- 925
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 50 سوره بقره - بخش اول
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 50 سوره بقره - بخش اول
- شکاف دریا به قادریت خداست
- هلاکت فرعونیان و نجات بنی اسرائیل امتحان الهی بود
- خداباوری حسی بنی اسرائیل
- هیچ عملی عامل خود را رها نمی کند
- عبرت آموزی قصص قرآن
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
در آیهٔ قبل فرمود: ما شما را از آل فرعون نجات دادیم که آنها شما را به بدترین وجه شکنجه میکردند و این بلای عظیمی بود از طرف خدای سبحان آنجا روشن شد که بلا یعنی آزمون و امتحان الهی. هم نجات بلا و امتحان الهی هم عذاب بلا و امتحان است. یکی برای آن است که شکر انسان روشن شود دیگر برای آن است که صبر انسان روشن شود. در توضیح نعمت که فرمود: متذکّر نعم من باشید یکی از آن نعمتها این بود که فرمود: «و اذ نجّیناکم من ٰال فرعون» دیگری آن است که فرمود: «و اذ فرقنا بکم البحر» این شکاف دریا هم نعمت است و هم نجات از فرعون. امّا نعمت است برای این که بهترین معجزه برای اینها روشن شد. امّا نجات از فراعنه است برای اینکه بهترین معجزه برای اینها روشن شد. امّا نجات از فراعنه است. برای اینکه فراعنه اینها را تعقیب کردند و خدای سبحان اینها را با شکاف دریا حفظ کرد اینکه فرمود: «و اذ فرقنا بکم البحر» دریا را ما شکافتیم برای اینکه خدای سبحان همان طوری که خالق وصل است خالق فصل است خالق جمع است خالق فرق است هر چه در جهان اتّفاق میافتد در تحت ربوبیّت خدای سبحان است. خود را به عنوان خالق و شکافنده معرفی کرد. فرمود: «قل أعوذ بربّ الفلق» اگر شکافی هست فالق و شکافنده خداست. لذا فرمود: اگر هستی به صورت یک نحل باسق در بیاید ما آن هسته را میشکافیم و درخت میسازیم. و اگر حبّهای به صورت خوشه ظهور میکند ما آن حبّه را میشکافیم و بصورت خوشه در میآوریم لذا زارع حقیقی خدای سبحان است فرمود: «ءَأَنتُمْ تَزرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» و رویاننده درختها هم خدای سبحان است چون فرمود: «فالق الحبّ و النّویٰ» خدای سبحان حبّه و دانهها را میشکافد که با آن خوشه میرویاند. و هسته را میشکافد و با آن درخت میسازد او «فالق الحبّ و النّویٰ» است. چنانکه صبح را میشکافد و با شکاف صبح شب را از بین میبرد که «فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً» پس اگر هرگونه شکافی به خواست خدای سبحان است در این کریمه هم به موسای کلیم دستور داد فرمود: تو با این عصا به دریا بزن وقتی تو به دریا زدی. «فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ» که آن را در سورهٔ شعراء بیان فرمود یعنی این انفاق و شکافی که پیدا شده است به فرمان خدایی است که خالق است در سورهٔ شعراء آیهٔ 63 این است. «فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ» ما به موسای کلیم دستور دادیم که تو با عصا به دریا بزن هم دستور دادیم که این امر را اطاعت کند. آن انفلاق دریا به دستور ماست این تأثیر عصا هم به دستور ماست. «أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ» دریا شکافته شد «فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ» این بنیاسرائیل که فرقه فرقه شدند هر فرقهای از آنها در هر کوچهای از کوچههای دریایی که همانند کوه عظیم و طرد عظیم بود راه را ادامه دادند. پس خدا فالق بحر است و بحر مطیع هست و منفلق امّا اینکه فرمود: «أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ» یعنی عامل قریب برای انفلاق دریا عصای موسی است بعد از اینکه دریا شکافته شد شما راهیان این راههای دریایی هستید لذا این فرقه فرقههایی که پیدا شده است بوسیله شما پیدا شد. فرمود: «و اذ فرقنا بکم البحر» اینچنین نیست که شما به دریا رفتید دریا خود جادههای خاکی شد بلکه طبق آیهٔ سورهٔ شعراء، اول موسای کلیم با عصا به دریا زد دریا منفلق شد جاده خاکی شد آنگاه شما فرقه فرقه از این جاده خاکی گذشتید و برای اینکه احساس خطر نکنید ما دستور دادیم این جاده خاکی خشک باشد، که اصلاً گویا در اینجا آبی نبود. «فاضرب لهم طریقاً فی البحر یبساً» که نم هم نداشته باشد که شما مبادا باز احساس هراس بکنید. مثل اینکه اصلاً اینجا آبی نیامده بود. نه تنها راه باز شد بلکه آن غمها هم فرو رفت. آن خدای سبحان که گاهی به آسمان میگوید ببرا گاهی هم به زمین دستور میدهد که این نمها را فرو ببر. دربارهٔ جریان نوح (سلاماللهعلیه) فرمود: «یا أرض أبلغی ماءک» اینجا هم به آن قطرات ریز و نمهای مانده ته دریا دستور میدهد زمین اینها نشف کند و فرو ببرد که این جاده جاده خشک باشد که گویا اصلاً اینجا آبی نبود. «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً» که در سورهٔ طه بود. بنابراین این کلمه باء هر دو جا استمعمال شد. یکی دربارهٔ عصا که فرمود: «أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ» یکی هم در آیهٔ محل بحث که فرمود: «و اذ فرقنا بکم البحر» امّا ان دو در طول هم هستند نه در عض هم. اول با عصا این دریا شکافته شد راه پیدا شد بعد این راهیان که آمدند چون چند گروه شدند فرقه فرقههایی بوسیله راهیان در دریا پیدا شد و اینکه فرمود: «فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ» یعنی موسیٰ و همهٔ همراهان او نجات پیدا کردند فرعون و همهٔ همراهان او غرق شدند گرچه این تعبیر «فأنجیناکم» ظهور در عموم است و امّا احیاناً ممکن است که یک یا دو نفر نجات پیدا نکرده باشند. چنانکه «اغرقنا ٰال فرعون» گرچه ظهور در عام است امّا ممکن است یک یا دو نفر غرق نشده باشند. برای اینکه این احتمال را از بین ببرد در دو جای قرآن راجع به این دو مطلب یکی سلبی و یکی ایجابی بیان کرد. فرمود: موسای کلیم (سلاماللهعلیه) و همهٔ همراهانش نجات پیدا کردند بدون استثناء و فرعون و همهٔ همراهانش بدون استثناء به کام آب فرورفتند که احدی نجات پیدا نکرد. در سورهٔ اسراء آیهٔ 103 این است فرمود: «فَأَرَادَ أَن یَسْتَفِزَّهُم مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَمَن مَعَهُ جَمِیعاً» او خواست بنی اسرائیل را که پیروان موسای کلیم (سلاماللهعلیه) بودند از زمین بردارد. ما فرعون و همهٔ کسانی که با او بودند غرق کردیم هیچ کدام از آنها نجات پیدا نکردند چنانکه دربارهٔ موسای حکیم (سلاماللهعلیه) میفرماید: «و انجینا موسی و من معه