display result search
منو
تفسیر آیات 32 تا 38 سوره فاطر

تفسیر آیات 32 تا 38 سوره فاطر

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 112 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 32 تا 38 سوره فاطر"
- نحوه تقسیم انسان‌ها در قرآن کریم؛
- فضلِ الهی, محور هدایت انسان و ارث‌بری او از کتاب؛
- اعتراف بهشتیان به «غفور» و «شکور» بودن خدا و علت آن.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ (32) جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤاً وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ (33) وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ (34) الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لاَ یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلاَ یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ (35) وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لاَ یُقْضَی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُم مِنْ عَذَابِهَا کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ (36) وَهُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَوَ لَمْ نُعَمِّرْکُم مّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَصِیرٍ (37) إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَیْبِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (38)﴾

طرح مباحثی پیرامون کتاب الهی و تصدیق وحی بودن آن
در این سوره مبارکه «فاطر» که در مکه نازل شد بخشی مطالب توحید, بخشی مطالب وحی و نبوّت, بخشی هم مسائل معاد را مطرح می‌فرمایند در خلال این اصول سه‌گانه مطالب کلّی که مربوط به فقه و اخلاق و حقوق است یادآور می‌شوند. بعد از جریان توحید و ادلّه توحید, مسئله کتاب الهی را ذکر فرمود بعد فرمود آنچه ما به شما وحی فرستادیم این کتاب, حق است و منحصر به فرد است آنچه ذات اقدس الهی به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) افاضه فرمود کلام الهی است که ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾.[1]
علت نامگذاری آن به کتاب و فرق آن با الواح حضرت موسی(علیه السلام)
و از این به کتاب یاد کردند یا برای آن است که به لحاظ آن مکتوبِ برترش که لوح محفوظ و امثال ذلک است کتاب می‌شود یا نه, آنچه به املای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و کتابت حضرت امیر و سایر اصحابی که از طرف حضرت مأذون بودند نوشته می‌شدند این را خدای سبحان امضا کرد و این را کتاب الله نامید وگرنه آن‌طوری که برای حضرت موسی, الواح موسی را فرستاد که ﴿وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾[2] این کتاب را به حضرت موسی دادند چنین کتابی به حضرت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ندادند کلمات را به سمع حضرت رساند و به منظر حضرت فرشته‌ای آمد که این کلمات را به حضرت ابلاغ کرد آن‌گاه حضرت املا فرمود بر اساس ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی﴾[3] وجود مبارک حضرت امیر و سایر صحابه به اذن حضرت نوشتند.
بیان سه گروه از وارثان کتاب و شمول فضل الهی بر آنان
فرمود این کتاب را ما به مسلمان‌هایی که مصطفا هستند و برگزیده ما هستند به ارث گذاشتیم. در جریان تقسیم‌بندی گاهی ذات اقدس الهی حق و باطل را تقسیم می‌کند بعد درجات حق را و درکات باطل را جداگانه ذکر می‌کند و در سایه این تقسیم اوّلی, ایمان و کفر را کسانی که مهتدی‌اند و کسانی که ضال‌اند را ذکر می‌کند آن‌گاه درجات هدایت را جداگانه, درکات ضلالت را هم جداگانه ذکر می‌کند. فعلاً درصدد بیان کسانی‌اند که در صراط مستقیم‌اند و مسلمان و موحّدند و به قرآن عمل می‌کنند; منتها اینها سه درجه دارند بعضی‌ها ظالمِ لِنفسه‌اند نه ظالمِ نفس; ظالم نفس غیر از ظالم لنفسه است آن کسی که معصیت می‌کند ظالمِ نفس است اما آن کسی که به خودش فشار می‌آورد بخشی از مشکلات را تحمل می‌کند برای اینکه به مقام برتر برسد آن ظالم لنفسه است احیاناً کسی هم که معصیت می‌کند او را هم ظالم لنفسه می‌گویند ولی بالأخره مسلمان است, موحّد است و خدا را قبول دارد. به دلیل اینکه خدای سبحان این سه گروه را وارث کتاب الهی قرار داد, یک; و از صفوت و مصطفا بودن برخوردار کرد, دو; بعد در پایان فرمود فضل کبیر الهی شامل حال اینها شد, سه; این فضل کبیر را به صورت ﴿جَنَّاتِ عَدْنٍ﴾ تفسیر کرد, چهار; در جنّات, تحلیه هست و لباس حریر هست و امثال ذلک و سایر کمالات, پنج و شش الی کذا.
