- 463
- 1000
- 1000
- 1000
تبلور عشق در کربلا، جلسه ششم
سخنرانی آیت الله حسین مظاهری با موضوع «تبلور عشق در کربلا»، جلسه ششم، سال 1400
یکی از امتیازهای بزرگ امام حسین«سلاماللهعلیه» اینست که مکتب شهادتش یک دوره اخلاق است و باید بگوییم عاشورا یعنی اخلاق. باید بگوییم مکتب امام حسین«سلاماللهعلیه» معلم اخلاق است. پروردگار عالم میفرماید معلم اخلاق من هستم، «اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ»
باید بگوییم آن خدا یک معلم اخلاقی به نام مکتب حسین به ما داده است. از همان وقتی که میخواهد از مدینه به مکه و از مکه به کربلا حرکت کند، میفهماند که حرکت من برای شهادت است. شهادت هم برای امر به معروف و نهی از منکر است. شهادت هم برای اینست که دین در مخاطره است و من حاضر شدم برای اینکه دین را نجات دهم، همه چیزم را فدای دین کنم. این جمله را میفرمود که: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَ الْحَقَ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّا»
آیا نمیبینید که حق پایمال شده و تشیّع زیر پردهها رفته است و باطل رو افتاده است. مثل یزید حکومت بر عالم اسلام میکند. جا دارد که مؤمن بمیرد، جا دارد برای این حرف، مؤمن جان دهد «لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّا». به ما میگوید ما باید همه چیزمان را فدای دین کنیم. دَوَران امر بشود بین مالمان یا دین، مال فدای آن است. دَوَران امر شود بین جان دادن و دین، جان دادن خومان فدای دین. دَوَران امر شود بین زن و بچه و دین؛ زن و بچه فدای آن است. لذا محمد بنحنفیه میگفت نرو. امام«سلاماللهعلیه» میفرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلا»؛ باید بروم، برای اینکه خدا میگوید برو و کشته شو برای اینکه دین من زنده شود. میگفت: پس عیال را نبر. میفرمود: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَ سَبَایَا»؛ باید زن و بچه هم فدا شوند. این دین فعلاً خون میخواهد، مثل خون من و اصحابم. اسارت میخواهد، مثل اسارت زینب و عیالم. این یک پیام است که از وقتی که از مدینه بیرون آمد تا وقتی که شهید شد، همه همین است.
ما به هر اندازه که بتوانیم، دین خدا را یاری کنیم، این مکتب به ما میگوید باید دین خدا را یاری کرد. بدان همه چیز فدای دین است، ما از این جمله چیز دیگری هم استفاده میکنیم که خدا اسلامش را دوست دارد و حتی حاضر است حسین و زینب فدای آن شوند.
یکی از امتیازهای بزرگ امام حسین«سلاماللهعلیه» اینست که مکتب شهادتش یک دوره اخلاق است و باید بگوییم عاشورا یعنی اخلاق. باید بگوییم مکتب امام حسین«سلاماللهعلیه» معلم اخلاق است. پروردگار عالم میفرماید معلم اخلاق من هستم، «اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ»
باید بگوییم آن خدا یک معلم اخلاقی به نام مکتب حسین به ما داده است. از همان وقتی که میخواهد از مدینه به مکه و از مکه به کربلا حرکت کند، میفهماند که حرکت من برای شهادت است. شهادت هم برای امر به معروف و نهی از منکر است. شهادت هم برای اینست که دین در مخاطره است و من حاضر شدم برای اینکه دین را نجات دهم، همه چیزم را فدای دین کنم. این جمله را میفرمود که: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَ الْحَقَ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّا»
آیا نمیبینید که حق پایمال شده و تشیّع زیر پردهها رفته است و باطل رو افتاده است. مثل یزید حکومت بر عالم اسلام میکند. جا دارد که مؤمن بمیرد، جا دارد برای این حرف، مؤمن جان دهد «لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّا». به ما میگوید ما باید همه چیزمان را فدای دین کنیم. دَوَران امر بشود بین مالمان یا دین، مال فدای آن است. دَوَران امر شود بین جان دادن و دین، جان دادن خومان فدای دین. دَوَران امر شود بین زن و بچه و دین؛ زن و بچه فدای آن است. لذا محمد بنحنفیه میگفت نرو. امام«سلاماللهعلیه» میفرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلا»؛ باید بروم، برای اینکه خدا میگوید برو و کشته شو برای اینکه دین من زنده شود. میگفت: پس عیال را نبر. میفرمود: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَ سَبَایَا»؛ باید زن و بچه هم فدا شوند. این دین فعلاً خون میخواهد، مثل خون من و اصحابم. اسارت میخواهد، مثل اسارت زینب و عیالم. این یک پیام است که از وقتی که از مدینه بیرون آمد تا وقتی که شهید شد، همه همین است.
ما به هر اندازه که بتوانیم، دین خدا را یاری کنیم، این مکتب به ما میگوید باید دین خدا را یاری کرد. بدان همه چیز فدای دین است، ما از این جمله چیز دیگری هم استفاده میکنیم که خدا اسلامش را دوست دارد و حتی حاضر است حسین و زینب فدای آن شوند.
تاکنون نظری ثبت نشده است