display result search
منو
تفسیر آیات 17 تا 31 سوره نبا

تفسیر آیات 17 تا 31 سوره نبا

  • 1 تعداد قطعات
  • 29 دقیقه مدت قطعه
  • 27 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 17 تا 31 سوره نبا"
- محور تسائل مسئله معاد بود؛
- بیشتر از گناه کیفر نمی‌بینند؛
- زائد بر اطاعت، پاداش می‌دهند.

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿اِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ میقاتاً (17) یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَاْتُونَ اَفْواجاً (18) وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ اَبْواباً (19) وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً (20) اِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً (21) لِلطَّاغینَ مَآباً (22) لابِثینَ فیها اَحْقاباً (23) لا یَذُوقُونَ فیها بَرْداً وَ لا شَراباً (24) اِلاَّ حَمیماً وَ غَسَّاقاً (25) جَزاءً وِفاقاً (26) اِنَّهُمْ کانُوا لا یَرْجُونَ حِساباً (27) وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا کِذَّاباً (28) وَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ اَحْصَیْناهُ کِتاباً (29) فَذُوقُوا فَلَنْ نَزیدَکُمْ اِلاَّ عَذاباً (30) اِنَّ لِلْمُتَّقینَ مَفازاً (31) ﴾

سوره مبارکه «نبا» که در مکه نازل شد محور سؤال‌ها را در سور مکی گاهی مبسوطاً بیان می‌کند گاهی اصلاً آن سؤال مستتر را به منزله مذکور می‌داند و مانند آن. این سؤال درباره امر اختلافی بود ﴿عَمَّ یَتَساءَلُونَ ٭ عَنِ النَّبَاِ الْعَظیمِ ٭ الَّذی هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ﴾ مسئله توحید محل اختلاف نبود، چون ﴿لَئِنْ سَاَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّه﴾[1] [2] ربوبیت مطلقه که خدا «ربّ الارباب» است «ربّ العالمین» است این هم محل اختلاف نبود که ﴿قُلْ مَن رَّبُّ السَّماوَاتِ وَ الارْضِ قُلِ اللَّهُ﴾؛[3] آنچه محل اختلاف بود آلهه متعدده بود که در برابر توحید بود و درباره معاد هم اختلاف نظر فراوان بود برخی استحاله برخی استبعاد برخی ابهام برخی شک، به هر حال نوعاً نمی‌پذیرفتند یا می‌گفتند محال است که ﴿اِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ اِنَّکُمْ لَفی‌ خَلْقٍ جَدیدٍ﴾[4] و مانند آن یا می‌گفتند: ﴿ذلِکَ رَجْعٌ بَعیدٌ﴾.[5] این تعبیر: ﴿عَمَّ یَتَساءَلُونَ ٭ عَنِ النَّبَاِ الْعَظیمِ ٭ الَّذی هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ﴾ معلوم می‌شود محور تسائل آنها مسئله معاد بود. آیاتی که مربوط به توحید خالقیت است یا توحید ربوبیت است در بخش‌های دیگر است.

مطلب دیگر در جریان عذاب آیات دو قسم است؛ آن قسمتی که به صورت جمله خبریه است یقیناً واقع می‌شود آن آیاتی که به صورت تحدید است وعید است، امکان تخلف است برای اینکه خُلف وعده جایز و ممکن نیست؛ اما خلف وعید که هست. خلف وعید که ذات اقدس الهی تحدید کند، ولی عمل نکند این ممکن است اما وقتی خبر می‌دهد این خبر یقیناً واقع می‌شود. آن آیاتی که در آن با سوگند مطلب مطرح است و ظاهر آنها خبر است معلوم می‌شود که عذاب واقع می‌شود، آن آیاتی که صرف تعذیب را ذکر می‌کند محتمل است بعید باشد و قابل تخفیف. آن هم نسبت به موحدان، ولی نسبت به کفار که جا برای تخفیف نیست اینها چه کار می‌خواهند بکنند؟ اینها که جا برای بهشت ندارند. مسئله اعراف هم که برای اینها مطرح نیست؛ بنابراین تخفیف عذاب ممکن است اما رفع عذاب ممکن نیست. تخفیف عذاب ممکن است طبق بیانی که دیروز اشاره شد فرمود: ﴿جَزاءً وِفاقاً﴾ این وفاق حدّ است نسبت به مازاد نه مادون یعنی بیش از آن‌اندازه‌ای که گناه کردند جزا و کیفری نیست نه کمتر از آن نیست. اشاره شد که گاهی تحدید به لحاظ طرفین است؛ نظیر دماء ثلاث اگر کمتر از سه روز بود یا بیشتر ده روز بود فلان دم نیست. گاهی تحدید به لحاظ نفی مادون است نه نفی مافوق؛ نظیر مسافت هشت فرسخ در سفر که کمتر از هشت فرسخ نیست، نه بیشتر از هشت فرسخ نباشد. گاهی تحدید به لحاظ نفی مازاد است مثل این آیه، یعنی بیشتر از گناه کیفر نمی‌بینند نه کمتر از گناه کیفر نمی‌بینند. این ﴿جَزاءً وِفاقاً﴾ یعنی زائد بر گناه به مقداری که نظیر ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها﴾[6] که زائد بر اطاعت، پاداش می‌دهند در آنجا زائد بر گناه کیفر نمی‌دهند اما ممکن است کمتر از گناه کیفر بدهند این تحدید به لحاظ مادون است که امور سه‌گانه بود در اینجا که فرمود: ﴿الَّذی هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ﴾ نشان می‌دهد که مسئله، مسئله معاد است.

مطلب دیگر این است که در روایاتی که در دیروز خوانده شد، روایات فراوانی هست که نبا عظیم وجود مبارک حضرت امیر است. مرحوم کلینی نقل کرد که حضرت فرمود: «مَا لِلَّهِ آیَةٌ هِیَ اَکْبَرُ مِنِّی»[7] و در روایات دیگر آمده است که «وَ لَا لِلَّهِ نَبَاٌ اَعْظَمُ مِنِّی‌»؛[8] اینها همه تطبیق مصداقی است وگرنه آن روزی که این سوره «عمّ» نازل شد مسئله ولایت به حسب ظاهر جریان غدیر به حسب ظاهر در عالم طبیعت نبود، گرچه در عالم معنا اینها در همان اول که نور واحد بودند همه این ملکات را به نحو احسن داشتند ولایت الهی را داشتند نور الهی را داشتند و مانند آن. این جریان نبا عظیم که تفسیر شده است به ﴿الَّذی هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ﴾ پس معلوم می‌شود مربوط به قیامت است. این ﴿کَلاَّ سَیَعْلَمُونَ ٭ ثُمَّ کَلاَّ سَیَعْلَمُونَ﴾ این تفسیرهایی نظیر مرحوم فیض و اینها هم حتی مطرح کردند[9] که اینها می‌فهمند آن هم چگونه می‌فهمند؛ یک وقت می‌فرماید نظیر ﴿وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ﴾[10] است که در سوره قبل ده بار تکرار شد اینها تکرار است هر کدام برای آیه‌ای که در کنار اوست اما این تاکید هم هست آن هم چگونه تاکیدی، این «ثُمّ» برای تفاوت در رتبه است؛ یعنی اینها کاملاً می‌دانند؛ بعد این «ثمّ» یعنی با یک تفاوت برتر و بهتری می‌دانند چگونه می‌دانند خودشان وارد متن جهنم می‌شوند. اینکه فرمود: ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ﴾ این برای دنیاست اگر به علم الیقین برسید هم‌اکنون که اینجا هستید جهنم را می‌بینید اینها درباره مؤمنین است وگرنه کفار وقتی که آنجا رفتند جهنم را می‌بینند می‌گویند: ﴿اَ فَسِحْرٌ هذَا اَمْ اَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ﴾.[11] این «علم الیقین»، «عین الیقین» می‌آورد، یک؛ تراکم این علمین «حق الیقین» می‌آورد این سه. علم الیقین عین الیقین حق الیقین. یک وقت است آدم یقین دارد به جهنم، یک وقتی جهنم را می‌بیند، یک وقت در جهنم می‌سوزد. آن در جهنم سوختن حق الیقین است، این جهنم را دیدن عین الیقین است، آن جهنم را عالم شدن علم الیقین است، این سه مرحله را آنجا ذکر کرده است. اینکه فرمود: ﴿لَتَرَوُنَّ﴾ یعنی در دنیا؛ در دنیا هستید جهنم را می‌بینید. بنابراین این «ثمّ» یعنی با یک تفاوت بیشتری با یک تفاوت قوی‌تری جهنم برای شما روشن می‌شود؛ حالا یا از علم الیقین به عین الیقین می‌رسید یا از عین الیقین به حق الیقین می‌رسید برابر آن تثلیث. اما این چند وجهی که ذکر کردند اینها نشانه آن است که عالم باطل نیست طبق قضیه سالبه‌ای که ﴿وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً﴾[12] عالم بر حق است ﴿ما خَلَقْناهُما اِلاَّ بِالْحَقِّ﴾ عالم بازیچه نیست؛[13] [14] (﴿ما بَیْنَهُما لاعِبین﴾.) آن وقت این «انّ» دلیل این حرف‌هاست که ﴿اَ لَمْ نَجْعَلِ الْاَرْضَ﴾ کذا تا می‌رسد به ﴿اِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ میقاتاً﴾؛ معلوم می‌شود که اینها درباره اثبات مسئله معاد است.

مطلب دیگر این است که یک وقت عدم ظهور است یک وقت ظهور در عدم است؛ این آیات ظهور در مسئله معاد دارد، حصر نیست؛ نبا عظیم همان طوری که قبلاً هم ملاحظه فرمودید نه درباره ولایت، بلکه درباره قرآن آمده درباره خیلی از آیات دیگر آمده که آنها خبر عظیم‌اند آیات عظیم‌اند. اما این سلسله از آیات در صدد بیان مسئله قیامت است. این سباق و سیاق که دو عامل برای فهم متن است گاهی ظهور دارد در اینکه این مطلب، این آیه این را می‌خواهد بگوید، یک وقت است که مجموع سباق یعنی «ما یتبادر و ینسبق الی الذهن» و سیاق «بررسی صدر و ذیل»؛ مجموع سباق و سیاق دو تا پیام دارد یکی ظهور دارد در این مطلب، یکی نفی می‌کند ماسوا را. اگر ماسوا را نفی کرد می‌شود مقید آن اطلاق یا مخصص آن عموم، اگر ماسوا را نفی نکرد عدم ظهورِ در آنهاست نه ظهور در عدم. در اینجا نبا عظیم ظهور در مسئله معاد دارد ظهور در عدم ندارد که عدم نبا عظیم چیزهای دیگر را نفی بکند لذا اگر درباره ولایت حضرت امیر (سلام‌الله‌علیه) آمده یا درباره قرآن آمده یا درباره نبوت آمده که اینها نبا عظیم‌اند آنها را نفی نمی‌کند؛ حالا چه درباره خیر چه درباره امور شرّ. حتی در جریان افک معهود که در سوره مبارکه «نور» آمده فرمود این یک داستان تلخ عظیمی است که شما بی‌تفاوت از کنارش گذشتید آیه پانزده سوره مبارکه «نور» که درباره افک است فرمود: ﴿اِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِاَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِاَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیمٌ﴾ شما با آبروی پیغمبر دارید بازی می‌کنید یک خبری مهم است یک جریانی مهم است.

غرض این است که این: ﴿عَمَّ یَتَساءَلُونَ ٭ عَنِ النَّبَاِ الْعَظیمِ﴾ ظهور در عدم ندارد عدم ظهور در ماسواست این ظهور در مسئله قیامت دارد، این منافات ندارد که خیلی از چیزهای دیگر عظیم باشد؛ لذا صدر آن درباره قیامت است. این براهینی هم که ذکر می‌کند نشان می‌دهد که این عالم هدفمند است و اگر هم کسی هر کاری انجام بدهد حساب و کتابی نباشد یا می‌شود باطل یا می‌شود لغو و لعب یا می‌شود بی‌هدف و مانند آن که فرمود این عبث است کار ما منزه از عبث بودن است، هدف دارد. اینجا این چند مطلب را که ذکر کردند در آیه هفده می‌فرماید: ﴿اِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ میقاتاً﴾ حالا مقدمات «یوم الفصل» را که مسئله نفخ صور است ذکر می‌کند می‌فرماید چه وقت «یوم الفصل» قیام می‌کند؟ ﴿یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ﴾؛ آن روزی که در همان بوق نفخ می‌کنند حالا چه صدایی است؟ چه کسی نفخ می‌کند؟ به هر حال اولین و آخرین می‌شنوند و بیدار می‌شوند و حضور پیدا می‌کنند. در سوره مبارکه «واقعه» دارد که ﴿اِنَّ الاوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ اِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾[15] اولین و آخرین، حالا میلیاردها میلیارد بشر است همه‌شان حاضر می‌شوند و در یکجا جمع می‌شوند. منتها مستحضرید که زندگی آخرت زندگی جمعی است نه اجتماعی، یعنی هیچ کس مشکل دیگری را حل نمی‌کند، هر کسی در کنار سفره خودش نشسته است. لذا در مسئله قیامت آمده است مؤمنین که اینجا هستند ﴿نُورُهُمْ یَسْعَی بَیْنَ اَیْدِیِهمْ﴾[16] فضای فراوان روشنی دارند دیگری که در کنارشان نشسته است جلوی پایشان را نمی‌بینند؛ اینها در روایات بحث قیامت است که دو نفر یکی مؤمن یکی کافر کنار هم که هستند آن مؤمن ﴿نُورُهُمْ یَسْعَی بَیْنَ اَیْدِیِهمْ وَ بِاَیْمَانِهِمْ﴾، اما این یکی که کنار او نشسته است جلوی پای خودش را نمی‌بیند و باز در روایات باب قیامت هم آمده است که ذات اقدس الهی با بعضی افراد گفتگو می‌کند سؤال و جواب می‌کند آنها جواب می‌دهند در حالی که کسی که کنارش نشسته است هیچ کدام از این حرف‌ها را نمی‌شنود. قیامت یک وجود اجتماعی نیست، یک صحنه جمعی است نه اجتماعی، هر کسی مهمان سفره خودش است.

این «یوم القیامة» که نفخ صور شد فوج فوج می‌آیند حالا فوج فوج را گاهی به این صورت تعبیر فرمود که ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ﴾؛[17] هر کسی را به امامشان، به مکتبشان، به عقیده‌شان صدا می‌زنند آنها حاضرند. اما اینکه گاهی گفته می‌شود جهنم برای شیعه‌ها نیست؛ درست است که شیعه نجات پیدا می‌کنند، اما مخلَّد نیست نه اینکه معذّب نباشد. خیلی از بنی العباس‌ها ادعای تشیع داشتند که درباره ائمه (علیهم‌السّلام) آن کارها را انجام دادند. شیعه اگر گناه بکند حالا ربا بگیرد قتل بکند و مانند آن یقیناً معذّب است؛ منتها مخلّد نیست مثل کافر، وگرنه اصل عذاب که برای شیعه‌ها هست. آن که روایات نفی می‌کند خلود است، البته خلود خدا نکند که دامنگیر کسی بشود. ﴿یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَاْتُونَ اَفْواجاً﴾ فوج فوج می‌آیید ﴿وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ اَبْواباً﴾؛ حالا این کدام آسمان است که به صورت دَر می‌شود، این آسمان فعلی است یا آسمان عوض شده است؟ آسمان فعلی را که در سوره مبارکه «ابراهیم» دارد که ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾[18] که این «السماوات» هم نائب فاعل «تبدّل» است؛ یعنی «یوم تبدل الارض غیر الارض و السماوات غیر السماوات». حالا این سماواتی که دَر می‌شود برای اینکه یک عده بیایند پایین یک عده‌ای بروند بالا. وقتی دَر می‌شود این سماوات قبل از تغییر است یا بعد از تغییر؟ چند تا سؤال مهم بود که در سوره مبارکه «ابراهیم» گذشت این انسان‌ها چه وقت زنده می‌شوند؟ این انسان‌ها که از زمین برمی‌خیزند قبل از اینکه این زمین تبدیل بشود به زمین دیگر، اینها زنده می‌شوند، در زمان تبدیل کجا هستند؟ بعد از تبدیل زنده می‌شوند، پس انسان‌هایی که وارد این زمین شدند و خاک شدند از یک خاک دیگری به صورت انسان درمی‌آیند یا همزمان در می‌آیند؟ این روایت که سؤال می‌کنند تبدیل می‌شود، به چه زمینی تبدیل می‌شود؟ فرمودند تبدیل می‌شود «الی ارضٍ لَم یُعصِ عَلیهَا»؛[19] «یحشر الناس علی ارض بیضاء مثل الفضة لم یعص الله علیها. به زمینی تبدیل می‌شود که روی آن گناه نشده است. به هر کدام از این سه سؤال، جواب داده بشود به هر حال یک گوشه مبهم می‌ماند؛ لذا اسرار قیامت به این آسانی حل نمی‌شود، آنچه در این قسمت است خطوط کلی اشراط ساعه است و خطوط کلی مقدمات قیامت است که فرمود: ﴿یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَاْتُونَ اَفْواجاً ٭ وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ اَبْواباً﴾ در باز می‌شود که حالا فرشته‌ها نازل می‌شوند یا عده‌ای که فرشته‌منش‌اند به آسمان بروند. ﴿وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً﴾؛ مستحضرید یک طرف آیات دارد که ﴿اَلا اِلَی اللَّهِ تَصیرُ الْاُمُورُ﴾[20] آن صیرورت است پس هیچ چیزی از بین نمی‌رود. برخی از آیات است که اصلاً ذات اقدس الهی جلوی توجه مردم را به این آیه دارد می‌گیرد. ببینید همه ما به هر حال این قرآن را مکرّر می‌خوانیم به این آیه که می‌رسیم هیچ توقفی نمی‌کنیم هیچ سؤالی هم به ذهن ما نمی‌آید. خدا غریق رحمت کند سیدنا الاستاد را که فرمود عده‌ای روی این آیه خیلی کار کردند و آن آیه اجمالش این است که ﴿یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ اِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾[21] ما غالباً اینها را به سرعت می‌خوانیم. فرمود یک عده اهل گناه‌اند یک عده اهل ثواب‌اند به هر حال شما منقلب «الی الله» می‌شوید.

خدا غریق رحمت کند سید رضی را ایشان این فرمایش را دارند که معجزه قرآن یک بخشی از آن به صرفه است صرفه یعنی ممکن است بشر بتواند بیاورد، ولی خدا جلوی اینها را گرفته است. این قول معروف اعجاز که مشخص است که قرآن معجزه است که ﴿لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْاِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی‌ اَنْ یَاْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَاْتُونَ بِمِثْلِهِ﴾ نمی‌توانند این قسمتش مشخص است. ده تا آیه هم ﴿فَاْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ﴾[22] هم مشخص است که نمی‌توانند بیاورند. ﴿فَاْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ﴾[23] هم مثل آن دو بخش یعنی نمی‌توانید مثل این آیه بیاورید. فرمایش ایشان این است که یک سوره کوچک چند جمله‌ای چگونه محال است بشر مثل این نتواند بیاورد؟ لذا معجزه بودن به این نیست که بشر مثل این نمی‌تواند بیاورد، معجزه بودن به این است که خدا جلوی قدرت اینها را گرفته صرف کرده است قول به صرفه یعنی همین! مصروف داشت توان اینها را، گرفت توان اینها را، گرفت تصمیم و اراده و اهتمام اینها را که مثل این بیاورند. قول به صرفه، قول به صرفه که یکی از اقوال در معجزه بودن قرآن است مربوط به این سید بزرگوار است. برخی‌ها این قول را نپذیرفتند، ولی گفتند که ممکن است نسبت به سوره‌های کوچک ما حرف سید بزرگوار را قبول کنیم. شبیه آن حرفی که مرحوم سید رضی فرمود و برخی درباره سوره قبول کردند نه درباره ده سوره و نه درباره کل قرآن؛ درباره ﴿فَاْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ﴾ قبول کردند، درباره این آیه هم هست؛ یعنی خدا توجه را صرف کرده لذا هیچ سؤالی در تمام این چند سال از کسی نشنیدیم که از ما سؤال بکنند که این یعنی چه؟ ﴿وَ اِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ یعنی چه؟ انقلاب «الی الله» یعنی چه؟ یک وقت است که ما برهان قطعی داریم که این آیه مثل ﴿یَدُ اللَّهِ﴾،[24] ﴿جاءَ رَبُّکَ﴾[25] اینها را تاویل می‌بریم، اما یک وقت اصلاً سؤال و جواب نمی‌شود بحث نمی‌شود درباره این که ﴿یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ اِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ در پایان امر:

گر وعده دوزخ است و یا خلد غم مخور* * * بیرون نمی‌برند تو را از دیار دوست

من رحمة بدا و الی ما بدا یعود* * * از رحمت آمدند و به رحمت روند باز[26]

﴿وَ اِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ یعنی چه؟ منقلب «الی الله» می‌شوید یعنی چه؟ غیر از اینکه آدم بگوید ما این را نمی‌فهیم فهمش را به اهل بیت وا می‌گذاریم، چاره‌ای ندارد. اصلاً درباره این بحث نمی‌شود احتمال صَرفه است ذهن را منصرف می‌کند درباره این که آسمان‌ها دَر می‌شوند یعنی چه؟ چه کسی بیاید و چه کسی برود؟ و سلسله جبال سیر دارند نه صیرورت، ضمن اینکه صیرورتشان محفوظ است ﴿اَلا اِلَی اللَّهِ تَصیرُ الْاُمُورُ﴾،[27] سیرشان هم به طرف سراب شدن است. پس آنچه به خود شخص برمی‌گردد می‌شود سراب، آنچه به معبود او برمی‌گردد می‌شود صیرورت. اصلی دارد انسان که به آن اصل برمی‌گردد می‌شود صیرورت، یک خودی دارد که این خودش از بین می‌رود یا فنا می‌شود به مقام فنا می‌رسد می‌شود سیر ﴿وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً﴾ اینها این «کانت» را به معنی «صارت» گرفتند، اما اگر «کانت» به معنی خودش باشد معلوم می‌شود از همان اول سراب بود. یک بیان نورانی امام رضا (سلام‌الله‌علیه) دارد در این کتاب شریف و قیم توحید مرحوم صدوق این هم از کتاب‌های قیم ماست در اواخر این کتاب سؤال‌هایی با سلیمان مروزی و امثال او دارد، آن شخص سؤالی می‌کند حضرت جواب می‌دهد دوباره او اشکال می‌کند حضرت جواب می‌دهد در آن بخش‌های پایانی این کتاب حضرت می‌فرماید که شما می‌خواهید اسرار خلقت را بفهمید، خیلی از چیزها در همین عالم برای شما حل شده نیست، شما چگونه می‌توانید اسرار خلقت را بفهمید؟ عرض کرد مثلاً مثل چه؟ فرمود این صورت مرآتیه؛ حالا آن صورت مرآتیه یک مقدار اگر بازتر بشود، حالا لازم نیست عین آن عبارتی که در توحید مرحوم صدوق آمده اینجا گفته بشود، ولی اصل مطلب این است. حالا شما فرض کنید زیدی اینجا ایستاده است آنها طبق امور ریاضی و فنّی ده تا آینه درست می‌کنند که این ده تا آینه هر کدام به یک نحو این زید را نشان می‌دهند و هیچ کدام هم مطابق با زید نیستند، بعضی بزرگ‌تر نشان می‌دهند بعضی کوچک‌تر نشان می‌دهند، اینها هم کار فنی است یعنی این شیشه را این مقوّا را این جیوه‌ای که پشت او هست چگونه به کار ببرند؟ قطر آیینه و امثال آن چگونه باشد که این شخص را بزرگ‌تر نشان بدهد یا کوچک‌تر نشان بدهد یا زیبا نشان بدهد زشت نشان بدهد چگونه است؟ ده گونه این زید را نشان می‌دهند هیچ کدام هم مطابق با زید نیست. «فهاهنا امور» یکی اینکه زید در خارج وجود حقیقی دارد، این یک؛ یکی اینکه آینه در خارج وجود حقیقی دارد، دو؛ آینه هم شیشه‌ای است که پشتش جیوه است. سه؛ این صور را هم انسان ده صورت می‌بیند، وهم و خواب نیست می‌بیند. چهار. هیچ کدام از صورت در خارج وجود ندارد، نه در آینه هستند، آینه شیشه‌ای است پشتش جیوه است چیزی در آینه نیست در بیرون هم که آن شاخص است مطابق با اینها نیست. حضرت فرمود اینها کجا هستند؟ شما در آینه مشکل دارید نمی‌توانید حل کنید حالا می‌خواهید اسرار عالم را حل کنید؟ اینکه ما می‌بینیم یقیناً می‌بینیم خواب که نیست سراب که نیست و یقیناً این هم او را نشان می‌دهد بیرون را نشان می‌دهد اما چیزی در آینه نیست نمی‌توانید بگویید که تو چیزی نیستی ولی خدا را نشان می‌دهی منتها حالا به‌اندازه ریخت خودت خدا را نشان می‌دهی، به‌اندازه حیثیت خودت خدا را نشان می‌دهی؛ پس می‌شود چیزی آیت باشد و نشان بدهد و خودش چیزی نباشد شما این معمّا را نمی‌توانید حل کنید چگونه درباره توحید خدا می‌توانید حل کنید؟ ما یک سراب داریم که دروغ را ما بد می‌بینیم، اما آینه بر اساس اصول ریاضی است اگر ما بخواهیم این شخص را کوچک ببینیم یا بزرگ ببینیم یا زیبا ببینیم یا زشت ببینیم جز فنّ ریاضی چاره‌ دیگری نداریم و ریاضی هم آن قدر قوی و غنی است که نسبت به مادون می‌گویند ملکه علوم است، هر چند زیر مجموعه علوم بالاتر است. این ریاضی دقیق دو دو تا چهار تا روی آینه کار می‌کند، ده صورت ما می‌بینیم که هیچ کدامشان در خارج نیستند، ولی همه‌شان راست می‌گویند، همه‌شان یک شخص خارج را نشان می‌دهند.

بنابراین اینکه فرمود: ﴿وَ اِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ این یعنی چه؟ مثل اینکه یک آفتابی می‌تابد قبلاً سایه است وقتی آمد بالا سایه‌ای در کار نیست سایه از بین می‌رود. آن وقت باید جمع کرد بین ﴿اِلَی اللَّهِ تَصیرُ الْاُمُورُ﴾ که با صیرورت است یعنی هیچ چیزی از بین نمی‌رود، هر چیزی سرجایش محفوظ است و حقیقی هم هست به بارگاه الهی راه پیدا می‌کند همه به حضور الهی می‌روند، این یک. یکی هم ﴿وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً﴾ است که با «سین» است. این سیرش به سمت سراب شدن است آن صیرورتش به سمت «قرب الی الله» است. اینکه می‌فرماید این کار خیلی کار دشواری است درک کردنش کار دشواری است؛ شما وقتی مسئله آینه برای شما حل نشد چگونه می‌توانید در مسائل الهیات فکر بکنید؟ اما اینجا اگر سیر به لحاظ خود شخص باشد آن وقت این «کانت» معنی خودش را دارد و معنی «صارت» را ندارد؛ یعنی آن وقتی هم که در دنیا بود ﴿فَکانَتْ سَراباً﴾ شما چیزی دیگر می‌دیدید آینه از جای دیگر می‌دیدید، اینجا نبود چیزی دیگر بود، این چیز دیگر را نشان می‌دهد. این «کانت» معنی خودش را دارد نه به معنی «صارت» است اگر به معنی «صارت» شد یعنی به دیدِ شما این طور شد، به صیرورت درمی‌آید وگرنه قبلاً خودش هم سراب بود ﴿فَکانَتْ سَراباً﴾.

﴿اِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً﴾ جهنم رصد می‌کند و در کمین است و کاملاً آگاه است. آن روایت هم قبلاً خوانده شد که از وجود مبارک امام (سلام‌الله‌علیه) سؤال کردند که چرا وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که به هر حال ایام میلاد آن حضرت است و ایام وحدت هم هست به برکت آن بزرگ که جهان اسلام متحد بشود. سؤال کرد که چرا حضرت را گفتند ابو القاسم؟ حضرت یک جواب ابتدایی داد فرمود وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرزندی داشت به نام قاسم شده ابو القاسم، کنیه اوست. عرض کرد «زدنی بیاناً». این را مرحوم صدوق در معانی الاخبار ذکر می‌کند. این معانی الاخبار مرحوم صدوق ـ چقدر صدوق منشا برکت است ـ خیلی کتاب لطیفی است. حضرت دید که این شخص آماده است توضیح بیشتری داد؛ فرمود دو سه تا مقدمه است اگر این مقدمات را پذیرفتی و شنیدی و قبول کردی، معنی ابو القاسم هم برای شما روشن می‌شود. فرمود مگر نه آن است که علی بن ابیطالب شاگرد پیغمبر است علوم را از پیغمبر یاد گرفت؟ عرض کرد بله. اصل دوم: مگر نه آن است که علی بن ابیطالب «قَسِیمِ الْجَنَّةِ وَ النَّار» است؟ فرمان می‌دهد دستور می‌دهد «هَذَا وَلِیِّی فَاتْرُکِیهِ وَ هَذَا عَدُوِّی فَخُذِیه»[28] این دوست من است این شیعه من است این را رها کن آن دشمن من است او را بگیر! علی (صلوات الله و سلامه علیه) «قَسِیمِ الْجَنَّةِ وَ النَّار» است؛ عرض کرد بله این را هم شنیدم و می‌دانم. فرمود مگر نه آن است که هر شاگردی پسر استاد است و هر استادی به منزله پدر شاگرد است؟ عرض کرد بله، فرمود: وقتی این سه اصل را این سه مقدمه را کنار هم بگذاری معلوم می‌شود که وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ابو القاسم است؛[29] این هم هست. ذیل آیه ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ﴾[30] ظاهراً سفیان ثوری است از وجود مبارک حضرت سؤال می‌کند که «ن» چیست؟ «قلم» چیست؟ حضرت یک مقداری درباره «ن» و «قلم» بحث کرد بعد فرمود که اینها مثلاً دو تا نهر هستند، بعد فرمود اینها ملائکه هستند. بعد همین طور سفیان عرض می‌کرد «زِدنی بیاناً»، «زِدنی بیاناً»؛ حضرت فرمود صدای پای عده‌ای دارد می‌آید بلند شو ما بیش از این نمی‌توانیم بگوییم این در ذیل ﴿ن وَ الْقَلَمِ﴾ در تفسیر نور الثقلین[31] «... و اما «ن» فهو نهر فی الجنة قال الله (عزّوجلّ) اجمد فجمد فصار مدادا، ثم قال (عزّوجلّ) للقلم: اکتب فسطر القلم فی اللوح المحفوظ ما کان و ما هو کائن الی یوم القیامة، فالمداد مداد من نور و القلم قلم من نور و اللوح لوح من نور، قال سفیان: فقلت له: یابن رسول الله بین لی امر اللوح و القلم و المداد فضل بیان و علمنی مما علمک الله فقال: یا بن سعید لو لا انک اهل للجواب ما اجبتک، فنون ملک یؤدی الی القلم و هو ملک، و القلم یؤدی الی اللوح و هو ملک، و اللوح یؤدی الی اسرافیل، و اسرافیل یؤدی الی میکائیل، و میکائیل یؤدی الی جبرئیل، و جبرئیل یؤدی الی الانبیاء و الرسل صلوات الله علیهم، قال قال لی: قم یا سفیان فلا آمن علیک. هست. معلوم می‌شود یک آیه چند لایه دارد فرمود الآن عده‌ای دارند می‌آیند ما که نمی‌توانیم در حضور آنها این حرف‌ها را بزنیم. خدا غریق رحمت مرحوم صاحب جواهر (رضوان الله تعالی علیه) را فرمود: اینها کاری کردند که علی بن ابیطالب (سلام‌الله‌علیه) در حدّ یک قاری قرآن باشد گفتند: «و فی قرائة علی کذا» چند تا قاری دارند یکی هم علی بن ابیطالب است.[32] به جای اینکه علوم قرآنی را از حضرت سؤال بکنند، می‌گویند «و فی قرائة» علی بن ابیطالب که جزء قاریان است او این طور قرائت می‌کرد. اگر راه باز بود دَر باز بود سؤال می‌کردند بیشتر به ما می‌رسید. خیلی از آیات است که هم‌چنان مبهم مانده تا ـ ان‌شاءالله ـ زمان حضور حل بشود.
[1] لقمان/سوره31، آیه25.
[2] زمر/سوره39، آیه38.
[3] الرعد/سوره13، آیه16.
[4] سبأ/سوره34، آیه7.
[5] ق/سوره50، آیه3.
[6] انعام/سوره6، آیه160.
[7] الکافی- ط الاسلامیة، الشیخ الکلینی، ج1، ص207.
[8] التفسیر الصافی، الفیض الکاشانی، ج5، ص273.
[9] التفسیر الصافی، الفیض الکاشانی، ج5، ص273.
[10] مرسلات/سوره77، آیه15.
[11] طور/سوره52، آیه15.
[12] ص/سوره38، آیه27.
[13] انبیاء/سوره21، آیه16.
[14] دخان/سوره44، آیه38.
[15] واقعه/سوره56، آیه49 -50.
[16] تحریم/سوره66، آیه8.
[17] اسراء/سوره17، آیه71.
[18] ابراهیم/سوره14، آیه48.
[19] الجامع لاحکام القرآن، ج15، ص300.
[20] شوری/سوره42، آیه53.
[21] عنکبوت/سوره29، آیه21.
[22] هود/سوره11، آیه13.
[23] بقره/سوره2، آیه23.
[24] مائده/سوره5، آیه64.
[25] فجر/سوره89، آیه22.
[26] از سروده‌های استاد علامه شعرانی، مرحوم آقا میرزا محمود قمی.
[27] شوری/سوره42، آیه53.
[28] الأمالی، الشیخ المفید، ج1، ص6.
[29] معانی الأخبار، الشیخ الصدوق، ج1، ص52.
[30] قلم/سوره68، آیه1.
[31] تفسیر نور الثقلین، العروسی، الشیخ عبد علی، ج5، ص388.
[32] جواهر الکلام، النجفی الجواهری، الشیخ محمد حسن، ج9، ص296.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 29:12

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی