- 434
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 43 تا 45 سوره نساء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 43 تا 45 سوره نساء"
- ادب قرآن در ذکر مسائل قبیحالذکر
- علت اختلاف مسلمین در کیفیت وضو
- بیان ضلالتهای مربوط به قوم یهود
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری حَتّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُبًا إِلاّ عابِری سَبیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُورًا ﴿43﴾ أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ ﴿44﴾ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ وَ کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا وَ کَفی بِاللّهِ نَصیرًا﴿45﴾
ادعای اهل سنت در خصوص «یا ایها الذین آمنوا» و بیان حضرت استاد«مدظلّه»
گرچه بعضی از مفسرین اهل سنت گفتند این آیه ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ از مشکلات قرآن است ولی با توجه به سیاق آیه و استمداد از بعضی از روایات اهلبیت(علیهم السلام) معنای روشنی دارد.
ادب قرآن در ذکر مسائل قبیح الذکر
مطلب دوم آن است در تفسیر مرحوم محمد جواد مغنیه، با اینکه ایشان عرباند و نکات فراوانی هم در تفسیر ایشان هست؛ اما معذلک در ﴿أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ﴾ این لفظ [غائط] را به همان معنای مستحدث امروز تفسیر کردند، آنگاه اینچنین گفتند که ﴿أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ﴾ یعنی «خرج من احدکم شیءٌ کذا و کذا» ، در حالی که آیه این است که اگر شما از غائط آمدید، نه غائط از شما آمد و ادب قرآن هم این نیست که از این مدفوع، اسم ببرد و غائط هم آن عصر نزول، به معنای مکان منخفض بود که هم مستور از ناظر بود و هم مصون از وزش باد و سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در تفسیر المیزان در همان بحث سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که بحث مبسوط وضو و تیمم آنجاست، نکات فراوانی را ذکر کردند که بعضی از این نکات، در تفسیر شریف آلاء الرحمان مرحوم آقای بلاغی(رضوان الله علیه) هست. مرحوم آقای بلاغی تدریس تفسیر را در نجف به عهده داشتند، شاید سیدناالاستاد و همچنین حضرت آیت الله العظمی خوئی(رضوان الله علیه) مقداری از درس این بزرگوار استفاده کردند. این روش نقل روایات از الدّر المنثور که در المیزان رواج دارد، این در تفسیر مرحوم آقای بلاغی سابقه دارد، چون ایشان از این قسمت زیاد نقل میکنند. قرآن، سراسر آن ادب بارع را رعایت میکند، اولاً نفرمود، «جئتم من الغائط» فرمود: ﴿جاءَ أَحَدٌ﴾ این یک، «جئتم» نفرمود که خطاب به افراد باشد. دوم، نفرمود «جاء احدکم من الغائط»، بلکه فرمود: ﴿جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ﴾ که ابهام در ابهام باشد ، این سراسر میشود ادب. پس اول، اسم نبرد؛ نگفت که از شما اگر مثلاً این مدفوع خارج شد، این را نگفت. در روایات هم سخن از عذره است، عذره به معنی مدفوع نیست، آن جلوی حیاط را میگفتند عذره، چون در هنگام تخلیه کنیف به جلوی حیاط میبردند، بعد زبالهها را جمع میکردند، از این جرم پلید کم کم به عذره یاد کردند وگرنه عذره یعنی جلوی خانه. الآن هم در بعضی از نقاط، از دستشویی به پاخانه تعبیر میکنند، پاخانه شاید در پاکستان اینچنین باشد یعنی آنچه در جلوی خانه است و آنجا برای قضای حاجت میروند. مثل اینکه در تعبیرات ما ایرانیها میگفتیم کنار آب، این کنار آب، کنایه از قضای حاجت است، این مسئله کنار آب را مرحوم آقای بلاغی در تفسیرشان دارند که همان طوری که ما اگر خواستیم یک تعبیر مؤدبی داشته باشیم، میگفتیم کنار آب، کم کم این کنار آب یک معنای روشنی برای قضای حاجت شد، در عرب هم اینچنین بود. گاهی میگفتند عذره یعنی جلوی خانه، پاخانه یا میگفتند غائط یعنی آن مکانی که محفوظ از ناظر و مصون از وزش باد است، کم کم در اثر استعمال این چهارده قرن، به این معنا درآمده است وگرنه معنای کنایهای است. خب، پس اولاً اسم مدفوع برده نشد، اسم آن محل برده شد. ثانیاً نفرمود «جئتم من الغائط» فرمود: ﴿جاءَ﴾ ثالثاً نفرمود «جاء احدکم» فرمود: ﴿جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ﴾ که ابهام در ابهام است درباره لمس نساء هم تعبیر ادیبانه دارد، گاهی دارد ﴿فَاْلآنَ بَاشِرُوهُنَّ﴾ گاهی دارد ﴿أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ﴾ یا دارد ﴿مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ﴾ هرگز از آن معنا [صریحاً] یاد نمیکند.
سرّ نسبت دادن تیمّم به مسافر در بیان مرحوم محمدجواد بلاغی(ره)
ولی مرحوم آقای محمد جواد(رضوان الله علیه) گفتند بعضیها گفتند سرّ اینکه مسافر میتواند تیمم بکند این است که غالباً آب ندارد، بعد فرمودند این «قول علی الله بالظن والاستحسان» این ظن و استحسان نیست، این یک امر رایج عرفی است در فهم آیات و در فهم کلمات عرب. تفصیل بحث ـ ان شاء الله ـ به خواست خدا به آیهٴ شش سورهٴ «مائده» ارجاع میشود، چون آنجاست مسئله غسل و وضو و تیمم بدل از غسل و وضو یعنی طهارت ثلاث مائیه و ترابیه، آنجا مبسوطاً بحث شده است.
اُولی بودن معنای مبدئیّت «من» در آیه
و سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) هم در آنجا همین دو جه را نقل کرده که بعضیها میگویند باید چیزی از غبار به دست برسد، برای اینکه در آیه دارد که ﴿فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ منه﴾ این «من» را تبعیضه گرفتند. بعضیها هم این «من» را ابتدائیه میدانند که میگویند منشأ دست زدن باید وجه الارض باشد، نه لازم است که از زمین چیزی به دست بچسبد و بعضی از روایات هم همین معنا را تأیید میکند. پس «من» برای تبیین مبدأیت باشد، اولیٰ است تا اینکه برای تبعیض باشد، لذا اگر کسی روی سنگ املس و هموار و صاف شسته شده تیمم بکند و چیزی از غبار به دست او نچسبد، این تیمم صحیح است.
علت اختلاف مسلمین در کیفیت وضو
ولی این نکته خیلی مهم است که اگر کسی بگوید مسلمانها، وضو گرفتن را درست یاد نگرفتند، برای اینکه آیه وضو در سورهٴ «مائده» آمده است و مائده در جریان حجة الوداع آمده است، برای اینکه ﴿الیوم اکملت﴾ در اوست و بین نزول سورهٴ «مائده» و رحلت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چند روزی بیشتر طول نکشید، هنوز وضع وضو روشن نشد که پیغمبر رحلت کرده است و مسلمین نمیدانستند، لذا بعضیها «من المرافق» و بعضیها «الی المرافق» وضو میگیرند، این تام نیست.
تام نبودن برداشت إلی المرافق در وضو
برای اینکه سورهٴ مبارکهٴ «نساء» چند سال قبل از سورهٴ «مائده» نازل شده است اولاً و در سورهٴ «نساء» آمده است که اگر آب نداشتید تیمم بکنید، معلوم میشود اصل وضو روشن بود حالا بدل از وضو را سورهٴ «نساء» دارد مشخص میکند. اگر اصل وضو و اصل غسل مشخص نشده باشد، دیگر نمیگوید که اگر آب نداشتید تیمم بکنید. خب، حالا اگر آب داشتید چه؟ باید وضو بگیرید، وضو به چه نحو بگیریم، لابد مشخص بود دیگر. منظور آن است که اگر کار به دست اهلبیت نباشد، تغییر و تبدیلش به هر وضعی ممکن است، چه اینکه شده. لذا به بعضی از شیعیان و علمای امامیه گفتند چرا شما روز عاشورا این همه سر و سینه میزنید و زنجیر میزنید و بیتابی میکنید، گفتند شما صدو بیست هزار نفر را پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن ملأ عام جمع کرد، بعد این را انکار کردید، آن وقت اگر ما عاشورا را با این وضع احیا نکنیم، کم کم اینهم فراموش میشود. به هر تقدیر هر کاری در دنیا شدنی است؛ بین الغی را بین الرشد کردند، بین الرشد را بین الغی کردند که حالا آیه بعد، نشانه این مسئله است.
بیان ضلالتهای مربوط به قوم یهود
فرمود: ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ﴾ تقریباً از آیه 44 تا 58 این مجموعه، ظاهراً یکجا نازل شده است که مناسب هم است. درباره عناد اهل کتاب، مخصوصاً یهودیها و اسرائیلیهاست نسبت به مسلمین. فرمود که شما از خطر این اهل کتاب آگاه باشید، اینها مختصری از مسائل دینی آگاهند و همین یک مختصر را دستمایه کردند با او تجارت میکنند، چون صبغه دینی دارد و همین مختصر را که دستمایه کردند، با او تجارت کردند، این را فروختند و ضلالت خریدند؛ نه تنها معامله کردند، دین فروشی کردند خود گمراه شدند [بلکه] میخواهند با دین فروشی شما هم تجارت کنند، میخواهند شما را هم گمراه کنند، این خطر را قرآن کریم تبیین کرد. فرمود اینها وقتی به موقع داوری شد، میگویند مشرکین از مسلمین، متمدنترند ـ وقتی بخواهند اظهار نظر بکنند ـ وقتی بخواهند تجارت بکنند، همان مختصر دینی که دارند این را دستمایه قرار میدهند، اولاً میفروشند و ضلالت میگیرند (یک)، ثانیاً درصددند که دیگران را هم دین فروش کنند (دو)، فرمود: ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾ اگر کل کتاب را میفهمیدند و از کل کتاب باخبر بودند، این کار را نمیکردند؛ اما مختصری از تورات و انجیل، مخصوصاً یهودیها که از تورات بهرهمندند مختصری برخوردار شدند، آنگاه همین مختصر را هم وسیله تجارت قرار دادند ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾ که ﴿یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ﴾ اینها ضلالت بخر هستند، وقتی ضلالت خریدند، میشوند ضال. وقتی ضال شدند، میشوند مضل دیگران ﴿یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ﴾ همتشان و ارادهشان این است که شما مسلمین هم راه را گم بکنید یعنی شما هم ضلالت بخر باشید و هدایت فروش.
این داد و ستد را قرآن کریم در موارد زیادی از اهل کتاب نقل کرده است، یکی از آن موارد همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» در همین مجموعه آیهٴ 51 است، الآن ما آیهٴ 44 هستیم و آن آیهٴ 51 است که فرمود: ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدی مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً﴾؛ فرمود همین کسانی که بهره کمی از کتاب بردند، به بت ایمان میآورند، چون ضلالت بخرند و هدایت فروش، بعد هنگام داوری هم میگویند آنها که کافرند از اینها که مسلمانند بهتر در راهند؛ راهیافتهترند؛ مترقیترند ﴿وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ﴾ یعنی این کفار ﴿أَهْدی مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً﴾ راه کافران از راه مسلمین بهتر است، آن روز این طور بود و الآن هم که کاملاً مشاهده میکنید. لذا قرآن میفرماید که شما منتظر چه هستید یا هیچ چیزی از خود ندارید ولّی طلب میکنید یا چیزی از خود دارید، کمبود را با نصرت ناصران جبران میکنید، یکی از این دو امر است دیگر. یا انسان در کمال ضعف است، هیچ چیز از خود ندارد مثل کودک، این ولّی میخواهد یا احساس میکند مقداری از قدرت را دارد ولی کم دارد، ناصر طلب میکند، مثل یک انسان متوسطی که بعضی از قدرتها را داراست [ولی] از بعضی از امکانات محروم است. فرمود شما اگر ولّی میخواهید ﴿کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا﴾ اگر ناصر طلب میکنید ﴿کَفی بِاللّهِ نَصیرًا﴾ اگر قدرت میخواهید که ﴿وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ مسائل مالی طلب میکنید که ﴿وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ به دنبال چه میگردید، یک برهان است و یک ایمان. فرمود اینها دشمنان شما هستند (یک)، کاری هم از دست اینها برنمیآید (دو)، آن که دوست حقیقی شماست، همه کاره است.
ضال و مضل بودن اهل کتاب در قرآن
﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ﴾ این همان است که در بعضی از آیات دیگر که اشاره میشود، فرمود: اینها هم ضالاند هم مضل ، هم گمشدهاند هم گم کننده ﴿وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ﴾؛ شما هم راه را گم بکنید ﴿وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ﴾؛ خدا از همه انسانها و از همه افراد، به دشمنهای شما عالمتر است و خدا دشمنهای شما را شناخت و به شما معرفی کرد ﴿وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ وَ کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا وَ کَفی بِاللّهِ نَصیرًا﴾ او از نظر دشمن شناسی که ﴿کَفی بِاللّهِ عَلیمًا﴾ چون جمله اولیٰ این است که ﴿وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ﴾ پس از نظر شناخت و دشمن شناسی ﴿کَفی بِاللّهِ عَلیمًا﴾. از نظر کار هم اگر ولایت بخواهید ﴿کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا﴾، اگر نصرت طلب بکنید ﴿کَفی بِاللّهِ نَصیرًا﴾ شما یک معرفت میخواهید، یک ولایت میخواهید یک نصرت، همهاش مال اوست. مشکلی که هست این است که انسان این را از نظر مسائل اعتقادی و برهانی حل بکند اولاً، بعد به او ایمان بیاورد ثانیاً و الآن این چند میلیارد موحدی که روی زمین هستند، همه اینها را انبیا(علیهم السلام) با دست خالی به این ثمر رساندند یعنی الآن جهان را فرزندان ابراهیم(علیهم السلام) دارند اداره میکنند، همین چند نفر؛ موسای کلیم است، عیسای مسیح است، وجود مبارک پیغمبر اسلام است(علیهم الصلاة و علیهم السلام) اینها هم با دست خالی جهان را گرفتند دیگر. بنابراین اگر سخن از شناخت است که ﴿وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ﴾، اگر سخن از ولایت است که ﴿کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا﴾ و اگر سخن از نصرت است که ﴿کَفی بِاللّهِ نَصیرًا﴾. اصل سمت اینها که ضلالت خریدن باشد و اضلال دیگران، این در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» هم آمده است، چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم بود. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» دارد که ﴿أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النّارِ﴾ خب، در بخشهای دیگر هم این است که فرمود دشمن شما میکوشد ـ درباره صلات خوف است ـ دشمن شما مایل است که از سلاح و متاعتان غافل باشید . مهم ترین سلاح در جنگ با دشمن بیرون، همین مهمات جنگی معروف است و مهم ترین سلاح برای جنگ با دشمن درون، همین اشک و ناله است که «و سلاحُه البُکاء» انسان اگر بخواهد تهذیب نفس کند که با توپ و تانک که نمیشود. کسی موفق است در جبهه جهاد اکبر [و] به جهادگری موفق است که اهل سلاح باشد؛ اسلحه مؤمن اشک و ناله اوست، او که اهل تضرع و زاری نیست او در جهاد اکبر پیروز نیست. اینکه فرمود دشمن شما میکوشد شما از سلاحتان غفلت کنید، هم سلاح ظاهر هم سلاح باطن خب، یک چنین کسی میشود گمراه و قرآن از خطر اینها چه در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» چه در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» چه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره»، مکرر خبر داده است. تعبیر ﴿اضلوا﴾ هم در بخشهای دیگر قرآن کریم است که اینها نه تنها ضال بودند، بلکه به فکر اضلال دیگران هم بودند این گمراه کردن آنها اختصاصی به مسلمین ندارد، داخله خودشان را هم گمراه کردند: ﴿قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثیرًا وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ ٭ لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائیلَ عَلی لِسانِ داوُودَ وَ عیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ ٭ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ ٭ تَری کَثیرًا مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ﴾ ؛ فرمود اینها تا آنجا که میتوانند با مشرکین رابطه برقرار میکنند، پس این خطر در یهودیت بود و هست.
منافق شمرده شدن مسلمین مرتبط با کفار در فرهنگ قرآن
چه اینکه باز در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمود عدهای هستند که با بیگانهها ارتباط برقرار میکنند، گرچه در ظاهر مسلماناند ولی باطناً منافقاند ﴿فَتَرَی الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ﴾ ؛ فرمود گروهی هستند که ارتباط مرموزشان را با مشرکین حفظ کردند، به سرعت هم به سمت آنها گرایش دارند، میگویند شاید نظام اسلامی شکست خورد، شاید دوباره آنها آمدند، ما چرا رابطهمان را قطع بکنیم، هر لحظه اینها با این خیانت به سرمیبرند: ﴿فَتَرَی الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ﴾ نه تنها «یسارعون الیهم»، بلکه ﴿یُسارِعُونَ فیهِمْ﴾ معلوم میشود در آن گروه هستند اصلاً، ظاهراً در جمع شمایند ولی باطناً در بین آنهایند ﴿یُسارِعُونَ فیهِمْ﴾ منطق آنها هم این است، نه اینکه زبانی این حرف را بزنند، این ﴿یَقُولُونَ﴾ یعنی منطق آنها این است ﴿یَقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ﴾ حالا خواه زبانی بگویند خواه نگویند، میگویند شاید اوضاع برگردد، دوباره برگردد اوضاع، ما چرا آسیب ببینیم ﴿دائِرَةٌ فَعَسَی اللّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلی ما أَسَرُّوا فی أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ﴾؛ فرمود از آن طرف بگو، شاید از این طرف مسلمین پیروز شدند، آنگاه شما آنچه را که در درونتان دارید و راز و سرّ شماست، پشیمان خواهید شد. معلوم میشود اینکه گفتند ﴿یَقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ﴾ این حرف زبانشان نیست، این حرف دل آنهاست حالا گاهی ممکن است در خلوتخانه خود، آنچه را در دل دارند اظهار بکنند ولی اصل حرفشان حرف درون آنهاست، لذا فرمود: ﴿فَیُصْبِحُوا عَلی ما أَسَرُّوا فی أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ﴾. خب، اینکه فرمود ﴿وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ﴾؛ راه را گم بکنید، هم از راه شبهات علمی وارد میشوند هم روی فشارهای مالی. شبهات علمی اینها در قرآن کریم کم نیست، کمابیش هست آنها را هم ذکر میکند؛ اما راههای عملی ایشان، از همان آیهٴ 44 تا مسئله ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ﴾ که آیهٴ 59 همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است آمده.
سیاست بازی، گمراهی اصلی اهل کتاب
بخش مهم اضلال اینها، همین سیاست بازیهای اینهاست که قرآن کریم ذکر میکند، میفرماید: ﴿مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْنًا فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْرًا لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاّ قَلیلاً﴾ ؛ اینها اولین کاری که میکنند، دستکاری در کتاب دینیشان میکنند؛ این را تحریف میکنند و تحریف شده را به مردم عرضه میکنند، آنگاه یک دین محرف، آن توان را ندارد که سعادت مردم را تأمین کند، قهراً از دین هم جز این نمیدانند و از دین، منحرف میشوند که بهترین راه انحراف دین تحریف کتابشان است.
«و الحمد لله رب العالمین»
- ادب قرآن در ذکر مسائل قبیحالذکر
- علت اختلاف مسلمین در کیفیت وضو
- بیان ضلالتهای مربوط به قوم یهود
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکاری حَتّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُبًا إِلاّ عابِری سَبیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُورًا ﴿43﴾ أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ ﴿44﴾ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ وَ کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا وَ کَفی بِاللّهِ نَصیرًا﴿45﴾
ادعای اهل سنت در خصوص «یا ایها الذین آمنوا» و بیان حضرت استاد«مدظلّه»
گرچه بعضی از مفسرین اهل سنت گفتند این آیه ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ از مشکلات قرآن است ولی با توجه به سیاق آیه و استمداد از بعضی از روایات اهلبیت(علیهم السلام) معنای روشنی دارد.
ادب قرآن در ذکر مسائل قبیح الذکر
مطلب دوم آن است در تفسیر مرحوم محمد جواد مغنیه، با اینکه ایشان عرباند و نکات فراوانی هم در تفسیر ایشان هست؛ اما معذلک در ﴿أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ﴾ این لفظ [غائط] را به همان معنای مستحدث امروز تفسیر کردند، آنگاه اینچنین گفتند که ﴿أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ﴾ یعنی «خرج من احدکم شیءٌ کذا و کذا» ، در حالی که آیه این است که اگر شما از غائط آمدید، نه غائط از شما آمد و ادب قرآن هم این نیست که از این مدفوع، اسم ببرد و غائط هم آن عصر نزول، به معنای مکان منخفض بود که هم مستور از ناظر بود و هم مصون از وزش باد و سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در تفسیر المیزان در همان بحث سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که بحث مبسوط وضو و تیمم آنجاست، نکات فراوانی را ذکر کردند که بعضی از این نکات، در تفسیر شریف آلاء الرحمان مرحوم آقای بلاغی(رضوان الله علیه) هست. مرحوم آقای بلاغی تدریس تفسیر را در نجف به عهده داشتند، شاید سیدناالاستاد و همچنین حضرت آیت الله العظمی خوئی(رضوان الله علیه) مقداری از درس این بزرگوار استفاده کردند. این روش نقل روایات از الدّر المنثور که در المیزان رواج دارد، این در تفسیر مرحوم آقای بلاغی سابقه دارد، چون ایشان از این قسمت زیاد نقل میکنند. قرآن، سراسر آن ادب بارع را رعایت میکند، اولاً نفرمود، «جئتم من الغائط» فرمود: ﴿جاءَ أَحَدٌ﴾ این یک، «جئتم» نفرمود که خطاب به افراد باشد. دوم، نفرمود «جاء احدکم من الغائط»، بلکه فرمود: ﴿جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ﴾ که ابهام در ابهام باشد ، این سراسر میشود ادب. پس اول، اسم نبرد؛ نگفت که از شما اگر مثلاً این مدفوع خارج شد، این را نگفت. در روایات هم سخن از عذره است، عذره به معنی مدفوع نیست، آن جلوی حیاط را میگفتند عذره، چون در هنگام تخلیه کنیف به جلوی حیاط میبردند، بعد زبالهها را جمع میکردند، از این جرم پلید کم کم به عذره یاد کردند وگرنه عذره یعنی جلوی خانه. الآن هم در بعضی از نقاط، از دستشویی به پاخانه تعبیر میکنند، پاخانه شاید در پاکستان اینچنین باشد یعنی آنچه در جلوی خانه است و آنجا برای قضای حاجت میروند. مثل اینکه در تعبیرات ما ایرانیها میگفتیم کنار آب، این کنار آب، کنایه از قضای حاجت است، این مسئله کنار آب را مرحوم آقای بلاغی در تفسیرشان دارند که همان طوری که ما اگر خواستیم یک تعبیر مؤدبی داشته باشیم، میگفتیم کنار آب، کم کم این کنار آب یک معنای روشنی برای قضای حاجت شد، در عرب هم اینچنین بود. گاهی میگفتند عذره یعنی جلوی خانه، پاخانه یا میگفتند غائط یعنی آن مکانی که محفوظ از ناظر و مصون از وزش باد است، کم کم در اثر استعمال این چهارده قرن، به این معنا درآمده است وگرنه معنای کنایهای است. خب، پس اولاً اسم مدفوع برده نشد، اسم آن محل برده شد. ثانیاً نفرمود «جئتم من الغائط» فرمود: ﴿جاءَ﴾ ثالثاً نفرمود «جاء احدکم» فرمود: ﴿جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ﴾ که ابهام در ابهام است درباره لمس نساء هم تعبیر ادیبانه دارد، گاهی دارد ﴿فَاْلآنَ بَاشِرُوهُنَّ﴾ گاهی دارد ﴿أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ﴾ یا دارد ﴿مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ﴾ هرگز از آن معنا [صریحاً] یاد نمیکند.
سرّ نسبت دادن تیمّم به مسافر در بیان مرحوم محمدجواد بلاغی(ره)
ولی مرحوم آقای محمد جواد(رضوان الله علیه) گفتند بعضیها گفتند سرّ اینکه مسافر میتواند تیمم بکند این است که غالباً آب ندارد، بعد فرمودند این «قول علی الله بالظن والاستحسان» این ظن و استحسان نیست، این یک امر رایج عرفی است در فهم آیات و در فهم کلمات عرب. تفصیل بحث ـ ان شاء الله ـ به خواست خدا به آیهٴ شش سورهٴ «مائده» ارجاع میشود، چون آنجاست مسئله غسل و وضو و تیمم بدل از غسل و وضو یعنی طهارت ثلاث مائیه و ترابیه، آنجا مبسوطاً بحث شده است.
اُولی بودن معنای مبدئیّت «من» در آیه
و سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) هم در آنجا همین دو جه را نقل کرده که بعضیها میگویند باید چیزی از غبار به دست برسد، برای اینکه در آیه دارد که ﴿فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ منه﴾ این «من» را تبعیضه گرفتند. بعضیها هم این «من» را ابتدائیه میدانند که میگویند منشأ دست زدن باید وجه الارض باشد، نه لازم است که از زمین چیزی به دست بچسبد و بعضی از روایات هم همین معنا را تأیید میکند. پس «من» برای تبیین مبدأیت باشد، اولیٰ است تا اینکه برای تبعیض باشد، لذا اگر کسی روی سنگ املس و هموار و صاف شسته شده تیمم بکند و چیزی از غبار به دست او نچسبد، این تیمم صحیح است.
علت اختلاف مسلمین در کیفیت وضو
ولی این نکته خیلی مهم است که اگر کسی بگوید مسلمانها، وضو گرفتن را درست یاد نگرفتند، برای اینکه آیه وضو در سورهٴ «مائده» آمده است و مائده در جریان حجة الوداع آمده است، برای اینکه ﴿الیوم اکملت﴾ در اوست و بین نزول سورهٴ «مائده» و رحلت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چند روزی بیشتر طول نکشید، هنوز وضع وضو روشن نشد که پیغمبر رحلت کرده است و مسلمین نمیدانستند، لذا بعضیها «من المرافق» و بعضیها «الی المرافق» وضو میگیرند، این تام نیست.
تام نبودن برداشت إلی المرافق در وضو
برای اینکه سورهٴ مبارکهٴ «نساء» چند سال قبل از سورهٴ «مائده» نازل شده است اولاً و در سورهٴ «نساء» آمده است که اگر آب نداشتید تیمم بکنید، معلوم میشود اصل وضو روشن بود حالا بدل از وضو را سورهٴ «نساء» دارد مشخص میکند. اگر اصل وضو و اصل غسل مشخص نشده باشد، دیگر نمیگوید که اگر آب نداشتید تیمم بکنید. خب، حالا اگر آب داشتید چه؟ باید وضو بگیرید، وضو به چه نحو بگیریم، لابد مشخص بود دیگر. منظور آن است که اگر کار به دست اهلبیت نباشد، تغییر و تبدیلش به هر وضعی ممکن است، چه اینکه شده. لذا به بعضی از شیعیان و علمای امامیه گفتند چرا شما روز عاشورا این همه سر و سینه میزنید و زنجیر میزنید و بیتابی میکنید، گفتند شما صدو بیست هزار نفر را پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن ملأ عام جمع کرد، بعد این را انکار کردید، آن وقت اگر ما عاشورا را با این وضع احیا نکنیم، کم کم اینهم فراموش میشود. به هر تقدیر هر کاری در دنیا شدنی است؛ بین الغی را بین الرشد کردند، بین الرشد را بین الغی کردند که حالا آیه بعد، نشانه این مسئله است.
بیان ضلالتهای مربوط به قوم یهود
فرمود: ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ﴾ تقریباً از آیه 44 تا 58 این مجموعه، ظاهراً یکجا نازل شده است که مناسب هم است. درباره عناد اهل کتاب، مخصوصاً یهودیها و اسرائیلیهاست نسبت به مسلمین. فرمود که شما از خطر این اهل کتاب آگاه باشید، اینها مختصری از مسائل دینی آگاهند و همین یک مختصر را دستمایه کردند با او تجارت میکنند، چون صبغه دینی دارد و همین مختصر را که دستمایه کردند، با او تجارت کردند، این را فروختند و ضلالت خریدند؛ نه تنها معامله کردند، دین فروشی کردند خود گمراه شدند [بلکه] میخواهند با دین فروشی شما هم تجارت کنند، میخواهند شما را هم گمراه کنند، این خطر را قرآن کریم تبیین کرد. فرمود اینها وقتی به موقع داوری شد، میگویند مشرکین از مسلمین، متمدنترند ـ وقتی بخواهند اظهار نظر بکنند ـ وقتی بخواهند تجارت بکنند، همان مختصر دینی که دارند این را دستمایه قرار میدهند، اولاً میفروشند و ضلالت میگیرند (یک)، ثانیاً درصددند که دیگران را هم دین فروش کنند (دو)، فرمود: ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾ اگر کل کتاب را میفهمیدند و از کل کتاب باخبر بودند، این کار را نمیکردند؛ اما مختصری از تورات و انجیل، مخصوصاً یهودیها که از تورات بهرهمندند مختصری برخوردار شدند، آنگاه همین مختصر را هم وسیله تجارت قرار دادند ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾ که ﴿یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ﴾ اینها ضلالت بخر هستند، وقتی ضلالت خریدند، میشوند ضال. وقتی ضال شدند، میشوند مضل دیگران ﴿یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ﴾ همتشان و ارادهشان این است که شما مسلمین هم راه را گم بکنید یعنی شما هم ضلالت بخر باشید و هدایت فروش.
این داد و ستد را قرآن کریم در موارد زیادی از اهل کتاب نقل کرده است، یکی از آن موارد همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» در همین مجموعه آیهٴ 51 است، الآن ما آیهٴ 44 هستیم و آن آیهٴ 51 است که فرمود: ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدی مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً﴾؛ فرمود همین کسانی که بهره کمی از کتاب بردند، به بت ایمان میآورند، چون ضلالت بخرند و هدایت فروش، بعد هنگام داوری هم میگویند آنها که کافرند از اینها که مسلمانند بهتر در راهند؛ راهیافتهترند؛ مترقیترند ﴿وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ﴾ یعنی این کفار ﴿أَهْدی مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً﴾ راه کافران از راه مسلمین بهتر است، آن روز این طور بود و الآن هم که کاملاً مشاهده میکنید. لذا قرآن میفرماید که شما منتظر چه هستید یا هیچ چیزی از خود ندارید ولّی طلب میکنید یا چیزی از خود دارید، کمبود را با نصرت ناصران جبران میکنید، یکی از این دو امر است دیگر. یا انسان در کمال ضعف است، هیچ چیز از خود ندارد مثل کودک، این ولّی میخواهد یا احساس میکند مقداری از قدرت را دارد ولی کم دارد، ناصر طلب میکند، مثل یک انسان متوسطی که بعضی از قدرتها را داراست [ولی] از بعضی از امکانات محروم است. فرمود شما اگر ولّی میخواهید ﴿کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا﴾ اگر ناصر طلب میکنید ﴿کَفی بِاللّهِ نَصیرًا﴾ اگر قدرت میخواهید که ﴿وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ مسائل مالی طلب میکنید که ﴿وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ به دنبال چه میگردید، یک برهان است و یک ایمان. فرمود اینها دشمنان شما هستند (یک)، کاری هم از دست اینها برنمیآید (دو)، آن که دوست حقیقی شماست، همه کاره است.
ضال و مضل بودن اهل کتاب در قرآن
﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ﴾ این همان است که در بعضی از آیات دیگر که اشاره میشود، فرمود: اینها هم ضالاند هم مضل ، هم گمشدهاند هم گم کننده ﴿وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ﴾؛ شما هم راه را گم بکنید ﴿وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ﴾؛ خدا از همه انسانها و از همه افراد، به دشمنهای شما عالمتر است و خدا دشمنهای شما را شناخت و به شما معرفی کرد ﴿وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ وَ کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا وَ کَفی بِاللّهِ نَصیرًا﴾ او از نظر دشمن شناسی که ﴿کَفی بِاللّهِ عَلیمًا﴾ چون جمله اولیٰ این است که ﴿وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ﴾ پس از نظر شناخت و دشمن شناسی ﴿کَفی بِاللّهِ عَلیمًا﴾. از نظر کار هم اگر ولایت بخواهید ﴿کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا﴾، اگر نصرت طلب بکنید ﴿کَفی بِاللّهِ نَصیرًا﴾ شما یک معرفت میخواهید، یک ولایت میخواهید یک نصرت، همهاش مال اوست. مشکلی که هست این است که انسان این را از نظر مسائل اعتقادی و برهانی حل بکند اولاً، بعد به او ایمان بیاورد ثانیاً و الآن این چند میلیارد موحدی که روی زمین هستند، همه اینها را انبیا(علیهم السلام) با دست خالی به این ثمر رساندند یعنی الآن جهان را فرزندان ابراهیم(علیهم السلام) دارند اداره میکنند، همین چند نفر؛ موسای کلیم است، عیسای مسیح است، وجود مبارک پیغمبر اسلام است(علیهم الصلاة و علیهم السلام) اینها هم با دست خالی جهان را گرفتند دیگر. بنابراین اگر سخن از شناخت است که ﴿وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِکُمْ﴾، اگر سخن از ولایت است که ﴿کَفی بِاللّهِ وَلِیًّا﴾ و اگر سخن از نصرت است که ﴿کَفی بِاللّهِ نَصیرًا﴾. اصل سمت اینها که ضلالت خریدن باشد و اضلال دیگران، این در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» هم آمده است، چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم بود. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» دارد که ﴿أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النّارِ﴾ خب، در بخشهای دیگر هم این است که فرمود دشمن شما میکوشد ـ درباره صلات خوف است ـ دشمن شما مایل است که از سلاح و متاعتان غافل باشید . مهم ترین سلاح در جنگ با دشمن بیرون، همین مهمات جنگی معروف است و مهم ترین سلاح برای جنگ با دشمن درون، همین اشک و ناله است که «و سلاحُه البُکاء» انسان اگر بخواهد تهذیب نفس کند که با توپ و تانک که نمیشود. کسی موفق است در جبهه جهاد اکبر [و] به جهادگری موفق است که اهل سلاح باشد؛ اسلحه مؤمن اشک و ناله اوست، او که اهل تضرع و زاری نیست او در جهاد اکبر پیروز نیست. اینکه فرمود دشمن شما میکوشد شما از سلاحتان غفلت کنید، هم سلاح ظاهر هم سلاح باطن خب، یک چنین کسی میشود گمراه و قرآن از خطر اینها چه در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» چه در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» چه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره»، مکرر خبر داده است. تعبیر ﴿اضلوا﴾ هم در بخشهای دیگر قرآن کریم است که اینها نه تنها ضال بودند، بلکه به فکر اضلال دیگران هم بودند این گمراه کردن آنها اختصاصی به مسلمین ندارد، داخله خودشان را هم گمراه کردند: ﴿قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثیرًا وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ ٭ لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائیلَ عَلی لِسانِ داوُودَ وَ عیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ ٭ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ ٭ تَری کَثیرًا مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ﴾ ؛ فرمود اینها تا آنجا که میتوانند با مشرکین رابطه برقرار میکنند، پس این خطر در یهودیت بود و هست.
منافق شمرده شدن مسلمین مرتبط با کفار در فرهنگ قرآن
چه اینکه باز در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمود عدهای هستند که با بیگانهها ارتباط برقرار میکنند، گرچه در ظاهر مسلماناند ولی باطناً منافقاند ﴿فَتَرَی الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ﴾ ؛ فرمود گروهی هستند که ارتباط مرموزشان را با مشرکین حفظ کردند، به سرعت هم به سمت آنها گرایش دارند، میگویند شاید نظام اسلامی شکست خورد، شاید دوباره آنها آمدند، ما چرا رابطهمان را قطع بکنیم، هر لحظه اینها با این خیانت به سرمیبرند: ﴿فَتَرَی الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ﴾ نه تنها «یسارعون الیهم»، بلکه ﴿یُسارِعُونَ فیهِمْ﴾ معلوم میشود در آن گروه هستند اصلاً، ظاهراً در جمع شمایند ولی باطناً در بین آنهایند ﴿یُسارِعُونَ فیهِمْ﴾ منطق آنها هم این است، نه اینکه زبانی این حرف را بزنند، این ﴿یَقُولُونَ﴾ یعنی منطق آنها این است ﴿یَقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ﴾ حالا خواه زبانی بگویند خواه نگویند، میگویند شاید اوضاع برگردد، دوباره برگردد اوضاع، ما چرا آسیب ببینیم ﴿دائِرَةٌ فَعَسَی اللّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلی ما أَسَرُّوا فی أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ﴾؛ فرمود از آن طرف بگو، شاید از این طرف مسلمین پیروز شدند، آنگاه شما آنچه را که در درونتان دارید و راز و سرّ شماست، پشیمان خواهید شد. معلوم میشود اینکه گفتند ﴿یَقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ﴾ این حرف زبانشان نیست، این حرف دل آنهاست حالا گاهی ممکن است در خلوتخانه خود، آنچه را در دل دارند اظهار بکنند ولی اصل حرفشان حرف درون آنهاست، لذا فرمود: ﴿فَیُصْبِحُوا عَلی ما أَسَرُّوا فی أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ﴾. خب، اینکه فرمود ﴿وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ﴾؛ راه را گم بکنید، هم از راه شبهات علمی وارد میشوند هم روی فشارهای مالی. شبهات علمی اینها در قرآن کریم کم نیست، کمابیش هست آنها را هم ذکر میکند؛ اما راههای عملی ایشان، از همان آیهٴ 44 تا مسئله ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ﴾ که آیهٴ 59 همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است آمده.
سیاست بازی، گمراهی اصلی اهل کتاب
بخش مهم اضلال اینها، همین سیاست بازیهای اینهاست که قرآن کریم ذکر میکند، میفرماید: ﴿مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْنًا فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْرًا لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاّ قَلیلاً﴾ ؛ اینها اولین کاری که میکنند، دستکاری در کتاب دینیشان میکنند؛ این را تحریف میکنند و تحریف شده را به مردم عرضه میکنند، آنگاه یک دین محرف، آن توان را ندارد که سعادت مردم را تأمین کند، قهراً از دین هم جز این نمیدانند و از دین، منحرف میشوند که بهترین راه انحراف دین تحریف کتابشان است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است