أجمعین» ما هیچکدام از اینها را به هلاکت نرساندیم همهٔ اینها را نجات دادیم اینکه فرمود موسیٰ و همهٔ کسانی که با او بودند ما نجات دادیم برای آن است که احدی خیال نکنند که فردی از اینها از نجات محروم شد تعبیر آن آیهٔ کریمه این است که «وَأَنجَیْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ» ما هیچکدام از اینها را به هلاکت نرساندیم همهٔ اینها را نجات دادیم اینکه فرمود موسی و همهٔ کسانی که با او بودند ما نجات دادیم برای آن است که احدی خیال نکنند که فردی از اینها از نجات محروم شد. تعبیر آن آیهٔ کریمه این است که «وَأَنجَیْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ» که بخواست خدا به آن هم میرسیم مطلب بعدی آن است که اینکه خدای سبحان فرمود: ما این کار را کردیم بیان کرد که این هلاکت فرعونیان به عنوان کیفر آنهاست و این نجات شما به عنوان امتحان است. آنها در برابر کیفر مسؤل نیستند چون از بین رفتند شما در برابر این نعمت مسؤل هستید چون ممتحن هستید لذا در سورهٔ اعراف فرمود: خدای سبحان این کار را کرده است تا ببیند شما چه میکنید. آیهٔ 129 سورهٔ اعراف این است که: بنیاسرائیل گفتند که: «أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» بنیاسرائیل به موسای کلیم عرض کردند. قبل از قیام تو ما یک سلسله رنجهایی میدیدیم بعد از اینکه تو قیام کردی باز همان اذیّتها هست. حضرت فرمود که یک مقدار صابر و بردبار باشید نتیجه به نفع شماست ولی این نتیجهای که بنفع شماست به عنوان یک جزا نیست به عنوان یک بلاست. به عنوان یک امتحان است. خدای سبحان شما را وارث زمین میکند. تا ببینید شما چه میکنید. نه اینکه اینرا به عنوان پاداش به شما داده است که در برابرش مسؤولیت نباشد فرمود: «عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» پس این میشود بلا، میشود امتحان. پس بلا تنها ابتلای دردآور نیست. بلا یعنی آزمایش. فرمود: خدای سبحان شما را از همهٔ خطرات نجات دادو شما را خلیفه آنها در زمین قرار داد تا ببیند چه میکنید. «فینظرون کیف تعلمون» آنگاه روشن میشود که خدای سبحان چرا کاری که دربارهٔ گذشتهها انجام داد به نسل حاضر و نسل فعلی اعلام میکند میفرماید: ما شما را نجات دادیم ما شما را از دریا نجات دادیم شما را از فرعونیان نجات دادیم ببینیم چه میکنید. با اینکه این مربوط به نسل گذشته است و قرآن هم یک کتاب هدایت و نور است نمیخواهد افتخارات خانوادگی یک قوم را بشمارد. که ما گذشتگان شما را چنین پاداشی دادیم. میخواهد بگوید که شما گرچه با گذشتگانتان از نظر شخص فرق دارید ولی این دین همان دین است، این قانون خدا همان قانون است. همان طوری که گذشتگان شما در برابر این قانون خدا همان قانون است همان طوری که گذشتگان شما در برابر این قانون مسؤل بودند شما هم مسؤولید. همان طوری که فرعونیان در برابر قانون مقاومت کردند «من صارع الحقّ صرعه» هر کس با حق کشتی بگیرد، دربیفتد شکست میخورد شما هم اگر با حق دربیفتید شکست میخورید اینچنین نیست که فقط بخواهد افتخارات گذشته را نقل کند. اینکه مرتّب میفرماید: ما شما را نجات دادیم دریا را برای شما منفلق کردیم، شما را از خطر فرعون نجات دادیم، شما را وارث زمین کردیم یعنی هر کس نعمتی به او برسد در برابر این نعمت مسؤل است گرچه افراد فرق میکنند ولی قانون خدا همان قانون است و دین خدا همان دین قرآن کریم همان طوری که در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید آل فرعون و امثال ذلک را مانند علف هرز میداند که میگوید ما اینها را وجین کردیم طرد کردیم آل موسیٰ و آل هارون را مانند شجره طوبیٰ اصل ثابت میداند. آنگاه میفرماید به اینکه: در جهان اینها ثابتند که «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ» اینها حکمرانان جهان هستند اینها همواره در جهان زندهاند. و دیگران که باید هرس بشوند و علف هرز هستند در برابر این شجرههای طوبیٰ میرویند و ما آنها را آنچنان برمیداریم که اصلاً گویا در این زمین علف هرزی نبود. وقتی دربارهٔ اقوام ستمگر سخن میگوید میفرماید ما قوم ثمود را برداشتیم که «کأن لم تغن بالأمس» گویا اصلاً اینجا نبودند. مثل اینکه اینها اصلاً در این سرزمین زندگی نکرده بودند. دیروز اینها در این سرزمین حکومت میکردند سالیان متمادی در این سرزمین حکومت میکردند «الّتی لم یخلق مثلها فی البلاد» بودند. امّا آنچنان اینها را ریشهکن کردیم که هیچ اثری از اینها نیست. این «کان لم تغن بالأمس» نشانه آن است که ما اینها را ریشه کن کردیم. نه از کمر قطع کردیم و ریشه اینها را حفظ کردیم گویا اصلا اینها در این سرزمین نبودند پس با ظالمین خدا اینچنین رفتار میکند که میفرماید ما آنها را ریشهکن کردیم که گویا اصلاً در این سرزمین نبودند دربارهٔ انبیا و اولیا میفرماید به اینکه «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ» اینها یک اصل ثابتی است اینچنین نیست که در جهان گاهی توحید حکومت کند گاهی شرک. در جهان همواره خدا حکومت میکند و توحید شرک و طغیان احیاناً مانند علف هرز در برابر اینها میرویند و خدا اینها را ریشهکن میکند.
جواب سؤال: اینکه خدای سبحان برای هر پیغمبری یک سلسله دشمن قرار میدهد برای این است که اینها را بیازماید اگر همهٔ مردم در برابر انبیا خضوع میکردند که دیگر انبیا با رسالت را به آسانی به مقصد میرساندند آن جهاد اکبر رنجی نداشت. اگر همه میپذیرفتند که مسأله امتحان در کار نبود. فرمود ما در کلّ این نظام اینچنین قرار دادیم که شیاطین انس و جن عددی برای انبیا هستند تا بالاخره آزموده بشوند که آیا صابرند یا نه.
جواب سؤال: یعنی همیشه در این نظام علف هرز میروید نه اینکه این علفهای هرز به هم مرتبط هستند. درختان هستند که بهم مرتبط هستند امّا علفهای هرز خودرو مرتبط نیستند ولی مزرعه بدون علف هرز نخواهد بود. جهان بدون آدم فاسد نخواهد بود.
جواب سؤال: اینکه میفرماید: ما اینها را ریشهکن کردیم یعنی اینها که روئیدهاند یک علف هرز جدیدی هستند نه اینکه از گذشته روئیده باشند.
جواب سؤال: ما اینها را دشمن قرار ندادیم اینها را هم عقل دادیم، هم فطرت دادیم که «فألهمها فجورها و تقویٰها» هم عقل به اینها دادیم که از درون اینها را هدایت کند و هم انبیا و مرسلین فرستادیم که «وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً» قهراً اینها با سوء اختیار خود در برابر انبیاء میایستند.
پس اینکه فرمود: «وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ» برای بیان یک قصه فخرآمیز نیست. برای بیان آن است که سنّت خدا تغییرناپذیر است. شما هم مانند گذشتگان هستید اگر در برابر حق مقاومت کردید مثل اینها مبتلا خواهید شد. و اگر اطاعت کردید مانند پیروان موسای کلیم از هر نجاتی برخوردار هستید. همهٔ پیروان موسیٰ نجات پیدا کردند چنانکه در آن آیه فرمود ما موسیٰ و همهٔ همراهانش را نجات دادیم و همهٔ پیروان فرعون محکوم شدند چنانکه در آیهٔ دیگر فرمود: فرعون و همهٔ فرعونیان را به هلاکت رساندیم و این اصل کلّی الآن هم هست. و امّا اینکه فرمود: «و أنتم تنظرون» برای آن است که شما این مسأله را با لمس و حس دیدهاید. بنیاسرائیل گرفتار حس بودند. آن تفکّرات عقلی در اینها خیلی کم بود لذا گاهی به موسای کلیم عرض میکردند که «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» تا ما خدا را روشن و آشکار نبینیم ایمان نمیآوریم. یا گفتند به اینکه «أرنا الله جهرةً» خدایی که نادیدنی است ما به او مؤمن نیستیم یا با مشاهده همهٔ این معجزات وقتی از دریا گذشتند و قوم بتپرستی را دیدند به موسای کلیم (سلاماللهعلیه) عرض کردند «یَامُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» همان طوری که بتپرستان این منطقه یک خدای دیدنی دارند در برابر او خضوع میکنند تو هم یک خدای دیدنی برای ما قرار بده که ما او را ببینیم و او را اطاعت کنیم. این گرفتار حس بودن این مسائل را هم به دنبال دارد خدای سبحان میفرماید: شما که تا چیزی را نبینید باور نمیکنید و این را هم که از نزدیک دیدید. اصرار کردید که نشانههای دریا اصلاً در این جاده نباشد ما هم که دستور دادیم همهٔ این نمها فررفتند و این راه خشک شد. «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً» این را هم که از نزدیک دیدید با اینکه دیدید چرا انکار میکنید؟ «و أنتم تنظرون» امّا آنچه را که این کتاب نقل میکند چون وحی آسمانی است «ممّا لا ریب فیه» است کلام خداست که «و من اصدق من الله قیلاً» تردیدی در این کلام نیست اول اقرار گرفت فرمود: این اگر کلام خدا نیست مثل این بیاورید چون از آوردن مثل این عاجزید پس یقین داشته باشید این کلام الله است. خدای سبحان هم که اصدق القائلین است پس حرف اصدق القائلین را میپذیریم جریانش هم که در تورات شما تا حدودی هست و از نظر سند تاریخی هم به عنوان متواتر شنیدهاید در این تردیدی ندارید. و امّا اینکه خدای سبحان گاهی تعبیر میکند فرعون و گاهی تعبیر میکند آل فرعون و در این کریمه فرمود ما آل فرعون را عذاب کردیم این نه به آن معناست که فرعون نجات پیدا کرده است. و آل فرعون عذاب شدهاند. اینکه فرمود: «و اغرقنا ال فرعون» یعنی فرعون همراهانش به دلیل اینکه در آن آیه فرمود ما فرعون و همهٔ همراهانش را غرق کردیم و به دلیل اینکه خدای سبحان از خود موسیٰ و همفکران مویٰ به عنوان آل موسیٰ یاد میکند. از هارون و همفکرانش به عنوان آل هارون یاد میکند در سورهٔ مبارکه بقره آیهٔ 248 این است که «وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِن رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ» یعنی مما ترکه موسی و هارون اینها چون سرسلسله کسانی هستند که به این فکر معتقد بودند اینها گفتند آل هارون، آل موسی و مانند آن. این آلها را خدا یک اصل ثابت میداند و حفظ میکند مثل آل یعقوب وقتی خدای سبحان جریان رؤیا را به یوسف صدّیق تفهیم کرد پدر بزرگوارش یعقوب (سلاماللهعلیه) به یوسف فرمود به اینکه یک نعمتی است که خدای سبحان بر آل یعقوب تتمیم کرده است آیهٔ 6 سورهٔ یوسف این است که «وَکَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلَى آلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیْکَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» یعنی این نعمت به گذشته و آینده متصل است. این حلقات متصل است. این شجره طوبی متصل است اینها ثابت هستند. امّا یک وقتی آل فرعون است که به غرق محکوم میشود یک وقتی آل نمرود است به غرق محکوم میشود و مانند آن. امّا اینکه فرمود ما فرعون را غرق کردیم این را به گناه فرعون نسبت میدهد میفرماید: چون اینهاتبهکار بودند «أهلکناهم بذنوبهم» ما با گناهان اینها، اینها را گرفتیم. به وسیله گناهشان. اینها را گرفتیم بعد همان سوء العذاب که بر بنیاسرائیل تحمیل میکردند بصورت سوء العذاب قیامت درآمده است که بر اینها محیط است. در سورهٔ مبارکه غافر آیهٔ 45 و 46 این است فرمود: «فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ ٭ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَعَشِیّاً وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ» چون در بحثهای دیگر قرآنی هست که هر مکری که انسان انجام بدهد به خود آن مکّار برمیگردد. عمل عامل را رها نمیکند. نقشه بد خود نقّاش را در بر میگیرد. «و لا یحیق المکر السیّئی الاّ بأهله» «حاقَ» یعنی احاط. فرمود: هیچ کار بدی نیست مگر این که انسان را فرامیگیرد و انسان زیر سلطه و پوشش آن قرار میگیرد اگر بنی اسرائیل از سوء عذاب فراعنه در رنج بودند و فرعون و آل فرعون بنی اسرائیل را به سوء عذاب تعذیب میکردند همین بدترین عذاب و عذاب بد به صورتی درآمد که «حاق بال فرعون» یعنی احاط بهم در برزخ این عذاب به اینها احاطه پیدا کرد در قیامت همین عذاب شدیدتر شد. چون اینکه فرمود: «حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ» این سوء العذاب را در آیهٔ بعد معنا کرد. فرمود: آن سوء العذاب عبارت از این است: «النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَعَشِیّاً» در هر بامداد و شامگاه آنها را کنار آتش ببرند، بر آتش عرضه میکنند که این ناظر به برزخ است که بامداد و شامگاه مطرح است. امّا «وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ» روزی که قیامت فرا میرسد دستور میدهد که آنها را به شدیدترین عذاب معذّب کنید. پس همین مکر دنیایی که سوء عذاب بود به صورت سوء عذاب در برزخ درآمده است. که «حاق بال فرعون» و اینها را در بر گرفته است. امّا اینکه فرمود: ما اینها را هلاک کردیم در آیات فراوانی است «فأهلکناهم بذنوبهم» ما اینها را به وسیله گناهانشان هلاک کردیم پس گناه پایانش هلاکت است. و آنچه هم که به بنیاسرائیل اعطا فرمود در حدّ یک بلا و آزمایش است نه در حدّ یک اکرام. «فینظر کیف تعملون» است. نگاه کنید ببینید که شما چه میکنید.
جواب سؤال: در سورهٔ مبارکه فجر فرمود که ما کسی را در دنیا با مال تکریم نمیکنیم هر چه اعطا میکنیم آزمایش است.
در سورهٔ مبارکه انفال آیهٔ 51 به بعد این است که «کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ» چون کفر ورزیدند خدای سبحان اینها را به گناهانشان گرفت و به هلاکت رساند. بعد یک اصل کلّی را که در حقیقت حکمت تاریخ است در آیهٔ 52 بیان میکند. میفرماید: «ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَابِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» هرگز خدای سبحان نعمتی را که به یک عده داد تغییر نمیدهد مگر به اینکه آن مردم متنعّم تغییر روش بدهند. بعد آیهٔ 54 جریان آل فرعون را دوباره ذکر میکند میفرماید: «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ» ایننعمتها و آن روحیهها را تغییر دادند «فأهلکناهم بذنوبهم و اغرقنا ال فرعون و کلّ کانوا ظالمین» این نشانه آن است که نمیخواهد به بنی اسرائیل بفرماید به اینکه شما یک گذشتگانی دارید که از یک افتخارات تاریخی برخوردارند. چون قرآن کتاب قصه و تاریخ نیست. که سرگذشت دیگران را نقل کند که یک عده را تکریم کند و یک عده را تحقیر کند کتاب نور هدایت است. فرمود: ما گذشتگان شما را هم اکرام نکردیم آزمودیم اینکه میگویید تاریخ برای عبرت است یعنی اینکه شما عبور کنید از خصیصههایی که دارید به فضیلتهای دیگر اگر کسی تاریخ را بخواند و از خصیصهای که دارد عبور نکند عبرت نگرفت او قصّاص است. او از تاریخ چیزی یاد نمیگیرد قرآن کریم که کتاب قصه و تاریخ نیست کتاب نور هدایت است. جریان هیچ پیغمبری به صورت قصه تاریخی نقل نشده است. یعنی با اینکه جریان موسای کلیم چندین بار ذکر شده است امّا سرگذشت موسی، تاریخ موسی، قصه موسی، در قرآن کریم نیست. آن نکات آموزنده و اساسی درخشان تاریخ را ذکر میکند تا انسان عبور کند و عبرت بگیرد حمل بر تصادف نکند. برای او ثابت بشود که این نظام با قانون الهی میگردد و لا غیر. «ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَابِأَنْفُسِهِمْ» در وسط قصه فرعون و موسی این سنّت الهی را ذکر میکند فرمود ما تغییر روش نمیدهیم هرگز نعمتی را که به فرد یا گروهی دادیم نمیگیریم مگر اینکه آنها روحیهشان را عوض کنند و هر که عوض کرد ما میگیریم این قصه گفتن نه یعنی کتاب قصه است. لذا سرگذشت او نیست مثلاً در چه تاریخ و چه روز و چه هفته و کدام ماه این به زندان افتاد که مربوط به قسمتهای تاریخ داستان است اصلاً در قرآن نیست. امّا شما میبینید از خلال این داستانها ایننکته را نقل میکند: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی» چه تاریخی به زندان افتاد چه روزی به زندان افتاد زندان در کجا بود اینها را اصلاً در قسمتی که قصه است هیچ نقل نمیکند فقط آن روح تاریخ را میگوید که یوسف گفت پروردگارا زندان میروم ولی تن به آلوگی نمیدهم این روح تاریخ است و هدایت است و هدایت است. فرق قرآن با کتاب تاریخ و قصه آن است که آنها داستاننویس هستند و سرگذشت نقل میکنند. این حکمت است نور است. نور کار ندارد که این چه در سال میلادی یا در چه سال ابراهیمی بود یا در کدام سال هجری بود بالاخره هر قومی یک تاریخی داشتند. اینها را هیچ نقل نمیکند. امّا یک مورّخ است که به دنبال جزئیّات قصه میگردد. قرآن کاری به اینها ندارد. سرگذشت هیچ پیغمبری هم در قرآن بصورت قصه نیست. آن فرازهایی آموزندهاش است. بنابراین اینکه خطاب میکند. یا بنیاسرائیل. یعنی یا ناس. مردم یا سنّت خدا این است که هر چه داد در برابر آن مسئولیت میخواهد دو سنت خدا آن است نعمتی را که داد تا خود متنعّمین تغییر روحیه ندادهاند خدا عوض نمیکند. سه سنّت خدا آن است که اگر کسی در برابر این دو بایستد او را ریشهکن کند. «کأن لم تغن بالأمس» این نظیر آیهٔ سورهٔ سبأ بود که فرمود «و جعلناهم احادیث» یعنی ما اینها را احدوثه کردیم، اثری از اینها در زمین نیست. فقط داستانها در زبانها مانده است. امّا دربارهٔ انبیا و اولیا که میرسد میفرماید «بقیّة الله خیر لکم» اینها «بقیّة الله» هستند، اینها را خدا نگه داشت. معلوم میشود اینچنین نیست که گاهی باطل در جهان حکومت کند گاهی حق. اینچنین نیست که جهان حسابی نداشته باشد «قد افلح الیوم من استعلی» اینچنین نیست که هر که زد و بند کرد برد. جهان یک صاحب دارد که خداست و یک نظم دارد و آن شجره طوبای توحید است و هر که در برابر این شجره طوبیٰ به عنوان علف هرز سبز بشود خدا ریشهکن میکند گاهی تعبیرش این است که ما اینها را احادیث قرار دادیم احدوثه قرار دادیم گاهی میفرماید با اینکه قوم عاد و قوم ثمود که دربارهٔ «ارم ذات العماد» میگوید «الّتی لم یخلق مثلها فی البلاد» میگوید: «تنحتون من الجبال بیوتاً فارهین» و میگوید امکانات قشلاقی و ییلاقی اینها یسابقه بود مع ذلک میگوید ما آنچنان آنها و آثار آنها برداشتیم که گویا اینها اصلاً در این سرزمین نبودند. «کان لم تغن بالأمس» چون اگر یک کسی دیروز در جایی بود بالاخره یک رد پایی دارد. فرمود: گویا اصلاً اینها در این سرزمین زندگی نکردهاند بنابراین وقتی انسان از پشت بام عالم، عالم را نگاه میکند با دید خدایی که ربّ عالمین است. از بالا نگاه میکند میبیند نقشه نقشه خوبی است. و همین طور حق دارد میگردد تا برسد به ظهور حضرت ولی عصر (أرواحنا فداه) که «لیظهره علی الدّین کلّه» بشود. این نظم عالم است و آنچه که به عنوان گناه است امر عارضی است و در نظام عالم گناه راه ندارد و هرگز نباید گفت این همه خونریزی چون خونریزها معدودند و انسانها ی شریف زیاد هستند. اگر کسی میشنود فلان جا هزار نفر کشته شد یا یک انسان فاسد کشته شد گرچه فساد زیاد است امّا فاسدین زیاد نیستند گرچه هلاکت زیاد است امّا مهلکین زیاد نیستند ارقام و آمار قیاصره و سلاطین و امثال ذلک کم است. عدد مفسرین کم هستند مظلومین زیادند اگر شما میشنوید یک جا یک کارخانهای یک کارگاهی بوسیله استکبار منفجر شد بیش از دو هزار یا بیشتر و کمتر هندیها آسیب دیدند نه برای آن است که جنایتکاران زیادند. جنایت دیدهها زیادند طبع عالم این است. احیاناً چند تا علف هرز سبز میشود عالم با این دید نگریسته میشود. اگر عالم با این دید نگریسته شد انسان اطمینان بهتری پیدا میکنند و نظم را میبیند نه اینکه آمار مظلومها را به حساب آمار ظالمین بیاورد. یک خطّ مستقیم است خط صفوت است که خدای سبحان فرمود ما این مصطفیٰها را حفظ کردهایم ال عمران، آل ابراهیم، آل موسیٰ، آل هارون، آل یعقوب را حفظ کردیم. اینها در زمین ماندهاند فکر و کتاب و دینشان در زمین مانده است بقیّه را ما ریشهکن کردیم بعد فرمود این مربوط به گذشتهها نیست. الآن هم همینطور است. اینکه پشت سر هم خطاب میکند میفرماید: «یا بنی اسرائیل» یک قدری جلوتر برویم میبینیم مثل این است که بفرماید یا اهل الکتاب یک قدری جلوتر میرویم مثل این است که بفرماید «یا أیّها الّذین ٰامنوا» یک قدری جلوتر برویم مثل آن است که بفرماید «یا أیّها النّاس».
جواب سؤال: اینها آگاه نیستند نه اینکه اینها ظالمند، در برابر حق میایستند. اینها را باید روشن کرد تو اینها را روشن کن. دست ستمکار را قطع کن تا اینها حق را تشخیص بدهند و بفهمند. طبعاً اینچنین هستند امّا اینکه فرمود «یا أیّها النّاس» یعنی اختصاصی به احدی ندارد. شما نوع مسائلی که گاهی به یک طائفه خاص خطاب میکند میبینید همان مطلب را به بنیاسرائیل یا اهل کتاب یا مؤمنین و سرانجام به همهٔ مردم خطاب میکند. میفرماید: «یا أیّها النّاس» پس اینچنین نیست که یک فخر تاریخی بنیاسرائیل را خواسته باشد بفرماید.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- شکاف دریا به قادریت خداست
- هلاکت فرعونیان و نجات بنی اسرائیل امتحان الهی بود
- خداباوری حسی بنی اسرائیل
- هیچ عملی عامل خود را رها نمی کند
- عبرت آموزی قصص قرآن
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
در آیهٔ قبل فرمود: ما شما را از آل فرعون نجات دادیم که آنها شما را به بدترین وجه شکنجه میکردند و این بلای عظیمی بود از طرف خدای سبحان آنجا روشن شد که بلا یعنی آزمون و امتحان الهی. هم نجات بلا و امتحان الهی هم عذاب بلا و امتحان است. یکی برای آن است که شکر انسان روشن شود دیگر برای آن است که صبر انسان روشن شود. در توضیح نعمت که فرمود: متذکّر نعم من باشید یکی از آن نعمتها این بود که فرمود: «و اذ نجّیناکم من ٰال فرعون» دیگری آن است که فرمود: «و اذ فرقنا بکم البحر» این شکاف دریا هم نعمت است و هم نجات از فرعون. امّا نعمت است برای این که بهترین معجزه برای اینها روشن شد. امّا نجات از فراعنه است برای اینکه بهترین معجزه برای اینها روشن شد. امّا نجات از فراعنه است. برای اینکه فراعنه اینها را تعقیب کردند و خدای سبحان اینها را با شکاف دریا حفظ کرد اینکه فرمود: «و اذ فرقنا بکم البحر» دریا را ما شکافتیم برای اینکه خدای سبحان همان طوری که خالق وصل است خالق فصل است خالق جمع است خالق فرق است هر چه در جهان اتّفاق میافتد در تحت ربوبیّت خدای سبحان است. خود را به عنوان خالق و شکافنده معرفی کرد. فرمود: «قل أعوذ بربّ الفلق» اگر شکافی هست فالق و شکافنده خداست. لذا فرمود: اگر هستی به صورت یک نحل باسق در بیاید ما آن هسته را میشکافیم و درخت میسازیم. و اگر حبّهای به صورت خوشه ظهور میکند ما آن حبّه را میشکافیم و بصورت خوشه در میآوریم لذا زارع حقیقی خدای سبحان است فرمود: «ءَأَنتُمْ تَزرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» و رویاننده درختها هم خدای سبحان است چون فرمود: «فالق الحبّ و النّویٰ» خدای سبحان حبّه و دانهها را میشکافد که با آن خوشه میرویاند. و هسته را میشکافد و با آن درخت میسازد او «فالق الحبّ و النّویٰ» است. چنانکه صبح را میشکافد و با شکاف صبح شب را از بین میبرد که «فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً» پس اگر هرگونه شکافی به خواست خدای سبحان است در این کریمه هم به موسای کلیم دستور داد فرمود: تو با این عصا به دریا بزن وقتی تو به دریا زدی. «فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ» که آن را در سورهٔ شعراء بیان فرمود یعنی این انفاق و شکافی که پیدا شده است به فرمان خدایی است که خالق است در سورهٔ شعراء آیهٔ 63 این است. «فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ» ما به موسای کلیم دستور دادیم که تو با عصا به دریا بزن هم دستور دادیم که این امر را اطاعت کند. آن انفلاق دریا به دستور ماست این تأثیر عصا هم به دستور ماست. «أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ» دریا شکافته شد «فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ» این بنیاسرائیل که فرقه فرقه شدند هر فرقهای از آنها در هر کوچهای از کوچههای دریایی که همانند کوه عظیم و طرد عظیم بود راه را ادامه دادند. پس خدا فالق بحر است و بحر مطیع هست و منفلق امّا اینکه فرمود: «أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ» یعنی عامل قریب برای انفلاق دریا عصای موسی است بعد از اینکه دریا شکافته شد شما راهیان این راههای دریایی هستید لذا این فرقه فرقههایی که پیدا شده است بوسیله شما پیدا شد. فرمود: «و اذ فرقنا بکم البحر» اینچنین نیست که شما به دریا رفتید دریا خود جادههای خاکی شد بلکه طبق آیهٔ سورهٔ شعراء، اول موسای کلیم با عصا به دریا زد دریا منفلق شد جاده خاکی شد آنگاه شما فرقه فرقه از این جاده خاکی گذشتید و برای اینکه احساس خطر نکنید ما دستور دادیم این جاده خاکی خشک باشد، که اصلاً گویا در اینجا آبی نبود. «فاضرب لهم طریقاً فی البحر یبساً» که نم هم نداشته باشد که شما مبادا باز احساس هراس بکنید. مثل اینکه اصلاً اینجا آبی نیامده بود. نه تنها راه باز شد بلکه آن غمها هم فرو رفت. آن خدای سبحان که گاهی به آسمان میگوید ببرا گاهی هم به زمین دستور میدهد که این نمها را فرو ببر. دربارهٔ جریان نوح (سلاماللهعلیه) فرمود: «یا أرض أبلغی ماءک» اینجا هم به آن قطرات ریز و نمهای مانده ته دریا دستور میدهد زمین اینها نشف کند و فرو ببرد که این جاده جاده خشک باشد که گویا اصلاً اینجا آبی نبود. «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً» که در سورهٔ طه بود. بنابراین این کلمه باء هر دو جا استمعمال شد. یکی دربارهٔ عصا که فرمود: «أَنِ اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ» یکی هم در آیهٔ محل بحث که فرمود: «و اذ فرقنا بکم البحر» امّا ان دو در طول هم هستند نه در عض هم. اول با عصا این دریا شکافته شد راه پیدا شد بعد این راهیان که آمدند چون چند گروه شدند فرقه فرقههایی بوسیله راهیان در دریا پیدا شد و اینکه فرمود: «فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ» یعنی موسیٰ و همهٔ همراهان او نجات پیدا کردند فرعون و همهٔ همراهان او غرق شدند گرچه این تعبیر «فأنجیناکم» ظهور در عموم است و امّا احیاناً ممکن است که یک یا دو نفر نجات پیدا نکرده باشند. چنانکه «اغرقنا ٰال فرعون» گرچه ظهور در عام است امّا ممکن است یک یا دو نفر غرق نشده باشند. برای اینکه این احتمال را از بین ببرد در دو جای قرآن راجع به این دو مطلب یکی سلبی و یکی ایجابی بیان کرد. فرمود: موسای کلیم (سلاماللهعلیه) و همهٔ همراهانش نجات پیدا کردند بدون استثناء و فرعون و همهٔ همراهانش بدون استثناء به کام آب فرورفتند که احدی نجات پیدا نکرد. در سورهٔ اسراء آیهٔ 103 این است فرمود: «فَأَرَادَ أَن یَسْتَفِزَّهُم مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَمَن مَعَهُ جَمِیعاً» او خواست بنی اسرائیل را که پیروان موسای کلیم (سلاماللهعلیه) بودند از زمین بردارد. ما فرعون و همهٔ کسانی که با او بودند غرق کردیم هیچ کدام از آنها نجات پیدا نکردند چنانکه دربارهٔ موسای حکیم (سلاماللهعلیه) میفرماید: «و انجینا موسی و من معه أجمعین» ما هیچکدام از اینها را به هلاکت نرساندیم همهٔ اینها را نجات دادیم اینکه فرمود موسیٰ و همهٔ کسانی که با او بودند ما نجات دادیم برای آن است که احدی خیال نکنند که فردی از اینها از نجات محروم شد تعبیر آن آیهٔ کریمه این است که «وَأَنجَیْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ» ما هیچکدام از اینها را به هلاکت نرساندیم همهٔ اینها را نجات دادیم اینکه فرمود موسی و همهٔ کسانی که با او بودند ما نجات دادیم برای آن است که احدی خیال نکنند که فردی از اینها از نجات محروم شد. تعبیر آن آیهٔ کریمه این است که «وَأَنجَیْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ» که بخواست خدا به آن هم میرسیم مطلب بعدی آن است که اینکه خدای سبحان فرمود: ما این کار را کردیم بیان کرد که این هلاکت فرعونیان به عنوان کیفر آنهاست و این نجات شما به عنوان امتحان است. آنها در برابر کیفر مسؤل نیستند چون از بین رفتند شما در برابر این نعمت مسؤل هستید چون ممتحن هستید لذا در سورهٔ اعراف فرمود: خدای سبحان این کار را کرده است تا ببیند شما چه میکنید. آیهٔ 129 سورهٔ اعراف این است که: بنیاسرائیل گفتند که: «أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» بنیاسرائیل به موسای کلیم عرض کردند. قبل از قیام تو ما یک سلسله رنجهایی میدیدیم بعد از اینکه تو قیام کردی باز همان اذیّتها هست. حضرت فرمود که یک مقدار صابر و بردبار باشید نتیجه به نفع شماست ولی این نتیجهای که بنفع شماست به عنوان یک جزا نیست به عنوان یک بلاست. به عنوان یک امتحان است. خدای سبحان شما را وارث زمین میکند. تا ببینید شما چه میکنید. نه اینکه اینرا به عنوان پاداش به شما داده است که در برابرش مسؤولیت نباشد فرمود: «عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» پس این میشود بلا، میشود امتحان. پس بلا تنها ابتلای دردآور نیست. بلا یعنی آزمایش. فرمود: خدای سبحان شما را از همهٔ خطرات نجات دادو شما را خلیفه آنها در زمین قرار داد تا ببیند چه میکنید. «فینظرون کیف تعلمون» آنگاه روشن میشود که خدای سبحان چرا کاری که دربارهٔ گذشتهها انجام داد به نسل حاضر و نسل فعلی اعلام میکند میفرماید: ما شما را نجات دادیم ما شما را از دریا نجات دادیم شما را از فرعونیان نجات دادیم ببینیم چه میکنید. با اینکه این مربوط به نسل گذشته است و قرآن هم یک کتاب هدایت و نور است نمیخواهد افتخارات خانوادگی یک قوم را بشمارد. که ما گذشتگان شما را چنین پاداشی دادیم. میخواهد بگوید که شما گرچه با گذشتگانتان از نظر شخص فرق دارید ولی این دین همان دین است، این قانون خدا همان قانون است. همان طوری که گذشتگان شما در برابر این قانون خدا همان قانون است همان طوری که گذشتگان شما در برابر این قانون مسؤل بودند شما هم مسؤولید. همان طوری که فرعونیان در برابر قانون مقاومت کردند «من صارع الحقّ صرعه» هر کس با حق کشتی بگیرد، دربیفتد شکست میخورد شما هم اگر با حق دربیفتید شکست میخورید اینچنین نیست که فقط بخواهد افتخارات گذشته را نقل کند. اینکه مرتّب میفرماید: ما شما را نجات دادیم دریا را برای شما منفلق کردیم، شما را از خطر فرعون نجات دادیم، شما را وارث زمین کردیم یعنی هر کس نعمتی به او برسد در برابر این نعمت مسؤل است گرچه افراد فرق میکنند ولی قانون خدا همان قانون است و دین خدا همان دین قرآن کریم همان طوری که در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید آل فرعون و امثال ذلک را مانند علف هرز میداند که میگوید ما اینها را وجین کردیم طرد کردیم آل موسیٰ و آل هارون را مانند شجره طوبیٰ اصل ثابت میداند. آنگاه میفرماید به اینکه: در جهان اینها ثابتند که «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ» اینها حکمرانان جهان هستند اینها همواره در جهان زندهاند. و دیگران که باید هرس بشوند و علف هرز هستند در برابر این شجرههای طوبیٰ میرویند و ما آنها را آنچنان برمیداریم که اصلاً گویا در این زمین علف هرزی نبود. وقتی دربارهٔ اقوام ستمگر سخن میگوید میفرماید ما قوم ثمود را برداشتیم که «کأن لم تغن بالأمس» گویا اصلاً اینجا نبودند. مثل اینکه اینها اصلاً در این سرزمین زندگی نکرده بودند. دیروز اینها در این سرزمین حکومت میکردند سالیان متمادی در این سرزمین حکومت میکردند «الّتی لم یخلق مثلها فی البلاد» بودند. امّا آنچنان اینها را ریشهکن کردیم که هیچ اثری از اینها نیست. این «کان لم تغن بالأمس» نشانه آن است که ما اینها را ریشه کن کردیم. نه از کمر قطع کردیم و ریشه اینها را حفظ کردیم گویا اصلا اینها در این سرزمین نبودند پس با ظالمین خدا اینچنین رفتار میکند که میفرماید ما آنها را ریشهکن کردیم که گویا اصلاً در این سرزمین نبودند دربارهٔ انبیا و اولیا میفرماید به اینکه «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ» اینها یک اصل ثابتی است اینچنین نیست که در جهان گاهی توحید حکومت کند گاهی شرک. در جهان همواره خدا حکومت میکند و توحید شرک و طغیان احیاناً مانند علف هرز در برابر اینها میرویند و خدا اینها را ریشهکن میکند.
جواب سؤال: اینکه خدای سبحان برای هر پیغمبری یک سلسله دشمن قرار میدهد برای این است که اینها را بیازماید اگر همهٔ مردم در برابر انبیا خضوع میکردند که دیگر انبیا با رسالت را به آسانی به مقصد میرساندند آن جهاد اکبر رنجی نداشت. اگر همه میپذیرفتند که مسأله امتحان در کار نبود. فرمود ما در کلّ این نظام اینچنین قرار دادیم که شیاطین انس و جن عددی برای انبیا هستند تا بالاخره آزموده بشوند که آیا صابرند یا نه.
جواب سؤال: یعنی همیشه در این نظام علف هرز میروید نه اینکه این علفهای هرز به هم مرتبط هستند. درختان هستند که بهم مرتبط هستند امّا علفهای هرز خودرو مرتبط نیستند ولی مزرعه بدون علف هرز نخواهد بود. جهان بدون آدم فاسد نخواهد بود.
جواب سؤال: اینکه میفرماید: ما اینها را ریشهکن کردیم یعنی اینها که روئیدهاند یک علف هرز جدیدی هستند نه اینکه از گذشته روئیده باشند.
جواب سؤال: ما اینها را دشمن قرار ندادیم اینها را هم عقل دادیم، هم فطرت دادیم که «فألهمها فجورها و تقویٰها» هم عقل به اینها دادیم که از درون اینها را هدایت کند و هم انبیا و مرسلین فرستادیم که «وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً» قهراً اینها با سوء اختیار خود در برابر انبیاء میایستند.
پس اینکه فرمود: «وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ» برای بیان یک قصه فخرآمیز نیست. برای بیان آن است که سنّت خدا تغییرناپذیر است. شما هم مانند گذشتگان هستید اگر در برابر حق مقاومت کردید مثل اینها مبتلا خواهید شد. و اگر اطاعت کردید مانند پیروان موسای کلیم از هر نجاتی برخوردار هستید. همهٔ پیروان موسیٰ نجات پیدا کردند چنانکه در آن آیه فرمود ما موسیٰ و همهٔ همراهانش را نجات دادیم و همهٔ پیروان فرعون محکوم شدند چنانکه در آیهٔ دیگر فرمود: فرعون و همهٔ فرعونیان را به هلاکت رساندیم و این اصل کلّی الآن هم هست. و امّا اینکه فرمود: «و أنتم تنظرون» برای آن است که شما این مسأله را با لمس و حس دیدهاید. بنیاسرائیل گرفتار حس بودند. آن تفکّرات عقلی در اینها خیلی کم بود لذا گاهی به موسای کلیم عرض میکردند که «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» تا ما خدا را روشن و آشکار نبینیم ایمان نمیآوریم. یا گفتند به اینکه «أرنا الله جهرةً» خدایی که نادیدنی است ما به او مؤمن نیستیم یا با مشاهده همهٔ این معجزات وقتی از دریا گذشتند و قوم بتپرستی را دیدند به موسای کلیم (سلاماللهعلیه) عرض کردند «یَامُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» همان طوری که بتپرستان این منطقه یک خدای دیدنی دارند در برابر او خضوع میکنند تو هم یک خدای دیدنی برای ما قرار بده که ما او را ببینیم و او را اطاعت کنیم. این گرفتار حس بودن این مسائل را هم به دنبال دارد خدای سبحان میفرماید: شما که تا چیزی را نبینید باور نمیکنید و این را هم که از نزدیک دیدید. اصرار کردید که نشانههای دریا اصلاً در این جاده نباشد ما هم که دستور دادیم همهٔ این نمها فررفتند و این راه خشک شد. «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً» این را هم که از نزدیک دیدید با اینکه دیدید چرا انکار میکنید؟ «و أنتم تنظرون» امّا آنچه را که این کتاب نقل میکند چون وحی آسمانی است «ممّا لا ریب فیه» است کلام خداست که «و من اصدق من الله قیلاً» تردیدی در این کلام نیست اول اقرار گرفت فرمود: این اگر کلام خدا نیست مثل این بیاورید چون از آوردن مثل این عاجزید پس یقین داشته باشید این کلام الله است. خدای سبحان هم که اصدق القائلین است پس حرف اصدق القائلین را میپذیریم جریانش هم که در تورات شما تا حدودی هست و از نظر سند تاریخی هم به عنوان متواتر شنیدهاید در این تردیدی ندارید. و امّا اینکه خدای سبحان گاهی تعبیر میکند فرعون و گاهی تعبیر میکند آل فرعون و در این کریمه فرمود ما آل فرعون را عذاب کردیم این نه به آن معناست که فرعون نجات پیدا کرده است. و آل فرعون عذاب شدهاند. اینکه فرمود: «و اغرقنا ال فرعون» یعنی فرعون همراهانش به دلیل اینکه در آن آیه فرمود ما فرعون و همهٔ همراهانش را غرق کردیم و به دلیل اینکه خدای سبحان از خود موسیٰ و همفکران مویٰ به عنوان آل موسیٰ یاد میکند. از هارون و همفکرانش به عنوان آل هارون یاد میکند در سورهٔ مبارکه بقره آیهٔ 248 این است که «وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِن رَبِّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ» یعنی مما ترکه موسی و هارون اینها چون سرسلسله کسانی هستند که به این فکر معتقد بودند اینها گفتند آل هارون، آل موسی و مانند آن. این آلها را خدا یک اصل ثابت میداند و حفظ میکند مثل آل یعقوب وقتی خدای سبحان جریان رؤیا را به یوسف صدّیق تفهیم کرد پدر بزرگوارش یعقوب (سلاماللهعلیه) به یوسف فرمود به اینکه یک نعمتی است که خدای سبحان بر آل یعقوب تتمیم کرده است آیهٔ 6 سورهٔ یوسف این است که «وَکَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلَى آلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیْکَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» یعنی این نعمت به گذشته و آینده متصل است. این حلقات متصل است. این شجره طوبی متصل است اینها ثابت هستند. امّا یک وقتی آل فرعون است که به غرق محکوم میشود یک وقتی آل نمرود است به غرق محکوم میشود و مانند آن. امّا اینکه فرمود ما فرعون را غرق کردیم این را به گناه فرعون نسبت میدهد میفرماید: چون اینهاتبهکار بودند «أهلکناهم بذنوبهم» ما با گناهان اینها، اینها را گرفتیم. به وسیله گناهشان. اینها را گرفتیم بعد همان سوء العذاب که بر بنیاسرائیل تحمیل میکردند بصورت سوء العذاب قیامت درآمده است که بر اینها محیط است. در سورهٔ مبارکه غافر آیهٔ 45 و 46 این است فرمود: «فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ ٭ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَعَشِیّاً وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ» چون در بحثهای دیگر قرآنی هست که هر مکری که انسان انجام بدهد به خود آن مکّار برمیگردد. عمل عامل را رها نمیکند. نقشه بد خود نقّاش را در بر میگیرد. «و لا یحیق المکر السیّئی الاّ بأهله» «حاقَ» یعنی احاط. فرمود: هیچ کار بدی نیست مگر این که انسان را فرامیگیرد و انسان زیر سلطه و پوشش آن قرار میگیرد اگر بنی اسرائیل از سوء عذاب فراعنه در رنج بودند و فرعون و آل فرعون بنی اسرائیل را به سوء عذاب تعذیب میکردند همین بدترین عذاب و عذاب بد به صورتی درآمد که «حاق بال فرعون» یعنی احاط بهم در برزخ این عذاب به اینها احاطه پیدا کرد در قیامت همین عذاب شدیدتر شد. چون اینکه فرمود: «حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ» این سوء العذاب را در آیهٔ بعد معنا کرد. فرمود: آن سوء العذاب عبارت از این است: «النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَعَشِیّاً» در هر بامداد و شامگاه آنها را کنار آتش ببرند، بر آتش عرضه میکنند که این ناظر به برزخ است که بامداد و شامگاه مطرح است. امّا «وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ» روزی که قیامت فرا میرسد دستور میدهد که آنها را به شدیدترین عذاب معذّب کنید. پس همین مکر دنیایی که سوء عذاب بود به صورت سوء عذاب در برزخ درآمده است. که «حاق بال فرعون» و اینها را در بر گرفته است. امّا اینکه فرمود: ما اینها را هلاک کردیم در آیات فراوانی است «فأهلکناهم بذنوبهم» ما اینها را به وسیله گناهانشان هلاک کردیم پس گناه پایانش هلاکت است. و آنچه هم که به بنیاسرائیل اعطا فرمود در حدّ یک بلا و آزمایش است نه در حدّ یک اکرام. «فینظر کیف تعملون» است. نگاه کنید ببینید که شما چه میکنید.
جواب سؤال: در سورهٔ مبارکه فجر فرمود که ما کسی را در دنیا با مال تکریم نمیکنیم هر چه اعطا میکنیم آزمایش است.
در سورهٔ مبارکه انفال آیهٔ 51 به بعد این است که «کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ» چون کفر ورزیدند خدای سبحان اینها را به گناهانشان گرفت و به هلاکت رساند. بعد یک اصل کلّی را که در حقیقت حکمت تاریخ است در آیهٔ 52 بیان میکند. میفرماید: «ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَابِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» هرگز خدای سبحان نعمتی را که به یک عده داد تغییر نمیدهد مگر به اینکه آن مردم متنعّم تغییر روش بدهند. بعد آیهٔ 54 جریان آل فرعون را دوباره ذکر میکند میفرماید: «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ» ایننعمتها و آن روحیهها را تغییر دادند «فأهلکناهم بذنوبهم و اغرقنا ال فرعون و کلّ کانوا ظالمین» این نشانه آن است که نمیخواهد به بنی اسرائیل بفرماید به اینکه شما یک گذشتگانی دارید که از یک افتخارات تاریخی برخوردارند. چون قرآن کتاب قصه و تاریخ نیست. که سرگذشت دیگران را نقل کند که یک عده را تکریم کند و یک عده را تحقیر کند کتاب نور هدایت است. فرمود: ما گذشتگان شما را هم اکرام نکردیم آزمودیم اینکه میگویید تاریخ برای عبرت است یعنی اینکه شما عبور کنید از خصیصههایی که دارید به فضیلتهای دیگر اگر کسی تاریخ را بخواند و از خصیصهای که دارد عبور نکند عبرت نگرفت او قصّاص است. او از تاریخ چیزی یاد نمیگیرد قرآن کریم که کتاب قصه و تاریخ نیست کتاب نور هدایت است. جریان هیچ پیغمبری به صورت قصه تاریخی نقل نشده است. یعنی با اینکه جریان موسای کلیم چندین بار ذکر شده است امّا سرگذشت موسی، تاریخ موسی، قصه موسی، در قرآن کریم نیست. آن نکات آموزنده و اساسی درخشان تاریخ را ذکر میکند تا انسان عبور کند و عبرت بگیرد حمل بر تصادف نکند. برای او ثابت بشود که این نظام با قانون الهی میگردد و لا غیر. «ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَابِأَنْفُسِهِمْ» در وسط قصه فرعون و موسی این سنّت الهی را ذکر میکند فرمود ما تغییر روش نمیدهیم هرگز نعمتی را که به فرد یا گروهی دادیم نمیگیریم مگر اینکه آنها روحیهشان را عوض کنند و هر که عوض کرد ما میگیریم این قصه گفتن نه یعنی کتاب قصه است. لذا سرگذشت او نیست مثلاً در چه تاریخ و چه روز و چه هفته و کدام ماه این به زندان افتاد که مربوط به قسمتهای تاریخ داستان است اصلاً در قرآن نیست. امّا شما میبینید از خلال این داستانها ایننکته را نقل میکند: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی» چه تاریخی به زندان افتاد چه روزی به زندان افتاد زندان در کجا بود اینها را اصلاً در قسمتی که قصه است هیچ نقل نمیکند فقط آن روح تاریخ را میگوید که یوسف گفت پروردگارا زندان میروم ولی تن به آلوگی نمیدهم این روح تاریخ است و هدایت است و هدایت است. فرق قرآن با کتاب تاریخ و قصه آن است که آنها داستاننویس هستند و سرگذشت نقل میکنند. این حکمت است نور است. نور کار ندارد که این چه در سال میلادی یا در چه سال ابراهیمی بود یا در کدام سال هجری بود بالاخره هر قومی یک تاریخی داشتند. اینها را هیچ نقل نمیکند. امّا یک مورّخ است که به دنبال جزئیّات قصه میگردد. قرآن کاری به اینها ندارد. سرگذشت هیچ پیغمبری هم در قرآن بصورت قصه نیست. آن فرازهایی آموزندهاش است. بنابراین اینکه خطاب میکند. یا بنیاسرائیل. یعنی یا ناس. مردم یا سنّت خدا این است که هر چه داد در برابر آن مسئولیت میخواهد دو سنت خدا آن است نعمتی را که داد تا خود متنعّمین تغییر روحیه ندادهاند خدا عوض نمیکند. سه سنّت خدا آن است که اگر کسی در برابر این دو بایستد او را ریشهکن کند. «کأن لم تغن بالأمس» این نظیر آیهٔ سورهٔ سبأ بود که فرمود «و جعلناهم احادیث» یعنی ما اینها را احدوثه کردیم، اثری از اینها در زمین نیست. فقط داستانها در زبانها مانده است. امّا دربارهٔ انبیا و اولیا که میرسد میفرماید «بقیّة الله خیر لکم» اینها «بقیّة الله» هستند، اینها را خدا نگه داشت. معلوم میشود اینچنین نیست که گاهی باطل در جهان حکومت کند گاهی حق. اینچنین نیست که جهان حسابی نداشته باشد «قد افلح الیوم من استعلی» اینچنین نیست که هر که زد و بند کرد برد. جهان یک صاحب دارد که خداست و یک نظم دارد و آن شجره طوبای توحید است و هر که در برابر این شجره طوبیٰ به عنوان علف هرز سبز بشود خدا ریشهکن میکند گاهی تعبیرش این است که ما اینها را احادیث قرار دادیم احدوثه قرار دادیم گاهی میفرماید با اینکه قوم عاد و قوم ثمود که دربارهٔ «ارم ذات العماد» میگوید «الّتی لم یخلق مثلها فی البلاد» میگوید: «تنحتون من الجبال بیوتاً فارهین» و میگوید امکانات قشلاقی و ییلاقی اینها یسابقه بود مع ذلک میگوید ما آنچنان آنها و آثار آنها برداشتیم که گویا اینها اصلاً در این سرزمین نبودند. «کان لم تغن بالأمس» چون اگر یک کسی دیروز در جایی بود بالاخره یک رد پایی دارد. فرمود: گویا اصلاً اینها در این سرزمین زندگی نکردهاند بنابراین وقتی انسان از پشت بام عالم، عالم را نگاه میکند با دید خدایی که ربّ عالمین است. از بالا نگاه میکند میبیند نقشه نقشه خوبی است. و همین طور حق دارد میگردد تا برسد به ظهور حضرت ولی عصر (أرواحنا فداه) که «لیظهره علی الدّین کلّه» بشود. این نظم عالم است و آنچه که به عنوان گناه است امر عارضی است و در نظام عالم گناه راه ندارد و هرگز نباید گفت این همه خونریزی چون خونریزها معدودند و انسانها ی شریف زیاد هستند. اگر کسی میشنود فلان جا هزار نفر کشته شد یا یک انسان فاسد کشته شد گرچه فساد زیاد است امّا فاسدین زیاد نیستند گرچه هلاکت زیاد است امّا مهلکین زیاد نیستند ارقام و آمار قیاصره و سلاطین و امثال ذلک کم است. عدد مفسرین کم هستند مظلومین زیادند اگر شما میشنوید یک جا یک کارخانهای یک کارگاهی بوسیله استکبار منفجر شد بیش از دو هزار یا بیشتر و کمتر هندیها آسیب دیدند نه برای آن است که جنایتکاران زیادند. جنایت دیدهها زیادند طبع عالم این است. احیاناً چند تا علف هرز سبز میشود عالم با این دید نگریسته میشود. اگر عالم با این دید نگریسته شد انسان اطمینان بهتری پیدا میکنند و نظم را میبیند نه اینکه آمار مظلومها را به حساب آمار ظالمین بیاورد. یک خطّ مستقیم است خط صفوت است که خدای سبحان فرمود ما این مصطفیٰها را حفظ کردهایم ال عمران، آل ابراهیم، آل موسیٰ، آل هارون، آل یعقوب را حفظ کردیم. اینها در زمین ماندهاند فکر و کتاب و دینشان در زمین مانده است بقیّه را ما ریشهکن کردیم بعد فرمود این مربوط به گذشتهها نیست. الآن هم همینطور است. اینکه پشت سر هم خطاب میکند میفرماید: «یا بنی اسرائیل» یک قدری جلوتر برویم میبینیم مثل این است که بفرماید یا اهل الکتاب یک قدری جلوتر میرویم مثل این است که بفرماید «یا أیّها الّذین ٰامنوا» یک قدری جلوتر برویم مثل آن است که بفرماید «یا أیّها النّاس».
جواب سؤال: اینها آگاه نیستند نه اینکه اینها ظالمند، در برابر حق میایستند. اینها را باید روشن کرد تو اینها را روشن کن. دست ستمکار را قطع کن تا اینها حق را تشخیص بدهند و بفهمند. طبعاً اینچنین هستند امّا اینکه فرمود «یا أیّها النّاس» یعنی اختصاصی به احدی ندارد. شما نوع مسائلی که گاهی به یک طائفه خاص خطاب میکند میبینید همان مطلب را به بنیاسرائیل یا اهل کتاب یا مؤمنین و سرانجام به همهٔ مردم خطاب میکند. میفرماید: «یا أیّها النّاس» پس اینچنین نیست که یک فخر تاریخی بنیاسرائیل را خواسته باشد بفرماید.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است