حمد الهی, سخن وارثان کتاب
اینها کسانی‌ هستند که می‌گویند: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ﴾ در مقابل اینها کسانی هستند که در آیه 36 فرمود: ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُم﴾ کذا و کذا. معلوم می‌شود اینها از حوزه اسلام هیچ کدامشان بیرون نیستند همه در حوزه اسلام‌اند منتها برخورداری اینها فرق می‌کند.
نحوه تقسیم انسان‌ها در قرآن کریم
در قرآن کریم گاهی تقسیم به ایمان و کفر و حق و باطل و مانند آن است, گاهی درجات حق و درکات باطل را ذکر می‌کند, گاهی مجموع اقسام را ذکر می‌کنند آنچه در سوره مبارکه «واقعه» هم هست که شما سه گروه خواهید بود مقرّبین و اصحاب یمین و اصحاب شمال;[4] یعنی حق و باطل در آن روز کنار هم هستند حق به دو قسم تقسیم می‌شود: عالی و اعلا, باطل هم درکاتی دارد آن مکذّبین ضالّین درکاتی دارند آنها که در مسیر حقّ‌اند بعضی‌ها میانی‌اند یعنی اصحاب یمین, بعضی‌ها عالی و برترند یعنی مقرّبین; ولی در سوره مبارکه «توبه» تقریباً به پنج قسم تقسیم فرمود از آیه 97 به بعد پنج گروه تقریباً تقسیم شدند ﴿الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُوا﴾ در آیه 99 فرمود: ﴿وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ﴾ بعد فرمود: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ﴾ بعد فرمود: ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ﴾ بعد فرمود: ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ سَیِّئاً﴾ تقریباً پنج گروه را آنجا ذکر فرمود که بعضی در مسیرند بعضی منحرف‌اند آنهایی که در مسیرند هم مختلف‌اند آنهایی هم که منحرف‌اند مختلف‌اند.
شراکت اقسام سه‌گانه وارثان کتاب در اصل اسلام با حفظ مراتب
فعلاً در اینجا این اقسام سه‌گانه کسانی‌اند که در اصلِ اسلام سهیم‌اند منتها درجاتشان فرق می‌کند آنها که خیلی برترند که «یحوم حوم ربّه» هستند طبق آن روایتی که از معصوم(سلام الله علیه) رسیده است آنها جزء برترین‌اند که «یحوم حوم ربّه» مقتصد کسانی هستند که «یحوم حوم قلبه» بر اساس عقل و قلب حرکت می‌کنند و آن گروه نازل که «یحوم حوم نفسه»[5] احیاناً لغزشی هم دارند. اینها کسانی‌اند که ﴿یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ﴾ هستند و ذیل مجموعه آیه 29 همین سوره هستند که ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ﴾ و کذا و کذا. در برابر اینها آیه 36 است که ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُم﴾ کذا و کذا. فتحصّل آن سه قسم همه‌شان از اسلام برخوردارند, از صفوت برخوردارند, وارثان کتاب الهی‌اند, فضل الهی شامل حال آنها شده است ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ﴾ به چه گروه؟ به ﴿الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا﴾ اینها جزء بندگان ما هستند که از صفوت الهی برخوردارند; منتها همه اینها یکسان نیستند بعضی‌ها لغزشی دارند, بعضی معتدل‌اند, بعضی پیشرو هستند ﴿فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ﴾ البته سِبقتشان به اذن الله است چه اینکه اقتصاد گروه دوم هم به اذن الله است و این, آن فضل کبیر است.
فضلِ الهی, محور هدایت انسان و ارث‌بری او از کتاب
این بخش را فضل دارد اداره می‌کند سه بار کلمه «فضل» در این بخش آمده یعنی در آیه سی فرمود: ﴿وَیَزِیدَهُم مِن فَضْلِهِ﴾ در آیه 32 هم فرمود: ﴿ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ﴾ در آیه 35 هم فرمود: ﴿أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ﴾ همه این بخش‌ها با فضل الهی است چون ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[6] اصلِ هدایت به فضل الهی است, دادن عقل و فطرت, فضل الهی است فرستادن انبیا فضل الهی است, دادن توفیق فضل الهی است; منتها بعضی‌ها ـ معاذ الله ـ «نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم»[7] این فضل را کنار می‌گذارند وگرنه ذات اقدس الهی فضل را عطا کرده و می‌کند.
تبیین برگزیده بودن هر سه گروه و تفاوت درجات آن‌ها
پرسش: با توجه به روایاتی که از ائمه رسیده این ﴿مِنْ عِبَادِنَا﴾ را بعضیه می‌توانیم بگیریم, عموم نباشد.
پاسخ: بله آن عباد مطلق که تکوینی باشد همه بندگان خدا باشند آیه 36 هم شامل حال اینها می‌شود که ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا﴾ این ﴿الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ هم جزء بندگان خدا هستند.
پرسش: ... خاص باشد مخصوص ائمه(علیهم السلام).
پاسخ: نه, چون ﴿ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ﴾ هم دارد, ﴿مُقْتَصِدٌ﴾ هم دارد بعد دارد که همه در «جنّاتِ عدن» هستند منتها آنهایی که برترند یعنی ﴿سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ﴾ که «یحوم حوم ربّه» که مخصوص اهل بیت است آنها از درجات برتری برخوردارند وگرنه همه اینها را وارثان کتاب الهی شمرد, یک; از همه اینها به مصطفا یاد کرد, دو; همه اینها از فضل الهی برخوردارند, سه; همه اینها در جنّات عدن‌اند, چهار; همه اینها می‌گویند: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ﴾, پنج; منتها درجات اصطفا و ارث‌بری فرق می‌کند در قبال اینها کسانی هستند که ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا﴾ آنها هم بندگان خدا هستند یعنی مخلوق الهی‌اند; منتها حالا حقّ بندگی را رعایت نمی‌کنند.
بیان بعضی از مصادیق فضل کبیر
پرسش: می‌فرماید: ﴿ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ﴾ چه چیزی فضل کبیر است؟
پاسخ: این ایراث, این اصطفا اینها فضل کبیر است کتاب را به اینها دادن, اینها را مصطفا کردن و برگزیدن, این فضل کبیر الهی است خدا به خیلی‌ها کتاب داد اما آنها که «نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم» آنها از صفوت برخوردار نیستند از فضل الهی برخوردار نیستند زیرا خدای سبحان داد اما آنها «نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم».
تبیین خانه استقرار بودن بهشت و مسافرخانه بودن دنیا
این ﴿جَنَّاتُ عَدْنٍ﴾ عَدْن یعنی استقرار. دنیا را ذات اقدس الهی چون مسافرخانه است مَمرّ می‌داند این در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) هست که «فَخُذوا مِن ممرّکم لِمَقرّکم»[8] دنیا دارالمرور و الفرار است آخرت ﴿دارُ الْقَرار﴾[9] است متحرّک نمی‌تواند دائماً حرکت کند وگرنه می‌شود عبث, حرکت, به سوی چیزی رفتن است اگر مقصدی نباشد و منتهایی نباشد و قرارگاهی نباشد این حرکت می‌شود عبث چون حرکت, طلب است به سوی چیزی رفتن است اگر مطلوبی نباشد طلبِ بی‌مطلوب می‌شود عبث, اگر به مطلوب رسید خب می‌آرمد می‌شود دارالقرار. دنیا مَمرّی است, مسافرخانه‌ای است که مسافرانش در حرکت‌اند البته خود دنیا در حرکت نیست چون خانه که حرکت نمی‌کند; اینکه می‌گوییم مسافرخانه, مسافر حرکت می‌کند نه خانه; دنیا وضعش همین است و هست این زمین هست, این آسمان هست, این شئون و اعتباریات هم هست اما کسانی که در مسافرخانه‌اند رفت و آمد می‌کنند مثل رودخانه, رودخانه که حرکت نمی‌کند رودی که در این خانه هست حرکت می‌کند.
پرسش: بر اساس حرکت جوهری تمام اشیاء در حال حرکت نیستند؟
پاسخ: چرا, تکویناً در حال حرکت‌اند اما اینکه در اینجا مطرح است مسائل تشریع است آن را بر اساس ﴿أَلاَ إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ﴾ معنا می‌کنند اما اینکه شما در حرکت هستید به ﴿دارُ الْقَرار﴾ می‌رسید به ﴿دارَ الْمُقامَةِ﴾ می‌رسید این ناظر به مسئله تشریع و دین و امثال ذلک است که ایمان و کفر در آن مطرح است.
حمد بهشتیان به خاطر برطرف شدن حزن با رسیدن به آن
پس شما از دارالمرور و دارالفرار می‌گذرید به دارالقرار می‌رسید آنجا جای اقامه است و می‌مانید وقتی آ‌نجا رسیدید می‌گویید: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ﴾ البته مؤمنان خاص ﴿لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ﴾[10] اما این مجموع وقتی از دنیا دارند می‌روند به عالَمی می‌روند که خبری ندارند، قهراً حزن و اندوه با اینها همراه است که کجا می‌روند با اینها چه می‌کنند سرانجام چه می‌شود خیلی از لغزش‌هایشان فعلاً یادشان نیست آیا مورد عفوند یا مورد عِقاب‌اند در حال حُزن و اندوه به سر می‌برند وقتی که وارد بهشت شدند می‌گویند خدا را شکر که این حزن و اندوهِ ما را از ما گرفت. در صحنه قیامت هم با اینکه صدای جهنم از فاصله‌های دور شنیده می‌شود اینها ﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ﴾[11] اصلاً صدایی که به حس بیاید اینها احساس نمی‌کنند با اینکه غرّشی دارد که عده‌ای می‌بینند و می‌شنوند. این گروه وقتی وارد محدوده بهشت شدند می‌گویند: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ﴾ لباس آنها هم از حریر است و غذای آنها هم که نعمت‌های بهشتی است که ﴿أُکُلُهَا دَائِمٌ﴾[12] و عمده این است که اینها دیگر از حزن و اندوه رهایی پیدا کردند.
اعتراف بهشتیان به «غفور» و «شکور» بودن خدا و علت آن
شکر خدا هم از این جهت است که ﴿إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ﴾ ما کار زیادی نکردیم ولی خدای سبحان از همه لغزش‌های ما گذشت و در برابر همه اعمال و عقاید خوبِ ما پاداش خوب عطا کرده است شکرگزار خوبی است ﴿إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ﴾ به این دو اسم از اسمای حسنای خدا که هر دو اسم مبالغه و وصف مبالغی هستند خدا را می‌ستایند درست است خدا غافر و شاکر است اما به عنوان غفور شکور در آنجا ظهور دارد ﴿الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ﴾ این هم ﴿مِن فَضْلِهِ﴾ است نه به استحقاق ما.
نفی همه رنج‌ها و آسیب‌ها از انسان در بهشت
﴿لاَ یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلاَ یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ﴾ که این نکره‌ها هم در سیاق نفی است دیگر هرگز رنج و غصّه و آسیب و درد و بیماری و اینها به سراغ ما نخواهد آمد هیچ مِساسی ندارد برای اینکه در این نشئه یعنی بهشت ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾[13] اصلاً خستگی نیست, کار لغو نیست, لُغوب نیست, دشواری نیست, نشئه‌ای است که با سیر و آسانی و رحمت همراه است همان‌طوری که در بیانات نورانی حضرت امیر در نهج‌البلاغه هست که جهنم داری است که «لیسَ فیها رحمة» هیچ رحمت و گذشتی در جهنم نیست که آیات بعدی شاهد آن است. بهشت هم داری است که «لا نصبٌ فیها و لا لُغوب» آنجا هم نفی جنس است اینجا هم نفی جنس، در آنجا هیچ رحمت و گذشتی نیست برای اینکه اگر رحمت و گذشتی می‌بود در این عقبات کئود بود کسی که به هیچ وجه اهل رحمت و گذشت نیست در آنجا مستقر می‌شود در بهشت هم هیچ رنج و نَصب و دشواری و خستگی وجود ندارد ﴿لاَ یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلاَ یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ﴾ این برای کسانی است که در صف حق هستند درجاتی هم برای آنها هست.
اختصاص عذاب شدید و دائم و بدون پایان و تخفیف برای اهل جهنم
اما آنها که در صف باطل‌اند درکاتی هم برای آنها هست از آیه 36 شروع می‌شود فرمود: ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ﴾ برای اینهاست این «لام» هم «لام» اختصاص است اصلاً جهنم را برای همین‌ها خلق کردند همان‌طوری که برای اهل معنا دارد که ﴿لَهُمُ الْجَنّة﴾[14] بهشت برای اینهاست اینجا هم می‌فرماید: ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ﴾.
﴿لاَ یُقْضَی عَلَیْهِمْ﴾ قضای الهی و حُکم الهی هم بر اینها نمی‌آید که اینها بمیرند ﴿فَلمّا قَضَیْنا﴾[15] یعنی حُکم کردیم پایان امر او را دستور دادیم پایانی برای اینها نیست که اینها بمیرند و راحت بشوند ﴿لاَ یُقْضَی عَلَیْهِمْ﴾ تا ﴿فَیَمُوتُوا﴾ که این نون افتاده برای اینکه جواب آن است تا بمیرند و راحت بشوند ﴿وَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُم﴾ زنده هم که هستند از تخفیف عذاب برخوردار نیستند پس عذاب شدید هست از یک سو و مستمر و دائم است از سوی دیگر; آنها درخواست مرگ می‌کنند اما مرگ برای آنها نیست تخفیف هم در کار نیست ﴿وَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُم مِنْ عَذَابِهَا کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ﴾ هر کافری را ما این‌طور جزا نمی‌دهیم هر کسی که خیلی کفر ورزیده شما می‌بینید در برابر انبیا, اولیا, معصومین این‌طور ایستادند, این‌طور قتل عام می‌کنند, این‌طور غارت می‌کنند, این‌طور ذبح می‌کنند نسبت به این ﴿کَفُورٍ﴾ فرمود ما هیچ رحمی نخواهیم داشت ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لاَ یُقْضَی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا﴾ تا با مردن راحت بشوند ﴿وَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُم مِنْ عَذَابِهَا﴾ آنجا اگر کسی بمیرد راحت می‌شود ولی مرگی در کار نیست اما اینجا اگر کسی خودکشی بکند تازه اول عذاب اوست چون اینجا بعد از مرگ, حساب و کتابی هست آنجا بعد از مرگ دیگر حساب و کتابی نیست اگر کسی آنجا بمیرد دیگر حساب و کتابی نیست چون بعد از مرگ دیگر شریعتی در کار نیست منتها مرگی در آ‌نجا نیست ولی اینجا اگر کسی خودکشی کرد تازه اول عذاب اوست برای اینکه وارد صحنه محاسبه می‌شود ﴿لاَ یُقْضَی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُم مِنْ عَذَابِهَا کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ ٭ وَهُمْ یَصْطَرِخُونَ﴾ صریخ دارند اهل ناله‌اند, اهل استغاثه‌اند.
اِخبار قرآن از تقاضای بازگشت به دنیای جهنمی معتقد به خدا
آنها که ذرّه‌ای از علاقه به خدا در آنها هست یا عقیده به خدا در آنها هست یعنی علم دارند ولو ایمان نداشتند اینها می‌گویند ﴿رَبَّنَا﴾ آنهایی که ﴿مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ﴾[16] نمی‌گویند «ربّنا» اینها به مالک دوزخ(سلام الله علیه) می‌گویند: ﴿یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ﴾[17] تو از خدای خودت بخواه که جان ما را بگیرد اینها دیگر نمی‌گویند: «ربّنا اقضِ علینا» پس آنها که در جهنم‌اند بعضی‌ها در درک اسفل‌اند بعضی در درکات میانی, آنها که در درکات میانی‌اند می‌گویند: ﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ آنها که ﴿مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ﴾ با لجاجت دینی مُرده‌اند آنها اصلاً حاضر نیستند بگویند: ﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا﴾ اینها به مالک دوزخ(سلام الله علیه) می‌گویند ما که قبول نداریم حالا تو که می‌گویی خدایی هست از خدای خودت بخواه جان ما را بگیرد ﴿یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ﴾.
امکان تکامل علمی و نفی هر گونه تکامل عملی در آخرت
﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ بارها ملاحظه فرمودید قیامت ظرف علم است, ظرف تکامل علم است و مانند آن, به هیچ وجه ظرف عمل نیست و تکامل عملی در قیامت نیست یعنی انسان کاری بکند کامل بشود اگر کاری بکند ایمان بیاورد, اخلاقی پیدا کند می‌شود نظام شریعت, اگر جایی تکلیف باشد دین هست, دستور هست, رسالت هست تازه می‌شود دنیا. تمام مشکل این است که انسان حق را می‌فهمد و نمی‌تواند ایمان بیاورد نمونه‌اش خواب است گاهی می‌بینید همه ما کم و بیش این مطلب را تجربه کردیم خواب‌های خوبی نصیب انسان می‌شود یا خواب‌های میانی; وقتی بیدار شدیم می‌گوییم ای کاش این مطلب را سؤال می‌کردیم چون در خواب هر کسی حرف می‌زند محصول ملکات بیداری اوست اعمال او محصول ملکات بیداری اوست که قبلاً چه کرده است در اختیار خودش نیست وقتی بیدار شد می‌گوید ای کاش این مطلب را من سؤال می‌کردم این کاش این‌طور جواب می‌دادم. این خواب, نموداری است از جریان قیامت که این روایت را هم مرحوم کلینی در روضه کافی نقل کرده بعد مرحوم فیض هم از روضه کافی نقل کرده که انسان‌های اوّلی می‌خوابیدند و خواب نمی‌دیدند بعدها خواب‌دیدن نصیب انسان شد به انبیایشان که به اینها می‌گفتند چرا دستورات را عمل نمی‌کنید می‌گفتند اینها چیست که ما در عالَم رؤیا می‌بینیم؟ انبیا می‌فرمودند اینها نمونه‌ای از آن چیزهایی است که ما به شما می‌گوییم[18] شما خیال می‌کنید انسان باید از این قبرستان در بیاید زنده بشود در دنیا, این معنای برگشت از آخرت است و معاد است؟! این نیست آنچه شما در عالَم رؤیا می‌بینید نمونه‌ای از آن چیزهایی است که ما به شما می‌گوییم, ما به شما می‌گوییم حیات دیگر دارید نمونه‌اش همین است که شما در عالَم رؤیا می‌بینید. غرض این است که همه ما در عالَم رؤیا تجربه کردیم خیلی از چیزها را ما دلمان می‌خواست سؤال بکنیم ولی دست ما نبود یک چیز دیگر سؤال کردیم یا اصلاً سؤال نکردیم معلوم می‌شود که در قیامت حرف زدن‌ها تابع ملکات و عقاید قبلی است بین انسان و عمل صالح کاملاً رابطه قطع است که «إنّ الیوم عملٌ و لا حساب و غداً حسابٌ و لا عمل»[19] به هیچ وجه بعد از مرگ, تکامل عملی نیست که کسی کاری بکند به کمالی برسد اما تکامل علمی فراوان است خیلی از چیزها را که نمی‌فهمید, می‌بیند, می‌شنود می‌گوید: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ اما ﴿فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾[20] اینجا جواب می‌آید که هرگز جا برای رجوع نیست.
قطع رابطه نفس با ایمان و عمل صالح در قیامت
پرسش: طبق بیان حضرتعالی که بارها فرمودید کسانی که در جهنم هم هستند باز ...
پاسخ: نمی‌توانند ایمان بیاورند آتش را می‌بینند.
پرسش: فرمود: ﴿سَمِعْنَا﴾.
پاسخ: ﴿سَمِعْنَا﴾ اما «أطعنا» نیست ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ اینجا ما نمی‌توانیم ایمان بیاوریم یعنی بین نفس و ایمان که اراده است این رابطه کلاً قطع است مثل خواب, ما نمونه‌اش را در خواب داریم وقتی که بیدار شدیم می‌گوییم ای کاش چنین چیزی می‌گفتیم خب باید در بیداری در مدت‌های قبل، عمل صالح انجام می‌دادیم تا زبان ما گویا به حق باشد تا اگر خواب خوبی دیدیم سؤال خوبی بکنیم در خواب هر که حرف می‌زند هر که اندیشهای دارد محصول ملکات زمان بیداری اوست در قیامت هم همین‌طور است در جهنم هم همین‌طور است هیچ ممکن نیست کسی ایمان بیاورد اگر ایمان بیاورد موحّد می‌شود موحّد که مخلَّد در نار نیست اگر آنجا جای ایمان باشد پس تکلیف هست که واجب است ایمان بیاورد اگر تکلیف باشد جا برای وحی و نبوّت و رسالت است آن وقت می‌شود دنیا دیگر آخرت نیست تمام مشکل در آخرت این است که حق روشن می‌شود بیّن می‌شود «کالشمس فی رائعة النهار و رابعة النهار» اما نمی‌تواند ایمان بیاورد لذا می‌گوید: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾ اینجا هم می‌گویند: ﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً﴾.
پرسش:... فهمیدند که آتشی هست; ایمان نمی‌توانند بیاورند اما یقین کردند که آتش هست.
پاسخ: یقینِ علمی دارند یقین علمی که مشکل را حل نمی‌کند باید بپذیرد عقد هست ولی عقیده که نیست باید باور بکند که جهنم, فعل خداست چنین باوری نمی‌تواند بکند تمام مشکل این است هیچ کمالی در قیامت از سنخ کمال عملی نیست که انسان کاری بکند کامل بشود ولی کمال علمی فراوان است و این کمال علمی بر او حجّت است.
پرسش: تا چه درجه‌ای؟
پاسخ: هر اندازه که او استعداد داشته باشد در دنیا فراهم کرده باشد.
نشان دادن درکات جهنم به انسان تبهکار و درک او از آن
در جریان عذاب اگر خیلی تبهکار باشد خیلی از درکات عذاب را به او نشان می‌دهند آتش قیامت را کاملاً درک می‌کند چون صدر و ساقه قیامت همه‌اش ادراک است ﴿وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ﴾[21] زنده است جهنم ﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ﴾ وقتی کفّار را می‌بیند ﴿سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً﴾[22] این رؤیت را به نارِ جهنم اسناد می‌دهد اگر آتش جهنم، کفار را از فاصله دور ببیند نعره می‌زند نه «إذا رأوها» ﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً﴾.
عدم حزن بهشتیان از فزع اکبر و نورانی بودن آنان
اما بهشتی‌ها ﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ﴾. در قیامت دو نفر کنار هم هستند یکی فضای خیلی روشن و شفافی دارد یکی در تاریکی است آنجا که نورش نور آفتاب و ماه نیست برق نیست هر کسی نور را به همراه خودش می‌برد ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَی بَیْنَ أَیْدِیِهمْ﴾[23] لذا در قیامت یک نفر فضای روشنی دارد ایستاده همه جا را هم می‌بیند, کسی در دو قدمی او, یک قدمی او, کنار او ایستاده است هیچ جا را نمی‌بیند مثل اینکه دو نفر هستند یکی اهل ایمان است یکی اهل کفر کنار هم هستند در خیابان و بیابان دارند حرکت می‌کنند.
پرسش: آدم‌های خوب که در بهشت‌اند وقتی حق روشن می‌شود ثمرش برای آنها چیست؟
پاسخ: لذت می‌برند ﴿وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ﴾ لذّتی است بدون رنج, در دنیا لذّت بدون رنج نیست.
اعطای درجات بالاتر به بهشتی بر اساس فضل الهی
پرسش: اگر به دست نیاورند چه میشود مثلاً، برای آنها مراتب بالاتر روشن می‌شود؟
پاسخ: درجات بالاتر را با فضل الهی، خدا به اینها عطا می‌کند اما نه اینکه اینها کاری بکنند و بالاتر بروند. اینها هر اندازه که در دنیا انجام دادند استحقاق درجاتی دارند خدا می‌دهد اما خدای سبحان فرمود: ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾[24] لطف بیشتری عطا می‌کند, درجات بالاتری می‌دهد اما اینها کاری بکنند که به وسیله این کار, استحقاق پیدا کنند که درجات بالاتر داشته باشند این فقط در دنیا ممکن است در آخرت ممکن نیست.
همراه با رنج نبودن لذایذ بهشتی بر خلاف دنیا
در دنیا هر لذّتی که باشد با رنج همراه است، بالأخره انسان در لذّتی که هست می‌فهمد که این دوام ندارد یا خودش از بین می‌رود این را رها می‌کند یا آن شیء لذیذ از بین می‌رود او را رها می‌کند بالأخره این قطع به فراق هست ولی در آنجا چون دائم است لذّتش هم لذّت مشوب نخواهد بود.
پاسخ خداوند به تقاضای بازگشت به دنیای جهنمی معتقد
﴿أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ﴾ پاسخی که از طرفی ذات اقدس الهی به این گروه داده می‌شود این است که ﴿أَوَ لَمْ نُعَمِّرْکُم مّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مِن تذکّر﴾ ما عمر طولانی به شما دادیم اگر یک بار, ده بار, سهو و نسیان کردید آن‌قدر به شما عمر دادیم که جا برای تذکره بود, تذکّر بود, یادآوری بود به اندازه‌ای که شما یادتان بیاید ما به شما عمر دادیم ﴿أَوَ لَمْ نُعَمِّرْکُم مّا یَتَذَکَّرُ﴾ این یکی, ما چون حقایق را در درون شما گذاشتیم شما می‌توانستید متذکّر بشوید از طرفی هم از بیرون هم نذیر آمد ﴿وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ﴾ همین علما, همین روحانیون اینهایی که در مسجدها, در حسینیه‌ها برای شما گفتند اینها نذیر ما هستند حالا اگر توفیقی داشتید محضر امام(سلام الله علیه) محضر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را درک کردید خب آنها هم نذیرهای الهی‌اند ﴿مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ﴾[25] اما مطابق آیه سوره «توبه» که ﴿فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ﴾[26] همین است این‌چنین نیست که به افراد بگویند مگر پیغمبر به تو نگفت, مگر امام به تو نگفت, می‌گویند مگر این روحانی محل به شما نگفت, مگر در حسینیه آن آقا به شما نگفت, حرف‌های ما را به شما گفت, مگر ﴿جَاءَکُمُ النَّذِیرُ﴾ همه حرف پیغمبر را از نزدیک شنیدند یا همه حرف امام را از نزدیک شنیدند این‌طور که نیست. فرمود: ﴿وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ﴾ این روحانیون شما, این پیش‌نمازان شما, این علمای شما این احکام را برای شما گفتند, خب پس تذکّر هست در درون, ﴿جَاءَکُمُ النَّذِیرُ﴾ هست در بیرون, هم حجّت درونی است هم حجّت بیرونی، امروز ناله‌تان اثر ندارد این همه شما برای مردم مشکلات ایجاد کردید هر جا گرانی بود شما افزودید, هر جا اختلاس بود حضور داشتید جان مردم را گرفتید.
حکم به ظالم بودن جهنمی از طرف خدای علیم و عدم ناصر برای او
﴿فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَصِیرٍ﴾ دیگر نفرمود «فما لکم» اسم ظاهر آورد نه ضمیر, یک; با وصف ذکر کرد, دو; این تعلیق حکم بر وصف است مشعر به علیّت است, سه; نفرمود «فما لکم» فرمود: ﴿فَمَا لِلظَّالِمِینَ﴾ یعنی شما چون ظالم هستید می‌خواهید شما را چه کار کنیم. این همه شما به دیگران ستم کردید ما الآن با شما چه کار کنیم این ﴿إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَیْبِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ تمام کارهایی که شما داشتید خدا می‌داند ﴿إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَیْبِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ خدا نه تنها به صدور و قلوب شما عالِم است به ذات‌الصدور عالِم است. یک وقت است که ما می‌گوییم خدا از دست ما باخبر است یک وقت می‌گوییم از آ‌نچه در مُشت ما بسته است هم باخبر است یک وقت می‌گوییم خدای سبحان از صدور و قلوب ما باخبر است یک وقت می‌گوییم نه, آن خاطراتی که در صدور هست که از آن خاطرات به «ذات‌الصّدور» یاد می‌کنند از آنها هم باخبر است خب وقتی از ذات‌الصدور باخبر بود یقیناً از خود قلب که قلب چه‌کاره است هم باخبر است ﴿إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سوره شعراء, آیات 193 و 194.
[2] . سوره اعراف, آیه 145.
[3] . سوره نجم, آیه 3.
[4] . ر.ک: سوره واقعه, آیات 88 ـ 92.
[5] . معانی الأخبار, ص104.
[6] . سوره نحل, آیه 53.
[7] . الکافی, ج1, ص203.
[8] . نهج‌البلاغه, خطبه 203.
[9] . سوره غافر, آیه 39.
[10] . سوره بقره, آیات 62, 112 و... .
[11] . سوره انبیاء, آیه 102.
[12] . سوره رعد, آیه 35.
[13] . سوره طور, آیه 23.
[14] . سوره توبه, آیه 111.
[15] . سوره سبأ, آیه 14.
[16] . سوره بقره, آیه 98.
[17] . سوره زخرف, آیه 77.
[18] . ر.ک: الکافی, ج8, ص90; ر.ک: الوافی, ج25, ص641.
[19] . نهج‌البلاغه, خطبه 42.
[20] . سوره سجده, آیه 12.
[21] . سوره عنکبوت, آیه 64.
[22] . سوره فرقان, آیه 12.
[23] . سوره تحریم, آیه 8.
[24] . سوره ق, آیه 35.
[25] . سوره بقره, آیه 213.
[26] . سوره توبه, آیه 122.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:24

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی