- 816
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 37 تا 39 سوره اعراف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 37 تا 39 سوره اعراف"
ذات اقدس الهی برای قیامت کبرا یک خوف و حزنی را ذکر میکند
اگر کسی واقعاً متقی و مصلح باشد از گزند همه این حوادث مصون است
گذشته از حسن فاعلی حسن فعلی هم لازم است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ أُوْلئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ حَتَّی إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَیْنَ مَاکُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ ٭ قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّی إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعاً قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ ٭ وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُون﴾
بعضی از مطالب است که همه انبیا آن را بیان فرمودند و همه امم هم از آن آگاهی دارند این خطاب چهارم که در این بخش آمده به عنوان ﴿یَا بَنِی آدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ﴾ معلوم میشود که حرفی است که ذات اقدس الهی به فرزندان آدم به زبان انبیای گذشته هم بیان کرده است نظیر اینکه در سورهٴ «اعلی» دارد که ﴿إِنَّ هذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَی ٭ صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی﴾ بعضی از مطالب هست که نظیر مطالب اخلاقی ﴿بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ٭ وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی﴾ این حرفی است که همه انبیا گفتند ﴿إِنَّ هذَا لَفِی الصُّحُفِ الاُولَی ٭ صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی﴾ این جریان هم که ﴿إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ﴾ حرفی است که همه انبیا به اممشان گفتند وگرنه جزء مختصات پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نمیتواند باشد زیرا درباره پیغمبر اسلام سخن در این نیست که ﴿إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ﴾ او که خاتم انبیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) هرگز نمیفرماید اگر انبیایی آمدند شما اگر متقی و مصلح شدید اهل بهشتید و اگر کاذب و مکذّب شدید اهل دوزخید این پیام ذات اقدس الهی است که به لسان انبیای گذشته به امم القا شده است همه انبیا این را فرمودند و پیغمبر اسلام هم همین فرمایش را دارد منتها درباره شخص خودش رسل دیگر اینجا مطرح نیست.
مطلب بعدی آن است که ظاهر ﴿إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ﴾ آن است که بفرماید اگر رسلی آمده است شما ایمان بیاورید ولی آن را حذف کرد به نتیجه پرداخت فرمود کسی که متقی و مصلح باشد اهل سعادت است و خوف و حزن ندارد و کسی که کاذب و مکذّب باشد گرفتار عذاب است این دو مطلب سوم اینکه چون صرف اسلام یا ایمان کافی نیست بلکه اگر نظر اعتقاد باید شخص مؤمن باشد و از نظر عمل دارای رفتار صالح باشد لذا فرمود: ﴿فَمَنِ اتَّقَی وَأَصْلَحَ﴾ اگر میفرمود «فمن اسلم فآمن» این کافی نبود برای صرف اسلام یا برای ایمان نمیشود گفت که ﴿لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُون﴾ .
مطلب سوم آن است که ذات اقدس الهی برای قیامت کبرا یک خوف و حزنی را ذکر میکند که اصلاً آن نشئه نشئه ترس است که ﴿یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَمَاهُم بِسُکَارَی وَلکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ﴾ آن روز سخن از اضطراب زمین یا آسمان و مانند آن نیست بلکه مجموعه نظام متزلزل و متوحش است ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ این زلزله ساعه دیگر به زلزله ارض یا زلزله شمس یا زلزله قمر اسناد ندارد برای اینکه از یک سو ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ هست ﴿إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَت﴾ هست تناصر نجوم هست مقبوض شدن زمین هست مطوی بودن آسمان هست ﴿وَالأرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ کل نظام برچیده میشود در چنین حالتی ترس عمومی است خب آیا این مطلقات و این عمومات شامل انسان مؤمن هم میشود؟ یا نه اگر شامل مؤمن نمیشود باید به وسیله تخصیص یا تقیید اینها را خارج دانست وگرنه لفظ که شامل میشود اینکه در طلیعه سورهٴ «حج» دارد ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ ﴿یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَمَاهُم بِسُکَارَی﴾ این نشان میدهد که همگان در هراساند آن وقت در بین این افراد مؤمنین با تقوا سالماند و صالحاند اصلاً هراسی ندارند کل عالم دارد میلرزد و منظومههای شمسی عوض میشود و اینها اندوهی ندارند خب این خیلی مقام است در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» دارد که ﴿لاَ یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأکْبَرُ﴾ در موارد فراوانی هم دارد که ﴿فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ فشار مرگ و رنج احتضار برای مؤمن نیست تا آن مراحل بعدی یعنی اگر کسی واقعاً متقی و مصلح باشد از گزند همه این حوادث مصون است صرف اسلام کافی نیست صرف ایمان کافی نیست اگر بفرماید کسی که مسلمان است یا کسی که مؤمن است مخلّد در نار نیست بله یک چنین جزایی بر او هست اما اصلاً آسیب نمیبیند این با اسلام تنها یا ایمان تنها کافی نیست لذا گذشته از حسن فاعلی حسن فعلی هم لازم است گذشته از اعتقاد صائب و درست عمل صالح هم لازم است لذا فرمود: ﴿فَمَنِ اتَّقَی وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ پس بنابراین آن مطلقات و آن عمومات با این آیات تخصیص پذیرند یعنی مؤمنی که باتقوا و صالح باشد و اهل اصلاح باشد و بین خود و بین خدا را اصلاح کرده باشد این از آسیب ترس و امثال ذلک محزون است نه نسبت به گذشته حزنی دارد نه نسبت به آینده ترس لذا فرمود: ﴿فَمَنِ اتَّقَی وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ یک وقت است انسان زلزله میآید انسان نمیترسد یا رعد و برق را میشنود و نمیترسد یک وقت است اصلاً صدای رعد و برق را نمیشنود ظاهر آیه سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» این است که اصلاً اینها صدا را نمیشنوند ﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا﴾ یعنی آنچه را که دیگران حس میکنند اینها حس نمیکنند خیلی مقام است آن وقت سخن از تنها لرزه زمین که نیست کل عالم دارد عوض میشود و اینها اصلاً صدا را نمیشنوند ﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ﴾ ﴿وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ تکذیب گاهی با استکبار همراه است گاهی با استکبار همراه نیست البته هر تکذیبی فی الجمله با استکبار همراه است لکن برخی از تکذیبها روی بیاعتنایی است میگویند اینها اسطوره است اینها چیزی نیست که آدم گوش بدهد بعضی از تکذیبها روی عناد است نظیر آنچه که در جاهلیت بعضی از طوایف قریش داشتند میگفتند که اگر نبوتی هست باید از ما باشد سخن از ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ مطرح است میگفتند چگونه (هذا الذی .. بیننا) این کسی است که از بین ما خدا او را انتخاب کرده ﴿لَوْلا﴾ مثلاً ﴿نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ﴾ اگر بنا شد وحی و نبوت حق باشد باید مثلاً بر یکی از رجال سرمایهدار مکه یا طائف یا مکه یا مدینه نازل شده باشد این گذشته از تکذیب استکبار هم هست پس تکذیب گرچه فی الجمله با استکبار همراه است ولی این استکبار یک استکبار خاصی است که سنادید قریش به آن مبتلا بودند تکذیبی که روی جهل باشد نه روی جاهلیت این را اسطوره بپندارند و افسانه تلقی کنند این گرچه فی الجمله استکبار هست اما آن استکبار مصطلح نیست تکذیبی که بر اساس ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ باشد با استکبار همراه است ﴿أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ آنگاه با فای تفریع فرمود: ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ﴾ اینها بدترین گناه را مرتکب شدند برای اینکه نسبت به بهترین موجودات ستم کردند آن هم بهترین حقیقت را اینها انکار کردند خدایی که درباره هیچ چیزی تعبیر به منّت نکرده است مگر درباره امامت یا دین یا نبوت اینها این امامت و دین و نبوت را تکذیب کردند ﴿لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً﴾ منّ همان نعمت عظما است دیگر آن نعمتی که تحملش مشکل است انسان نمیتواند آن نعمت را حمل کند چنین نعمت عظمایی را میگویند منّت «المنة هی نعمة العظیمة» نه یعنی زبانی خدا منّت نهاد لسانی و با لفظ منّت گذاشت اینچنین نسیت آن نعمت مهم را میگویند منّت اینها چون نعمت مهم را تکذیب کردهاند لذا از دیگر ظالمان ظالمترند ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ﴾ درباره ﴿أُوْلئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ﴾ چند مطلب است یکی اینکه در بحث دیروز اشاره شده که ذات اقدس الهی بر اساس رحمت رحمانیه کافر را از روزی محروم نمیکند در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ چه آنهایی که اهل دنیا هستند که کافرند آنها را هم متنعم میکنیم چه آنهایی که اهل آخرتاند آنها را هم برخوردار میکنیم بعد از اینکه فرمود که ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ﴾ اما فرمود: ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ یکی را به عنوان موجبه جزئیه یکی را به عنوان موجبه کلیه بیان کرد بعد فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ هم دنیا طلبان را ما کمک میکنیم وسیله در اختیارشان قرار میدهیم هم آخرت خواهان را تا هر کسی هر راهی را که خواست طی کند آزادانه بپیماید لذا کفر هیچ کافری مانع سلب رزق نمیشود البته روزی حلال روزی طیّب چیز دیگر است وگرنه همانطوری که خدا مار و عقرب را روزی میدهد اینها را هم روزی میدهد فرمود: ﴿أُوْلئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ﴾ درباره این ﴿نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ﴾ برخی خواستند بگویند منظور عذاب الهی است که عذاب الهی دامنگیر اینها میشود زیرا عذاب الهی در قرآن کریم و در کتاب آسمانی آمده و نصیب اینها آنطوری که خدا در قرآن مشخص کرده است عذاب است این استنباط درست نیست بلکه منظور از این نصیب عمر است و رزق است و اوصاف و کمالات دنیایی و مادی است که تبهکاران از او برخوردارند به دلیل اینکه این مغیّا شده است به مرگ فرمود: ﴿أُوْلئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ حَتَّی إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ﴾ خب اگر مربوط به عذاب باشد که عذاب بعد از مرگ است که گرچه بعضی از اینها در دنیا هم معذّباند اما آن عذاب اساسی که برای آنها آماده شد و قرآن برای آنها مشخص کرده است این بعد الموت است نه قبل الموت و خیلی از تبهکاران در دنیا مرفهانه زندگی میکنند و بعد میمیرند پس به این شواهد میشود گفت که منظور از این ﴿نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ﴾ یعنی عمر و روزی و سایر اموری که در قضا و قدر الهی برای آنها مقدر شده است ﴿حَتَّی إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ﴾ مأموران الهی که آمدند اینها را توفی کنند میگویند که همان اولین لحظه یک سؤال اعتراضآمیزی دارند که بتهایتان کجایند که از شما حمایت بکنند.
مطلب دیگر این است که این کلمه این اگر ما بای موصوله ذکر بشود معمولاً اینها را جدا مینویسند مثل اینکه اینها هم جدا نوشته شده یک ﴿أَیْنََما﴾ است که ﴿اینما کنتم فولوا وجوهکم شطر المسجد الحرام﴾ که آن ﴿أَیْنَما﴾ باید این با ما متصل نوشته بشود یکی این ما است که این ما مای موصوله است که باید از نظر رسم الخط این از ما جدا نوشته شده باشد که اینجا همینطور جدا نوشته شده گاهی این قانون رسم الخط در قرآن کریم رعایت نشده حالا به همین سبک به عصر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میرسد یا به عصر ائمه میرسد(علیهم السلام) رعایت نشده نظیر انما انمایی که مقید حصر است این ان یا أن را با ما باهم مینویسند اما آنجایی که این ما اسم باشد برای إن یا أن آنجا دیگر باید جدا بنویسند در کریمهای که در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» است که ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم﴾ این باید (أن) از (ما) جدا نوشته بشود ولی رسم الخط رعایت نشده همان طوری متصل هم نوشته میشود آنجا ما اسم ان است ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ آنجایی که انما و انما حرف حصر نیست اینجا برابر با قاعده رسم الخط لحظ شده است ﴿أَیْنَ مَاکُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ﴾ آنها گفتند که از ما گم شده است یعنی قدسی آنها بت بودن آنها گم شده است وگرنه آن مواد خامش هست در دنیا هم گرفتارند هیچ آسایشی ندارند ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکا﴾ آن کسی که میآرمد ﴿أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ این یک آرامش صادقی دارد وگرنه آنها همیشه در عذاب و اضطراباند لذا با داشتن همه امکانات به قرصهای خوابآور پناه میبرند که بخوابند هیچ طمأنینهای ندارند گاهی هم یک امن کاذبی نصیبشان میشود که ﴿فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ﴾ آن امن کاذب است که خیال میکنند خبری نیست دفعتاً گرفتار عذاب الهی میشوند که در ﴿بَأْسُنَا بَیَاتاً أَوْ هُمْ قَائِلُونَ﴾ اوائل همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود که گذشت یعنی اینها در حال قیلوله هستند که احساس آرامش میکنند و عذاب الهی میآید آیه چهارم همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود که گذشت ﴿وَکَم مِن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَیَاتاً أَوْ هُمْ قَائِلُونَ﴾ اینها شب بیتوته میکردند مشغول استراحت بودند در کمال آرامش کاذب عذاب الهی آمده یا روز در حال قیلوله بودند یا خواب نمیروز یا استراحت نیمروز که در حال قیلوله در حال استراحت بودند که عذاب الهی میآید امن آنها امن کاذب است که فرمود: ﴿فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ﴾ یعنی کسانی که سرمایهها را باختند به خواب غفلت فرو رفتند احساس امنیت میکنند امن سابق برای کسی است که ایمان داشته باشد ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِکَ لَهُمُ الأمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ﴾ خب فرمود بعد از اینکه این گروه نصیبشان را دریافت کردند و از طرف ذات اقدس الهی روزی به اینها رسیده است وقتی که مردند به آنها گفته میشود که وارد جهنم بشوید برابر سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» همه مردم دفعتاً واحده در قیامت حاضرند آن حشر اکبر ﴿إِنَّ الأوَّلِینَ وَالآخِرِین ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ در حشر اکبر همگان حضور دارند بعد از مسئله ﴿وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾ که تبهکاران از پرهیزکاران جدا شدند پرهیزکاران به طرف بهشت تبهکاران به طرف جهنم ﴿وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾ ﴿لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ﴾ و مانند آن حالا که پرهیزکاران وارد بهشت میشوند و تبهکاران وارد دوزخ آن ورود نظیر این اجتماع دفعتاً واحده نیست اصل اجتماع در حشر اکبر دفعتاّ واحده است که ﴿إِنَّ الأوَّلِینَ وَالآخِرِین ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ اما بعد از اینکه ﴿وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾ مجرمون را جدا کردند و اینها را نگه داشتند حالا این تبهکاران را میخواهند به بهشت ببرند اینچنین نیست که دفعتاً واحده بروند بلکه انبیا و اولیا جلو هستند امتان اینها به تبع اینها به دنبال اینها وارد بهشت میشوند در جریان دوزخ هم به شرح ایضاً [همچنین] آنها هم همینطوراند اینطور نیست که تبهکاران باهم وارد جهنم بشوند یک عده جلویند یک عده دنبال این گروه که وارد شدند میبینند یک عده قبل از اینها رفتند اینها همان کسانی هستند که ﴿یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ﴾ آنچه که در این آیه محل بحث است یعنی آیهٴ 38 سورهٴ «اعراف» این است که ﴿قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم﴾ این را مقدمتاً ذکر میکند برای اینکه تا آن تخاصم آن تبرّی تا آن لعن متقابل تا آن سؤال و جواب مطرح بشود میفرماید: ﴿قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ﴾ گاهی سخن در این است که ﴿یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَزِیدٍ﴾ آنجا سخن در این است که یک عده دنبال دیگر مرتب وارد جهنم میشوند آنجا سخن در این نیست که چه کسی جلو است چه کسی دنبال متبوعین و ائمه کفر جلویند تابعان و مستضعفان دنبالهرو دنبالاند آنجا سخن در این نیست سخن در این است که به تدریج جهنم پر میشود یا میخواهد پر بشود اما اینجا سخن در این است که یک عده جلوند یک عده دنبالاند این عده دنبال برای آن است که آن مخاصمه و محاجه را ذکر بکند ﴿قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ﴾ حالا اینها روی فرمان الهی وارد جهنم میشوند ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ یعنی مثل خودش را لعن میکند چون ﴿الأخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاّ الْمُتَّقِینَ﴾ اینها که در دنیا خلیل یکدیگر بودند در آخرت لعین یک دیگرند ﴿حَتَّی إِذَا ادَّارَکُوا﴾ ادراک اصلش تدارک بود ﴿ادَّارَکُوا﴾ یعنی تدارکوا وقتی که همه اینها به دوزخ رفتند و مستقر شدند ﴿حَتَّی إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعاً قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ یک وقت است که صرف سبق زمانی است این دلیل نیست بر اینکه آن سابقی با لاحقی معاندت داشته باشد نه اصلاً ارتباطی هم باهم ندارند آن جزء گروه دیگر بود این جزء گروه دیگر است آن معیار نیست منظور از سبق و لحوق در اینجا آن نیست اینکه ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ یعنی اینهایی که تابعاند درباره آن متبوعینشان این حرف را زدند این لام لام خطاب نیست این کلمه لام که دوجا ذکر شده است به دو معناست در آیهٴ 39 که فرمود: ﴿وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لِأُخْرَاهُمْ﴾ این لام لام خطاب است یعنی آن متبوعین به تابعان خطاب کردند چنین گفتند اما در آیهٴ 38 که دارد ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ این خطاب نیست یعنی این تابعین به متبوعین این حرف را نزدند بلکه لاجل متبوعین این حرف را زدند حرفشان را با خدا در میان گذاشتند ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ حرف اینها متوجه خداست اینها متکلماند ذات اقدس الهی مخاطب است منتها محور کلام همان متبوعیناند ﴿قَالَتْ﴾ این اتباع به خدای سبحان گفتند درباره متبوعین خودشان﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ که این لام به معنی لاجل اولی است درباره آنهاست نه اینکه لام خطاب باشد بر خلاف آیهٴ 39 که لام لام خطاب است ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ رَبَّنَا﴾ اینهایی که منکر رب بودند نظیر ملحدین یا نه رب را قبول داشتند مثل مشرکین منتها در توحید مشکل داشتند بالأخره قیامت برای اینها روشن میشود میگویند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ در قیامت برای آنها روشن میشود آنها میگویند که ﴿رَبَّنَا هؤُلاَءِ﴾ یعنی این متبوعین ما که ﴿یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ﴾ که درباره آل فرعون است به خدا عرض میکنند این تابعین به خدا عرض میکنند که ﴿هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ این متبوعین ما ما را گمراه کردند ﴿فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ﴾ عذاب اینها را دو برابر بکنید آیهٴ 97 و 98 سورهٴ مبارکهٴ «هود» را که ملاحظه بفرمایید میبینید به این صورت است ﴿إِلَی فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ﴾ یعنی پیروان فرعون حرف فرعون را گوش دادند و فرعون و حرفش از رشد برخوردار نیست ﴿یَقْدُمُ﴾ همین فرعون ﴿قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ﴾ فرعون جلو و قومش پشت سر او اول وارد آتش میشود (افتادگی صوتی) و از ناحیه دیگر هم در بحثهای دیگر هم به طور اجمال بیان شد و تفصیلش به خواست خدا در بعضی از سور آینده خواهد آن و آن این است که بالأخره وقود نار چه کسی است؟ این نار الآن این کارخانه ذوب آهن اصفهان یا جای دیگر شما اگر بخواهید یک چیزی را در کوره بگذرید چکار میکنید اول یک مواد خامی مثل زغال سنگ این را میریزند بعد یک مواد انفجاری نظیر تی ان تی و امثال آن را میریزند این تی ان تی با آن مواد خام که آماده است برای احتراق این کوره را گرم میکند بعد آهن میریزد یا مواد دیگر میریزند آن را آبش میکنند در دنیا اگر کسی خواست بالأخره یک چیزی را بسوزاند چکار میکند یک مقدار هیزم جمع میکند بعد یک کبریت میزند آتش میشود بعد چیزی را در آتش داغ میکند همین است دیگر ذات اقدس الهی در قرآن کریم وقتی اینها را شرح میدهند به این صورت است که آن مواد خامش هم آدماند آن مواد منفجره و تی ان تیاش هم باز آدماند آنهایی هم که باز میآیند میاندازند باز اینها آدماند حالا ممکن است یک مواد دیگری باشد که انسان علم ندارد آن را انسان میگوید «آمنا و سلمنا» ولی آنی که میفهمد و ظاهر آیات او را میگوید اینها را میگوید چیزهای دیگر هم هست سمعاً وطاعتاً میفرماید که ما بالأخره جهنم که میخواهیم یک عده را بسوزانیم هیزم میخواهیم یا نمیخواهیم؟ خب این هیزم را که از جنگل میآوریم؟ نه همین مردم هیزماند ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ قاسط که اهل قسط است یعنی ظالم قاسطین قاسطین که در مقابل حضرت امیر قیام کردند همیناند دیگر آنها مقسطیناند که اهل قسطاند اله عدلاند قسط یعنی ظلم و جور قاسط یعنی جائر و ظالم خب پس این ظالمین را جمع میکنند اینها هیزماند خب هیزم که سوخت و سوز ندارد که یک ماده منفجرهای یک تی ان تی یک چیزی به عنوان وقود آتشزنه یا آتشگیره این لازم است دیگر آن وقود النار چه کسی است؟ آن ائمه کفرند که فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ حالا یا این حجاره را گفتند سنگهای کبریتی است یا نه گفتند همین احجاری است که مورد پرستش بتتراشها و بتپرستها است حالا این مواد را آوردند نشانه اینکه وقود خود انسان است ﴿وَقُودُهَا النَّاسُ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» و مانند آن نمونه را هم ذکر میکند میفرماید ﴿کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ وقتی که فرمود: ﴿وَقُودُ النَّارِ﴾ آیه قبل سخن از ﴿وَقُودُ النَّارِ﴾ است آیه بعد نمونه ذکر میکند میفرماید ﴿کَدَأْبِ آلَفِرْعَوْنَ﴾ خب پس این آتشزنه یا آتشگیره اینها هم ائمه کفرند آن (افتادگی صوتی) ... درباری هم که قاسطاند آنها هیزماند این ائمه کفر آتشزنه هستند مثل مواد تی ان تی حالا آتش روشن میشود حالا بقیه را هم میاندازند ﴿ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ﴾ افراد عادی را میاندازند داخل ﴿ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ﴾ پس همه انساناند اینطور نیست که حالا یک قدری گازوئیل بیاورند یک قدری هیزم بیاورند یک قدری ما از اسرار آنجا خبر نداریم اگر چیزی هم باشد و قرآن خبر داده باشد «آمنا و صدقنا» ولی اینها را فرمود اینها را فرمود به صورت روشن فرمود انسانها هیزماند انسانهایی که جزء ائمه کفرند مواد آتشزا و آتشزنه آتشگیره و ماشئت فسمه هستند بقیه هم ﴿ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ﴾ .... (افتادگی صوتی)
حالا درباره ائمه(علیهم السلام) انسان میگوید که خب گریه ایشان برای تعلیم است اما علما دیگر اینطور نیست که شما شرح حال علما را که مطالعه میکنید میبینید بزرگان از علما در سحرها شیون میکشیدند آنجا خبری است دیگر یک آتشی نظیر آتش دنیا نیست که بالأخره آدم بتواند تحمل بکند یا تمام بشود اینطور نیست ﴿یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُود ٭ وَأُتْبِعُوا فِی هذِهِ لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ﴾ اینها رفدند مرفودند یکی تابع است یکی متبوع است یکی جلو است یکی دنبال است و مانند آن همانطوری که در دنیا اینطور بودند در آخرت هم همینطوراند پس اخرا و اولی صرف سبق زمانی و امثال ذلک نیست ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ﴾ یعنی این تابعین درباره متبوعنشان به خدا عرض کردند ﴿رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ اینها هم ضال بودند هم مضل ما فقط ضال بودیم ﴿فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ﴾ آنگاه ذات اقدس اله فرمود: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ جناب فخر رازی پنداشتند که منظور از این ﴿لِکُلِّ﴾ این است که تمام جهنمیها عذابشان ضعف است به زحمت افتاد که چطور تمام جهنمیها عذابشان ضعف است با اینکه مثلاً ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ اینکه با عدل خدا سازگار نیست بعد به تکلف افتاد که بالأخره کافر که بار اول عذاب میبینید این عذابشان ادامه دارد نتیجهاش ضعف خواهد بود در حالی که آیه این را نمیگوید آیه درباره همین تابع و متبوع میگوید حالا یک وقت است یک کسی امامت ائمه را قبول دارد معصیت کرده این دیگر عذاب ضعف ندارد که ولی یک وقت است که نه کسی امامت ائمه حق را گذاشته کنار ـ معاذالله ـ به دنبال امامت باطل ائمه کفر رفته آنها را به رهبری قبول کرده به دنبال آنها راه افتاده هر گناهی که آنها کردند این میکند خب این دو گناه کرده دیگر یکی اصل معصیت یکی انتخاب ائمه کفر به رهبری آن ائمه کفر هم دو گناه کردند یکی آن معصیتهایی که میکنند یکی اینکه دیگران را گمراه کردند پس اینچنین نیست که آیه بفرماید ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ﴾ برای هر جهنمی عذابش دو برابر است نه آن کسی که دو گناه کرده خب عذابش دوتاست آن کسی که یک گناه کرده عذابش یکی است حالا اگر کسی مسلمان بود شیعه بود خدای ناکرده آلوده شد خب این یک عذاب دارد دیگر اینکه دوتا عذاب نخواهد داشت پس این ﴿لِکُلٍّ﴾ یعنی «لکل من التابع و المتبوع» نه یعنی «لکل» کسی که «ورد فی النار» اینطور نیست خب فرمود: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ شما خبر ندارید آنها هم دو برابر دارند میچشند شما از حال آنها خبر ندارید هر کسی گرفتار کار خودش است ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ﴾ شما میگویید عذاب آنها دو برابر است خب عذاب آنها دو برابر است شما که درک نمیکنید که شما گرفتار خودتان هستید هیچ کسی از حال دیگری خبر ندارد که ﴿وَلکِن لاَ تَعْلَمُون ٭ وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لِأُخْرَاهُمْ﴾ این ائمه کفر دیگر با خدا حرفی ندارند اینجا لام لام خطاب است ﴿قَالَتْ أُولاَهُم﴾ یعنی آن ائمه کفر آن متبوعین به این تابعینشان میگویند میگویند ﴿فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ﴾ چه مزیتی شما بر ما دارید که ما آن مزیت را نداریم که عذاب ما باید دو برابر باشد عذاب شما کمتر؟ نه عذاب ما با شما باید یکی باشد برای اینکه عدهای ائمه حق بودند شما را دعوت میکردند شما نرفتید ما سقیفه تشکیل دادیم گفتیم بیایید آمدید خب میخواستید آنجا بروید
پرسش ...
پاسخ: اگر کسی جزء امامت بود یعنی دعوت کرد بیراهه برد بله آن دوتا گناه است اما اگر نه آن دو گروه که فاسد شدند مردم هم به فساد کشیده میشوند عقیدهشان آن است که این کار کار بدی است امامت ائمه حق را معتقدند منتها یک ترخیصی دیدند یک میدان بازی دیدند به دنبال فساد رفتند ممکن است عذاب آنها دو برابر باشد یعنی عذاب علمایی که ـ معاذالله ـ تن به گناه دادند باعث ترخیص شدند اما عذاب تابعین دیگر دو برابر نیست برای اینکه اینکه او را به عنوان امام قبول نکرده که این معتقد است او خلاف کرده من هم خلاف میکنم این است.
﴿قَالَتْ أُولاَهُم﴾ یعنی متبوعین ﴿لِأُخْرَاهُمْ﴾ یعنی به تابعین اینها دیگر با خدا حرفی ندارند اینها با تابعین حرف دارند میگویند: ﴿فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ﴾ شما چه فضیلتی دارید که عذاب شما باید کمتر باشد نه عذاب ما باهم است حالا یا آنها میگویند: ﴿فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ﴾ یا از اینجا ذات اقدس الهی به مأموران الهی به آنها میگویند: ﴿فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ﴾ این ذوقوا العذاب نشان میدهد که مربوط به جریان دنیاست این ذیل چون در قیامت سخن از تکسبون و فعل مضارع و امثال ذلک مطرح نیست باید گفته میشد که ﴿بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ﴾ ﴿مَا کَسَبْتُمْ﴾ ﴿جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ و مانند آن خب.
مطلب بعدی آن است که جناب فخر رازی در ذیل ﴿وَشَهِدُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ﴾ ایشان دارند که ما قبلاً گفتیم در سورهٴ «انعام» که دروغ در آنجا جایز است ممکن است که کفار دروغ بگویند در همان سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آنجا بحث شد که این ظهور ملکه کذب است وگرنه کذب در آنجا ممکن نیست در آیهٴ 23 سورهٴ «انعام» این بود که ﴿ثُمَّ لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ إِلاّ أَن قَالُوا وَاللّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِین ٭ انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ در ذیل این آیه ظاهراً فخر رازی یعنی این آیهٴ 23 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فخر رازی گفت که دروغ در قیامت جایز است یعنی میتوانند دروغ بگویند اولاً آنجا سخن از جواز و عدم جواز که تکلیفی است مطرح نیست ثانیاً کذب به عنوان یک خبر جدّی از انسانی که در این صحنه حضور دارد متمشّ نیست خبر کذب متمشی نیست اصلاً قبلاً هم همین مثال زده شد الآن مثلاً ما در مسجد اعظم نشستهایم چون هنوز فصل گرما نرسیده این پنکهها کار نمیکند ما از اینجا که بیرون رفتیم ممکن است به دیگری خبر کذب گزارش بدهیم که پنکه کار میکرد اما اینجا در حضور یکدیگر به یکدیگر بگوییم پنکه کار میکند جدّ متمشی نمیشود چون همه داریم میبینیم که پنکه کار نمیکند خبر دروغ در مشهد در محضر در مرئی به صورت جدّ متمشی نمیشود در قیامت که همه اسرار علن شد شرک مشرکان روشن شد توحید موحّدان روشن شد این مشرک چگونه دروغ بگوید؟ جدّش چطور متمشی بشود یک وقت است که اشکال در اصل خبر کذب است که اصلاً خبر کذب مخبری چگونه است یعنی انسان وقتی خبر دروغ است مخبر هم میداند دروغ است وقتی به صورت جزم میخواهد به دیگری چیزی را بگوید اصلاً جدش متمشی میشود یا نه؟ این واقعاً قضیه است یا صورة القضیه است؟ قضیه آنجایی است که عقل قضا بکند حکم بکند به ثبوت المحمول للموضوع اگر قضای عقل نباشد که این قضیه نیست باید بین موضوع و محمول گره بخورد لذا قضیه را عقد میگویند قضیه را قضیه میگویند برای اینکه قضای عقل است گرهی است بین موضوع و محمول خب اگر کسی میداند این موضوع و محمول باهم رابطه ندارند زید نیامده حالا میخواهد دروغ بگوید این چگونه قضیه دروغ میگوید یک وقتی کذب خبری است ولی مخبر اطلاع ندارد ولی او متمشی میشود او ناسی است او جاهل است او ساهی است خبر کذب متمشی میشود اما نه یک وقتی عالماً عامداً میخواهد دروغ بگوید آنجا بعضی از آقایان اصولیین به تکلّف افتادند که تجزّم هست خودش را جزم میکشاند یا نه؟ عدهای گفتند صورة القضیه است نه قضیه آن بحث خاص خود را دارد ولی بالأخره صورة القضیه هست اما یک وقت است که نه آن مستمع آن مخاطب در محضر در مشهد در مرئی حضور دارد چگونه ما خبر دروغ به او ارائه میکنیم اگر همه امور در قیامت حاضر است گزارش کذب متمشی نمیشود این است که جناب فخر رازی فرمود که ما قبلاً گفتیم که دروغ در قیامت ممکن است اصلاً چیزی ممکن نیست به هر تقدیر این به فرمایش ایشان هم فرمایش ناتمامی است اما آن سؤالهایی که درباره اسلام و ایمان شده که پاسخ داده شد فرق بین تکذیب؟.. شد آیه ﴿شَهِدُوا عَلَی أَنْفُسِهِم﴾ این نفی کننده این سخن میباشد که عدهای از دوزخیان در همان روز هم دروغ میگویند این در همان سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که دروغ متمشی نمیشود این ظهور ملکات کذب است نه کذب آنجا مفصل بحث شد اما سؤال بعدی این است که آیا اینها که میگویند: ﴿رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ دلالت دارد که آنها خداوند را به عنوان رب به تمامی مراتبش قبول دارند؟ بالأخره یا قبول نداشتند اصلاً ملحد بودند یا خدا را به عنوان رب قبول داشتند منتها به عنوان رب العالمین قبول داشتند نه ارباب جزئی ولی در قیامت برای آنها کاملاً روشن میشود که رب العالمین و رب امور کل شیء همان ذات اقدس الهی است.
«و الحمد لله رب العالمین»
ذات اقدس الهی برای قیامت کبرا یک خوف و حزنی را ذکر میکند
اگر کسی واقعاً متقی و مصلح باشد از گزند همه این حوادث مصون است
گذشته از حسن فاعلی حسن فعلی هم لازم است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ أُوْلئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ حَتَّی إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَیْنَ مَاکُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ ٭ قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّی إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعاً قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ ٭ وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُون﴾
بعضی از مطالب است که همه انبیا آن را بیان فرمودند و همه امم هم از آن آگاهی دارند این خطاب چهارم که در این بخش آمده به عنوان ﴿یَا بَنِی آدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ﴾ معلوم میشود که حرفی است که ذات اقدس الهی به فرزندان آدم به زبان انبیای گذشته هم بیان کرده است نظیر اینکه در سورهٴ «اعلی» دارد که ﴿إِنَّ هذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَی ٭ صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی﴾ بعضی از مطالب هست که نظیر مطالب اخلاقی ﴿بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ٭ وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی﴾ این حرفی است که همه انبیا گفتند ﴿إِنَّ هذَا لَفِی الصُّحُفِ الاُولَی ٭ صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی﴾ این جریان هم که ﴿إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ﴾ حرفی است که همه انبیا به اممشان گفتند وگرنه جزء مختصات پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نمیتواند باشد زیرا درباره پیغمبر اسلام سخن در این نیست که ﴿إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ﴾ او که خاتم انبیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) هرگز نمیفرماید اگر انبیایی آمدند شما اگر متقی و مصلح شدید اهل بهشتید و اگر کاذب و مکذّب شدید اهل دوزخید این پیام ذات اقدس الهی است که به لسان انبیای گذشته به امم القا شده است همه انبیا این را فرمودند و پیغمبر اسلام هم همین فرمایش را دارد منتها درباره شخص خودش رسل دیگر اینجا مطرح نیست.
مطلب بعدی آن است که ظاهر ﴿إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ﴾ آن است که بفرماید اگر رسلی آمده است شما ایمان بیاورید ولی آن را حذف کرد به نتیجه پرداخت فرمود کسی که متقی و مصلح باشد اهل سعادت است و خوف و حزن ندارد و کسی که کاذب و مکذّب باشد گرفتار عذاب است این دو مطلب سوم اینکه چون صرف اسلام یا ایمان کافی نیست بلکه اگر نظر اعتقاد باید شخص مؤمن باشد و از نظر عمل دارای رفتار صالح باشد لذا فرمود: ﴿فَمَنِ اتَّقَی وَأَصْلَحَ﴾ اگر میفرمود «فمن اسلم فآمن» این کافی نبود برای صرف اسلام یا برای ایمان نمیشود گفت که ﴿لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُون﴾ .
مطلب سوم آن است که ذات اقدس الهی برای قیامت کبرا یک خوف و حزنی را ذکر میکند که اصلاً آن نشئه نشئه ترس است که ﴿یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَمَاهُم بِسُکَارَی وَلکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ﴾ آن روز سخن از اضطراب زمین یا آسمان و مانند آن نیست بلکه مجموعه نظام متزلزل و متوحش است ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ این زلزله ساعه دیگر به زلزله ارض یا زلزله شمس یا زلزله قمر اسناد ندارد برای اینکه از یک سو ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ هست ﴿إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَت﴾ هست تناصر نجوم هست مقبوض شدن زمین هست مطوی بودن آسمان هست ﴿وَالأرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ کل نظام برچیده میشود در چنین حالتی ترس عمومی است خب آیا این مطلقات و این عمومات شامل انسان مؤمن هم میشود؟ یا نه اگر شامل مؤمن نمیشود باید به وسیله تخصیص یا تقیید اینها را خارج دانست وگرنه لفظ که شامل میشود اینکه در طلیعه سورهٴ «حج» دارد ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ ﴿یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَمَاهُم بِسُکَارَی﴾ این نشان میدهد که همگان در هراساند آن وقت در بین این افراد مؤمنین با تقوا سالماند و صالحاند اصلاً هراسی ندارند کل عالم دارد میلرزد و منظومههای شمسی عوض میشود و اینها اندوهی ندارند خب این خیلی مقام است در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» دارد که ﴿لاَ یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأکْبَرُ﴾ در موارد فراوانی هم دارد که ﴿فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ فشار مرگ و رنج احتضار برای مؤمن نیست تا آن مراحل بعدی یعنی اگر کسی واقعاً متقی و مصلح باشد از گزند همه این حوادث مصون است صرف اسلام کافی نیست صرف ایمان کافی نیست اگر بفرماید کسی که مسلمان است یا کسی که مؤمن است مخلّد در نار نیست بله یک چنین جزایی بر او هست اما اصلاً آسیب نمیبیند این با اسلام تنها یا ایمان تنها کافی نیست لذا گذشته از حسن فاعلی حسن فعلی هم لازم است گذشته از اعتقاد صائب و درست عمل صالح هم لازم است لذا فرمود: ﴿فَمَنِ اتَّقَی وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ پس بنابراین آن مطلقات و آن عمومات با این آیات تخصیص پذیرند یعنی مؤمنی که باتقوا و صالح باشد و اهل اصلاح باشد و بین خود و بین خدا را اصلاح کرده باشد این از آسیب ترس و امثال ذلک محزون است نه نسبت به گذشته حزنی دارد نه نسبت به آینده ترس لذا فرمود: ﴿فَمَنِ اتَّقَی وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ یک وقت است انسان زلزله میآید انسان نمیترسد یا رعد و برق را میشنود و نمیترسد یک وقت است اصلاً صدای رعد و برق را نمیشنود ظاهر آیه سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» این است که اصلاً اینها صدا را نمیشنوند ﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا﴾ یعنی آنچه را که دیگران حس میکنند اینها حس نمیکنند خیلی مقام است آن وقت سخن از تنها لرزه زمین که نیست کل عالم دارد عوض میشود و اینها اصلاً صدا را نمیشنوند ﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ﴾ ﴿وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ تکذیب گاهی با استکبار همراه است گاهی با استکبار همراه نیست البته هر تکذیبی فی الجمله با استکبار همراه است لکن برخی از تکذیبها روی بیاعتنایی است میگویند اینها اسطوره است اینها چیزی نیست که آدم گوش بدهد بعضی از تکذیبها روی عناد است نظیر آنچه که در جاهلیت بعضی از طوایف قریش داشتند میگفتند که اگر نبوتی هست باید از ما باشد سخن از ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ مطرح است میگفتند چگونه (هذا الذی .. بیننا) این کسی است که از بین ما خدا او را انتخاب کرده ﴿لَوْلا﴾ مثلاً ﴿نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ﴾ اگر بنا شد وحی و نبوت حق باشد باید مثلاً بر یکی از رجال سرمایهدار مکه یا طائف یا مکه یا مدینه نازل شده باشد این گذشته از تکذیب استکبار هم هست پس تکذیب گرچه فی الجمله با استکبار همراه است ولی این استکبار یک استکبار خاصی است که سنادید قریش به آن مبتلا بودند تکذیبی که روی جهل باشد نه روی جاهلیت این را اسطوره بپندارند و افسانه تلقی کنند این گرچه فی الجمله استکبار هست اما آن استکبار مصطلح نیست تکذیبی که بر اساس ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ باشد با استکبار همراه است ﴿أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ آنگاه با فای تفریع فرمود: ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ﴾ اینها بدترین گناه را مرتکب شدند برای اینکه نسبت به بهترین موجودات ستم کردند آن هم بهترین حقیقت را اینها انکار کردند خدایی که درباره هیچ چیزی تعبیر به منّت نکرده است مگر درباره امامت یا دین یا نبوت اینها این امامت و دین و نبوت را تکذیب کردند ﴿لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً﴾ منّ همان نعمت عظما است دیگر آن نعمتی که تحملش مشکل است انسان نمیتواند آن نعمت را حمل کند چنین نعمت عظمایی را میگویند منّت «المنة هی نعمة العظیمة» نه یعنی زبانی خدا منّت نهاد لسانی و با لفظ منّت گذاشت اینچنین نسیت آن نعمت مهم را میگویند منّت اینها چون نعمت مهم را تکذیب کردهاند لذا از دیگر ظالمان ظالمترند ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ﴾ درباره ﴿أُوْلئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ﴾ چند مطلب است یکی اینکه در بحث دیروز اشاره شده که ذات اقدس الهی بر اساس رحمت رحمانیه کافر را از روزی محروم نمیکند در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ چه آنهایی که اهل دنیا هستند که کافرند آنها را هم متنعم میکنیم چه آنهایی که اهل آخرتاند آنها را هم برخوردار میکنیم بعد از اینکه فرمود که ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ﴾ اما فرمود: ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً﴾ یکی را به عنوان موجبه جزئیه یکی را به عنوان موجبه کلیه بیان کرد بعد فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ هم دنیا طلبان را ما کمک میکنیم وسیله در اختیارشان قرار میدهیم هم آخرت خواهان را تا هر کسی هر راهی را که خواست طی کند آزادانه بپیماید لذا کفر هیچ کافری مانع سلب رزق نمیشود البته روزی حلال روزی طیّب چیز دیگر است وگرنه همانطوری که خدا مار و عقرب را روزی میدهد اینها را هم روزی میدهد فرمود: ﴿أُوْلئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ﴾ درباره این ﴿نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ﴾ برخی خواستند بگویند منظور عذاب الهی است که عذاب الهی دامنگیر اینها میشود زیرا عذاب الهی در قرآن کریم و در کتاب آسمانی آمده و نصیب اینها آنطوری که خدا در قرآن مشخص کرده است عذاب است این استنباط درست نیست بلکه منظور از این نصیب عمر است و رزق است و اوصاف و کمالات دنیایی و مادی است که تبهکاران از او برخوردارند به دلیل اینکه این مغیّا شده است به مرگ فرمود: ﴿أُوْلئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ حَتَّی إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ﴾ خب اگر مربوط به عذاب باشد که عذاب بعد از مرگ است که گرچه بعضی از اینها در دنیا هم معذّباند اما آن عذاب اساسی که برای آنها آماده شد و قرآن برای آنها مشخص کرده است این بعد الموت است نه قبل الموت و خیلی از تبهکاران در دنیا مرفهانه زندگی میکنند و بعد میمیرند پس به این شواهد میشود گفت که منظور از این ﴿نَصِیبُهُم مِنَ الْکِتَابِ﴾ یعنی عمر و روزی و سایر اموری که در قضا و قدر الهی برای آنها مقدر شده است ﴿حَتَّی إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ﴾ مأموران الهی که آمدند اینها را توفی کنند میگویند که همان اولین لحظه یک سؤال اعتراضآمیزی دارند که بتهایتان کجایند که از شما حمایت بکنند.
مطلب دیگر این است که این کلمه این اگر ما بای موصوله ذکر بشود معمولاً اینها را جدا مینویسند مثل اینکه اینها هم جدا نوشته شده یک ﴿أَیْنََما﴾ است که ﴿اینما کنتم فولوا وجوهکم شطر المسجد الحرام﴾ که آن ﴿أَیْنَما﴾ باید این با ما متصل نوشته بشود یکی این ما است که این ما مای موصوله است که باید از نظر رسم الخط این از ما جدا نوشته شده باشد که اینجا همینطور جدا نوشته شده گاهی این قانون رسم الخط در قرآن کریم رعایت نشده حالا به همین سبک به عصر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میرسد یا به عصر ائمه میرسد(علیهم السلام) رعایت نشده نظیر انما انمایی که مقید حصر است این ان یا أن را با ما باهم مینویسند اما آنجایی که این ما اسم باشد برای إن یا أن آنجا دیگر باید جدا بنویسند در کریمهای که در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» است که ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم﴾ این باید (أن) از (ما) جدا نوشته بشود ولی رسم الخط رعایت نشده همان طوری متصل هم نوشته میشود آنجا ما اسم ان است ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ آنجایی که انما و انما حرف حصر نیست اینجا برابر با قاعده رسم الخط لحظ شده است ﴿أَیْنَ مَاکُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ﴾ آنها گفتند که از ما گم شده است یعنی قدسی آنها بت بودن آنها گم شده است وگرنه آن مواد خامش هست در دنیا هم گرفتارند هیچ آسایشی ندارند ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکا﴾ آن کسی که میآرمد ﴿أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ این یک آرامش صادقی دارد وگرنه آنها همیشه در عذاب و اضطراباند لذا با داشتن همه امکانات به قرصهای خوابآور پناه میبرند که بخوابند هیچ طمأنینهای ندارند گاهی هم یک امن کاذبی نصیبشان میشود که ﴿فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ﴾ آن امن کاذب است که خیال میکنند خبری نیست دفعتاً گرفتار عذاب الهی میشوند که در ﴿بَأْسُنَا بَیَاتاً أَوْ هُمْ قَائِلُونَ﴾ اوائل همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود که گذشت یعنی اینها در حال قیلوله هستند که احساس آرامش میکنند و عذاب الهی میآید آیه چهارم همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود که گذشت ﴿وَکَم مِن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَیَاتاً أَوْ هُمْ قَائِلُونَ﴾ اینها شب بیتوته میکردند مشغول استراحت بودند در کمال آرامش کاذب عذاب الهی آمده یا روز در حال قیلوله بودند یا خواب نمیروز یا استراحت نیمروز که در حال قیلوله در حال استراحت بودند که عذاب الهی میآید امن آنها امن کاذب است که فرمود: ﴿فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ﴾ یعنی کسانی که سرمایهها را باختند به خواب غفلت فرو رفتند احساس امنیت میکنند امن سابق برای کسی است که ایمان داشته باشد ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِکَ لَهُمُ الأمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ﴾ خب فرمود بعد از اینکه این گروه نصیبشان را دریافت کردند و از طرف ذات اقدس الهی روزی به اینها رسیده است وقتی که مردند به آنها گفته میشود که وارد جهنم بشوید برابر سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» همه مردم دفعتاً واحده در قیامت حاضرند آن حشر اکبر ﴿إِنَّ الأوَّلِینَ وَالآخِرِین ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ در حشر اکبر همگان حضور دارند بعد از مسئله ﴿وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾ که تبهکاران از پرهیزکاران جدا شدند پرهیزکاران به طرف بهشت تبهکاران به طرف جهنم ﴿وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾ ﴿لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ﴾ و مانند آن حالا که پرهیزکاران وارد بهشت میشوند و تبهکاران وارد دوزخ آن ورود نظیر این اجتماع دفعتاً واحده نیست اصل اجتماع در حشر اکبر دفعتاّ واحده است که ﴿إِنَّ الأوَّلِینَ وَالآخِرِین ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ اما بعد از اینکه ﴿وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾ مجرمون را جدا کردند و اینها را نگه داشتند حالا این تبهکاران را میخواهند به بهشت ببرند اینچنین نیست که دفعتاً واحده بروند بلکه انبیا و اولیا جلو هستند امتان اینها به تبع اینها به دنبال اینها وارد بهشت میشوند در جریان دوزخ هم به شرح ایضاً [همچنین] آنها هم همینطوراند اینطور نیست که تبهکاران باهم وارد جهنم بشوند یک عده جلویند یک عده دنبال این گروه که وارد شدند میبینند یک عده قبل از اینها رفتند اینها همان کسانی هستند که ﴿یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ﴾ آنچه که در این آیه محل بحث است یعنی آیهٴ 38 سورهٴ «اعراف» این است که ﴿قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم﴾ این را مقدمتاً ذکر میکند برای اینکه تا آن تخاصم آن تبرّی تا آن لعن متقابل تا آن سؤال و جواب مطرح بشود میفرماید: ﴿قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ﴾ گاهی سخن در این است که ﴿یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَزِیدٍ﴾ آنجا سخن در این است که یک عده دنبال دیگر مرتب وارد جهنم میشوند آنجا سخن در این نیست که چه کسی جلو است چه کسی دنبال متبوعین و ائمه کفر جلویند تابعان و مستضعفان دنبالهرو دنبالاند آنجا سخن در این نیست سخن در این است که به تدریج جهنم پر میشود یا میخواهد پر بشود اما اینجا سخن در این است که یک عده جلوند یک عده دنبالاند این عده دنبال برای آن است که آن مخاصمه و محاجه را ذکر بکند ﴿قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ﴾ حالا اینها روی فرمان الهی وارد جهنم میشوند ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ یعنی مثل خودش را لعن میکند چون ﴿الأخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاّ الْمُتَّقِینَ﴾ اینها که در دنیا خلیل یکدیگر بودند در آخرت لعین یک دیگرند ﴿حَتَّی إِذَا ادَّارَکُوا﴾ ادراک اصلش تدارک بود ﴿ادَّارَکُوا﴾ یعنی تدارکوا وقتی که همه اینها به دوزخ رفتند و مستقر شدند ﴿حَتَّی إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعاً قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ یک وقت است که صرف سبق زمانی است این دلیل نیست بر اینکه آن سابقی با لاحقی معاندت داشته باشد نه اصلاً ارتباطی هم باهم ندارند آن جزء گروه دیگر بود این جزء گروه دیگر است آن معیار نیست منظور از سبق و لحوق در اینجا آن نیست اینکه ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ یعنی اینهایی که تابعاند درباره آن متبوعینشان این حرف را زدند این لام لام خطاب نیست این کلمه لام که دوجا ذکر شده است به دو معناست در آیهٴ 39 که فرمود: ﴿وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لِأُخْرَاهُمْ﴾ این لام لام خطاب است یعنی آن متبوعین به تابعان خطاب کردند چنین گفتند اما در آیهٴ 38 که دارد ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ این خطاب نیست یعنی این تابعین به متبوعین این حرف را نزدند بلکه لاجل متبوعین این حرف را زدند حرفشان را با خدا در میان گذاشتند ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ حرف اینها متوجه خداست اینها متکلماند ذات اقدس الهی مخاطب است منتها محور کلام همان متبوعیناند ﴿قَالَتْ﴾ این اتباع به خدای سبحان گفتند درباره متبوعین خودشان﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ﴾ که این لام به معنی لاجل اولی است درباره آنهاست نه اینکه لام خطاب باشد بر خلاف آیهٴ 39 که لام لام خطاب است ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولاَهُمْ رَبَّنَا﴾ اینهایی که منکر رب بودند نظیر ملحدین یا نه رب را قبول داشتند مثل مشرکین منتها در توحید مشکل داشتند بالأخره قیامت برای اینها روشن میشود میگویند: ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ در قیامت برای آنها روشن میشود آنها میگویند که ﴿رَبَّنَا هؤُلاَءِ﴾ یعنی این متبوعین ما که ﴿یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ﴾ که درباره آل فرعون است به خدا عرض میکنند این تابعین به خدا عرض میکنند که ﴿هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ این متبوعین ما ما را گمراه کردند ﴿فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ﴾ عذاب اینها را دو برابر بکنید آیهٴ 97 و 98 سورهٴ مبارکهٴ «هود» را که ملاحظه بفرمایید میبینید به این صورت است ﴿إِلَی فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ﴾ یعنی پیروان فرعون حرف فرعون را گوش دادند و فرعون و حرفش از رشد برخوردار نیست ﴿یَقْدُمُ﴾ همین فرعون ﴿قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ﴾ فرعون جلو و قومش پشت سر او اول وارد آتش میشود (افتادگی صوتی) و از ناحیه دیگر هم در بحثهای دیگر هم به طور اجمال بیان شد و تفصیلش به خواست خدا در بعضی از سور آینده خواهد آن و آن این است که بالأخره وقود نار چه کسی است؟ این نار الآن این کارخانه ذوب آهن اصفهان یا جای دیگر شما اگر بخواهید یک چیزی را در کوره بگذرید چکار میکنید اول یک مواد خامی مثل زغال سنگ این را میریزند بعد یک مواد انفجاری نظیر تی ان تی و امثال آن را میریزند این تی ان تی با آن مواد خام که آماده است برای احتراق این کوره را گرم میکند بعد آهن میریزد یا مواد دیگر میریزند آن را آبش میکنند در دنیا اگر کسی خواست بالأخره یک چیزی را بسوزاند چکار میکند یک مقدار هیزم جمع میکند بعد یک کبریت میزند آتش میشود بعد چیزی را در آتش داغ میکند همین است دیگر ذات اقدس الهی در قرآن کریم وقتی اینها را شرح میدهند به این صورت است که آن مواد خامش هم آدماند آن مواد منفجره و تی ان تیاش هم باز آدماند آنهایی هم که باز میآیند میاندازند باز اینها آدماند حالا ممکن است یک مواد دیگری باشد که انسان علم ندارد آن را انسان میگوید «آمنا و سلمنا» ولی آنی که میفهمد و ظاهر آیات او را میگوید اینها را میگوید چیزهای دیگر هم هست سمعاً وطاعتاً میفرماید که ما بالأخره جهنم که میخواهیم یک عده را بسوزانیم هیزم میخواهیم یا نمیخواهیم؟ خب این هیزم را که از جنگل میآوریم؟ نه همین مردم هیزماند ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ قاسط که اهل قسط است یعنی ظالم قاسطین قاسطین که در مقابل حضرت امیر قیام کردند همیناند دیگر آنها مقسطیناند که اهل قسطاند اله عدلاند قسط یعنی ظلم و جور قاسط یعنی جائر و ظالم خب پس این ظالمین را جمع میکنند اینها هیزماند خب هیزم که سوخت و سوز ندارد که یک ماده منفجرهای یک تی ان تی یک چیزی به عنوان وقود آتشزنه یا آتشگیره این لازم است دیگر آن وقود النار چه کسی است؟ آن ائمه کفرند که فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ حالا یا این حجاره را گفتند سنگهای کبریتی است یا نه گفتند همین احجاری است که مورد پرستش بتتراشها و بتپرستها است حالا این مواد را آوردند نشانه اینکه وقود خود انسان است ﴿وَقُودُهَا النَّاسُ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» و مانند آن نمونه را هم ذکر میکند میفرماید ﴿کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ وقتی که فرمود: ﴿وَقُودُ النَّارِ﴾ آیه قبل سخن از ﴿وَقُودُ النَّارِ﴾ است آیه بعد نمونه ذکر میکند میفرماید ﴿کَدَأْبِ آلَفِرْعَوْنَ﴾ خب پس این آتشزنه یا آتشگیره اینها هم ائمه کفرند آن (افتادگی صوتی) ... درباری هم که قاسطاند آنها هیزماند این ائمه کفر آتشزنه هستند مثل مواد تی ان تی حالا آتش روشن میشود حالا بقیه را هم میاندازند ﴿ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ﴾ افراد عادی را میاندازند داخل ﴿ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ﴾ پس همه انساناند اینطور نیست که حالا یک قدری گازوئیل بیاورند یک قدری هیزم بیاورند یک قدری ما از اسرار آنجا خبر نداریم اگر چیزی هم باشد و قرآن خبر داده باشد «آمنا و صدقنا» ولی اینها را فرمود اینها را فرمود به صورت روشن فرمود انسانها هیزماند انسانهایی که جزء ائمه کفرند مواد آتشزا و آتشزنه آتشگیره و ماشئت فسمه هستند بقیه هم ﴿ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ﴾ .... (افتادگی صوتی)
حالا درباره ائمه(علیهم السلام) انسان میگوید که خب گریه ایشان برای تعلیم است اما علما دیگر اینطور نیست که شما شرح حال علما را که مطالعه میکنید میبینید بزرگان از علما در سحرها شیون میکشیدند آنجا خبری است دیگر یک آتشی نظیر آتش دنیا نیست که بالأخره آدم بتواند تحمل بکند یا تمام بشود اینطور نیست ﴿یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُود ٭ وَأُتْبِعُوا فِی هذِهِ لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ﴾ اینها رفدند مرفودند یکی تابع است یکی متبوع است یکی جلو است یکی دنبال است و مانند آن همانطوری که در دنیا اینطور بودند در آخرت هم همینطوراند پس اخرا و اولی صرف سبق زمانی و امثال ذلک نیست ﴿قَالَتْ أُخْرَاهُمْ﴾ یعنی این تابعین درباره متبوعنشان به خدا عرض کردند ﴿رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ اینها هم ضال بودند هم مضل ما فقط ضال بودیم ﴿فَآتِهِمْ عَذَابَاً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ﴾ آنگاه ذات اقدس اله فرمود: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ جناب فخر رازی پنداشتند که منظور از این ﴿لِکُلِّ﴾ این است که تمام جهنمیها عذابشان ضعف است به زحمت افتاد که چطور تمام جهنمیها عذابشان ضعف است با اینکه مثلاً ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ اینکه با عدل خدا سازگار نیست بعد به تکلف افتاد که بالأخره کافر که بار اول عذاب میبینید این عذابشان ادامه دارد نتیجهاش ضعف خواهد بود در حالی که آیه این را نمیگوید آیه درباره همین تابع و متبوع میگوید حالا یک وقت است یک کسی امامت ائمه را قبول دارد معصیت کرده این دیگر عذاب ضعف ندارد که ولی یک وقت است که نه کسی امامت ائمه حق را گذاشته کنار ـ معاذالله ـ به دنبال امامت باطل ائمه کفر رفته آنها را به رهبری قبول کرده به دنبال آنها راه افتاده هر گناهی که آنها کردند این میکند خب این دو گناه کرده دیگر یکی اصل معصیت یکی انتخاب ائمه کفر به رهبری آن ائمه کفر هم دو گناه کردند یکی آن معصیتهایی که میکنند یکی اینکه دیگران را گمراه کردند پس اینچنین نیست که آیه بفرماید ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ﴾ برای هر جهنمی عذابش دو برابر است نه آن کسی که دو گناه کرده خب عذابش دوتاست آن کسی که یک گناه کرده عذابش یکی است حالا اگر کسی مسلمان بود شیعه بود خدای ناکرده آلوده شد خب این یک عذاب دارد دیگر اینکه دوتا عذاب نخواهد داشت پس این ﴿لِکُلٍّ﴾ یعنی «لکل من التابع و المتبوع» نه یعنی «لکل» کسی که «ورد فی النار» اینطور نیست خب فرمود: ﴿لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلکِن لاَ تَعْلَمُونَ﴾ شما خبر ندارید آنها هم دو برابر دارند میچشند شما از حال آنها خبر ندارید هر کسی گرفتار کار خودش است ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ﴾ شما میگویید عذاب آنها دو برابر است خب عذاب آنها دو برابر است شما که درک نمیکنید که شما گرفتار خودتان هستید هیچ کسی از حال دیگری خبر ندارد که ﴿وَلکِن لاَ تَعْلَمُون ٭ وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لِأُخْرَاهُمْ﴾ این ائمه کفر دیگر با خدا حرفی ندارند اینجا لام لام خطاب است ﴿قَالَتْ أُولاَهُم﴾ یعنی آن ائمه کفر آن متبوعین به این تابعینشان میگویند میگویند ﴿فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ﴾ چه مزیتی شما بر ما دارید که ما آن مزیت را نداریم که عذاب ما باید دو برابر باشد عذاب شما کمتر؟ نه عذاب ما با شما باید یکی باشد برای اینکه عدهای ائمه حق بودند شما را دعوت میکردند شما نرفتید ما سقیفه تشکیل دادیم گفتیم بیایید آمدید خب میخواستید آنجا بروید
پرسش ...
پاسخ: اگر کسی جزء امامت بود یعنی دعوت کرد بیراهه برد بله آن دوتا گناه است اما اگر نه آن دو گروه که فاسد شدند مردم هم به فساد کشیده میشوند عقیدهشان آن است که این کار کار بدی است امامت ائمه حق را معتقدند منتها یک ترخیصی دیدند یک میدان بازی دیدند به دنبال فساد رفتند ممکن است عذاب آنها دو برابر باشد یعنی عذاب علمایی که ـ معاذالله ـ تن به گناه دادند باعث ترخیص شدند اما عذاب تابعین دیگر دو برابر نیست برای اینکه اینکه او را به عنوان امام قبول نکرده که این معتقد است او خلاف کرده من هم خلاف میکنم این است.
﴿قَالَتْ أُولاَهُم﴾ یعنی متبوعین ﴿لِأُخْرَاهُمْ﴾ یعنی به تابعین اینها دیگر با خدا حرفی ندارند اینها با تابعین حرف دارند میگویند: ﴿فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ﴾ شما چه فضیلتی دارید که عذاب شما باید کمتر باشد نه عذاب ما باهم است حالا یا آنها میگویند: ﴿فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ﴾ یا از اینجا ذات اقدس الهی به مأموران الهی به آنها میگویند: ﴿فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ﴾ این ذوقوا العذاب نشان میدهد که مربوط به جریان دنیاست این ذیل چون در قیامت سخن از تکسبون و فعل مضارع و امثال ذلک مطرح نیست باید گفته میشد که ﴿بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ﴾ ﴿مَا کَسَبْتُمْ﴾ ﴿جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ و مانند آن خب.
مطلب بعدی آن است که جناب فخر رازی در ذیل ﴿وَشَهِدُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ﴾ ایشان دارند که ما قبلاً گفتیم در سورهٴ «انعام» که دروغ در آنجا جایز است ممکن است که کفار دروغ بگویند در همان سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آنجا بحث شد که این ظهور ملکه کذب است وگرنه کذب در آنجا ممکن نیست در آیهٴ 23 سورهٴ «انعام» این بود که ﴿ثُمَّ لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ إِلاّ أَن قَالُوا وَاللّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِین ٭ انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ در ذیل این آیه ظاهراً فخر رازی یعنی این آیهٴ 23 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فخر رازی گفت که دروغ در قیامت جایز است یعنی میتوانند دروغ بگویند اولاً آنجا سخن از جواز و عدم جواز که تکلیفی است مطرح نیست ثانیاً کذب به عنوان یک خبر جدّی از انسانی که در این صحنه حضور دارد متمشّ نیست خبر کذب متمشی نیست اصلاً قبلاً هم همین مثال زده شد الآن مثلاً ما در مسجد اعظم نشستهایم چون هنوز فصل گرما نرسیده این پنکهها کار نمیکند ما از اینجا که بیرون رفتیم ممکن است به دیگری خبر کذب گزارش بدهیم که پنکه کار میکرد اما اینجا در حضور یکدیگر به یکدیگر بگوییم پنکه کار میکند جدّ متمشی نمیشود چون همه داریم میبینیم که پنکه کار نمیکند خبر دروغ در مشهد در محضر در مرئی به صورت جدّ متمشی نمیشود در قیامت که همه اسرار علن شد شرک مشرکان روشن شد توحید موحّدان روشن شد این مشرک چگونه دروغ بگوید؟ جدّش چطور متمشی بشود یک وقت است که اشکال در اصل خبر کذب است که اصلاً خبر کذب مخبری چگونه است یعنی انسان وقتی خبر دروغ است مخبر هم میداند دروغ است وقتی به صورت جزم میخواهد به دیگری چیزی را بگوید اصلاً جدش متمشی میشود یا نه؟ این واقعاً قضیه است یا صورة القضیه است؟ قضیه آنجایی است که عقل قضا بکند حکم بکند به ثبوت المحمول للموضوع اگر قضای عقل نباشد که این قضیه نیست باید بین موضوع و محمول گره بخورد لذا قضیه را عقد میگویند قضیه را قضیه میگویند برای اینکه قضای عقل است گرهی است بین موضوع و محمول خب اگر کسی میداند این موضوع و محمول باهم رابطه ندارند زید نیامده حالا میخواهد دروغ بگوید این چگونه قضیه دروغ میگوید یک وقتی کذب خبری است ولی مخبر اطلاع ندارد ولی او متمشی میشود او ناسی است او جاهل است او ساهی است خبر کذب متمشی میشود اما نه یک وقتی عالماً عامداً میخواهد دروغ بگوید آنجا بعضی از آقایان اصولیین به تکلّف افتادند که تجزّم هست خودش را جزم میکشاند یا نه؟ عدهای گفتند صورة القضیه است نه قضیه آن بحث خاص خود را دارد ولی بالأخره صورة القضیه هست اما یک وقت است که نه آن مستمع آن مخاطب در محضر در مشهد در مرئی حضور دارد چگونه ما خبر دروغ به او ارائه میکنیم اگر همه امور در قیامت حاضر است گزارش کذب متمشی نمیشود این است که جناب فخر رازی فرمود که ما قبلاً گفتیم که دروغ در قیامت ممکن است اصلاً چیزی ممکن نیست به هر تقدیر این به فرمایش ایشان هم فرمایش ناتمامی است اما آن سؤالهایی که درباره اسلام و ایمان شده که پاسخ داده شد فرق بین تکذیب؟.. شد آیه ﴿شَهِدُوا عَلَی أَنْفُسِهِم﴾ این نفی کننده این سخن میباشد که عدهای از دوزخیان در همان روز هم دروغ میگویند این در همان سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که دروغ متمشی نمیشود این ظهور ملکات کذب است نه کذب آنجا مفصل بحث شد اما سؤال بعدی این است که آیا اینها که میگویند: ﴿رَبَّنَا هَؤُلاَءِ أَضَلُّونَا﴾ دلالت دارد که آنها خداوند را به عنوان رب به تمامی مراتبش قبول دارند؟ بالأخره یا قبول نداشتند اصلاً ملحد بودند یا خدا را به عنوان رب قبول داشتند منتها به عنوان رب العالمین قبول داشتند نه ارباب جزئی ولی در قیامت برای آنها کاملاً روشن میشود که رب العالمین و رب امور کل شیء همان ذات اقدس الهی است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است