display result search
منو
تفسیر آیات 104 و 105 سوره توبه

تفسیر آیات 104 و 105 سوره توبه

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 43 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 104 و 105 سوره توبه"

احکامٴ صدقات دو قسم است بخشی مربوط به خود مال است، بخشی مربوط به صاحب مال.
مال زکوی قبل از پرداخت زکات آلوده است و با پرداخت زکات طاهر می‌شود.


﴿أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (104) وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (105)﴾

احکامی که دربارهٴ صدقات وارد شده است دو قسم است بخشی مربوط به خود مال است، بخشی مربوط به صاحب مال. و در هر دو بخش هم سخن از طهارت مطرح شد. یعنی مال زکوی قبل از پرداخت زکات آلوده است و با پرداخت زکات طاهر می‌شود. شخصی که مأمور به پرداخت زکات است قبل از امتثال این حکم آلوده است و با امتثال این حکم الهی پاک می‌شود. آیهٴ محل بحث طهارت و تزکیه را بر مکلفین به صاحبان اموال اسناد داد. فرمود ﴿خذ من أموالهم صدقهٴ﴾ که ﴿تطهّرهم و تزکّیهم﴾ به این صدقه، معلوم می‌شود که قبل از ادا صدقه اینها طاهر و مزکّی نیستند و با گرفتن صدقه به وسیلهٴ پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا مأموران از طرف حضرت این شخص طاهر می‌شود. دربارهٴ خود مال هم این چنین آمده است که اگر کسی مال زکوی را تطهیر نکرد و زکات آن را نداد خود آن مال آلوده است. آن طوری که از دعاهای صحیفهٴ سجادیهٴ امام سجاد (علیه السلام) بر می‌آید این است که مال زکوی قبل از پرداخت زکات آلوده است. در دعای چهل و چهارم صحیفهٴ سجادیه که دعای ورود ماه مبارک رمضان است، وجود مبارک امام سجاد (سلام الله علیه) این چنین می‌فرماید به خدا عرض می‌کند: «و وفّقنا فیه لأن نصل أرحامنا بالبرّ و الصّلهٴ و أن نتعاهد جیراننا بالإفضال و العطیّة و أن نخلّص أموالنا من التّبعات و أن نطهّرها بإخراج الزّکوات»، خدایا توفیقی به ما عطا بکن که مالمان را از آن پیامدهای تلخ خالص کنیم و آن اموال را با پرداخت زکات طاهر کنیم. معلوم می‌شود این مال غیر مزکی آلوده است و با پرداخت زکات طاهر می‌شود پس از آیهٴ محل بحث بر می‌آید که مزکّی یعنی کسی که باید زکات بپردازد، صاحب مال یعنی مکلَّف، قبل از امتثال این تکلیف دینی و عبادی آلوده است و با امتثال پاک می‌شود. از دعای 44 صحیفهٴ سجادیهٴ امام سجاد (سلام الله علیه﴾ بر می‌آید که اموال زکوی قبل از پرداخت زکات آلوده‌اند و با پرداخت زکات پاک می‌شوند. روایت هم زکات را وسخ می‌داند. قرآن کریم دربارهٴ صدقات هم تعبیرش این است که اگر صدقه‌ای عطا شد خداوند آن را می‌پروراند. ﴿یمحق الله الربا و یربی الصّدقات﴾ سورهٴ مبارکهٴ بقره آیهٴ 276 این است ﴿یمحق الله الربا و یربی الصّدقات و الله لا یحبّ کلّ کفّار أثیم﴾ خداوند صدقات را می‌پروراند به ربوه و به افزایش و به آن رشد و نمو می‌رساند. صدقات را می‌گیرد و رشد می‌دهد و کسی که اهل صدقه است، یعنی اهل امتثال صدقه است برمی‌گرداند. اینکه فرموده: ﴿یمحق الله الربا و یربی الصّدقات﴾ خدا ربا را در محاق می‌گذارد و محو می‌کند و از بین می‌برد و صدقات را نمو می‌دهد یعنی مالی را که خداوند به عنوان صدقه قبول کرد چون ﴿ألم یعلم أنّه یقبل التوبهٴ عن عباده و یأخذ الصّدقات﴾ مالی را که خداوند به عنوان صدقه پذیرفت آن را می‌پروراند کامل می‌کند چند برابر می‌کند به کسی که صدقه داده است برمی‌گرداند. معلوم می‌شود که مال قبل از تأدیهٴ زکات آلوده است یک نقصی دارد که باید این نقص برطرف بشود؛ اگر این مال غیر در اموال این شخص بود و پرداخت نشد همانطوری که خداوند ربا را به محاق می‌برد ﴿یمحق الله الربا﴾ ممکن است این مالی را که صدقه و زکات مخلوط اوست و داده نشد آن را هم به محاق ببرد. چون بالاخره مال حرام باعث زوال آن بقیهٴ اموال است و اگر این مال به صاحب اصلیش تأدیه شد یعنی به عنوان صدقه پرداخت شد، خداوند آن مال را چند برابر می‌کند و به صاحبش می‌دهد پس مال قبل از تأدیهٴ زکات یک نقصی دارد و با تأدیهٴ زکات آن نقصش برطرف می‌شود. از مجموع دعای صحیفهٴ سجادیه و همچنین سایر تعبیراتی که از صدقات به عنوان اوساخ یاد می‌شود و از آیهٴ محل بحث سورهٴ توبه بر می‌آید که این آلودگی هست. این آلودگی در حقیقت مال جِرم مال و بدنهٴ مال و هویت خود مال نیست. آن عنوان غصب و عنوان ظلم و عنوان تعدّی و تجاوز به حریم دیگریست که وسخ است و باعث محاق است و مایهٴ عذاب است و مانند آن وگرنه خود مال بدنهٴ مال هویت مال این طور نیست که وسخ باشد برای اینکه همین مال را که به عنوان زکات تأدیه می‌کنند در مصارف هشتگانه صرف می‌کنند یکی از آن مصارف هشتگانه فی سبیل الله است مثلاً برای ساختن مسجد، بازسازی مسجد، نوسازی مسجد، کتابخانه‌های دینی، نوشتن قرآن کریم، نوشتن کتب احادیث و فقهی روایی و دعا، تعمیر کعبه، اعزام نیرو به جبهه‌های جهاد حق علیه باطل، همهٴ اینها جزء مصارف زکات است. و هرگز نمی‌شود وسخ را برای ساخت و ساز مسجد یا برای نوشتن قرآن کریم یا برای پوش کعبه و مانند آن یا برای اعزام نیرو به جبهه‌های اسلامی مصرف کرد. پس خود مال وسخ نیست. آن تعلق بیجا به این مال که در حقیقت غصب همان است تعدّی و تجاوز همان است این وسخ است که بقیهٴ اموال را آلوده می‌کند خود مالک را هم آلوده می‌کند و اگر اخراج بشود هم بقیهٴ اموال از این وسخ و اختلاط غصب و مانند آن نجات پیدا می‌کنند و مالک هم نجات پیدا می‌کند. عمل، انسان را طاهر می‌کند در نتیجه مال هم برکت پیدا می‌کند بازگشتش این وسخ بودن و دنس بودن به همان آن حرمت است و غصب است که نسبت به مال غیر تعلق می‌گیرد در بیانات نورانی حضرت امیر سلام الله علیه هم هست که تقوی شما را از آن دنس و چرک درونی پاک می‌کند این در نهج‌البلاغه به این صورت آمده است که فرمود به وجود مبارک پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تأسی کنید و تقوی را فراموش نکنید برای اینکه این تقوی باعث طهارت نفوس شماست. تقوی خطبهٴ ١٩٨ بند سوم این است که «و انّی أُوصیکم بتقوی الله الّذی ابتدء خلقکم و إلیه یکون معادکم و به نجاح طلبتکم و إلیه منتهی رغبتکم و نحوه قصد سبیلکم و إلیه مرامی مفزعکم فإنّ تقوی الله دواء داء قلوبکم و بصر عمی أفئدتکم و شفاء مرض أجسادکم و صلاح فساد صدورکم و طهور دنس أنفسکم» خب پس تقوای ذات اقدس الهی مایهٴ طهارت شماست و شستشوی شماست از آلودگیهای درونی، اعتقادی، اخلاقی و مانند آن. و اگر کسی این واجب الهی، این فرضیهٴ الهی را امتثال کرد در حقیقت به نوبهٴ خود تقوا را رعایت کرده است و این مال حرام باعث می‌شود که بقیهٴ اموال آلوده بشوند و خود صاحب مال هم آلوده باشد با این طهارت و تزکیه حاصل می‌شود. گاهی ممکن است شیء خودش آلوده باشد و با خروجش بقیهٴ آن شیء تطهیر بشود نظیر غساله و یا نظیر چرکها که اینها تا مادامی که هستند باعث آلودگی هستند هم خودشان آلوده هستند و هم لباس را آلوده کرده‌اند. ولی وقتی خارج شدند باعث طهارت آن لباس می‌شوند باعث نظافت آن لباس می‌شود. ولی خودشان آلوده هستند امّا مال زکوی و مانند آن نظیر غساله نیست نظیر چرک نیست که خروج او باعث طهارت آن بقیه است و خودش آلوده است برای اینکه خودش هم در بهترین مصارف دینی صرف می‌شود معلوم می‌شود که بدنهٴ مال و هویت مال نظیر رین و وسخ و امثال ذالک نیست آن تعلّق و غصب و عناوین صادق بر این مال است که در حقیقت آنها وسخند و آنها دنسند و آنها قذرند و مانند آن و اگر گفته شد به اینکه زکات مال را طاهر می‌کند معنایش هم درست است، مالک را هم طاهر می‌کند معنایش درست است و باعث برکت مال می‌شود این هم درست است باعث تزکیهٴ روح مالک می‌شود درست است هر چهار عنوان درست است. منشأ نفس چهارگانه همین این غصب بودن و حرام بودن است که از یک طرفی مال را از یک طرفی مالک را هم آلوده می‌کند هم مانع رشد و نمو اینهاست.
