- 523
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 73 تا 74 سوره توبه _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 73 تا 74 سوره توبه _ بخش دوم"
توصیه منافقان به توبه و انذار آنان از عذاب الهی
نهی منافقان از کارشکنی و توصیه آنان به قدرشناسی از الطاف حکومت اسلامی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ (73) یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَإِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً أَلِیماً فِی الْدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَنَصِیرٍ (74)﴾
دستور جهاد و غلظت نسبت به کفار و منافقان پس از رحمت و بخشش حکومت اسلامی به آنان
دستور جهاد نسبت به کفار و منافقین و اعمال غلظت برای آن است که تبهکاریهای آنها به حدی رسید که هیچ چارهای جز جهاد و اعمال غلظت نبود وگرنه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که رحمة للعالمین است، گذشته از آنکه رحمة للعالمین است ﴿بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ﴾ طبع آن حضرت بر مناینت و ملایمت است هرگز با غلظت هماهنگ نیست. مؤمنینی هم که در دامن پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تربیت شدند، آنها هم نسبت به جامعهٴ انسانی و اسلامی رؤف و مهربان بودند ولی منافقان کاری کردند که هیچ چارهای جز این نبود که به جهاد و غلظت توسل بشود. از آیهٴ 42 همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که محل بحث است، گذشته از آن مسایل دیگر شما یک مرور اجمالی بفرمایید، ببینید منافقان چه کار کردند و نظام اسلامی دربارهٴ اینها چکار کرد. هر توطئهای که منافقان کردند نظام اسلامی گرچه آن توطئه را برطرف کرد ولی در قبال آن توطئه مهربانی و محبت نشان داد، هم گذشت اخلاقی هم گذشت حقوقی هم گذشت اقتصادی و مالی. بسیاری از اهانتها را که باعث پیدایش حق انتقام بود مسلمانها مخصوصاً پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صرفنظر کردند. گفتند این گوش است یعنی سادهلوح است یعنی اهل تشخیص نیست ﴿أُذُنُ﴾، فرمود ﴿أُذُنُ خَیْرٍ﴾ راههای حل دارد؛ یعنی تحمل کرد. ﴿وَمِنْهُمْ مَن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ﴾ اهانت کردند که تو عادلانه غنایم را توزیع نکردی حضرت پاسخ داد و این هم تحمل کرد. بعد ذات اقدس الهی فرمود این مقداری از مسایل مالی هم در اختیارشان قرار بدهید بلکه از باب مؤلفة قلوبهم اینها دست از این کارشکنی بردارند، حداقل این تألیف قلوب آن است که اینها علناً دشمنی نکنند دیگر، این هم اعمال شد. خب پس تمام اهانتهای آنها تحمل شد، کارشکنیهای آنها تحمل شد. بیادبی آنها تحمل شد در قبال احسان هم شد. و مشکلات مالی اینها هم در نظام اسلامی برطرف شد. خب پس از چند جهت ذات اقدس الهی نسبت به منافقان طبق دستوری که داد به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گذشت کرد، گذشت حقوقی شد، گذشت اخلاقی شد، گذشت فقهی شد، مالهای فراوانی هم در اختیار اینها گذاشتند امکانات هم به اینها دادند که بالأخره اینها از آن فلاکت بیرون بیایند. بعد از گذشت همهٴ اینها ﴿هَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾ به این فکر بودند که حالا آن شتر را در لیلة العقبه برمانند و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را از بالای شتر تا ته دره پرت بکنند هیچ راهی نبود که طی بشود آنگاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾
مشکلات سیاسی منافقان، توطئهگری و کارشکنی در نظام اسلامی
آن مرور اجمالی این است که آیهٴ 42 سورهٴ مبارکهٴ سورهٴ «توبه» که بحثش گذشت این بود، فرمود: ﴿لَوْ کَانَ عَرَضاً قَرِیباً وَسَفَراً قَاصِداً لَاتّبَعُوکَ وَلکِن بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ﴾ اینها همین که سخن از جبهه و جنگ شد قسم یاد میکنند که ما نمیتوانیم اگر یک مسافرت نزدیکی یک درآمدی چیزی باشد فوراً شرکت میکنند. ﴿وَاللّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ﴾ بعد هم فرمود اینها اصلاً نمیخواهند بیایند جبهه کمک بکنند برای اینکه ﴿لَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً﴾ و بر فرض هم اگر در بین رزمندهها حضور پیدا کنند به جبهه بروند جز کارشکنی و گزارش برای بیگانگان کار دیگری نمیکنند. ﴿لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلاّ خَبَالاً وَلَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ﴾ یا تشویش اذهان است یا اضطراب است یا ترساندن است یا جاسوسی. ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ حَتَّی جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ﴾ بالأخره تمام آن توطئههای اینها بیاثر شد نظام اسلامی مستقر شد مسلمانها پیروز شدند اینها نگراناند، اینها نگرانیشان این است که چرا اسلام پیروز شد. ﴿وَمِنْهُم مَن یَقُولُ ائْذَن لِی وَلاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا﴾ که بهانه میگرفتند ما نمیتوانیم با آن امپراطورها بجنگیم برای اینکه آنجا گرفتار فتنههای دیگر میشویم.
مشکلات اخلاقی و عبادی منافقان در نظام اسلامی
از نظر اخلاقی و روانی هم قلباً اینچنین بودند که اگر پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسلمانها فاتح میشدند اینها بدشان میآمد اگر شکست میخوردند اینها خوششان میآمد ﴿إِن تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا﴾ بعد انفاق هم نمیکردند ﴿یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُم﴾ بود اگر هم یک وقتی میخواستند زکاتی بدهند با ریا و سمعه میدادند چه اینکه اگر یک وقتی هم میخواستند نماز بخوانند با کسالت نماز میخواندند برای اینکه به مردم نشان بدهند که ما نماز میخوانیم. این هم نمازشان آن هم زکاتشان. یا نمیدادند اگر هم میدادند با کراهت میدادند ولی با ریا و سمعه میدادند. اینها به جایی رسیدند که در روز خطر ﴿لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَهُمْ یَجْمَحُونَ﴾ با فشار در این سوراخهای امن میرفتند. بعد در جریان غنایم جنگ، به شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که دیگر علی وجه الارض مثل او عادلی نبود صریحاً میگفتند که «ما عدلت»، عادلانه تقسیم نکردی ﴿وَمِنْهُمْ مَن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ﴾ در صدقات هم اهانت میکردند در کیفیت توزیع زکاتها میگفتند عدالت را رعایت نکردی دلشان میخواست که به فقرای باند خودشان بدهد. و همچنین به خود آنها برسد. ﴿فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِن لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ﴾ بعد آیه نازل شد این زکات است زکات برای فقرا و مستمندان است به شما نمیرسد گرچه سهمی از سهام هشتگانهٴ زکات به مؤلفة قلوبهم اختصاص پیدا کرد. بعد ﴿وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ﴾ که این اهانت را هم وجود مبارک پیغمبر تحمل کرد و ذات اقدس الهی او را تبیین کرد. و هرکاری که میکردند که اسلام و مسلمین را تضعیف بکنند، همین که مسلمانها باخبر میشدند، قسم یاد میکردند که کاری انجام بدهند که مسلمانها را راضی بکنند در حالی که باید خدا را راضی بکنند. ﴿یَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ﴾ در حالی که ﴿وَاللّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ﴾ و هر توطئهای که از دستشان بر میآمدند میکردند و اگر توطئه کشف میشد ﴿لَئِن سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ﴾ ما شوخی کردیم ما قصد جدی نداشتیم ما قصدی نداشتیم.
بعد از همهٴ این تلاشها و کوششها ذات اقدس الهی تهدید کرد، فرمود: کسانی را خداوند قبلاً عذاب کرد که قدرت آنها بیش از شما بود مگر شما جریان قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و مؤتفکات را نشنیدید. در چنین فضایی فرمود: ﴿وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾
توصیه منافقان به آزادمردی و قدرشناسی از الطاف نظام اسلامی
خب پس هر کاری که ممکن بود نظام اسلامی نسبت به منافقان بکند از گذشت کرد و هر کاری هم از دست آنها برآمد علیه اسلام کردند. همان بیان نورانی سیدالشهداء(سلام الله علیه) که «ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم» ، ریشهٴ قرآنی آن بیان نورانی همین جمله است که ذات اقدس الهی به منافق میگوید اگر دین ندارید در دنیا آزاد مرد باشید. خب شما یک مشت آدمهای فقیر مفلوک بیخانمان، بیمسکن بیبهداشت بیآب و نان به همه چیز رسیدید چرا حالا با اسلام مخالفت میکنید؟ حالا اگر دین نیست لااقل در دنیا آزاد مرد باشید. ﴿وَمَا نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ شما وضع آبتان وضع نانتان، وضع بهداشتتان وضع امنیتتان، این دین که آمده گفته مبادا کسی نامحرم را نگاه کند قبلاً با غارتگری به سراغ زنهای یکدیگر میرفتید. خب به شما حیثیت داد، به شما عاطفه داد، مگر این دو سه کار را شما در جاهلیت نمیکردید دو سه بار بچههایتان را میکشتید؛ اگر دختر بودند که ﴿یَتَوَارَی مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ﴾ اگر مشکلات مادی پیش میآمد چون نمیتوانستید عایله را اداره کنید فرزندانتان را میکشتید یک قدری کمتر بشود، اینها را زیر خاک میکردید که عایلهتان کم بشود آیه نازل شد که خدا روزی میدهد، ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ﴾ گاهی هم برای بتها قربانی میکردید که باز آیه نازل شد ﴿قَتَلُوا أَوْلاَدَهُمْ سَفَهَاً﴾ سه بار شما در فرصتهای ننگین بچههایتان را میکشتید.
نهی منافقان از کارشکنی و توصیه آنان به قدرشناسی از الطاف حکومت اسلامی
پرسش ...
پاسخ: نه منظور آن است که ایمان نداشتند ولی به وسیلهٴ اسلام اقتصادشان تأمین شد، قرآن میگوید بسیار خوب قبول نداشتید نداشته باشید ولی خب چرا کارشکنی میکنید، دشمنی میکنید، آخر شما هیچ چیز نداشتید و به همه چیز رسیدید لااقل در دنیا آزادمرد باشید همان بیان نورانی سیدالشهداء(سلام الله علیه) که فرمود: «ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونو احرارا فی دنیاکم» ، ریشهٴ قرآنی این همین است. میفرمود شما بالأخره شما یک غیرتی یک انسانیتی یک حس عاطفهای در شما باشد شما مگر این فقرها را ندیدید آن فلاکتها را ندیدید اسلام آمد همه را برطرف کرد دیگر ﴿وَمَا نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ﴾
خب سه نحوه آدم، فرزندکشی رواج داشت؛ خب کدام حیوانی بچهاش را در اثر گرسنگی بکشد ؟ این است که ذات اقدس الهی فرمود ﴿کَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ همین است. خب کدام سنگ است که سعی بکند بالأخره آن سنگی که ﴿لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ﴾ این بیرحمی بکند این است که اینها ﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً﴾ تمام این اقسام سهگانه را قرآن تشریح کرد؛ فرمود یادتان است که دختران را میکشتید برای اینکه ﴿مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ﴾ یادتان هست که بچههایتان را چه دختر چه پسر در سال مجاعو و گرانی و قحطی میکشتید ما گفتیم نکشید ﴿لاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ﴾ یادتان است که بچههایتان را برای قربة الی صنم والوسن میکشتید ما گفتیم که ﴿قَتَلُوا أَوْلاَدَهُمْ سَفَهَاً﴾ خب آخر ما شما را آدم کردیم الآن بالأخره کاری به ما نداشته باشید دین نیاوردید، اسلام نیاوردید نیاورده باشید این است که بعد از آن بیانها فرمود: ﴿وَمَا نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ﴾ یعنی توقع این است که حالا که شما هیچ چیز نداشتید هم چیز پیدا کردید کاری با اسلام نداشته باشید دیگر.
خطبهٴ امیرمؤمنان(علیه السلام) پیرامون بهرهمندی مردم حجاز از نعمتهای فراوان در سایه ظهور اسلام
این خطبهٴ نوارنی حضرت امیر را حتماً ببینید که وجود مبارک حضرت فرمود شما وضعتان را قبل از اسلام ببینید بعد از اسلام هم ببینید، بهداشت نداشتید به شما دادند آب آشامیدنی نداشتید به شما دادند محیط زیست نداشتید دادند، امنیت نداشتید به شما دادند، منشأتان ضعیف بود به شما دادند. این ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ همین است دیگر. اطراف حرم، اطراف مکه ﴿أَوَ لَمْ نُمَکِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾. کعبه را قبله کردیم کعبه را مطاف کردیم که ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ که ﴿یَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُم﴾ . سالی یکی دو بار بازار عکاظ هم همان اطرافیان و روستاییان میآمدند. الآن اینطور نیست که شرق عالم، غرب عالم گفتیم که باید بروید مکه. بعضی از حجاج معمر خدا رحمتشان کند به ما میگفتند ما از شمال حرکت کردیم تا برویم زیارت مکه و برگردیم یازده ماه طول کشید. سفر اینها یازده ماه طول میکشید برای اینکه از محل خودشان تا این قسمتهای جنوب را با این اسب و قاطر میآمدند از آن جا با کشتی میرفتند بعد وارد جده که میشدند خاک عربستان را با شتر طی میکردند و مکه و مدینه و اینها. مکه و مدینه هم همینطور بود اینطور نبود که فاصله مکه و مدینه قهوهخانه و چیزی داشته باشد که یک سلسله قهوهخانه سیار همراه قافله بود. همان عربهای پابرهنهای که دیگ و دیگ برداشتند به همراه خودشان میآوردند هر جا قافله پیاده میشد اینها بالأخره آتش درست میکردند به اینها چایی میدادند. همین قهوهچیهای سیار عرب به حاجیها میگفتند ما با زور از خدا روزی میگیریم این پاهایشان برهنه بود وصله زده بود، پای برهنهٴ وصلهٴ زدهٴ ترک خوردهٴ سفنات شده میگفتند ما با زور از خدا روزی میگیریم. خب همهٴ اینها را نقل کردند دیگر. تازه بعد از اسلامش این بود وگرنه معمولاً از راه غارتگری ارتزاق میکردند فرمود ما همه چیز به شما دادیم. که ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ . خب چرا با ما درگیر هستید ﴿وَمَا نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾.
دستور خداوند به خشونت داستن پیامبر اکرم و مسلمانان در برابر کفار و منافقان
حالا ملاحظه بفرمایید چرا ذات اقدس الهی هم به پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آیهٴ 73 فرمود ﴿وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ هم به قاطبهٴ مسلمین در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ یعنی دیگر از این به بعد شما خشونت نسبت به اینها اعمال بکنید. که اینها در شما یک خشونتی ببینند. ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ یعنی بالاخره یک رادمردی یک شهامتی یک چیزی از شما ببینند در این در این عقدالفرید هست مرد گرچه حق ندارد زن را بزند ولی بالأخره باید مرد باشد ایشان در آن العقدالفرید نقل میکند «علّق سوتک حیث یراه اهلک» سوت با سین و تای مألف یعنی تازیانه یعنی وقتی آمدی تازیانه روی میخ آویزان بکن که ببینند تو مردی نزن ولی نشانهٴ مردی را در تو ببینند «علق سوتک حیث یراه اهلک». که بالأخره ببینند غیوری مردی میتوانی شهامت داشته باشی. اینجا فرمود: ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ یعنی همین منافقین در شما این غلظت را مشاهده بکنند که بفهمند شما غیرت دارید در برابر دین بیتفاوت نیستید اگر کسی به دینتان اهانت کرده به احکامتان تعدی کرده شما بیتفاوت نیستید و آرام نیستید و حمایت هم میکنید از دینتان. خب پس در درجهٴ اول فرمود شما نسبت به آنها مهربان باشید در آن بخشهای پایانی و نهایی که اینها نه حقوق الهی را رعایت میکنند نه حقوق انسانی را رعایت میکنند، آنگاه هم به پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد ﴿وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ هم به مؤمنین فرمود: ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ وگرنه ملاحظه فرمودید نسبت به کفاری که اصلاً اسلام را به رسمیت نشناختند ولی کاری به اسلام ندارند فرمود زندگی مسالمتآمیزی داشته باشید ﴿لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ اعمال قسط و عدل نسبت به کافری که کاری با انسان ندارد حسن است ما مأموریم و اگر کسی این کار را بکند محبوب خداست رعایت اصول انسانی باعث محبت خداست. فرمود ما شما را نهی نمیکنیم بلکه ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ نشانهٴ امر به اعمال قسط و عدل نسبت به کافران است. اما در چنین فضایی که آنها به هیچ وجه حاضر نیستند نسبت به اسلام دست از جفا و اینها بردارند خب چاره جز این نیست میفرماید: ﴿وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ از یک سو، و ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ از سوی دیگر.
عبارت ﴿قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ﴾ بیانگر کلام اهانتبار منافقان
مطلب دیگر این است که فرمود اینها باز آن حرف شنیع را میزنند و با سوگند میگویند ما نگفتیم آن حرف به قدری مستهجن بود، اهانتبار بود که ذات اقدس الهی از او فقط به عنوان کلمهٴ کفر یاد میکند خود آن کلمه را نقل نمیکند که چی بود. کلمهٴ کفر در قبال کلمة الاسلام است کلمة الاسلام شهادتین است لا اله الا الله است، شهادت به رسالت است که اینها را میگوییم کلمة الاسلام. کلمة الکفر در مقابل این است این کلمه یعنی آن جملهای که پیام خاصی داشته باشد وگرنه این کلمه در مقابل کلام نیست. خب کلمة الکفر در مقابل کلمة الاسلام است، فرمود: ﴿وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ﴾ این را گفتند ﴿وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ﴾ این کلمهای را میگویند یعنی جمله یعنی پیام نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» هست آیهٴ صد سورهٴ «مؤمنون» این است که تبهکار محتضر به ذات اقدس الهی عرض میکند. ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ ٭ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیَما تَرَکْتُ﴾. آنگاه پاسخی که میشنود این است ﴿کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا﴾ این کلمه در مقابل کلام نیست یعنی یک جمله یک مطلبی است که او فقط میگوید چون در مقام تحدید هست، مفهوم دارد. ﴿هُوَ قَائِلُهَا﴾ یعنی لیس به فاعلها گرچه قایل که لقب است مفهوم ندارد اما اینجا که مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی این فقط حرفش را میزند. اما منافقان هم حرفش را میزدند دربارهٴ حرفهای کفرآمیز هم کارش را میکردند ﴿وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾ خب روی این جهت ذات اقدس الهی فرمود مأوایشان جهنم است و بئس المصیر.
توصیه منافقان به توبه و انذار آنان از عذاب الهی
لکن رحمت بیانتهای الهی همیشه حضور و ظهور دارد؛ انذار خدا با تبشیر خدا، وعید خدا با وعدهٴ خدا همراه است، باز فرمود با همهٴ این سیئات تا نفس میکشند زنده هستند مکلف هستند. اگر توبه کردند باز ما میپذیریم. ﴿فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ﴾ این تعبیر ﴿یَکُ﴾ نظیر کان مفید استمرار در جای دیگر مفید تأکید است اگر میفرمود «فان یتوبوا فهو خیر» و مانند آن هم کافی بود اما این کلمهٴ ﴿یَکُ﴾ برای تثبیت و تأکید است. ﴿فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ﴾ اما ﴿وَإِن یَتَوَلَّوْا﴾ همچنان بخواهند این راه را ادامه بدهند ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً أَلِیماً فِی الْدُّنْیَا وَالآخِرَةِ﴾ یک عذاب الیم دنیایی که هیچ مأمنی اینها نخواهند داشت برای اینکه ﴿لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ﴾ که آیهٴ 57 همین سورهٴ «توبه» بود ﴿لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَهُمْ یَجْمَحُونَ﴾ ولی گیرشان نمیآید در آن روز اینجا هم فرمود: ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً أَلِیماً فِی الْدُّنْیَا وَالآخِرَةِ﴾
ولیّ و نصیر نداشتن منافقان دردنیا و آخرت در روی زمین
در آخرت که مشخص است احدی به داد اینها نمیرسد اما در دنیا که کسی خیال میکند اینها علی وجه الارض یک معین و معاونی دارند آن هم درست نیست برای اینکه ﴿مَا لَهُمْ فِی الأرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَنَصِیر﴾ در تمام روی زمین اینها که یک کمک آسمانی نخواهند داشت، میماند کمک زمینی. پس در آخرت که جایی برای توهم کمک نیست برای اینکه خیلی دیگران مشکل دارند چه رسد به اینها. در دنیا کمکهای آسمانی مدبرات امر، فرشتگان که به سود اینها کار نمیکنند هیچ. میماند زمین، در تمام روی زمین احدی به داد اینها نمیرسد. ﴿وَمَا لَهُمْ فِی الأرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَنَصِیرٍ﴾ قبلاً هم فرق ولی و نصیر بازگو شد؛ نصیر آن است که انسان را یاری میکند، یعنی چه؟ یعنی انسان آن توان را دارد یک کاری است که خود انسان توانش را دارد وارد بشود شروع بکند عهدهدار آن کار باشد منتها معین و معاون و کمک میخواهد دیگری او را یاری میکند. یک وقت است هیچ کاری از او بر نمیآید، مثلاً جوان پدر او نصیر اوست ولی کودک پدر او ولی اوست خب یک کودک نوزاد چه کاری از او ساخته است؟ فرمود انسان در بعضی از موارد هیچ کاری از او ساخته نیست دیگری باید آن کار را به عهده بگیرد سرپرستی بکند این میشود ولی در بعضی از موارد گوشهای از کار را خودش به عهده میگیرد دیگری او را یاری میکند این میشود نصیر. فرمود در تمام روی زمین برای منافق در روز خطر نه ولیی پیدا میشود نه نصیر. ﴿وَمَا لَهُمْ فِی الأرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَنَصِیرٍ﴾
توبه برخی از منافقان در اثر تبشیر و انذار قرآن کریم
خب اینگونه از برخوردهای قرآن کریم گفتند خیلی اثر مثبت داشت این جمع بین تبشیر و انذار و جمع بین وعده و وعید خیلیها توبه کردند و ایمان آوردند با این تهدید. چون این یک عده خوفاً من النار است بالأخره همه آنها که شوقاً الی الجنه یا حباً و شوقاً ایمان ندارند که یک عده خوفاً الی النار است دیگر. خب همان هم کافی است حالا درجهاش خیلی عالی نیست ولی کافیست دیگر عدهای خوفاً من النار عبادت بکنند چون خدا را عبادت میکنند منتها نمیدانند از خدا چه بخواهند خواسته آنها ضعیف است، نجات از آتش را از خدا میخواهند. نه اینکه خدا را وسیله قرار بدهند و نجات از آتش معبودشان باشد، نه خیر. خدا معبودشان است و لا غیر. منتها چون نمیفهمند از خدا چه چیز بخواهند و چقدر بخواهند نجات منالنار. لذا غالب فقها(رضوان الله علیهم) فتوا به صحت عبادت کسی دادند که خوفاً من النار عبادت بکند یا شوقاً الی الجنه عبادت بکند.
امکان توبه و بازگشت انسان قبل از مرگ
پرسش...
پاسخ: بله؟ بله چون انسان تا نفس میکشد در مسیر حرکت است میتواند برگردد. اما وقتی «اذا مات ابن آدم انقطع عمله» ، دیگر حالا پوسید پوسید دیگر. میوهٴ پوسیده که دیگر برنمیگردد.
این مادامی که در مسیر حرکت است گاهی از اسلام به کفر، و گاهی از کفر به اسلام همین طوری در صیرورت است در حرکت است دیگر. این حرکت درونی تا لحظهٴ مرگ هست. گاهی از ایمان به کفر، گاهی از کفر به ایمان، امید نجات هست. اما وقتی حرکت به پایان رسید، به دارالقرار رسید، هرچه هست، هست. اگر انشاءالله مؤمناً مرد، دیگر خطر ارتداد نیست. اگر ـ معاذالله ـ کافراً یا منافقاً مرد، دیگر بشارت ایمان مطرح نیست. در حال انقطاع عمل که «الیوم عمل و لا حساب، و ان غدا حساب و لا عمل» ، همینطور است. انسان که مرد تمام کارهای او در اختیار ملکات قبلی اوست. چیزی است که عمل در اختیار او باشد. ولی در تا لحظهٴ آخر امید انقلاب و تحول دو جانبه است. بعد از این جریان که تهدید شده است خب عدهای خوفاً من النار یا خوفاً من العذاب الیم ایمان آوردند لذا ذات اقدس الهی از این توبه هم به نفع آنها استفاده کرد.
«الحمد لله رب العالمین»
توصیه منافقان به توبه و انذار آنان از عذاب الهی
نهی منافقان از کارشکنی و توصیه آنان به قدرشناسی از الطاف حکومت اسلامی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ (73) یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَإِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً أَلِیماً فِی الْدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَنَصِیرٍ (74)﴾
دستور جهاد و غلظت نسبت به کفار و منافقان پس از رحمت و بخشش حکومت اسلامی به آنان
دستور جهاد نسبت به کفار و منافقین و اعمال غلظت برای آن است که تبهکاریهای آنها به حدی رسید که هیچ چارهای جز جهاد و اعمال غلظت نبود وگرنه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که رحمة للعالمین است، گذشته از آنکه رحمة للعالمین است ﴿بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ﴾ طبع آن حضرت بر مناینت و ملایمت است هرگز با غلظت هماهنگ نیست. مؤمنینی هم که در دامن پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تربیت شدند، آنها هم نسبت به جامعهٴ انسانی و اسلامی رؤف و مهربان بودند ولی منافقان کاری کردند که هیچ چارهای جز این نبود که به جهاد و غلظت توسل بشود. از آیهٴ 42 همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که محل بحث است، گذشته از آن مسایل دیگر شما یک مرور اجمالی بفرمایید، ببینید منافقان چه کار کردند و نظام اسلامی دربارهٴ اینها چکار کرد. هر توطئهای که منافقان کردند نظام اسلامی گرچه آن توطئه را برطرف کرد ولی در قبال آن توطئه مهربانی و محبت نشان داد، هم گذشت اخلاقی هم گذشت حقوقی هم گذشت اقتصادی و مالی. بسیاری از اهانتها را که باعث پیدایش حق انتقام بود مسلمانها مخصوصاً پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) صرفنظر کردند. گفتند این گوش است یعنی سادهلوح است یعنی اهل تشخیص نیست ﴿أُذُنُ﴾، فرمود ﴿أُذُنُ خَیْرٍ﴾ راههای حل دارد؛ یعنی تحمل کرد. ﴿وَمِنْهُمْ مَن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ﴾ اهانت کردند که تو عادلانه غنایم را توزیع نکردی حضرت پاسخ داد و این هم تحمل کرد. بعد ذات اقدس الهی فرمود این مقداری از مسایل مالی هم در اختیارشان قرار بدهید بلکه از باب مؤلفة قلوبهم اینها دست از این کارشکنی بردارند، حداقل این تألیف قلوب آن است که اینها علناً دشمنی نکنند دیگر، این هم اعمال شد. خب پس تمام اهانتهای آنها تحمل شد، کارشکنیهای آنها تحمل شد. بیادبی آنها تحمل شد در قبال احسان هم شد. و مشکلات مالی اینها هم در نظام اسلامی برطرف شد. خب پس از چند جهت ذات اقدس الهی نسبت به منافقان طبق دستوری که داد به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گذشت کرد، گذشت حقوقی شد، گذشت اخلاقی شد، گذشت فقهی شد، مالهای فراوانی هم در اختیار اینها گذاشتند امکانات هم به اینها دادند که بالأخره اینها از آن فلاکت بیرون بیایند. بعد از گذشت همهٴ اینها ﴿هَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾ به این فکر بودند که حالا آن شتر را در لیلة العقبه برمانند و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را از بالای شتر تا ته دره پرت بکنند هیچ راهی نبود که طی بشود آنگاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾
مشکلات سیاسی منافقان، توطئهگری و کارشکنی در نظام اسلامی
آن مرور اجمالی این است که آیهٴ 42 سورهٴ مبارکهٴ سورهٴ «توبه» که بحثش گذشت این بود، فرمود: ﴿لَوْ کَانَ عَرَضاً قَرِیباً وَسَفَراً قَاصِداً لَاتّبَعُوکَ وَلکِن بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ﴾ اینها همین که سخن از جبهه و جنگ شد قسم یاد میکنند که ما نمیتوانیم اگر یک مسافرت نزدیکی یک درآمدی چیزی باشد فوراً شرکت میکنند. ﴿وَاللّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ﴾ بعد هم فرمود اینها اصلاً نمیخواهند بیایند جبهه کمک بکنند برای اینکه ﴿لَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً﴾ و بر فرض هم اگر در بین رزمندهها حضور پیدا کنند به جبهه بروند جز کارشکنی و گزارش برای بیگانگان کار دیگری نمیکنند. ﴿لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلاّ خَبَالاً وَلَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ﴾ یا تشویش اذهان است یا اضطراب است یا ترساندن است یا جاسوسی. ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ حَتَّی جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَهُمْ کَارِهُونَ﴾ بالأخره تمام آن توطئههای اینها بیاثر شد نظام اسلامی مستقر شد مسلمانها پیروز شدند اینها نگراناند، اینها نگرانیشان این است که چرا اسلام پیروز شد. ﴿وَمِنْهُم مَن یَقُولُ ائْذَن لِی وَلاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا﴾ که بهانه میگرفتند ما نمیتوانیم با آن امپراطورها بجنگیم برای اینکه آنجا گرفتار فتنههای دیگر میشویم.
مشکلات اخلاقی و عبادی منافقان در نظام اسلامی
از نظر اخلاقی و روانی هم قلباً اینچنین بودند که اگر پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسلمانها فاتح میشدند اینها بدشان میآمد اگر شکست میخوردند اینها خوششان میآمد ﴿إِن تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا﴾ بعد انفاق هم نمیکردند ﴿یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُم﴾ بود اگر هم یک وقتی میخواستند زکاتی بدهند با ریا و سمعه میدادند چه اینکه اگر یک وقتی هم میخواستند نماز بخوانند با کسالت نماز میخواندند برای اینکه به مردم نشان بدهند که ما نماز میخوانیم. این هم نمازشان آن هم زکاتشان. یا نمیدادند اگر هم میدادند با کراهت میدادند ولی با ریا و سمعه میدادند. اینها به جایی رسیدند که در روز خطر ﴿لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَهُمْ یَجْمَحُونَ﴾ با فشار در این سوراخهای امن میرفتند. بعد در جریان غنایم جنگ، به شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که دیگر علی وجه الارض مثل او عادلی نبود صریحاً میگفتند که «ما عدلت»، عادلانه تقسیم نکردی ﴿وَمِنْهُمْ مَن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ﴾ در صدقات هم اهانت میکردند در کیفیت توزیع زکاتها میگفتند عدالت را رعایت نکردی دلشان میخواست که به فقرای باند خودشان بدهد. و همچنین به خود آنها برسد. ﴿فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِن لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ﴾ بعد آیه نازل شد این زکات است زکات برای فقرا و مستمندان است به شما نمیرسد گرچه سهمی از سهام هشتگانهٴ زکات به مؤلفة قلوبهم اختصاص پیدا کرد. بعد ﴿وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ﴾ که این اهانت را هم وجود مبارک پیغمبر تحمل کرد و ذات اقدس الهی او را تبیین کرد. و هرکاری که میکردند که اسلام و مسلمین را تضعیف بکنند، همین که مسلمانها باخبر میشدند، قسم یاد میکردند که کاری انجام بدهند که مسلمانها را راضی بکنند در حالی که باید خدا را راضی بکنند. ﴿یَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ﴾ در حالی که ﴿وَاللّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ﴾ و هر توطئهای که از دستشان بر میآمدند میکردند و اگر توطئه کشف میشد ﴿لَئِن سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ﴾ ما شوخی کردیم ما قصد جدی نداشتیم ما قصدی نداشتیم.
بعد از همهٴ این تلاشها و کوششها ذات اقدس الهی تهدید کرد، فرمود: کسانی را خداوند قبلاً عذاب کرد که قدرت آنها بیش از شما بود مگر شما جریان قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و مؤتفکات را نشنیدید. در چنین فضایی فرمود: ﴿وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾
توصیه منافقان به آزادمردی و قدرشناسی از الطاف نظام اسلامی
خب پس هر کاری که ممکن بود نظام اسلامی نسبت به منافقان بکند از گذشت کرد و هر کاری هم از دست آنها برآمد علیه اسلام کردند. همان بیان نورانی سیدالشهداء(سلام الله علیه) که «ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم» ، ریشهٴ قرآنی آن بیان نورانی همین جمله است که ذات اقدس الهی به منافق میگوید اگر دین ندارید در دنیا آزاد مرد باشید. خب شما یک مشت آدمهای فقیر مفلوک بیخانمان، بیمسکن بیبهداشت بیآب و نان به همه چیز رسیدید چرا حالا با اسلام مخالفت میکنید؟ حالا اگر دین نیست لااقل در دنیا آزاد مرد باشید. ﴿وَمَا نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ شما وضع آبتان وضع نانتان، وضع بهداشتتان وضع امنیتتان، این دین که آمده گفته مبادا کسی نامحرم را نگاه کند قبلاً با غارتگری به سراغ زنهای یکدیگر میرفتید. خب به شما حیثیت داد، به شما عاطفه داد، مگر این دو سه کار را شما در جاهلیت نمیکردید دو سه بار بچههایتان را میکشتید؛ اگر دختر بودند که ﴿یَتَوَارَی مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ﴾ اگر مشکلات مادی پیش میآمد چون نمیتوانستید عایله را اداره کنید فرزندانتان را میکشتید یک قدری کمتر بشود، اینها را زیر خاک میکردید که عایلهتان کم بشود آیه نازل شد که خدا روزی میدهد، ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ﴾ گاهی هم برای بتها قربانی میکردید که باز آیه نازل شد ﴿قَتَلُوا أَوْلاَدَهُمْ سَفَهَاً﴾ سه بار شما در فرصتهای ننگین بچههایتان را میکشتید.
نهی منافقان از کارشکنی و توصیه آنان به قدرشناسی از الطاف حکومت اسلامی
پرسش ...
پاسخ: نه منظور آن است که ایمان نداشتند ولی به وسیلهٴ اسلام اقتصادشان تأمین شد، قرآن میگوید بسیار خوب قبول نداشتید نداشته باشید ولی خب چرا کارشکنی میکنید، دشمنی میکنید، آخر شما هیچ چیز نداشتید و به همه چیز رسیدید لااقل در دنیا آزادمرد باشید همان بیان نورانی سیدالشهداء(سلام الله علیه) که فرمود: «ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونو احرارا فی دنیاکم» ، ریشهٴ قرآنی این همین است. میفرمود شما بالأخره شما یک غیرتی یک انسانیتی یک حس عاطفهای در شما باشد شما مگر این فقرها را ندیدید آن فلاکتها را ندیدید اسلام آمد همه را برطرف کرد دیگر ﴿وَمَا نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ﴾
خب سه نحوه آدم، فرزندکشی رواج داشت؛ خب کدام حیوانی بچهاش را در اثر گرسنگی بکشد ؟ این است که ذات اقدس الهی فرمود ﴿کَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ همین است. خب کدام سنگ است که سعی بکند بالأخره آن سنگی که ﴿لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ﴾ این بیرحمی بکند این است که اینها ﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً﴾ تمام این اقسام سهگانه را قرآن تشریح کرد؛ فرمود یادتان است که دختران را میکشتید برای اینکه ﴿مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ﴾ یادتان هست که بچههایتان را چه دختر چه پسر در سال مجاعو و گرانی و قحطی میکشتید ما گفتیم نکشید ﴿لاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ﴾ یادتان است که بچههایتان را برای قربة الی صنم والوسن میکشتید ما گفتیم که ﴿قَتَلُوا أَوْلاَدَهُمْ سَفَهَاً﴾ خب آخر ما شما را آدم کردیم الآن بالأخره کاری به ما نداشته باشید دین نیاوردید، اسلام نیاوردید نیاورده باشید این است که بعد از آن بیانها فرمود: ﴿وَمَا نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ﴾ یعنی توقع این است که حالا که شما هیچ چیز نداشتید هم چیز پیدا کردید کاری با اسلام نداشته باشید دیگر.
خطبهٴ امیرمؤمنان(علیه السلام) پیرامون بهرهمندی مردم حجاز از نعمتهای فراوان در سایه ظهور اسلام
این خطبهٴ نوارنی حضرت امیر را حتماً ببینید که وجود مبارک حضرت فرمود شما وضعتان را قبل از اسلام ببینید بعد از اسلام هم ببینید، بهداشت نداشتید به شما دادند آب آشامیدنی نداشتید به شما دادند محیط زیست نداشتید دادند، امنیت نداشتید به شما دادند، منشأتان ضعیف بود به شما دادند. این ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ همین است دیگر. اطراف حرم، اطراف مکه ﴿أَوَ لَمْ نُمَکِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾. کعبه را قبله کردیم کعبه را مطاف کردیم که ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ که ﴿یَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُم﴾ . سالی یکی دو بار بازار عکاظ هم همان اطرافیان و روستاییان میآمدند. الآن اینطور نیست که شرق عالم، غرب عالم گفتیم که باید بروید مکه. بعضی از حجاج معمر خدا رحمتشان کند به ما میگفتند ما از شمال حرکت کردیم تا برویم زیارت مکه و برگردیم یازده ماه طول کشید. سفر اینها یازده ماه طول میکشید برای اینکه از محل خودشان تا این قسمتهای جنوب را با این اسب و قاطر میآمدند از آن جا با کشتی میرفتند بعد وارد جده که میشدند خاک عربستان را با شتر طی میکردند و مکه و مدینه و اینها. مکه و مدینه هم همینطور بود اینطور نبود که فاصله مکه و مدینه قهوهخانه و چیزی داشته باشد که یک سلسله قهوهخانه سیار همراه قافله بود. همان عربهای پابرهنهای که دیگ و دیگ برداشتند به همراه خودشان میآوردند هر جا قافله پیاده میشد اینها بالأخره آتش درست میکردند به اینها چایی میدادند. همین قهوهچیهای سیار عرب به حاجیها میگفتند ما با زور از خدا روزی میگیریم این پاهایشان برهنه بود وصله زده بود، پای برهنهٴ وصلهٴ زدهٴ ترک خوردهٴ سفنات شده میگفتند ما با زور از خدا روزی میگیریم. خب همهٴ اینها را نقل کردند دیگر. تازه بعد از اسلامش این بود وگرنه معمولاً از راه غارتگری ارتزاق میکردند فرمود ما همه چیز به شما دادیم. که ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ . خب چرا با ما درگیر هستید ﴿وَمَا نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾.
دستور خداوند به خشونت داستن پیامبر اکرم و مسلمانان در برابر کفار و منافقان
حالا ملاحظه بفرمایید چرا ذات اقدس الهی هم به پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آیهٴ 73 فرمود ﴿وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ هم به قاطبهٴ مسلمین در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ یعنی دیگر از این به بعد شما خشونت نسبت به اینها اعمال بکنید. که اینها در شما یک خشونتی ببینند. ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ یعنی بالاخره یک رادمردی یک شهامتی یک چیزی از شما ببینند در این در این عقدالفرید هست مرد گرچه حق ندارد زن را بزند ولی بالأخره باید مرد باشد ایشان در آن العقدالفرید نقل میکند «علّق سوتک حیث یراه اهلک» سوت با سین و تای مألف یعنی تازیانه یعنی وقتی آمدی تازیانه روی میخ آویزان بکن که ببینند تو مردی نزن ولی نشانهٴ مردی را در تو ببینند «علق سوتک حیث یراه اهلک». که بالأخره ببینند غیوری مردی میتوانی شهامت داشته باشی. اینجا فرمود: ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ یعنی همین منافقین در شما این غلظت را مشاهده بکنند که بفهمند شما غیرت دارید در برابر دین بیتفاوت نیستید اگر کسی به دینتان اهانت کرده به احکامتان تعدی کرده شما بیتفاوت نیستید و آرام نیستید و حمایت هم میکنید از دینتان. خب پس در درجهٴ اول فرمود شما نسبت به آنها مهربان باشید در آن بخشهای پایانی و نهایی که اینها نه حقوق الهی را رعایت میکنند نه حقوق انسانی را رعایت میکنند، آنگاه هم به پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد ﴿وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ هم به مؤمنین فرمود: ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ وگرنه ملاحظه فرمودید نسبت به کفاری که اصلاً اسلام را به رسمیت نشناختند ولی کاری به اسلام ندارند فرمود زندگی مسالمتآمیزی داشته باشید ﴿لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ اعمال قسط و عدل نسبت به کافری که کاری با انسان ندارد حسن است ما مأموریم و اگر کسی این کار را بکند محبوب خداست رعایت اصول انسانی باعث محبت خداست. فرمود ما شما را نهی نمیکنیم بلکه ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ نشانهٴ امر به اعمال قسط و عدل نسبت به کافران است. اما در چنین فضایی که آنها به هیچ وجه حاضر نیستند نسبت به اسلام دست از جفا و اینها بردارند خب چاره جز این نیست میفرماید: ﴿وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾ از یک سو، و ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ از سوی دیگر.
عبارت ﴿قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ﴾ بیانگر کلام اهانتبار منافقان
مطلب دیگر این است که فرمود اینها باز آن حرف شنیع را میزنند و با سوگند میگویند ما نگفتیم آن حرف به قدری مستهجن بود، اهانتبار بود که ذات اقدس الهی از او فقط به عنوان کلمهٴ کفر یاد میکند خود آن کلمه را نقل نمیکند که چی بود. کلمهٴ کفر در قبال کلمة الاسلام است کلمة الاسلام شهادتین است لا اله الا الله است، شهادت به رسالت است که اینها را میگوییم کلمة الاسلام. کلمة الکفر در مقابل این است این کلمه یعنی آن جملهای که پیام خاصی داشته باشد وگرنه این کلمه در مقابل کلام نیست. خب کلمة الکفر در مقابل کلمة الاسلام است، فرمود: ﴿وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ﴾ این را گفتند ﴿وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ﴾ این کلمهای را میگویند یعنی جمله یعنی پیام نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» هست آیهٴ صد سورهٴ «مؤمنون» این است که تبهکار محتضر به ذات اقدس الهی عرض میکند. ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ ٭ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیَما تَرَکْتُ﴾. آنگاه پاسخی که میشنود این است ﴿کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا﴾ این کلمه در مقابل کلام نیست یعنی یک جمله یک مطلبی است که او فقط میگوید چون در مقام تحدید هست، مفهوم دارد. ﴿هُوَ قَائِلُهَا﴾ یعنی لیس به فاعلها گرچه قایل که لقب است مفهوم ندارد اما اینجا که مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی این فقط حرفش را میزند. اما منافقان هم حرفش را میزدند دربارهٴ حرفهای کفرآمیز هم کارش را میکردند ﴿وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾ خب روی این جهت ذات اقدس الهی فرمود مأوایشان جهنم است و بئس المصیر.
توصیه منافقان به توبه و انذار آنان از عذاب الهی
لکن رحمت بیانتهای الهی همیشه حضور و ظهور دارد؛ انذار خدا با تبشیر خدا، وعید خدا با وعدهٴ خدا همراه است، باز فرمود با همهٴ این سیئات تا نفس میکشند زنده هستند مکلف هستند. اگر توبه کردند باز ما میپذیریم. ﴿فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ﴾ این تعبیر ﴿یَکُ﴾ نظیر کان مفید استمرار در جای دیگر مفید تأکید است اگر میفرمود «فان یتوبوا فهو خیر» و مانند آن هم کافی بود اما این کلمهٴ ﴿یَکُ﴾ برای تثبیت و تأکید است. ﴿فَإِن یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ﴾ اما ﴿وَإِن یَتَوَلَّوْا﴾ همچنان بخواهند این راه را ادامه بدهند ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً أَلِیماً فِی الْدُّنْیَا وَالآخِرَةِ﴾ یک عذاب الیم دنیایی که هیچ مأمنی اینها نخواهند داشت برای اینکه ﴿لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ﴾ که آیهٴ 57 همین سورهٴ «توبه» بود ﴿لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَهُمْ یَجْمَحُونَ﴾ ولی گیرشان نمیآید در آن روز اینجا هم فرمود: ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً أَلِیماً فِی الْدُّنْیَا وَالآخِرَةِ﴾
ولیّ و نصیر نداشتن منافقان دردنیا و آخرت در روی زمین
در آخرت که مشخص است احدی به داد اینها نمیرسد اما در دنیا که کسی خیال میکند اینها علی وجه الارض یک معین و معاونی دارند آن هم درست نیست برای اینکه ﴿مَا لَهُمْ فِی الأرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَنَصِیر﴾ در تمام روی زمین اینها که یک کمک آسمانی نخواهند داشت، میماند کمک زمینی. پس در آخرت که جایی برای توهم کمک نیست برای اینکه خیلی دیگران مشکل دارند چه رسد به اینها. در دنیا کمکهای آسمانی مدبرات امر، فرشتگان که به سود اینها کار نمیکنند هیچ. میماند زمین، در تمام روی زمین احدی به داد اینها نمیرسد. ﴿وَمَا لَهُمْ فِی الأرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَنَصِیرٍ﴾ قبلاً هم فرق ولی و نصیر بازگو شد؛ نصیر آن است که انسان را یاری میکند، یعنی چه؟ یعنی انسان آن توان را دارد یک کاری است که خود انسان توانش را دارد وارد بشود شروع بکند عهدهدار آن کار باشد منتها معین و معاون و کمک میخواهد دیگری او را یاری میکند. یک وقت است هیچ کاری از او بر نمیآید، مثلاً جوان پدر او نصیر اوست ولی کودک پدر او ولی اوست خب یک کودک نوزاد چه کاری از او ساخته است؟ فرمود انسان در بعضی از موارد هیچ کاری از او ساخته نیست دیگری باید آن کار را به عهده بگیرد سرپرستی بکند این میشود ولی در بعضی از موارد گوشهای از کار را خودش به عهده میگیرد دیگری او را یاری میکند این میشود نصیر. فرمود در تمام روی زمین برای منافق در روز خطر نه ولیی پیدا میشود نه نصیر. ﴿وَمَا لَهُمْ فِی الأرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَنَصِیرٍ﴾
توبه برخی از منافقان در اثر تبشیر و انذار قرآن کریم
خب اینگونه از برخوردهای قرآن کریم گفتند خیلی اثر مثبت داشت این جمع بین تبشیر و انذار و جمع بین وعده و وعید خیلیها توبه کردند و ایمان آوردند با این تهدید. چون این یک عده خوفاً من النار است بالأخره همه آنها که شوقاً الی الجنه یا حباً و شوقاً ایمان ندارند که یک عده خوفاً الی النار است دیگر. خب همان هم کافی است حالا درجهاش خیلی عالی نیست ولی کافیست دیگر عدهای خوفاً من النار عبادت بکنند چون خدا را عبادت میکنند منتها نمیدانند از خدا چه بخواهند خواسته آنها ضعیف است، نجات از آتش را از خدا میخواهند. نه اینکه خدا را وسیله قرار بدهند و نجات از آتش معبودشان باشد، نه خیر. خدا معبودشان است و لا غیر. منتها چون نمیفهمند از خدا چه چیز بخواهند و چقدر بخواهند نجات منالنار. لذا غالب فقها(رضوان الله علیهم) فتوا به صحت عبادت کسی دادند که خوفاً من النار عبادت بکند یا شوقاً الی الجنه عبادت بکند.
امکان توبه و بازگشت انسان قبل از مرگ
پرسش...
پاسخ: بله؟ بله چون انسان تا نفس میکشد در مسیر حرکت است میتواند برگردد. اما وقتی «اذا مات ابن آدم انقطع عمله» ، دیگر حالا پوسید پوسید دیگر. میوهٴ پوسیده که دیگر برنمیگردد.
این مادامی که در مسیر حرکت است گاهی از اسلام به کفر، و گاهی از کفر به اسلام همین طوری در صیرورت است در حرکت است دیگر. این حرکت درونی تا لحظهٴ مرگ هست. گاهی از ایمان به کفر، گاهی از کفر به ایمان، امید نجات هست. اما وقتی حرکت به پایان رسید، به دارالقرار رسید، هرچه هست، هست. اگر انشاءالله مؤمناً مرد، دیگر خطر ارتداد نیست. اگر ـ معاذالله ـ کافراً یا منافقاً مرد، دیگر بشارت ایمان مطرح نیست. در حال انقطاع عمل که «الیوم عمل و لا حساب، و ان غدا حساب و لا عمل» ، همینطور است. انسان که مرد تمام کارهای او در اختیار ملکات قبلی اوست. چیزی است که عمل در اختیار او باشد. ولی در تا لحظهٴ آخر امید انقلاب و تحول دو جانبه است. بعد از این جریان که تهدید شده است خب عدهای خوفاً من النار یا خوفاً من العذاب الیم ایمان آوردند لذا ذات اقدس الهی از این توبه هم به نفع آنها استفاده کرد.
«الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است