display result search
منو
شب قدر/ شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، سال 1397

شب قدر/ شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، سال 1397

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 576 دریافت شده
سخنرانی حجت الاسلام کاشانی با موضوع شب قدر/ شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، سال 1397

امیرالمؤمنین علیه السلام برای اینکه مردمِ کوفه را مداوا کنند، چند روش داشتند، یکی از روش‌ها این بوده است که بسیار راجع به مرگ با آن‌ها صحبت می‌کردند.
بنده هم امشب قصد دارم چند آیه از قرآنِ کریم راجع به مرگ، قیامت و بعد از آن را در موردِ اعمالِ خودمان، فقط قرائت کنم و به یک ترجمه‌ی مختصری بَسَنده و توسّل کنم.
مرگ برای ما انسان‌ها خیلی سخت است، امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی می‌بینند که مردم کوفه در چَنبره‌ی دنیا افتاده‌اند، ناموسِ خود را رها می‌کنند و در جنگ فرار می‌کنند، به جنگ‌ها حمله می‌شود و آن‌ها زنان و کودکان را رها می‌کنند و فرار می‌کنند، فکر می‌کنند که می‌خواهند خودشان جانِ خود را حفظ کنند، این هم یک مدل شرک است دیگر! که من خیال کنم خودم حافظِ جانِ خود هستم، این من هستم که جانِ خود را حفظ می‌کنم، آدمیزاد است دیگر! فکر می‌کند می‌تواند از حکومت خدای متعال خارج شود، لذا امیرالمؤمنین علیه السلام در موردِ مرگ زیاد صحبت کرده‌اند.
مرگ پدیده‌ی خیلی عجیبی است، ابتدای جلسه کلامِ خود را متبرّک می‌کنم، (در «کافی» و کتب دیگر هم هست) وقتی وجودِ مبارک فاطمه بنت اسد سلام الله علیها روحی له الفداه از دنیا رفتند، خودِ پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم گریه می‌کردند به او نماز خواندند، فرستاند تا لباسِ خود را (پیامبر) برای او کفن کنند، عبای مبارکِ خود را دورِ فاطمه بنت اسد سلام الله علیها (مادر امیرالمؤمنین علیه السلام) پیچیدند، داخلِ قبرِ او خوابیدند، وقتی فاطمه بنت اسد سلام الله علیها را دفن کردند، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گریه‌کنان بالای سرِ او شروع به ذکر گفتن کردند، برای او تلقین خواندند، یک تلقینِ اول داریم که قبل از دفن است، تلقین دوم که از آن قبلی مهم‌تر است، این است که میّت وقتی در خاک قرار می‌گیرد… دیدند رسولِ خدا انگشتِ مبارک‌شان را داخل قبر کردند، سرِ مبارک‌شان را نزدیک قبر کردند، فرمودند: «إبنُکَ، إبنُکَ» این هم فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام است، و هم نشان می‌دهد که مرگ خیلی چیزِ عجیبی است…
پرسیدند که آقا چه می‌فرمایید «إبنُکَ، إبنُکَ»؟؟!! پسرت است، پسرت است؟؟!! آمده‌اند از او سوال می‌کنند، نگران شدم که نکند فاطمه بنت اسد سلام الله علیها مضطرب شود، گفتند «مَن إمامُک؟» امامِ تو کیست؟ من هم گفتم «إبنُکَ، إبنُکَ»، تلقین کردم. (این موضوع در «کافی» و کتب دیگر هم هست)
مادرِ امیرالمؤمنین علیه السلام که جایگاهِ او روشن است، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گریه کردند و فرمودند: «کانَت اُمّی»!
زهرای اطهر سلام الله علیها به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: علی جان! شب که مرا دفن کردی، زود از کنارِ من بلند نشو، برایِ من قرآن بخوان…

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:12

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    التماس دعا

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی