- 975
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 48 سوره بقره - بخش هفتم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 48 سوره بقره - بخش هفتم
- شرایط شفاعت شوندگان از سوی فرشتگان
- شفاعت انبیاء با اذن الهی
-کافر و منافق محروم از شفاعت
- ظرف توبه فقط در دنیاست اما ظرف شفاعت هم در دنیا و هم در آخرت است
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَاتَّقُوا یَوْماً لاَ تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنْصَرُونَ
مطالبی که در مسأله شفاعت ملاحظه فرمودید به چند قسم تقسیم میشد. اوّل این بود که الشّفاعة ما هی؟ دوم این بود که الشفاعة هل هی؟ یعنی هست یا نه؟ سوم این بود که شفاعت از چه گروهی بعمل میآید. مشفوعٌ له کیست؟ چهارم این است که شفیع کیست؟ الشفیع من هو؟ خدای سبحان بسیاری از امور را به عنوان شفیع مطرح میکند که بعضی از آنها فرشتگان هستند بعضی انبیای الهی هستند و بعضیها عباد صالحند و بعضیها خود انسان و اعمال وی است و «آخر من یشفع أرحم الرّاحمین». اینها با قطع نظر از روایات است چون بحث روایی شفاعت على حدّه است.
اوّل: فرشتگان
خدای سبحان دربارهٔ فرشتگان فرمود اینها شفیع هستند و استغفار میکنند استغفار یک نحوه شفاعت است زیرا وقتی فرشتگان برای یک عدهای استغفار کنند استغفار اینها با مغفرت الهی همراه است و این به نوبه خود شفاعت است در سورهٔ شورىٰ مسأله شفاعت فرشتگان را اینچنین مطرح میفرماید: آیهٔ پنجم سورهٔ شورىٰ این است که: *«وَالْمَلاَئِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ أَلاَ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»*﴿1﴾ فرشتگان طلب آمرزش میکنند. ذیل کریمه هم با مغفرت و رحمت خدا تمام شده است فرشتگان اگر استغفار میکنند قطعاً بیاثر نیست پس استغفار فرشتگان مؤثّر است این به نوبه خود شفاعت است.
قرائن اختصاص استغفار فرشتگان به مؤمنان
منتها مسألهای که در این آیه مطرح است این است که خدای سبحان فرمود: *«و یستغفرون لمن فی الأرض»* این مطلق است یعنی هر که در زمین است فرشتگان برای او طلب مغفرت میکنند. در حالی که در بحث قبل گذشت که اگر کسی مشرک و کافر بود از شفاعت بهرهای نمیبرد این *«یستغفرون لمن فی الأرض»* هم شاهد داخلی دارد به اینکه منظور مؤمنین هستند هم شاهد خارجی، امّا شاهد داخلی آن است که فرشتگان اصولاً معصومند و بدون اذن خدا کار انجام نمیدهند وقتی خدای سبحان، فرشتگان را معرفی میکند در سورهٔ انبیاء میفرماید: *«بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»*﴿2﴾ فرشته بدون اذن خدا سخن نمیگوید اگر فرشته بدون اذن خدا سخن نمیگوید و کار فرشتگان سابق نیست بلکه لاحق است و خدای سبحان هرگز راضی نیست که اهل شرک و کفر بخشوده بشوند *«انّ الله لایغفر أن یشرک به»*(3) چگونه فرشتگان برای کفّار و منافقین استغفار بکنند؟! پس منظور از این *«من فی الأرض»*(4) یقیناً اهل ایمان هستند. چرا؟ چون فرشته بدون اذن خدا سخن نمیگوید. *«لایسبقونه بالقول»*(5) یعنی سخن اینها تابع سخن خداست. کار اینها تابع کار خداست و خدای سبحان هم که هرگز مشرک و منافق را نمیآمرزد *«إنّ الله لایغفر أن یشرک به»*﴿6﴾ بنابراین، پس ممکن نیست فرشتگان برای غیر مؤمنین طلب مغفرت کنند. این اصل سیره و سنّت فرشتگان دربارهٔ استغفار.
امّا شاهد خارجی همان سورهٔ انبیاء است که در آیهٔ 27 فرمود: *«و لایشفعون إلاّ لمن ارتضىٰ»*﴿7﴾ فرشتگان جز برای کسانی که دینشان مرتضای خدا باشد شفاعت نمیکنند. پس اگر در سورهٔ شورىٰ به اطلاق فرمود: *«یستغفرون لمن فی الأرض»*﴿8﴾ در سورهٔ انبیاء فرمود که اینها فقط برای کسی شفاعت میکنند که دینشان مرتضا باشد. کلّ فرشتهها هم حاملان عرش هم غیرحاملان عرش. در سورهٔ شورىٰ فقط دربارهٔ حاملان عرش سخن به میان آمده است.
سؤال ...
جواب: آن در سورهٔ غافر است که خواهد آمد. ولی در سورهٔ شورىٰ فرمود: *«وَالْمَلاَئِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ»*﴿9﴾ در سورهٔ انبیاء میفرماید: این ملائکه *«لایشفعون إلاّ لمن ارتضى»*﴿10﴾ پس این نشان میدهد که منظور از *«من فی الأرض»* همهٔ مردم نیستند.
شاهد سوم آیهٔ سورهٔ غافر است که همین جریان حاملان عرش و فرشتگان عرش را بیان میکند آنگاه میفرماید: اینها برای مؤمنین طلب مغفرت میکنند. آیهٔ هفتم سورهٔ غافر این است که: *«الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا»*﴿11﴾ در سورهٔ شورىٰ فرمود: *«و یستغفرون لمن فی الأرض»*﴿12﴾ برای آنها که در زمین هستند طلب مغفرت میکند ولی در سورهٔ غافر فرمود به این که: *«و یستغفرون للّذین آمنوا»*﴿13﴾ گرچه اینها مثبتین هستند و مزاحم هم نیستند تا تقیید بشود، امّا به شهادت آن دو دلیل یکی این که اصولاً فرشتگان بدون اذن خدا کار میکند و چون خدا مشرک را نمیآمرزد فرشته برای مشرک طلب مغفرت نمیکند یکی هم به همان استثنایی که در سورهٔ انبیاء بود *«لایشفعون إلاّ لمن ارتضىٰ»*﴿14﴾ به شهادت آن دو دلیل اطلاق آیهٔ سورهٔ شوری تقیید میشود امّا به قرینه آن دو دلیل معلوم میشود که این آیهٔ 7 سورهٔ غافر که میفرماید: *«ویستغفرون للّذین آمنوا»*(115) این هم مقیّد اطلاق سورهٔ شورىٰ است. پس به سه دلیل میتوان گفت که آیهٔ سورهٔ شورىٰ باطلاقه مأخوذ نیست.
تبیین مطلب با استمداد از روایات
أضف إلی ذلک، تعبیری که بعضی از بزرگان آوردهاند گفتهاند به اینکه شاید متّخذ از روایات باشد که فرشتگان برای هر که در زمین است طلب مغفرت میکنند منتها غیر مسلمان را نمیبینند نور ندارند فقط مسلمانان هستند که در زمین دیده میشوند و فرشتگان اینها را میبینند اینها در حقیقت من فی الأرض هستند. اینکه گفتند: «نوّروا بیوتکم بتلاوة القرآن»(16) ناظر به این نکته است. فرمودند به اینکه خانهها را با خواندن قرآن نورانی کنید همان طوری که ستارههای آسمان در اثر داشتن نور برای شما مشخصند شما با نور آنها آنها را میبینید فرشتگان آسمان هم بوسیله نورانی بودن قرآن اهل آن منزل را میبینند. خانهای که در آن قرآن خوانده میشود برای اهل سما نورانی است آن خانه را میبینند غیر مؤمن ظلمت است و ظلمت دیده نمیشود. این هم نکته چهارم.
بنابراین، فرشتگان شفیعند و استغفار اینها هم یقیناً مؤثّر است چون اینها بدون اذن خدا استغفار نمیکنند و اگر خدا إذن داد یقیناً اجابت هم خواهد کرد چون ممکن نیست خدا اذن استغفار بدهد ولی طلب مغفرت را نادیده بگیرد لذا در ذیل کریمه هم فرمود به اینکه *«إنّ الله هو الغفور الرحیم»*﴿17﴾ پس سخن فرشته مردود نیست. چون با اذن است نه بی اذن. و اگر با اذن است مؤثّر است.
سؤال ...
جواب: نه، *«من فی الأرض»*﴿18﴾ بله هر که را که در زمین است، نه، اصلاً برای کسی طلب مغفرت میکنند که ببینند و اگر یک کسی ظلمانی و تاریک بود اصلاً جزو *«من فی الأرض»* نیست روشن نیست آیهٔ میفرماید کسی که در زمین هست آنها با چشم ظاهر نمی بینند که با چشم باطن میبینند اگر با چشم باطن میبینند اینها قابل دید نیستند چون نور ندارند، نه اینها ناظر به فرشتگانی که شفاعت میکنند است نه آنها که حافظ اعمالند کرام کاتبند آنها یک دید دیگری دارند.
سؤال ...
جواب: نه چه دنیا چه آخرت. الآن این طلب مغفرتی که هر مؤمنی را برای مؤمن دیگر میکند شفاعت است.
سؤال ...
جواب: نه، منتها ظهورش آنجاست و اساسش آنجاست. و گرنه «لا شفیع أنجح من التّوبه»(19) در حالی که در آخرت که توبه نیست. شفاعت حقیقی در دنیاست. منتها اثرش آنجاست اینکه در کلمات قصار حضرت امیر(سلام الله علیه) است که فرمود هیچ شفیعی به اندازه توبه اثر ندارد برای اینکه توبه همهٔ گناهان را میبخشد برای آنست که شفاعت بوسیلهٴ توبه باعث تطهیر انسان است و در آخرت مصون است در حالی که در آخرت سخن از توبه نیست. شفاعت چه در دنیا چه در آخرت. فرشتگان هم الآن شفاعت میکنند انبیا هم الآن شفاعت میکنند. پس این گروه اوّل، اوّلین گروهی که شفاعت میکنند فرشتگانند.
دوّم: پیامبران
فرشتگان برای مؤمنین طلب مغفرت میکنند بعد انبیایند، گرچه رتبتاً انبیا بالاتر از فرشتگانند امّا از نظر سیر بحثی اوّل فرشتگان بحث میشود بعد انبیا.
نمونههایی از طلب مغفرت انبیا برای تبهکاران
دربارهٔ انبیا، خدای سبحان جریان عیسای مسیح(سلام الله علیه) را ذکر میکند در آیهٔ 118 سورهٔ مائده به خدای سبحان عرض میکند که پروردگارا *«إن تعذّبهم فإنّهم عبادک»*﴿20﴾ اگر اینهائیکه گرفتار تباهی هستند عذابشان کنی عبد تو هستند و تو هم مولا هستی و حق توست و حق مولا این است که عبد آبق را تأدیب کند امّا *«و إن تغفر لهم»*﴿21﴾ اگر اینها را بیامرزی *«فإنّک أنت العزیز الحکیم»* تو عزیز و حکیمی، این یک نحوه شفاعت است منتها به این لسان بیان شده است. عرض نکرد خدایا اینها را بیامرز. عرض کرد که اگر خواستید عقاب کنید بنده تو هستند تو مولایی و حق داری. و اگر خواستی ببخشی تو عزیز و حکیم هستی کسی نمیتواند جلوی عفو و بخشش تو را بگیرد. این یک نحوه استدعایی است این یک نحوه شفاعت است اگر برای عیسای مسیح ثابت شد یقیناً برای پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله و سلّم) هم ثابت است.
سؤال ...
جواب: چرا، تو اگر بخواهی ببخشی کسی جلوی شما را نمیگیرد. تو عزیزی، عزیز یعنی نفوذ ناپذیر و میدانی که را ببخشی.
چه اینکه در سورهٔ ابراهیم آیهٔ 36 جریان حضرت ابراهیم را اینچنین نقل میکند عرض میکند: *«فمن تبعنی فإنّه منّی»*﴿22﴾ پروردگارا هر کس تابع من شد و دین تو را پذیرفت او از من است. امّا *«و من عصانی»*﴿23﴾ اگر کسی معصیت کرد *«فإنّک غفور رحیم»*﴿24﴾ این لسان، لسان شفاعت است یعنی ببخش چون تو غفور و رحیم هستی. آن دعا و مسألت حذف شده است و این علّت ذکر شده است. نگفت: «و من عصانی فاغفر له» عرض کرد *«و من عصانی فإنّک غفور رحیم»*﴿25﴾ تو بخشندهای نگفت «و من عصانی فإنّک قهّار منتقم» عرض کرد: *«فإنّک غفور رحیم»*﴿26﴾ یعنی با مغفرت و رحمت با اینها رفتار کن. این لسان، لسان شفاعت است و اگر برای ابراهیم(سلام الله علیه) ثابت شد برای حضرت رسول(صلیالله علیه و آله و سلّم) هم بطریق أولى ثابت است.
سؤال ...
جواب: نه، اصل مسأله تمام شد که شرک بخشوده نمیشود این دربارهٴ مععاصی غیر شرک است.
در سورهٔ یوسف جریان شفاعت یعقوب(سلام الله علیه) مطرح است آیهٔ 97 و 98 سورهٔ یوسف این است که فرزندان یعقوب به آن حضرت عرض کردند که: *«یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ»*﴿27﴾ یک وقت است که حق شخصی است که انسان میگوید مرا ببخش یک وقت میگوید ما گناه کردیم تو از خدای سبحان برای ما طلب مغفرت کن این دوّمی استدعای شفاعت است. فرزندان یعقوب(سلام الله علیه) بعد از آن گناه به یعقوب عرض کردند که برای ما از خدای سبحان طلب مغفرت بکن آنگاه یعقوب(سلام الله علیه) هم در جواب اینچنین فرمود: *«قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»*﴿28﴾ که گفتند: این را به شب ارجاع دادند که در نماز شب دعا کند موقع سحر استغفار کند و مانند آن. خب اگر پیغمبر معصومی اجازه دارد که طلب مغفرت کند یقیناً با اذن خداست و خدای سبحان هم به این طلب مغفرت ترتیب اثر میدهد این شفاعت یک پیغمبر است از یک گنهکار یا چند گنهکار.
سؤال ...
جواب: در بحثهای قبل گذشت اگر خدای سبحان بخواهد کسی را که حق الناس به عهده اوست ببخشد آن قدر صاحب حق را راضی میکند و عطا میکند تا او رضایت بدهد تا این کسی که به عهده او حق الناس است بخشوده شود.
و اصل اینکه خدای سبحان در حال گناه، زمینهٴ مغفرت و شفاعت را وعده داده است فراوان است که به فرشتگان، به انبیا به مؤمنین همه راه نشان داد که من بخشندهام گناهکاران را میآمرزم اینها هم با طیّ این راه دارند مسأله شفاعت را تسطیح میکنند لذا در سورهٔ رعد آیهٔ ششم فرمود به اینکه *«وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّکَ لَشَدیدُ الْعِقَابِ»*﴿29﴾ که این بین خوف و رجا است، بین وعد و وعید است. فرمود: مردم در حالی که گناه کردند خدا غفّار است این زمینهٴ شفاعت است. اگر دیگران شفاعت کنند خدا میبخشد و اگر دیگران شفاعت نکردند که «آخر من یشفع أرحم الرّاحمین» منتها میداند که چه کسی را ببخشد.
سؤال ...
جواب: این، آن مقدمه ضمیمه شد که اینها معصومند، بدون اذن خدای سبحان طلب مغفرت نمیکنند، بنابراین، آنها در برابر فرشتگان و انبیای الهی در برابر خواسته خدای سبحان معصومند بدون اذن سخن نمیگویند.
سؤال ...
جواب: سؤال کرد نه شفاعت کرد عرض کرد خدایا این مطلب را برایم توضیح بدهید که شما فرمودید که اهل مرا عذاب نمیکنید. پسر من که اهل من است این چیست جریان؟ *«و إنّ وعدک الحقّ»*﴿30﴾ خدایا تو وعده دادی که أهلم را عذاب نکنی و فرزندم از اهل من است خدای سبحان فرمود: من آن اهل معنوی را اراده کردم نه اهل ظاهری را و *«إنّه لیس من أهلک»*﴿31﴾ بعد فرمود: *«إنّی اعظک أن تکون من الجاهلین»*﴿32﴾ تو اینها را باید بدانی. من موعظه میکنم مبادا این مسائل را ندانسته طرح کنی. او شفاعت نکرد.
اینها از ابراهیم، از یوسف، از یعقوب(سلام الله علیهما)، از عیسی(سلام الله علیه) شروع شد و از راه اولویّت دربارهٔ حضرت رسول(صلیالله علیه و آله و سلّم) هست.
امّا دربارهٔ خصوص حضرت، در سورهٔ مبارکهٴ نساء جریان اینکه خود رسول خدا هم از شفعا است در آیهٔ 64 سورهٔ نساء اینچنین آمده است فرمود به اینکه: *«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِیماً»*﴿33﴾ اگر اینها بعد از گناه توبه کنند و تو برای اینها مغفرت طلب کنی خدا توّاب رحیم است اینها مییابند که خدا توّاب و رحیم است. اینها مییابند توّاب و رحیم بودن خدا را و الاّ اصل اتّصاف خدای سبحان به توّاب و رحیم یقینی است. چه اینها بیابند چه اینها نیایند. یعنی اینها دربارهٔ خودشان مییابند که توبهٴ اینها مقبول است و دربارهٔ خودشان مییابند که طلب مغفرت تو مؤثّر است اگر اینها استغفار کنند و تو هم برای اینها استغفار کنی آنچه که مربوط به خود آنهاست توبه است و توبهٴ آنها مقبول است آنچه که مربوط به شفاعت توست استغفار تو دربارهٔ آنها هم مقبول است *«لوجدوا الله توّاباً»*﴿34﴾ دربارهٔ توبه خودشان *«رحیماً»*﴿35﴾ دربارهٔ طلب مغفرتی که تو برای آنها کردی اینها خدا را مییابند یعنی دربارهٔ خودشان وگرنه چه اینها استغفار بکنند چه استغفار نکنند خدا توّاب رحیم است. پس از این مجموعه استفاده میشود که انیبا هم حق شفاعت دارند.
سوّم: توبه، مؤثرترین شفیع
امّا هیچکدام از این شفاعتها مثل شفاعت توبه نیست. گرچه شفاعت فرشتگان و انبیا(علیهم السّلام) از یک نظر قویتر از توبه است. امّا از جهت دیگر توبه اثرش بیش از شفاعت آنهاست.
سرّ مؤثرتر بودن توبه از شفاعت انبیا و فرشتگان
بیان ذلک این است که شفاعت فرشتگان و شفاعت انبیا دربارهٔ مادون شرک و کفر و نفاق است. یعنی سقف شفاعت اینها تا مرز شرک و کفر و نفاق است از آن به بعد بالا نمیرود اگر کسی مشرک و کافر و منافق نبود موحّد و مسلمان بود ولی به گناهان کبیره یا صغیره مبتلا بود، شفاعت فرشتگان و شفاعت انبیا(علیهم السّلام) اثر دارد ولی اگر کسی کافر و منافق و مشرک بود هیچ راهی جز توبه نخواهد داشت تنها شفیع او توبه است. خدای سبحان هم که بالصّراحه فرمود که من از شرک نمیگذرم *«إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ»*﴿36﴾ و به انبیا هم فرمود که شما باید از کسی شفاعت کنید که دینش مرتضای من باشد به فرشتگان فرمود از کسی مجازید شفاعت کنید که شاهد بالحق باشد و دینش مرتضی باشد. گاهی هم بالصّراحه فرمود: شما اصلاً حق ندارید دربارهٔ مشرکین طلب مغفرت کنید. و از این بازتر فرمود به اینکه بر فرض هم که شفاعت کنید لو فُرِض که شفاعت و استغفار کنید استغفارتان مسموع نیست. در سورهٔ مبارکهٴ توبه این مسأله را مطرح فرمود به اینکه برای منافقین شما هر چه استغفار کنید سودی ندارد. آیهٔ 80 سورهٔ توبه این است که *«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ»*﴿37﴾ برای منافقین استغفار بکنید یا نکنید یکسان است. آنها کسانی بودند که صریحاً میگفتند: *«سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ»*﴿38﴾ ما هم دربارهٔ آنها گفتیم *«وَسَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ»*﴿39﴾ اینها اینچنین بودند کسانی که هیچ موعظهای در انها اثر نمیکند هیچ شفاعتی هم برای آنها اثر نمیکند.
سؤال ...
جواب: عرض کرد: نه سبحانک اگر اطلاق داشته باشد با آن مقیّدات یاد شده یقیناً تقیید میشود. برای اینها استغفار نمیکند.
در این کریمهٴ سورهٔ توبه فرمود به اینکه بر فرض هم 70 بار که ناظر به کثرت مرّات است استغفار بکنید *«فلن یغفر الله لهم»*﴿40﴾ چرا؟ *«ذلک بأنّهم کفروا بالله و رسوله»*﴿41﴾ اینها کافرند. (این صغرا) *«و الله لایهدی القوم الفاسقین»*﴿42﴾ یعنی کافرین و فاسقین را هرگز به مقصد نمیرساند (این کبرا) پس اینها به مقصد نمیرسند اینها کافرند و کافر هرگز به مقصد نمیرسد پس اینها به مقصد نمیرسند استغفار تو سودی ندارد. در همین سورهٔ توبه آیهٔ 113 این است: *«مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَن یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ»*﴿43﴾ اینها حق ندارند استغفار کنند پس شفاعت اینها دربارهٔ مشرکین و کفّار و منافقین مسموع نیست. *«وَلَوْ کَانُوا أُوْلِی قُرْبَىٰ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ»*﴿44﴾ بعد آن به عنوان جواب سؤال مقدّر میفرماید: خب اگر کسی حق ندارد برای کافر و منافق طلب مغفرت کند چرا ابراهیم(سلام الله علیه) برای آذر طلب مغفرت کرد؟ آن وقت میفرماید: *«وَمَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لأَبیهِ إِلَّا عَن مَوْعِدَةٍ»*﴿45﴾ که بحثش جداست. در سورهٔ منافقون هم مشابه این مطلب آمده است که منافق از شفاعت محروم است و استغفار بحال او سودی ندارد. آیهٔ 6 سورهٔ منافقین این است که *«سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِر لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ»*﴿46﴾ چرا؟ چون: *«إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ»*﴿47﴾ این کبرای کلّی را هم در سورهٔ توبه بیان کرد هم در سورهٔ منافقین و صغرا را در سورهٔ توبه بیان کرد. فرمود: *«ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ»*﴿48﴾ اینها چون کافرند و کافر هرگز به مقصد نمیرسد بنابراین، گرچه فرشتگان و انبیا شفاعت میکنند ولی محدودهٴ شفاعت آنها محدودهٴ ایمان است یعنی اگر کسی مؤمن بود از شفاعت آنها برخوردار است اگر کافر و منافق و مشرک بود از شفاعت آنها محروم است.
ولی مسألهٴ توبه اینچنین نیست سقف تأثیر توبه بلند است. اگر در کلمات قصار حضرت امیر(سلام الله علیه) آمده است که *«لا شفیع أنجح من التّوبة»*(49) ناظر به این قسمت است فرمود: هیچ شفاعتی به اندازهٴ شفاعت توبه مؤثّر و سودمند نیست. زیرا همهٔ معاصی حتّی شرک و نفاق و کفر را توبه میبخشد و میآمرزد. در سورهٔ نساء سقف مغفرت محدود است که خدا شرک و کفر و نفاق را نمیآمرزد. *«إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ»*﴿50﴾ امّا *«وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ»*﴿51﴾ یک مادون و مافوقی قائل شد. ولی دربارهٔ توبه در سورهٔ زمر سقفی قائل نشد فرمود: همهٔ گناهان بوسیله توبه آمرزیده میشود. آیهٔ 53 و 54 سورهٔ زمر این است که: *«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ»*﴿52﴾؛ شما که بر خود ضرر کردید چون که هر معصیت میکند جان خود را تباه میکند وگرنه کاری به عالم ندارد. فرمود شما که بر خود ستم کردید ناامید نباشید از رحمت حق ناامید نباشید چرا؟ چون *«إنّ الله یغفر الذّنوب جمیعاً»*﴿53﴾ همهٔ گناهان را میآمرزد سقفی ندارد.
امکان نجات کافران و فاسقان با توبه
*«إنّه هو الغفور الرّحیم»*﴿54﴾ سقفی ندارد و همهٔ گناهان حتی کفر و نفاق و شرک را میآمرزد در چه زمینه؟ زمینهاش را آیهٔ بعد بیان کرد فرمود: *«و أنیبوا إلی ربّکم و أسلموا له»*﴿55﴾ انابه کنید توبه کنید، اسلام بیاورید. اگر اسلام آوردید. «الإسلام یجبّ ما قبله»(56) همهٔ گناهان و حقوق گذشته را اسلام جبّ و قطع میکند. هر حکمی که از ناحیه اسلام آمده است مسلمان باید آن قوانین و احکام را رعایت کند اگر کسی تا کنون مسلمان نبود و آن قوانین و احکام را عمل نکرد اکنون که اسلام آورد لازم نیست هیچیک از آن قوانین و احکام ترک شده را قضاء کند این قید برای آن است که «الإسلام یجبّ ما قبله» نمیگوید آن قوانینی که اسلام نیاورد آنها هم با اسلام از بین میرود. بلکه میگوید آن احکام و قوانینی که از راه اسلام آمده است، اگر کسی تا کنون مسلمان نبود و به آن قوانین عمل نکرد الآن که اسلام آورد و لازم نیست جبران کند. یعنی قضای نمازها لازم نیست قضای روزهها لازم نیست قضای آن دیون مالی نظیر کفّارات و زکوات و أخماس لازم نیست و مانند آن. امّا مسألهٴ *«أوفوا بالعقود»*﴿57﴾ را اسلام نیاورد این جزو غریزههای بشری بود که اسلام تأسیس نکرد تأیید کرد. اگر کسی قبل از اسلام مالی خرید و بدهکار است بعد از اسلام مال مردم را باید بپردازد. زکات را لازم نیست بپردازد امّا ثمن مبیع را باید بپردازد هرچه را که اسلام آورد و این شخص چون مسلمان نبود آنها را انجام نداد الآن بوسیله اسلام لازم نیست آنها را قضا بجا بیاورد همهٔ آنها مقبول است یعنی لازم نیست «الإسلام یجبّ و یقطع ما قبله» یعنی هر چه را که اسلام آورد. امّا آن حقوقی که مربوط به اسلام نیست. حقوقی است انسانی، منتها اسلام او را امضا کرده است. نظیر بیع، اجاره، عقود دارجه بین انسانها که اسلام در این زمینه تأسیسی ندارد بلکه امضا کرده است. فرمود وقتی چیزی خریدی باید مال مردم را بپردازی. کسی نمیتواند بگوید من چون قبل از اسلام این خانه را معامله کردم و بدهکار بودم الآن که مسلمان شدم اسلام قطع وجبّ دارد نسبت به گذشتهها علی أیّ حال، همهٔ حقوق و تکالیف دنیایی و اخروی که مربوط به اسلام است با توبه حلّ میشود «الإسلام یجبّ ما قبله»(58) و این کریمه هم میفرماید: همهٔ گناهان را توبه میبخشد. اگر در سورهٔ نساء سقفی درست کرد فرمود مادون شرک و مافوق شرک، قبل از شرک و بعد از شرک، قبل از شرک را خدا میآمرزد شرک به بعد را، خدا نمیآمرزد یعنی بیتوبه نمیآمرزد. و امّا اگر کسی توبه کرد همهٔ گناهان را میآمرزد اینچنین نیست که آن آیهٔ مقیِّد این آیه باشد. آن آیهٔ بگوید به اینکه *«إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ»*﴿59﴾ و این آیهٔ بفرماید به اینکه *«إنّ الله یغفر الذّنوب جمیعاً»*﴿60﴾ این آیه بگوید: همهٔ گناهان را میآمرزد آن آیه تفصیل بدهد بین شرک و غیر شرک اینچنین نیست آنکه تفصیل میدهد در زمینهٴ غیر توبه است این که اطلاق و عموم دارد در زمینهٴ توبه است پس از این جهت هیچ شفیعی به اندازهٴ توبه سودمند نیست. حتی فرشتگان، حتی انبیا. زیرا انبیا و فرشتگان، شفاعتشان سقفی دارد و آن این است که از غیر مشرکین و غیر کافرین و غیر منافقین شفاعت کنند.
وجه برتری شفاعت پیامبران و فرشتگان نسبت به توبه
امّا از یک نظر فرشتگان و اولیا و ائمه(علیهم السّلام) قویتر از توبه است. برای اینکه توبه گرچه پذیرشش سقفی ندارد امّا مادامی که توبه محقّق است و آن در دنیاست. ظرف تحقّق توبه دنیاست. ولی ظرف تحقّق شفاعت فرشتگان و انبیا(علیهم السّلام) هم در دنیاست، هم بعد از دنیاست. بعد از مرگ کسی نمیتواند با توبه خود را تطهیر کند چون فرمود: *«و لا الّذین یموتون و هم کفّار»*﴿61﴾ توبه یک فعل است و عمل است و عمل در دنیاست و در آخرت جایی برای ایمان و عمل نیست «و إنّ الیوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل»(62) بنابراین، گرچه تأثیر توبه از نظر وسعت قبولی سقفی ندارد حتی شرک را هم تطهیر میکند ولی در محدودهٴ دنیاست، در آخرت جا برای توبه نیست. امّا جا برای شفاعت فرشتگان هست جا برای شفاعت اولیای الهی هست و جا برای شفاعت ائمه معصومین(علیهم السّلام) هست.
سؤال ...
جواب: زمینه را باید فراهم کرد. اگر کسی مسلمانی بود و گناه کرد و بیتوبه مُرد این امید شفاعت هست از او شفاعت بعمل میآید از او شفاعت میکنند. زمینه را البته در دنیا فراهم کرد که البته اسلام است امّا بعد از مرگ کاری انجام نداد نه توبهای کرد و نه اسلام جدیدی آورد. بلکه همان اسلام قبلی زمینهای بود تا لیاقت شفاعت شفعا را پیدا کند. پس اینکه حضرت فرمود: «لا شفیع أنجح من التّوبة»(63) ناظر به اینست. در بیانات حضرت در نهجالبلاغه راجع به شفاعت که ملاحظه میفرمایید در بحثهای روایی سودمند است یکی این است که حضرت فرمود: «لا شفیع أنجح من التّوبة» یکی این است که فرمود: «الشفیع جناح الطالب»(64 ) شفیع مثل بال یک انسان طلبکار است انسانی که چیزی را طلب میکند وقتی که شفیع ندارد مثل آن پرندهای است که پر ندارد. ولی وقتی شفیع دارد مثل پرندهای است که پر پیدا کرده است و قدرت پرواز دارد. در شفاعت قرآن و امثال ذلک هم روایات باید کمک کند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
پاورقیها:
﴿1﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ 5.
﴿3﴾ سورهٔ انبیاء، آیات 26 ـ 27.
﴿4﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 48.
(4) سورهٴ شورىٰ، آیهٴ 5.
(5) سورهٴ انبیاء، آیهٴ 27.
(6) سورهٴ نساء، آیهٴ 48.
﴿5﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ 28.
﴿6﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ 5.
﴿7﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ 5.
﴿8﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ 28.
﴿9﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 7.
﴿10﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ 5.
﴿11﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 7.
﴿12﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ 28.
(15) سورهٴ غافر، آیهٴ 7.
(16) کافی، ج 2، ص 610.
﴿13﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ .5
﴿14﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ 5.
(19) نهج البلاغة، حکمت 371.
﴿15﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 118.
﴿16﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 118.
﴿17﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 36.
﴿18﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 36.
﴿19﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 36.
﴿20﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 36.
﴿21﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 36.
﴿22﴾ سورهٔ یوسف، آیهٔ 97.
﴿23﴾ سورهٔ یوسف، آیهٔ 98.
﴿24﴾ سورهٔ رعد، آیهٔ 6.
﴿25﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 45.
﴿26﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 46.
﴿27﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 46.
﴿28﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 64.
﴿29﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 64.
﴿30﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 64.
﴿31﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 48.
﴿32﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 80.
﴿33﴾ سورهٔ شعراء، آیهٔ 136.
﴿34﴾ سورهٔ یٰس، آیهٔ 10.
﴿35﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 80.
﴿36﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 80.
﴿37﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 80.
﴿38﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 113.
﴿39﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 113.
﴿40﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 114.
﴿41﴾ سورهٔ منافقین، آیهٔ 6.
﴿42﴾ سورهٔ منافقین، آیهٔ 6.
﴿43﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 80.
(49) نهج البلاغة، حکمت 371.
﴿44﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 48.
﴿45﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 48.
﴿46﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 53.
﴿47﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 53.
﴿48﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 53.
﴿49﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 54.
(56) مستدرک الوسائل، ج 7، ص 448.
﴿50﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 1.
(58) مستدرک الوسائل، ج 7، ص 448.
﴿51﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 48.
﴿52﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 53.
﴿53﴾ سورهٔنساء، آیهٔ 18.
(62) نهج البلاغة، خطبهٴ 42.
(63) نهج البلاغة، حکمت 371.
(64) نهج البلاغة، حکمت 63.
- شرایط شفاعت شوندگان از سوی فرشتگان
- شفاعت انبیاء با اذن الهی
-کافر و منافق محروم از شفاعت
- ظرف توبه فقط در دنیاست اما ظرف شفاعت هم در دنیا و هم در آخرت است
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَاتَّقُوا یَوْماً لاَ تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنْصَرُونَ
مطالبی که در مسأله شفاعت ملاحظه فرمودید به چند قسم تقسیم میشد. اوّل این بود که الشّفاعة ما هی؟ دوم این بود که الشفاعة هل هی؟ یعنی هست یا نه؟ سوم این بود که شفاعت از چه گروهی بعمل میآید. مشفوعٌ له کیست؟ چهارم این است که شفیع کیست؟ الشفیع من هو؟ خدای سبحان بسیاری از امور را به عنوان شفیع مطرح میکند که بعضی از آنها فرشتگان هستند بعضی انبیای الهی هستند و بعضیها عباد صالحند و بعضیها خود انسان و اعمال وی است و «آخر من یشفع أرحم الرّاحمین». اینها با قطع نظر از روایات است چون بحث روایی شفاعت على حدّه است.
اوّل: فرشتگان
خدای سبحان دربارهٔ فرشتگان فرمود اینها شفیع هستند و استغفار میکنند استغفار یک نحوه شفاعت است زیرا وقتی فرشتگان برای یک عدهای استغفار کنند استغفار اینها با مغفرت الهی همراه است و این به نوبه خود شفاعت است در سورهٔ شورىٰ مسأله شفاعت فرشتگان را اینچنین مطرح میفرماید: آیهٔ پنجم سورهٔ شورىٰ این است که: *«وَالْمَلاَئِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ أَلاَ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»*﴿1﴾ فرشتگان طلب آمرزش میکنند. ذیل کریمه هم با مغفرت و رحمت خدا تمام شده است فرشتگان اگر استغفار میکنند قطعاً بیاثر نیست پس استغفار فرشتگان مؤثّر است این به نوبه خود شفاعت است.
قرائن اختصاص استغفار فرشتگان به مؤمنان
منتها مسألهای که در این آیه مطرح است این است که خدای سبحان فرمود: *«و یستغفرون لمن فی الأرض»* این مطلق است یعنی هر که در زمین است فرشتگان برای او طلب مغفرت میکنند. در حالی که در بحث قبل گذشت که اگر کسی مشرک و کافر بود از شفاعت بهرهای نمیبرد این *«یستغفرون لمن فی الأرض»* هم شاهد داخلی دارد به اینکه منظور مؤمنین هستند هم شاهد خارجی، امّا شاهد داخلی آن است که فرشتگان اصولاً معصومند و بدون اذن خدا کار انجام نمیدهند وقتی خدای سبحان، فرشتگان را معرفی میکند در سورهٔ انبیاء میفرماید: *«بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»*﴿2﴾ فرشته بدون اذن خدا سخن نمیگوید اگر فرشته بدون اذن خدا سخن نمیگوید و کار فرشتگان سابق نیست بلکه لاحق است و خدای سبحان هرگز راضی نیست که اهل شرک و کفر بخشوده بشوند *«انّ الله لایغفر أن یشرک به»*(3) چگونه فرشتگان برای کفّار و منافقین استغفار بکنند؟! پس منظور از این *«من فی الأرض»*(4) یقیناً اهل ایمان هستند. چرا؟ چون فرشته بدون اذن خدا سخن نمیگوید. *«لایسبقونه بالقول»*(5) یعنی سخن اینها تابع سخن خداست. کار اینها تابع کار خداست و خدای سبحان هم که هرگز مشرک و منافق را نمیآمرزد *«إنّ الله لایغفر أن یشرک به»*﴿6﴾ بنابراین، پس ممکن نیست فرشتگان برای غیر مؤمنین طلب مغفرت کنند. این اصل سیره و سنّت فرشتگان دربارهٔ استغفار.
امّا شاهد خارجی همان سورهٔ انبیاء است که در آیهٔ 27 فرمود: *«و لایشفعون إلاّ لمن ارتضىٰ»*﴿7﴾ فرشتگان جز برای کسانی که دینشان مرتضای خدا باشد شفاعت نمیکنند. پس اگر در سورهٔ شورىٰ به اطلاق فرمود: *«یستغفرون لمن فی الأرض»*﴿8﴾ در سورهٔ انبیاء فرمود که اینها فقط برای کسی شفاعت میکنند که دینشان مرتضا باشد. کلّ فرشتهها هم حاملان عرش هم غیرحاملان عرش. در سورهٔ شورىٰ فقط دربارهٔ حاملان عرش سخن به میان آمده است.
سؤال ...
جواب: آن در سورهٔ غافر است که خواهد آمد. ولی در سورهٔ شورىٰ فرمود: *«وَالْمَلاَئِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ»*﴿9﴾ در سورهٔ انبیاء میفرماید: این ملائکه *«لایشفعون إلاّ لمن ارتضى»*﴿10﴾ پس این نشان میدهد که منظور از *«من فی الأرض»* همهٔ مردم نیستند.
شاهد سوم آیهٔ سورهٔ غافر است که همین جریان حاملان عرش و فرشتگان عرش را بیان میکند آنگاه میفرماید: اینها برای مؤمنین طلب مغفرت میکنند. آیهٔ هفتم سورهٔ غافر این است که: *«الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا»*﴿11﴾ در سورهٔ شورىٰ فرمود: *«و یستغفرون لمن فی الأرض»*﴿12﴾ برای آنها که در زمین هستند طلب مغفرت میکند ولی در سورهٔ غافر فرمود به این که: *«و یستغفرون للّذین آمنوا»*﴿13﴾ گرچه اینها مثبتین هستند و مزاحم هم نیستند تا تقیید بشود، امّا به شهادت آن دو دلیل یکی این که اصولاً فرشتگان بدون اذن خدا کار میکند و چون خدا مشرک را نمیآمرزد فرشته برای مشرک طلب مغفرت نمیکند یکی هم به همان استثنایی که در سورهٔ انبیاء بود *«لایشفعون إلاّ لمن ارتضىٰ»*﴿14﴾ به شهادت آن دو دلیل اطلاق آیهٔ سورهٔ شوری تقیید میشود امّا به قرینه آن دو دلیل معلوم میشود که این آیهٔ 7 سورهٔ غافر که میفرماید: *«ویستغفرون للّذین آمنوا»*(115) این هم مقیّد اطلاق سورهٔ شورىٰ است. پس به سه دلیل میتوان گفت که آیهٔ سورهٔ شورىٰ باطلاقه مأخوذ نیست.
تبیین مطلب با استمداد از روایات
أضف إلی ذلک، تعبیری که بعضی از بزرگان آوردهاند گفتهاند به اینکه شاید متّخذ از روایات باشد که فرشتگان برای هر که در زمین است طلب مغفرت میکنند منتها غیر مسلمان را نمیبینند نور ندارند فقط مسلمانان هستند که در زمین دیده میشوند و فرشتگان اینها را میبینند اینها در حقیقت من فی الأرض هستند. اینکه گفتند: «نوّروا بیوتکم بتلاوة القرآن»(16) ناظر به این نکته است. فرمودند به اینکه خانهها را با خواندن قرآن نورانی کنید همان طوری که ستارههای آسمان در اثر داشتن نور برای شما مشخصند شما با نور آنها آنها را میبینید فرشتگان آسمان هم بوسیله نورانی بودن قرآن اهل آن منزل را میبینند. خانهای که در آن قرآن خوانده میشود برای اهل سما نورانی است آن خانه را میبینند غیر مؤمن ظلمت است و ظلمت دیده نمیشود. این هم نکته چهارم.
بنابراین، فرشتگان شفیعند و استغفار اینها هم یقیناً مؤثّر است چون اینها بدون اذن خدا استغفار نمیکنند و اگر خدا إذن داد یقیناً اجابت هم خواهد کرد چون ممکن نیست خدا اذن استغفار بدهد ولی طلب مغفرت را نادیده بگیرد لذا در ذیل کریمه هم فرمود به اینکه *«إنّ الله هو الغفور الرحیم»*﴿17﴾ پس سخن فرشته مردود نیست. چون با اذن است نه بی اذن. و اگر با اذن است مؤثّر است.
سؤال ...
جواب: نه، *«من فی الأرض»*﴿18﴾ بله هر که را که در زمین است، نه، اصلاً برای کسی طلب مغفرت میکنند که ببینند و اگر یک کسی ظلمانی و تاریک بود اصلاً جزو *«من فی الأرض»* نیست روشن نیست آیهٔ میفرماید کسی که در زمین هست آنها با چشم ظاهر نمی بینند که با چشم باطن میبینند اگر با چشم باطن میبینند اینها قابل دید نیستند چون نور ندارند، نه اینها ناظر به فرشتگانی که شفاعت میکنند است نه آنها که حافظ اعمالند کرام کاتبند آنها یک دید دیگری دارند.
سؤال ...
جواب: نه چه دنیا چه آخرت. الآن این طلب مغفرتی که هر مؤمنی را برای مؤمن دیگر میکند شفاعت است.
سؤال ...
جواب: نه، منتها ظهورش آنجاست و اساسش آنجاست. و گرنه «لا شفیع أنجح من التّوبه»(19) در حالی که در آخرت که توبه نیست. شفاعت حقیقی در دنیاست. منتها اثرش آنجاست اینکه در کلمات قصار حضرت امیر(سلام الله علیه) است که فرمود هیچ شفیعی به اندازه توبه اثر ندارد برای اینکه توبه همهٔ گناهان را میبخشد برای آنست که شفاعت بوسیلهٴ توبه باعث تطهیر انسان است و در آخرت مصون است در حالی که در آخرت سخن از توبه نیست. شفاعت چه در دنیا چه در آخرت. فرشتگان هم الآن شفاعت میکنند انبیا هم الآن شفاعت میکنند. پس این گروه اوّل، اوّلین گروهی که شفاعت میکنند فرشتگانند.
دوّم: پیامبران
فرشتگان برای مؤمنین طلب مغفرت میکنند بعد انبیایند، گرچه رتبتاً انبیا بالاتر از فرشتگانند امّا از نظر سیر بحثی اوّل فرشتگان بحث میشود بعد انبیا.
نمونههایی از طلب مغفرت انبیا برای تبهکاران
دربارهٔ انبیا، خدای سبحان جریان عیسای مسیح(سلام الله علیه) را ذکر میکند در آیهٔ 118 سورهٔ مائده به خدای سبحان عرض میکند که پروردگارا *«إن تعذّبهم فإنّهم عبادک»*﴿20﴾ اگر اینهائیکه گرفتار تباهی هستند عذابشان کنی عبد تو هستند و تو هم مولا هستی و حق توست و حق مولا این است که عبد آبق را تأدیب کند امّا *«و إن تغفر لهم»*﴿21﴾ اگر اینها را بیامرزی *«فإنّک أنت العزیز الحکیم»* تو عزیز و حکیمی، این یک نحوه شفاعت است منتها به این لسان بیان شده است. عرض نکرد خدایا اینها را بیامرز. عرض کرد که اگر خواستید عقاب کنید بنده تو هستند تو مولایی و حق داری. و اگر خواستی ببخشی تو عزیز و حکیم هستی کسی نمیتواند جلوی عفو و بخشش تو را بگیرد. این یک نحوه استدعایی است این یک نحوه شفاعت است اگر برای عیسای مسیح ثابت شد یقیناً برای پیامبر اسلام(صلیالله علیه و آله و سلّم) هم ثابت است.
سؤال ...
جواب: چرا، تو اگر بخواهی ببخشی کسی جلوی شما را نمیگیرد. تو عزیزی، عزیز یعنی نفوذ ناپذیر و میدانی که را ببخشی.
چه اینکه در سورهٔ ابراهیم آیهٔ 36 جریان حضرت ابراهیم را اینچنین نقل میکند عرض میکند: *«فمن تبعنی فإنّه منّی»*﴿22﴾ پروردگارا هر کس تابع من شد و دین تو را پذیرفت او از من است. امّا *«و من عصانی»*﴿23﴾ اگر کسی معصیت کرد *«فإنّک غفور رحیم»*﴿24﴾ این لسان، لسان شفاعت است یعنی ببخش چون تو غفور و رحیم هستی. آن دعا و مسألت حذف شده است و این علّت ذکر شده است. نگفت: «و من عصانی فاغفر له» عرض کرد *«و من عصانی فإنّک غفور رحیم»*﴿25﴾ تو بخشندهای نگفت «و من عصانی فإنّک قهّار منتقم» عرض کرد: *«فإنّک غفور رحیم»*﴿26﴾ یعنی با مغفرت و رحمت با اینها رفتار کن. این لسان، لسان شفاعت است و اگر برای ابراهیم(سلام الله علیه) ثابت شد برای حضرت رسول(صلیالله علیه و آله و سلّم) هم بطریق أولى ثابت است.
سؤال ...
جواب: نه، اصل مسأله تمام شد که شرک بخشوده نمیشود این دربارهٴ مععاصی غیر شرک است.
در سورهٔ یوسف جریان شفاعت یعقوب(سلام الله علیه) مطرح است آیهٔ 97 و 98 سورهٔ یوسف این است که فرزندان یعقوب به آن حضرت عرض کردند که: *«یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ»*﴿27﴾ یک وقت است که حق شخصی است که انسان میگوید مرا ببخش یک وقت میگوید ما گناه کردیم تو از خدای سبحان برای ما طلب مغفرت کن این دوّمی استدعای شفاعت است. فرزندان یعقوب(سلام الله علیه) بعد از آن گناه به یعقوب عرض کردند که برای ما از خدای سبحان طلب مغفرت بکن آنگاه یعقوب(سلام الله علیه) هم در جواب اینچنین فرمود: *«قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»*﴿28﴾ که گفتند: این را به شب ارجاع دادند که در نماز شب دعا کند موقع سحر استغفار کند و مانند آن. خب اگر پیغمبر معصومی اجازه دارد که طلب مغفرت کند یقیناً با اذن خداست و خدای سبحان هم به این طلب مغفرت ترتیب اثر میدهد این شفاعت یک پیغمبر است از یک گنهکار یا چند گنهکار.
سؤال ...
جواب: در بحثهای قبل گذشت اگر خدای سبحان بخواهد کسی را که حق الناس به عهده اوست ببخشد آن قدر صاحب حق را راضی میکند و عطا میکند تا او رضایت بدهد تا این کسی که به عهده او حق الناس است بخشوده شود.
و اصل اینکه خدای سبحان در حال گناه، زمینهٴ مغفرت و شفاعت را وعده داده است فراوان است که به فرشتگان، به انبیا به مؤمنین همه راه نشان داد که من بخشندهام گناهکاران را میآمرزم اینها هم با طیّ این راه دارند مسأله شفاعت را تسطیح میکنند لذا در سورهٔ رعد آیهٔ ششم فرمود به اینکه *«وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّکَ لَشَدیدُ الْعِقَابِ»*﴿29﴾ که این بین خوف و رجا است، بین وعد و وعید است. فرمود: مردم در حالی که گناه کردند خدا غفّار است این زمینهٴ شفاعت است. اگر دیگران شفاعت کنند خدا میبخشد و اگر دیگران شفاعت نکردند که «آخر من یشفع أرحم الرّاحمین» منتها میداند که چه کسی را ببخشد.
سؤال ...
جواب: این، آن مقدمه ضمیمه شد که اینها معصومند، بدون اذن خدای سبحان طلب مغفرت نمیکنند، بنابراین، آنها در برابر فرشتگان و انبیای الهی در برابر خواسته خدای سبحان معصومند بدون اذن سخن نمیگویند.
سؤال ...
جواب: سؤال کرد نه شفاعت کرد عرض کرد خدایا این مطلب را برایم توضیح بدهید که شما فرمودید که اهل مرا عذاب نمیکنید. پسر من که اهل من است این چیست جریان؟ *«و إنّ وعدک الحقّ»*﴿30﴾ خدایا تو وعده دادی که أهلم را عذاب نکنی و فرزندم از اهل من است خدای سبحان فرمود: من آن اهل معنوی را اراده کردم نه اهل ظاهری را و *«إنّه لیس من أهلک»*﴿31﴾ بعد فرمود: *«إنّی اعظک أن تکون من الجاهلین»*﴿32﴾ تو اینها را باید بدانی. من موعظه میکنم مبادا این مسائل را ندانسته طرح کنی. او شفاعت نکرد.
اینها از ابراهیم، از یوسف، از یعقوب(سلام الله علیهما)، از عیسی(سلام الله علیه) شروع شد و از راه اولویّت دربارهٔ حضرت رسول(صلیالله علیه و آله و سلّم) هست.
امّا دربارهٔ خصوص حضرت، در سورهٔ مبارکهٴ نساء جریان اینکه خود رسول خدا هم از شفعا است در آیهٔ 64 سورهٔ نساء اینچنین آمده است فرمود به اینکه: *«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِیماً»*﴿33﴾ اگر اینها بعد از گناه توبه کنند و تو برای اینها مغفرت طلب کنی خدا توّاب رحیم است اینها مییابند که خدا توّاب و رحیم است. اینها مییابند توّاب و رحیم بودن خدا را و الاّ اصل اتّصاف خدای سبحان به توّاب و رحیم یقینی است. چه اینها بیابند چه اینها نیایند. یعنی اینها دربارهٔ خودشان مییابند که توبهٴ اینها مقبول است و دربارهٔ خودشان مییابند که طلب مغفرت تو مؤثّر است اگر اینها استغفار کنند و تو هم برای اینها استغفار کنی آنچه که مربوط به خود آنهاست توبه است و توبهٴ آنها مقبول است آنچه که مربوط به شفاعت توست استغفار تو دربارهٔ آنها هم مقبول است *«لوجدوا الله توّاباً»*﴿34﴾ دربارهٔ توبه خودشان *«رحیماً»*﴿35﴾ دربارهٔ طلب مغفرتی که تو برای آنها کردی اینها خدا را مییابند یعنی دربارهٔ خودشان وگرنه چه اینها استغفار بکنند چه استغفار نکنند خدا توّاب رحیم است. پس از این مجموعه استفاده میشود که انیبا هم حق شفاعت دارند.
سوّم: توبه، مؤثرترین شفیع
امّا هیچکدام از این شفاعتها مثل شفاعت توبه نیست. گرچه شفاعت فرشتگان و انبیا(علیهم السّلام) از یک نظر قویتر از توبه است. امّا از جهت دیگر توبه اثرش بیش از شفاعت آنهاست.
سرّ مؤثرتر بودن توبه از شفاعت انبیا و فرشتگان
بیان ذلک این است که شفاعت فرشتگان و شفاعت انبیا دربارهٔ مادون شرک و کفر و نفاق است. یعنی سقف شفاعت اینها تا مرز شرک و کفر و نفاق است از آن به بعد بالا نمیرود اگر کسی مشرک و کافر و منافق نبود موحّد و مسلمان بود ولی به گناهان کبیره یا صغیره مبتلا بود، شفاعت فرشتگان و شفاعت انبیا(علیهم السّلام) اثر دارد ولی اگر کسی کافر و منافق و مشرک بود هیچ راهی جز توبه نخواهد داشت تنها شفیع او توبه است. خدای سبحان هم که بالصّراحه فرمود که من از شرک نمیگذرم *«إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ»*﴿36﴾ و به انبیا هم فرمود که شما باید از کسی شفاعت کنید که دینش مرتضای من باشد به فرشتگان فرمود از کسی مجازید شفاعت کنید که شاهد بالحق باشد و دینش مرتضی باشد. گاهی هم بالصّراحه فرمود: شما اصلاً حق ندارید دربارهٔ مشرکین طلب مغفرت کنید. و از این بازتر فرمود به اینکه بر فرض هم که شفاعت کنید لو فُرِض که شفاعت و استغفار کنید استغفارتان مسموع نیست. در سورهٔ مبارکهٴ توبه این مسأله را مطرح فرمود به اینکه برای منافقین شما هر چه استغفار کنید سودی ندارد. آیهٔ 80 سورهٔ توبه این است که *«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ»*﴿37﴾ برای منافقین استغفار بکنید یا نکنید یکسان است. آنها کسانی بودند که صریحاً میگفتند: *«سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ»*﴿38﴾ ما هم دربارهٔ آنها گفتیم *«وَسَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ»*﴿39﴾ اینها اینچنین بودند کسانی که هیچ موعظهای در انها اثر نمیکند هیچ شفاعتی هم برای آنها اثر نمیکند.
سؤال ...
جواب: عرض کرد: نه سبحانک اگر اطلاق داشته باشد با آن مقیّدات یاد شده یقیناً تقیید میشود. برای اینها استغفار نمیکند.
در این کریمهٴ سورهٔ توبه فرمود به اینکه بر فرض هم 70 بار که ناظر به کثرت مرّات است استغفار بکنید *«فلن یغفر الله لهم»*﴿40﴾ چرا؟ *«ذلک بأنّهم کفروا بالله و رسوله»*﴿41﴾ اینها کافرند. (این صغرا) *«و الله لایهدی القوم الفاسقین»*﴿42﴾ یعنی کافرین و فاسقین را هرگز به مقصد نمیرساند (این کبرا) پس اینها به مقصد نمیرسند اینها کافرند و کافر هرگز به مقصد نمیرسد پس اینها به مقصد نمیرسند استغفار تو سودی ندارد. در همین سورهٔ توبه آیهٔ 113 این است: *«مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَن یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ»*﴿43﴾ اینها حق ندارند استغفار کنند پس شفاعت اینها دربارهٔ مشرکین و کفّار و منافقین مسموع نیست. *«وَلَوْ کَانُوا أُوْلِی قُرْبَىٰ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ»*﴿44﴾ بعد آن به عنوان جواب سؤال مقدّر میفرماید: خب اگر کسی حق ندارد برای کافر و منافق طلب مغفرت کند چرا ابراهیم(سلام الله علیه) برای آذر طلب مغفرت کرد؟ آن وقت میفرماید: *«وَمَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لأَبیهِ إِلَّا عَن مَوْعِدَةٍ»*﴿45﴾ که بحثش جداست. در سورهٔ منافقون هم مشابه این مطلب آمده است که منافق از شفاعت محروم است و استغفار بحال او سودی ندارد. آیهٔ 6 سورهٔ منافقین این است که *«سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِر لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ»*﴿46﴾ چرا؟ چون: *«إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ»*﴿47﴾ این کبرای کلّی را هم در سورهٔ توبه بیان کرد هم در سورهٔ منافقین و صغرا را در سورهٔ توبه بیان کرد. فرمود: *«ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ»*﴿48﴾ اینها چون کافرند و کافر هرگز به مقصد نمیرسد بنابراین، گرچه فرشتگان و انبیا شفاعت میکنند ولی محدودهٴ شفاعت آنها محدودهٴ ایمان است یعنی اگر کسی مؤمن بود از شفاعت آنها برخوردار است اگر کافر و منافق و مشرک بود از شفاعت آنها محروم است.
ولی مسألهٴ توبه اینچنین نیست سقف تأثیر توبه بلند است. اگر در کلمات قصار حضرت امیر(سلام الله علیه) آمده است که *«لا شفیع أنجح من التّوبة»*(49) ناظر به این قسمت است فرمود: هیچ شفاعتی به اندازهٴ شفاعت توبه مؤثّر و سودمند نیست. زیرا همهٔ معاصی حتّی شرک و نفاق و کفر را توبه میبخشد و میآمرزد. در سورهٔ نساء سقف مغفرت محدود است که خدا شرک و کفر و نفاق را نمیآمرزد. *«إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ»*﴿50﴾ امّا *«وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ»*﴿51﴾ یک مادون و مافوقی قائل شد. ولی دربارهٔ توبه در سورهٔ زمر سقفی قائل نشد فرمود: همهٔ گناهان بوسیله توبه آمرزیده میشود. آیهٔ 53 و 54 سورهٔ زمر این است که: *«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ»*﴿52﴾؛ شما که بر خود ضرر کردید چون که هر معصیت میکند جان خود را تباه میکند وگرنه کاری به عالم ندارد. فرمود شما که بر خود ستم کردید ناامید نباشید از رحمت حق ناامید نباشید چرا؟ چون *«إنّ الله یغفر الذّنوب جمیعاً»*﴿53﴾ همهٔ گناهان را میآمرزد سقفی ندارد.
امکان نجات کافران و فاسقان با توبه
*«إنّه هو الغفور الرّحیم»*﴿54﴾ سقفی ندارد و همهٔ گناهان حتی کفر و نفاق و شرک را میآمرزد در چه زمینه؟ زمینهاش را آیهٔ بعد بیان کرد فرمود: *«و أنیبوا إلی ربّکم و أسلموا له»*﴿55﴾ انابه کنید توبه کنید، اسلام بیاورید. اگر اسلام آوردید. «الإسلام یجبّ ما قبله»(56) همهٔ گناهان و حقوق گذشته را اسلام جبّ و قطع میکند. هر حکمی که از ناحیه اسلام آمده است مسلمان باید آن قوانین و احکام را رعایت کند اگر کسی تا کنون مسلمان نبود و آن قوانین و احکام را عمل نکرد اکنون که اسلام آورد لازم نیست هیچیک از آن قوانین و احکام ترک شده را قضاء کند این قید برای آن است که «الإسلام یجبّ ما قبله» نمیگوید آن قوانینی که اسلام نیاورد آنها هم با اسلام از بین میرود. بلکه میگوید آن احکام و قوانینی که از راه اسلام آمده است، اگر کسی تا کنون مسلمان نبود و به آن قوانین عمل نکرد الآن که اسلام آورد و لازم نیست جبران کند. یعنی قضای نمازها لازم نیست قضای روزهها لازم نیست قضای آن دیون مالی نظیر کفّارات و زکوات و أخماس لازم نیست و مانند آن. امّا مسألهٴ *«أوفوا بالعقود»*﴿57﴾ را اسلام نیاورد این جزو غریزههای بشری بود که اسلام تأسیس نکرد تأیید کرد. اگر کسی قبل از اسلام مالی خرید و بدهکار است بعد از اسلام مال مردم را باید بپردازد. زکات را لازم نیست بپردازد امّا ثمن مبیع را باید بپردازد هرچه را که اسلام آورد و این شخص چون مسلمان نبود آنها را انجام نداد الآن بوسیله اسلام لازم نیست آنها را قضا بجا بیاورد همهٔ آنها مقبول است یعنی لازم نیست «الإسلام یجبّ و یقطع ما قبله» یعنی هر چه را که اسلام آورد. امّا آن حقوقی که مربوط به اسلام نیست. حقوقی است انسانی، منتها اسلام او را امضا کرده است. نظیر بیع، اجاره، عقود دارجه بین انسانها که اسلام در این زمینه تأسیسی ندارد بلکه امضا کرده است. فرمود وقتی چیزی خریدی باید مال مردم را بپردازی. کسی نمیتواند بگوید من چون قبل از اسلام این خانه را معامله کردم و بدهکار بودم الآن که مسلمان شدم اسلام قطع وجبّ دارد نسبت به گذشتهها علی أیّ حال، همهٔ حقوق و تکالیف دنیایی و اخروی که مربوط به اسلام است با توبه حلّ میشود «الإسلام یجبّ ما قبله»(58) و این کریمه هم میفرماید: همهٔ گناهان را توبه میبخشد. اگر در سورهٔ نساء سقفی درست کرد فرمود مادون شرک و مافوق شرک، قبل از شرک و بعد از شرک، قبل از شرک را خدا میآمرزد شرک به بعد را، خدا نمیآمرزد یعنی بیتوبه نمیآمرزد. و امّا اگر کسی توبه کرد همهٔ گناهان را میآمرزد اینچنین نیست که آن آیهٔ مقیِّد این آیه باشد. آن آیهٔ بگوید به اینکه *«إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ»*﴿59﴾ و این آیهٔ بفرماید به اینکه *«إنّ الله یغفر الذّنوب جمیعاً»*﴿60﴾ این آیه بگوید: همهٔ گناهان را میآمرزد آن آیه تفصیل بدهد بین شرک و غیر شرک اینچنین نیست آنکه تفصیل میدهد در زمینهٴ غیر توبه است این که اطلاق و عموم دارد در زمینهٴ توبه است پس از این جهت هیچ شفیعی به اندازهٴ توبه سودمند نیست. حتی فرشتگان، حتی انبیا. زیرا انبیا و فرشتگان، شفاعتشان سقفی دارد و آن این است که از غیر مشرکین و غیر کافرین و غیر منافقین شفاعت کنند.
وجه برتری شفاعت پیامبران و فرشتگان نسبت به توبه
امّا از یک نظر فرشتگان و اولیا و ائمه(علیهم السّلام) قویتر از توبه است. برای اینکه توبه گرچه پذیرشش سقفی ندارد امّا مادامی که توبه محقّق است و آن در دنیاست. ظرف تحقّق توبه دنیاست. ولی ظرف تحقّق شفاعت فرشتگان و انبیا(علیهم السّلام) هم در دنیاست، هم بعد از دنیاست. بعد از مرگ کسی نمیتواند با توبه خود را تطهیر کند چون فرمود: *«و لا الّذین یموتون و هم کفّار»*﴿61﴾ توبه یک فعل است و عمل است و عمل در دنیاست و در آخرت جایی برای ایمان و عمل نیست «و إنّ الیوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل»(62) بنابراین، گرچه تأثیر توبه از نظر وسعت قبولی سقفی ندارد حتی شرک را هم تطهیر میکند ولی در محدودهٴ دنیاست، در آخرت جا برای توبه نیست. امّا جا برای شفاعت فرشتگان هست جا برای شفاعت اولیای الهی هست و جا برای شفاعت ائمه معصومین(علیهم السّلام) هست.
سؤال ...
جواب: زمینه را باید فراهم کرد. اگر کسی مسلمانی بود و گناه کرد و بیتوبه مُرد این امید شفاعت هست از او شفاعت بعمل میآید از او شفاعت میکنند. زمینه را البته در دنیا فراهم کرد که البته اسلام است امّا بعد از مرگ کاری انجام نداد نه توبهای کرد و نه اسلام جدیدی آورد. بلکه همان اسلام قبلی زمینهای بود تا لیاقت شفاعت شفعا را پیدا کند. پس اینکه حضرت فرمود: «لا شفیع أنجح من التّوبة»(63) ناظر به اینست. در بیانات حضرت در نهجالبلاغه راجع به شفاعت که ملاحظه میفرمایید در بحثهای روایی سودمند است یکی این است که حضرت فرمود: «لا شفیع أنجح من التّوبة» یکی این است که فرمود: «الشفیع جناح الطالب»(64 ) شفیع مثل بال یک انسان طلبکار است انسانی که چیزی را طلب میکند وقتی که شفیع ندارد مثل آن پرندهای است که پر ندارد. ولی وقتی شفیع دارد مثل پرندهای است که پر پیدا کرده است و قدرت پرواز دارد. در شفاعت قرآن و امثال ذلک هم روایات باید کمک کند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
پاورقیها:
﴿1﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ 5.
﴿3﴾ سورهٔ انبیاء، آیات 26 ـ 27.
﴿4﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 48.
(4) سورهٴ شورىٰ، آیهٴ 5.
(5) سورهٴ انبیاء، آیهٴ 27.
(6) سورهٴ نساء، آیهٴ 48.
﴿5﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ 28.
﴿6﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ 5.
﴿7﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ 5.
﴿8﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ 28.
﴿9﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 7.
﴿10﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ 5.
﴿11﴾ سورهٔ غافر، آیهٔ 7.
﴿12﴾ سورهٔ انبیاء، آیهٔ 28.
(15) سورهٴ غافر، آیهٴ 7.
(16) کافی، ج 2، ص 610.
﴿13﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ .5
﴿14﴾ سورهٔ شورى، آیهٔ 5.
(19) نهج البلاغة، حکمت 371.
﴿15﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 118.
﴿16﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 118.
﴿17﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 36.
﴿18﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 36.
﴿19﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 36.
﴿20﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 36.
﴿21﴾ سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 36.
﴿22﴾ سورهٔ یوسف، آیهٔ 97.
﴿23﴾ سورهٔ یوسف، آیهٔ 98.
﴿24﴾ سورهٔ رعد، آیهٔ 6.
﴿25﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 45.
﴿26﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 46.
﴿27﴾ سورهٔ هود، آیهٔ 46.
﴿28﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 64.
﴿29﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 64.
﴿30﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 64.
﴿31﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 48.
﴿32﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 80.
﴿33﴾ سورهٔ شعراء، آیهٔ 136.
﴿34﴾ سورهٔ یٰس، آیهٔ 10.
﴿35﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 80.
﴿36﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 80.
﴿37﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 80.
﴿38﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 113.
﴿39﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 113.
﴿40﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 114.
﴿41﴾ سورهٔ منافقین، آیهٔ 6.
﴿42﴾ سورهٔ منافقین، آیهٔ 6.
﴿43﴾ سورهٔ توبه، آیهٔ 80.
(49) نهج البلاغة، حکمت 371.
﴿44﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 48.
﴿45﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 48.
﴿46﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 53.
﴿47﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 53.
﴿48﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 53.
﴿49﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 54.
(56) مستدرک الوسائل، ج 7، ص 448.
﴿50﴾ سورهٔ مائده، آیهٔ 1.
(58) مستدرک الوسائل، ج 7، ص 448.
﴿51﴾ سورهٔ نساء، آیهٔ 48.
﴿52﴾ سورهٔ زمر، آیهٔ 53.
﴿53﴾ سورهٔنساء، آیهٔ 18.
(62) نهج البلاغة، خطبهٴ 42.
(63) نهج البلاغة، حکمت 371.
(64) نهج البلاغة، حکمت 63.
تاکنون نظری ثبت نشده است