display result search
منو
هنر بهتر زیستن، جلسه بیست و دوم

هنر بهتر زیستن، جلسه بیست و دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 40 دقیقه مدت قطعه
  • 135 دریافت شده
سخنرانی از حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «هنر بهتر زیستن»، جلسه بیست و دوم،(برنامه سمت خدا) سال 1400

بحث محبوبیت در خانواده حقیقتأ یک رکن اساسی محسوب می شود و وقتی ما روایات را هم نگاه می کنیم و حتی آیات قرآن را نسبت به موضوع خانواده، می بینیم بحث محبت کردن زوجین به عنوان یک محور، اصل و رکن دارد ارائه می شود و حقیقت هم همین است که اگر بتوانیم محبت حقیقی را به متن خانه بیاوریم، خودش حلال خیلی از مشکلات است یعنی ببینید در ارتباط با فرزند و والدین، وقتی مادری فرزندش را دوست دارد و غریزی و ذاتی این محبت بین مادر و فرزند وجود دارد، مادر تلاش می کند خیلی از مشکلات را حل کند، خدایی نکرده اگر فرزندش بیمار می شود چطور از خواب شبش می زند، از زیر سنگ هم شده دارو برای او فراهم کند، هیچکس هم نمی گوید این کار را بکن، آن اکسیر محبت است که این مادر را اینگونه در مسیر حل مشکلات فرزندش حرکت می دهد؛ در همین ایام کرونا مدارس تعطیل بود، مادرها چقدر در محیط خانه زحمت کشیدند، هیچکس هم نگفت به شما پاداش و حقوقی می دهیم ولی او سراپا ایستادند پای فرزندان و کارهای آنان را پیش بردند و گاهی نگران بودند که بچه ها چرا گوش نمی کردند، اگر فرزندان همراهی می کردند کار خیلی هموارتر می شد، این نتیجه محبت است؛ اگر این محبت بین زن و شوهر هم شکل بگیرد، خودش یک اکسیر است، خیلی از مشکلات، دردها و موانع را از سر راه زندگی مرد و زن برمیدارد.
قرار نیست من مشکلم را به طرف مقابل التماس کنم که بیا برای من حل کن، این محبت خودش یک التماس پنهان است که حرکت را در طرف مقابل شکل می دهد اما آنچه مهم بود، این بود که خودمان دستی دستی محبت را در محیط خانه کمرنگ می کنیم لذا شروع کردیم به بیان عوامل نامحبوب شدن در محیط خانه چون همیشه این نیست که ما دستور بدهیم و طرف مقابل ما را دوست داشته باشد و بگوید چشم قربان دوستت دارم، یکی سری رفتارها، خصوصیات و ویژگی ها را در خودمان تقویت کنیم که دوست داشتنی بشویم، گاهی به این ها توجه نمی کنیم که منجر به این می شود که محبت کمرنگ شود؛ یکی از عوامل نامجبوبی در زندگی مشترک عدم تعهد است، وفادار نبودن است.
ظاهرا در عصر و زمان ما در این دهه اخیر، ناخودآگاه ابزاری به وجود آمده که زمینه این بی تعهدی را دارد بیشتر می کند، یک دلیلش این است که جذابیت های کاذبی را از بیرون در ذهن طرف مقابل شکل می دهد، رسانه ها، شبکه های اجتماعی و مجازی را ببینید، این ها را در مشاوره های با آن درگیر هستیم، خانواده هایی که درگیر فضای مجازی شدند، به تدریج می بینیم خدای نکرده پا در مسیر خیانت نسبت به همسرشان هستند که آن بی وفایی و بی تعهدی رقم می خورد.
تعهد و بی وفایی اقسامی دارد، مثلأ ممکن است یک سری بی تعهدی ها فقط احساسی باشد، به تدریج من احساساتم نسبت به طرف مقابلم کم می شود، ممکن است واقعأ خیانت هم نکنم ولی محیط خانه یک محیط بی روح و بی رمق می شود، ممکن است گاهی بی تعهدی نسبت به مسائل مالی خانواده بشود، رغبت نمی کنم که کاری برای خانوده و تلاشی بکنم، گاهی بی تعهدی به مسائل خاص بین زن و مرد بشود که این هم به سردی گرایش پیدا می کند و خیلی ممکن است عوامل بیرونی منجر به آن شود؛ می خواهیم به برخی از این علل اشاره کوتاهی بکنیم که باید امروز در زمان خودمان مراقب این باشیم.
اولین نکته این است که هرچه نگاه به درون خانه پررنگ تر و به بیرون خانه کمرنگ تر بشود، مردی که چشمش را آزاد بگذارد به خودش اجازه بدهد به هرکسی نگاه بکند خصوصأ جنس مخالف خودش، ناخدآگاه به سمت یک بی تعهدی و بی وفایی نسبت به همسرش می رود، فرمول خیلی ساده است، بگوییم نه بیرون همه را نگاه می کنم خیلی آزادانه و نسبت به همسرم هم مهرورزی و محبت ورزی را دارم، ناخدآگاه کمرنگ می کند؛ می گوید ز دست دیده و دل هردو فریاد/ که هرچه دیده بیند دل کند یاد، لذا این دیدن ها اثر خودش را می گذارد برای همین در مباحث اخلاقی اسلام خصوصأ نسبت به خانواده به پاکی چشم خیلی توجه شده؛ در آن روایت پیامبر گرامی اسلام می فرمایند «یکی از ویژگی های مردان موفق، مردانی هستند که دوتا پاکی داشته باشد»، یکی از آن دو پاکی، «پاکی نگاه» و دیگری، «پاکی زبان» است یعنی پاکی نگاه باید حتمأ حاکم باشد؛ البته فرقی بین زن و مرد ندارد، ما خیلی مواقع مردها را خیلی بُلد می کنیم و درباره آنان می گوییم، نسبت به زن هم همینطور است یعنی زن ها هم باید مراقب باشند که نگاهشان را آزاد نگذارند که به هر مردی نگاه بکنند و به رفتار هر مردی توجه ویژه بکنند.
کانون خانواده باید به عنوان یک محور دیده بشود، روایتی را شاید چند ماه قبل در همین برنامه اشاره کردیم، به نظرم میرسد الان هم جا داشته باشد که دوباره یادآوری کنیم روایت را، شخصی است به نام حصین بن محصن، می گوید عمه ای داشتم که رفت محضر نبی مکرم اسلام، سؤالاتی داشت بپرسد، جوابش را گرفت، همین که خواست برگردد، پیامبر رو به او کردند و گفتند «همسر داری یا نه»، گفت بله یا رسول الله، حضرت فرمودند «با همسرت چگونه رفتار می کنی؟» گفت خیلی خوب است، به نیازهایش توجه می کنم، جملاتش که تمام شد، حضرت فرمودند «بدان که کجا قرار داری، شوهر تو بهشت و دوزخ توست». اگر یک مرد هم به جای این خانم محضر پیامبر گرامی اسلام رسیده بود و پیامبر از او می پرسند ازدواج کردی یا نه، با زنت چطوری و او می گفت خیلی خوب، قطعأ پیامبر نسبت به او همین را می گفتند که بدان کجا قرار داری، زن تو بهشت و دوزخ توست؛ یعنی زن و شوهر در یک محیط خانه حقیقتأ باید خودشان را محور بدانند.یک موقع هایی این را می گویم، به برخی بر می خورد اما وقتی آدم روایت ها را نگاه می کند در مرحله عمل در محیط هایی که انسان دارد مراوده می کند به صورت تجربی هم نگاه می کند، حرف به حقی است ولو عده ای ناراحت می شوند، خیلی موقع به خانم ها و آقایان می گویم که زن ها و شورهایتان اولویت دارند حتی بر پدر و مادرتان یعنی اگر می خواهید پدر و مادر در جایگاه حقیقی خود قرار بگیرند، خانم هوای شوهرت را داشته باش، آقا هوای زنت را داشته باش، آنان بهتر در جایگاه خود قرار می گیرند. یک وقتی برای این که به پدر ومادرم توجه کنم، به زن و همسرم بی توجهی می کنم، اصلا نظام خانواده را مختل می کنم، این منجر به این می شود من مرد، من زن به پدر و مادر طرف مقابل هم بی احترامی بکنم، توهین و جسارتی بکنم، چرا؟ چون کانون توجه را بردم یک جای دیگر در حالی که ما می گوییم هسته مرکزی زن و شوهر هستند، هرچه این هسته قوی تر و مستحکم تر باشد، لایه های بعدی هم مستحکم تر است یعنی اگر می خواهم پدر و مادرم در جایگاه واقعی خودشان قرار بگیرند باید هوای همسرم را داشته باشم نه این که به او بی احترامی و توهین بکنم و انتظار داشته باشم او احترام پدر و مادر من را هم داشته باشد، این مرکزیت کمک می کند.اگر می خواهم فرزندانم فرزندان خوبی باشند از لحاظ اعتقادی، احساسی و علمی در همه جوانب، زن و شوهر هرچه بهتر عمل بکنند، بچه ها بهتر می شوند و به آن تعبیر که می گویند «از پدر پیاز و مادر سیر، میوه خوش بو بیرون نمی آید»، یعنی پدر و مادر، آن هسته مرکزی اگر مختل باشد، لایه های بعدی دچار آسیب می شود و لذا باید این را دقت بکنیم که وقتی حضرت می فرماید «ای خانم، شوهر تو بهشت و دوزخ تو»، حتی می خواهم بگویم بهشت و دوزخ دنیا و آخرت، گاهی زندگی را بر خودمان جهنم می کنیم چون یک جاهایی نمی دانیم باید چطور مدیریت کنیم و اولویت هایمان را چطور مشخص کنیم، بخواهم این ها را نمونه بگویم، مثنوی هفتاد من است.
آقا آمده در مشاوره، می گوید رفتیم خانه برادر خانمم، نشستیم سفره پهن است، خانم من به داداش خودش تعارف می کند که صاحب خانه است به جای من که مهمان هستم، این ها همان نکته ای است که در مورد حسادت چند هفته قبل می گفتیم، یعنی تو داری با این رفتار، حسادت شوهرت به برادرت را برانگیخته می کنی، گفتیم باید محیط هم مراقبت باشیم، خود این آقا گفت ناخودآگاه نگاهم به برادر خانمم منفی می شود؛ نمی خواهم بگویم به برادرت تعارف نکنی، می گویم اگر اول به شوهرت توجه کنی و بعد به برادرت تعارف کنی، این حس بد دیگر شکل نمی گیرد. ولی اگر نه، شوهرم را نادیده گرفتم و توجهم را بردم سمت دیگری، خیلی این اتفاقات می افتد، مثلأ آقا می آید مشاوره و می گوید خانم من به بچه های خواهرش بیشتر از بچه های خودمان توجه می کند، همین منجر می شود بچه های خواهرش را که ببینم، از آنان بدم می آید یا بالعکس خانم می بیند آقا از دست پخت خواهرش آنچنانی تعریف می کند و بعد به خانمش هم می گوید از او یاد بگیر، این خیلی محبت را بهم می زند، لطف نمی کنیم در حق این زندگی ولی اگر خانمت را در کانون توجهت قرار دادی، از آن جنس های تعهد و وفاداری است، این نیست که خدایی نکرده خانم یا آقایی فکر کند اگر به همسرش این شکل توجه و تعهد را داشت، دارد به دیگران آسیب می زند.
این ها را تست بزنید، وقتی خانم می بیند آقایش خیلی به او توجه و محبت دارد، اتفاقأ با خانواده و همسرش بهتر می شود، نمی گویم کاملأ خوب می شود چون عوامل دیگری هم وجود دارد که باید اصلاح شود ولی حداقل در این زمینه آتش بیار معرکه نشدیم که آسیب بیشتری را به خانواده طرف مقابلمان وارد کنیم؛ اجازه بفرمایید از این تعریف کلی تعهد خارج بشوم و مصداقی بگوییم اگر یک مرد یا زن متعهد نسبت به همسرمان هستیم، باید چه ویژگی ها و شاخصه هایی داشته باشیم.
اولین نکته در تعهد این است که من احساساتم را به خوبی نسبت به همسرم ابراز بکنم، راحت به او بگویم دوستش دارم و به تو علاقه دارم، یک نوع تعهد است که باید حتمأ این را در زندگی داشته باشیم، برخی می گویند ما آنطوری طرف مقابلمان را هم دوست نداریم، بازهم بگوییم؟ می گوییم بگو، بعضی اوقات آنچه بر زبان جاری می شود بر دل هم می نشیند لذا چیزی در قواعد تربیتی وجود دارد که می گویند تلقین منجر به باور می شود، تکرار منجر به باور می شود یعنی وقتی من تکرار می کنم، یواش یواش تبدیل به یک باور در وجود من می شود و نسبت به زن و شوهر یک نوع صداقت است چون حقمان است که هم دیگر را دوست داشته باشیم؛ یک جایی من ضعف دارم و نتوانستم آن محبت را ابراز کنم، خب بگو، تمرین کن، کم کم به باور هم میرسی لذا ابراز احساس خیلی مهم است؛ همیشه می گویم ابراز احساس هم باید از شکل مثبتش باشد چون گاهی اوقات میبینیم آقا و خانم همدیگر را دوست دارند اما ابرازشان غلط است.
خانمی می گوید آقای ما آمد، می گفت بدو بدو رفتن به استقبال آقایمان، پایم به فرش گیر کرد افتادم، همان دم در گفت «مگر کوری نمی بینی؟»، گفتم او تو را دوست دارد ولی بلد نیست، عین بچه ای که زمین می خورد که مادرش هم یکی می زند پس گردنش که چرا مواظب نبودی، به این معنا نیست که دوستش ندارد، ابراز احساس مثبت را بلد نیست، آقا بلد نیست بنشیند کنار خانمش و همدردی کند، بگوید خانم طوری نشد؟ دستش را بگیرد و بلند کند، بگوید خیلی ممنونم که آمدی استقبالم، این ابراز احساسی که می گوییم به شکل مثبت باشد، همین است؛ خیلی جاها دیدم خانم و آقا خیلی همدیگر را دوست دارند ولی ابرازشان منفی است، آقا دیر می آید «تا حالا کدوم گوری بودی»، نگران شده که برای آقا که چه اتفاقی افتاده. یعنی اگر با لحن خوب باشد، اشکال ندارد؟ اگر طرف مقابل طوریش نمی شود و اذیت نمی شود، اشکالی ندارد! بله لحن و چهره هم خیلی مهم است؛ گاهی اوقات می بینیم این احساس مثبت همانطور که می فرمایید با زبان بدنمان این ابراز وعلاقه را نسبت به همسر داشته باشیم؛ در روایتی داریم «وقتی مرد نگاه محبت آمیز به زنش می اندازد و زن در پاسخ نگاه محبت آمیز به شوهرش می اندازد، نگاه سوم نگاه خداست که از روی رحمت به این زوج می اندازد»، همیشه می گویم نگاه رحمت خداوند به زندگی، کار را تمام می کند و حقیقتأ به آن زندگی رشد می دهد و صمیمیت را تعمیق می بخشد؛ گاهی اوقات این نگاه محبت آمیز کار را تمام می کند، گاهی نگاهمان نگران کننده باشد، آقایمان دیر آمده در گرما، آقا حس کند که ما نگران و ناراحتش بودیم نه این که برگردیم به او بتوپیم و توهینی بکنیم، چقدر است به تو می گویم از این تهران برویم و در شهر خودمان زندگی کنیم، توبیخ نکنیم، حتی این را هم می خواهیم بگوییم، جنس دلسوزانه ای داشته باشد که او هم باور کند این بیان احساسات ما از سر دلسوزی و نگرانی است، آقا هم پذیرشش بالاتر می رود.
یکی دیگر از نکاتی که در تعهد مهم است، شنیدن یکدیگر است، حرف های هم را بشنویم، کسانی که متعهد به زندگی هستند باید درد دل طرف مقابل را بشنود، دل مشغولی ها، نگرانی ها را بشنود و بداند من ملزم به این هستم که به همسرم کمک کنم، وقتی انسان در زندگی یک تعهد می دهد، یک جنس تعهد این است که شنونده خوبی باشیم و دردهای یکدیگر را بشنویم، احساس می کنم دوز شنیدم حرف های یکدیگر دارد پایین می آید، حوصله مان نمی کشد که حرف های هم را بشنویم در حالی که ما معتقدیم بهترین کسانی که باید دل بدهند به حرف یکدیگر، زن و شوهر هستند و دوستانه، مشفقانه و متعهدانه؛ زمانی در تهران جلسه ای داشتم، خواستم سوار ماشین بشوم، خانمی بدو بدو آمد و گفت حاج آقای تراشیون من مشکلی دارم، ایستادم به شنیدن مشکل، گفت ما در مجتمع آپارتمانی زندگی می کنیم، متأسفانه یکی از آقایان ساکن آن مجتمع برای من مزاحمت ایجاد می کند، چیکار کنم؟ گفتم معمولأ اینطور مواقع اول باید همسرت در جریان باشد یعنی آن تکیه گاه و حامی ات در جریان باشد، گفتم اول به همسرتان بگویید، گفت اتفاقأ مشکل من همسر من هست، اگر بفهمد روزگار من سیاه است؛ یک لحظه رفتم در فکر که این زن باید دنبال نامحرمی بدود که مشکلش را به او بگوید ولی جرأت نکند به شوهرش بگوید، این یک نوع بی تعهدی شوهر نسبت به زن است، ما می گوییم اصلأ باید زمینه و بستری را فراهم بکنیم، حتی ممکن است در چاله چوله هایی افتادیم که همسرمان می تواند کمکمان کند، راحت بتوانیم به او بگوییم، این که می گویم اهل شنیدن باشیم، نه فقط این که بشنویم و علیهش هم استفاده کنیم، بلکه برای کمک کردن به او استفاده کنیم. در زندگی باید این ظرفیت را بالا ببریم، همیشه تعبیرم این است، می گویم مردها و زن هایی که می توانند پای درد دل همسرشان بنشینند، ظرف وجودی شان بزرگ است، می توانند این را دریافت کنند، آدم هایی که ظرفشان کوچک است تندی و بداخلاقی می کنند.
گاهی حتی حوصله شنیدن خوشی ها را هم نداریم، وقت نمی گذاریم، یک مرکز پژوهشی در شهر تهرانی بررسی به عمل آورد که میانگین ارتباط زوج های تهرانی به کمتر از 17 دقیقه در شبانه روز رسیده، حتی تیتر برخی روزنامه ها شد.
مقداری بخواهیم فراخ تر و بزرگتر ببینیم در جامعه ما، این رقم حدود 21 دقیقه است و این رقم پایینی است برای زن و شوهر، نمی توانند حرف هایشان را بزنند و خوشی هایشان را بگویند، همیشه می گوییم چون مهلت هایمان کم است، معمولأ اولویتمان در مهلت کم را به بیان مشکل می دهیم اما وقتی زمانمان بیشتر باشد و شنونده بهتری مقابلمان باشد، تلخ و شیرینی های زندگی را می گوییم ولی وقتی میبینیم زمانمان کم است، همه اش به گلایه می گذرد؛ حساب کنید بچه ای می خواهد از ارتفاعی سقوط کند، نمی توانیم بگوییم بچه گلم، دختر عزیزم، همانجا باید داد بزنیم «مراقب باشد»، زمانمان کم است ولذا اگر این فرصت را بیشتر کنیم، یک نوع تعهد است که خیلی هم خوب است؛ ما زن و شوهرها همیشه خیلی خوبیها در حق هم کردیم و داریم و واقعأ هم نمی شود بگوییم زن و شوهری ولو از نگاه من بدترین آدم باشد، هیچ خوبی در حق من نکرده ولی ما فرصت ابراز را به او ندادیم، فرصت بیان را ندادیم.
گاهی به هم فرصت نمی دهیم در حقمان خوبی شود، یعنی این فرصت را به هم نمی دهیم، اینقدر سرعت زندگی ها بالا رفته که وقت نمی کنیم، دست نوازش به سر فرزندمان بکشیم یا دست محبتی به سمت همسرمان دراز کنیم، اینقدر گرفتاری ها و مشغله ها زیاد شده برای همین می گوییم حتمأ زن و شوهرها باید این را جزئی از دکترین زندگی شان بدانند که فرصت هایی را برای همدیگر اختصاص بدهند؛ خانمی موقعی آمده بود مشاوره، می گفت همسر من وقتی که برای ماشینش می گذارد، برای من نمی گذارد، کارواش ببرد، تمیز و تعمیرش بکند، می گفت حتی داشبورد ماشین را واکس می زند، این وقت را برای من نمی گذارد؛ وقتی این کار را نمی کنیم، ماشینمان خیلی تر و تمیز است ولی زندگی نه، دلیلش این است که ما هنوز به این باور نرسیدیم برای همین است در روایات ما اینقدر برای نشستن زن و شوهر در کنار هم ارزش قائل شده اند، «آدم که کنار همسرش می نشیند از اعتکاف در مسجد پیامبر ارزشش بیشتر است»، این نشان دهنده این است که اسلام چقدر برای همنشینی های زن و شوهر ارزش قائل است؛ در روایت دیگر داریم مرد وقتی قدم برمیدارد به سوی خانه اش، قدم برداشتن به سوی مسجد است.
خدمت لزومأ به این معنا نیست که زن فقط بشورد، بسابد و بپزد، مواقعی خدمت عاطفی در خانه می کنیم، خدمت در حل مشکل می کنیم، مثلأ می گویم من خدمتگزار مردم هستم، این نیست که کفشش را واکس بزنم، گاهی اوقات می نشینم و حرفش را می شنوم، این هم یک نوع خدمت است و خیلی ارزشمند است، گاهی متوجه نشدیم چقدر خانه ارزش دارد؛ یک وقتی در جمع خادمه های حرم حضرت رضا مبحثی را تقدیم می کردم، گفتم می خواهید جایی را نشان دهم که از خدمت کردن در آستان حضرت رضا ارزشش بیشتر باشد؟ گفتم «خانه»، خدمت کردنش بیشتر از اینجا ارزش دارد. روایت داریم اگر خانم در خانه چیزی را جابجا کند، حضرت فرمودند خداوند به او نگاه رحمت می اندازد و در ادامه پیامبر فرمودند و کسی را که نگاه رحمت بیاندازد، عذابش نمی کند، در جای دیگر داریم زنی که در خانه شوهرش هفت روز خدمت بکند، دایره خدمت را تنگ نکنیم، خدمت در خانه وسیع است، خانم وقت بگذارد برای تربیت فرزند یا با همسرش گفت و گو بکند و شنونده خوبی برای شوهرش باشد، در ادامه فرمودند خداوند متعال هفت در جهنم را به روی او می بندد و هشت در بهشت را به روی او می گشاید، حالا شما ببینید کجا برویم خدمت کنیم چنین تعابیری برای آن داریم، خانواده خیلی تقدس دارد و ما معتقدیم اگر خانواده را تقویت بکنیم،همه نظامات اجتماعی ما اصلاح می شود، گاهی بی تفاوتی نسبت به خانواده منجر به آسیب می شود، اگر تربیت دینی بخواهیم، اول باید پدر و مادر اصلاح رفتاری بین خودشان داشته باشند تا بتوانند بچه تربیت کنند، خیلی از مشکلات اجتماعی ما ریشه در این دارد که خانواده در جایگاه خودش قرار نگرفته، یک موقعی دانش آموزی، البته ناظمشان برایم تعریف می کرد، گفت عصبانی شدم و یکی از دانش آموزان دبیرستانی را گوشمالی دادم، در دبیرستان نمی گویند آقا غلط کردیم، ببخشید، غُد هستند و غر و لند می کنند، می گفت همینطور که داشت می رفت، زیر لب گفت دیشب هم با زنش دعوایش شده، حالا ما را دعوا می کند!
گفت دقیقأ دیدم همین است، آدم منصفی بود، می گفت وقتی با همسرم مشکلاتی پیدا می کنم، در مدرسه آستانه تحملم پایین می آید و بعد کیفیت می آید پایین، حساب کنید در سیستم آموزشی چند نفر چنین مشکلاتی داشته باشند، قطعأ سیستم آموزشی عملکردش کاهش پیدا می کند، مرحوم شهید احمدی روشن را خدا رحمت کند، زمانی که در سایت هسته ای نطنز تشریف داشتند، موقعی توفیق داشتیم مباحث خانواده را آنجا عرض می کردیم، خود ایشان یا یکی از همکاران ایشان به من می گفت ما این را ارزیابی کردیم، وقتی روی خانواده همکارانمان کار می کنیم، راندمان کارمان افزایش پیدا می کند و امروز خیلی از سازمان ها و نهادها به این رسیدند، زحمات زیادی می کشند در ارتقای سطح خانواده، حتی اگر نگاه خودخواهانه به سازمانشان هم داشته باشند، این به آنان کمک می کند.
دانش آموزش که صبح می خواهد برود سر کلاس درس بخواند، اگر پدر و مادر همان صبح رفتار مهربانانه ای باهم داشته باشند، این دانش آموز در مدرسه انگیزه اش بیشتر است، مطمئن باشید اگر در حضور فرزندانتان صبحی که بچه می خواهد برود مدرسه، یک تبادل عاطفی که لزومأ قربان و صدقه هم رفتن که نیست، همین که خانم بگوید آقا من خیلی خوشحال هستم که با شما زندگی می کنم یا آقا به همین شکل، دوز انرژی این بچه می رود بالا، انگیزه اش بالا می رود در مدرسه، تأثیراتی که در همه ابعاد زندگی ما بگذارد، پس شنیدن را حتمأ داشته باشیم اما نکته سومی که به نظرم می رسد باید به آن توجه کنیم، «حمایت از یکدیگر در مشکلات» در غیاب همدیگر است. گاهی جلساتی با آقایان دارم، می گویم شما می روید خانه مادرتان، مادرتان نگاهی به شما می کند و می گوید زنت خیلی اذیتت می کند مادر جان، اگر شما گردنتان را کج کنید، مادرتان می گوید آها فهمیدم، ناخودآگاه فردا مادر شما با همسرتان ممکن است بد بشود ولی اگر نه، اینجا شما فعال بودید و تا مادرتان این را گفت، بگویید نه مادر، اتفاقأ من می خواستم مکرر از شما تشکر کنم که دختر خوبی را بای من انتخاب کردید، هم مادر حس خوبی پیدا می کند که پسرم راضی است از زندگی اشت و هم این که اگر فردا عروسش را دید، قربان صدقه عروسش می رود چون دید پسرش از همسرش راضی است چون بچه ها به وجود پدر و مادران گره خورده است و نمی توانند ناراحتی فرزندان خود را تحمل کنند از این رو اگر در غیاب همسرم از او حمایت می کنم، دارم تصریح می کنم زندگی و ارتباط بیان مادرم و همسرم یا بالعکس، مکرر به خانم ها همین را می گویم که هیچوقت شکایت شوهرتان را پیش پدر و مادرتان را نبرید چون دارید نگاهتان را به همسرتان عوض می کنید، با همسرتان مشکل دارید؟ از راه های دیگر استفاده کنید، این را به عنوان اولین راه حل نبینید، نروید اولین گله مندی را بکنید، این ها را خیلی دیدیم.
آقایی آمده بود پیش من، می گفت می خواهم خانمم را طلاق بدهم، گفتیم چرا؟ گفت مشکلی در زندگی خصوصی مان داشتیم، خانمم رفته بود به مادرش گفته بود، مادر او دیده بود نمی تواند به مادر آقا بگوید، این مشکل را به همسرش یعنی پدر زن گفته بود، پدر زن زنگ زده بود به پدر شوهر که جلوی بچه ات را بگیر دارد دختر من را اذیت می کند، یک مرتبه دیدم خصوصی ترین رفتارم را بابایم دارد به من متذکر می شود، آبرو و حیثت من همه جا بین این دوتا فامیل رفت و من دیگر نمی توانم با این خانم زندگی کنم، البته ما راهکارهایی دادیم؛ به آن خانم هم عرض کردم که این موضوعی نیست که یک مرتبه بروی به مادرت بگویی، مادرت به پدر شما بگوید و پدر شما زنگ بزند به پدر شوهرت، آبروی ایشان را می برد و اصلأ خانواده ها چطور به همسر شما نگاه می کنند؟
در روایات هم داریم، خدا دوست ندارد زن راه بیفتد شکایت شوهرش را اینطرف و آنطرف ببرد، اگر می خواهید مشکلی را حل کنید، نه به عنوان شکایت، به عنوان مشورت از اهل فن کمک بگیریم؛ نمی خواهم مطلق بگویم ولی غالب پدران و مادران نمی توانند مشاوران خوبی باشند، این احساسات سبب می شود جانبداری کنند، مثل دعوایی که دوتا پسر بچه در خیابان می کنند، شاید بچه من مقصر باشد ولی بچه همسایه را دعوا می کنم که چرا بچه من را زدی ولی شروع کننده و ایجاد کننده مشکل این بود، کم پیش می آید کسی طرفداری از بچه همسایه بکند.
من هیچوقت به دوستان و اقوام نزدیک مشاوره خانوادگی نمی دهم، برای بچه هایشان چرا ولی به خانواده نه، مقداری صمیمی تریم، می گویم دوست دارم شما هم دوست من بمانید نه کیس مشاوره ای من چون بالاخره این نگاه را تغییر می دهد، نهایتش این است که من باید خودم را کنترل کنم و بروز ندهم؛ توصیه من این است که این کار را نکنیم، برویم پیش کسی که مشاور است و لازم نباشد خیلی با شما ارتباط داشته باشد چه برسد به پدر و مادر، آنان زندگی شان را انجام می دهند اما این نگاه تخریب شده، خودمان باید حمایتگری بکنیم و حمایتگری ها یک شکلش این است که در غیاب همسرمان، حامی همسرمان باشیم، بالاخره زن و شوهر در زندگی فراز و نشیب هایی دارند.
آقای شریعتی عزیز، یک نفر به من تراشیون بگوید شما که سالیان سال است در حوزه مشاوره کار می کنید، با همسرتان مشکل ندارید؟ می گویم چرا گاهی اوقات مشکل پیدا می کنیم ولی حلش می کنیم چون ما دوتا انسان هستیم، نظراتمان، ایده هایمان و نگاه هایمان مختلف است، وقتی دوتا آدم مختلف کنار هم قرار می گیرند، ممکن است اختلاف نظر پیدا کنند، مهم این است که ما حلش بکنیم و نگذاریم در این مشکل باقی بمانیم ولذا می بینیم پیامبر هم با همسرانشان مشکل پیدا می کردند، همسرانشان غیر معصوم بودند و اشکالاتی ایجاد می کردند، طبیعت زندگی مشترک است، تنها زندگی که بین خود زوجین مشکلی به وجود نیامد، زندگی حضرت امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره بود و دلیلش این است که هر دو معصوم بودند و مصون از خطا بودند، تازه این دو بزرگوار از بیرون به زندگی شان مشکل تحمیل می شد ولی می خواهم بگویم باید حمایت بکنیم، اصل را بر این بگذاریم که پایه زندگی را مستحکم تر کنیم نه سریع با یک مشکل کوچک بدویم به پدر و مادر گلایه و شکوه ببریم و گاهی پدر مادرها قدرت حل مسئله را ندارند، مشکلات را بیشتر می کنند، این را دیده ام که گاهی مشکلات خیلی ریزی که اگر می رفتند پیش یک مشاوره خبره متعهد مؤمن قابل اعتمادی که بر اساس اصول دینی مشاوره می دهد، با او مشورت می کردند، در یک جلسه 30 دقیقه ای مشکل حل می شد اما رفته اند به خانواده ها گفتند و تبدیل شده به بحران، حالا خانه من بمان تا ببینم باید چکار کنیم؛ حالا بیا و درستش کن. پس یک اصلی که می تواند محبوبیت ایجاد بکند، وفاداری و تعهد است و این ها یکسری شاخصه ها داشتند که امروز سه شاخصه بیان کردیم که چهار پنج شاخصه باقی ماند؛ به طور کلی اینطور باید گفت زن وفادار زنی است که وقتی مرد هیچی ندارد پای زندگی بماند و مرد وفادار هم مردی است که وقتی همه چیز داشت پای زندگی بماند، این که می گوییم، فقط مادیات نیست، گاهی اوقات ممکن است تمام کمالات باشد، می بینیم گاهی آقا به جایی می رسد که می گوید این زن برای من کم است اما بدانیم آن رشدی که کردیم به واسطه وجود این همسر بوده یا خانم هم همینطور، ممکن است مرد یک جایی خطا و اشتباهی بکند، به هیچ برسد، وفاداری این است که پای این زندگی بمانیم و دوباره آن را رشد بدهیم و به همه چیز برسانیم

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 40:01

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی