- 684
- 1000
- 1000
- 1000
احیاء دین در عصر غربت، جلسه ششم
سخنرانی از حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «احیاء دین در عصر غربت»، جلسه ششم، سال 1396
یکی از نکاتی که برای خود من مسئله بوده و هست این است که ما دیدهایم و میدیدیم که در شکستها؛ شکستهای سیاسی، اجتماعی، اشکالاتی که در جامعه میبینیم، فسادی که گاهی در جامعه میبینیم که لزوماً مختصّ به یک جریان نیست، کم و زیاد دارد ولی متأسّفانه در همهی گروهها به چشم وافر دیده میشود، البتّه بعضی جاها کمتر و بعضی جاها بیشتر است. آدم اذیّت میشود و به تدریج احساس ناامیدی به انسان دست میدهد. میگوید: مثل اینکه نمیشود. اگر آدم از همهی اینها به این برسد که ما بیصاحب هستیم و باید ضجّه بزنیم تا صاحب ما بیاید خیلی نا امیدی خوبی است، نا امیدی درستی است، حقیقت است، اعتقاد است.
اگر فکر کردهایم که قرار است باطل نابود بشود و حق به صورت صد درصد بالا بیاید که این تفکّر اصل فتنه است. من به یاد امام زمان علیه السلام نیستم که بدانم بیچاره هستم، از حضور او محروم هستم، دچار فتنه هستم. امام معمولاً اینطور نیست، نا امیدی من اینطور است که مهم نیست، نمیشود، رها کنیم، همین خاکریزی هم که هستیم را بدهیم برود. همین جایی که هستم را هم رها کن. بعد به عزاداری امام حسین علیه الصّلاة و السّلام برسیم این را صرفاً به یک مخدّر تبدیل کنیم.
عزاداری و گریه برای سیّد الشّهداء صلوات الله علیه و آله بخشی از اهداف است، جزء هدف است، جزء العلّة است، خودش مهم است و اگر کسی بگوید گریه بر سیّد الشّهداء بیاثر است یا مهم نیست باید برود آموختههای خود را مرور کند. امّا همهی هدف نیست، آن ناامیدی باعث میشود که به تدریج بگویند این جلساتی که ما میآییم برای این است که درد دل کنیم، دلی از عزا در بیاوریم، در خانه زیاد به ما فشار میآید و جرأت هم نداریم صحبت کنیم و اگر بخواهیم جلوی دیگران چیزی بگوییم، شب گوشی ما را چک میکنند و میآیند اینجا با مظلومیت ارباب ما هم به حال بدبختی خودمان گریه میکنیم و این صرفاً یک عشقبازی در روضه میشود. تازه این هم بد نیست، آن چیزی که بد است این است که حیف است که از امام حسین علیه السّلام اینقدر به ما (خیر) برسد. این هم خوب است، بالاخره این هم مثل یک سوپاپ است که باعث میشود بعداً در زندگی بهتر بتوانیم تحمّل کنیم.
یکی از نکاتی که برای خود من مسئله بوده و هست این است که ما دیدهایم و میدیدیم که در شکستها؛ شکستهای سیاسی، اجتماعی، اشکالاتی که در جامعه میبینیم، فسادی که گاهی در جامعه میبینیم که لزوماً مختصّ به یک جریان نیست، کم و زیاد دارد ولی متأسّفانه در همهی گروهها به چشم وافر دیده میشود، البتّه بعضی جاها کمتر و بعضی جاها بیشتر است. آدم اذیّت میشود و به تدریج احساس ناامیدی به انسان دست میدهد. میگوید: مثل اینکه نمیشود. اگر آدم از همهی اینها به این برسد که ما بیصاحب هستیم و باید ضجّه بزنیم تا صاحب ما بیاید خیلی نا امیدی خوبی است، نا امیدی درستی است، حقیقت است، اعتقاد است.
اگر فکر کردهایم که قرار است باطل نابود بشود و حق به صورت صد درصد بالا بیاید که این تفکّر اصل فتنه است. من به یاد امام زمان علیه السلام نیستم که بدانم بیچاره هستم، از حضور او محروم هستم، دچار فتنه هستم. امام معمولاً اینطور نیست، نا امیدی من اینطور است که مهم نیست، نمیشود، رها کنیم، همین خاکریزی هم که هستیم را بدهیم برود. همین جایی که هستم را هم رها کن. بعد به عزاداری امام حسین علیه الصّلاة و السّلام برسیم این را صرفاً به یک مخدّر تبدیل کنیم.
عزاداری و گریه برای سیّد الشّهداء صلوات الله علیه و آله بخشی از اهداف است، جزء هدف است، جزء العلّة است، خودش مهم است و اگر کسی بگوید گریه بر سیّد الشّهداء بیاثر است یا مهم نیست باید برود آموختههای خود را مرور کند. امّا همهی هدف نیست، آن ناامیدی باعث میشود که به تدریج بگویند این جلساتی که ما میآییم برای این است که درد دل کنیم، دلی از عزا در بیاوریم، در خانه زیاد به ما فشار میآید و جرأت هم نداریم صحبت کنیم و اگر بخواهیم جلوی دیگران چیزی بگوییم، شب گوشی ما را چک میکنند و میآیند اینجا با مظلومیت ارباب ما هم به حال بدبختی خودمان گریه میکنیم و این صرفاً یک عشقبازی در روضه میشود. تازه این هم بد نیست، آن چیزی که بد است این است که حیف است که از امام حسین علیه السّلام اینقدر به ما (خیر) برسد. این هم خوب است، بالاخره این هم مثل یک سوپاپ است که باعث میشود بعداً در زندگی بهتر بتوانیم تحمّل کنیم.
کاربر مهمان
کاربر مهمان