display result search
منو
تفسیر آیات 82 تا 85 سوره اسراء _ بخش سوم

تفسیر آیات 82 تا 85 سوره اسراء _ بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 25 دقیقه مدت قطعه
  • 12 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 82 تا 85 سوره اسراء _ بخش سوم"
قرآن هدایت است برای همهٴ مردم
عده‌ای با حُسن اختیار خود از قرآن بهره می‌برند
مؤمنان هم از نعمت معنوی بهره می‌برند و هم از نعمت مادی.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَاراً ﴿82﴾ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأی بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوساً ﴿83﴾ قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَی سَبِیلاً﴿84﴾ وَیَسْأَلُونَکَ عَنْ الرُّوحِ قُلْ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلاً ﴿85﴾

بعد از اینکه فرمود قرآن هدایت است برای همهٴ مردم برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ﴾ برای همهٴ مردم لکن در بخشهایی از قرآن کریم فرمود این ﴿هُدیً وَبُشْرَی لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ است, ﴿رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ است و شفا برای مؤمنین است مشابه آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» آمده, در سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» آیه 44 این‌چنین است ﴿قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدیً وَشِفَاءٌ وَالَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ﴾ معلوم می‌شود ایمان و کفر به اختیار خود آدم است عده‌ای با حُسن اختیار خود از قرآن بهره می‌برند می‌شود ﴿هُدیً وَبُشْرَی لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ عده‌ای با سوء اختیار خود از قرآن استفاده نمی‌کنند می‌شود ﴿وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَاراً﴾ هر دو را, هر دو کار را به خود افراد نسبت می‌دهد که یک عده ایمان آوردند و بهره بردند, یک عده ظلم ورزیدند و خسارت دیدند آن‌گاه درباره همین ظالمانی که خسارت دیدند فرمودند اگر ما نعمت ظاهری هم به اینها بدهیم اینها ﴿أَعْرَضَ وَنَأی بِجَانِبِهِ﴾ نعمت باطنی دادیم ظلم ورزیدند, نعمت ظاهری داریم اعراض کردند همینهایی که از قرآن اعراض کردند ﴿إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَی الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأی بِجَانِبِهِ﴾ به جای شکر نعمت کفران نعمت را پیشه می‌گیرند.
بنابراین این گروه هم از نعمت معنوی بهرهٴ صحیح نمی‌برند هم از نعمت مادی, چه اینکه مؤمنان هم از نعمت معنوی بهره می‌برند چون ﴿هُدیً وَبُشْرَی لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ است هم از نعمت مادی وقتی مؤمن نعمت مادی نصیبش شد می‌گوید ﴿هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی﴾ بنابراین این چهار قِسم را قرآن کریم به صورت مشروح و مبسوط بیان کرده نعمت ظاهری, نعمت باطنی عده‌ای از نعمت ظاهری و نعمت باطنی بهره می‌برند می‌شوند مؤمن, عده‌ای هم از نعمت باطنی خود را محروم می‌کنند, هم از نعمت ظاهری بهرهٴ سوء می‌برند می‌شوند ظالمین و کافرین بعد از اینکه این عناصر محوری بحث را خوب شرح داد آن‌گاه فرمود: ﴿کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ که این تنوین آن مضاف‌الیه را نشان می‌دهد یعنی کلّ واحد از مؤمنین و کافرین, کلّ واحد از عادلان و ظالمان اینها ﴿یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ و مشخص شد که این شاکله, شاکلهٴ ایمان و کفر به وسیلهٴ خود انسان ساخته می‌شود آنکه به وسیله ذات اقدس الهی ساخته شد شاکلهٴ فطرت توحیدی است هم «کلّ مولود یولد علی الفطرة» را تعیین می‌کند, هم آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «روم» این را تأیید می‌کند که ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾ هم آیه سورهٴ مبارکهٴ «شمس» تشریح می‌کند که ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ٭ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ هم ادلهٴ دیگر.
بنابراین این شاکلهٴ ایمان و کفر دست‌ساز خود انسان است وگرنه آنچه را که خدای سبحان آفرید فطرت توحید است و لاغیر یک شاکلهٴ دیگری است که آن شاکله هم متنوّع و مختلف است, هم اختلافش منشأ برکت است و آن در اثر استعدادهای گوناگون است چون بالأخره بشر نیازمند به علوم فراوان است یک و فنون متعدّد است دو و هیچ بشری به تنهایی جامع همهٴ علوم و همهٴ فنون باشد نیست این سه, پس اختلاف ضروری است چهار, این اختلاف رحمت است بعضی باید استعداد علمی داشته باشند بعضی استعداد عملی, بعضی استعداد اجرایی داشته باشند بعضی استعداد قضایی علوم هم مختلف است بعضی باید مستعدّ علوم تجربی باشند بعضی مستعدّ علوم تجریدی, علوم تجربی هم شُعب فراوان دارد علوم تجریدی هم شعب فراوان دارد این اختلاف استعدادها زمینه برای فراگیری علوم متعدّد, فنون متعدّد, صنایع متعدّد, حرفه‌های متعدّد است این عین رحمت است اینکه گفته شد «الناس معادن کمعادن الذّهب والفضّة» آنچه که به این معنا برمی‌گردد یعنی به اختلاف استعداد, به اختلاف گرایشها, به اختلاف سلیقه‌ها نعمتی است برای اینکه تساوی در اینجا هم نقص است هم زیان‌بار اگر همهٴ بشرها گرایش به علمِ طب می‌داشتند همه می‌شدند طبیب در عین حال که طب محترم است و طبیب محترم مع ذلک این عین نقص بود برای اینکه سایر حرفه‌ها می‌ماند اگر همه مهندس بشوند سایر حرفه‌ها می‌ماند, همه روحانی بشوند سایر حرفه‌ها می‌ماند, همه ادیب بشوند سایر حرفه‌ها می‌ماند هم علوم انسانی باید رشته‌های گوناگون داشته باشد, هم علوم تجربی, هم علوم تجریدی آنجا که اختلاف هست و رحمت است در عین حال که به مبادی قابلی و شرایط خاص مرتبط است استنادشان به ذات اقدس الهی نه تنها مشکلی ندارد رحمت است این روایت را مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در روضهٴ کافی یعنی جلد هشت کافی که بخش پایانی کافی است آنجا این روایت را نقل کرده که «الناس معادن کمعادن الذّهب والفضّة» آن‌گاه انبیای الهی آمدند این معادن را اِثاره می‌کنند ثوره یعنی شکفتن, اثاره یعنی شکوفا نمودن کار انبیای الهی آن است که «یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ» که در خطبهٴ اول نهج‌البلاغه است ثوره می‌کنند, شکوفا می‌کنند, شکفته می‌کنند این استعدادها را به فعلیّت می‌آورند تا اینها آن استعدادهای شکفته‌شان را وقتی به فعلیّت رسیده دیدند دوباره برگردند یک خدمت متقابلی به ادلهٴ نقلی بکنند یعنی انبیا(علیهم السلام) این استعدادها را شکوفا کردند «یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ» شد طبق خطبهٴ اول نهج‌البلاغه علما که آن دفینه‌های عقلی‌شان به فعلیت رسید به خدمت روایات و آیات می‌روند «یثیروا دفائن النقول» می‌شود این مجتهدان فراوانی که از یک آیه یا یک روایت چندین حکم فقهی استفاده می‌کنند اینها مردان الهی‌اند که «اثارنا دفائن النقول» الآن شما می‌بینید بخش وسیع مکاسب مرحوم شیخ با یک روایه عروهٴ واثقی حل شده است در جریان بیع فضولی و هر کتاب فقهی فَحل دیگری را سر بزنید همین طور است یک روایت را وقتی به دست مرحوم صاحب جواهر دادید به دست مرحوم آخوند دادید, به دست مرحوم شیخ دادید اینها «یثیروا لنا دفائن النقول» این همه مطالب را از همین روایت در آوردند دیگر این «رُفِع عن امّتی تسع» بیش از یک خط نیست این همه مطالب عمیق برائت اصول را همه از همین یک خط در آوردند دیگر این می‌شود «یثیروا لنا دفائن النقول» متقابلاً دوباره همان روایات یک سلسله دفائن عقول آنها را اثاره می‌کند همین شیخ انصاری وقتی خدمت یک آیه یا یک روایت می‌رود به برکت آنها آن دفینه‌هایی که در درونِ درون او نهادینه شده است می‌بینید شکوفا می‌شود که دیگر آن روایت نمی‌تواند یک طلبهٴ مبتدی را شکوفا کند این تعامل متقابل عقل و نقل که گاهی «یثیروا لنا دفائن العقول» می‌شود, گاهی «یثیروا لنا دفائن النقول» می‌شود الی یوم القیامه ادامه دارد, خب اینها همه‌اش برکت است این‌گونه از استعدادهای مختلف را به ذات اقدس الهی اسناد دادن عین رحمت است بگویند چرا این شخص ذوق شعری دارد فلان شخص ذوق شعری ندارد بسیار خب, حالا عکس کردیم مگر از نظر جهان‌بینی مشکل حل شد زید به جای عمرو شاعر شد, عمرو به جای زید مهندس شد «الکلام, الکلام» همه مهندس بشوند تساوی است ولی نقص, همه ادیب باشند تساوی است ولی نقص, کمال در همین تفاوت است حالا علل و عوامل قابلی نقش دارند خانواده نقش دارد, غذا نقش دارد, شیر نقش دارد, محیط دبستان و دبیرستان نقش دارد, محیط جامعه نقش دارد آنها مبادی قابلی‌اند اینها هیچ مشکلی نیست اینها را به مبادی قابلی نسبت بدهیم صحیح است, به مبدأ فاعلی اسناد بدهیم صحیح است چون هیچ کدام جبر و اکراهی را به همراه ندارد بالأخره این شخص ادیب است دیگر کسی او را مجبور نکرده که در مدح کسانی شعر بگوید که در روایات آمده «احثوا فی وجوه المدّاحین التراب» خب این هم می‌تواند دعبل خزایی بشوند, این هم می‌تواند مانند مدّاحان دیگر بشود اگر کسی طبیب شد اگر کسی مهندس شد راه برای حلال و حرام هر دو طرف به روی او باز است بنابراین اختلاف استعداد اگر شاکله به این معنا باشد گرچه مبادی قابلی بی‌اثر نیستند اما اسناد اینها به ذات اقدس الهی نه تنها نقص نیست رحمت است که «الناس معادن کمعادن الذّهب والفضّة» ولی دربارهٴ ایمان و کفر هرگز شاکلهٴ کسی کفر نیست و هرگز کسی ظالماً یا کافراً خلق نشده «کل مولودٌ یولد علی الفطرة» سورهٴ مبارکهٴ «روم» این است, سورهٴ مبارکهٴ «شمس» این است آیات فراوان این است در همان بخشهای دیگر همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که آیاتش قبلاً خوانده شد آنها هم تشریح می‌کند که هیچ کسی در کارگاه الهی مورد ستم قرار نمی‌گیرد ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً﴾ این یک چیز مختصری که انسان با دو انگشت خود این را مفتول می‌کند این را می‌گویند فَتیل فرمود به همین اندازه کسی ستم نمی‌شود یا به اندازهٴ قِطمیر آن پوست نازک روی هستهٴ خرما کسی ستم نمی‌شود در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که آیاتش قبلاً خوانده شد آیه 71 و 72 این بود ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً ٭ وَمَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾ خودش را کور کرده ما همه را بصیر خلق کردیم ولی این خودش را عمداً نابینا کرده.
فتحصّل شاکلهٴ هیچ کسی جز فطرت توحید نیست منتها یک عده این شاکلهٴ توحیدی را دفن می‌کنند می‌شود ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ یعنی «دسَّسها» یعنی تدسیس کرده یعنی دسیسه کرده یعنی این فطرت الهی را که امانت بود بین اغراض و غرایز دفن کرده یک مُشت خاک که غریزه و شهوت و غضب روی آن ریخته آن بیچاره را زنده به گور کرده و الآن حرف هوا را می‌زند نه حرف فطرت را آن وقت آن همیشه در عذاب است و هویّت اصلی و شناسنامه انسان هم همان است اینها عوارضی است که روی مهمانهایی هستند که آن به صاحب‌خانه ستم کردند و بعد اینکه روی فطرت آمده شاکلهٴ انسان شده حالا یا کفر است یا ظلم است یا هر چه باشد. اما آن شاکله به معنی اختلاف استعداد که بخشی از روانشناسی او را تأمین می‌کند این هم نعمت الهی است و هم اسنادش به مبادی قابلی محذوری ندارد و اسنادش هم به ذات اقدس الهی «فیما یرجعوا الی الایجاد» محذوری ندارد برای اینکه این رحمت است و کرامت است و عنایت است و نظم عالَم مربوط به آن است.
پرسش:...
پاسخ: بله, بهره‌مند می‌شود ولی هر کسی برابر استعداد خودش مسئول است خدا غریق رحمت کند بعضی از مشایخ ما را می‌فرمودند گاهی ممکن است عالِمی برای رضای خدا مهاجرت کند به روستایی آنجا مسائل شرعی را بگوید, نماز جماعت بخواند, احکام بگوید, مناقب اهل بیت را بگوید, روضهٴ سیدالشهداء(سلام الله علیه) را بخواند و در قیامت از خیلی از اینهایی که در حوزه‌ها هستند و نانی دارند و نامی جلو بیفتد این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در آخر نهج‌البلاغه است ناظر به همین بخش است دیگر فرمود: «الْغِنَی وَالْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ» چه کسی جلو است چه کسی دنبال است امروز که معلوم نمی‌شود امروز بله, بعضیها شهرتی دارند در حوزه‌ها دارند سرِ زبانها هستند نامی دارند, نانی دارند این معیار نیست فرمود چه کسی توانگر است و چه کسی تهیدست در روز حساب مشخص می‌شود «الْغِنَی وَالْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ» این استعدادش همین قدر بود روحانی روستا شد تا آخر هم با طهارت زندگی کرد اما دیگری نه, استعداد بیشتری داشت به حسب ظاهر در حوزه بود و مشکل داشت اینها معیار نیست اینها آزمون الهی است خدای سبحان هر کسی را هر اندازه نعمت داد, استعداد داد همان اندازه پاسخ می‌خواهد, همان اندازه حسابش را بررسی می‌کند و این هم نعمت است همان بزرگواری که عرض کرد از شاگردان مرحوم آخوند بود در آمل وقتی نصیحت می‌کرد می‌فرمود اگر همهٴ این روحانیون مثل من باشند با اینکه خیلی متواضع بود چون جزء برجسته‌ترین علمای شهر بود شاگرد مرحوم آخوند بود خیلی هم مورد فرمود اگر مثل فلان کس باشد اسم خودش را می‌برد خب چه کسی برود روستا؟ چه کسی برود در فلان شهر؟ حالا اگر همه شما شدید علامه طباطبایی شما در حوزه بمانید فقط تألیف کنید و تدریس دیگر مشکل جامعه را حل نمی‌کنید جامعه به وسیله همین سخنرانان و ائمه جمعه و جماعات و نویسندگان مقالات و اینها متدیّن‌اند بارها به عرضتان رسید کاری که همین مُعمّمین و روحانیون کردند و می‌کنند احدی در این مملکت نکرد و نمی‌کند الآن این کشور هفتاد میلیون جمعیت دارد ما خیلی خوش‌باور باشیم یک میلیون از این مردم دینشان را به وسیلهٴ قرآن و روایات دارند یعنی تحقیق کردند آیات را بررسی کردند جوامع روایی را بررسی کردند, کتب اربعه را بررسی کردند محقّقانه شدند مسلمان آن 69 میلیون دینشان را از شماها دارند می‌گویند عالِم ما گفته, امام جماعت ما گفته, امام جمعه ما گفته, خطیب ما گفته, حسینیه شنیدیم, مسجد شنیدیم این سرمایه را همین روحانیت به مردم داده و می‌دهد این سرمایه مهم‌ترین منبع و ذخیرهٴ این مملکت است در جنگ جهانی اول آمدند ایران را کوبیدند هر چه خواستند گرفتند ما ایرانیها هم تقدیم کردیم در جنگ جهانی دوم آمدند کوبیدند از ما هر چه خواستند هفده شهر, هفده شهر تقدیم کردیم در این کودتای ننگین 28 مرداد 1332 چهار ساعته اوضاع ایران را عوض کردند ما ایرانیها هر چه خواستند تقدیم کردیم, چرا؟ برای اینکه حسینیه و مسجد و روحانیّت و مرجع مطرح نبود اما وقتی انقلاب اسلامی شد و امام شد و مراجع شدند و دین و اسلام شد مردم از مسجد و حسینیه در آمدند هر چه خواستند جز خواری و ذلّت چیزی نصیبشان نشد الآن بیش از چندین کشور جهان همین آمریکا پایگاه نظامی دارد دیگر خیلیها برده‌اند گرچه نظام برده‌داری به حسب ظاهر رد شد ولی در معنا برده‌اند تنها کشوری که این آمریکا را با همهٴ جلال و شکوهش تو دهنی کرد و به تعبیر امام, امام فرمود آمریکا غلطی نمی‌تواند بکند اینها هم گفتند غلطی نمی‌تواند بکند و جلویش را گرفتند همین کشور بود دیگر سرمایهٴ این کشور همین حسینیه و مسجدند دیگر این را روحانی دارد انجام می‌دهد حالا اگر کسی استعدادش متوسط بود این فقط سطوح را خوانده یا بعضی از سطوح را خوانده بعد رفته روحانی مسجدی شده, حسینیه شده این یک نور است نمی‌شود گفت حالا چون استعدادش کم بود در حوزه نماند مثلاً به جایی نرسید خدای ناکرده به او ظلم شده خب اگر او هم مثل بعضی از این مراجع بود که او در قم می‌ماند دیگر آن حسینیه و مسجد صاحب نداشت.
بنابراین این اختلافها رحمت است ما هر اندازه که خدا به ما داد با او درست تا کنیم اهل سعادتیم ذات اقدس الهی که از ما بیش از آن مقداری که داد نمی‌خواهد که دیگر نمی‌گوید شما آ‌ن سؤال و جوابی که با شیخ انصاری دارد یا با بحرالعلوم دارد که با ما ندارد که این اختلاف از مقدّس‌ترین چیزهاست این یکی از مصادیق «اختلاف امّتی رحمة» است اگر شاکله به این معنا باشد این حق است این را در عین صحّت استنادش به علل و عوامل قابلی اسنادش به ذات اقدس الهی محذوری ندارد.
پرسش: مرجع ضمیر به خدا برمی‌گردد؟
پاسخ: ﴿کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ که نه, شاکلهٴ او را شاکلهٴ او را حال چه کسی داد؟ خودش ساخت اسنادش شاکله به کل عیب ندارد شاکلهٴ اوست این شاکله را خودش ساخت اگر ایمان و کفر باشد البته در ایمان توفیقش هم باید به خدا اسناد داد اصل هدایتش هم که انذار کتاب است به خدا اسناد داد قبولش برای این است نکولش برای خود ظالم است قبولش برای مؤمن است. اما اگر شاکله به معنای اختلاف استعداد باشد شاکلهٴ اوست اما بر اساس ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ به ذات اقدس الهی اسناد دارد فرمود نعمت شما را او داده این‌چنین نیست که شما خودتان داشته باشید و هکذا آن طایفه از نصوصی که دارد «الأرواح جنود مجنّدة فما تعارف منه ائتلف فما تناکر منها اختلف» می‌بینید در فضای جامعه, در فضای حوزه, در فضای دانشگاه دوتا دانشجو یا دوتا طلبه یا دوتا کاسب و پیشه‌ور وقتی به یکدیگر رسیدند مثل اینکه سالیان متمادی با هم بودند و مأنوس‌اند و زود ألیف یکدیگر مآلف یکدیگر می‌شوند یک وقت است که سالیان متمادی دوتا مغازه‌دار کنار هم هستند اما با هم ارتباط ندارند این‌گونه از الفتها بله, اینها هم در عین اسنادشان به مبادی قابلی اسناد اینها به ذات اقدس الهی هم محذوری ندارد برای اینکه اینها هیچ کدام جبری را به همراه ندارد, کفری را به همراه ندارد, ظلمی را به همراه ندارد بالأخره بشر باید با هم انجمنی, محفلی, هیأتی داشته باشند با هم کار بکنند بعضیها با بعض بیشتر مأنوس‌اند, بعضیها با بعض کمتر مأنوس‌اند این‌گونه از نصوص را با شاکله هماهنگ کردن و به ذات اقدس الهی اسناد دادن هم محذوری ندارد.
فتحصّل «أن هاهنا اموراً» یک قِسم ایمان و کفر است شاکلهٴ همه را فطرت توحیدی باید دانست به ذات اقدس الهی منسوب است این ایمان و کفر بعدی به حُسن اختیار یا سوء اختیار خود افراد است.
امر دوم درباره اختلاف استعدادها و گرایشهاست یکی ادیب است یکی شاعر است یکی خوشنویش است, یکی خوش‌آهنگ است همان‌طوری که صورتها یکسان نیست سیرتها هم یکسان نیست این هم در عین استناد به مبادی قابلی اسنادشان به مبدأ فاعلی به نام ذات اقدس الهی هیچ محذوری ندارد برای اینکه سبب کمال است.
قِسم سوم هم همان تعارف ارواح است و تناکر ارواح است و گرایش ارواح با هم است و گریز ارواح با هم است آن هم در عین استناد به مبدأ قابلی اسنادشان به ذات اقدس الهی محذوری ندارد چون هیچ کدام از اینها جبری, کفری, ظلمی, اکراهی, اضطراری را به همراه ندارد این می‌تواند ﴿کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ باشد که این تنوینش هم تنوین عوض از مضاف‌الیه باشد با اینکه ذات اقدس الهی در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیه 71 و 72 فرمود: ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً﴾ در کلّ نظام اصلاً ظلم نیست در معاد به احدی ظلم نخواهد بود آنجا گاهی می‌فرماید: ﴿وَلاَ یِظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً﴾ که نکره در سیاق نفی است گاهی به صورت نفی جنس می‌فرماید: ﴿لاَ ظُلْمَ الْیَوْمَ﴾ الیوم جا برای ظلم نیست آنکه قادر است یعنی ذات اقدس الهی که عادل محض است, دیگران که ظالم بودند ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ دامنگیرشان شد اینها الآن دستشان بسته است آنکه ظالم بود امروز توانا نیست آنکه تواناست که همیشه عادل بود و هست لذا به صورت نفی جنس فرمود: ﴿لاَ ظُلْمَ الْیَوْمَ﴾ الیوم ظلم نیست این‌چنین است, خب.
بعد فرمود: ﴿قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ اما جریان اینکه غیر از چهارده نفر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) می‌توانند معصوم باشند یا نه؟ این سؤالات و جوابها چون قبلاً گذشت عصمت یک مَلکهٴ اختیاری است انسان می‌تواند معصوم باشد آن امامت است و نبوّت است و رسالت است که پُستهای کلیدی است ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ آنها کسبی نیست ولی عصمت کسبی است می‌توان غیر از این ذوات مقدس را معصوم دانست وجود مبارک قمر بنی‌هاشم, وجود مبارک زینب کبرا(سلام الله علیهما) بعضی از اعضای اهل بیت را می‌شود معصوم دانست منتها همان‌طوری که نبوّت مراتبی دارد, رسالت مراتبی دارد نبوّت مراتی دارد عصمت هم مراتبی دارد عصمت منحصر به آن چهارده نفر نیست و امامت هست که برابر ﴿اللّهُ أَعْلَمُ﴾ تقسیم می‌شود نبوّت این‌چنین است, رسالت این‌چنین است اما عصمت این‌طور نیست آیاتی نظیر ﴿یُضِلُّ اللَّهُ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ﴾ از سورهٴ مبارکهٴ «بقره» تا سایر سُوَر چندین بار بحث شد.
اما دربارهٴ روح این روح تاکنون مقداری محلّ بحث قرار گرفت هم روح‌القُدُس محلّ بحث قرار گرفت برابر سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که ﴿وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ﴾ هم ﴿رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا﴾ که در بعضی از سُوَر گذشته محلّ بحث قرار گرفت هم تا حدودی آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «حجر» که ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ محلّ بحث قرار گرفت اما ساختار اساسی روح که آیا روح قبلاً موجود بود وقتی بدن به نصاب استعداد رسید به او تعلّق می‌گیرد یا نه, در همین حوزهٴ بدن موادّ اوّلیه‌اش تشکیل می‌شود با تحوّل جوهری روح پدید می‌آید؟ این دوتا مبنای مهم را بالأخره باید در خلال آیات آن مقداری که بحثهای قرآنی طرح می‌کند در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» ان‌شاءالله خواهد آمد که ظاهرش همین است که روحِ انسانی سابقهٴ مادیّت داشت در اثر تحوّلاتی که خدای سبحان اِعمال کرده است همین امرِ مادّی یک امر ماورای مادی شد همین طبیعی فراطبیعی شد فرمود این نطفه بود, علقه شد, مضغه شد, عِظام شد, ﴿فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً﴾ شد, ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾ ما او را چیز دیگر کردیم همان را چیز دیگر کردیم این با حرکت جوهری و جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقا و اینها هماهنگ است اما آن آیاتی که بخشی در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» بود بخشی هم در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» و «فصلت» و اینها می‌آید که فرمود: ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ این با حرفِ دیگران هماهنگ‌تر است که روح قبلاً موجود بود با آن روایات «خَلق الله الأرواح قبل الأجساد» با آنها هماهنگ است که روح قبلاً موجود بود هر بدنی به نصاب روح‌یابی که رسید یکی از آن ارواح را ذات اقدس الهی به این افاضه می‌کند حالا آن بحثهای عمیق عقلی مربوط به کتابهای معقول است ولی آن مقداری که آیات با یکدیگر هماهنگ بشود باید ان‌شاءالله در بحثهای تفصیلی حل بشود منتها بخشی مربوط به همین آیه است, بخش قابل توجّه‌اش مربوط به آیه سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» است که دارد ﴿ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾ .
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 25:01

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی