- 144
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 41 سوره انفال _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 41 سوره انفال _ بخش اول":
بعد از جریان جنگ بدر و گرفتن غنائم از مشرکین این آیه مبارکه نازل شد
معنای آیه این است که بدانید آنچه غنیمت به دست آوردید، باید به شش قسمت تقسیم بشود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾
بعد از جریان جنگ بدر و گرفتن غنائم از مشرکین این آیه مبارکه نازل شد و این آیه با تأکیدات فراوانی نازل شد معنای این کریمه آن است که بدانید آنچه غنیمت به دست آوردید چه کم چه زیاد از هر جنسی که باشد باید به شش قسمت تقسیم بشود یک قسمت متعلق به ذات اقدس الهی است یعنی خمسش اول پنج قسمت میشود چهار قسمت مال شما یک قسمت به نام خمس است این خمس که 20% است یعنی یک پنجم باید شش قسمت بشود خمس یعنی یک پنجم یعنی 20% این به شش قسمت تقسیم میشود یک قسمت از خمس مال ذات اقدس الهی است قسمت دوم مال پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قسمت سوم مال ذی القربی امام معصوم (علیه السلام) است قسمت چهارم و پنجم و ششم مال ایتام و مساکین و ابناء السبیل بنی هاشم است البته این قیود را از روایات اهل بیت (علیهم السلام) باید استفاده کرد وگرنه آیه مطلق است فرمود اگر به خداوند ایمان دارید و اگر به آنچه بر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در روز بعد از نازل شدن که همین جریان تقسیم مال و حلال و حرام به انفال و غیر انفال است ایمان دارید این کار را انجام بدهید ﴿إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ﴾ روزی که بین حق و باطل فرق گذاشته شده است یوم الفرقان چه وقت است؟ همان ﴿یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ﴾ است وقتی اصحاب بدر با صنادید قریش در منطقه بدر با یکدیگر ملاقات کردند آیاتی در آن روز بر ذات مقدس پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد و خداوندی که بر هر چیز قدیر است توانا بود که شما را پیروز کند چه اینکه پیروز کرده است از راهی که گمان نداشتید این ترجمه کوتاهی از این کریمه است گرچه عنوان غنیمت لغتاً مطلق است ولی برابر اصطلاح فقهی غنیمت و انفال و فیء این است که به اصطلاح فقهی دارند که هر کدام حکم خاص خودشان را دارند غنیمت در اصطلاح فقهی مالی است که در جنگ مسلمانها به اذن امامشان با کفار بهره مسلمین میشود آنچه را که مسلمانها در جنگی که با اذن امام انجام دادند از کفار میگیرند این غنیمت است اصطلاحاً به اصطلاح فقهی و اصطلاح قرآنی و روایات هم توسعه داده است غنیمت را تمام این درآمدها غنیمت است بخشی از معادن جزء غنائم است و آنچه را که یک غواص از دریا به دست میآورد جزء غنائم است زمینی را که ذمی از مسلمان میخرد خمسش را باید بپردازد جزء غنائم است مال حلال مخلوط به حرام که نه صاحبش معلوم است نه قدرش معلوم باید خمسش پرداخته بشود جزء غنائم است و مانند آن اما انفال عبارت از معادن عمومی، جنگلها، صحراها و دریاها اینها جزء انفال است و اینها مال امام (سلام الله علیه)اند فیء عبارت از آن درآمد و غنائمی است که بدون جنگ مسلمانها از کفار میگیرند جریان فیء را در سورهٴ مبارکهٴ حشر بیان فرمود آیه 7 سورهٴ مبارکهٴ حشر این است ﴿ما أَفاءَ اللّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ اْلأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ﴾ پس اصطلاحات فقهی یکی مربوط به غنیمت است که در این آیه سوره انفال مطرح است یکی فیء است که در آیه 7 سوره حشر مطرح است یکی هم انفال است که در اول همین سوره طرح شد و مبسوطاً بحث شد که فرمود: ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ اْلأَنْفالِ قُلِ اْلأَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ﴾ قسمتهای مهم ثروت مملکت همین امور است یعنی انفالاند مثل معدن نفت مثل دریا مثل جنگلها و مانند آن اینها منابع اقتصادی یک کشورند و فیء اگر چنانچه بدون جنگ چیزی از مشرکین عاید مسلمین بشود و همچنین یک پنجم از درآمد جنگهایی که به اذن امام مسلمین با کفار داشتند و پیروز شدند اگر سخن از امام در کار باشد آنگاه مسئله انفال مسئله فیء بخشی از این خمس جایگاه خودش را پیدا میکند حالا این آیات تا ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) بلکه تا قیامت کبری به حجیتشان باقیاند باید به اینها عمل بشود در عصر غیبت انفال مال کیست؟ و فیء مال کیست؟ و خمس مال کیست؟ اگر چنانچه نائب امام باشد شخصی که منصوب از طرف امام است به اذن عام یا به اذن خاص چه اینکه هست او در این اموال طبق دستوری که خود ائمه (علیهم السلام) دادند عمل میکند و اما اگر چنانچه سخن از امامت نباشد سخن از ولایت فقیه نباشد زمام این اموال به دست کیست؟ آنکه قائل است به وکالت فقیه در جریان وکالت اصل موکل است و وکیل فرع موکل حق مسلم خود را به وکیل واگذار میکند نه از سنخ ... بلکه وکیل را اذن میدهد تا حقوق مسلم موکل را استیفا کند و چیزی که در اختیار موکل هست به وکیل میگوید تو از طرف من این کارها را انجام بده این معنای توکیل است در نظام اسلامی روی فقه امامیه که انفال ثروت مهم مملکت است مال امام است فیء که مال امام است خمس خمس از درآمد که مال امام است که بودجههای رسمی مملکت همینهاست اینها که مال امام است مال مردم نیست آن وقت مردم یک فقیهی را وکیل بکنند بگویند از طرف ما در این اموال تصرف بکن یا آنکه صاحب این حقوق است باید فقیه را وکیل قرار بدهد آنکه صاحب این حقوق است یعنی امام معصوم (سلام الله علیه) است از طرف خدای سبحان او زمامدار این مسائل مالی است او به نائب خود به وکیل خود که فقیه جامع الشرایط است دستور میدهد که از طرف من در زمان غیبت این کارها را انجام بده که فقیه جامع الشرایط وکیل از طرف امام معصوم (علیه السلام) است ولی والی مردم نه وکیل از طرف مردم گذشته از اینکه خود مکتب یعنی اصل دین بسیاری از موارد را به عهده حاکم گذاشته است تنها جریان مسائل عبادی و شخصی نیست که اول ماه چه وقت است تا بگویند مثلاً علی ما یراه الامام علی ما یراه الحاکم اگر حاکم حکم کرده است یا مثلاً هزارها نفر در جریان عرفات و مشعر و منا همین طور سرگردانند نمیدانند چه وقت حرکت کنند از عرفات به مشعر و از مشعر به منا بالأخره یک کسی باید باشد که مشکل اینها را حل بکند حکم بکند که چه روزی اول ذیحجه است تا اینها حرکت بکنند اینکه مسائل شخصی و عادی نیست که کسی بگوید هر که ماه را دید خب او حرکت میکند و از عرفات به مشعر و از مشعر به منا هر که ماه را ندید استصحاب میکند فردا حرکت میکند این یک میلیون مردم در بیابانها آنجا جای این نیست که یکی امروز برود یکی فردا برود بالأخره یک کسی باید باشد که این مشکل را حل کند حالا اگر حرمین آزاد شدند و انشاءالله وضع مواقف عرفات و مشعر و منا و اینها توسعه پیدا کردند و جمعیت زیادی مکه رفتند چند میلیون رفتند این چند میلیون در آن بیابانها که نمیشود سرگردان نگه داشت یک کسی باید باشد که بگوید اول ماه چه وقت است اینها حق مردم است که مردم این حقوق را به یک کسی واگذار کنند تا آن فقیه بشود وکیل مردم یا اینها حق مکتب است وقتی حق مکتب شد مردم چرا وکیل بگیرند آنکه صاحب مکتب است باید فقیه را وکیل بگیرد که فقیه بشود وکیل از طرف صاحب مکتب و ولیّ جامعه در بخش دیگری از مکتب سخن در این است که این حدود الهی و قوانین الهی در بعضی از جاها آن طوری که امام خواست عفو میشود یا تخفیف میشود یا اجرا میشود خب کجا عفو کنند روی چه ملاکی عفو کنند چه کسی عفو بکند چه کسی تخفیف بدهد؟ اگر این حدود الهی و این تعزیرات حق مسلم مردم بود مردم میتوانستند به فقیه بگویند تو از طرف ما وکیلی که در چه مواردی عفو کنی در چه مواردی تخفیف بگیری در چه مواردی هم اجرا کنی ولی حدود الهی که مال مردم نیست تا مردم فقیهی را به عنوان وکیل انتخاب بکنند بنابراین جریان وکالت فقیه با این مکتب امامیه اصلاً قابل تطبیق نیست لکن آنکه با نظام اسلامی کاری ندارد تلاش میکند اول ولایت فقیه را به وکالت فقیه تنزل بدهد این یک گام، از وکالت فقیه و نظارت فقیه منتقد کند گامی دیگر، از نظارت استصوابی به نظارت ... منتقل بکند گام سوم بعد هم که احد من الناس میشود گام چهارم آنها که با این نظام مشکل دارند اینطور نیست که به نظارت استصوابی فقیه هم قانع باشند اگر قائل به نظارتاند نظارت ... یعنی بی اثر به هر تقدیر این قسمت مهم ثروت را قرآن کریم در اختیار امام معصوم قرار میدهد بعد هم طبق شواهدی امام معصوم زمامش را به دست نائبانش قرار میدهد ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ این آیه از جهات فراوانی دارای کلمات تأکیدی است اول اینکه تعبیر به ﴿وَ اعْلَمُوا﴾ فرمود مطلب اگر مهم باشد مصدر به این تعبیر است که بدانید این بدانید عمل بکنید را هم به همراه دارد نه تنها یک مطلب علمی محض باشد که خدا بخواهد مسئله فقهی بگوید بلکه و اعلموا و اعملوا بدانید و عمل کنید برای اینکه در ذیل دارد که اگر به خدا و آنچه که بر پیغمبر نازل کرده است ایمان دارید بدانید خب عالم شدن که ایمان نمیخواهد معلوم میشود که عالم عامل شدن منظور است و اعلموا ثم اعملوا بدانید و عمل بکنید یک همچنین پیامی دارد نکته دوم کلمه دوم تأکید آن است که حرف انّ دو جا تکرار شده است خود انّ مفید تأکید است تکرار او هم مفید تأکید شدید ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ﴾ این تأکید انّ نشانه اهمیت مطلب است البته از نظر رسم الخط عادی باید این انّ را جدای از ما نوشت ما یک اِنّما و اَنّما داریم که مفید حصر است حرف است اما اینجا این ما موصوله است این نظیر اِنّما و اَنّما نیست یک وقت میگوییم «اِنّما الاعمال بالنیات» خب آنجا انّ را با ما متصل نوشت اما در این گونه از موارد انّ ما غنمتم اگر عربی عادی کتاب دیگر بود این انّ را از ما جدا مینوشتند منتها رسم الخط قرآن کریم حساب خاص خودش را دارد این چنین نوشته میشود و اعلموا انّ ما غنمتم پس آن موارد دیگری که گفته میشود «انما الاعمال بالنیات» و مانند آن که آنجا ادات کسره است آنجا انّ با ما باید متصل نوشته شود ولی در این گونه از موارد قانون اولی این است که از هم جدا نوشته بشود مگر یک رسم الخط تعبدی ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ سال 1361 بود که یک سمیناری در لندن تشکیل شد به عنوان دین و سیاست آن روزها این بحث تقریباً جهانی بود که آیا سیاست از دین جداست یا نه؟ این تفکر سکولار از سابق بود هیأتی از ایران به لندن رفت بعد از اینکه سخنرانی تمام شد یک عالم اردنی به من گفت که من یک دیداری داشته باشم گفتم بفرمایید گفت اگر شما قیام کردید و انقلابتان به ثمر رسید برای اینکه این آیه را درست معنا کردید و به حوزههایتان استقلال اقتصادی دادید توانستید در برابر دولتها بایستید اما ما این آیه را مخصوص غنائم جنگ میدانیم لذا روحانیت سنی دستش خالی است حوزههای سنی وابسته به دولتاند از اوقاف بودجه میگیرند و نظیر کارگزاران و کارمندان دیگر وقتی روحانیت تسنن وابسته به دولت باشد آن دیگر نمیتواند در برابر دولت مقاومت کند و قیام بکند و اگر شما قیام کردید برای آن است که این آیه را طرزی معنا کردید که به حوزههای علمیتان استقلال اقتصادی داده است این استقلال هم از برکات امامیه است به هر تقدیر ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ﴾ پس این کلمه و اعلموا آن کلمه انّ با تکرار بعد هم در ذیل فرمود: ﴿إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ﴾ اگر به خدا ایمان دارید و اگر به آن آیاتی که در روز بدر نازل شده است که فرمود آنچه که خدا برای شما حلال کرده است از آنها استفاده کنید و از بقیه چشم بپوشید اگر به آنها ایمان دارید خمس را به صاحبان اصلیاش بپردازید برخیها خواستند بگویند ﴿وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ﴾ یعنی آن نصر و کمکی که ما بر پیغمبر نازل کردیم فرشتگانی که نازل کردیم این را سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) نقد کردند گفتند که نزول فرشتگان و امدادهای غیبی اختصاصی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نداشت چه اینکه در آیات قبلی همین سورهٴ مبارکهٴ انفال گذشت که آیه 9 سوره انفال بود که بحثش گذشت ﴿إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ بعد آیه 11 ﴿إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ﴾ آیه 12 ﴿إِذْ یُوحی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَةِ أَنّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا﴾ اینگونه از امدادهای غیبی و حسی نازل کردن فرشتگان و سایر عوامل طبیعی این هم بر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود هم بر مومنین اختصاصی به پیغمبر نداشت مخصوصاً مومنین را مخاطب کرد و خدا دعای شما را مستجاب کرد فرشتگان را برای یاری شما فرستاد باران برای شما فرستاد و مانند آن اما از اینجا که میفرماید ﴿وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا﴾ نشان میدهد که منظور نزول فرشتگان و امثال ذلک نیست گذشته از اینکه نفرمود من انزلنا فرمود: ﴿ما أَنْزَلْنا﴾ معلوم میسود ناظر به آن آیاتی است که در جریان بدر وارد شده است و مربوط به این است که چه چیزی حلال است و چه چیزی حرام است و چه چیزی مورد استفاده باشد چه چیزی نباشد خب اگر به آیات الهی و احکام الهی ایمان دارید خمس را به صاحبان اصلیشان برگردانید ﴿وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ﴾ یوم الفرقان همان روز بدر است که خداوند بین حق و باطل و محق و مبطل فرق گذاشته است و بیان یوم الفرقان همان یوم التقی الجمعان است که بدریون با مشرکین در جریان بدر کنار هم هستند الآن هم که شما بین مکه و مدینه اگر توفیق شد بدر رفتید آنجا برای زیارت شهدای بدر مشرف شدید میبینید یک سمبلی از چاه هست چاه بدر که الآن خشک شده ولی یک دلوی و یک دولابی و یک چاه سمبلی هست و کسی هست که معرفی کند و تاریخ بدر را آنجا بگوید قبور شهدای بدر محصور است و اما قبر مشرکین بیرون این مقبره است بیرون این قبرستان است و وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) محدوده خاصی را برای شهدای بدر اختصاص داد بعد دستور داد که کشتههای مشرکین را دورتر ببرند که قبرستانشان یکی نباشد و بیرون این محدوده قبرستان مشرکین همان قبیض و چاهی است که حضرت کند و الآن هم البته قبلاً دیوار نبود البته بعد از جریان جنگ بدر دیگر کم کم دیوار کشیدند.
مطلب دیگر آن است که بنابر قول اهل سنت این آیه ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ﴾ الآن مثل جریان عبید و امام محجور شده است همان طوری که الآن سخن از عبید و امامی است فقط تلاوتش مانده است بنابر تفسیری که اهل سنت از این آیه کردند و میکنند این آیه نظیر عبید و امام مورد ندارد برای اینکه دولت اسلامی به آن معنا نیست که با مشرکین بجنگد و پیروز بشود و غنیمت بگیرد متأسفانه غالب مسلمین الآن وابسته به بیگانهاند چون این چنین است این آیه الآن مثل جریان عبیدو امام محجور است اما بنا بر قول شیعه این آیه تا روز قیامت زنده است برای اینکه اختصاصی به غنائم جنگی ندارد تمام آنچه را که انسان صرف میکند جزء غنمتم هست و آن چند قسمی که اسم برده شده است چه اینکه در تقسیم این سهام هم بین شیعه و سنی اختلاف است اینها ان لله را میگویند برای تشریف و تعظیم است وگرنه سهمی برای خدا نیست و برخی از آنها هم سهم پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را بعد از ارتحال آن حضرت ساقط میدانند و سهام را به سه یا چهار قسم تقسیم میکنند و سیادت و بنی هاشم بودن را هم شرط نمیدانند در حالی که این آیه در برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ توبه است که آنجا مصرف صدقات مشخص شد اینجا مصرف خمس آیه 60 سورهٴ مبارکهٴ توبه این است که ﴿إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ﴾ آنجا مصارف هشتگانه صدقات مشخص شد اینجا مصارف ششگانه خمس مبین شده است اینها کاملاً برابر روایاتی که فرمود خداوند صدقات را یعنی زکات را بر ما تحریم کرده است و خمس سهم ماست باید به این شش سهم تقسیم بشود این هم تفاوت جوهری بین فقهای شیعه و فقهای سنی کلمه من شیء گرچه مطلق است ولی موارد خاصی تقیید شده است که نصاب دارد مثلاً در نصاب غوص چقدر باید باشد نصاب کنز چقدر باید باشد نصاب معادن چقدر باید باشد و مانند آن نصابش مشخص است با دلیل خاص مشخص شده چه اینکه در مصارف یتامی و مساکین و ابن سبیل بنی هاشم بودن با دلیل خاص ذکر شده است برخیها خواستند بگویند که منظور از این ذی القربی شخص امام است لذا ذوی القربی نفرمود چون امام هر عصری یکی است چون مفرد آورد ذوی القربی نفرمود این قابل نقد است برای اینکه ممکن است جنس اراده شده باشد چه اینکه ابن السبیل هم مفرد است و جمع نیاورد ابناء السبیل نفرمود این نمیتواند دلیل باشد برای اینکه منظور شخص است عمده همان روایات معتبری است که عدل قرآن کریم است چون عترت طاهرین (علیهم السلام) عدل قرآن کریم است بیانات نورانی عترت طاهرین هم مثل قرآن کریم حجت خداست مبین و شارح کلام الهی است تفسیر بعدی که انشاء الله برای روز شنبه.
«و الحمد لله رب العالمین»
بعد از جریان جنگ بدر و گرفتن غنائم از مشرکین این آیه مبارکه نازل شد
معنای آیه این است که بدانید آنچه غنیمت به دست آوردید، باید به شش قسمت تقسیم بشود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾
بعد از جریان جنگ بدر و گرفتن غنائم از مشرکین این آیه مبارکه نازل شد و این آیه با تأکیدات فراوانی نازل شد معنای این کریمه آن است که بدانید آنچه غنیمت به دست آوردید چه کم چه زیاد از هر جنسی که باشد باید به شش قسمت تقسیم بشود یک قسمت متعلق به ذات اقدس الهی است یعنی خمسش اول پنج قسمت میشود چهار قسمت مال شما یک قسمت به نام خمس است این خمس که 20% است یعنی یک پنجم باید شش قسمت بشود خمس یعنی یک پنجم یعنی 20% این به شش قسمت تقسیم میشود یک قسمت از خمس مال ذات اقدس الهی است قسمت دوم مال پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قسمت سوم مال ذی القربی امام معصوم (علیه السلام) است قسمت چهارم و پنجم و ششم مال ایتام و مساکین و ابناء السبیل بنی هاشم است البته این قیود را از روایات اهل بیت (علیهم السلام) باید استفاده کرد وگرنه آیه مطلق است فرمود اگر به خداوند ایمان دارید و اگر به آنچه بر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در روز بعد از نازل شدن که همین جریان تقسیم مال و حلال و حرام به انفال و غیر انفال است ایمان دارید این کار را انجام بدهید ﴿إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ﴾ روزی که بین حق و باطل فرق گذاشته شده است یوم الفرقان چه وقت است؟ همان ﴿یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ﴾ است وقتی اصحاب بدر با صنادید قریش در منطقه بدر با یکدیگر ملاقات کردند آیاتی در آن روز بر ذات مقدس پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد و خداوندی که بر هر چیز قدیر است توانا بود که شما را پیروز کند چه اینکه پیروز کرده است از راهی که گمان نداشتید این ترجمه کوتاهی از این کریمه است گرچه عنوان غنیمت لغتاً مطلق است ولی برابر اصطلاح فقهی غنیمت و انفال و فیء این است که به اصطلاح فقهی دارند که هر کدام حکم خاص خودشان را دارند غنیمت در اصطلاح فقهی مالی است که در جنگ مسلمانها به اذن امامشان با کفار بهره مسلمین میشود آنچه را که مسلمانها در جنگی که با اذن امام انجام دادند از کفار میگیرند این غنیمت است اصطلاحاً به اصطلاح فقهی و اصطلاح قرآنی و روایات هم توسعه داده است غنیمت را تمام این درآمدها غنیمت است بخشی از معادن جزء غنائم است و آنچه را که یک غواص از دریا به دست میآورد جزء غنائم است زمینی را که ذمی از مسلمان میخرد خمسش را باید بپردازد جزء غنائم است مال حلال مخلوط به حرام که نه صاحبش معلوم است نه قدرش معلوم باید خمسش پرداخته بشود جزء غنائم است و مانند آن اما انفال عبارت از معادن عمومی، جنگلها، صحراها و دریاها اینها جزء انفال است و اینها مال امام (سلام الله علیه)اند فیء عبارت از آن درآمد و غنائمی است که بدون جنگ مسلمانها از کفار میگیرند جریان فیء را در سورهٴ مبارکهٴ حشر بیان فرمود آیه 7 سورهٴ مبارکهٴ حشر این است ﴿ما أَفاءَ اللّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ اْلأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ﴾ پس اصطلاحات فقهی یکی مربوط به غنیمت است که در این آیه سوره انفال مطرح است یکی فیء است که در آیه 7 سوره حشر مطرح است یکی هم انفال است که در اول همین سوره طرح شد و مبسوطاً بحث شد که فرمود: ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ اْلأَنْفالِ قُلِ اْلأَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ﴾ قسمتهای مهم ثروت مملکت همین امور است یعنی انفالاند مثل معدن نفت مثل دریا مثل جنگلها و مانند آن اینها منابع اقتصادی یک کشورند و فیء اگر چنانچه بدون جنگ چیزی از مشرکین عاید مسلمین بشود و همچنین یک پنجم از درآمد جنگهایی که به اذن امام مسلمین با کفار داشتند و پیروز شدند اگر سخن از امام در کار باشد آنگاه مسئله انفال مسئله فیء بخشی از این خمس جایگاه خودش را پیدا میکند حالا این آیات تا ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) بلکه تا قیامت کبری به حجیتشان باقیاند باید به اینها عمل بشود در عصر غیبت انفال مال کیست؟ و فیء مال کیست؟ و خمس مال کیست؟ اگر چنانچه نائب امام باشد شخصی که منصوب از طرف امام است به اذن عام یا به اذن خاص چه اینکه هست او در این اموال طبق دستوری که خود ائمه (علیهم السلام) دادند عمل میکند و اما اگر چنانچه سخن از امامت نباشد سخن از ولایت فقیه نباشد زمام این اموال به دست کیست؟ آنکه قائل است به وکالت فقیه در جریان وکالت اصل موکل است و وکیل فرع موکل حق مسلم خود را به وکیل واگذار میکند نه از سنخ ... بلکه وکیل را اذن میدهد تا حقوق مسلم موکل را استیفا کند و چیزی که در اختیار موکل هست به وکیل میگوید تو از طرف من این کارها را انجام بده این معنای توکیل است در نظام اسلامی روی فقه امامیه که انفال ثروت مهم مملکت است مال امام است فیء که مال امام است خمس خمس از درآمد که مال امام است که بودجههای رسمی مملکت همینهاست اینها که مال امام است مال مردم نیست آن وقت مردم یک فقیهی را وکیل بکنند بگویند از طرف ما در این اموال تصرف بکن یا آنکه صاحب این حقوق است باید فقیه را وکیل قرار بدهد آنکه صاحب این حقوق است یعنی امام معصوم (سلام الله علیه) است از طرف خدای سبحان او زمامدار این مسائل مالی است او به نائب خود به وکیل خود که فقیه جامع الشرایط است دستور میدهد که از طرف من در زمان غیبت این کارها را انجام بده که فقیه جامع الشرایط وکیل از طرف امام معصوم (علیه السلام) است ولی والی مردم نه وکیل از طرف مردم گذشته از اینکه خود مکتب یعنی اصل دین بسیاری از موارد را به عهده حاکم گذاشته است تنها جریان مسائل عبادی و شخصی نیست که اول ماه چه وقت است تا بگویند مثلاً علی ما یراه الامام علی ما یراه الحاکم اگر حاکم حکم کرده است یا مثلاً هزارها نفر در جریان عرفات و مشعر و منا همین طور سرگردانند نمیدانند چه وقت حرکت کنند از عرفات به مشعر و از مشعر به منا بالأخره یک کسی باید باشد که مشکل اینها را حل بکند حکم بکند که چه روزی اول ذیحجه است تا اینها حرکت بکنند اینکه مسائل شخصی و عادی نیست که کسی بگوید هر که ماه را دید خب او حرکت میکند و از عرفات به مشعر و از مشعر به منا هر که ماه را ندید استصحاب میکند فردا حرکت میکند این یک میلیون مردم در بیابانها آنجا جای این نیست که یکی امروز برود یکی فردا برود بالأخره یک کسی باید باشد که این مشکل را حل کند حالا اگر حرمین آزاد شدند و انشاءالله وضع مواقف عرفات و مشعر و منا و اینها توسعه پیدا کردند و جمعیت زیادی مکه رفتند چند میلیون رفتند این چند میلیون در آن بیابانها که نمیشود سرگردان نگه داشت یک کسی باید باشد که بگوید اول ماه چه وقت است اینها حق مردم است که مردم این حقوق را به یک کسی واگذار کنند تا آن فقیه بشود وکیل مردم یا اینها حق مکتب است وقتی حق مکتب شد مردم چرا وکیل بگیرند آنکه صاحب مکتب است باید فقیه را وکیل بگیرد که فقیه بشود وکیل از طرف صاحب مکتب و ولیّ جامعه در بخش دیگری از مکتب سخن در این است که این حدود الهی و قوانین الهی در بعضی از جاها آن طوری که امام خواست عفو میشود یا تخفیف میشود یا اجرا میشود خب کجا عفو کنند روی چه ملاکی عفو کنند چه کسی عفو بکند چه کسی تخفیف بدهد؟ اگر این حدود الهی و این تعزیرات حق مسلم مردم بود مردم میتوانستند به فقیه بگویند تو از طرف ما وکیلی که در چه مواردی عفو کنی در چه مواردی تخفیف بگیری در چه مواردی هم اجرا کنی ولی حدود الهی که مال مردم نیست تا مردم فقیهی را به عنوان وکیل انتخاب بکنند بنابراین جریان وکالت فقیه با این مکتب امامیه اصلاً قابل تطبیق نیست لکن آنکه با نظام اسلامی کاری ندارد تلاش میکند اول ولایت فقیه را به وکالت فقیه تنزل بدهد این یک گام، از وکالت فقیه و نظارت فقیه منتقد کند گامی دیگر، از نظارت استصوابی به نظارت ... منتقل بکند گام سوم بعد هم که احد من الناس میشود گام چهارم آنها که با این نظام مشکل دارند اینطور نیست که به نظارت استصوابی فقیه هم قانع باشند اگر قائل به نظارتاند نظارت ... یعنی بی اثر به هر تقدیر این قسمت مهم ثروت را قرآن کریم در اختیار امام معصوم قرار میدهد بعد هم طبق شواهدی امام معصوم زمامش را به دست نائبانش قرار میدهد ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ این آیه از جهات فراوانی دارای کلمات تأکیدی است اول اینکه تعبیر به ﴿وَ اعْلَمُوا﴾ فرمود مطلب اگر مهم باشد مصدر به این تعبیر است که بدانید این بدانید عمل بکنید را هم به همراه دارد نه تنها یک مطلب علمی محض باشد که خدا بخواهد مسئله فقهی بگوید بلکه و اعلموا و اعملوا بدانید و عمل کنید برای اینکه در ذیل دارد که اگر به خدا و آنچه که بر پیغمبر نازل کرده است ایمان دارید بدانید خب عالم شدن که ایمان نمیخواهد معلوم میشود که عالم عامل شدن منظور است و اعلموا ثم اعملوا بدانید و عمل بکنید یک همچنین پیامی دارد نکته دوم کلمه دوم تأکید آن است که حرف انّ دو جا تکرار شده است خود انّ مفید تأکید است تکرار او هم مفید تأکید شدید ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ﴾ این تأکید انّ نشانه اهمیت مطلب است البته از نظر رسم الخط عادی باید این انّ را جدای از ما نوشت ما یک اِنّما و اَنّما داریم که مفید حصر است حرف است اما اینجا این ما موصوله است این نظیر اِنّما و اَنّما نیست یک وقت میگوییم «اِنّما الاعمال بالنیات» خب آنجا انّ را با ما متصل نوشت اما در این گونه از موارد انّ ما غنمتم اگر عربی عادی کتاب دیگر بود این انّ را از ما جدا مینوشتند منتها رسم الخط قرآن کریم حساب خاص خودش را دارد این چنین نوشته میشود و اعلموا انّ ما غنمتم پس آن موارد دیگری که گفته میشود «انما الاعمال بالنیات» و مانند آن که آنجا ادات کسره است آنجا انّ با ما باید متصل نوشته شود ولی در این گونه از موارد قانون اولی این است که از هم جدا نوشته بشود مگر یک رسم الخط تعبدی ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ سال 1361 بود که یک سمیناری در لندن تشکیل شد به عنوان دین و سیاست آن روزها این بحث تقریباً جهانی بود که آیا سیاست از دین جداست یا نه؟ این تفکر سکولار از سابق بود هیأتی از ایران به لندن رفت بعد از اینکه سخنرانی تمام شد یک عالم اردنی به من گفت که من یک دیداری داشته باشم گفتم بفرمایید گفت اگر شما قیام کردید و انقلابتان به ثمر رسید برای اینکه این آیه را درست معنا کردید و به حوزههایتان استقلال اقتصادی دادید توانستید در برابر دولتها بایستید اما ما این آیه را مخصوص غنائم جنگ میدانیم لذا روحانیت سنی دستش خالی است حوزههای سنی وابسته به دولتاند از اوقاف بودجه میگیرند و نظیر کارگزاران و کارمندان دیگر وقتی روحانیت تسنن وابسته به دولت باشد آن دیگر نمیتواند در برابر دولت مقاومت کند و قیام بکند و اگر شما قیام کردید برای آن است که این آیه را طرزی معنا کردید که به حوزههای علمیتان استقلال اقتصادی داده است این استقلال هم از برکات امامیه است به هر تقدیر ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ﴾ پس این کلمه و اعلموا آن کلمه انّ با تکرار بعد هم در ذیل فرمود: ﴿إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ﴾ اگر به خدا ایمان دارید و اگر به آن آیاتی که در روز بدر نازل شده است که فرمود آنچه که خدا برای شما حلال کرده است از آنها استفاده کنید و از بقیه چشم بپوشید اگر به آنها ایمان دارید خمس را به صاحبان اصلیاش بپردازید برخیها خواستند بگویند ﴿وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ﴾ یعنی آن نصر و کمکی که ما بر پیغمبر نازل کردیم فرشتگانی که نازل کردیم این را سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) نقد کردند گفتند که نزول فرشتگان و امدادهای غیبی اختصاصی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نداشت چه اینکه در آیات قبلی همین سورهٴ مبارکهٴ انفال گذشت که آیه 9 سوره انفال بود که بحثش گذشت ﴿إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ بعد آیه 11 ﴿إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ﴾ آیه 12 ﴿إِذْ یُوحی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَةِ أَنّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا﴾ اینگونه از امدادهای غیبی و حسی نازل کردن فرشتگان و سایر عوامل طبیعی این هم بر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود هم بر مومنین اختصاصی به پیغمبر نداشت مخصوصاً مومنین را مخاطب کرد و خدا دعای شما را مستجاب کرد فرشتگان را برای یاری شما فرستاد باران برای شما فرستاد و مانند آن اما از اینجا که میفرماید ﴿وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا﴾ نشان میدهد که منظور نزول فرشتگان و امثال ذلک نیست گذشته از اینکه نفرمود من انزلنا فرمود: ﴿ما أَنْزَلْنا﴾ معلوم میسود ناظر به آن آیاتی است که در جریان بدر وارد شده است و مربوط به این است که چه چیزی حلال است و چه چیزی حرام است و چه چیزی مورد استفاده باشد چه چیزی نباشد خب اگر به آیات الهی و احکام الهی ایمان دارید خمس را به صاحبان اصلیشان برگردانید ﴿وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ﴾ یوم الفرقان همان روز بدر است که خداوند بین حق و باطل و محق و مبطل فرق گذاشته است و بیان یوم الفرقان همان یوم التقی الجمعان است که بدریون با مشرکین در جریان بدر کنار هم هستند الآن هم که شما بین مکه و مدینه اگر توفیق شد بدر رفتید آنجا برای زیارت شهدای بدر مشرف شدید میبینید یک سمبلی از چاه هست چاه بدر که الآن خشک شده ولی یک دلوی و یک دولابی و یک چاه سمبلی هست و کسی هست که معرفی کند و تاریخ بدر را آنجا بگوید قبور شهدای بدر محصور است و اما قبر مشرکین بیرون این مقبره است بیرون این قبرستان است و وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) محدوده خاصی را برای شهدای بدر اختصاص داد بعد دستور داد که کشتههای مشرکین را دورتر ببرند که قبرستانشان یکی نباشد و بیرون این محدوده قبرستان مشرکین همان قبیض و چاهی است که حضرت کند و الآن هم البته قبلاً دیوار نبود البته بعد از جریان جنگ بدر دیگر کم کم دیوار کشیدند.
مطلب دیگر آن است که بنابر قول اهل سنت این آیه ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ﴾ الآن مثل جریان عبید و امام محجور شده است همان طوری که الآن سخن از عبید و امامی است فقط تلاوتش مانده است بنابر تفسیری که اهل سنت از این آیه کردند و میکنند این آیه نظیر عبید و امام مورد ندارد برای اینکه دولت اسلامی به آن معنا نیست که با مشرکین بجنگد و پیروز بشود و غنیمت بگیرد متأسفانه غالب مسلمین الآن وابسته به بیگانهاند چون این چنین است این آیه الآن مثل جریان عبیدو امام محجور است اما بنا بر قول شیعه این آیه تا روز قیامت زنده است برای اینکه اختصاصی به غنائم جنگی ندارد تمام آنچه را که انسان صرف میکند جزء غنمتم هست و آن چند قسمی که اسم برده شده است چه اینکه در تقسیم این سهام هم بین شیعه و سنی اختلاف است اینها ان لله را میگویند برای تشریف و تعظیم است وگرنه سهمی برای خدا نیست و برخی از آنها هم سهم پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را بعد از ارتحال آن حضرت ساقط میدانند و سهام را به سه یا چهار قسم تقسیم میکنند و سیادت و بنی هاشم بودن را هم شرط نمیدانند در حالی که این آیه در برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ توبه است که آنجا مصرف صدقات مشخص شد اینجا مصرف خمس آیه 60 سورهٴ مبارکهٴ توبه این است که ﴿إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ﴾ آنجا مصارف هشتگانه صدقات مشخص شد اینجا مصارف ششگانه خمس مبین شده است اینها کاملاً برابر روایاتی که فرمود خداوند صدقات را یعنی زکات را بر ما تحریم کرده است و خمس سهم ماست باید به این شش سهم تقسیم بشود این هم تفاوت جوهری بین فقهای شیعه و فقهای سنی کلمه من شیء گرچه مطلق است ولی موارد خاصی تقیید شده است که نصاب دارد مثلاً در نصاب غوص چقدر باید باشد نصاب کنز چقدر باید باشد نصاب معادن چقدر باید باشد و مانند آن نصابش مشخص است با دلیل خاص مشخص شده چه اینکه در مصارف یتامی و مساکین و ابن سبیل بنی هاشم بودن با دلیل خاص ذکر شده است برخیها خواستند بگویند که منظور از این ذی القربی شخص امام است لذا ذوی القربی نفرمود چون امام هر عصری یکی است چون مفرد آورد ذوی القربی نفرمود این قابل نقد است برای اینکه ممکن است جنس اراده شده باشد چه اینکه ابن السبیل هم مفرد است و جمع نیاورد ابناء السبیل نفرمود این نمیتواند دلیل باشد برای اینکه منظور شخص است عمده همان روایات معتبری است که عدل قرآن کریم است چون عترت طاهرین (علیهم السلام) عدل قرآن کریم است بیانات نورانی عترت طاهرین هم مثل قرآن کریم حجت خداست مبین و شارح کلام الهی است تفسیر بعدی که انشاء الله برای روز شنبه.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است