- 968
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 50 تا 52 سوره بقره – بخش دوم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 50 تا 52 سوره بقره – بخش دوم
- فرق معجزه و غیر معجزه
- تهذیب نفسانی
-خطر حس گرایی صرف
- تمام اعضای بدن انسان سرباز خداوند هستند.
- ناتوانی انسان
- گناه حجاب بین انسان و خدا
- چله نشینی
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ٭ وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ ٭ ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ٭ وَإِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ
شمارش نعمتهای الهی بر بنیاسرائیل برای آن است که آنها را بیش از هر چیز به تفکّر وادار کند. زیرا اگر آنها اهل فکر و تدبّر عقلی بودند هرگز با مشاهده این آیات بیّنات به اتّخاذ عجل تن در نمیدادند خدای سبحان روی این نکته اصرار دارد که شما آیات بیّنات موسای کلیم را دیدید و بعد تن به گوسالهپرستی دادید. درست اهل تفکّر نبودید. معجزه را انسان یک وقت با مشاهدات درونی میشناسد یک وقت با تفکّر عقلی میشناسد اگر معجزه را با یکی از این دو راه شناخت هیچ عاملی او را برنمیگرداند. ولی اگر معجزه را با حسّ شناخت چون حسّ قدرت فرق و باطل را ندارد و حاکم نیست ممکن است شبیه معجزه هم برای حس پیدا بشود و آن حس در برابر شبیه معجزه هم خضوع کند بنیاسرائیل چند قسم بودند. آنهایی که با تفکّر عقلی معجزات موسای کلیم (سلاماللهعلیه) را شناختند تن به گوسالهپرستی سامری ندادند آنهایی که با منطق حس از راه احساس با مشاهده حسی معجزات موسای کلیم به حضرتش ایمان آوردند در برابر کار سامری هم سامری مؤمن شدند. چون اگر فکر عقلی نباشد در منطقه حس فرقی بین سحر و شعبده و جادوا و امثال ذلک نیست آن عقل است که بین اینها فرق میگذارد. یا آن مشاهدات درونی است که بین معجزه و غیرمعجزه فرق میگذارد. اگر یک وقت انسان با مشاهدات درونی معجزه را شناخت نظیر راهی را که اویس قرن (رضوان الله علیه) طی کرد. دیگر فریب ساحران را نمیخورد یا اگر مشاهد درونی نبود. با تفکّر عقلی بود که حقیقت معجزه از سایر علوم غریبه امتیاز پیدا کرد و تلازم بین اعجاز و صدق مدّعی نبوّت عقلاً روشن شد کسی که معجزه را با این تفکّر عقلی شناخت باز تن به ذلّت شرک و امثال ذلک نمیدهد. و اگر کسی نه راه مشاهده باطنی که اویس قرن آن راه را طی میکند و نه راه تفکر عقلی که صاحب نظران و علماء آن راه را طی میکنند معجزه را نشناخت فقط با حس معجزه را شناخت حس قدرت فرق بین معجزه و سحر را ندارد. لذا همان طوری که به دنبال موسای کلیم راه افتادند گفتند حق با توست به دنبال سامری هم راه افتادند گفتند حق با توست چون آن عقل است که بین معجزه و غیرمعجزه فرق میگذارد نه حس لذا اصرار قرآن کریم بر این است که یا انسان راه جهاد درونی را طی کند همان راه ادریس و امثال اویس را بپیماید. «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» یا راه تفکرات عقلی را طی کنند با «لعلّکم تتفکّرون» یا «لعلّکم تعقلون» و مانند آن نتیجه بگیرند. لذا فرمود به این که شما این صحنه را از نزدیک دیدید بعد مع ذلک به موسای کلیم گفتید یک خدای دیدنی بیاور. معلوم میشود این مسأله را با عقل نفهمیدید باحس دیدید. وگرنه به موسای کلیم پیشنهاد نمیدادید یک خدای دیدنی بیاور. در سورهٔ مبارکه بقره آیهٔ 55 این است که: «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» کسی که منطقش منطق حس است میگوید من تا نبینم باور نمیکنم اگر معیار شناخت حس باشد چیزی را انسان به هستیش معتقد است که قابل احساس باشد. چیزی که قابل احساس نباشد به هستی او معتقد نیست بنی اسرائیل که گرفتار منطق حس بودند به موسای کلیم عرض میکردند به اینکه خدایی بیاور که ما ببینیم چون معیار شناخت ما حس است و اگر معیار شناخت آنها عقل بود نه این سخن را میگفتند نه با مشاهده آن همه معجزات به عجل سامری احترام میگذاشتند در قسمتهای دیگر هم باز همین مسأله مطرح است که اینها وقتی از دریا گذشتند به موسای کلیم پیشنهاد دادند یک خدای محسوسی برای اینها بیاورد در آیهٔ 138 سورهٔ اعراف این است که «وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ» بعد از گذشت از دریا و مشاهده آن آیهٔ بیّنه برخورد کردند به یک گروهی که بتپرست بودند «قَالُوا یَامُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» همان طوری که اینها یک خدای دیدنی دارند تو هم برای ما یک خدای محسوس قرار بده آنگاه حضرت فرمود: «قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ٭ إِنَّ هؤُلاَءِ مُتَبَّرٌ مَاهُمْ فِیهِ وَبَاطِلٌ مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ» فرمود شما جاهلید و نه عاقل. آنکه دیدنی است که خدا نیست و آنکه مادی است که خدا نیست و آنچه این گروه دارند باطل است این خطر حسگرایی است. امّا اینکه خدای سبحان فرمود: «و اذ فرقنا بکم البحر» این بائ باء سبیّه است منتها سبب غایی نه سبب فاعلی. یعنی برای شما ما دریا را شکافتیم. نه به سبب شما دریا را شکافتیم که شما وسیله باشید نظیر «کتبت بالقلم» بلکه سبب غایی شما بودید یعنی برای شما ما دریا را شکافتیم. آن وسیله فاعلی عصا بود که گفتیم «فاضرب بعصاک البحر» آن ابزاری که با آن دریا را شکافتیم عصا بود. نظیر «کتبت بالقلم» که اینجا سبب فاعلی است یعنی سبب قریب برای انجام کار است. اینکه فرمود: «فاضرب بعصاک البحر» یعنی آن فاعل شکافتن دریا عصای موسیٰ بفرمان ما. امّا شما سبب غایی هستید نه سبب فاعلی. یعنی برای شما ما دریا را شکافتیم نه برای دیگران نشانهاش این است که دیگران را به کام خود فرو برد. دربارهٔ فرعون فرمود: «فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ» ما دریا را برای شما شکافتیم برای دیگری نشکافتیم گرچه آنها آمدند در این شکاف دریا ولی «فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ» ما دریا را فقط برای خاطر شما شکافتیم. «و اذ فرقنابکم البحر» نه سبب شما. اگر بسبب شما شکافته میشد و شما شکافنده بودید که فرعون غرق نمیشد. شکافنده ما هستیم و هدف شکافتن فقط نجات شماست. «فرقنابکم» یعنی «لا جلکم البحر» چون فقط برای نجات شما دریا را شکافتیم دیگران حق عبور نداشتند. غرق شدند.
جواب سؤال: البته اگر کسی بتواند استنباط کند و در مقدمه نماند. امّا اینکه فرمود: «فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ» در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید که خدای سبحان برای هلاکت یک طاغوت مثل فرعون همهٔ زمینهها را فراهم میکند وقتی هیچ راهی برای نجات آن نماند یا دست فرعون، فرعون را میگیرد. فرمود ما اینها را از قصر بیرون آوردیم ما اینها را از باغ بیرون آوردیم ما به اینها گفتیم به دنبال موسیٰ و پیروان موسیٰ حرکت کنید. «فاخرجناهم» ما اینها را از قصر بیرون آوردیم معلوم میشود گاهی اندیشه آدم باعث هلاکت وی است. اگر خدای سبحان بخواهد کسی را بگیرد با فکر او او را میگیرد در بیانات قبل از امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) رسیده است که فرمود: «و أعلموا عباد الله انّ جوارحکم جنوده» فرمود: همهٔ اعضای شما سربازان حقّند. اگر خدا خواست کسی را بگیرد با زبان و اندیشه او، او را میگیرد. فرمود ما فرعون را از باغ بیرون آوردیم. نه تنها ما او را در لبه دریا گرفتیم بلکه او را از خانهاش بیرون آوردیم و اگر او از خانهاش بیرون نمیآمد که به کام دریا فرو نمیرفت در سورهٔ شعرا طلیعه هلاکت فرعون را در آیهٔ 52 اینچنین نقل میکند فرمود: «أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی» ما به موسای کلیم از راه وحی میفهماندیم که این بندگان ما را شبانه از مصر بیرون ببر. اسراء همان سیر فی اللّیل است. ولی بدانید که «انّکم متّبعون» عدهای بدنبال شما حرکت میکنند. اینچنین نیست که شما را رها بکنند. فرعون وقتی شنید موسیٰ با همراهانش از مصر بیرون رفته است دستور داد که همهٔ نظامیان و ارتشیهای او آماده باشند. «فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ» که همه در حال جامع و جمع محشور بشوند و حاضر بشوند حرف فرعون هم این بود. گفت: «إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ» با اینکه بنیاسرائیل فراوان بودند چون نسبت به فرعون و آل فرعون و ستاد و سپاه فرعون کم بودند گفت اینها گروه اندکند. یعنی قلیل نسبی هستند نه قلیل نفسی. نه اینها فی نفسه کم هستند. نسبت به آل فرعون کم هستند. «إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ ٭ وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ٭ وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ» آنها با اینکه کم هستند ما را خشمگین کردند و ما را به غیظ و غضب آوردهاند کاری کردند که باعث غیظ ما شد و ما جمیع هستیم فراوانیم و هوشمند و فرزانهایم و اینها کم هستند و ما را عصانی کردهاند. آنگاه چه تصمیمی گرفت؟ گفت ما هوشمندیم که میتوانیم از هر خطری بر حذر باشیم و آنها کم هستند و ما را هم عصبانی کردهاند. آنگاه خدای سبحان میفرماید که «فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ٭ وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ» یعنی پیش اینها کریم بود «کَذلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ» ما این جنّات و عیون و باغها و چشمهها را به بنی اسرائیل ارث دادیم آنگاه «فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ» هنگام صبح که فرا رسید آل فرعون به دنبال موسای کلیم (سلاماللهعلیه) و همراهانش حرکت کردند تابع موسیٰ و همراهان موسیٰ شدند که بقیهاش را در جلسات قبل ملاحظه فرمودید که «فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ» منظور آن است که خدا فرمود: ما اینها را از خانهها بیرون کشیدیم ما اینها را به دریا آوردیم ما اینها را به دریا ریختیم. اگر خدا بخواهد کسی را بگیرد با فکر او او را گرفتار میکند چون فکر انسان هم سرباز خداست. اینچنین نیست که جهان سراسرش سربازان الهی باشند و انسان در برابر سربازان خدا باشند. این کریمه «لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ» شامل حال انسان هم میشود یعنی خود انسان هم سرباز خداست لذا فرض ندارد کسی بتواند در برابر خدا مقاومت کند. اگر خود انسان و همهٔ امکانات انسان سرباز خدا بود فرض صحیح ندارد که انسان بتواند در برابر خدا به مبارزه برخیزد. لذا «من صارع الحق صرعه» کسی با حق کشتی بگیرد زمینگیر میشود. امّا اینکه فرمود: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً» کلمه اربعین بیخصوصیّت نیست. از مجموع موارد متفرقه استفاده میشود که برای چهل یک خصیصهای هست. از آنچه که در جریان آفرینش آدم (سلاماللهعلیه) است که چهل صباح تخمیر شده است یا آنچه که دربارهٔ حفظ اربعین حدیث آمده است که این را فریقین از رسول خدا (علیه آلاف التحیّة و الثّناء) نقل کردهاند که: «من حفظ علی امّتی اربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامة فقیهاً» اگر کسی چهل حدیث که به حال امّت اسلامی نافع باشد و بر امّت حفظ کند در روز قیامت فقیه محشور میشود. هر کس آن روز فقیه محشور شد حق شفاعت دارد نه هر کس در دنیا عالم و فقیه بود و با طامّه موت فقاهتش از او رخت بربست اگر کسی بتواند ملکه علمی را آنچنان راسخ نگه بدارد که فشار مرگ این علم را از دست او نگیرد رنج قبر و فشار قبر و برزخ این علم را از دست او نگیر و او در قیامت فقیه محشور بشود آنگاه البته حق شفاعت دارد. اصولاً حسنه را انسان باید طوری انجام بدهد که در بین راه از دستش نیفتد یا از دستش نگیرد. لذا اگر خدای سبحان در بعضی از قسمتها وعده داد اگر کسی کار خیر کرد ما چندین برابر پاداش میدهیم معیار را کار خیر در دنیا نمیداند صرف اینکه کسی در دنیا کار خیر بکند. بلکه معیار را این میداند که «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» نه من فعل حسنه نه هر کسی در دنیا کار خیر کرد ده برابر جزا میگیرد اگر کسی بتواند این کار خیر را آنچنان حفظ کند که در قیامت که میآید در نامه اعمال او کار خیر باشد دیگر کار بد نکند که آن خیرات از بین برود. و آن کار خیر هم برای او ملکه راسخه باشد که بماند و با فشار مرگ از او گرفته نشود با فشار برزخ از او گرفته نشود. اگر دیدید یک سلسله بیماریهای جزئی مثل حصبه و مانند حصبه وقتی به سراغ آدم آمد انسان بعد از بهبودی میبیند بسیاری از مسائلی که خوانده است از یادش میرود مگر هر کسی در قیامت عالم محشور میشود؟ فقیه محشور من شود؟ اگر کسی علم در جانش رسوخ کرد و رسوخ علم با تدریس نیست با عمل است ممکن است انسان در یک رشته چندین سال درس بگوید مدرّس خوبی باشد و این رشته علوم برای او ملکه شده باشد امّا چون عمل نکرد با فشار مرگ از یادش میرود. لذا یوم القیامه عالم محشور نمیشود. اگر کسی در قیامت فقیه محشور شد حق شفاعت دارد یکی از آن افرادی که در قیامت فقیه محشور میشود آن کسی است که چهل حدیث را برای امّت اسلامی حفظ کند. نه چهل حدیث برای خودش حفظ کند. «من حفظ علی امّتی اربعین حدیثاً» یا برای مردم بگوید که با گفتن او مردم روشن بشوند یا چهل حدیث را طوری در جامعه پیاده کند که مردم از پیاده شدن آن احادیث اربعین نورانی بشوند و مانند آن. آن هم علی امّتی با این وسعت آنگاه «بعثه الله یوم القیامة فقیهاً» نه من حفظ اربعین حدیثاً البته این نور فضیلت است و کار کمی نیست امّا نه آنچنان بردی دارد که انسان را در قیامت فقیه محشور کند تا انسان بگوید من هم کسی هستم که حسنه آوردم. چون معیار این است: «من جاء بالحسنة» در قیامت حسنه را بیاورد. وقتی سر از قبر برمیدارد با حسنات باشد یعنی آنچنان نباشد که فشار برزخ این حسنات را از یادش گرفته باشد و ارتباط را قطع کرده باشد. «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» در این حدیث شریف هم که فریقین نقل کردهاند فرمود: «من حفظ علی امّتی اربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامة فقیهاً» اگر کسی چهل حدیث برای امّت اسلامی حفظ کرده است به سود امّت اسلامی حفظ کرده است یوم القیامة فقیه محشور میشود.
جواب سؤال: یعنی اگر کسی سنّت باطله بگذارد. بله.
بنابراین اینکه فرمود: اربعین حدیثاً نشانه آن است که برای اربعین یک خصیصهای است یا آن حدیث معروف که آن را هم عده فراوانی از رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) نقل کردهاند که «من اخلص لله اربعین صباحاً تنفجرینا بیع الحکمة من قلبه علی لسانه» با تعبیرات گوناگون اگر کسی چهل روز با اخلاص بسر ببرد که نشانه آن شب زندهداریها و محاسبات شبانه اوست آنگاه چشمههای حکمت از قلبش بر زبانش جاری است بر قلمش جاری است اینکه فرمود: با اخلاص صبح کند یعنی شب را درست حفظ کرد. وگرنه انسان تمام شب را بخوابد که صبح با اخلاص صبح کند یعنی شب را درست حفظ کرد. وگرنه انسان تمام شب را بخوابد که صبح با اخصلاص صبح نمیکند. «من اصبح لله اربعین صباحاً» یا «اخلص لله اربعین صباحاً» آنگاه است که چشمههای حکمت از قلبش بر زبان و قلم او میجوشد اینکه در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید که خدای سبحان روی شبزندهداری خیلی تکیه میکند برای همان است که «إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً» شب برای خود یک نشئهای دارد یک عالمی دارد به رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) میفرماید که: «وَمِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً» حالا این طویلاً یا صفت لیل است یا صفت تسبیح است علی ایّ حال یکی بالصّراحه یکی بالالتزام دلالت میکند بر اینکه آنچه مطلوب است تسبیح طولانی شب است. اینکه فرمود: «سَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً» در سورهٔ انسان (دهر) آیهٔ 26 این است که: «وَمِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً» لیلاً و طویلاً یعنی سجّه طائفة طویلة من اللّیل یا سجّح طویلاً فی اللّیل. یکی بالالتزام یکی بالمطابقه دلالت میکند بر این که در شب انسان برنامه دراز مدّتی برای تسبیح داشته باشد هم تسبیح طولانی در شب هم در پارهای طولانی از شب را انسان به تسبیح بپردازد. ایناست که فرمود: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً» هم آن اربعین بینقش نیست هم این لیله بیاثر نیست. امّا اینکه گفته شد «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً» نه یعنی این چهل روز که شد اثر بسیط بر آن اربعین بار است یا «من اخلص لله اربعین صباحاً» اینطور نیست که اگر کسی چهل روز به حال خدا بود و بفکر خدا بود این یک حالت بسیطی دارد که در روز چهلم اثرش ظاهر میشود نه همهٔ اثر بخواهد ظاهر بشود در روز چهلم است البته امّا هر روزی که انسان مخلصاً بسر میبرد گوشهای از گوشههای لطف الهی ظاهر میشود چون گفتهاند این حجابها را که بررسی کردهاند به چهل قسمت تقسیم کردهاند و هر روز برای رفع حجابی از این حجابهای چهارگانه است. آنگاه چون حجاب بین انسان و خدا جز گناه چیز دیگر نیست هر روز گوشهای از این گوشهها کنار میرود و گناهی از گناهان بخشوده میشود. در دعای ابوحمزه ثمالی ملاحظه فرمودید که امام سجّاد (سلاماللهعلیه) عرض میکند خدایا؛ بین خالق و خلق هیچ حجابی نیست مگر گناه خلق. بین خدا و خلق خدا هیچ حجابی نیست مگر گناهان خلق. «و انّک لن تحتجب عن خلقک الاّ ان تحجبهم الاعمال دونک» تو که محبوب نیستی تو که «نور السّموات و الأرض» هستی چه حجابی داری؟ اینکه مردم تو را نمیبینند در اثر اعمال آنهاست عمل حجاب است. و این اخلاص اربعین صباح برای برطرف کردن آن اربعین حجاب است. هر گناهی یک حجاب است و هر اخلاص رفع یک حجاب خواهد بود بنابراین هر روز انسان به مقدار رفع حجاب فیضی میبرد امّا این حجابها با گذشت اربعین بالکلّ از بین میرود قهراً آن فیض تام هم با گرفتن اربعین نصیب انسان میشود و این را هم گفتهاند سی روز ذیالقعده است و ده روز ذی الحجّه گرچه همهٔ ایام سال خوب است. امّا این چهل شبی که موسای کلیم (سلاماللهعلیه) با خدا مواعده بست و خدا به او وعده دیدار داد سی شب ذی القعده و ده شب ذی الحجّه بود. چون اوست که میتواند «و الفجر» باشد «و الشفع و الوتر» باشد. اوست که میتواند تتمه این سیشب باشد و مانند آن. این هم ناظر به اربعین لیلة لذا خدای سبحان فرمود ما در برابر آن همه نعمتهایی که شما از نزدیک دیدید و حس کردید این نعمت معقول را هم به شما دادیم امّا شما دوباره عجل و گوساله را به عنوان اله پذیرفتید و به خود ستم کردید. و ما چون هنوز به آن مقام رشد عقلی نرسیده بودیم باز از شما عفو کردیم. که البته این یک بحث مبسوطی خواهد داشت. که چگونه خدا از اینها عفو کرد با اینکه دستور داد «توبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم» آن باید بحث بشود که چگونه خدا از اینها عفو کرد با اینکه فرمود: دستور آن است که یکدیگر را بکشید (مثلاً). اینکه فرمود: ما به موسای کلیم وعده دادیم به دیدار ما آمد شما در غیبت او عجل را اتّخاذ کردید و به خود ستم کردید. آنگاه فرمود: ما از این ستم شما هم عفو کردیم. «ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» تا شما شاکر این همه نعم باشید و این عفو ما هم یک نعمت جدید است شما در برابر این عفو هم شکر کنید. آنگاه فرمود: «وَإِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» شما که با معجزه نتوانستید بین حق و باطل فرق بگذارید لااقل با براهین عقلی فرق بگذارید. در این کتاب براهین عقلی فراوان است و این کتاب نور دارد ضیاء دارد، این کتاب امام شماست چون خدای سبحان تورات را با عظمت ستود. فرمود: ما به شما فرقان دادیم که بالاخره اینچنین نباشد که یک روزی به دنیا موسای کلیم حرکت کنید یک روز هم به دنبال سامری شما بفهمید که فرق بین معجزه و شعبده و سحر چیست فرق حق و باطل به چیست؟ به حسب دید و حس ممکن است حق و باطل فرق نداشته باشند امّا آن براهین عقلیّه است که انسان را قادر میکند که بین حق و باطل فرق بگذارد آن براهین عقلیّه در تورات هست این هم کتاب است هم فرقان. لذا قرآن را گفتند هم قرآن است هم فرقان، هم قرآن است هم میزان. میزان سنجش حق و باطل همان وحی الهی است وگرنه حس این قدرت را ندارد اگر هم معجزه آیهٔ بیّنه است به استناد تفکر عقلی است نه امر حسّی لذا آنها که اهل معنا هستند در برابر معجزات علمی و قولی خاضعترند تا معجزات فعلی. و دیگران که اهل حس هستند در برابر معجزات فعلی خاضعترند تا معجزات عقلی. آنها که اهل حس هستند هرچه به حسن نزدیکتر باشد زودتر میپذیرند فرمود: ما به شما فرقان دادیم که دیگر یک روزی سامری یک روزی موسیٰ نباشد. یک روزی خدا یک روزی هم عجل نباشد. بالاخره فرق بگذارید. از تورات خدای سبحان اسامی و اوصاف فراوان یاد کرده است. فرمود: این نور است ضیاء است. در سورهٔ مائده آیهٔ 44 فرمود به اینکه «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدىً وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا» فرمود: ما تورات را نازل کردیم که در این تورات هدایت است و نور. برهان عقلی نور است دلیل عقلی نور است. و آنها که از این نور برخوردار بودند و با عقل معجزات موسای کلیم را پذیرفتند در برابر سامری ایستادند. چنانکه از انجیل هم خدای سبحان به همین نام یاد میکند به همین اوصاف در آیهٔ 46 سورهٔ مائده میفرماید: ما به عیسای مسیح انجیل دادیم که این انجیل و خود عیسیٰ (سلاماللهعلیه) سخنان موسای کلیم و تورات را تصدیق میکنند «وَقَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَیْنَاهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدىً وَنُورٌ» «وَمُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ» این نور آن نور را تصدیق میکند، این هدایت آن هدایت را تصدیق میکند. لذا تورات کتاب است یعنی مجموعه قوانین الهی است و فرقان است که با او بین حقّ و باطل فرق گذاشته میشود. معجزه از آن نظر که معجزه است فارق است و فرقان است امّا از آن نظر که یک امر حسّی است فرقان نیست برای اینکه آنها نتوانستند با مشاهده این همه معجزه بین حق و باطل فرق بگذارد دربارهٔ همین تورات فرمود به اینکه آن معجزات را دیدید و نتوانستید فرق بگذارید حالا ما برای شما براهین عقلیه و نوراینّت کتاب آسمانی را نازل کردیم. اگر شما در برابر این کتاب خاضع بودید نعمتهای مادی و معنوی فراراه شما نصب میشود. و اگر در برابر این کتاب سرپیچی کردید از انسانیّت سقوط میکنید. این وعد و وعید را، این تبشیر و انذار را دربارهٔ بنی اسرائیل راجع به تورات دارد چنانکه دربارهٔ انجیل هم مشابه این هست یک قسمش در سورهٔ مائده دربارهٔ تورات و انجیل فرمود که آیهٔ 66: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِم مِن رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ» آنها اگر تورات و انجیل را احیا کنند برکتهای آسمانی و زمینی نصیبشان میشود. اگر تورات و انجیل را اقامه کنند و آنچه که به سوی اینها نازل شده است از وحی آسمانی مثل قرآن کریم احیا کنند و اقامه کنند هم از روزیهای بالا مثل باران مناسب بهره میبرند، هم از تابش آفتهای مناسب بهره میبرند. و هم «من تحت أرجلهم» از محصولات زمین بهره میگیرند و استفاده میکنند یا «لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» آن روزیهایی که از بالا نصیبشان میشود مثل روزیهای علمی و معنوی از آن استفاده میکنند یا روزیهای زمینی مثل روزیهای مادی از آن استفاده میکنند. که این «َأَکَلُوا مِن فَوْقِهِم» ناظر به علوم باشد «و من تحت أرجلهم» راجع به روزیهای مادی باشد چون در سورههایی که قبلاً بحثش گذشت فرمود: «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» از امام صادق (سلاماللهعلیه) رسیده است که فرمود: مقصود از این طعام علم است. انسان نگاه کند ببیند چه علمی یاد میگیرد و از چه کسی یاد میگیرد. «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» ای من علمه علم طعام روح است طعام انسان است. اگر کسی ما أنزل الله را اقامه کند هم از روزیهای بالا مدد میگیرد یعنی علوم و معارف هم از روزیهای زمین استفاده میکند یعنی ارزاق مادی این خاصیت اقامه وحی الهی است. هر دو ناظر به روزی مادی نیست بلکه یکی مادی یکی معنوی. «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِم مِن رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ» که علوم و معارف است «و من تحت أرجلهم» که همین روزیهای مادی است چون روزهای مادی از زمین برمیخیزد. اینها زیر پای آدم است. روزیهای معنوی بنام علوم و معارف بالای سر انسان است. از بالا تنزّل میکند هرگز علم در زمین نیست علم نظیر میوه نیست که از زمین بروید. این دربارهٔ وعده و بشارت وعیدش هم در سورهٔ مبارکه جمعه است آیهٔ 5 فرمود: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَاراً» بجای اینکه همهٔ نعمتهای مادی و معنوی در اختیار او باشد او بارکش دیگران میشود. اگر کسی تورات را اقامه کند از علوم و معارفی که از بالا نازل میشود برخوردار است و از نعم ظاهری که از زمین میروید متنعّم است. و اگر تورات را اقامه نکند کمثل الحمار است. منتها در آیهٔ سورهٔ مائده تورات و انجیل و ما أنزل الهیم ربّهم را ذکر فرمود. امّا در سورهٔ جمعه که اصولاً قسمت مهم محتوای این سوره ناظر به کار بنی اسرائیل و یهودیهاست جریان اینها را ذکر کرد. و این اختصاصی به تورات یهودیها ندارد. انجیل مسیحیها هم همینطور است قرآن مسلمین هم همین طور است چون در آیهٔ سورهٔ مائده فرمود اگر اینها تورات را انجیل را، و ما أنزل الیهم من ربّهم را اقامه کنند «لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» هم از علوم و معارف استفاده میکند هم از روزیهای ظاهری و اگر کسی این قرآن را عمل نکند و پشتسر بگذارد بعد از قبول کردن آن را طرد کند «کمثل الحمار یحمل اسفاراً» از این جهت فرقی بین قرآن و تورات و انجیل نیست. چون در قسمت وعده و بشارت هر سه را کنار هم ذکر کرد. تورات و انجیل «و ما أنزل الیهم من ربّهم» در سورهٔ جمعه چون ناظر به کار یهودیها بود فقط جریان تورات را یادآور شد. و اینچنین نیست که «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ» نباشد. یا «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا القرآن ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ» نباشد. اینچنین نیست بلکه در وعده و در وعید هر سه سهیم هستند.
جواب سؤال: خدای سبحان انسان را با سوء اختیار خود گرفتار رذائل شود یا با حسن اختیار خود از فضائل برخوردار بشود در حال امتحان است. اگر خواست بگیرد او را با همین اعضا و جوارح میگیرد. اول میآزماید و بعد با همان اعضا و جوارح میتواند بگیرد.
جواب سؤال: بله، آنها رنج نمیبرند مثل ملائکه جهنّم که «وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلاَئِکَةً» مسؤولان و سرپرستان جهنّم ملائکه (علیهمالسّلام) هستند اینها رنج نمیبرند.
جواب سؤال: سبب عذاب فقط خود انسان است نعمتهای الهی را بیجا صرف میکند. این اعضا و جوارح جنود الهی هستند و نعمتها اگر کسی این نعم را بیراهه صرف کرد همین نعم که جنود الهی هستند به فرمان اله انسان را میگیرند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- فرق معجزه و غیر معجزه
- تهذیب نفسانی
-خطر حس گرایی صرف
- تمام اعضای بدن انسان سرباز خداوند هستند.
- ناتوانی انسان
- گناه حجاب بین انسان و خدا
- چله نشینی
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ٭ وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ ٭ ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ٭ وَإِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ
شمارش نعمتهای الهی بر بنیاسرائیل برای آن است که آنها را بیش از هر چیز به تفکّر وادار کند. زیرا اگر آنها اهل فکر و تدبّر عقلی بودند هرگز با مشاهده این آیات بیّنات به اتّخاذ عجل تن در نمیدادند خدای سبحان روی این نکته اصرار دارد که شما آیات بیّنات موسای کلیم را دیدید و بعد تن به گوسالهپرستی دادید. درست اهل تفکّر نبودید. معجزه را انسان یک وقت با مشاهدات درونی میشناسد یک وقت با تفکّر عقلی میشناسد اگر معجزه را با یکی از این دو راه شناخت هیچ عاملی او را برنمیگرداند. ولی اگر معجزه را با حسّ شناخت چون حسّ قدرت فرق و باطل را ندارد و حاکم نیست ممکن است شبیه معجزه هم برای حس پیدا بشود و آن حس در برابر شبیه معجزه هم خضوع کند بنیاسرائیل چند قسم بودند. آنهایی که با تفکّر عقلی معجزات موسای کلیم (سلاماللهعلیه) را شناختند تن به گوسالهپرستی سامری ندادند آنهایی که با منطق حس از راه احساس با مشاهده حسی معجزات موسای کلیم به حضرتش ایمان آوردند در برابر کار سامری هم سامری مؤمن شدند. چون اگر فکر عقلی نباشد در منطقه حس فرقی بین سحر و شعبده و جادوا و امثال ذلک نیست آن عقل است که بین اینها فرق میگذارد. یا آن مشاهدات درونی است که بین معجزه و غیرمعجزه فرق میگذارد. اگر یک وقت انسان با مشاهدات درونی معجزه را شناخت نظیر راهی را که اویس قرن (رضوان الله علیه) طی کرد. دیگر فریب ساحران را نمیخورد یا اگر مشاهد درونی نبود. با تفکّر عقلی بود که حقیقت معجزه از سایر علوم غریبه امتیاز پیدا کرد و تلازم بین اعجاز و صدق مدّعی نبوّت عقلاً روشن شد کسی که معجزه را با این تفکّر عقلی شناخت باز تن به ذلّت شرک و امثال ذلک نمیدهد. و اگر کسی نه راه مشاهده باطنی که اویس قرن آن راه را طی میکند و نه راه تفکر عقلی که صاحب نظران و علماء آن راه را طی میکنند معجزه را نشناخت فقط با حس معجزه را شناخت حس قدرت فرق بین معجزه و سحر را ندارد. لذا همان طوری که به دنبال موسای کلیم راه افتادند گفتند حق با توست به دنبال سامری هم راه افتادند گفتند حق با توست چون آن عقل است که بین معجزه و غیرمعجزه فرق میگذارد نه حس لذا اصرار قرآن کریم بر این است که یا انسان راه جهاد درونی را طی کند همان راه ادریس و امثال اویس را بپیماید. «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» یا راه تفکرات عقلی را طی کنند با «لعلّکم تتفکّرون» یا «لعلّکم تعقلون» و مانند آن نتیجه بگیرند. لذا فرمود به این که شما این صحنه را از نزدیک دیدید بعد مع ذلک به موسای کلیم گفتید یک خدای دیدنی بیاور. معلوم میشود این مسأله را با عقل نفهمیدید باحس دیدید. وگرنه به موسای کلیم پیشنهاد نمیدادید یک خدای دیدنی بیاور. در سورهٔ مبارکه بقره آیهٔ 55 این است که: «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» کسی که منطقش منطق حس است میگوید من تا نبینم باور نمیکنم اگر معیار شناخت حس باشد چیزی را انسان به هستیش معتقد است که قابل احساس باشد. چیزی که قابل احساس نباشد به هستی او معتقد نیست بنی اسرائیل که گرفتار منطق حس بودند به موسای کلیم عرض میکردند به اینکه خدایی بیاور که ما ببینیم چون معیار شناخت ما حس است و اگر معیار شناخت آنها عقل بود نه این سخن را میگفتند نه با مشاهده آن همه معجزات به عجل سامری احترام میگذاشتند در قسمتهای دیگر هم باز همین مسأله مطرح است که اینها وقتی از دریا گذشتند به موسای کلیم پیشنهاد دادند یک خدای محسوسی برای اینها بیاورد در آیهٔ 138 سورهٔ اعراف این است که «وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ» بعد از گذشت از دریا و مشاهده آن آیهٔ بیّنه برخورد کردند به یک گروهی که بتپرست بودند «قَالُوا یَامُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» همان طوری که اینها یک خدای دیدنی دارند تو هم برای ما یک خدای محسوس قرار بده آنگاه حضرت فرمود: «قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ٭ إِنَّ هؤُلاَءِ مُتَبَّرٌ مَاهُمْ فِیهِ وَبَاطِلٌ مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ» فرمود شما جاهلید و نه عاقل. آنکه دیدنی است که خدا نیست و آنکه مادی است که خدا نیست و آنچه این گروه دارند باطل است این خطر حسگرایی است. امّا اینکه خدای سبحان فرمود: «و اذ فرقنا بکم البحر» این بائ باء سبیّه است منتها سبب غایی نه سبب فاعلی. یعنی برای شما ما دریا را شکافتیم. نه به سبب شما دریا را شکافتیم که شما وسیله باشید نظیر «کتبت بالقلم» بلکه سبب غایی شما بودید یعنی برای شما ما دریا را شکافتیم. آن وسیله فاعلی عصا بود که گفتیم «فاضرب بعصاک البحر» آن ابزاری که با آن دریا را شکافتیم عصا بود. نظیر «کتبت بالقلم» که اینجا سبب فاعلی است یعنی سبب قریب برای انجام کار است. اینکه فرمود: «فاضرب بعصاک البحر» یعنی آن فاعل شکافتن دریا عصای موسیٰ بفرمان ما. امّا شما سبب غایی هستید نه سبب فاعلی. یعنی برای شما ما دریا را شکافتیم نه برای دیگران نشانهاش این است که دیگران را به کام خود فرو برد. دربارهٔ فرعون فرمود: «فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ» ما دریا را برای شما شکافتیم برای دیگری نشکافتیم گرچه آنها آمدند در این شکاف دریا ولی «فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ» ما دریا را فقط برای خاطر شما شکافتیم. «و اذ فرقنابکم البحر» نه سبب شما. اگر بسبب شما شکافته میشد و شما شکافنده بودید که فرعون غرق نمیشد. شکافنده ما هستیم و هدف شکافتن فقط نجات شماست. «فرقنابکم» یعنی «لا جلکم البحر» چون فقط برای نجات شما دریا را شکافتیم دیگران حق عبور نداشتند. غرق شدند.
جواب سؤال: البته اگر کسی بتواند استنباط کند و در مقدمه نماند. امّا اینکه فرمود: «فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ» در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید که خدای سبحان برای هلاکت یک طاغوت مثل فرعون همهٔ زمینهها را فراهم میکند وقتی هیچ راهی برای نجات آن نماند یا دست فرعون، فرعون را میگیرد. فرمود ما اینها را از قصر بیرون آوردیم ما اینها را از باغ بیرون آوردیم ما به اینها گفتیم به دنبال موسیٰ و پیروان موسیٰ حرکت کنید. «فاخرجناهم» ما اینها را از قصر بیرون آوردیم معلوم میشود گاهی اندیشه آدم باعث هلاکت وی است. اگر خدای سبحان بخواهد کسی را بگیرد با فکر او او را میگیرد در بیانات قبل از امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) رسیده است که فرمود: «و أعلموا عباد الله انّ جوارحکم جنوده» فرمود: همهٔ اعضای شما سربازان حقّند. اگر خدا خواست کسی را بگیرد با زبان و اندیشه او، او را میگیرد. فرمود ما فرعون را از باغ بیرون آوردیم. نه تنها ما او را در لبه دریا گرفتیم بلکه او را از خانهاش بیرون آوردیم و اگر او از خانهاش بیرون نمیآمد که به کام دریا فرو نمیرفت در سورهٔ شعرا طلیعه هلاکت فرعون را در آیهٔ 52 اینچنین نقل میکند فرمود: «أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی» ما به موسای کلیم از راه وحی میفهماندیم که این بندگان ما را شبانه از مصر بیرون ببر. اسراء همان سیر فی اللّیل است. ولی بدانید که «انّکم متّبعون» عدهای بدنبال شما حرکت میکنند. اینچنین نیست که شما را رها بکنند. فرعون وقتی شنید موسیٰ با همراهانش از مصر بیرون رفته است دستور داد که همهٔ نظامیان و ارتشیهای او آماده باشند. «فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ» که همه در حال جامع و جمع محشور بشوند و حاضر بشوند حرف فرعون هم این بود. گفت: «إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ» با اینکه بنیاسرائیل فراوان بودند چون نسبت به فرعون و آل فرعون و ستاد و سپاه فرعون کم بودند گفت اینها گروه اندکند. یعنی قلیل نسبی هستند نه قلیل نفسی. نه اینها فی نفسه کم هستند. نسبت به آل فرعون کم هستند. «إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ ٭ وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ ٭ وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ» آنها با اینکه کم هستند ما را خشمگین کردند و ما را به غیظ و غضب آوردهاند کاری کردند که باعث غیظ ما شد و ما جمیع هستیم فراوانیم و هوشمند و فرزانهایم و اینها کم هستند و ما را عصانی کردهاند. آنگاه چه تصمیمی گرفت؟ گفت ما هوشمندیم که میتوانیم از هر خطری بر حذر باشیم و آنها کم هستند و ما را هم عصبانی کردهاند. آنگاه خدای سبحان میفرماید که «فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ٭ وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ» یعنی پیش اینها کریم بود «کَذلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ» ما این جنّات و عیون و باغها و چشمهها را به بنی اسرائیل ارث دادیم آنگاه «فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ» هنگام صبح که فرا رسید آل فرعون به دنبال موسای کلیم (سلاماللهعلیه) و همراهانش حرکت کردند تابع موسیٰ و همراهان موسیٰ شدند که بقیهاش را در جلسات قبل ملاحظه فرمودید که «فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ» منظور آن است که خدا فرمود: ما اینها را از خانهها بیرون کشیدیم ما اینها را به دریا آوردیم ما اینها را به دریا ریختیم. اگر خدا بخواهد کسی را بگیرد با فکر او او را گرفتار میکند چون فکر انسان هم سرباز خداست. اینچنین نیست که جهان سراسرش سربازان الهی باشند و انسان در برابر سربازان خدا باشند. این کریمه «لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ» شامل حال انسان هم میشود یعنی خود انسان هم سرباز خداست لذا فرض ندارد کسی بتواند در برابر خدا مقاومت کند. اگر خود انسان و همهٔ امکانات انسان سرباز خدا بود فرض صحیح ندارد که انسان بتواند در برابر خدا به مبارزه برخیزد. لذا «من صارع الحق صرعه» کسی با حق کشتی بگیرد زمینگیر میشود. امّا اینکه فرمود: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً» کلمه اربعین بیخصوصیّت نیست. از مجموع موارد متفرقه استفاده میشود که برای چهل یک خصیصهای هست. از آنچه که در جریان آفرینش آدم (سلاماللهعلیه) است که چهل صباح تخمیر شده است یا آنچه که دربارهٔ حفظ اربعین حدیث آمده است که این را فریقین از رسول خدا (علیه آلاف التحیّة و الثّناء) نقل کردهاند که: «من حفظ علی امّتی اربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامة فقیهاً» اگر کسی چهل حدیث که به حال امّت اسلامی نافع باشد و بر امّت حفظ کند در روز قیامت فقیه محشور میشود. هر کس آن روز فقیه محشور شد حق شفاعت دارد نه هر کس در دنیا عالم و فقیه بود و با طامّه موت فقاهتش از او رخت بربست اگر کسی بتواند ملکه علمی را آنچنان راسخ نگه بدارد که فشار مرگ این علم را از دست او نگیرد رنج قبر و فشار قبر و برزخ این علم را از دست او نگیر و او در قیامت فقیه محشور بشود آنگاه البته حق شفاعت دارد. اصولاً حسنه را انسان باید طوری انجام بدهد که در بین راه از دستش نیفتد یا از دستش نگیرد. لذا اگر خدای سبحان در بعضی از قسمتها وعده داد اگر کسی کار خیر کرد ما چندین برابر پاداش میدهیم معیار را کار خیر در دنیا نمیداند صرف اینکه کسی در دنیا کار خیر بکند. بلکه معیار را این میداند که «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» نه من فعل حسنه نه هر کسی در دنیا کار خیر کرد ده برابر جزا میگیرد اگر کسی بتواند این کار خیر را آنچنان حفظ کند که در قیامت که میآید در نامه اعمال او کار خیر باشد دیگر کار بد نکند که آن خیرات از بین برود. و آن کار خیر هم برای او ملکه راسخه باشد که بماند و با فشار مرگ از او گرفته نشود با فشار برزخ از او گرفته نشود. اگر دیدید یک سلسله بیماریهای جزئی مثل حصبه و مانند حصبه وقتی به سراغ آدم آمد انسان بعد از بهبودی میبیند بسیاری از مسائلی که خوانده است از یادش میرود مگر هر کسی در قیامت عالم محشور میشود؟ فقیه محشور من شود؟ اگر کسی علم در جانش رسوخ کرد و رسوخ علم با تدریس نیست با عمل است ممکن است انسان در یک رشته چندین سال درس بگوید مدرّس خوبی باشد و این رشته علوم برای او ملکه شده باشد امّا چون عمل نکرد با فشار مرگ از یادش میرود. لذا یوم القیامه عالم محشور نمیشود. اگر کسی در قیامت فقیه محشور شد حق شفاعت دارد یکی از آن افرادی که در قیامت فقیه محشور میشود آن کسی است که چهل حدیث را برای امّت اسلامی حفظ کند. نه چهل حدیث برای خودش حفظ کند. «من حفظ علی امّتی اربعین حدیثاً» یا برای مردم بگوید که با گفتن او مردم روشن بشوند یا چهل حدیث را طوری در جامعه پیاده کند که مردم از پیاده شدن آن احادیث اربعین نورانی بشوند و مانند آن. آن هم علی امّتی با این وسعت آنگاه «بعثه الله یوم القیامة فقیهاً» نه من حفظ اربعین حدیثاً البته این نور فضیلت است و کار کمی نیست امّا نه آنچنان بردی دارد که انسان را در قیامت فقیه محشور کند تا انسان بگوید من هم کسی هستم که حسنه آوردم. چون معیار این است: «من جاء بالحسنة» در قیامت حسنه را بیاورد. وقتی سر از قبر برمیدارد با حسنات باشد یعنی آنچنان نباشد که فشار برزخ این حسنات را از یادش گرفته باشد و ارتباط را قطع کرده باشد. «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» در این حدیث شریف هم که فریقین نقل کردهاند فرمود: «من حفظ علی امّتی اربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامة فقیهاً» اگر کسی چهل حدیث برای امّت اسلامی حفظ کرده است به سود امّت اسلامی حفظ کرده است یوم القیامة فقیه محشور میشود.
جواب سؤال: یعنی اگر کسی سنّت باطله بگذارد. بله.
بنابراین اینکه فرمود: اربعین حدیثاً نشانه آن است که برای اربعین یک خصیصهای است یا آن حدیث معروف که آن را هم عده فراوانی از رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) نقل کردهاند که «من اخلص لله اربعین صباحاً تنفجرینا بیع الحکمة من قلبه علی لسانه» با تعبیرات گوناگون اگر کسی چهل روز با اخلاص بسر ببرد که نشانه آن شب زندهداریها و محاسبات شبانه اوست آنگاه چشمههای حکمت از قلبش بر زبانش جاری است بر قلمش جاری است اینکه فرمود: با اخلاص صبح کند یعنی شب را درست حفظ کرد. وگرنه انسان تمام شب را بخوابد که صبح با اخلاص صبح کند یعنی شب را درست حفظ کرد. وگرنه انسان تمام شب را بخوابد که صبح با اخصلاص صبح نمیکند. «من اصبح لله اربعین صباحاً» یا «اخلص لله اربعین صباحاً» آنگاه است که چشمههای حکمت از قلبش بر زبان و قلم او میجوشد اینکه در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید که خدای سبحان روی شبزندهداری خیلی تکیه میکند برای همان است که «إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِیلاً» شب برای خود یک نشئهای دارد یک عالمی دارد به رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) میفرماید که: «وَمِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً» حالا این طویلاً یا صفت لیل است یا صفت تسبیح است علی ایّ حال یکی بالصّراحه یکی بالالتزام دلالت میکند بر اینکه آنچه مطلوب است تسبیح طولانی شب است. اینکه فرمود: «سَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً» در سورهٔ انسان (دهر) آیهٔ 26 این است که: «وَمِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً» لیلاً و طویلاً یعنی سجّه طائفة طویلة من اللّیل یا سجّح طویلاً فی اللّیل. یکی بالالتزام یکی بالمطابقه دلالت میکند بر این که در شب انسان برنامه دراز مدّتی برای تسبیح داشته باشد هم تسبیح طولانی در شب هم در پارهای طولانی از شب را انسان به تسبیح بپردازد. ایناست که فرمود: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً» هم آن اربعین بینقش نیست هم این لیله بیاثر نیست. امّا اینکه گفته شد «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً» نه یعنی این چهل روز که شد اثر بسیط بر آن اربعین بار است یا «من اخلص لله اربعین صباحاً» اینطور نیست که اگر کسی چهل روز به حال خدا بود و بفکر خدا بود این یک حالت بسیطی دارد که در روز چهلم اثرش ظاهر میشود نه همهٔ اثر بخواهد ظاهر بشود در روز چهلم است البته امّا هر روزی که انسان مخلصاً بسر میبرد گوشهای از گوشههای لطف الهی ظاهر میشود چون گفتهاند این حجابها را که بررسی کردهاند به چهل قسمت تقسیم کردهاند و هر روز برای رفع حجابی از این حجابهای چهارگانه است. آنگاه چون حجاب بین انسان و خدا جز گناه چیز دیگر نیست هر روز گوشهای از این گوشهها کنار میرود و گناهی از گناهان بخشوده میشود. در دعای ابوحمزه ثمالی ملاحظه فرمودید که امام سجّاد (سلاماللهعلیه) عرض میکند خدایا؛ بین خالق و خلق هیچ حجابی نیست مگر گناه خلق. بین خدا و خلق خدا هیچ حجابی نیست مگر گناهان خلق. «و انّک لن تحتجب عن خلقک الاّ ان تحجبهم الاعمال دونک» تو که محبوب نیستی تو که «نور السّموات و الأرض» هستی چه حجابی داری؟ اینکه مردم تو را نمیبینند در اثر اعمال آنهاست عمل حجاب است. و این اخلاص اربعین صباح برای برطرف کردن آن اربعین حجاب است. هر گناهی یک حجاب است و هر اخلاص رفع یک حجاب خواهد بود بنابراین هر روز انسان به مقدار رفع حجاب فیضی میبرد امّا این حجابها با گذشت اربعین بالکلّ از بین میرود قهراً آن فیض تام هم با گرفتن اربعین نصیب انسان میشود و این را هم گفتهاند سی روز ذیالقعده است و ده روز ذی الحجّه گرچه همهٔ ایام سال خوب است. امّا این چهل شبی که موسای کلیم (سلاماللهعلیه) با خدا مواعده بست و خدا به او وعده دیدار داد سی شب ذی القعده و ده شب ذی الحجّه بود. چون اوست که میتواند «و الفجر» باشد «و الشفع و الوتر» باشد. اوست که میتواند تتمه این سیشب باشد و مانند آن. این هم ناظر به اربعین لیلة لذا خدای سبحان فرمود ما در برابر آن همه نعمتهایی که شما از نزدیک دیدید و حس کردید این نعمت معقول را هم به شما دادیم امّا شما دوباره عجل و گوساله را به عنوان اله پذیرفتید و به خود ستم کردید. و ما چون هنوز به آن مقام رشد عقلی نرسیده بودیم باز از شما عفو کردیم. که البته این یک بحث مبسوطی خواهد داشت. که چگونه خدا از اینها عفو کرد با اینکه دستور داد «توبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم» آن باید بحث بشود که چگونه خدا از اینها عفو کرد با اینکه فرمود: دستور آن است که یکدیگر را بکشید (مثلاً). اینکه فرمود: ما به موسای کلیم وعده دادیم به دیدار ما آمد شما در غیبت او عجل را اتّخاذ کردید و به خود ستم کردید. آنگاه فرمود: ما از این ستم شما هم عفو کردیم. «ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» تا شما شاکر این همه نعم باشید و این عفو ما هم یک نعمت جدید است شما در برابر این عفو هم شکر کنید. آنگاه فرمود: «وَإِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» شما که با معجزه نتوانستید بین حق و باطل فرق بگذارید لااقل با براهین عقلی فرق بگذارید. در این کتاب براهین عقلی فراوان است و این کتاب نور دارد ضیاء دارد، این کتاب امام شماست چون خدای سبحان تورات را با عظمت ستود. فرمود: ما به شما فرقان دادیم که بالاخره اینچنین نباشد که یک روزی به دنیا موسای کلیم حرکت کنید یک روز هم به دنبال سامری شما بفهمید که فرق بین معجزه و شعبده و سحر چیست فرق حق و باطل به چیست؟ به حسب دید و حس ممکن است حق و باطل فرق نداشته باشند امّا آن براهین عقلیّه است که انسان را قادر میکند که بین حق و باطل فرق بگذارد آن براهین عقلیّه در تورات هست این هم کتاب است هم فرقان. لذا قرآن را گفتند هم قرآن است هم فرقان، هم قرآن است هم میزان. میزان سنجش حق و باطل همان وحی الهی است وگرنه حس این قدرت را ندارد اگر هم معجزه آیهٔ بیّنه است به استناد تفکر عقلی است نه امر حسّی لذا آنها که اهل معنا هستند در برابر معجزات علمی و قولی خاضعترند تا معجزات فعلی. و دیگران که اهل حس هستند در برابر معجزات فعلی خاضعترند تا معجزات عقلی. آنها که اهل حس هستند هرچه به حسن نزدیکتر باشد زودتر میپذیرند فرمود: ما به شما فرقان دادیم که دیگر یک روزی سامری یک روزی موسیٰ نباشد. یک روزی خدا یک روزی هم عجل نباشد. بالاخره فرق بگذارید. از تورات خدای سبحان اسامی و اوصاف فراوان یاد کرده است. فرمود: این نور است ضیاء است. در سورهٔ مائده آیهٔ 44 فرمود به اینکه «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدىً وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا» فرمود: ما تورات را نازل کردیم که در این تورات هدایت است و نور. برهان عقلی نور است دلیل عقلی نور است. و آنها که از این نور برخوردار بودند و با عقل معجزات موسای کلیم را پذیرفتند در برابر سامری ایستادند. چنانکه از انجیل هم خدای سبحان به همین نام یاد میکند به همین اوصاف در آیهٔ 46 سورهٔ مائده میفرماید: ما به عیسای مسیح انجیل دادیم که این انجیل و خود عیسیٰ (سلاماللهعلیه) سخنان موسای کلیم و تورات را تصدیق میکنند «وَقَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَیْنَاهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدىً وَنُورٌ» «وَمُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ» این نور آن نور را تصدیق میکند، این هدایت آن هدایت را تصدیق میکند. لذا تورات کتاب است یعنی مجموعه قوانین الهی است و فرقان است که با او بین حقّ و باطل فرق گذاشته میشود. معجزه از آن نظر که معجزه است فارق است و فرقان است امّا از آن نظر که یک امر حسّی است فرقان نیست برای اینکه آنها نتوانستند با مشاهده این همه معجزه بین حق و باطل فرق بگذارد دربارهٔ همین تورات فرمود به اینکه آن معجزات را دیدید و نتوانستید فرق بگذارید حالا ما برای شما براهین عقلیه و نوراینّت کتاب آسمانی را نازل کردیم. اگر شما در برابر این کتاب خاضع بودید نعمتهای مادی و معنوی فراراه شما نصب میشود. و اگر در برابر این کتاب سرپیچی کردید از انسانیّت سقوط میکنید. این وعد و وعید را، این تبشیر و انذار را دربارهٔ بنی اسرائیل راجع به تورات دارد چنانکه دربارهٔ انجیل هم مشابه این هست یک قسمش در سورهٔ مائده دربارهٔ تورات و انجیل فرمود که آیهٔ 66: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِم مِن رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ» آنها اگر تورات و انجیل را احیا کنند برکتهای آسمانی و زمینی نصیبشان میشود. اگر تورات و انجیل را اقامه کنند و آنچه که به سوی اینها نازل شده است از وحی آسمانی مثل قرآن کریم احیا کنند و اقامه کنند هم از روزیهای بالا مثل باران مناسب بهره میبرند، هم از تابش آفتهای مناسب بهره میبرند. و هم «من تحت أرجلهم» از محصولات زمین بهره میگیرند و استفاده میکنند یا «لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» آن روزیهایی که از بالا نصیبشان میشود مثل روزیهای علمی و معنوی از آن استفاده میکنند یا روزیهای زمینی مثل روزیهای مادی از آن استفاده میکنند. که این «َأَکَلُوا مِن فَوْقِهِم» ناظر به علوم باشد «و من تحت أرجلهم» راجع به روزیهای مادی باشد چون در سورههایی که قبلاً بحثش گذشت فرمود: «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» از امام صادق (سلاماللهعلیه) رسیده است که فرمود: مقصود از این طعام علم است. انسان نگاه کند ببیند چه علمی یاد میگیرد و از چه کسی یاد میگیرد. «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» ای من علمه علم طعام روح است طعام انسان است. اگر کسی ما أنزل الله را اقامه کند هم از روزیهای بالا مدد میگیرد یعنی علوم و معارف هم از روزیهای زمین استفاده میکند یعنی ارزاق مادی این خاصیت اقامه وحی الهی است. هر دو ناظر به روزی مادی نیست بلکه یکی مادی یکی معنوی. «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِم مِن رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ» که علوم و معارف است «و من تحت أرجلهم» که همین روزیهای مادی است چون روزهای مادی از زمین برمیخیزد. اینها زیر پای آدم است. روزیهای معنوی بنام علوم و معارف بالای سر انسان است. از بالا تنزّل میکند هرگز علم در زمین نیست علم نظیر میوه نیست که از زمین بروید. این دربارهٔ وعده و بشارت وعیدش هم در سورهٔ مبارکه جمعه است آیهٔ 5 فرمود: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَاراً» بجای اینکه همهٔ نعمتهای مادی و معنوی در اختیار او باشد او بارکش دیگران میشود. اگر کسی تورات را اقامه کند از علوم و معارفی که از بالا نازل میشود برخوردار است و از نعم ظاهری که از زمین میروید متنعّم است. و اگر تورات را اقامه نکند کمثل الحمار است. منتها در آیهٔ سورهٔ مائده تورات و انجیل و ما أنزل الهیم ربّهم را ذکر فرمود. امّا در سورهٔ جمعه که اصولاً قسمت مهم محتوای این سوره ناظر به کار بنی اسرائیل و یهودیهاست جریان اینها را ذکر کرد. و این اختصاصی به تورات یهودیها ندارد. انجیل مسیحیها هم همینطور است قرآن مسلمین هم همین طور است چون در آیهٔ سورهٔ مائده فرمود اگر اینها تورات را انجیل را، و ما أنزل الیهم من ربّهم را اقامه کنند «لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» هم از علوم و معارف استفاده میکند هم از روزیهای ظاهری و اگر کسی این قرآن را عمل نکند و پشتسر بگذارد بعد از قبول کردن آن را طرد کند «کمثل الحمار یحمل اسفاراً» از این جهت فرقی بین قرآن و تورات و انجیل نیست. چون در قسمت وعده و بشارت هر سه را کنار هم ذکر کرد. تورات و انجیل «و ما أنزل الیهم من ربّهم» در سورهٔ جمعه چون ناظر به کار یهودیها بود فقط جریان تورات را یادآور شد. و اینچنین نیست که «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ» نباشد. یا «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا القرآن ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ» نباشد. اینچنین نیست بلکه در وعده و در وعید هر سه سهیم هستند.
جواب سؤال: خدای سبحان انسان را با سوء اختیار خود گرفتار رذائل شود یا با حسن اختیار خود از فضائل برخوردار بشود در حال امتحان است. اگر خواست بگیرد او را با همین اعضا و جوارح میگیرد. اول میآزماید و بعد با همان اعضا و جوارح میتواند بگیرد.
جواب سؤال: بله، آنها رنج نمیبرند مثل ملائکه جهنّم که «وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلاَئِکَةً» مسؤولان و سرپرستان جهنّم ملائکه (علیهمالسّلام) هستند اینها رنج نمیبرند.
جواب سؤال: سبب عذاب فقط خود انسان است نعمتهای الهی را بیجا صرف میکند. این اعضا و جوارح جنود الهی هستند و نعمتها اگر کسی این نعم را بیراهه صرف کرد همین نعم که جنود الهی هستند به فرمان اله انسان را میگیرند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است