display result search
منو
تفسیر آیات 67 تا 70 سوره توبه

تفسیر آیات 67 تا 70 سوره توبه

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 19 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 67 تا 70 سوره توبه"

مخالفت قلبی و عملی منافقان با اسلام
فراموشی دینداری و قیام برای دین‌ستیزی
وعدهٴ عذاب به منافقان، بیانگر فراموش نشدن آنان از طرف خداوند

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (67) وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمْ اللّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ (68) کَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنکُمْ قُوَّة وَأَکْثَرَ أَمْوَالاً وَأَوْلاَداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاَقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُم بِخَلاَقِهِمْ وَخُضْتُمْ کَالَّذِی خَاضُوا أُوْلئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَة وَأُولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (69) أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وَأَصْحَابِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلکِن کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (70)﴾

مخالفت قلبی و عملی منافقان با اسلام
این بخش از آیات قرآن کریم به سرنوشت منافقان تقریبا خاتمه می‌دهد کارشکنی‌های منافقان را یکی از پس از دیگری ذکر فرمود، آن‌گاه فرمود اینها اگر در جبهه همراه شما نیایند پشت جبهه یک سلسله سیئاتی را مرتکب می‌شوند، اگر هم بیایند در درون جبهه یک سلسله سیئاتی را مرتکب می‌شوند این چنین نیست که منافق عملا با امت اسلامی هماهنگ باشد، منتها قلبا نباشد، این‌طور نیست هم قلبا هم عملا مخالفت می‌کند. قبلاً هم ملاحظه فرمودید، فرمود اینها اگر هم بیایند ﴿لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلاّ خَبَالاً وَلَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ﴾ این طور نیست که منافق عملاً تابع حکومت اسلامی باشد منتها قلباً راضی نباشد، بلکه قلباً راضی نیست، عملاً هم کارشکنی می‌کند. و کارشکنی او هم مختلف است. اگر در جبهه شرکت نکند، پشت جبهه را خراب می‌کند و اگر به جبهه اعزام بشود آنجا ایجاد فساد و ناامنی می‌کند که ﴿لَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ﴾ بنابراین این سؤالی که مطرح شد منافقین عملاً حاضرند منتها قلباً موافق نیستند، این چنین نیست.
همنشینی پاک سیرتان و همراهی منافقان با یکدیگر
بعد فرمود به اینکه همان‌طوری که طیبین بعضهم من بعضند، خبیثها هم این چنینند. در جریان طیبها فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ ٭ ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ﴾ اینجا هم فرمود ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضَهُم مِن بَعْضٍ﴾. در جریان طیبها و مصطفی‌ها که، فرمود: ﴿ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ﴾ آنها اهل بهشتند. در جریان دوزخیها در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که بحثش قبلاً گذشت فرمود ما همهٴ اینها را جمع می‌کنیم یکجا تحویل آتش می‌دهیم. دربارهٴ خبیثها و منافقها فرمود به اینکه اینها را ما با هم جمع می‌کنیم ﴿فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ﴾ اینها را متراکم می‌کنیم، انباشته می‌کنیم، تحویل جهنم می‌دهیم. خب همان طوری که در دنیا ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضَهُم مِن بَعْضٍ﴾، در آخرت هم این چنین است که ذات اقدس الهی این خبیثها را ﴿وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَی بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آنجا فرمود. اینجا هم فرمود به اینکه اینها ﴿بَعْضَهُ عَلَی بَعْضٍ﴾.

برنامه منافقان در میان مردم، امر به منکر و نهی از معروف
خب برنامهٴ این گروه سازمان‌یافته چیست؟ این است که اینها امر به منکر می‌کنند و نهی از معروف می‌کنند و ﴿صَدٌّ عَن سَبِیلِ اللّه﴾ . این ﴿صَدٌّ عَن سَبِیلِ اللّه﴾ جامع امر به منکر و نهی از معروف است. در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیهٴ 61 به این صورت بیان فرمود: ﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَی مَا أَنْزَلَ اللّهُ وَإِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنَافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدُوداً﴾ صد با صاد به معنای صرف غیر و انصراف نفس است. کسانی که «ینصرفون بانفسهم و یصرفون غیرهم» اینها را می‌گویند ﴿یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ﴾ . منافقون همانند که ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ هم خودشان نائیند هم نسبت به دیگران ناهیند. مجموع نئی و نهی یعنی مجموع بعد و تبعید به صورت ﴿صَدٌّ عَن سَبِیلِ اللّه﴾ در می‌آید. ﴿یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ﴾ یعنی «ینصرفون بأنفسهم و یصرفون غیرهم» خودشان منصرف از راه خدا و دین خدایند و دیگران را هم منصرف می‌کنند و باز می‌دارند. نسبت به دیگران می‌شود نهی از معروف و امر به منکر. جامعش همان ﴿صَدٌّ عَن سَبِیلِ اللّه﴾ است. چه اینکه ﴿یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُم﴾ تنها دربارهٴ خودشان نیست. «یقبضون أیدیهم و أیدی الغیر»، بعد از اینکه ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضَهُم مِن بَعْضٍ﴾ شد تک‌تک اینها دست خودشان را قبض میکنند، خیر را عطا نمی‌کنند، وقتی که کسی چیزی به دیگری می‌دهد بسط ید دارد، و بسط ید هم کنایه از سخا و جود است. اینها هم دست خودشان را می‌کشند هم دست دیگران را می‌کشند. دست دیگران را با نهی از معروف می‌کشند. در سورهٴ مبارکه‌ای که به نام «منافقون» معروف شد در آنجا منافقها آیهٴ هفت سورهٴ «منافقون» این است که نسبت به یکدیگر می‌گفتند: ﴿هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لاَ تُنفِقُوا عَلَی مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ وَلکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لاَ یَفْقَهُونَ﴾ اینها می‌گفتند که مسلمانها را کمک نکنید، نه به جبهه کمک بکنید نه به نیازمندانشان کمک بکنید تا آنها در اثر این محاصرهٴ اقتصادی و تنگنای مالی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را رها کنند. پس این منافقون هم ﴿یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُم﴾ هم یقبضون أیدی غیرهم. دربارهٴ قبض دستهای غیرشان از باب نهی از معروف می‌گفتند ﴿لاَ تُنفِقُوا عَلَی مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ﴾ این مستقیماً نهی از معروف است که درآیهٴ محل بحث فرمود به اینکه اینها ﴿یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوف﴾ مشابه این هم در موارد دیگر مطرح است. خب قهراً اینها یک گروه سازمان‌ یافتهٴ خاصی‌اند که ﴿بَعْضَهُم مِن بَعْضٍ﴾ در نتیجه جهنم رفتن آنها هم از سنخ ﴿فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ﴾ خواهد بود. ﴿یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ﴾
فراموشی اطاعت خدا توسط منافقان
خب از اینجا معنای نسیان روشن می‌شود که اینها خدا را فراموش کردند یعنی چه فراموش کردند . خب اینها مستقیماً دارند با دین خدا مبارزه می‌کنند. پس خدا را فراموش کردند یعنی اطاعت خدا را فراموش کردند نه عصیان را. یک وقت است یک کسی منسی است به یاد آدم نیست، قهراً انسان نه مخالف اوست و نه مؤالف او. برای اینکه یک کسی که منسی است انسان نسبت به او قهر و مهری ندارد. وقتی نسیان اول معنایش روشن شد، نسیان دوم هم روشن می‌شود. آنها خدا را فراموش کردند اگر معنایش روشن شد، خدا هم آنها را فراموش می‌کند معنایش روشن می‌شود. گرچه نسیان خدا مستحیل است اما اینجا با قرینه ذکر شده ﴿نَسُوا اللَّهَ﴾ آنها خدا را فراموش کردند یعنی چه؟ یعنی دین خدا را فراموش کردند، پیغمبر را فراموش کردند. خب اگر پیغمبر را فراموش کردند چطور مرتب توطئه می‌کنند نقشه می‌کشند علیه دین او؟ پس معلوم می‌شود اطاعت او را فراموش کردند نه طغیان علیه او را، نه توطئهٴ علیه او را، نه عصیان او را. امر به معروف را فراموش کردند نه امر به منکر را. نهی از منکر را فراموش کردند نه نهی از معروف را. وفا را فراموش کردند نه جفا را. پس نسیان آنها معنایش روشن است. ﴿نَسُوا اللَّهَ﴾ یعنی اطاعت خدا را فراموش کردند. عصیان خدا کاملاً یادشان است.
معنای فراموشی منافقان توسط خداوند
اگر معنای ﴿نَسُوا اللَّهَ﴾ روشن شد، ﴿فَنَسِیَهُمْ﴾ روشن می‌شود. آن وقت ذات اقدس الهی اینها را فراموش که نمی‌کند که. خدا وعد را ترک می‌کند، لطف را ترک میکند، اعطا را ترک می‌کند ولی وعید را ترک نمی‌کند . پس به قرینهٴ اینکه خود نسیانی که به منافقان اسناد داده شد نسیان مصطلح نیست، نسیانی هم که به ذات اقدس الهی نسبت داده شد نسیان مصطلح نیست یعنی تناسی است نه نسیان. یک بیان نورانی در نهج البلاغهٴ علوی «علیه الصلاة و السلام) هست فرمود آن صلحای سابق رحلت کردند «بقی الناسون او المتناسون» اینهایی که ماندند حالا یا دین خدا را فراموش کردند یا تناسی دارند عمدا خودشان را به نسیان می‌زنند، گفت «قد ذهب المتذکرون و بقی الناسون او المتناسون» همان‌طوری که ما جاهل داریم و متجاهل، ناسی داریم و متناسی، فرمود اینها متناسی هستند. مثل متجاهل. متجاهل واقعا جاهل نیست یعنی خودش را به جهل میزند متناسی فراموش نکرده ولی خودش را به نسیان می‌زند اینها اصولا اصلا متناسی نیستند، اینها متذکر هستند تمام ذکر و فکرشان این است که علیه دین توطئه بکنند پس بنابراین اینها اطاعت را ترک می‌کنند عصیان را مطرح می‌کنند و به یاد عصیان هستند قهرا ذات اقدس الهی عالما عامدا لطف نسبت به اینها را ترک می‌کند و قهر نسبت به اینها را اعمال می‌کند ﴿فَنَسِیَهُمْ﴾ به این صورت در میآید.
فراموشی دینداری و قیام برای دین ستیزی
پرسش ...
پاسخ: نه یاد اطاعت خدا نیست یک وقت است یک کسی نسیان یعنی اصلاً کاری با خدا ندارد دین را فراموش کرده نه له دین، نه علیه دین قیامی ندارد این فراموش است، یک وقت است نه کاملا دین به یادش هست ولی درصدد توطئه، براندازی، آسیب رساندن، ضرر رساندن اینهاست. این اطاعت را فراموش کرده.
پرسش ...
پاسخ: بسیار خب حالا قرآنی که میخواهد از آنها نقل بکند تعبیر نسیان می‌کند مشخص است که دارد اطاعت را فراموش می‌کند آنها ـ معاذ الله ـ قرآن را اسطوره و افسانه و خرافه می‌دانند ـ معاذ الله ـ همین امر خرافی را دو نوع نسیان دارند یکی اصلاً کاری به او ندارند یک وقت است نه در صدد براندازی چیزی هستند که خودشان او را خرافه و اسطوره و امثال ذلک می‌پندارند می‌گویند اساطیر اولین است. وقتی خود آنها بخواهند تعبیر کنند می‌گویند به اینکه این اسطوره است این ﴿لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هذَا إِنْ هذَا إِلاّ أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ﴾ ، اینها که چیزی نیست ما هم بخوابیم مثل اینها می‌بافیم. خودشان می‌خواهند بگویند ولی ذات اقدس الهی وقتی بخواهد تعبیر کند می‌گوید این کتاب نور است آنها این نور را فراموش کردند فقط به فکر خاموش کردن این نور هستند آن وقت معنایش معلوم می‌شود که آنها این نور را فراموش کردند یعنی بهره برداری از این نور استیضاءِ از این نور گرم شدن و فروغ گرفتن با این نور را فراموش کردند وگرنه کاملاً در صدد ﴿یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ﴾ هستند و چگونه این را فراموش کردند اینها ﴿یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَی اللّهُ إِلاّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ﴾ خب اگر ﴿نَسُوا اللَّهَ﴾ معنایش روشن شد ﴿فَنَسِیَهُمْ﴾ هم معنایش روشن می‌شود.
وعدهٴ عذاب به منافقان، بیانگر فراموش نشدن آنان از طرف خداوند
آن‌گاه آیه بعد این را به صورت شفاف ذکر می‌کنند که ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ﴾ خب چه نسیانی است که مرتب وعید به دنبال اوست اینکه فرمود ذات اقدس الهی اینها را تهدید می‌کند وعید می‌دهد هشدار می‌دهد انذار می‌کند اعلام خطر می‌کند معلوم می‌شود به یاد اینهاست دیگر منتها لطف و مهر خدا از اینها مسلوب است قهر و وعید الهی به سراغ اینها خواهد آمد. ﴿نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ﴾ آن‌گاه همین ذات اقدس الهی که می‌فرماید ﴿فَنَسِیَهُمْ﴾، بعد می‌فرماید: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ درباره اینها فتوی می‌دهد حکم می‌دهد، کیفرشان را هم می‌دهد. کیفرش هم این است ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ﴾
پست‌تر بودن منافقان نسبت به کافران
ضمن اینکه از وعید اینها سخن می‌گوید اینها را با کفار یکجا ذکر می‌کند اولاً، اینها را قبل از کفار نام می‌برد ثانیا تا معلوم بشود اینها بدتر از کافر هستند. بالاخره حالا خیلی از اهل کتاب به زبان قرآن کریم کافرند ﴿لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ و مانند آن. و خب بالاخره یک فضیلتهایی هم در آنها هست منافق به هیچ وجه در او فضیلت نیست لذا در عین حالی که ﴿إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً﴾ ، مع ذالک ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾ . اگر برای طاغیان و معصیت‌کاران درکاتی است بعضها دون بعض، آن اسلفش برای منافقین است که ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾ . ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ﴾
خلود منافقان در جهنم و کافی بودن عذاب الهی در برابر درخواستهای آنان
دربارهٴ این نار از خلود سخن گفت اولا که اینها دائما آنجا هستند در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و مانند آن هم از خلود سخن به میان آمد که انسان به جایی میرسد که در آنجا یکنواخت زندگی می‌کند. نه بهشتیها خسته می‌شوند و از آنجا بیرون می‌آیند نه معاندین از جهنم بیرون می‌آیند اینها مخلد هستند. بعد فرمود ﴿هِیَ حَسْبُهُمْ﴾ این حسب یعنی همین قدر کافی است این چه باری دارد کلمهٴ حسب؟ حسب یعنی کافی و لازم. چیزی که نیاز آدم را بر طرف می‌کند یک، کفایت می‌کند و همیشه هم هست. این می‌شود حسب. ذات اقدس الهی یک تعبیری دارد که اینها خالدین هستند. خب اما حسب یعنی چه؟ همین مقدار کافی است یعنی چی؟ این حسب باید آن معنا را در برداشته باشد یعنی اینها در تمام مدت عمرشان از ما یک چیزی خواسته‌اند خب ما هم دادیم به اینها دیگر. اینها غیر از این که از ما نخواستند که همین مقدار بسشان است همین مقدار کافی است. کسی که بیراهه می‌رود کج راه می‌رود یعنی چی؟ یعنی خدایا مرا بسوزان خدایا مرا ببر جهنم اصلاً راه معنایش این است. فرمود: ﴿وَآتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ﴾ حالا اگر کسی دارد به بچهٴ مردم به یتیم مردم ظلم می‌کند یعنی چی؟ یعنی خدایا آن محبت را بکن که من از بین بروم بچه‌هایم یتیم بشوند دیگری سیلی به صورت بچه‌هایم بزند این معنای ﴿وَآتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ﴾ و گرنه آن سؤالهای لفظی که خیلی از چیزها که آدم می‌خواهد نمی‌گیرد که فرمود هر چه خواستید گرفتید، این سؤال به لسان استعداد است یک، سؤال به لسان حال است دو، اما سؤال به لسان مقال را خب گاهی انسان خواسته‌ای دارد و آن خواسته مصلحت آدم نیست مستجاب نمی‌شود. این طور نیست که هر کسی مستجاب الدعوه باشد. آن دعای به زبان مقال که با استجابت همراه نیست. اما آن سؤال و دعای به زبان استعداد هر کسی «مستجاب الدعوه» است. دعا و سؤال به زبان حال هر کسی «مستجاب الدعوه» است. چون هیچ ممکن نیست کسی مستعد یک چیزی باشد و خدایی که «دائم الفیض» است، «دائم الفضل» است، عطا نکند چون از آن طرف که امساک که نیست. هر کس به نصاب استعداد رسید فیض خدا را دریافت می‌کند. حالا هر کس هر راهی را برود. و همهٴ ما در بخش استعداد یک، در بخش حال دو، «مستجاب الدعوه»‌ایم. در بخش مقال است که اولیای الهی هم «مستجاب الدعوه‌»اند. و گر نه هر حالی را که ما پیدا کردیم دریافت کردیم. ﴿وَآتَاکُم﴾ نه «یعطیکم» که فعل مضارع باشد. فرمود هر چه خواستی گرفتی منتها حالا نمی‌دانی چه چیزی می‌خواهی. ﴿وَآتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ﴾ .
خب اگر کسی راه نفاق را طی کرد با لسان استعداد در تمام مدت می‌گوید که خدایا آن آتش را نصیب ما بکن به زبان حال می‌گوید به زبان استعداد می‌یابد به نصاب استعداد می‌رسد که خدایا من را به آن آتش ببر. بعد هم ذات اقدس الهی آتش به او می‌دهد می‌گوید همین که خواستی کافیست دیگر. تو همین را می‌خواستی، ما هم گفتیم ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً﴾ ما هم گفتیم که ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاّ النَّارَ﴾ ما گفتیم با دین بازی نکن، بازی با دین یعنی آتش‌خوری، ما به شما گفتیم که شما هم همین را خواستید خب همین کافی است دیگر. پس تعبیر اینکه ما اینها را می‌سوزانیم یک حساب است تعبیر اینکه اینها مخلد هستند یک حساب دیگر است تعبیر اینکه همینها کافیست یعنی همین مقداری که خواستید همین مقدار را ما دادیم دیگر چیز دیگری که از شما نخواستیم که همین است.
پرسش...
پاسخ: بله غرض این است که اطلاقش یا عمومش شامل این موارد هم می‌شود ﴿آتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ﴾ از آن طرف هم می‌فرماید این همان است که شما می‌خواستید.
پرسش...
پاسخ: بله، چون صدر و ذیلش مربوط به احسان است اما این یک قاعدهٴ کلیه که در ذهن دارد که به عموم اطلاقش آسیب نمی‌رسد که این ﴿آتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ﴾ در حالی که آن مؤمنین خیلی از چیزها را به حسب ظاهر آنها همینطور است دیگرآنها هم به لسان استعداد و حال هر چه می‌خواستند دریافت می‌کردند این صدر اگر خصیصه‌ای دارد یا به عنوان تمثیل ذکر شده است هرگز منافی انعقاد عموم یا اطلاق آن قاعده کلیه نیست که ﴿آتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوه﴾
خب ﴿وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ﴾ همین کافی است و لازم هم نیست.
لعن منافقان توسط خداوند و دوام عذاب آنان در جهنم
﴿وَلَعَنَهُمْ اللّهُ﴾ لعن یعنی بعد از رحمت. ذات اقدس الهی اینها را از رحمت دور کرده خب با اینکه خدا اینها را فراموش کرده دربارهٴ آنها این‌طور سخن می‌گوید معلوم می‌شود که این نسیان خدا یعنی ترک مهر و این با تذکرهٴ قهر منافاتی ندارد برای تثبیت اینکه مبادا کسی این خلود را به معنای مکث طویل تفسیر کند فرمود: ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ﴾ این‌چنین نیست که به معنای مکث طویل باشد گاهی ممکن است کسی این‌چنین بپندارد که نار دائمی است و اهل جهنم از او بیرون می‌آیند فرمود نه اینها دائما مخلند. بعد گاهی هم ممکن است کسی خیال بکند به اینکه اینها مدتی رفتند آنجا بعد عادت می‌کنند ؛ فرمود نه این‌چنین نیست. جهنم دائمی است یک، اینها دائما در جهنم هستند دو، سوخت و سوز دائمی هست سه، این سوخت و سوز عوض نمی‌شود عذاب بودنش هم دائمی است این چهار. فرمود: ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ﴾ دیگر این‌چین نیست که عذاب بشود «عذب» ما در دنیا نمونهٴ چنین چیزی نداریم. مثلا گاهی گفته می‌شود آدم اگر یک کاری بکند چشمانش نابینا می‌شود بله این کسی که چشمش نابینا شده یک مختصر یک مدتی اوائل چند روزی درد دارد. بعد هم یک مدتی غمگین است اما بعد از هفت، هشت، ده سال این هم مثل بقیه قاه قاه مثل دیگران می‌گوید و می‌خندد عادت کرده با این ولی کیفر جهنم مثل این نیست که حالا کسی که چشمانش را از دست داده بعد هم بگیرد بخندد این مثل همان لحظهٴ اولش است. یعنی مرحلهٴ بقایش مثل مرحلهٴ حدوثش سوزنده است با عذاب همراه است چنین چیزی نمونه‌اش در دنیا نیست. «دار لیس فیها الرحمه» این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است. با اینکه او «ارحم الراحمین» است اصلاً تعفن گناه این است حقیقت گناه این است که این‌طور آدم را می‌رنجاند برای اینکه آن روح شفاف و لطیف در برابر این گناه این‌قدر متأثر است. «دار لیس فیها رحمة». خب فرمود پس خلود یک حساب هست و اینکه عذاب هرگز به عذب تبدیل نمی‌شود بلکه عذاب است.

هشدار الهی به منافقان به وسیلهٴ یادآوری سرنوشت کفّار مقتدر گذشته
آن‌گاه فرمود این سنت ماست آخر شما دارید با چه کسی مبارزه می‌کنید به منافقین می‌گوید به دیگران هم هشدار می‌دهد می‌فرماید شما آخر این تاریخ را بخوانید یک مقدار سیره و سنت انبیای گذشته را ببینید وضع جهان را بررسی کنید شما الان به چه می‌بالید و می‌نازید؟ مگر کسانی قبل از شما نبودند که مقتدرتر از شما بودند مال دارتر از شما بودند، قبیله‌دارتر از شما بودند، ما همه را به روز سیاه نشاندیم. اینها که افسانه نیست خیلی از چیزهاست که سر راهتان است نزدیکیهایتان است بروید بررسی کنید دیگر. فرمود: ﴿کَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ﴾ شما الان به یک قدرتی بالاخره وابسته هستید و متکی هستید، ببینید ما آنهایی را که قبل از شما بودند از شما مقتدرتر بودند سرمایه‌دارتر بودند با آنها چه کردیم؟ ﴿کَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ﴾ ﴿کَانُوا أَشَدَّ مِنکُمْ قُوَّةً﴾ یک، ﴿وَأَکْثَرَ أَمْوَالاً﴾ دو، ﴿وَأَوْلاَداً﴾ سه، همهٴ جهات طبیعی را داشتند. در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» به پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود که به این سران شرک و مقتدران حجاز بگو ما کسانی را که قبل از شما بودند و از شما قدرتمندتر بودند، و شما یک دهم قدرت آنها را ندارید آنها را از بین بردیم. آیهٴ 45 سورهٴ «سبأ» این است که ﴿وَکَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ یعنی یک سلسله طاغیانی قبل از سران استکبار معاصر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند و شماها ﴿وَمَا بَلَغُوا﴾ یعنی به پیغمبر می‌فرماید اینهایی که الان با تو درگیرند اینها نرسیدند به یک دهم ثروت و قدرت پیشینیان ﴿وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ﴾ اینها یک دهم قدرت پیشینیان را پیدا نکردند آن پیشینیان که چندین برابر این معاصران مقتدر بودند ﴿فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ﴾ وقتی ما اینها را گرفتیم بساط اینها را جمع کردیم، اثری از اینها نمانده. خب اینها به چه قدرتی می‌خواهند تکیه کنند این را به معاصران پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود قبل از اینها جریان قارون مطرح بود، در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» آیهٴ 78 نسبت به قارون هم همین هشدار را داد فرمود به اینکه موسای کلیم سلام الله علیه به قارون این هشدار را داد، قارون در پاسخ گفت: ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ من خودم زحمت اقتصادی کشیدم این مالها را پیدا کردم. فرمود این قارون باید بفهمد ﴿أَوَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعاً﴾ توی قارون نمی‌دانی قبل از تو از سرمایه‌دارتر هم بود و آنها را ذات اقدس الهی ریشه‌کن کرد. با کدام قدرت شما می‌خواهید در بیفتید. خب پس به معاصران پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید به اینکه شما یک دهم ثروت و قدرت پیشینیان را ندارید، به قارون هم می‌فرماید کسانی قبل از شما به هلاکت رسیدند که از شما اشد و اکثر بودند قوة و جمعا.
تهدید مستقیم منافقان از سوی خداوند در عین نسیان آنان
آن‌گاه در آیات محل بحث می‌فرماید به اینکه ﴿کَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنکُمْ﴾ حالا این دیگر مستقیما رو در رو قرار گرفتن انذار رو در رو تهدید رو در رو اعمال قهر رو در رو است. با حفظ نسیان. خدا اینها را فراموش کرده. بعد مرتب دارد با اینها حرف می‌زند نظیر سورهٴ مبارکهٴ «طه» که ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ آنجا اشاره شد با اینکه خدا می‌فرماید: ﴿وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ تو منسی هستی، ولی مرتب این محاوره هست این گفتگو هست این تعذیب هست، این قهر هست، یعنی اعمال قهر است. اینجا هم الان از سنخ التفات از غیبت به خطاب بحث در منافق بود ولی به عنوان غیبت، ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ﴾ ولی الان تبدیل به خطاب شد این التفات از غیبت به خطاب رودررو تهدید کردن انذار و ترساندن هست در ظرف نسیان فرمود خدا اینها را فراموش کرده ولی مرتب دارد اینها تهدید می‌کند و تخویف می‌کند. ﴿کَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنکُمْ قُوَّةً﴾ یک، ﴿وَأَکْثَرَ أَمْوَالاً﴾ دو،﴿وَأَوْلاَداً﴾ سه.
دستور بهره‌مندی منافقان از دنیا مانند پیشینیان خود
خب ﴿فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ﴾ آنها که قبل از شما بودند، «خلاق» یعنی نصیب و بهره آنکه دارد ﴿مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾ «خلاق» یعنی نصیب. «ان الله یؤید هذا الدین بأقوام لا خلاق له» خلاق یعنی نصیب، یعنی بهره. ﴿فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ﴾ یعنی به نصیبی که داشتند خب شما هم هر کاری که آنها کردند بکنید و دارید می‌کنید، شما هم ﴿فَاسْتَمْتَعُوا﴾، شما که منافق صدر اسلام هستید ﴿فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاَقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُم بِخَلاَقِهِمْ﴾ و شما هم خودتان ﴿کَالَّذِی خَاضُوا﴾ شما نگفتید که ﴿نَخُوضُ وَنَلْعَبُ﴾ خوضی در باطل داشتید خب آنها هم همین‌طور بودند و خودتان گفتید که ﴿نَخُوضُ وَنَلْعَبُ﴾ و خودتان ﴿کَالَّذِی خَاضُوا﴾. آنها﴿حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَأُولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ شما هم مثل آنها هستید. اینکه فرمود: ﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضَهُم مِن بَعْضٍ﴾ نه تنها در عصر و مصر خاص منافقین این عصر را با منافقین اعصار گذشته یکجا ﴿فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ﴾ چه اینکه مؤمنان و طیبان این عصر و مصر هم با اعصار گذشته این‌طورند ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ ٭ ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ﴾ آنها برای اعصار و قرون متمادی هستند که «بعضهم من بعض» هستند، منافقون و کفار هم این‌چنین هستند.
یادآوری سرنوشت تلخ اقوام کافر برای منافقان
خب بعد می‌فرماید به اینکه، میخواهید بازتر مسئله را برای شما تشریح بکنیم، چون این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» بعد از سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» و اینها نازل شد فرمود به اینکه برای اینکه مسئله شفاف‌تر بشود ما تمام این قسمتها را در سورهٴ «اعراف» یکی پس از دیگری برای شما بیان کردیم ﴿أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ باز اینجا التفات از خطاب است به غیبت ﴿أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ﴾ یک، ﴿وَعَادٌ﴾ دو ﴿وَثَمُودَ﴾ سه، ﴿وَقَوْمُ إِبْرَاهِیمَ﴾ چهار، ﴿وَأَصْحَابِ مَدْیَنَ﴾ پنج، ﴿وَالْمُؤْتَفِکَاتُ﴾ شش، ﴿أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ﴾ بعدهم اوضاع همهٴ اینها برچیده شد، ما این شش گروه را در شش مقطع تاریخی در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» کاملاً برای شما بیان کردیم در سورهٴ «اعراف» اول از جریان قوم نوح که خبر می‌دهد، می‌فرماید به اینکه آیهٴ 59 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» جریان نوح شروع می‌شود ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَی قَوْمِهِ فَقَالَ یَاقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ﴾ تا به جایی که می‌رسد﴿فَأَنْجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً عَمِینَ﴾ این برای نوح جریان عاد را آیهٴ 65 فرمود: ﴿وَإِلَی عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً﴾ تا اینکه در جریان قوم عاد می‌فرماید به اینکه عذاب آمد﴿فَأَنْجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَمَا کَانُوا مُؤْمِنِینَ﴾ این مربوط به قوم عاد. آیهٴ 73 دربارهٴ قوم ثمود فرمود: ﴿وَإِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً﴾ تا اینکه آیهٴ 78 همان سورهٴ «اعراف» دربارهٴ قوم ثمود فرمود: ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ﴾ آیهٴ هشتاد دربارهٴ لوط است ﴿وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ﴾ بعد بخش پایانی آن فرمود آیهٴ 84 ﴿وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ﴾ آیهٴ 85 فرمود: ﴿وَإِلَی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً﴾ تا اینکه دربارهٴ تعذیب قوم شعیب آیهٴ 91 فرمود: ﴿فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ﴾ آن‌گاه آیهٴ 94 دارد جمع بندی می‌کند ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾ بنابراین می‌فرماید ما این جریانها را که مبسوطا در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که قبل از سورهٴ «توبه» نازل شد یکی پس از دیگری این پنج، شش مقطع تاریخی را مبسوطا برای شما بازگو کردیم ﴿أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ﴾ یک ﴿وَعَادٌ﴾ دو ﴿وَثَمُودَ﴾ سه، ﴿وَقَوْمُ إِبْرَاهِیمَ﴾ چهار، ﴿وَأَصْحَابِ مَدْیَنَ﴾ پنج، ﴿وَالْمُؤْتَفِکَاتُ﴾ یعنی منقلبات که ما این شهر را زیرو رو کردیم اعتفک یعنی انقلب، ﴿أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ﴾ با معجزات انبیای اینها آمدند حجت خدا بر اینها بالغ شد، و اینها گرفتار عذاب شدند و خدای سبحان به اینها ستم نکرد اینها به خودشان ستم کردند.
« و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:36

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی