display result search
منو
تفسیر آیات 1 تا 11 سوره لقمان

تفسیر آیات 1 تا 11 سوره لقمان

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 380 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 11 سوره لقمان"
- مقصود از حکمت و فقه در اصطلاح قرآن؛
- کوثر شدن انسان در صورت فراگیری قرآن؛
- محسنین، بهره‌مندان حقیقی از هدایت الهی؛
- علت روی‌گردانی عمدی از آیات الهی.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الم (1) تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ (2) هُدیً وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِینَ (3) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (4) أُوْلئِکَ عَلَی هُدیً مِن رَبِّهِمْ وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5) وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ (6) وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّی مُسْتَکْبِراً کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیم ٍ(7) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ (8) خَالِدِینَ فَیهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقّاً وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (9) خَلَقَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَی فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ (10) هذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِی مَاذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ (11)﴾

سوره لقمان از سورهٴ‌های مکی قرآن
سورهٴ مبارکهٴ «لقمان» در مکه نازل شد بسیاری از آیاتی که در این سور‌ه هست در سوَر قبلی مبسوطاً بحث شد.
رفعت معانی آیات الهی علت تعبیر به ﴿تلک﴾
آنچه در اولین آیه این سور‌ه است در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «یونس» گذشت در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «یونس» این بود «بسم الله الرحمن الرحیم» ﴿الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ﴾[1] اینکه از آیات برجسته الهی با اینکه باید بفرماید «هذه» تعبیر به ﴿تِلْکَ﴾ که اشاره به بعید است فرمود, برای بُعد منزلت و رفعت مقام آیات است و این کتاب, حکیم است چون کتابِ حکیم است در همین سورهٴ مبارکهٴ «لقمان» که محلّ بحث است آیه نُه فرمود خدا عزیز حکیم است خب کتاب خدای عزیز حکیم, عزّت‌بخش و حکمت‌آفرین خواهد بود لذا هم تعبیر به ﴿تِلْکَ﴾ فرمود به مناسبت آیات, هم تعبیر به ﴿ذلِکَ﴾ فرمود به مناسبت کتاب در اول سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿ذلِکَ الْکِتَابُ﴾[2] نفرمود «هذا الکتاب» اینجا هم می‌فرماید: ﴿تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ﴾ نمی‌فرماید «هذه آیات الکتاب» پس تعبیر به ﴿ذلِکَ﴾ در سورهٴ «بقره» و تعبیر به ﴿تِلْکَ﴾ در سورهٴ «لقمان» ومانند آن برای نشان عظمت و رفعت معانی این کتاب است وگرنه در موارد دیگر از قرآن کریم به عنوان ﴿هَذَا﴾ ذکر کرده است.
مقصود از حکمت و فقه در اصطلاح قرآن
این کتاب, حکیم است حکمت در قرآن به معنای حکمت رایج در حوزه در قبال کلام و علوم دیگر نیست چه اینکه فقه در اصطلاح قرآن هم فقه به معنای مقابل اصول و تفسیر و حکمت و حدیث نیست معارف دینی, حکمت است معارف دینی, فقه است خواه تفسیر باشد خواه حدیث باشد خواه کلام باشد خواه فقه مصطلح. در این بخش فرمود خدای حکیم, کتاب حکیمانه نازل کرده است پس حکمت در اصطلاح قرآن غیر از حکمت در اصطلاح حوزه است چه اینکه فقه در اصطلاح قرآن که ﴿لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾[3] غیر از فقه در اصطلاح حوزه است تفسیر, فقه است کلام, فقه است حدیث, فقه است فقه هم فقه است عمده آن است که حکمت در قرآن کریم هم بر مطالب برهانی اطلاق می‌شود هم بر خطابه و موعظه اطلاق می‌شود هم بر جدال احسن. گاهی تفصیل قاطع شرکت است نظیر آنکه فرمود: ﴿ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾[4] آنجا به قرینه اینکه تفصیل قاطع شرکت است حکمت در مقابل موعظه و جدال است اما وقتی گفته می‌شود قرآن کتابِ حکیم است درس حکمت می‌دهد حکمت به معنای عام است در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» معارفی از عقاید, اخلاق, فقه, حقوق اینها را بیان فرمود بعد فرمود: ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾[5] فرمود اینها مطالب حکیمانه‌ای است که ذات اقدس الهی به تو القا کرده است در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود: ﴿وَقَضَی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً﴾[6] از اینجا شروع می‌شود بعد از اینکه به آیه 38 رسیدیم در آیه 39 می‌فرماید: ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾ هم مسائل فقهی را قرآن, حکمت می‌داند هم مسائل اعتقادی و کلامی و عقلی را حکمت می‌داند برای اینکه از نهی از شرک و دعوت به توحید سخن می‌گوید هم مسائل احترام پدر و مادر و امثال ذلک بنابراین حکمت در قرآن کریم به دو معنا خواهد بود یک معنای عام است که «کلّ ما فی القرآن حکمة» یک معنای خاص است که در برابر موعظه و جدال احسن قرار می‌گیرد که در سورهٴ «نحل» است برای اینکه تفصیل قاطع شرکت است که ﴿ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ آنچه در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «یونس» آمده یا در آغاز همین سورهٴ مبارکهٴ «لقمان» هست حکمت به معنی اعم است.
کوثر شدن انسان در صورت فراگیری قرآن
آنچه در قرآن حکیم هست حکمت است و هر کسی بخشی از این معارف قرآن را فرا بگیرد بخشی از کوثر را فرا گرفته است آن‌که کلّ قرآن در اختیار اوست و او در اختیار کلّ قرآن است مثل اهل بیت(علیهم السلام) اینها حقیقت کوثرند کوثر عینی‌اند کوثر تکوینی‌اند اختصاصی به صدیقه کبرا(سلام الله علیها) ندارد این چهارده ذات مقدس همه‌شان کوثرند چه اینکه قرآن کریم هم کوثر است بنابراین چون قرآن, حکمت است ﴿وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾[7] اگر کسی بخشی از قرآن را فرا گرفت به همان اندازه از تکاثر نجات پیدا کرد و به کوثر رسیده است منتها این برای کسانی است که هم حُسن فعلی دارند هم حُسن فاعلی.

محسنین، بهره‌مندان حقیقی از هدایت الهی
فرمود این کتاب که حکیم است و حکیمانه نازل شده است از خدای عزیز حکیم تنزّل پیدا کرده است عامل هدایت است (یک) و رحمت و احسان الهی را به همراه دارد (دو) برای همه عرضه می‌کند (سه) اما آنها که به استقبال هدایت و رحمت می‌روند مردان با احسان‌اند (چهار) آن وقت محسنِین را معنا می‌کنند کسانی که کار خوب دارند و گوهر خوب, کار خوبشان این است که رابطه‌شان را با خدا قوی می‌کنند که نمادش نماز است رابطه‌شان را با مردم قوی می‌کنند که نمادش زکات است این کار خوب, گوهر خوب دارند آن ذات با ایمان است حُسن فاعلی به اعتقاد وابسته است حُسن فعلی به کار خوب واجب و مستحب وابسته است.
سه صفت برجسته محسنین در قرآن
فرمود محسنین کسانی‌اند که ﴿یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ﴾ اینها نمونه حسن فعلی‌اند در جهت ارتباط با خدا و ارتباط با خلق خدا به دستور خدا ﴿وَهُم بِالْآخِرَةِ هُم﴾ ـ این ضمیر فصل را در یک جمله کوتاه دو بار تکرار می‌کنند برای اهمیت آن حُسن فاعلی است ـ اینها, همین‌ها به قیامت معتقدند خب اگر حُسن فاعلی باشد و حُسن فعلی باشد می‌شود احسان. اینها هستند که از کوثر برخوردارند از حکمت برخوردارند اینها هستند که ﴿وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾[8] این ﴿لِّلْمُحْسِنِینَ﴾ به نحو تنازع به ﴿هُدیً﴾ و ﴿رَحْمَةً﴾ مربوط است اختصاصی به رحمت ندارد «هدیً للمحسنین», ﴿رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ﴾ گرچه ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[9] هست ولی آ‌نها که از این قرآن طرْفی می‌بندند کسانی‌اند که کار خوب می‌کنند و در درونشان گوهر خوب هم هست.
ایمان یا حُسن فاعلی شرط اصلی محسن در قرآن
پرسش:... پاسخ: کسی که حسن فعلی دارد و حسن فاعلی ندارد این محسن به اصطلاح قرآن کریم نیست چون اسم فاعل که نیست صفت مشبهه است به وزن اسم فاعل, اگر قرآن کسی را محسِن بداند باید گوهر ذاتش ایمان باشد کسی که ـ معاذ الله ـ ملحد است اما کار خوب می‌کند خدای سبحان کار او را بی‌پاداش نمی‌گذارد پاداش خوبی در دنیا به او می‌دهد مال به او می‌دهد آبروی ظاهری به او می‌دهد و مانند آ‌ن اما ﴿وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾[10] در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت که بعضی‌ها دنیا می‌خواهند ﴿فَمِن النّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا﴾ همین, ﴿وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾ این دیگر نمی‌گویند ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً﴾[11] او که حسنه دنیا, حلال دنیا, طهارت دنیا را نمی‌خواهد او دنیا می‌خواهد ﴿فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا﴾ اما حسنه نمی‌خواهد هر چه شد, شد برای او حلال و حرام فرق نمی‌کند لذا فرمود: ﴿وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾, خلاق یعنی نصیب اما ﴿وَمِنْهُمْ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ این کسی است که بهره آخرت دارد این دنیای حلال می‌خواهد, دنیای حلال بخواهد آخرت هم نصیبش می‌شود.
محسنین برخورداران از حکمت و هدایت
این گروه که محسن‌اند حسن فعلی دارند و حسن فاعلی دارند از حکمت برخوردارند در حدّ خودشان کوثرند چون ﴿وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾ و کوثریِ اینها هم بالعرض و التبع است برای اینکه به کوثر حقیقی که اهل‌بیت‌اند وصل‌اند اینها ﴿عَلَی هُدیً مِن رَبِّهِمْ﴾ این ﴿عَلَی هُدیً مِن رَبِّهِمْ﴾ یعنی روی هدایت مستقرّند یک پایگاه رفیع هدایت دارند. این هدایت پاداشی است هدایتی است که ذات اقدس الهی امضا کرده است اینها روی بستر هدایت دارند زندگی می‌کنند و هادی دیگران هم خواهند بود.
نقد بر قول به مدنی بودن آیه
برخی‌ها خواستند بگویند این قسمت از سورهٴ «لقمان» مدنی است به قرینه صلات و زکات,[12] اگر زکات واجب باشد بله در مدینه نازل شده اما زکات به معنی انفاق در مکه هم بود زکات مستحبی, کمک کردن به مردم یا تزکیه نفس اینها در مکه هم بود پس صِرف اینکه از نماز یا زکات سخنی به میان آمده دلیل مدنی بودن این سور‌ه نیست آنها هم نمی‌خواهند بگویند این سور‌ه مدنی است می‌گویند این آیه مدنی است اگر ثابت بشود نظیر حج, نظیر صوم که اینها فقط در مدینه نازل شد بله آن آیه مدنی است اما اصلِ صلات, اصل زکات این در مکه هم بود.
تقابل محسنین با انسانهای فاقد حُسن فعلی و فاعلی
﴿وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ خب اینها هستند که اهل فلاح‌اند رستگاری‌اند و هدایت الهی در دنیا نشان فلاح اینها در آخرت است. در قبال این مردان الهی که جامع بین حُسن فعلی و حسن فاعلی‌اند گروهی هستند که فاقد حسن فعلی و حسن فاعلی‌اند سیّءالفعل و سیّءالفاعل‌اند کار بد می‌کنند برای اینکه جلوی دین را بگیرند خب یک وقت کسی کار بد می‌کند معصیت می‌کند این دیگر کفر نیست اما یک وقت کسی کار بد می‌کند که جلوی دین را بگیرد.
خریداران ﴿لَهُو الحَدیث﴾ نمونه فاقدان حُسن فعلی و فاعلی
در مکه این‌طور بود اینها برای اینکه مبادا پیام وجود مبارک حضرت اثر بگذارد قصص انبیا اثر بگذارد کشورهای مجاور می‌رفتند داستان‌های کشورهای مجاور را می‌خریدند بعد می‌آمدند برای قریش می‌گفتند اگر این شخص از ابراهیم و اسحاق و یعقوب و نوح و سایر افراد نقل می‌کند ما هم از رستم و اسفندیار و اینها نقل می‌کنیم اینها ـ معاذ الله ـ قصه است در این بخش این‌گونه از آیات گفتند نازل شد که ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ﴾[13] این صرف‌نظر از آن روایات فروانی است که ﴿لَهْوَ الْحَدِیثِ﴾ را بر مجلس لهو و لعب و نوازندگی و خوانندگی مخصوص مجالس لهو و لعب تطبیق کردند[14] که در کتاب‌های فقهی ملاحظه فرمودید به استناد آن روایات گفتند این کارها حرام است در تفسیر کنزالدقائق ملاحظه فرمودید می‌‌گویند این بخش از آیات به استناد این روایات «صریحةٌ» در حرمت غنا که مخصوص مجلس لهو و لعب است[15] این سرِ جایش محفوظ چون اطلاق آیه آن را هم می‌گیرد اما آنکه در شأن نزولش نقل شده این است که قصصی را می‌خریدند که جلوی نشر معارف را بگیرند.
تعجب قرآن از بی‌عقلی خریداران ﴿لَهُوَ الْحَدیث﴾
قرآن کریم می‌فرماید ما به شما گوهر ارزان می‌دهیم شما می‌روید خَزف را می‌خرید آخر این باطل را پول می‌دهید می‌خرید ما حکمت را رایگان به شما می‌دهیم ما که از شما چیزی نخواستیم ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾[16] در دو سورهٴ «قرآن» کریم فرمود رسول من! تو که از اینها اجر نمی‌خواهی ﴿أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِن مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ﴾ یعنی زیر بار اجر دارند می‌روند سنگین‌اند یکی در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» هست آیه 46 که فرمود: ﴿أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِن مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ﴾ یعنی شرکت در جلسه تو, مسجد تو, شنیدن حرف تو, غرامت دارد یکی هم در سورهٴ مبارکهٴ «طور» هست آیه چهل ﴿أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِن مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ﴾ خب تو داری گوهری را رایگان به اینها می‌دهی اینها می‌روند خزفی را با گرانی می‌خرند خب بی‌عقلی بدتر از این, جهل بدتر از این, تو که چیزی از اینها نمی‌خواهی.
بایر بودن زمینه زندگی تاجران خریدار ﴿لَهُوَ الْحَدیث﴾
اینها تجارتشان ﴿لَن تَبُورَ﴾[17] است اینها ﴿بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾ می‌خرند خرید و فروش گاهی معنوی است به لحاظ معناست مثل ﴿اشْتَرَوا الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ﴾[18] خب این کالای ظاهری نیست در حقیقت یک امر محسوسی نیست که مثلاً ایمان را بدهد کفر را بگیرد چون اشتراء, بیع و امثال ذلک برای ارواح معانی یا به اصطلاح مفاهیم عامه وضع شده است لذا در این‌گونه از موارد می‌تواند حقیقت باشد ﴿اشْتَرَوا الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ﴾ و مانند آن, در این‌گونه از موارد بعضی‌ها دنیا را می‌فروشند آخرت می‌خرند می‌روند جبهه, بعضی آخرت را می‌فروشند می‌روند دنیا را می‌خرند می‌گویند ما کاری به نظام نداریم خب این اشتراهای معنوی است اما این ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ﴾ که مرحوم امین‌الاسلام و دیگران نقل کردند این سفر کردن است و پول دادن است و خستگی تحمل کردن است و داستان خریدن خب اینها این داستان را می‌خرند به قیمت گران برای اینکه مردم را سرگرم کنند و از دین خدا باز دارند ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ﴾ اینها کسانی هستند که خودشان ﴿کَانُوا قَوْمَاً بُوراً﴾[19] تجارتشان ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ﴾[20] بور جمع بایر است همان‌طوری که زمین گاهی دایر است گاهی بایر, زمینه زندگی بعضی‌ها هم گاهی دایر است و گاهی بایر, بعضی‌ها زندگیشان دایر است ثمربخش است بعضی‌ها زمینه زندگی‌شان بایر است ﴿کَانُوا قَوْمَاً بُوراً﴾.
سودآور نبودن تجارت خریداران ﴿لََهُوَ الْحَدیث﴾
این کسی که خودش بایر است تجارت او هم سودآور نیست ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ﴾ اما کسی که خودش دایر است نه بایر, زنده است نه موات این ﴿یَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ﴾, ﴿هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ﴾[21] اینها تجارت‌هایشان سودآور است ولی اینها می‌روند خزف را با قیمت گران می‌خرند برای اینکه جلوی دین را بگیرند ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ﴾ جلوی دین خدا را بگیرند سبیل هم مستحضرید که هم به لحاظ لفظ ضمیر مذکّر ارجاع می‌شود هم به لحاظ معنا ضمیر مؤنث ﴿وَیَتَّخِذَهَا﴾ یعنی آن سبیل را ﴿هُزُواً﴾ می‌خواهند ـ معاذ الله ـ دین را مسخره کنند.
سرّ تعبیر به ﴿مُهَیْمِنٌ﴾ بودن عذاب خریداران ﴿لَهُوَ الْحَدیث﴾
﴿أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ﴾ عذاب را ذات اقدس الهی به چند قسمت بیان کرده بخشی از اینها جسمانی و بدنی است که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» مشخص شد فرمود: ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾[22] اینها عذاب جسمانی است یک سلسله عذاب‌های روحی و معنوی است اینها که آبروی دین را بردند با سوخت و سوز جهنم حل نمی‌شود خدا اینها را رسوا می‌کند اگر کسی برای عزّت دنیا آبروی دین را ببرد این عزّتی که دارد عزت کاذب است (یک) اگر عزت کاذب شد ذلت صادق است (دو) چون ممکن نیست هم عزت کاذب باشد هم ذلت کاذب باشد عزیزانِ بی‌جهت, ذلیلان باجهت‌اند (سه) کجا حق ظهور می‌کند قیامت حق ظهور می‌کند قیامت که حق ظهور می‌کند آن عزت بی‌جهتشان رخت برمی‌بندد ذلت باجهتشان ظهور می‌کند می‌گویند اینها ﴿لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ﴾ هون یعنی رسوایی خب اگر کسی با دین بازی کرد یعنی دین را اهانت کرد این کسی که دین را اهانت کرد اگر به حسب ظاهر در دنیا عزیز باشد به عزت کاذب: ﴿أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ﴾[23] ذلیل است به ذلت صادق این‌چنین نیست که هم عزّتش باطل باشد هم ذلّتش باطل باشد اگر عزتش باطل است پس ذلتش حق است روزی که حق ظهور می‌کند ذلت او هم ظهور می‌کند لذا گاهی دارد عذاب هون,[24] گاهی دارد خزی,[25] گاهی دارد عذاب مهین, فرمود اینها گرفتار عذاب مهین‌اند برای اینکه آیات الهی را برای اینها می‌خوانیم این اصلاً مثل اینکه نشنیده اما از راه دور سفر می‌کند داستان زید و عمرو را می‌خرد.
علت روی‌گردانی عمدی از آیات الهی
﴿وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِ آیَاتُنَا﴾ آن‌چنان مستکبرانه روی برمی‌گرداند که گویا اصلاً نشنید یا گوشش کر است در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود اینها گوش دارند نمی‌شنوند؛ آیه 179 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَیُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَیَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ﴾ در بحث‌های قبلی هم داشتیم در فقه ملاحظه فرمودید دِیه اُذن با دیه سمع فرق می‌کند دیه چشم با دیه باصره فرق می‌کند یک وقت است کسی گوش کسی را از بین می‌برد یک وقت نه, سامعه او را که فایده گوش است از بین می‌برد اینها گناهانشان فرق می‌کند دیه‌هایشان فرق می‌کند ما یک عین داریم یک باصره, یک اذن داریم یک سامعه فرمود اینها اذن دارند سامعه ندارند عین دارند ولی باصره ندارند اینجا هم می‌فرماید گویا اصلاً نشنید گویا این گوششان که اذن است سامعه خودش را از دست داد ثِقل سامعه دارد وَقْر یعنی سنگین ﴿کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً﴾ عمداً خودش را به کری و کوری می‌زند.
استهزا، علت به کار بردن بشارت در مورد عذاب
﴿فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیم﴾ در بشارت هم ملاحظه فرمودید گاهی با تهکّم است مثل کسی که رفوزه شده است به او تبریک می‌گویند که شما شاگرد ممتاز شدید این تبریک گفتن که شاگرد ممتاز شدی می‌گویند تهکّم, مسخره‌ای هم به همراه دارد از عذاب به بشارت تعبیر کردن که ﴿فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیم﴾ یا ﴿فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾[26] از این قبیل است در بحث‌های قبل هم داشتیم که وجه دیگرش این است که اصولاً خبری که اثربخش باشد چون در بشره اثر می‌گذارد به آن می‌گویند تبشیر خواه خوشحال‌کننده باشد خواه اسف‌بار منتها حالا شهرت پیدا کرده بر خبر خوشحال‌کننده می‌گویند بشارت وگرنه خبر تلخ هم بشارت است زیرا در بشره اثر می‌گذارد به این معنا این تبشیر خواهد بود دیگر تهکّم و امثال ذلک در آن نیست ﴿فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیم﴾.
ایمان و عمل صالح تنها راه رسیدن به جنّات نعیم
اینها گروهی بودند که دین را نپذیرفتند اما درباره محسنین که ﴿بالْآخِرَة﴾ ایقان دارند ﴿عَلَی هُدیً مِن رَبِّهِمْ﴾ هستند و ﴿هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ هستند درباره آ‌نها می‌فرماید: ﴿إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ که حُسن فاعلی است باید معتقد باشند ﴿وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ که حُسن فعلی است ﴿لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ﴾ جنّت‌های نعیم هست, نعمت ولایت هست, نعمت‌های ﴿تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[27] هست تا درجات اینها چه باشد در این جنات خالدند (یک) وعد الهی است حق است و تخلّف‌ناپذیر (دو) و خدا عزیز است حکیم است حکیمانه حکم می‌کند اگر کسی بخواهد به این اسمای الهی برسد مظهر عزت و حکمت بشود راهش ایمان است و عمل صالح اینها بحث‌هایی است که در سوَر دیگر به طور پراکنده مبسوطاً ذکر شد.
فضای مکه سبب دعوت به پرستش خالق و ربّ نظام هستی
آیه ده این است که چون سوره در مکه نازل شد و فضای مکه هم فضای شرک بود و اطراف هم احیاناً الحاد مطرح بود می‌فرماید کسی را باید بپرستید که کاری انجام بدهد از غیر خدا که کاری ساخته نیست شما چرا می‌پرستید این نظام محیّرالعقول را خدا آفرید این اجرام سنگین را خدا با چه چیزی نگه می‌دارد ستونی در کار نیست خدا با اراده اینها را نگه می‌دارد اگر جاذبه است جاذبه را هم ذات اقدس الهی آفرید.
آشکاری ربوبیت الهی در معلق بودن اجرام سماوی
فرمود اینها در فضا معلّق‌اند چه کسی اینها را آفرید (یک) چه کسی اینها را نگه می‌دارد (دو) این اجرام بالأخره وقتی سنگین‌اند می‌افتند این همه پرنده‌ها را در آسمان چه کسی نگه می‌دارد ﴿مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ﴾ زمین را خدا خلق کرد و نگه می‌دارد که خلقت و ربوبیّتش کنار هم ذکر شده است اجرام سماوی را خدا خلق کرد و نگه‌ می‌دارد که خلقت و ربوبیت با هم است تفاوت این آیه سورهٴ «لقمان» با اول سورهٴ مبارکهٴ «رعد» این است در آ‌نجا آیه دوم سورهٴ «رعد» به «رَفع» تعبیر کرد فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا﴾ آنها را بدون ستون نگه داشته ستونی هست و نمی‌بینید ستون غیرمرئی یا نه, بدون ستون است که با اراده نگه داشته است الآن می‌بینید خود این بدن را که شصت کیلو, هفتاد کیلو, هشتاد کیلوست, روح جابه‌جا می‌کند با اراده, انسان دست را بالا می‌برد پایین می‌آورد گاهی اینها که پرش دارند بالأخره شصت, هفتاد کیلو وزنشان است اینها این پیکر شصت کیلو را از اینجا بلند می‌کنند آنجا می‌اندازند این با کار روح است این کسی که می‌پرد این‌طور نیست که این بدن خودش بپرد کسی این شصت کیلو را جابه‌جا می‌کند این روحی که این شصت, هفتاد کیلو را پنج, شش متر آن طرف پرت می‌کند نموداری از قدرت الهی است که «مَن عرف نفسه فقد عرف ربّه»[28] آن قدرت الهی می‌تواند این جِرم را نگه بدارد این جرم را جابه‌جا کند پرنده‌ها را در آسمان نگه بدارد سماوات را نگه بدارد ارض را نگه بدارد در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا﴾ یعنی «ترونها بغیر عمد» یا «رفع بغیر عمد» او بدون ستون نگه داشت یا شما بدون ستون می‌بینید بالأخره به هر تفسیر, رافع سماوات خداست.
تبیین محاوره‌ای بودن تعبیر به « رفع »
این رفع هم به لحاظ دید ماست با ادبیات محاوره‌ای این‌چنین نیست که واقعاً آنها بالا باشند ما پایین, اگر کسی به کُره ماه رفته زمین را بالای سر خودش می‌بیند زمین ستاره‌ای است بالای سر قمر برای قمری‌ها, قمر ستاره‌ای است بالا برای ما زمینی‌ها چون همه در فضای باز معلّق‌اند کسی هم مریخ برود اگر بتواند زمین را ببیند زمین را بالای سر خود می‌بیند اینها که پوست پیازی نیست. این تعبیر, تعبیر محاوره‌ای است در بحث‌های قبل هم داشتیم که اگر یک وقت قرآن تعبیر به طلوع خورشید می‌کند ﴿فَلَمَّا رَأی الشَّمْسَ بَازِغَةً﴾[29] معنایش این نیست که زمین ساکن است و شمس طلوع می‌کند ادبیات عرفی, محاورات عرفی یک مطلب است زبان علمی مطلب دیگر, الآن همه دانشمندانی که در این زمینه خودشان مطّلع‌اند, کتاب نوشتند وقتی می‌خواهند حرف بزنند نمی‌گویند وقتی زمین طلوع کرد, نمی‌گویند وقتی ما طلوع کردیم می‌گویند وقتی آفتاب طلوع کرد آدم در محاورات عرفی یک نحو حرف می‌زند در زبان علمی یک نحو فکر می‌کند قرآن که می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا رَأی الشَّمْسَ بَازِغَةً﴾ معنایش این نیست که او حامی حرکت سماوات است و زمین‌محوری فکر می‌کند الآن هم که فرمود آسمان‌ها را بلند کرده نه معنایش این است که آنها بالا هستند بالا و پایینی در کار نیست کلّ این مجموعه را که آدم می‌بیند به هر کدام از اینها برود بقیه اجرام را بالای سر خود می‌بیند اگر در قمر کسانی باشند و زندگی کنند می‌بینند کُره زمین بالای سرشان است این رفع, یک ادبیات عرفی و محاوره عرفی است. در آیه دو سورهٴ مبارکهٴ «رعد» فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا﴾ که این ناظر به ربوبیت است.
حکمت آفرینش کوه‌ها در جلوگیری از لرزش زمین
اما اینجا یعنی سورهٴ مبارکهٴ «لقمان» خلقت را با ربوبیت یکجا ذکر فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَی فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ﴾ این زمین برای اینکه شناور و لرزان نباشد این کوه‌ها را به منزله میخ این زمین قرارداد که اینها را میخ‌کوب کرد در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج‌البلاغه هست که «وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أرْضِهِ»,[30] «مَیَدان» یعنی اضطراب, خدای سبحان با صخره‌ها زمین را میخ‌‌کوب کرده است تا جلوی مَیدان و اضطراب و نوسان آن را بگیرد «وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أرْضِهِ» اینجا فرمود جبال, رواسی است عالمان دین به منزله جبال دین‌اند که جلوی لرزه جامعه را می‌گیرند جامعه هر وقت بخواهد بلرزد مراجع دینی, علمای دینی جلوی اضطراب آنها را می‌گیرند ﴿وَأَلْقَی فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ﴾ یعنی مبادا, مثل اینکه فرمود: ﴿إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا﴾[31] یعنی مبادا, «کراهة أن تصیبوا» اینجا مبادا ﴿أَن تَمِیدَ بِکُم﴾, «تضطرب بکم» شما را در نوسان و اضطراب قرار بدهند.
حکیمانه بودن آفرینش جنبندگان و تأمین رزق آنها
﴿وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّةٍ﴾ هر جنبنده‌ای که ضروری و نافع بود در همین زمین گستراند و برای تأمین رزق اینها فرمود: ﴿وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً﴾ که عطش اینها برطرف بشود ﴿فَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ﴾ اینها هم نَر و ماده دارند باد را می‌فرستیم اینها را نکاح کنند عقد نکاح برای گیاهان بخوانند ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾[32] تلقیح بکنند باردارشان بکنند تا نیازهای حیوانات و شماها فراهم بشود در بحث‌های قبل هم گذشت.
تبیین عائله خدا بودن همه جنبندگان در سورهٴ «هود»
در سورهٴ مبارکهٴ «هود» ذات اقدس الهی فرمود همه این جنبنده‌ها عائله من هستند این ایمان, واقعاً آدم را راحت راحت می‌کند ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾[33] با ﴿عَلَی﴾ تعبیر کرده فرمود تمام مار و عقرب عائله من هستند هیچ ماری نیست که روزی‌اش فراموش بشود واقعاً آنها که مؤمن‌اند راحت‌اند روح و ریحان‌اند هم در دنیا راحت‌اند هم در آخرت هیچ وقت مضطرب نیستند فرمود: ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾ مسئله شریعت سر جایش محفوظ است فلان گرگ حکمش این است فلان گراز حکمش این است فلان خوک حکمش این است یکی نجس‌العین است یکی پاک است اینها حکم شریعت سر جایش محفوظ است اما این‌طور نیست که آنکه نجس‌العین است روزی نداشته باشد سهمیه نداشته باشد فرمود آنکه نجس‌العین است هم عائله من است من متعهّدم به او روزی بدهم ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾.
جفای به قرآن بودن هراس از تحریم بیگانگان در زندگی توحیدی
حالا کسی با این فکر و با این نظام دارد زندگی می‌کند آن وقت از تحریمِ بیگانه هراس داشته باشد؟! این خیلی جفاست به قرآن کریم, با داشتن این همه نعمت‌های الهی! واقعاً اینها کورند این مخصوص صدر اسلام نیست حرف روز است آنها خیال می‌کنند اگر ایران را در تحریم قرار بدهند راه رزق بسته است خب آن رزقِ علم را که خدا باید بدهد رزق ظاهری را که او باید بدهد رزق باطنی را که او باید بدهد شما را ممکن است با یک سونامی خفه کند یک تکّه سنگ افتاده در گوشه روسیه آن همه خطر پیش آورده این ﴿حَاصِباً﴾[34] که در قرآن کریم است از همین قبیل است فرمود یک عدّه بیراهه رفتند ما یک مختصر سنگ‌ریزه‌ها که جای دیگر می‌رفتند گفتیم اینجا ببارد بساطشان را جمع بکنیم خب آن شهاب‌سنگ‌ها اگر بیاید آمریکا دیگر چیزی از آنجا نمی‌ماند خدا راهنمایی می‌کند این سنگ‌ها را کجا بروند یک گوشه را خدا گاهی نشان داده ما خیال می‌کنیم این شهاب‌سنگ‌ها و امثال ذلک تصادف است فرمود هیچ جنبنده‌ای نیست مگر اینکه عائله من است.
گرسنگی انسانها ثمره تفکر اموی دیروز و آمریکایی امروز
پرسش: اینهایی که در آفریقا دارند از گرسنگی می‌میرند عائله خدا نیستند؟
پاسخ: عائله خدا هستند اما حرف احنف‌بن‌قیس را هم قبلاً کسی سؤال کرد همین جواب را به او دادیم کاری که امروز اینها دارند می‌کنند همان کار معاویه بود در دیروز, اینها برای اینکه وضع اقتصادی‌شان را تأمین کنند بسیاری از این گندم‌ها را دور می‌ریزند بسیاری از این سفره‌ها برخی در همین سطل زباله می‌ریزند که تأمین‌کننده غذای خیلی از انسان‌هاست اینها برای اینکه وضع اقتصادی‌شان به هم نخورد بسیاری از گندم‌ها را جای دیگر می‌ریزند به کشورهای دیگر نمی‌دهند می‌گویند اینها باید فقیر باشند معاویه در یک محفل رسمی همین کار را کرد اینها را جمع کرد گفت اصل اول این است که همه نعمت‌ها در مخزن الهی هست ﴿إِن مِّن شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ﴾[35] اصل دوم این است که ذات اقدس الهی طبق حکمت و مصلحت نازل می‌کند ﴿وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾[36] اصل سوم این است که به ما گفتند شما باید راضی باشید به قضای الهی به قدر الهی آن وقت شما چرا اعتراض می‌کنید. احنف‌بن‌قیس در وسط جمعیت بلند شد گفت معاویه اینجا سه مسئله است مسئله اول و دوم را ما قبول داریم یعنی تمام حقایق در مخزن الهی هست (یک) ذات اقدس الهی برای تأمین نیازهای ما طبق مشیئت حکیمانه نازل می‌کند این را هم ما قبول داریم (دو) اینکه خدا برای ما فرستاده تو در خزینه خودت گذاشتی (سه) ما اینجا جمع شدیم به همین سومی اعتراض داریم[37] الآن شما می‌بینید بسیاری از اینها [مردم آفریقا] روی معدن‌های طلا هستند به اینها فرصت نمی‌دهند.
مقابله با انرژی هسته‌ای نمونه‌ای در عقب نگه‌داشتن ایران
به ما فرصت نمی‌دهند برای انرژی هسته‌ای که امری صد درصد دینی و اسلامی و عقلی و صلح‌آمیز است فتوای همه مراجع این است که بمب ساختن حرام است چیزی که جز ضرر ندارد ساختنش حرام است چرا علم سِحر حرام است علم سحر که حرام است برای اینکه کاربردی غیر از حرمت ندارد ﴿یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ﴾[38] چنین کاری است قرآن در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» فرمود محصول و خروجیِ سحر همین است یا در برابر انبیا می‌ایستند نظیر سَحره فرعون یا بین زن و شوهر جدایی می‌اندازند ﴿یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ﴾ خب چنین علمی اگر کسی فقط بخواهد یاد بگیرد و مطمئن است که هیچ عمل نمی‌کند و اگر کسی در برابر انبیا قیام کرده یک کار ساحرانه‌ای انجام داده این برای ابطال سِحر او دارد تلاش می‌کند این «لا بأس به» اما معمولاً جز اثر محرَّم کار دیگر ندارند بمب‌ها جز اثر محرّم کار دیگر ندارند وگرنه آن هم علم است نظم عالَم را دارد می‌شناسد چگونه این اجزا را با هم جمع بکنند فلان اثر پیدا می‌شود این مطابق با نظم عالَم است کاری که جز اثر محرّم ندارد این می‌شود جزء علوم محرّمه. خود علم ذاتاً من حیث هو علمٍ حرمت ندارد اما به لحاظ اینکه هیچ کاربردی ندارد جز ضرر حرام می‌شود. اینها الآن می‌بینید جلوی انرژی هسته‌ای را گرفتند با اینکه صد درصد فتوای همه مراجع این است که بمب‌سازی حرام است این کسانی که در پی انرژی هستهای‌اند می‌خواهند مشکلات پزشکی, کشاورزی, مصالح مملکت را تأمین بکنند همان‌طوری که روی ما فشار است روی آن آفریقایی بیچاره هم فشار است وگرنه ذات اقدس الهی به آنها هم نعمت داد اینها هستند که جلوی رشد آن جمعیت را می‌گیرند اینها تا می‌روند نفس بکِشند می‌گویند باید که زیر سلطه ما باشید.
نمونه دیگر؛ عقب نگه‌داشتن ملت هند توسط انگلیسی‌ها
شما قبلاً دیدید این هند الآن بعد از سالیان متمادی تحمل استعمار الآن روی پای خودش ایستاده وگرنه همین انگلیسی‌های پلید وقتی به هند می‌رفتند برای عقب نگه داشتن مردم بت‌پرست هند وقتی به این گاو می‌رسیدند پا بلند می‌کردند سلام گرم نظامی به این گاو می‌دادند تا این گاوپرستی را نگه بدارند آن منابع قوی و غنی هند را به غارت ببرند شما از انگلیستان خبر دارید آن یک جزیره بیش نیست اما همه چیز دارد از کجا آورده یعنی معادن فراوان دارد؟ که نیست, درآمدهای کلان اقتصادی و کشاورزی دارد؟ که نیست, همه را از جای دیگر غارت کرده آورده حالا یا از آسیا یا از اروپا یا از آفریقا این‌چنین نیست که ذات اقدس الهی برای مار و عقرب روزی گذاشته باشد برای مسلمان‌های آفریقا روزی نگذاشته باشد, روزی ـ ان‌شاءالله ـ به برکت ظهور حضرت همه اینها به مقصد می‌رسند!
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ یونس, آیهٴ 1.
[2] . سورهٴ بقره, آیهٴ 2.
[3] . سورهٴ توبه, آیهٴ 122.
[4] . سورهٴ نحل, آیهٴ 125.
[5] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 39.
[6] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 23.
[7] . سورهٴ بقره, آیهٴ 269.
[8] . سورهٴ بقره, آیهٴ 269.
[9] . سورهٴ بقره, آیهٴ 185.
[10] . سورهٴ بقره, آیهٴ 200.
[11] . سورهٴ بقره, آیهٴ 201.
[12] . التفسیر الکبیر، ج 25، ص 114.
[13] . ر.ک: مجمع‌البیان, ج8, ص490.
[14] . الکافی, ج6, ص431 ـ 433.
[15] . تفسیر کنزالدقائق, ج10, ص230.
[16] . سورهٴ انعام, آیهٴ 90; سورهٴ شوری, آیهٴ 23.
[17] . سورهٴ فاطر, آیهٴ 29.
[18] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 177.
[19] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 18.
[20] . سورهٴ بقره, آیهٴ 16.
[21] . سورهٴ صف, آیهٴ 10.
[22] . سورهٴ نساء, آیهٴ 56.
[23] . سورهٴ بقره, آیهٴ 206.
[24] . سورهٴ انعام, آیهٴ 93؛ سورهٴ احقاف, آیهٴ 20.
[25] . سوره بقرهٴ, آیهٴ 114.
[26] . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 21؛ سورهٴ توبه, آیهٴ 34؛ سورهٴ انشقاق, آیهٴ 24.
[27] . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 15.
[28] . مصباح الشریعة، ص 13؛ متشابه القرآن، ج1، ص44.
[29] . سورهٴ انعام, آیهٴ 78.
[30] . نهج البلاغة، خطبهٴ 1.
[31] . سورهٴ حجرات, آیهٴ 6.
[32] . سورهٴ حجر, آیهٴ 22.
[33] . سورهٴ هود, آیهٴ 6.
[34] . سورهٴ قمر, آیهٴ 34; سورهٴ ملک, آیهٴ 17.
[35] . سورهٴ حجر, آیهٴ 21.
[36] . سورهٴ حجر, آیهٴ 21.
[37] . ر.ک: متشابه القرآن، ج1، ص 123.
[38] . سورهٴ بقره, آیهٴ 102.




عکس
|| | RSS

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:25

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی