هست اما اگر کسی از اول منافقانه وارد شده بود این هیچ راهی برای خیر نداشت این کار خیری ندارد تا خدا احباط بکند اگر واقعاً در جمع اینها کسانی بودند که به سوء عاقبت گرفتار شدند نظیر بلعم و سامری و امثال ذلک بله اینجا جای احباط است اما اگر کسی منافقانه حضور داشت و اصلاً به یاد خدا نبود اینجا احباط یعنی «أظهر الله اعماله الباطلة» نه اینکه «أحبط الله اعماله الصحیحة».
پرسش: این خلاف ظاهر است؟
پاسخ: آخر فرمود اینها اصلاً به یاد خدا نیستند پس عمل صالح نداشتند تا خدا احباط کند اگر محفوف به قرینه باشد دیگر خلاف ظاهر نیست اگر واقعاً کسی عملی داشته باشد بعد ـ معاذ الله ـ عاقبت به شرّ بشود این می‌شود احباط اما اگر کسی اصلاً کارش کارشکنی است یا می‌گوید اینها قوی‌اند یا می‌گوید شما ضعیفید یا می‌گوید چرا خودتان را به کشتن می‌دهید یا توطئه و خبرچینی برای کفار و منافق می‌کند این اصلاً ایمان ندارد برای اینکه اینها اگر ذرّه‌ای ایمان می‌داشتند بالأخره آن حرف‌ها را نمی‌زدند ﴿وَکَانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً﴾ خدای سبحان آ‌نها را بخواهد رسوا کند شما را بخواهد پیروز کند قلب آنها را متزلزل کند قلب شما را آرام کند مقدور خدای سبحان است.
پرسش:...پاسخ: آنجا قرینه بر خلاف نیست اما اینجا قرینه بر خلاف است اگر جایی قرینه بر خلاف نباشد خب بله احباط یعنی کار خوبی که شخص کرده در اثر عاقبت بد, اعمالش از بین رفته اما اگر جایی مثل اینجا که از اول تا آخر همه‌اش درباره کار منافقانه اینهاست کارشکنی‌ اینهاست, اینها کار خیری نکردند تا خدای سبحان بگوید اعمال خیر اینها را ما باطل کردیم. فرمود این احزاب یک عده ماندند یک عده فرار کردند یک عده در شُرف رفتن بودن چون آن ﴿فأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً﴾ که باد آمده تمام بساط اینها را به هم زده خب اینها متفرّق شدند اینها همین منافقین همین ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ همین‌ها که می‌گویند: ﴿یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَکُمْ﴾ همین‌ها که گفتند: ﴿هَلُمَّ إِلَیْنَا﴾ همان‌ها که ﴿أَشِحَّةً عَلَی الْخَیْرِ﴾ بودند اینها می‌دیدند که این احزاب رفتند یا ماندند, اگر گروهی از اینها رفتند دوباره برگشتند اینها می‌گویند ای کاش ما اینجا نبودیم در مدینه بودیم چون حضرت یعنی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد اینها از شهر بیرون بیایند که اطراف مدینه را خندق کَندند.
پذیرش پیشنهاد سلمان در حفر خندق توسط رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
در این بحث‌های روایی از علی‌بن‌ابراهیم نقل کردند که سلمان(رضوان الله تعالی علیه) به وجود مبارک پیغمبر عرض کرد که در عجم در بلاد ما وقتی دشمن می‌خواست حمله کند ما خندق می‌کَندیم حضرت امضا فرمود[29] حالا خیلی از موارد است که وجود مبارک خود حضرت می‌خواست تصمیم بگیرد, دیگری هم چنین مطلبی را به عرض حضرت رساند و حضرت ظاهراً چیزی نمی‌فرمود, نمی‌فرمود که حالا من خودم تصمیم گرفته بودم برای احترام مشورت و آرای دیگران شاید ساکت بودند به هر تقدیر این را در بحث‌هایی روایی ملاحظه فرمودید که از علی‌بن‌ابراهیم نقل شده. داشتند خندق می‌کَندند خب آن سنگی که پیدا شد مقدورشان نبود وجود مبارک حضرت وضو گرفت و بعد مقداری از آب وضو را روی آن قسمت ریخت بالأخره کلنگی زد و کلاً مسئله حل شد.[30]
اخبار قرآن از علاقه‌مندی منافقان در زمان جنگ
در چنین فضایی اینها در بیرون مدینه بودند بعد اگر دوباره بر فرض این احزاب می‌آمدند همین گروهی که یاد شدند اینها علاقه‌مند بودند که در این صحنه حضور نداشته باشند (یک) در بیابان‌ها و روستاهای اطراف باشند (دو) و خبر را از نظامی‌ها و جبهه‌ای‌ها سؤال می‌کردند (سه) که می‌گفتند وضع جبهه چه خبر است یعنی اینها علاقه داشتند که در محدوده خندق نباشند (یک) در خود شهر مدینه هم نباشند (دو) در بوادی به سر ببرند (سه) خبر جبهه را از افرادی که از جبهه بیرون می‌آیند بپرسند (چهار) ﴿یَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ یَذْهَبُوا﴾ خیال می‌کردند که این گروه‌هایی که آمدند هنوز نرفتند ﴿وَإِن یَأْتِ الْأَحْزَابُ﴾ اگر دوباره احزاب برمی‌گشتند همین گروهی که شرح سیّئات و خبائث اینها گذشت ﴿یَوَدُّوا﴾ علاقه‌مند بودند ﴿لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِی الْأَعْرَابِ﴾ اینها که شهرنشین‌اند عرب‌اند آنها که بادیه‌نشین‌اند اعراب‌اند بَدو یعنی بیابان ﴿جَاءَ بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ﴾[31] یعنی از بیابان, نباید بگوییم بدواً این حرف را می‌زنند یا بدواً این‌طور می‌نویسند بدو یعنی بیابان این ناقص واوی نیست این مهموز‌اللام است «بدء» یعنی ابتدا نه بدو, بدو یعنی بیابان ﴿جَاءَ بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ﴾ یعنی از بیابان, اینها ﴿بَادُونَ فِی الْأَعْرَابِ﴾ علاقه‌مند بودند که جزء اعراب بدوی باشند اعرابی که در بدو در بیابان زندگی می‌کنند آنجا باشند و از وضع شهر به وسیله نظامیانی که می‌آیند باخبر باشند این علاقه آنها بود ﴿یَسْأَلُونَ عَنْ أَنبَائِکُمْ﴾ آنها آنجا باشند در روستاهای اطراف که سالم است باشند فقط ببینند که خبر اینجا چیست که اگر ـ خدای ناکرده ـ آ‌ن احزاب پیروز شدند که اینها بیایند علیه مسلمان‌ها بشورند و اگر مسلمان‌ها پیروز شدند که بیایند برای جمع غنیمت بگویند انا شریک! ﴿وَإِن یَأْتِ الْأَحْزَابُ یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِی الْأَعْرَابِ یَسْأَلُونَ عَنْ أَنبَائِکُمْ﴾.
تبیین معنای ﴿وَ لَو کانوا... إلاّ قلیلاً﴾
بعد فرمود: ﴿وَلَوْ کَانُوا فِیکُم مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِیلاً﴾ اینها اگر در شما بودند کارشان هم اندک بود اندکشان همین است نه اینکه حالا یک نفر را می‌کشند دو نفر را می‌کشند اینها هرگز برای رضای خدا برای بهشت رفتن برای ترس از جهنم این کار را نمی‌کنند یا برای تقویت اسلام این کار را نمی‌کنند کسی که منافق است کاری به این ندارد. البته اگر در بین اینها افراد ضعیف‌الایمان بود ممکن است این ﴿مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِیلاً﴾ معنای ظاهری خودش را داشته باشد.
اسوه بودن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و نشانه ایمان‌آورندگان به او در احزاب
بعد در اینجا آن متن کلی را ذکر فرمود که اصل کلی است ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً﴾ اگر کسی به یاد خدا و قیامت است و به این دستور الهی عمل بکند که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً﴾[32] این اُسوه و قُدوه‌اش وجود مبارک پیامبر است آنها که به حضرت ائتسا دارند به حضرت تأسّی دارند چه کسانی‌اند؟ این گروه‌اند ﴿وَلَمَّا رَأَی الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا﴾. تاکنون پنج گروه ذکر شده یک گروه این بود که ﴿إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ﴾ دو: ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ سه: ﴿إِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ﴾ چهار: ﴿قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ﴾ پنج: ﴿وَالْقَائِلِینَ لإِخْوَانِهِمْ﴾ حالا اینها یا همه‌شان منافق بودند یا بعضی منافق بعضی ﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ بودند همه این اقوال خمسه از پنج, شش نفر بود یا این اقوال خمسه را فرض کنید این پنجاه نفر گفتند پنج نفرشان این قول گفتند پنج نفر آن قول یا ده نفر این قول یا ده نفر آن قول بالأخره تاکنون پنج قول نقل شده اما قول مؤمنان این است که ﴿وَلَمَّا رَأَی الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ﴾ که در آیه 214 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت ﴿وَرَسُولُهُ﴾ که پیامبر مکرّر فرمود شما امتحان سختی در پیش دارید گروه‌هایی علیه شما و اسلام و انقلاب شما قیام می‌کنند باید دفاع کنید.
آزمون الهی بودن جنگ احزاب و پایداری مؤمنان در آن
بعد فرمود: ﴿وَصَدَقَ اللَّهُ﴾ این آزمون الهی است ﴿وَرَسُولُهُ﴾ طبق بیان پیامبر این آزمون الهی است ﴿وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَاناً وَتَسْلِیماً﴾ همان وعده‌هایی که ذات اقدس الهی داد گفتار الهی داد اینها مؤمنانه به عهدشان عمل کردند در آیه پانزده همین سور‌ه که خواندیم فرمود: ﴿وَلَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ لاَ یُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ﴾ تعهّد کردند یک عدّه فرار کردند اما اینها ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ﴾.
شهادت‌طلبی یاران امام حسین(علیه السلام) نمونه‌ای از پایداری مؤمنان
در آن روز به عرضتان رسید شهدای کربلا یکی پس از دیگری مثل مسلم, مثل حبیب اینها که شهید می‌شدند یکی که رفته بود دیگری که مانده بود می‌گفت: ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ﴾ خود وجود مبارک سیدالشهداء(سلام الله علیه) وقتی اصحاب یکی پس از دیگری با امام وداع کرده می‌خواستند به میدان بروند می‌‌فرمود: ﴿فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ﴾[33] نَحب یعنی آن نذر واجب‌الوفا، اینها مثل اینکه نذر واجب‌الوفا دارند خودشان را مسئول می‌دانند که بروند در جبهه ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ﴾ نَحب آن نذر واجب‌الوفا را می‌گویند برخی‌ها به نذرشان عمل کردند بعضی‌ها منتظر نوبت‌اند ﴿وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 10.
[2] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 20.
[3] . سورهٴ مائده, آیهٴ 66.
[4] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 96.
[5] . سورهٴ حاقه, آیهٴ 7.
[6] . سورهٴ قصص, آیهٴ 40; سورهٴ ذاریات, آیهٴ 40.
[7] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 36.
[8] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 9.
[9] . تهذیب‌الأحکام, ج2, ص74.
[10] . مصباح‌الشریعه, ص16.
[11] . سورهٴ توبه, آیهٴ 26.
[12] . سورهٴ انفال, آیهٴ 12.
[13] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 151.
[14] . سورهٴ حشر, آیهٴ 2.
[15] . سورهٴ حشر, آیهٴ 2.
[16] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 26.
[17] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 9.
[18] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 10.
[19] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 9.
[20] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 12.
[21] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 12.
[22] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 13.
[23] . سورهٴ انعام, آیهٴ 26.
[24] . بحارالأنوار, ج43, ص179.
[25] . سورهٴ نساء, آیهٴ 145.
[26] . سورهٴ نساء, آیهٴ 142.
[27] . الکافی, ج2, ص501.
[28] . سورهٴ نساء، آیهٴ 77.
[29] . تفسیر القمی, ج2, ص177.
[30] . تفسیر القمی, ج2, ص178.
[31] . سورهٴ یوسف, آیهٴ 100.
[32] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 41.
[33] . المناقب, ج4, ص100.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:59

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی