- 12
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 130 تا 136 سوره آلعمران
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 130 تا 136 سوره آلعمران"
دستور به تقوا و اهمیت اطاعت در آیه
منظور از تشبیه بهشت و جهنم به روز و شب
خواب دیدن راهی برای تبیینِ نشئه آخرت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿130﴾ وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرین ﴿131﴾ وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿132﴾ وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ ﴿133﴾ الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ ﴿134﴾ وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ﴿135﴾ أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ ﴿136﴾
خلاصه مباحث گذشته
بعد از جریان احد و آسیبی که در اثر مخالفت بعضی از مسلمین پدید آمد نیازی به موعظت و تذکرت بود، چون جنگهای بعدی هم در پیش بود و اینها که مخالفت کردند، توبه کردند و زمینه توبه اینها هم فراهم شد، مگر آن منافقینی که اصلاً در جنگ شرکت نکردند و منشأ مخالفت هم چون مالدوستی و مانند آنها بود، لذا از مسائل ربا و نظایر آن سخنی به میان آمد، چون این¬گونه از مخالفتها تنها مخالفت عبادی نیست، بلکه مخالفت سیاسی را هم به همراه دارد، زیرا مسئله جنگ هم مخالفت خدا در آنجا شده و هم مخالفت رسول خدا، لذا مسئله اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا در کنار هم ذکر شده و چون مسئله ربا، گذشته از اینکه یک گناه شخصی است آن سلامت نظام اقتصاد دینی را به هم میزند، مسئله رسالت و رهبری هم در او مطرح است اگر کسی ترک ربا کرد هم مطیع خدا بود هم مطیع رسول خدا و اگر کسی مبتلا به رباخواری شد، این هم به جنگ خدا قیام کرد هم به جنگ رسول خدا، لذا هم در سورهٴ «بقره» فرمود اگر ترک نکردید ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ﴾ هم در این سورهٴ «آلعمران» که سخن از ترک رباست در مقابل، دستور داد فرمود: ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ﴾ که هم مسئله رسالت مطرح است هم مسئله تعبد دینی.
بررسی نظر برخی از مفسرین در عدم حرمت ربا از روی حاجت و نیاز
آنچه برخی از مفسرین احیاناً گفتند که این ﴿لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً﴾ این نهی، ناظر به آن است که کسی حرفه و پیشهاش رباخواری باشد؛ وام میدهد و در هنگام سررسید اگر مدیون دینش را ادا نکرد، تمدید میکند تا ربای بیشتری گیرش بیاید بشود اضعاف مضاعفه، این را حرام کرده است و اما کسی که در اثر حاجت، ربا میگیرد این حرام بالذات و بالاصاله نیست ولی چون این منتهی میشود به آن ربایی که اضعاف مضاعفه است از آن نهی شده. این تفصیل ظاهراً ناتمام است برای اینکه اطلاقات حرمت ربا هر دو قسم را شامل میشود ﴿أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا﴾ به اطلاق، هر دو قسم را میگیرد، چه آن که حرفه و پیشهاش تمدید کردن و اضعاف مضاعفه دریافت کردن است، چه آن که بار اول دارد این کار را انجام میدهد یا گاهی این کار را انجام میدهد. این نظیر شرب خمر است که «ما اسکر کثیره فقلیله حرام» آن ربایی که کثیرش منتهی به اضعاف مضاعفه میشود، قلیل او هم حرام است.
پرسش:...
پاسخ: در تقیید، وحدت مطلوب شرط است، اینجا که وحدت مطلوب نیست با آن ادله فراوانی که هست که جا برای تقدیم نیست یعنی اطلاقاتی که دارد هر دو قسم را تحریم کرده، این هم که در روایات دارد اگر کسی یک درهم ربا بگیرد خطرش چنین است و چنان، نشانه آن است که ولو به اضعاف مضاعفه نرسد هم حرام است، همان¬طوری که درباره خمر گفته شد چیزی که کثیرش مسکر است، قلیلش حرام، درباره ربا هم چیزی که کثیرش به اضعاف مضاعفه میرسد، قلیلش هم حرام است. پس ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً﴾ که این نهی به اهل طبیعت متوجه میشود نه به خصوص قید.
دستور به تقوا و اهمیت اطاعت در آیه
﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ برای اهمیت مسئله، سه بار در این زمینه سخن فرمود: یکی نهی است؛ یکی هم فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ سوم هم فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ﴾ که آنها؛ نهی با هیئت دلالت بر حرمت میکند و اینگونه از مواد هم که دستور پرهیز میدهد و وعید به آتش، اینها هم دلالت بر معصیت کبیره بودن میکند. بعد برای اینکه نظام اقتصادی هم تأمین باشد، فرمود: ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم وقتی مسئله ربا را طرح فرمود در آیهٴ ٢٧٩ فرمود چون قبلش این است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ ٭ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ﴾؛ اگر کسی ربا را ترک نکرد؛ اعلان جنگ کرد با خدا و پیامبر خدا و اگر کسی ترک کرد، اطاعت خدا و پیامبر خدا را کرده است، اینکه کلمه ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ﴾ در کنار تحریم ربا آمده.
تبیین تناسب بین ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ﴾ و مسئله جنگ احد
اما تناسب این جمله ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ﴾ با اصل قصه، روشن است چون اصل قصه مربوطه به مسئله جنگ احد است و در مسئله جنگ هم اطاعت خدا لازم است هم اطاعت ولیّ و رهبر الهی که در آنجا رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رهبری را به عهده داشت، بعد فرمود: ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: غرض این است که اطاعت رسول در آنچه رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پیام میآورد همان اطاعة الله است؛ اما آنجا که رهبری میکند، فرمان جنگ و صلح میدهد و موضوعات مشخص را تبیین میکند، این اطاعة الرسول است البته.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟ نه، آن بحث لعل گذشت، برای اینکه انسان از پایان کار که
پرسش:...
پاسخ: آن کار خودش است، کار خودش دیگر با لیت و لعل نیست. فرمود شما اگر این کار را کردید یقیناً خدا این کار را میکند ﴿مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا﴾ ، ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا﴾ درباره کار خودش وعده جزمی داد؛ اما اینچنین نیست که اگر کسی متقی شد، جزم دارد که حسن عاقبت هم دارد، چون کار با فواق ناقه برمیگردد، در بحث دیروز اشاره شد.
پرسش:...
پاسخ: اگر براساس مضاربه باشد عیب ندارد، اگر همین سود قبل از انقلاب باشد، حرام است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: چون دیروز اشاره شد که منشأ شکست مسلمین در جریان احد همان مالدوستی بود که برای فکر غنیمت و اینها آن سنگر را رها کردند، آنگاه مسئله مالدوستی را در آیات بعد تحلیل میکند که اگر کسی مالدوست بود مسئله ربا را هم تن در میدهد و اگر کسی مالدوست نبود، مسئله انفاق را میپذیرد که آیات بعد است.
مراد از ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ﴾ در علم اصول و تفسیر
بین تحریم ربا و ترغیب به انفاق این مسئله ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾ را ذکر میکند که یک سرپلی است بین آن انذار و این تبشیر، بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ فرمود: ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ این ﴿سارِعُوا﴾ یک بحث اصولی دارد که به آن استدلال کردند که امر دلالت بر فور دارد که در اصول ملاحظه فرمودید که این استدلال، ناتمام است و مرحوم شیخ(رضوان الله علیه) در تفسیر شریفشان تبیان هم این را نقل کردند و با همان بحث اصولی اجمالاً اشاره کردند. یک مطلب تفسیری دارد و آن این است که این ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ﴾ این کلمه با مادهای که دارد انسان را تشویق میکند به شتاب در کارهای خیر با هیئتی که دارد انسان را تشویق میکند که این سرعت را هم شتاب ببخشد، «سرع» غیر از «سارعه» است، گرچه هر دو ماده سرعت را دارند؛ اما اینجا مفاعله برای مبالغه است، چون یک کار طرفینی نیست، برخلاف مسابقه که کار طرفینی است. «مسارعه» کار طرفینی نیست، بنابراین ﴿و سارِعُوا﴾ یعنی در سرعتتان شدت بگیرید، تسریع کنید خود این تسریع غیر از این است که سارع باشید، این تسریع آن هیئت تفعیل، شتاب آن ماده را دو چندان میکند ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ چرا مغفرت، برای اینکه جنت، قبل از مغفرت نخواهد بود تا انسان تطهیر نشود و شستشو نشود به بهشت راه ندارد ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾ این کلمه ﴿أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾ بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ﴾ آنگاه اگر کسی به آن آیات عمل کرد، میشود متقی. این کریمه که فرمود: ﴿و سارِعُوا﴾ یعنی «ایها المتقون» شما که تقوای الهی را، تقوای نار الهی را تحصیل کردهاید آن بهشت برای شماست، در بین راه معطل نشوید، بشتابید به بهشتی که برای شما آماده است.
پرسش:...
پاسخ: بله، این همان است که در کتابهای اصولی از آن استدلال کردند که به احکام، باید انسان مسارعت کند که این احکام، سبب مغفرتاند و همان جا هم گفتند که این ﴿سارِعُوا﴾ دلیل بر فور نیست، مگر نسبت به خصوص مغفرت که توبه است توبه، سبب مغفرت است و البته توبه، واجب فوری است.
دلیل یادآوری قرآن به وسعت بهشت
﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ و جنة﴾؛ به بهشتی که عرضش آسمان و زمین است. در یک نوبت ملاحظه فرمودید معمولاً این بهشتی که دعوت به مسارعه دعوت به مسابقه و امثالذلک است، موصوف میشود به اینکه خیلی وسیع است. برای بهشت، اوصاف فراوانی در قرآن کریم آمده است که یکی از آن اوصاف همین وسعت بهشت است. این وسعت بهشت در امر مسابقه و امر مسارعه بازگو شده است که سبقت بگیرید یا مسابقه بدهید مسارعه کنید به بهشتی که این¬قدر وسیع است، ناظر به آن است که اگر شما همهتان هم بخواهید بروید این مسابقهای نیست که به یکدیگر آسیب برسانید در راه فضیلت یا اگر کسی جلوتر رفت جا گرفت نوبت برای بعدیها نباشد و چون عرضش همه سماوات و ارض را گرفته، راه فراوانی هم دارد. اگر جایی به اندازه مجموعه آسمان و زمین باشد خب، هر کسی از هر راهی میتواند برود.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب؛ حالا آن بحثی است که ـ انشاءالله ـ به خواست خدا تعرض میشود؛ اما اینکه چرا در این نوع از مواردی که دستور مسابقه، دستور مسارعه میدهند وسعت میدان را ذکر میکنند. این برای آن روشن باشد که این راهی نیست که مزاحمتی فراهم بکند، حالا اگر گفتند بروید جایی که از هر راهی خواستید بروید، راه هست یعنی شما در این راه هیچ مزاحمی ندارید و مزاحم کسی هم نیستید و آسان هم است و دم دست شما هم است، این هرگونه بهانه را برمیدارد. یک وقت میگویند ما اگر بخواهیم در آنجا شرکت بکنیم باید زودتر حرکت بکنیم در بین راه مشکلاتی ایجاد میشود و ما مزاحم کسی خواهیم بود یا کسانی مزاحمت ما را فراهم میکنند، چنین محذورهایی هست؛ اما یک وقت است که آن میدان، به قدری وسیع است که همیشه راه هست، از هر راهی میتوان رفت و هیچ مزاحمتی هم نیست آن وقت هیچ بهانهای برای هیچ کسی نیست، اگر بهشت ارضش مثل سماوات و ارض باشد یا به اندازه سماوات و ارض باشد، نظیر ﴿فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ است، هر راهی، هر سمتی برای هر کسی، در هر شرایطی راه هست.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ درست است خب، حالا به خواست خدا به آن بحث هم میرسیم که این آیات را چگونه باید توجیه کرد. پس سرّ اینکه در موارد مسابقه، در موارد مسارعه وصفی که برای بهشت ذکر میکند، نمیفرماید «سارعوا الی مغفرة و جنة تجری من تحتها الانهار» یا «جنة اکلها دائم» یا «جنة قطوفها دانیة» یا «جنه ذللت قطوفها تذلیلا» این اوصاف نیست، در موارد مسابقه و مسارعه از وسعت بهشت سخن میگوید تا راه را برای همگان باز کند و بهانه را برای همه ببندد، مثل اینکه اگر کسی فرمود: ﴿فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ راه بهانه را از هر کسی میگیرد، کسی بگوید من درس نخواندهام، این مسائل عقلی برایم روشن نشد، میگویند راههای خداشناسی فراوان است، شما هر رشتهای که دارید نظم آن رشته شما را به الله آشنا میکند. این راه، مخصوص به گروه خاص نیست ﴿فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ در اینجا هم راه بهانه را میبندد؛ هیچ کس نمیتواند بگوید من در این مسابقه شرکت نکردم یا در این مسارعه شرکت نکردم برای فلان عذر، سرّ اینکه در آیاتی که ما را به مسارعه و مسابقه دعوت میکنند، مهم¬ترین وصفی که برای بهشت ذکر میکنند همان وسعت میدان اوست.
احتمالات مفسرین در معنای ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾
مطلب دیگر همان است که در بحث دیروز اشاره شد که این ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ یعنی ارض بهشت به اندازه آسمان و زمین است که این عرض به معنای مساحت باشد، مساحت بهشت به اندازه مساحت آسمان و زمین است این یک احتمال، عرض بهشت مثل عرض آسمان و زمین است آنجا دیگر ﴿کَعَرْضِ﴾ نیست، این عرض در مقابل طول باشد یعنی عرض بهشت، به اندازه مساحت آسمان و زمین است، طول بهشت یقیناً بیشتر است. اگر میفرمود طول بهشت به اندازه آسمان و زمین است خب، عرضش کمتر بود ولی عرض بهشت اگر به اندازه آسمانها و زمین است، طول بهشت بیشتر است این دو احتمال. احتمال سوم را که بعضیها ذکر کردند و به تعبیر شیخ در تبیان یک وجه ملیحی است؛ اما تأسف شدید و بیراهه رفتن شدید را به همراه دارد این است که عرض در اینجا به معنای ارزش و کالا و قیمت باشد ﴿عَرْضُهَا﴾ یعنی قیمتش، قیمت بهشت به اندازه قیمت مجموع آسمان و زمین است که ایشان میفرماید: «و هذا ملیح غیر ان فیه تعسفاً شدیدا» پس این احتمال سوم، خیلی ضعیف است. احتمال دوم هم بیضعف نیست، چون عرض در مقابل طول نیست، احتمال اول قریب است یا متعین که عرض یعنی وسعت، وسعت بهشت به اندازه آسمانها و زمین است این یک مطلب و آنها که به صدر اسلام نزدیکتر بودند هرگز معنای سوم را از آیه نمیفهمیدند [بلکه] همان وسعت و فصحت میفهمیدند.
دو اشکال اساسی در مورد وسعت بهشت
مطلب دوم این است که اگر بهشت به اندازه آسمان و زمین است دوتا اشکال را باید اینجا حل کرد: یکی اینکه چطور بهشت در آسمان است؟ خب، چیزی که به اندازه همه آسمانها و زمین است چگونه در آسمان جا میگیرد؟ درباره جنةالمأوی که در جریان معراج فرمود: ﴿عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی﴾ این در آسمان است آیا جنةالمأوی در آسمان است و سایر جنان در غیر آسمان اینکه نیست آیا جنةالمأویی که در آسمان است یک جنت محدودی است و ما مأمور نیستیم به مسارعه با آن؟ ما مأموریم به مسارعه به جنتی که ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ نه به جنةالمأوی این هم که نیست. گذشته از این جنتی در کنار جنةالمأوی نیست که آن جنتی که در کنار جنة¬المأوی است و غیر جنةالمأوی است ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ باشد و یک جنةالمأوی هم داشته باشیم که فیالسماء باشد.
پرسش:...
پاسخ: خب حالا ببینیم راه توجیهاش چیست؟ پس مساحت بهشت به اندازه کل این نظام کیهانی است. اگر این نظام کیهانی یعنی سماوات و ارض باشد و بهشت هم باشد، آنگاه بهشت در نقشه اقلیمی و جغرافیایی قرار میگیرد که بهشت در فلان گوشه عالم هست و این سماوات و ارض هم در این گوشه عالم؛ منتها وسعت بهشت به اندازه مجموع سماوات و ارض است، در حالی که در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» وقتی جریان قیامت را تبیین میکند، میفرماید: ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾ یعنی وقتی که میخواهد بساط قیامت گسترده شود، کل این نظام دگرگون خواهد شد. آیهٴ ٤٨ سورهٴ «ابراهیم» این است که ﴿إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ ذُو انتِقامٍ﴾ چه موقع ذو انتقام است؟ ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ﴾ خب، مسئله ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ و تکویر و تناثر نجوم پیش میآید ﴿وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ﴾ بساط همه اینها برچیده میشود، اگر ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾ هست، اگر ﴿وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ﴾ هست، پس کل نظام موجود بساطش برچیده میشود. اگر بساطش برچیده شد، آنگاه قیامت ظهور میکند. در قیامت، بهشتی هست که ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ آنگاه جای جهنم کجاست؟ هم ﴿عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی﴾ باید توجیه بشود هم اینکه جهنمی هست و بهشتی هست باید روشن بشود. چون آیه، این معنا را دربردارد نه آن معنا را که بهشت در یک گوشه عالم است به اندازه آسمانها و زمین و جهنم در گوشه دیگر اینچنین نیست، بلکه کل این آسمانها و زمین عوض میشود و بساط آن عالم، گسترده میشود و بهشت به اندازه سماوات و ارض است که اگر در آیه دیگری فرمود ﴿کَعَرْضِ السَّماءِ﴾ آنجا جنس است، اینجا ﴿السَّماواتُ﴾ که جمع محلّیٰ به «الف» و «لام» است مشمول، همان ﴿السَّماءِ﴾ است که جنس است.
پرسش:...
پاسخ: چون این زمین داعیاش این است که این زمین و آسمان باید تبدیل بشود به ارضی که «لم یکتسب علیها الذنوب» ، باید تبدیل بشود به زمینی که در عین حال که یک زمین است هزارها زمین باشد، چون در یک زمین، هزارها صوری پیدا شده است و هزارها اطاعات و عصیانهایی رخ داده، این یک زمین باید در حالی که یک زمین است باید به هزارها صور دربیاید، شهادت بدهد و شکایت بکند.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب؛ کخبز نقی و از او میخورند. آن در آنجا که دارد غذای مردم قیامت چیست؟ فرمود که این کره زمین تبدیل میشود به «تبدّل خبزة نقیة» خب، این زمین باید تبدیل بشود به زمینی که همه صور را یکجا داشته باشد، چون زمین، هم شهادت میدهد هم شکایت میکند و مانند آن، زمینی که گاهی مسجد است و گاهی میکده، گاهی خیابان است و گاهی بیابان، در دنیا در عرض هم جمع نمیشود. در قیامت همین زمین باید به صور گوناگون دربیاید تا نسبت به عدهای شهادت بدهد نسبت به عدهای شکایت بکند چنین حالتی پیدا میکند.
منظور از تشبیه بهشت و جهنم به روز و شب
حالا وقتی که این سؤال شد که اگر مساحت بهشت به اندازه آسمانها و زمین است، جای جهنم کجاست؟ این سؤال را از رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کردند حضرت یک جواب ساکت کننده و قانع کنندهای دادند طبق این نقل. فرمود که اگر روز آمد شب کجا میرود: «اذا جاء النهار فأین اللیل» مگر نه آن است که شب و روز مزاحم هماند و یکجا جمع نمیشوند. خب، اگر روز آمد شب کجا میرود. این شخص، این مقدار را فهمید که بهشتی هست و جهنمی هست و هر دو هستند و در یک نظام هم هستند و مزاحمتی هم نیست، این را اجمالاً فهمید؛ اما وقتی که انسان این حدیث شریف را باز میکند، میبیند که خود همین حدیث سؤالی تولید میکند و آن سؤال این است که لیل و نهار که در اثر حرکت وضعی زمین مثلاً ظهور میکند نیم رخ زمین، روز است آن نیم رخش شب. وقتی این نیم رخش روبهروی آفتاب است میشود روز و چون یک جرم سنگینی است و غلیظ است، ماده است سایه دارد و چون کروی است سایه او مخروط است، آن سایه مخروط میشود شب. وقتی این به دور خود میگردد مشارق و مغاربی تولید میکند و آن نیم رخی که قبلاً تاریک بود حالا میشود روشن و این نیم رخی که قبلاً روشن بود این میشود تاریک، این میشود شب و روز. آیا بهشت و جهنم اینطورند که یک طرف بهشت باشد [و] یک طرف جهنم؟ نوع این تفسیرها را ملاحظه بفرمایید یا اصلاً تعرض نکردند این نکته را یا این حدیث را مثل امینالاسلام(رضوان الله علیه) نقل کردند بدون تبیین ، ولی وقتی خود همین حدیث بحث بشود خودش سؤال تولید میکند که اینها چطورند، آنوقت آن اشکال با این سؤال حل نمیشود.
برای بیان اینکه جای جهنم کجاست، البته آیات بعد و آیات دیگر هم باید مطرح بشود؛ اما آن اندازهای که این حدیث شریف سرنخی نشان میدهد یک راه اجمالی نشان میدهد این است که، گرچه در قیامت، کل اوضاع مشابه دنیاست یعنی انسان، افرادی را میبیند که کاملاً میشناسد همین بدن را دارند و با همین قیافهها، البته کسانی که مؤمناند شناخته میشوند با چهرههای روشن و کسانی که غیر مؤمناند، شناخته میشوند با چهرههای قبیح، حتی آنهایی هم که به صورت حیوان محشور میشوند بالأخره شناخته میشوند، کاملاً اهل محشر میفهمند این زید است که به صورت مور درآمده یا به صورت قرد درآمده؛ این انسانی است که حیوان شده، نه اینکه حیوان بشود، چون اگر حیوان بشود که عذابی برای او نیست، این همه حیوانات در عالم هستند آنها از حیوان بودنشان رنج نمیبرند، هرگز قرد از بوزینه بودنش رنج نمیبرد، هرگز خنازیر از خوک بودنشان رنج نمیبرند چون خنزیر، خنزیر است و بوزینه، بوزینه؛ اما انسان مکار وقتی به صورت بوزینه محشور میشود «انسانٌ قرد» فصل اخیرش قرد است و این «انسانٌ» نوع متوسط است برای او یا اگر انسانی خنزیر شد «انسانٌ خنزیرٌ» که این «انسانٌ» نوع متوسط است و نوع اخیرش «خنزیر»؛ میفهمد که خنزیر شده است جریان قیامت نمونههای خیلی رقیقی در عالم طبیعت دارد و اصلش در عالم طبیعت ظهوری ندارد. در قیامت رباخوار به صورت دیوانه درمیآید خب، دیوانه که معذب نیست، آشنایان دیوانه رنج میبرند وگرنه خود دیوانه چه رنجی دارد؟ او از سرما و گرما کمتر متأثر میشود، همان حدی که حیوان متأثر میشود؛ اما حالا منفعل بشود خجالت بکشد اینها که نیست، چون دیوانه است. ولی در قیامت رباخوار که دیوانه است، اینچنین نیست که ﴿الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ مخبط محض باشد، بلکه «عاقلٌ مجنونٌ» عاقلی است که دیوانه است، لذا رنج میبرد. آن «عاقلٌ» فصل متوسط اوست آن «مجنونٌ» فصل اخیر اوست؛ میفهمد که دیوانه است، لذا تمام شرم برای اوست، آنجایی هم که ﴿إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ﴾ اگر منظور این باشد یا ﴿فَتَأْتُونَ أَفْواجًا﴾ که فریقین از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردند که برخی به صورت حیوانات محشور میشوند «انسانٌ قردٌ» نه اینکه فقط حیوان باشد، این-طور نیست [بلکه] کاملاً میفهمد که به این وصف درآمده است، لذا رنج میبرد، چنین عالمی است در آنجا، حالا درباره جهنم، جهنم که همه این اوضاع آنجا هست و پوست را میسوازند ﴿وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدیدٍ﴾ ، ﴿کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُودًا غَیْرَها﴾ همه اینها هست؛ اما هیچ کس پیر نمیشود همیشه در همان حالت هست. فرشتگان(علیهم السّلام) که اصحاب النارند ﴿وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النّارِ إِلاّ مَلائِکَةً﴾ اینها در همان آتش هستند، سرپرستی آتش را به عهده میگیرند قرین انسان با انسان هست و نمیسوزد، نمونههایش در اینجا این است که چطور اگر دو نفر کنار هم نشسته باشند یکی با عقیده خوب در درس شرکت کرده یکی با عقیده نفاق شرکت کرده، فرشته آن پرش را زیر بال یکی پهن میکند زیر بال دیگری پهن نمیکند که «ان الملائکة لتضع اجنحتها لطلاب العلم» آنجا هم نمونههای این است؛ اینطور نیست که مزاحمتی در کار باشد. گوشهای از این نمونه، در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» آمده که فرمود: ﴿فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ﴾ آیهٴ سیزده سورهٴ «حدید» این است که ﴿یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ﴾؛ درون، رحمت است بیرون، عذاب است. مثل اینجا که این طرف روز است آن طرف شب، طوری نیست که یک موقعیت جغرافیایی داشته باشد که اگر بخواهند نقشه بکشند بگویند آنجا جهنم است اینجا بهشت، میشود دو نفر حالا خصوص بهشت و جهنم بحثش دشوار است؛ اما خصوص ساهره قیامت خیلی دشوار نیست، در زمین قیامت که آن بساط شمس و قمر برچیده شد ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ شد پس اینها که اشراط الساعهاند نور اینها گرفته شد. در قیامت دیگر شمس و قمری نیست نه تنها در بهشت ﴿لا یَرَوْنَ فیها شَمْسًا وَ لا زَمْهَریرًا﴾ بلکه در صحنه قیامت که ﴿فَإِذا هُمْ بِالسّاهِرَةِ﴾ آنجا هم دیگر شمس و قمری نیست، نوری ندارد.
پرسش:...
پاسخ: بله، لذا گفتند «لا یدری» معلوم نیست آیا شبیه دنیاست یا شبیه آخرت است اگر آن شمس و قمر بود که.
پرسش:...
پاسخ: نه این آن یومی که مقدارش ﴿کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ﴾ است، اگر شمس و قمر داشته باشد مقدارش مشخص است. فرمود یک روزش ﴿کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ﴾ یک روزش مثل ده قرن است. خب، اگر شمس و قمر دارد و نظیر دنیاست، یک روزش همان ٢٤ ساعت است دیگر، چرا که ﴿کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ﴾ یا ﴿خمسین أَلْفَ سَنَةٍ﴾ در جریان قیامت شد دو نفر کنار هماند: یکی مؤمن است و یکی ﴿فَإِذا هُمْ مِنَ اْلأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ﴾ گروه گروه میآیند، جراد منتشر هستند؛ اما یک عده کاملاً روشناند کاملاً صحنه برایشان روشن است راه خودشان را میبینند در کمال آرامش حرکت میکنند، یک عده تاریکاند کنار هم هم هستند یک عده کاملاً در فضای روشن حرکت میکنند، یک عده کاملاً در فضای تاریک ﴿فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ﴾ اند. چنین چیزی است.
خواب دیدن راهی برای تبیین نشئه آخرت
این خوابها، رویاهای صادق یک مدرسه خوبی است که گوشهای از اسرار عالم را به آدم نشان میدهد. این دوتا روایت را مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرده، بعد مرحوم فیض در وافی نقل کرده که بشرهای اولی گرچه میخوابیدند ولی رؤیا نداشتند، خوابی نمیدیدند . وقتی انبیا احکام الهی را برای اینها بازگو میکردند، میگفتند این احکام را اگر انجام بدهید فضیلتی دارد و ثوابی، انجام ندادید رذیلتی دارد و عقابی، آنها میگفتند اگر بکنیم چه میشود نتیجهاش چه موقع معلوم میشود؟ میفرمودند بعد از مرگ. انکار اینها بیشتر میشد، میگفتند بعد از مرگ که خبری نیست. بعد رویا را خدا نصیب اینها کرد بعد اینها میآمدند به انبیایشان میگفتند این چیست که ما در عالم خواب میبینیم؟ میفرمودند اینها نمونهای از چیزهایی است که ما برای شما میگوییم، ما آنچه را که برای شما میگوییم نمونههایش همین است که در خواب میبینید. اگر در بیداری ببینید خب، اگر رویای شما حق باشد همان را در بیداری ببینید یعنی جسمی است و روشن است و بیدار، این حالات را دارد، هیچ مزاحمتی هم نیست. در خواب میبینید که در «روضة من ریاض الجنه» به سر میبرید و دیگری در رنج خودش دست و پا میزند، همان معنا اگر در بیداری باشد، هیچ مزاحمتی نیست. در جریان قبر که آمده است «القبر روضة من ریاض الجنة» و قبر کافر «حفرة من حفر النیران» الآن قبر مطهر امام هشتم «روضة من ریاض الجنة مد البصر» چون قبر مؤمن این¬طور است دیگر «روضة من ریاض الجنة مد البصر» .
تفاوت نظام دنیا و آخرت
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب؛ نه، منظور آن است که وسعت این میدان چقدر است، آن روز همه حدیدالبصرند تیزبیناند؛ اما این میدان چقدر است. درباره قبر مؤمن فرمود: «روضة من ریاض الجنة» خب، آن هم «مدالبصر» درباره قبر کافر و منافق «حفرة من حفر النیران» در مشهد، قبر مطهر امام هشتم(صلوات الله و سلامه علیه) «روضة من ریاض الجنة مد البصر» در کنارش هم «حفرة من حفر النیران» مزاحمتی در کار نیست، هر دو با هماند. اینکه حضرت(سلام الله علیه) در جواب فرمود شاید خواسته باشد بفرماید نظام حاکم بر آخرت، غیر از نظام حاکم بر دنیاست، مزاحمتی نیست تا شما سؤال بکنید که اگر همه جا بهشت است پس جهنم کجا، همه جا هم جهنم است.
پرسش:...
پاسخ: جسم هست، مگر در «روضة من ریاض الجنة» جسم نیست، جسم هست؛ منتها نظام ماده را ندارد همه جا جهنم است، همه جا بهشت.
پرسش:...
پاسخ: بله، نه جا کم است او را در جای تنگ جا میدهند، جهنمی در سه عالم در تنگا به سرمیبرد؛ در دنیا در فشار است در قبر در فشار است، جهنم هم با اینکه جا زیاد است همه جای وسیع را به او نمیدهند، مؤمن هم در سه عالم در وسعت و شرح صدراست؛ اما جهنمی در دنیا در زحمت است ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا﴾ این¬طور نیست که کسی که کافر است یک خواب آرامی داشته باشد که، باید شبانهروز انسان به خاک بیفتد که به آن درد مبتلا نشد وگرنه آنها خورهای در دل دارند که هرگز آرام نمیگیرند. اینکه احیاناً به قرص خوابآور و امثالذلک پناه میبرند، نه برای آن است که واقعاً دردشان برطرف میشود، اینها هرگز آرام ندارند ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا﴾ این برای دنیا. قبر هم که گرفتار ضغطه و فشار قبر است، این فشار قبر برای آنهاست این دو جهنم هم که ﴿مَکانًا ضَیِّقًا مُقَرَّنینَ﴾ با دست و پای بسته در جای تنگ میگویند، همین جا باش و بسوز! اینطور نیست که یک میدان آتشی به او بدهند، بگویند هر جا دلت خواست قدم بزن، نه همین جا باید باشی و بسوزی، دست و پا هم نباید بزنی دست و پایش را هم میبندند، مقرنیناند اینها. او که تنگ نظر بود و شرح صدر نداشت، او در هر سه نشئه بسته است.
پرسش:...
پاسخ: پر میکنم، تهدید است، پر میکنم بله مملو است پر از جهنمیهاست «لأملان» پر میکنم؛ اما پر نمیشود، برای اینکه ﴿هَلِ امْتََلأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ﴾ من پر میکنم، تهدید است اینطور نیست؛ اما شاید نکند از آن طرف هم ﴿یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتََلأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ﴾ معلوم میشود پر نشده، آن هم پر شدنی نیست، وعید به پر شدن داد، به هر حال نمونههایی هست که یک طرف عذاب باشد، یک طرف رحمت باشد با هم باشند و محذوری پیش نیاید، حالا اگر این توضیحی خواست فردا ـ انشاءالله ـ .
«و الحمد لله رب العالمین»
دستور به تقوا و اهمیت اطاعت در آیه
منظور از تشبیه بهشت و جهنم به روز و شب
خواب دیدن راهی برای تبیینِ نشئه آخرت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿130﴾ وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرین ﴿131﴾ وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿132﴾ وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ ﴿133﴾ الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ ﴿134﴾ وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ﴿135﴾ أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ ﴿136﴾
خلاصه مباحث گذشته
بعد از جریان احد و آسیبی که در اثر مخالفت بعضی از مسلمین پدید آمد نیازی به موعظت و تذکرت بود، چون جنگهای بعدی هم در پیش بود و اینها که مخالفت کردند، توبه کردند و زمینه توبه اینها هم فراهم شد، مگر آن منافقینی که اصلاً در جنگ شرکت نکردند و منشأ مخالفت هم چون مالدوستی و مانند آنها بود، لذا از مسائل ربا و نظایر آن سخنی به میان آمد، چون این¬گونه از مخالفتها تنها مخالفت عبادی نیست، بلکه مخالفت سیاسی را هم به همراه دارد، زیرا مسئله جنگ هم مخالفت خدا در آنجا شده و هم مخالفت رسول خدا، لذا مسئله اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا در کنار هم ذکر شده و چون مسئله ربا، گذشته از اینکه یک گناه شخصی است آن سلامت نظام اقتصاد دینی را به هم میزند، مسئله رسالت و رهبری هم در او مطرح است اگر کسی ترک ربا کرد هم مطیع خدا بود هم مطیع رسول خدا و اگر کسی مبتلا به رباخواری شد، این هم به جنگ خدا قیام کرد هم به جنگ رسول خدا، لذا هم در سورهٴ «بقره» فرمود اگر ترک نکردید ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ﴾ هم در این سورهٴ «آلعمران» که سخن از ترک رباست در مقابل، دستور داد فرمود: ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ﴾ که هم مسئله رسالت مطرح است هم مسئله تعبد دینی.
بررسی نظر برخی از مفسرین در عدم حرمت ربا از روی حاجت و نیاز
آنچه برخی از مفسرین احیاناً گفتند که این ﴿لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً﴾ این نهی، ناظر به آن است که کسی حرفه و پیشهاش رباخواری باشد؛ وام میدهد و در هنگام سررسید اگر مدیون دینش را ادا نکرد، تمدید میکند تا ربای بیشتری گیرش بیاید بشود اضعاف مضاعفه، این را حرام کرده است و اما کسی که در اثر حاجت، ربا میگیرد این حرام بالذات و بالاصاله نیست ولی چون این منتهی میشود به آن ربایی که اضعاف مضاعفه است از آن نهی شده. این تفصیل ظاهراً ناتمام است برای اینکه اطلاقات حرمت ربا هر دو قسم را شامل میشود ﴿أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا﴾ به اطلاق، هر دو قسم را میگیرد، چه آن که حرفه و پیشهاش تمدید کردن و اضعاف مضاعفه دریافت کردن است، چه آن که بار اول دارد این کار را انجام میدهد یا گاهی این کار را انجام میدهد. این نظیر شرب خمر است که «ما اسکر کثیره فقلیله حرام» آن ربایی که کثیرش منتهی به اضعاف مضاعفه میشود، قلیل او هم حرام است.
پرسش:...
پاسخ: در تقیید، وحدت مطلوب شرط است، اینجا که وحدت مطلوب نیست با آن ادله فراوانی که هست که جا برای تقدیم نیست یعنی اطلاقاتی که دارد هر دو قسم را تحریم کرده، این هم که در روایات دارد اگر کسی یک درهم ربا بگیرد خطرش چنین است و چنان، نشانه آن است که ولو به اضعاف مضاعفه نرسد هم حرام است، همان¬طوری که درباره خمر گفته شد چیزی که کثیرش مسکر است، قلیلش حرام، درباره ربا هم چیزی که کثیرش به اضعاف مضاعفه میرسد، قلیلش هم حرام است. پس ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً﴾ که این نهی به اهل طبیعت متوجه میشود نه به خصوص قید.
دستور به تقوا و اهمیت اطاعت در آیه
﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ برای اهمیت مسئله، سه بار در این زمینه سخن فرمود: یکی نهی است؛ یکی هم فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ سوم هم فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ﴾ که آنها؛ نهی با هیئت دلالت بر حرمت میکند و اینگونه از مواد هم که دستور پرهیز میدهد و وعید به آتش، اینها هم دلالت بر معصیت کبیره بودن میکند. بعد برای اینکه نظام اقتصادی هم تأمین باشد، فرمود: ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم وقتی مسئله ربا را طرح فرمود در آیهٴ ٢٧٩ فرمود چون قبلش این است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ ٭ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ﴾؛ اگر کسی ربا را ترک نکرد؛ اعلان جنگ کرد با خدا و پیامبر خدا و اگر کسی ترک کرد، اطاعت خدا و پیامبر خدا را کرده است، اینکه کلمه ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ﴾ در کنار تحریم ربا آمده.
تبیین تناسب بین ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ﴾ و مسئله جنگ احد
اما تناسب این جمله ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ﴾ با اصل قصه، روشن است چون اصل قصه مربوطه به مسئله جنگ احد است و در مسئله جنگ هم اطاعت خدا لازم است هم اطاعت ولیّ و رهبر الهی که در آنجا رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رهبری را به عهده داشت، بعد فرمود: ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: غرض این است که اطاعت رسول در آنچه رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پیام میآورد همان اطاعة الله است؛ اما آنجا که رهبری میکند، فرمان جنگ و صلح میدهد و موضوعات مشخص را تبیین میکند، این اطاعة الرسول است البته.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟ نه، آن بحث لعل گذشت، برای اینکه انسان از پایان کار که
پرسش:...
پاسخ: آن کار خودش است، کار خودش دیگر با لیت و لعل نیست. فرمود شما اگر این کار را کردید یقیناً خدا این کار را میکند ﴿مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا﴾ ، ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا﴾ درباره کار خودش وعده جزمی داد؛ اما اینچنین نیست که اگر کسی متقی شد، جزم دارد که حسن عاقبت هم دارد، چون کار با فواق ناقه برمیگردد، در بحث دیروز اشاره شد.
پرسش:...
پاسخ: اگر براساس مضاربه باشد عیب ندارد، اگر همین سود قبل از انقلاب باشد، حرام است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: چون دیروز اشاره شد که منشأ شکست مسلمین در جریان احد همان مالدوستی بود که برای فکر غنیمت و اینها آن سنگر را رها کردند، آنگاه مسئله مالدوستی را در آیات بعد تحلیل میکند که اگر کسی مالدوست بود مسئله ربا را هم تن در میدهد و اگر کسی مالدوست نبود، مسئله انفاق را میپذیرد که آیات بعد است.
مراد از ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ﴾ در علم اصول و تفسیر
بین تحریم ربا و ترغیب به انفاق این مسئله ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾ را ذکر میکند که یک سرپلی است بین آن انذار و این تبشیر، بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ فرمود: ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ این ﴿سارِعُوا﴾ یک بحث اصولی دارد که به آن استدلال کردند که امر دلالت بر فور دارد که در اصول ملاحظه فرمودید که این استدلال، ناتمام است و مرحوم شیخ(رضوان الله علیه) در تفسیر شریفشان تبیان هم این را نقل کردند و با همان بحث اصولی اجمالاً اشاره کردند. یک مطلب تفسیری دارد و آن این است که این ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ﴾ این کلمه با مادهای که دارد انسان را تشویق میکند به شتاب در کارهای خیر با هیئتی که دارد انسان را تشویق میکند که این سرعت را هم شتاب ببخشد، «سرع» غیر از «سارعه» است، گرچه هر دو ماده سرعت را دارند؛ اما اینجا مفاعله برای مبالغه است، چون یک کار طرفینی نیست، برخلاف مسابقه که کار طرفینی است. «مسارعه» کار طرفینی نیست، بنابراین ﴿و سارِعُوا﴾ یعنی در سرعتتان شدت بگیرید، تسریع کنید خود این تسریع غیر از این است که سارع باشید، این تسریع آن هیئت تفعیل، شتاب آن ماده را دو چندان میکند ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ چرا مغفرت، برای اینکه جنت، قبل از مغفرت نخواهد بود تا انسان تطهیر نشود و شستشو نشود به بهشت راه ندارد ﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾ این کلمه ﴿أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾ بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ﴾ آنگاه اگر کسی به آن آیات عمل کرد، میشود متقی. این کریمه که فرمود: ﴿و سارِعُوا﴾ یعنی «ایها المتقون» شما که تقوای الهی را، تقوای نار الهی را تحصیل کردهاید آن بهشت برای شماست، در بین راه معطل نشوید، بشتابید به بهشتی که برای شما آماده است.
پرسش:...
پاسخ: بله، این همان است که در کتابهای اصولی از آن استدلال کردند که به احکام، باید انسان مسارعت کند که این احکام، سبب مغفرتاند و همان جا هم گفتند که این ﴿سارِعُوا﴾ دلیل بر فور نیست، مگر نسبت به خصوص مغفرت که توبه است توبه، سبب مغفرت است و البته توبه، واجب فوری است.
دلیل یادآوری قرآن به وسعت بهشت
﴿وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ و جنة﴾؛ به بهشتی که عرضش آسمان و زمین است. در یک نوبت ملاحظه فرمودید معمولاً این بهشتی که دعوت به مسارعه دعوت به مسابقه و امثالذلک است، موصوف میشود به اینکه خیلی وسیع است. برای بهشت، اوصاف فراوانی در قرآن کریم آمده است که یکی از آن اوصاف همین وسعت بهشت است. این وسعت بهشت در امر مسابقه و امر مسارعه بازگو شده است که سبقت بگیرید یا مسابقه بدهید مسارعه کنید به بهشتی که این¬قدر وسیع است، ناظر به آن است که اگر شما همهتان هم بخواهید بروید این مسابقهای نیست که به یکدیگر آسیب برسانید در راه فضیلت یا اگر کسی جلوتر رفت جا گرفت نوبت برای بعدیها نباشد و چون عرضش همه سماوات و ارض را گرفته، راه فراوانی هم دارد. اگر جایی به اندازه مجموعه آسمان و زمین باشد خب، هر کسی از هر راهی میتواند برود.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب؛ حالا آن بحثی است که ـ انشاءالله ـ به خواست خدا تعرض میشود؛ اما اینکه چرا در این نوع از مواردی که دستور مسابقه، دستور مسارعه میدهند وسعت میدان را ذکر میکنند. این برای آن روشن باشد که این راهی نیست که مزاحمتی فراهم بکند، حالا اگر گفتند بروید جایی که از هر راهی خواستید بروید، راه هست یعنی شما در این راه هیچ مزاحمی ندارید و مزاحم کسی هم نیستید و آسان هم است و دم دست شما هم است، این هرگونه بهانه را برمیدارد. یک وقت میگویند ما اگر بخواهیم در آنجا شرکت بکنیم باید زودتر حرکت بکنیم در بین راه مشکلاتی ایجاد میشود و ما مزاحم کسی خواهیم بود یا کسانی مزاحمت ما را فراهم میکنند، چنین محذورهایی هست؛ اما یک وقت است که آن میدان، به قدری وسیع است که همیشه راه هست، از هر راهی میتوان رفت و هیچ مزاحمتی هم نیست آن وقت هیچ بهانهای برای هیچ کسی نیست، اگر بهشت ارضش مثل سماوات و ارض باشد یا به اندازه سماوات و ارض باشد، نظیر ﴿فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ است، هر راهی، هر سمتی برای هر کسی، در هر شرایطی راه هست.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ درست است خب، حالا به خواست خدا به آن بحث هم میرسیم که این آیات را چگونه باید توجیه کرد. پس سرّ اینکه در موارد مسابقه، در موارد مسارعه وصفی که برای بهشت ذکر میکند، نمیفرماید «سارعوا الی مغفرة و جنة تجری من تحتها الانهار» یا «جنة اکلها دائم» یا «جنة قطوفها دانیة» یا «جنه ذللت قطوفها تذلیلا» این اوصاف نیست، در موارد مسابقه و مسارعه از وسعت بهشت سخن میگوید تا راه را برای همگان باز کند و بهانه را برای همه ببندد، مثل اینکه اگر کسی فرمود: ﴿فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ راه بهانه را از هر کسی میگیرد، کسی بگوید من درس نخواندهام، این مسائل عقلی برایم روشن نشد، میگویند راههای خداشناسی فراوان است، شما هر رشتهای که دارید نظم آن رشته شما را به الله آشنا میکند. این راه، مخصوص به گروه خاص نیست ﴿فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ در اینجا هم راه بهانه را میبندد؛ هیچ کس نمیتواند بگوید من در این مسابقه شرکت نکردم یا در این مسارعه شرکت نکردم برای فلان عذر، سرّ اینکه در آیاتی که ما را به مسارعه و مسابقه دعوت میکنند، مهم¬ترین وصفی که برای بهشت ذکر میکنند همان وسعت میدان اوست.
احتمالات مفسرین در معنای ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾
مطلب دیگر همان است که در بحث دیروز اشاره شد که این ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ یعنی ارض بهشت به اندازه آسمان و زمین است که این عرض به معنای مساحت باشد، مساحت بهشت به اندازه مساحت آسمان و زمین است این یک احتمال، عرض بهشت مثل عرض آسمان و زمین است آنجا دیگر ﴿کَعَرْضِ﴾ نیست، این عرض در مقابل طول باشد یعنی عرض بهشت، به اندازه مساحت آسمان و زمین است، طول بهشت یقیناً بیشتر است. اگر میفرمود طول بهشت به اندازه آسمان و زمین است خب، عرضش کمتر بود ولی عرض بهشت اگر به اندازه آسمانها و زمین است، طول بهشت بیشتر است این دو احتمال. احتمال سوم را که بعضیها ذکر کردند و به تعبیر شیخ در تبیان یک وجه ملیحی است؛ اما تأسف شدید و بیراهه رفتن شدید را به همراه دارد این است که عرض در اینجا به معنای ارزش و کالا و قیمت باشد ﴿عَرْضُهَا﴾ یعنی قیمتش، قیمت بهشت به اندازه قیمت مجموع آسمان و زمین است که ایشان میفرماید: «و هذا ملیح غیر ان فیه تعسفاً شدیدا» پس این احتمال سوم، خیلی ضعیف است. احتمال دوم هم بیضعف نیست، چون عرض در مقابل طول نیست، احتمال اول قریب است یا متعین که عرض یعنی وسعت، وسعت بهشت به اندازه آسمانها و زمین است این یک مطلب و آنها که به صدر اسلام نزدیکتر بودند هرگز معنای سوم را از آیه نمیفهمیدند [بلکه] همان وسعت و فصحت میفهمیدند.
دو اشکال اساسی در مورد وسعت بهشت
مطلب دوم این است که اگر بهشت به اندازه آسمان و زمین است دوتا اشکال را باید اینجا حل کرد: یکی اینکه چطور بهشت در آسمان است؟ خب، چیزی که به اندازه همه آسمانها و زمین است چگونه در آسمان جا میگیرد؟ درباره جنةالمأوی که در جریان معراج فرمود: ﴿عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی﴾ این در آسمان است آیا جنةالمأوی در آسمان است و سایر جنان در غیر آسمان اینکه نیست آیا جنةالمأویی که در آسمان است یک جنت محدودی است و ما مأمور نیستیم به مسارعه با آن؟ ما مأموریم به مسارعه به جنتی که ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ نه به جنةالمأوی این هم که نیست. گذشته از این جنتی در کنار جنةالمأوی نیست که آن جنتی که در کنار جنة¬المأوی است و غیر جنةالمأوی است ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ باشد و یک جنةالمأوی هم داشته باشیم که فیالسماء باشد.
پرسش:...
پاسخ: خب حالا ببینیم راه توجیهاش چیست؟ پس مساحت بهشت به اندازه کل این نظام کیهانی است. اگر این نظام کیهانی یعنی سماوات و ارض باشد و بهشت هم باشد، آنگاه بهشت در نقشه اقلیمی و جغرافیایی قرار میگیرد که بهشت در فلان گوشه عالم هست و این سماوات و ارض هم در این گوشه عالم؛ منتها وسعت بهشت به اندازه مجموع سماوات و ارض است، در حالی که در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» وقتی جریان قیامت را تبیین میکند، میفرماید: ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾ یعنی وقتی که میخواهد بساط قیامت گسترده شود، کل این نظام دگرگون خواهد شد. آیهٴ ٤٨ سورهٴ «ابراهیم» این است که ﴿إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ ذُو انتِقامٍ﴾ چه موقع ذو انتقام است؟ ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ﴾ خب، مسئله ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ و تکویر و تناثر نجوم پیش میآید ﴿وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ﴾ بساط همه اینها برچیده میشود، اگر ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾ هست، اگر ﴿وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ﴾ هست، پس کل نظام موجود بساطش برچیده میشود. اگر بساطش برچیده شد، آنگاه قیامت ظهور میکند. در قیامت، بهشتی هست که ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ آنگاه جای جهنم کجاست؟ هم ﴿عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی﴾ باید توجیه بشود هم اینکه جهنمی هست و بهشتی هست باید روشن بشود. چون آیه، این معنا را دربردارد نه آن معنا را که بهشت در یک گوشه عالم است به اندازه آسمانها و زمین و جهنم در گوشه دیگر اینچنین نیست، بلکه کل این آسمانها و زمین عوض میشود و بساط آن عالم، گسترده میشود و بهشت به اندازه سماوات و ارض است که اگر در آیه دیگری فرمود ﴿کَعَرْضِ السَّماءِ﴾ آنجا جنس است، اینجا ﴿السَّماواتُ﴾ که جمع محلّیٰ به «الف» و «لام» است مشمول، همان ﴿السَّماءِ﴾ است که جنس است.
پرسش:...
پاسخ: چون این زمین داعیاش این است که این زمین و آسمان باید تبدیل بشود به ارضی که «لم یکتسب علیها الذنوب» ، باید تبدیل بشود به زمینی که در عین حال که یک زمین است هزارها زمین باشد، چون در یک زمین، هزارها صوری پیدا شده است و هزارها اطاعات و عصیانهایی رخ داده، این یک زمین باید در حالی که یک زمین است باید به هزارها صور دربیاید، شهادت بدهد و شکایت بکند.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب؛ کخبز نقی و از او میخورند. آن در آنجا که دارد غذای مردم قیامت چیست؟ فرمود که این کره زمین تبدیل میشود به «تبدّل خبزة نقیة» خب، این زمین باید تبدیل بشود به زمینی که همه صور را یکجا داشته باشد، چون زمین، هم شهادت میدهد هم شکایت میکند و مانند آن، زمینی که گاهی مسجد است و گاهی میکده، گاهی خیابان است و گاهی بیابان، در دنیا در عرض هم جمع نمیشود. در قیامت همین زمین باید به صور گوناگون دربیاید تا نسبت به عدهای شهادت بدهد نسبت به عدهای شکایت بکند چنین حالتی پیدا میکند.
منظور از تشبیه بهشت و جهنم به روز و شب
حالا وقتی که این سؤال شد که اگر مساحت بهشت به اندازه آسمانها و زمین است، جای جهنم کجاست؟ این سؤال را از رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کردند حضرت یک جواب ساکت کننده و قانع کنندهای دادند طبق این نقل. فرمود که اگر روز آمد شب کجا میرود: «اذا جاء النهار فأین اللیل» مگر نه آن است که شب و روز مزاحم هماند و یکجا جمع نمیشوند. خب، اگر روز آمد شب کجا میرود. این شخص، این مقدار را فهمید که بهشتی هست و جهنمی هست و هر دو هستند و در یک نظام هم هستند و مزاحمتی هم نیست، این را اجمالاً فهمید؛ اما وقتی که انسان این حدیث شریف را باز میکند، میبیند که خود همین حدیث سؤالی تولید میکند و آن سؤال این است که لیل و نهار که در اثر حرکت وضعی زمین مثلاً ظهور میکند نیم رخ زمین، روز است آن نیم رخش شب. وقتی این نیم رخش روبهروی آفتاب است میشود روز و چون یک جرم سنگینی است و غلیظ است، ماده است سایه دارد و چون کروی است سایه او مخروط است، آن سایه مخروط میشود شب. وقتی این به دور خود میگردد مشارق و مغاربی تولید میکند و آن نیم رخی که قبلاً تاریک بود حالا میشود روشن و این نیم رخی که قبلاً روشن بود این میشود تاریک، این میشود شب و روز. آیا بهشت و جهنم اینطورند که یک طرف بهشت باشد [و] یک طرف جهنم؟ نوع این تفسیرها را ملاحظه بفرمایید یا اصلاً تعرض نکردند این نکته را یا این حدیث را مثل امینالاسلام(رضوان الله علیه) نقل کردند بدون تبیین ، ولی وقتی خود همین حدیث بحث بشود خودش سؤال تولید میکند که اینها چطورند، آنوقت آن اشکال با این سؤال حل نمیشود.
برای بیان اینکه جای جهنم کجاست، البته آیات بعد و آیات دیگر هم باید مطرح بشود؛ اما آن اندازهای که این حدیث شریف سرنخی نشان میدهد یک راه اجمالی نشان میدهد این است که، گرچه در قیامت، کل اوضاع مشابه دنیاست یعنی انسان، افرادی را میبیند که کاملاً میشناسد همین بدن را دارند و با همین قیافهها، البته کسانی که مؤمناند شناخته میشوند با چهرههای روشن و کسانی که غیر مؤمناند، شناخته میشوند با چهرههای قبیح، حتی آنهایی هم که به صورت حیوان محشور میشوند بالأخره شناخته میشوند، کاملاً اهل محشر میفهمند این زید است که به صورت مور درآمده یا به صورت قرد درآمده؛ این انسانی است که حیوان شده، نه اینکه حیوان بشود، چون اگر حیوان بشود که عذابی برای او نیست، این همه حیوانات در عالم هستند آنها از حیوان بودنشان رنج نمیبرند، هرگز قرد از بوزینه بودنش رنج نمیبرد، هرگز خنازیر از خوک بودنشان رنج نمیبرند چون خنزیر، خنزیر است و بوزینه، بوزینه؛ اما انسان مکار وقتی به صورت بوزینه محشور میشود «انسانٌ قرد» فصل اخیرش قرد است و این «انسانٌ» نوع متوسط است برای او یا اگر انسانی خنزیر شد «انسانٌ خنزیرٌ» که این «انسانٌ» نوع متوسط است و نوع اخیرش «خنزیر»؛ میفهمد که خنزیر شده است جریان قیامت نمونههای خیلی رقیقی در عالم طبیعت دارد و اصلش در عالم طبیعت ظهوری ندارد. در قیامت رباخوار به صورت دیوانه درمیآید خب، دیوانه که معذب نیست، آشنایان دیوانه رنج میبرند وگرنه خود دیوانه چه رنجی دارد؟ او از سرما و گرما کمتر متأثر میشود، همان حدی که حیوان متأثر میشود؛ اما حالا منفعل بشود خجالت بکشد اینها که نیست، چون دیوانه است. ولی در قیامت رباخوار که دیوانه است، اینچنین نیست که ﴿الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ مخبط محض باشد، بلکه «عاقلٌ مجنونٌ» عاقلی است که دیوانه است، لذا رنج میبرد. آن «عاقلٌ» فصل متوسط اوست آن «مجنونٌ» فصل اخیر اوست؛ میفهمد که دیوانه است، لذا تمام شرم برای اوست، آنجایی هم که ﴿إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ﴾ اگر منظور این باشد یا ﴿فَتَأْتُونَ أَفْواجًا﴾ که فریقین از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردند که برخی به صورت حیوانات محشور میشوند «انسانٌ قردٌ» نه اینکه فقط حیوان باشد، این-طور نیست [بلکه] کاملاً میفهمد که به این وصف درآمده است، لذا رنج میبرد، چنین عالمی است در آنجا، حالا درباره جهنم، جهنم که همه این اوضاع آنجا هست و پوست را میسوازند ﴿وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدیدٍ﴾ ، ﴿کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُودًا غَیْرَها﴾ همه اینها هست؛ اما هیچ کس پیر نمیشود همیشه در همان حالت هست. فرشتگان(علیهم السّلام) که اصحاب النارند ﴿وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النّارِ إِلاّ مَلائِکَةً﴾ اینها در همان آتش هستند، سرپرستی آتش را به عهده میگیرند قرین انسان با انسان هست و نمیسوزد، نمونههایش در اینجا این است که چطور اگر دو نفر کنار هم نشسته باشند یکی با عقیده خوب در درس شرکت کرده یکی با عقیده نفاق شرکت کرده، فرشته آن پرش را زیر بال یکی پهن میکند زیر بال دیگری پهن نمیکند که «ان الملائکة لتضع اجنحتها لطلاب العلم» آنجا هم نمونههای این است؛ اینطور نیست که مزاحمتی در کار باشد. گوشهای از این نمونه، در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» آمده که فرمود: ﴿فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ﴾ آیهٴ سیزده سورهٴ «حدید» این است که ﴿یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ﴾؛ درون، رحمت است بیرون، عذاب است. مثل اینجا که این طرف روز است آن طرف شب، طوری نیست که یک موقعیت جغرافیایی داشته باشد که اگر بخواهند نقشه بکشند بگویند آنجا جهنم است اینجا بهشت، میشود دو نفر حالا خصوص بهشت و جهنم بحثش دشوار است؛ اما خصوص ساهره قیامت خیلی دشوار نیست، در زمین قیامت که آن بساط شمس و قمر برچیده شد ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ شد پس اینها که اشراط الساعهاند نور اینها گرفته شد. در قیامت دیگر شمس و قمری نیست نه تنها در بهشت ﴿لا یَرَوْنَ فیها شَمْسًا وَ لا زَمْهَریرًا﴾ بلکه در صحنه قیامت که ﴿فَإِذا هُمْ بِالسّاهِرَةِ﴾ آنجا هم دیگر شمس و قمری نیست، نوری ندارد.
پرسش:...
پاسخ: بله، لذا گفتند «لا یدری» معلوم نیست آیا شبیه دنیاست یا شبیه آخرت است اگر آن شمس و قمر بود که.
پرسش:...
پاسخ: نه این آن یومی که مقدارش ﴿کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ﴾ است، اگر شمس و قمر داشته باشد مقدارش مشخص است. فرمود یک روزش ﴿کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ﴾ یک روزش مثل ده قرن است. خب، اگر شمس و قمر دارد و نظیر دنیاست، یک روزش همان ٢٤ ساعت است دیگر، چرا که ﴿کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ﴾ یا ﴿خمسین أَلْفَ سَنَةٍ﴾ در جریان قیامت شد دو نفر کنار هماند: یکی مؤمن است و یکی ﴿فَإِذا هُمْ مِنَ اْلأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ﴾ گروه گروه میآیند، جراد منتشر هستند؛ اما یک عده کاملاً روشناند کاملاً صحنه برایشان روشن است راه خودشان را میبینند در کمال آرامش حرکت میکنند، یک عده تاریکاند کنار هم هم هستند یک عده کاملاً در فضای روشن حرکت میکنند، یک عده کاملاً در فضای تاریک ﴿فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ﴾ اند. چنین چیزی است.
خواب دیدن راهی برای تبیین نشئه آخرت
این خوابها، رویاهای صادق یک مدرسه خوبی است که گوشهای از اسرار عالم را به آدم نشان میدهد. این دوتا روایت را مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرده، بعد مرحوم فیض در وافی نقل کرده که بشرهای اولی گرچه میخوابیدند ولی رؤیا نداشتند، خوابی نمیدیدند . وقتی انبیا احکام الهی را برای اینها بازگو میکردند، میگفتند این احکام را اگر انجام بدهید فضیلتی دارد و ثوابی، انجام ندادید رذیلتی دارد و عقابی، آنها میگفتند اگر بکنیم چه میشود نتیجهاش چه موقع معلوم میشود؟ میفرمودند بعد از مرگ. انکار اینها بیشتر میشد، میگفتند بعد از مرگ که خبری نیست. بعد رویا را خدا نصیب اینها کرد بعد اینها میآمدند به انبیایشان میگفتند این چیست که ما در عالم خواب میبینیم؟ میفرمودند اینها نمونهای از چیزهایی است که ما برای شما میگوییم، ما آنچه را که برای شما میگوییم نمونههایش همین است که در خواب میبینید. اگر در بیداری ببینید خب، اگر رویای شما حق باشد همان را در بیداری ببینید یعنی جسمی است و روشن است و بیدار، این حالات را دارد، هیچ مزاحمتی هم نیست. در خواب میبینید که در «روضة من ریاض الجنه» به سر میبرید و دیگری در رنج خودش دست و پا میزند، همان معنا اگر در بیداری باشد، هیچ مزاحمتی نیست. در جریان قبر که آمده است «القبر روضة من ریاض الجنة» و قبر کافر «حفرة من حفر النیران» الآن قبر مطهر امام هشتم «روضة من ریاض الجنة مد البصر» چون قبر مؤمن این¬طور است دیگر «روضة من ریاض الجنة مد البصر» .
تفاوت نظام دنیا و آخرت
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب؛ نه، منظور آن است که وسعت این میدان چقدر است، آن روز همه حدیدالبصرند تیزبیناند؛ اما این میدان چقدر است. درباره قبر مؤمن فرمود: «روضة من ریاض الجنة» خب، آن هم «مدالبصر» درباره قبر کافر و منافق «حفرة من حفر النیران» در مشهد، قبر مطهر امام هشتم(صلوات الله و سلامه علیه) «روضة من ریاض الجنة مد البصر» در کنارش هم «حفرة من حفر النیران» مزاحمتی در کار نیست، هر دو با هماند. اینکه حضرت(سلام الله علیه) در جواب فرمود شاید خواسته باشد بفرماید نظام حاکم بر آخرت، غیر از نظام حاکم بر دنیاست، مزاحمتی نیست تا شما سؤال بکنید که اگر همه جا بهشت است پس جهنم کجا، همه جا هم جهنم است.
پرسش:...
پاسخ: جسم هست، مگر در «روضة من ریاض الجنة» جسم نیست، جسم هست؛ منتها نظام ماده را ندارد همه جا جهنم است، همه جا بهشت.
پرسش:...
پاسخ: بله، نه جا کم است او را در جای تنگ جا میدهند، جهنمی در سه عالم در تنگا به سرمیبرد؛ در دنیا در فشار است در قبر در فشار است، جهنم هم با اینکه جا زیاد است همه جای وسیع را به او نمیدهند، مؤمن هم در سه عالم در وسعت و شرح صدراست؛ اما جهنمی در دنیا در زحمت است ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا﴾ این¬طور نیست که کسی که کافر است یک خواب آرامی داشته باشد که، باید شبانهروز انسان به خاک بیفتد که به آن درد مبتلا نشد وگرنه آنها خورهای در دل دارند که هرگز آرام نمیگیرند. اینکه احیاناً به قرص خوابآور و امثالذلک پناه میبرند، نه برای آن است که واقعاً دردشان برطرف میشود، اینها هرگز آرام ندارند ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکًا﴾ این برای دنیا. قبر هم که گرفتار ضغطه و فشار قبر است، این فشار قبر برای آنهاست این دو جهنم هم که ﴿مَکانًا ضَیِّقًا مُقَرَّنینَ﴾ با دست و پای بسته در جای تنگ میگویند، همین جا باش و بسوز! اینطور نیست که یک میدان آتشی به او بدهند، بگویند هر جا دلت خواست قدم بزن، نه همین جا باید باشی و بسوزی، دست و پا هم نباید بزنی دست و پایش را هم میبندند، مقرنیناند اینها. او که تنگ نظر بود و شرح صدر نداشت، او در هر سه نشئه بسته است.
پرسش:...
پاسخ: پر میکنم، تهدید است، پر میکنم بله مملو است پر از جهنمیهاست «لأملان» پر میکنم؛ اما پر نمیشود، برای اینکه ﴿هَلِ امْتََلأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ﴾ من پر میکنم، تهدید است اینطور نیست؛ اما شاید نکند از آن طرف هم ﴿یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتََلأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ﴾ معلوم میشود پر نشده، آن هم پر شدنی نیست، وعید به پر شدن داد، به هر حال نمونههایی هست که یک طرف عذاب باشد، یک طرف رحمت باشد با هم باشند و محذوری پیش نیاید، حالا اگر این توضیحی خواست فردا ـ انشاءالله ـ .
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است