جواب سؤال: اینها خصیصهٴ جوهری ندارد برای زکات سیّد به سیّد می‌رسد چه در زکات فطر چه در زکات مال و اگر واقعاً زکات وسخ باشد که دیگر اینگونه از موارد تخصیص‌پذیر نیست. حالا یک صبغه مردمی هم دارد که تودهٴ مردم این را جزء مالیاتی می‌دانند که خیال می‌کنند به فرزندان پیغمبر هم دارند یک باجی می‌دهند و از این طرف گفتند این مال خود شما باشد وگرنه اگر گوهر این مال آلوده باشد خب چه فرق می‌کند زکات سیّد که به سیّد می‌رسد زکات فطر سید که به سید می‌‌رسد. یا اگر زکات است چطور دربارهٴ علما و امثال ذلک از خیلیها احیاناً افضلند به آنها می‌رسد برای چاپ قرآن و تعمیر مسجد می‌رسد اینها را که نمی‌‌شود گفت وسخ است. برای مجاهدین فی‌سبیل الله اینها مصرف می‌شوند فرمود: ﴿و لا ینفقون نفقهٴ صغیرهٴ و لا کبیرهٴ﴾ مگر اینکه ذات اقدس الهی در برابرش پاداش حسنه می‌دهد اینها را که نمی‌شود وسخ دانست. اگر وسخ است در حقیقت آن عناوین غصبی و تعدّی و تجاوز و امثال ذلک وسخ است. وگرنه خود این مال بما أنه مال بعید است وسخ باشد به دلیل اینکه با این می‌شود قرآن را چاپ کرد با این می‌شود قرآن را براقی کرد با این می‌شود کعبه را پوشاند با این می‌شود کعبه را بازسازی کرد با این می‌شود در احداث مسجد، بازسازی مسجد، نوسازی مسجد، ادارهٴ حوزه‌های علمی فقهی از همین مال استفاده کرد بنابراین این چنین نیست که گوهر این مال آلوده باشد. اگر این مال را بدست آن ولیّ امر بدهند بعد می‌شود تبرّک. خب چطور این مال ذاتاً وسخ است بعد می‌شود تبرک؟! اگر همین مال را به صاحب اصلیش که ولیّ مسلمین است امام معصوم سلام الله علیه بدهند از دست امام عین آن مال را بگیرند می‌شود تبرّک برای اینکه به صاحب اصلیش رسیده است. خب پس از این دعای صحیفهٴ سجادیه و از آن آیهٴ قرآن کریم که محل بحث است مجموعاً برمی‌آید که منشأ همهٴ این سه چهار امر همان آن آلودگی عصیان است و اگر کسی این کار را کرد یعنی این فریضهٴ الهی را امتثال کرده است در حقیقت از تاریکی گناه به روشنی اطاعت رسیده است؛ این همان معنای صلوات است که در سورهٴ مبارکهٴ احزاب آمده و در دعای چهارم صحیفهٴ سجادیه هم تقریباً به منزلهٴ تفسیر آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ احزاب وارد شده است در سورهٴ احزاب دوتا صلوات مطرح است: یک صلوات دربارهٴ شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مطرح است آن آیهٴ 56 سورهٴ احزاب است که ﴿إن الله و ملائکته یصلّون علی النّبی یا أیّها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً﴾ یک صلوات دیگر در همین سورهٴ مبارکهٴ احزاب آیهٴ 43 مطرح است که فرمود ﴿هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات إلی النّور و کان بالمؤمنین رحیماً﴾ ذات اقدس الهی بر شما مؤمنین صلوات می‌فرستد و فرشتگان خدا هم به امر خدا بر شما مؤمنین صلوات می‌‌فرستند تا شما را از ظلمتها به نور خارج کند. یا نه اگر در آیهٴ الکرسی آمده ﴿الله ولیّ الّذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات إلی النّور﴾ راه اخراج مؤمنین از ظلمتها به نور همین تصلیهٴ خدا و ملائکهٴ خداست. آن فیوضاتی که از ذات اقدس الهی به وسیله فرشتگان بر بشر نازل می‌شود اینها اعمال ولایت الهی است این کسی که در تحت ولایت خداست از تصلیهٴ الهی و فرشتگان الهی طرفی می‌بندد خداوند خودش و همچنین به دستور خداوند ملائکهٴ او، بر مؤمنین صلوات می‌فرستند یعنی این ولایت را اعمال می‌کنند که او از ظلمتها به نور بیاید. اگر ﴿الله ولیّ الّذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات إلی النّور﴾ نحوهٴ اعمال ولایت خدا این است که خود خدا بلاواسطه و همچنین به واسطهٴ فرشتگان بر مؤمنین صلوات می‌فرستد تا اینها را از ظلمات به نور خارج کند نسبت به یک عده‌ای دفع است نسبت به یک عدّه‌ای رفع. نسبت به اوحدی نمی‌گذارند اینها آلوده بشوند نسبت به اوساط بعد از آلوده شدن اینها را تطهیر می‌کنند و از ظلمتها به نور می‌آورند. اگر معنای تصلیهٴ خدا و فرشتگان الهی این است که اعمال ولایت کنند و مؤمنین را یا دفعاً یا رفعاً از ظلمات نجات بدهند معنای صلواتی که وجود مبارک امام سجاد سلام الله علیه در دعای چهارم صحیفهٴ سجادیه نسبت به پیروان راستین انبیای الهی دارد از همین قبیل است در دعای چهارم که تصلیهٴ وجود مبارک امام سجّاد در آن جا نسبت به پیروان انبیا و مصدقین انبیا نقل شده است، اللّهم و أتباع الرّسل و مصدّقوهم من أهل الأرض بالغیب عند معارضهٴ المعاندین لهم بالتّکذیب و الاشتیاق تا می‌رسند به اینجا عرض می‌کنند اللّهم و صلّ علی التّابعین من یومنا هذا إلی یوم الدّین هر کی تابع قرآن و عترت بود از امروز تا روز قیامت، و علی أزواجهم و علی ذرّیّاتهم که آنها هم در همین مسیر باشند و علی من أطاعک منهم صلوهٴ تعصمهم بها من معصیتک و تفسح لهم فی ریاض جنّتک و تمنعهم بها من کید الشّیطان و تعینهم بها علی ما استعانوک علیه من برٍّ و تقیهم طوارق اللّیل و النّهار إلاّ طارقاً یطرق بخیر و تبعثهم بها علی اعتقاد حسن الرّجاء لک و الطّمع فیما عندک و ترک التّهمهٴ فیما تحویه أیدی العباد لتردّهم إلی الرّغبهٴ إلیک و الرّهبهٴ منک و تزهّدهم فی سعهٴ العاجل و تحبّب إلیهم العمل للاجل و الإستعداد لما بعد الموت و تهوّن علیهم کلّ کرب یحلّ بهم یوم خروج الأنفس من أبدانها و تعافیهم ممّا تقع به الفتنهٴ من محذوراتها و کبّهٴ النّار و طول الخلود فیها و تصیرّهم إلی أمن من مقیل المتّقین. این پایان دعای چهارم نورانی صحیفهٴ سجادیه است. این بخش که تقریباً نصف صفحه است، به منزلهٴ تفسیر همان آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ احزاب است یعنی وقتی در آیهٴ الکرسی آمده است که ﴿الله ولیّ الّذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات إلی النّور﴾ نحوهٴ ولایت را این چنین در سورهٴ، اعمال ولایت را این چنین در سورهٴ احزاب فرمود که ﴿هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات إلی النّور﴾ چطور خدا ولیّ مؤمنین است که ﴿یخرجهم من الظّلمات إلی النّور﴾؟ با فرستادن تحیت و صلوات این کار را می‌کند. آن اندیشه‌هایی که انسان را از هر خطر جهلی حفظ می‌کند و آن انگیزه‌‌‌هایی که انسان را از هر جهالت عملی حفظ می‌کند اینها به دست کسی نیست. این درس و بحثها یک سلسله آهنگی را منتقل می‌کند، یک سلسله مفاهیمی را منتقل می‌کند قراردادی، امّا آنی که علم است علمی که نه در کتاب است، نه در درس است، نه در مباحثه است، نه در مطالعه است، علم یک حقیقت مجرّد است که با این نقوش همراه نیست، با آن آهنگ هم همراه نیست، با آن مفاهیم اعتباری هم همراه نیست. این مگر یک موجود مجرد را در فضای مسجد می‌تواند منتقل بکند؟! اینها همه‌اش علل معده است. الآن یک کشاورز چکار می‌کند؟ یک کشاورز کار مادّی و فیزیکی انجام می‌دهد. یعنی این گندم را از انبار به مزرعه می‌برد، این کار مادی است، آب را هم به مزرعه هدایت می‌کند بعد از شیار، این هم کار مادی است. امّا آنی که در دل خاک این بذر مرده را زنده بکند بعد این را بشکافد بعد یک طرفش را ریشه کند یک طرفش را جوانه کند، حیات به یک جامدی بدهد این دیگر کار یک زارعی نیست. این شخص اصلاً خبر ندارد. این که فرمود ﴿ءأنتم تزرعونه أم نحن الزّارعون﴾. فرمود شما کارتان حرث است نه زرع، آن کسی که مرده را زنده می‌کند خداست. لذا مستحب است که یک کشاورز موقع بذرافشانی یک مقداری بذر در دست بگیرد رو به قبله بایستد این کریمه را بخواند ﴿ءأنتم تزرعونه أم نحن الزّارعون﴾. کار استاد، کار مصنف، کار مؤلف این نقوش را منتقل کردن است. یک کسی حالا زحمت کشیده، چند سال حالا سنش بیشتر است یا درس بیشتری خوانده چهار تا کلمه را حالا در محضر ذهنش حفظ کرده در صحنهٴ درس یا در صحنهٴ تصنیه و تألیف از آن انبار به مزرعه آورده همین، با بیانات دیگر هم این را آبیاری کرده، امّا آن کسی که این را علم می‌کند دیگری است. علم یک امری است موجود نه معدوم، و مجرد نه مادی، موجود مجرد که در فضا نیست، در کتاب نیست، در درس و بحث نیست. معلم پس دیگری است. و آن معلم که علم به آدم بدهد یعنی علم نافع بدهد، این صلوات خداست. ﴿هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات إلی النّور﴾. اگر کسی را ذات اقدس الهی علم داد یعنی وجود مجرد داد یعنی نور داد که به وسیلهٴ او انگیزهٴ خوب پیدا بشود، این صلوات خداست که شامل حال او شده، این نصف صفحهٴ صحیفهٴ نورانی مال امام سجاد (سلام الله علیه﴾ به منزلهٴ تبیین، تفسیر، شرح و تحریر همان یک جملهٴ قرآن کریم است که فرمود ﴿هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات إلی النّور﴾ یعنی خدا ولایتش را از راه صلوات اعمال می‌کند. صلوات هم یک فیض خاصی است که آثارش این است. آثارش چیست؟ آثارش عصمت از گناه است، نه عصمت مصطلح. پرهیز از گناه است و فسحت میدان بهشت است و نجات از کید شیطان است، کمک در رسیدن به آن اهداف والاست، مبعوث شدن با اعتقاد خیر است که ﴿یدعون خوفاً و طمعاً﴾. رغبت به سوی تو، رهبت از تو، زهد در دنیا، محبت آخرت، هیچ کسی لذت علم را نمی‌چشد مگر اینکه زاهد در دنیا باشد یعنی کارهای دنیایی شامهٴ جان او را آسیب برساند. چطور از مزبله می‌گذارد شامه‌اش آسیب می‌بیند، این هر جا بازی می‌بیند این می‌رنجد، بدش می‌آید. بوی بازی به مشام او می‌رسد، می‌رنجد، این را می‌گویند زهد. دماغش را می‌گیرد. اگر کسی بفهمد یک چیزی بازی است و فریب است، اگر در شامهٴ درونیش احساس کرد بدش آمد، منزجر شد، این باید خدا را شکر بکند، معلوم می‌شود شامه‌اش سالم است. این دیگر مزکوم نیست. به این می‌گویند زهد. چرا انسان نسبت به دنیا بی‌رغبت است؟ دنیا هم که نه یعنی آسمان و زمین، که اینها آیات الهی‌اند، اینها که نورند، آیات الهی که نمی‌شود مزبله باشند که. همین این فریبکاریها، فریب دادن‌ها، بازیها، اگر چیزی بازی شد این بدبو است. انسان باید نسبت به اینها زاهد باشد. آن وقت صلوات ذات اقدس الهی باعث می‌شود انسان از این بازیها منزجر می‌شود. زاهد می‌شود در اینها و تزهّدهم فی سعهٴ العاجل و تحبّب إلیهم العمل للاجل، در همین روایات باب خمس و مجهول‌المالک و صدقه و امثال ذلک ملاحظه فرمودید وجود مبارک امام صادق فرمود من از همهٴ شما مردم مدینه وضع مالی‌ام بهتر است، باغم خوب است، کشاورزی‌ام خوب است، و مسائل اقتصادی من هم إنی لأغنیٰ الناس فی المدینه، وضع مالی‌ام از همه بهتر است، اما این صدقات را از شما قبول می‌کنم این اموال را قبول می‌کنم تا شما پاک بشوید. این را حتماً ملاحظه بفرمایید به روایات باب اخذ صدقات که باید به ولی مسلمین داد، تا روشن بشود که عالم شدن، ولی شدن، والی شدن، روحانی شدن، غیر از فقیر بودن و گدا بودن و عضو کمیتهٴ امداد بودن است. چیز دیگری است. ممکن است کسی در آن حد زندگی بکند و اما نه فریب بخورد نه فریب بدهد. بازی نکند بالاخره. این
جواب سؤال: خب حالا زکات خود سید بر سید چی؟ پس معلوم می‌شود که عین مال نیست. خب اگر عین مال را به امام دادند گفتند شما با این مال کعبه را بپوشان، باز هم وسخ است؟ یک وقت است که یک مال خاصی را برای بعضی از جهات حقوقی یا اجتماعی گفتند این مال را به این گروه ندهید به گروه دیگر بدهید، نه اینکه جِرم این مال هویت این مال و بدنهٴ این مال آلوده است، خب چطور با این مال می‌شود قرآن نوشت؟ قرآن چاپ کرد؟ جبهه را حفظ کرد؟ اسلام را حفظ کرد؟ اما نمی‌شود به کسی داد؟ نمی‌شود به یک سید داد؟ این یک بار سیاسی را به همراه دارد و گر نه بدنهٴ مال و گوهر این مال آلوده نیست به دلیل اینکه همین مال وقتی به دست امام برسد می‌شود تبرک. وقتی با همین مال حرم را تعمیر کردند می‌شود تبرک که اینها مسح می‌کنند به صورت می‌مالند. حالا اگر کسی عین مالش را از همین کاشیها بود، یا سنگ بود، یا گچ بود، گل و خاک بود، همین‌ها را به عنوان زکات می‌خواست بدهد داد، داد برای حرم، داد برای مسجد، و مُهری درست کرد در نمازخانه‌ها گذاشت، خب انسان رویش سجده می‌کند با او تبرک می‌کند، مسح می‌کند، اگر حرم بود این چنین است، اگر مسجد بود این چنین است. چطور عین مال یک وقتی می‌شود تبرک یک وقتی می‌شود وسخ. پس معلوم می‌شود یک مشکل دیگری او را همراهی می‌کند. خود این مال ذاتاً وسخ نیست برای اینکه در بهترین مصارف اسلامی از این مال استفاده می‌کنند. چون فی سبیل الله از بارزترین مصادیق ثمانیهٴ مصرف زکات است، زکات سید هم که به سید می‌رسد چه زکات مال چه زکات فطر. به هر تقدیر این بیان نورانی امام سجاد (سلام الله علیه﴾ در بخش پایانی دعای 4 صحیفهٴ سجادیه به منزلهٴ تفسیر همان آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ احزاب است که فرمود خدا ولایتش را از راه اعمال صلوات از راه فرستادن صلوات اعمال می‌کند. ﴿هو الذی یصلی علیکم و ملائکته﴾
جواب سؤال: بله، سرش این است که علم برای عمل است دیگر. علم مقدمهٴ تزکیه است و تزکیه مقدم بر علم است. لذا آیات قرآن گاهی علم را مقدم ذکر می‌کند ﴿یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم﴾ از باب اینکه مقدمه قبل از ذی‌المقدمه ذکر میشود، گاهی هم تزکیه قبل از تعلیم ذکر می‌شود ﴿و ابعث فیهم رسولا منهم﴾ که ﴿یتلوا علیهم آیاتک و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه﴾ از باب اینکه هدف قبل از وسیله ذکر می‌شود. تزکیه مقدم بر تعلیم است و تعلیم مقدمهٴ تزکیه است. که این می‌شود علم، علم نافع. و اگر خدای ناکرده به عمل نرسد که رُبَّ عالمٍ قَدً قَتَلَهُ جَهلُه. خب پس ﴿خذ من أموالهم صدقهٴ﴾ که ﴿تُطَهّرهم و تزکیهم بها﴾ این لسانش هم لسان حصر نیست که تأثیر صدقه فقط این است که شخص را تطهیر می‌کند تا به آیهٴ 276 سورهٴ مبارکهٴ بقره ناهماهنگ باشد. آن آیه دارد که خداوند صدقه را می‌پروراند یعنی نمو می‌دهد یعنی اگر کسی تصدق کرد آن صدقه تزکیه میشود، نمو می‌کند البته دوباره به او بر می‌گردد. خب این چه وسخی است که خدا نمو می‌کند دوباره برمی‌گرداند؟ نمو می‌کند به چه کسی می‌دهد؟ ﴿یمحق الله الربا و یربی الصدقات﴾ اینکه در روایات آمده ذات اقدس الهی صدقه را چند برابر می‌کند یعنی به شما بر می‌گرداند حالا فی الدنیا و الاخره معا، یا فی الدنیا أو فی الاخره احِدهما. فرمود همان طوری که شما بچهٴ آهو را برهٴ گوسفند را بچهٴ گوسفند را و غزال را می‌پروانید بزرگ میکنید، خدا هم صدقه را این چنین بزرگ می‌کند به شما می‌دهد. صدقات علمی هم همین طور است. گاهی می‌بینید یک وقت یک کسی صدقات مالی دارد صدقه می‌دهد به دنبال نام و نان است، این مالش برکت نمی‌کند. یا صدقهٴ علمی دارد یک چهار تا درسی می‌گوید چهار تا کتابی می‌نویسد بعد هم خاموش می‌شود. اما اگر کسی نه چهار تا مال دهد، چهار تا درس بگوید، چهار تا کتاب بنویسد و صیادانه نباشد، سخاوتمندانه باشد رشد می‌کند. به ما گفتند صیاد هیچ وقت به جایی نمی‌رسد . صیاد هم سفره پهن می‌کند این طور نیست که دانه نپاشد اما قصدش صید است. او سخاوتمند هم سفره پهن می‌کند اما قصدش شکار کسی نیست. اگر صیادانه کسی سفرهٴ تدریس پهن کرد، سفرهٴ نان و نام پهن کرد، این طولی نمی‌کشد که جمع می‌شود. اگر سخاوتمندانه پهن کرد این تابع ﴿انما نطعمکم لوجه الله﴾ است از آن وقت می‌بینید ﴿یربی الله الصدقات﴾ می‌شود ﴿تطهرهم و تزکیهم بها﴾ می‌شود. حالا چه فیضی که ذات اقدس الهی ممکن است به این شخص عطا بکند. خب جواب سؤال: چرا عنوان عامش در بحثهای قبل هم داشتیم که عنوان عامش شامل خمس هم می‌شود. لذا حضرت عبدالعظیم حسنی ﴿رضوان الله علیه و سلام الله علیه﴾ وقتی عقیدهٴ خود را بر امام زمانش عرضه می‌کند، از اصول اعتقادی که شروع میکند، به فروع دین که می‌رسد، اصلاً نام خمس را نمی‌برد، آن طوری که مرحوم ابن‌بابویه قمی ﴿رضوان الله علیه﴾ در کتاب شریف توحیدش عرض عقیدهٴ حضرت عبدالعظیم حسنی را نسبت به پیشگاه امام دهم (سلام الله علیه﴾ نقل می‌کند اصلاً نام خمس نیست، عرض می‌کند عقیدهٴ من دربارهٴ اصول این است، دربارهٴ فروع دین نماز هست، زکات هست، حج هست، روزه هست ومانند آن. اصلاً اسم خمس را نمی‌برد. می‌گویند این خمس در آن مجموعهٴ زکات مندرج است. یک قسمی از صدقات است در حقیقت.
خب اینکه فرمود ﴿ان صلٰواتک سَکَنٌ لَهُمْ﴾ این تنوین سَکَنٌ یک تنوین تفخیم است. یعنی یک نوع آرامش خاصی به شما می‌دهد. قبلاً هم عرض شد که بعضی از فقها احتیاط میکنند، بعضی‌ها همان فتوی به استحباب می‌دهند. احتیاط می‌کنند یعنی شبههٴ وجوب است. این طور نیست که ما بگوییم آنها وظیفه‌شان را انجام می‌دهند. البته وظیفه‌شان را انجام می‌دهند ولی گیرنده هم یک وظیفهٴ دیگر دارد که دعا بکند. گیرنده هم باید طرزی باشد که دعای او آرام‌بخش باشد. یک دعایی داشته باشد که بالاخره آرام‌بخش باشد. خالصاً دعا کند و طمأنینهٴ دلهای کسانی که مُؤدّیان وجوه شرعی‌اند فراهم بکند. این تنوین سکن تنوین تفخیم است. بر خلاف سَکَنی که زن و شوهر در داخل خانه نسبت به هم دارند ﴿جعل لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا الیها﴾ آن یک سکینهٴ خاصی است. بعد برای ترغیب این مطلب فرمود ﴿ألم یعلموا أن الله هو یقبل التوبهْْ عن عباده﴾ اسم ظاهر آوردن با ذکر ضمیر که خدا توبه را قبول می‌کند آن هم قبلاً هم اشاره شده که کلمهٴ عَنْ عباده نه مِنْ عباده، قبلاً بیان شد به اینکه قبول با مِنْ استعمال می‌شود یتقبل الله من المتقین و مانند آن، اما آنچه که قبول توبه عَنْ عباده است یعنی متجاوزاً عن عباده، از بندگانش می‌گذرد بالاخره اگر توبه یک کمبودی هم داشته باشد، همین که انسان به درگاه ذات اقدس الهی رفت خدای سبحان توبه‌اش را قبول می‌کند و کمبودش را هم صرف نظر می‌کند. از کمبودش عفو می‌کند. ﴿و یأخذ الصدقات﴾ صدقات را قبول میکند، می‌گیرد. حالا یا از سنخ ﴿الذین یبایعونک انما یبایعون الله﴾ است از سنخ ﴿وَ مٰا رمّیتَ اِذْ رمیت﴾ است، یا نه ذات اقدس الهی خودش هم قبول می‌کند. مَجاز در کار نیست. اگر برای ما مسلم شد که منظور اخذ پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، یا اخذ امام (سلام الله علیه﴾ است یا اخذ عاملین ﴿رضوان الله علیهم﴾ است، بله می‌گوییم این اخذ مصحح در اسناد دارد. ولی وقتی برهان نقلی معتبر، عقلی معتبر، بر این حصر نیامده اخذ هم به خود خدای سبحان اسناد پیدا می‌کند در مقام فعل، خدا خودش قبول می‌کند، او که عالم فی دنوه و دان فی علوه این است. او قبول می‌کند او اخذ می‌کند. اگر دلیل معتبر داشتیم بله می‌گوییم چون اخذش از سنخ ﴿ما رمیتَ﴾ است اخذش، اینکه منافاتی ندارد که او هم قبول بکند. او که نباید دیده بشود دست الهی که. ﴿و أن الله هو التواب الرحیم﴾ آن وقت در چنین فضایی فرمود ﴿و قل اعملوا﴾ پس این کارها را انجام بدهید. نسبت به منافق و کسی که فی قلبِه مَرَضٌ جزو مرجفونند و مانند آن، این قل اعملوا تهدید است. نسبت به مؤمنان خالص این ترغیب است. به اینها می‌گوید هر کاری می‌خواهید بکنید بکنید، خدا که می‌بیند، بالاخره کیفرش را هم می‌بینید. نسبت به مؤمنین ترغیب می‌کند خب پس این کارها که ما گفتیم انجام بدهید. برای اینکه هم خدا می‌بیند، هم پیغمبر می‌بیند، هم مؤمنین می‌بینند، این مؤمنین می‌بینند چه کسانی هستند؟ رؤیتها البته سه قسمت هستند. رؤیت خدا مخصوص خودش است، رؤیت پیغمبر در حد متوسط است (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، رؤیت مؤمنین در حد خودشان است. خب این منظور نیست که فَسَیَریٰ سین سینِ استقبال باشد یعنی در قیامت می‌بیند. چون بعد دارد ﴿و سَتُرَدُّونَ الی عالمِ الغیبِ و الشَّهادَهٴ﴾ و دیدن خدا هم که مربوط با استقبال نیست او هر چیزی را در متن عمل، چه اینکه در سورهٴ یونس دارد که همهٴ شما وارد کار می‌خواهید بشوید در مشهد مایید ﴿الا کُنَّا عَلیکم شهوداً اذ تُفیضوُنَ فِیه﴾ همین که می‌خواهید وارد کار بشوید ما می‌فهمیم شما را می‌بینیم، نه می‌فهمیم. شما را می‌بینیم. ﴿إلا کنا علیکم شهوداً﴾ همین که می‌خواهید وارد شوید در مشهد مایید. پس نسبت به ذات اقدس الهی این چنین نیست که این سین، سین تسویف باشد یعنی خدا بعدها می‌بیند. هم به آن دلیل هم به دلیل ذیل آیه‌ای که دارد ﴿سَتُردُّون الی عالمِ الغیبِ و الشهادهِ﴾ آنها هم که با یک جمله ذکر شده ﴿فسیری اللله عمَلکم و رسولّه﴾ نفرمود «و یَرٰی رسوله»، فعل که تکرار نشده که، ﴿فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون﴾ یعنی فی الدنیا. خب مؤمن می‌تواند به جایی برسد که هم از کار خودش با خبر باشد هم از کار دیگری. اما آن کسی که از کار خودش باخبر نیست چگونه از کار دیگری باخبر باشد. آن هیچ. یک رؤیتی است که در دنیا حاصل است. این رؤیت ملکوتی بهرهٴ مؤمنان خاص است. و اگر در روایتی به ائمه (علیهم السلام) تطبیق شده است، برای اینکه آنها مصداق کاملند. محال نیست که بعضی از شاگردان اینها به برکت آنها هم ببینند و بفهمند که دیگران هم دارند چه می‌کنند. اصلش را ذات اقدس الهی فرمود درون اعمال را بعضی از کارها را چه در دنیا، و چه اموری که مربوط به آخرت، است شما در دنیا هم اکنون می‌بینید ﴿کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم﴾ یعنی هم اکنون که اینجا هستید جهنم را می‌بینید، نه اینکه بعد از مرگ. خب بعد از مرگ کافر هم می‌بیند به او می‌گویند ﴿أفَسِحرٌ هذا أم أنتم لا تُبْصِروُن﴾ دیدن جهنم بعد از مرگ که خب هنر نیست. خب همه می‌بینند. فرمود شما در دنیا جهنم را می‌بینید. بعد هم این علم شکوفاتر می‌شود. در بخشهای دیگر هم فرمود ﴿إن کتاب الابرار لفی علیین و ما ادریٰک ما علیون کتابٌ مرقومٌ یَشْهدُه المُقرَّبون﴾ خب پس مقربون می‌فهمند که ابرار دارند چه می‌کنند فضلاً از فجار. پس معلوم می‌شود که یک عده هستند که از کار دیگران باخبرند و می‌بینند. هم آنجا سخن از شهود است هم اینجا سخن از رؤیت. تنها سخن از حدس تاریخی و حدس علمی و حدس تجربی و اینها . . .

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:35

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن