display result search
منو
تفسیر آیات 72 تا 75 سوره فرقان

تفسیر آیات 72 تا 75 سوره فرقان

  • 1 تعداد قطعات
  • 30 دقیقه مدت قطعه
  • 101 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 72 تا 75 سوره فرقان"
-توبه حقیقی؛
- معنای تبدیل سیئه به حسنه در قرآن به معنای تبدیل در نفس است؛
- امام متقین بودن، عباد الرحمن


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَالَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً (72) وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمّاً وَعُمْیَاناً (73) وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً (74) أُولئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَیُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَسَلاَماً (75)﴾

در بخش پایانی در آیه 63 فرمود: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ خداوند فرشته‌ها را عبادالرحمان می‌داند که ﴿وَجَعَلُوا الْمَلاَئِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾[1] پس خداوند فرشته‌ها را عبادالرحمان می‌داند و بندگان خاصّ و خالص خود را هم عبادالرحمان می‌داند لذا اوصاف مشترک هر دو گروه را ذکر می‌کند اگر فرشته‌ها را به کرامت وصف می‌کند که ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾[2] یا در سورهٴ «انفطار» دارد ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾[3] همین کِرام را وصف مؤمنان قرار می‌دهد همین کرامت را خُلق و خوی عبادالرحمان قرار می‌دهد که می‌فرماید: ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ خب این وصف فرشته که ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ برای عبادالرحمان آمده حالا اینها نسبت به فضایل اخلاقی در چه پایگاهی هستند که فرشته‌خوی شدند؟ خداوند فضایل اینها را ذکر کرد بعد فرمود اینها دست به گناه نمی‌زنند اما آنها که دست به گناه زدند راه برای برگشت باز است یک وقت کسی در اثر اینکه می‌بیند فلان کار ضرر دارد نمی‌کند یا در اثر پیری و کهنسالی دست از گناه برداشته است این یک توبه قهری است این توبه‌ای نیست که فضیلت را به همراه داشته باشد آن توبه‌ای فضیلت دارد که جهت‌دار باشد یعنی انصراف از گناه و اقبال و توجّه الی الله لذا این دو قسم را در کنار هم ذکر فرمود در آیه 71 فرمود: ﴿وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ﴾ یعنی «یَرجع» ﴿إلی الله﴾ پس صِرف دست برداشتن از گناه نیست اگر کسی از گناه دست بردارد ولی به طرف الله رجوع نکند این دیگر توبه نیست فرمود توبه حقیقی آن است که انسان از سیّئات دست بردارد و به طرف الله رجوع کند پس آن که می‌بیند فلان کار برای او ضرر دارد از این جهت نمی‌کند یا در اثر کهنسالی دیگر توان آن کار را ندارد این یک توبه طبیعی و قهری است این توبه‌ای نیست که فضیلت باشد آن توبه‌ای فضیلت است که ﴿یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ﴾ را به همراه داشته باشد.
مطلب مهمّ بحث دیروز تبدیل سیّئات به حسنات بود چندین روایت در تفسیر شریف کنزالدقائق هست که مربوط به همین تبدیل سیّئه به حسنه است[4] ولی هیچ کدام از آنها این مشکل را حل نمی‌کند. مسئله محو سیّئات و اثبات حسنات یک چیز آسانی است قابل درک است در روایات آن باب آمده است که خداوند در قیامت تبهکارانی که توبه کرده‌اند به جای سیّئات پاداش حسنات به آنها می‌دهد این تعویض است نه تبدیل یعنی سیّئات را رها کردن و عوض سیّئات, پاداش حسنات دادن است این یک چیز روشن و سهل‌التناولی است اما تبدیل سیّئه به حسنه یک مادّه مشترک می‌خواهد خود سیّئه با حسنه مادّه مشترک ندارند مگر در فضای نفس, نفسی که گاهی عصیان دارد گاهی اطاعت مادامی که در دنیاست به بدن تعلّق دارد قابل قبول و نکول است این دو چهره است وقتی از این دنیا رخت بربست دیگر تبدیل آنجا وجهی ندارد که وصف نقصی گرفته بشود تبدیل بشود به کمال به صورت یک فعل این‌چنین نیست اما مادامی که در دنیاست ذات اقدس الهی می‌تواند این نفس و این قلب و این هویّت ناپاک را پاک کند تبدیل کند به یک انسان طیّب و طاهر از طیّب و طاهر, فضایل طیّب و طاهر صادر می‌شود این ممکن است خود حسنه و سیّئه به لحاظ مبدأ فاعلی یک مبدأ مشترکی دارند اما شرک و توحید اینها یک مبدأ مشترکی ندارند که نمی‌شود شرک را به توحید تبدیل کرد حرام را به حلال تبدیل کرد مگر به لحاظ آن مبدأ قابلی یعنی نفس که این نفس مادامی که در دنیاست قابل تغییر و تحوّل و تکامل و صعود و نزول است تبدیل‌پذیر است تغییرپذیر است و مانند آن اینکه فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾[5] همین طور است انسان می‌تواند عوض بشود تبدیل بشود البته خود این تبدیل چون فضیلت و نعمت است بر اساس ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[6] به فیض الهی وابسته است اما درباره انسان امکان‌پذیر است ولی شرک, توحید بشود حرام, حلال بشود این عناوین مادّه مشترک ندارند پس تعویض سهل‌التناول هست که در روایات کنزالدقائق آمده که به جای سیّئات پاداش حسنات می‌دهند این روشن است اما سیّئه تبدیل به حسنه بشود توجیه می‌خواهد.
پرسش...
پاسخ: بله, خداوند به جای سیّئات آنها حسنات عطا می‌کند آنکه در بحث دیروز گذشت که چرا آیه هفتاد ﴿آمَنَ﴾ دارد برای اینکه درباره گناه شرک است در آیه 71 «آمن» ندارد برای اینکه این درباره آن گناه دوم و سوم است یعنی قتل و زناست نه شرک اما مادّه مشترک این است که چه مشرک چه غیر مشرک, سیّئه چه شرک چه قتل چه غیبت و مانند آن چگونه به حسنه تبدیل می‌شود؟ آنچه در روایات کنزالدقائق است این است که به جای سیّئه خداوند پاداش حسنه می‌دهد[7] خب این چیز روشنی است درکش آسان است اما سیّئه بخواهد تبدیل بشود به حسنه این تبدیل یک مادّه مشترک می‌خواهد یک وقت است می‌گویند که این الف از بین می‌رود و باء پیدا می‌شود این می‌شود محو و اثبات این قابل درک است دوم اینکه الف که بد بود شخص از آن الف صرفنظر می‌کند به جای اینکه به الف کیفر بدهد پاداش عطا می‌کند این عوض است این هم قابل درک است اما یک وقت بگویند که الف که شرک است این شرک را تبدیل می‌کنند به باء یعنی توحید, زنا را تبدیل می‌کنند به نکاح غیبت را تبدیل می‌کنند به نصیحت این معصیت را تبدیل می‌کنند به اطاعت این توجیه می‌خواهد اینها که مادّه مشترک ندارند مگر به لحاظ نفس که نفس وقتی زیر و رو شد عوض شد وقتی سیّء عوض شد به حسن, سیّئه هم به حسنه تبدیل می‌شود که بالأخره یک راه توجیهی داشته باشد دیگر.
پرسش...
پاسخ: شرک چطوری تبدیل می‌شود به توحید؟! اما عامل که مشرک است کاملاً منقلب می‌شود چون نفس است دیگر در دار تغییر و تبدیل است دیگر ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾[8] تغییرپذیر است دیگر این با توبه عوض می‌شود.
پرسش...
پاسخ: وقتی که این شخص توبه کرد از این به بعد دیگر آنچه از این نفس طیّب و طاهر صادر می‌شود حسنه است.
پرسش...
پاسخ: اعمال قبل را ذات اقدس الهی از بین می‌برد تبدیل سیّئه به حسنه به تبدیل سیّء به حسن است یعنی این نفس خبیث شده طیّب و طاهر آن‌گاه اگر تعبیر به محو و اثبات بشود که زمخشری و امثال ایشان دارند[9] این قابل قبول است اگر تعویض بشود که روایت کنزالدقائق است[10] این قابل درک است ولی جایگاه تبدیل باید یک مادّه مشترک داشته باشد که چیزی از صورتی به صورت دیگر در بیاید و این فقط نفس است خب.
فرمود: ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ اینها شاهد زور نیستند یکی از مصادیق روشن شهادت زور این است که در محکمه حاضر بشوند شهادت باطل بدهند لکن آیه ناظر به آن نیست ناظر به یک امر جامع و مطلقی است که آن را هم زیر پوشش خود می‌تواند بگیرد یعنی اینها در محفل باطل, کار باطل, حرف لغو حضور ندارند زور یعنی باطل اینها آنجا حضور ندارند نه خودشان کار باطل می‌کنند چون ﴿عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾اند نه در محفل باطل حضور پیدا می‌کنند ﴿لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ﴾ اگر همایشی کنفرانسی گردهمایی جایی باشد که فساد باشد اختلاط باشد آهنگهای حرام باشد این گونه از محافل آنها حضور ندارند پس مجلس معصیت آنها حضور ندارند عصیانهای شخصی را هم مرتکب نمی‌شوند نموداری از این فضیلت در آیه 68 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که ذات اقدس الهی به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ﴾ اگر اینها در کنار کعبه یا جای دیگر نشستند نسبت به دین اهانت می‌کنند شما آنجا حضور پیدا نکن البته خطاب به حضرت است لکن مخاطب اصلی‌اش مردم‌اند لذا در بخشهای دیگر فرمود ما قبلاً به شما گفتیم که شما در مجلس حرام شرکت نکنید[11] با اینکه در هیچ جای قرآن نگفته مگر اینجا و اینجا هم خطاب به پیغمبر است پس اینکه در جای دیگر به مردم خطاب می‌کند می‌فرماید ما قبلاً به شما گفتیم معلوم می‌شود آنکه به پیغمبر فرمود, مخاطب اصلی مردم‌اند. در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» هم این بود که مردان الهی از لغو گریزان‌اند ﴿وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾[12] در بخشهای دیگر هم فرمود اینها اگر لغو را بشنوند از آن فاصله می‌گیرند و می‌گویند: ﴿لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ﴾ آیه 55 سورهٴ مبارکهٴ «قصص» این بود ﴿وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ لاَ نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ﴾.
خب این «لا یقومون», «لا یقعدون», «لا یجلسون» نیست ﴿لاَ یَشْهَدُونَ﴾ است یک وقت است کسی در نماز یا غیر نماز این خاطرات را به ذهن می‌آورد این هم شهود زور است اگر کسی با خاطرات حرام هم سرگرم باشد این دیگر جزء عبادالرحمان نیست این ﴿مَرُّوا کِرَاماً﴾ نیست اگر کسی نه در علم نه در عین با زور و باطل و حرام انسی ندارد این جزء عبادالرحمان است این قوّه خیال که آرام نمی‌گیرد خواب هم ندارد چون سهمی از تجرّد برای اوست این در بیداری بیدار است در خواب هم بیدار است این خوابهای ناروا که انسان می‌بیند بر اساس فعالیّت همین قوّه خیال است دیگر, این خدمتگزار شهوت و غضب است اگر عقل این را کنترل بکند از بهترین برکات الهی است و اگر این را کنترل نکند شهوت و غضب این را می‌گیرند اینکه می‌بینید اگر زیدی با عمرو ناسازگار بود دائماً دارد برای او نقشه می‌کشد این قوّه خیال دارد نقشه می‌کشد که او را به چاه بیندازد تا قوّه غضبیه خوشش بیاید یا اگر کسی گرفتار شهوت است دائماً این قوّه خیال دارد صوَری را ترسیم می‌کند تا قوّه شهویه را ارضاء کند این آرام نمی‌گیرد چه در خواب چه در بیداری, اگر کسی این را مهار نکرد همیشه در زحمت است ولی اگر مهار کرد از بهترین برکات الهی است چون هر چه که عقل دستور داد او تنظیم می‌کند صورت‌گری می‌کند صورت‌سازی می‌کند و مانند آن, بنابراین شهادت زور یکی از مصادیقش حضور در محکمه قضاست و شهادت باطل دادن این یکی از زیرمجموعه این شهادت زور است و این مقصود نیست مقصود این است که این در کار باطل حضور ندارد آن معنای جامع شهادت زور محکمه را هم در برمی‌گیرد و شهادت زور اعم از شهادت عینی و علمی است آن که در خارج در محفل گناه شرکت می‌کند شاهد زور است آن که دائماً مراحل علمی و حضور ذهنی و خاطرات تلخ را می‌گذراند این هم گرفتار شهادت زور است عبادالرحمان از این رذائل مصون‌اند ﴿لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ﴾ خب اینها خودشان که نمی‌روند اگر هم یک وقت عبورشان بیفتد سعی می‌کنند ﴿مَرُّوا کِراماً﴾; ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ شما می‌بینید زنبور عسل این هرگز به سراغ سطل زباله نمی‌رود این همه‌اش در بوستان و گلستان می‌رود بلبلان هم همین طورند هنوز هوا گرم نشده اینها می‌خوانند و در باغهای تمییز و پاک روی شاخه‌ها می‌نشینند جایی که آلوده باشد زباله باشد اصلاً بلبل راه ندارد آ‌نجا, زنبور عسل آ‌نجا راه ندارد درباره زنبور عسل گفتند که اگر یک وقت عبورش بیفتد کنار سطل زباله به سرعت می‌گذرد نحل کارش عسل دادن است عبادالرحمان کارش شیرین‌کام کردن جامعه است این اصلاً در رذایل راه ندارد بنشیند بد کسی را بگوید کینه کسی را در دل بپروراند نقشه بکشد این‌چنین نیست مثل زنبور عسل است ﴿وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ خب اینها کسانی‌اند که آیات الهی را می‌شنوند خوب گوش می‌دهند. در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» گذشت اینها کسانی‌اند که وقتی آیات الهی بر آنها خوانده بشود آیه 58 سورهٴ مبارکهٴ «مریم» این بود ﴿إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً﴾ هم می‌فهمند هم به سجده می‌افتند هم اشک می‌ریزند اینها ساجداً باکیاً آیات الهی را تلقّی می‌کنند همان معنا که به صورت وصف ثبوتی در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» گذشت به صورت صفت سلبی در آیه 73 این سور‌ه مطرح است که ﴿وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمّاً وَعُمْیَاناً﴾ بعضیها اصمّ و اعمایند اصلاً معنای آیه را نه می‌فهمند نه می‌شنوند ممکن است یک ترجمه‌ای را درک بکنند اما اینها این طور نیستند بلکه ﴿خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً﴾ باکیاً به سجده می‌افتند خرور یعنی از بالا به پایین آمدن.
خب عمده آن است که اینها خودشان را اصلاح کردند اهل بیتشان را اصلاح می‌کنند بخش محلّی را اصلاح می‌کنند بخش منطقه‌ای را اصلاح می‌کنند بخش بین‌المللی را اصلاح می‌کنند الآن شما می‌بینید سخن از بیداری مسلمانهاست در خاورمیانه, همه اینها به برکت امام و خونهای پاک شهداست این دین چطور ما را تربیت می‌کند حالا این آیه را نگاه کنید این از غرر آیات ماست که الآن حرف روز خاورمیانه است فرمود عبادالرحمان کسانی‌اند که عرض می‌کنند ﴿وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا﴾ درست است ما موظّفیم تعلیم بدهیم تزکیه کنیم نصیحت کنیم سفارش کنیم ﴿قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً﴾[13] ما موظّفیم اما همه اینها به هِبه و بخشش و کرم تو وابسته است ﴿هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا﴾ داشتن همسران باایمان چون این مادر است که فرزند صالح تربیت می‌کند و باید بدانند که تربیت کردن فرزند صالح و انسان نمونه از هر مدرکی افضل است ﴿هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ﴾ اینها قرّةالعین باشند برای ما قُرّة به معنای روشنی چشم تفسیر می‌شود ولی تفسیر به لازم است چون قرّه یا از قَرّه است یا از قَریر هوای سرد را می‌گویند قریر هوای قارّ, اشکی که از چشم بیرون می‌آید دو قسم است یک انسان غمگین و دلسوخته اشکش گرم است انسانی که عزیز سفرکرده‌اش از سفر آمده این خوشحال می‌شود اشک شوق می‌ریزد این اشک خنک است وقتی می‌گویند قَرّة الأعین نه یعنی چشم شما روشن یعنی اشک شوق بریزید فضیلتی نصیبتان بشود عزیزتان برگردد به کمالی برسید محبوبتان مقصودتان برسد که شما اشک شوق بریزید اشک خنک این معنای قرّةالعین است یعنی به مقصد برسید مقصودتان را در آن مقصد ببینید و اشک شوق بریزید که این اشک, اشک قارّ و خنک است یا نه, از قَرّه است یعنی آرام بگیرید انسان یا مضطرّ است که در آن حال مضطرب است یا طمأنینه دارد و قرار گرفته است این هم در صورتی است که به مقصد برسد در قرار است اگر در بین راه باشد و ابن‌السبیل باشد که قراری ندارد این قرّة أعین یا از آن هوای قارّ است یا از قرار بالأخره یک موفقیّتی است و نعمت الهی. تعبیر فخررازی این است که گفته نشده قرّة عیون گفته شد قرّة أعین جمع قلّه آوردند برای اینکه مردان الهی که جزء عبادالرحمان باشند قلیل‌اند ﴿قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾[14] لذا جمع قلّه آوردند[15] خب عمده این جمله است ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾ خدایا! آن توفیق را بده که مردان پاک جامعه به دنبال ما راه بیفتند این دعای امام و شهداست که خاورمیانه را به راه انداخته این کم هنر نیست یک وقت است عدّه‌ای بیگانه یا افراد میانی کاری را می‌کنند که دیگری کرده است اما یک وقت اسلام‌خواهانه کلّ خاورمیانه را دارند بیدار می‌کنند این معنایش آن است که امام, امام خاورمیانه است امام, امام مسلمین به پا خاسته است این شهدا, امام خاورمیانه‌اند این شهدا, امام مسلمین به پا خاسته‌اند اینها امام تونس‌اند امام مصرند امام بحرین‌اند امام یمن‌اند امام عربستان‌اند این همّت بلند را قرآن به اینها آموخت انسان همیشه مأموم باشد که هنر نیست دنباله‌رو باشد که هنر نیست یا یک عدّه آدمهای عوام به دنبال آدم راه بیفتند که هنر نیست این دعا را خدا به این عبادالرحمان آموخت به اینها اجازه داد که به خدا این حرفها را بزنند خدایا! آن توفیق را بده که متّقیان به ما اقتدا کنند این کم کمال است؟! نگفته که در ایران که نگفته در زمان و زمین خود ما که, متّقیان این جمع محلاّ به الف و لام است مردان پاک و باتقوا به ما اقتدا کنند این دین است دیگر خب حالا روشن شده که هر خدمتی که الآن در خاورمیانه این عزیزان دارند می‌کنند اول ثواب را در نامه عمل امام و شهدای ایران اسلامی می‌نویسند بعد برای آنها وگرنه اینها همان گروهی بودند که سالیان متمادی در خواب بودند دیگر این ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾ این روح بلندپروازی را دین به ما یاد می‌دهد این دین است نفرمود همه‌اش به دنبال دیگری برو خب چه وقت انسان امام متّقیان می‌شود؟ در صورتی که مراحل چهارگانه قبلی را پشت‌ سر گذاشته باشد اول معرفت صحیح بعد از معرفت, هجرت است ﴿وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ﴾[16] از رجس هجرت بکن بعد از هجرت, سرعت است فرمود وقتی که مهاجر شدی داری حرکت می‌کنی توقّف نکن می‌دانید این ﴿وَالَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ﴾ همه‌اش درباره مجلس حرام نیست نگاه کردن بعضی از سریالها این طور است خواندن روزنامه‌های بی‌اثر همین طور است یک دانشجو یا یک طلبه تا نفس می‌کشد باید به دنبال علم برود اگر چیزی مفید علمی نیست خب چرا آدم وقت صرف بکند این ﴿لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ﴾ آن را شامل می‌شود. فرمود اگر معرفت شد قدم دوم هجرت است اگر هجرت شد سرعت است اینجا جای این نیست که بگویند فلان مقدار بروید که اگر کسی در راه افتاد صراط مستقیم افتاد اینجا جای «خیر الامور اوسطها»[17] نیست اینجا جای «خیر الامور أشدّها و أکثرها و أوفرها و أعلاها» است که در دعای کمیل می‌خوانیم «و أقربهم منزلة منک و أخصّهم زلفة لدیک»[18] اگر کسی در راه باشد پس قدم اول معرفت است مرحله دوم هجرت است مرحله سوم سرعت است که فرمود: ﴿وَسَارِعُوا﴾[19] نگفت آرام آرام بروید که فرمود اگر راه را پیدا کردید خب تندتر بروید. مرحله چهارم سبقت است اینکه جلوتر بروند اینکه بالا و پایین نشستن نیست که اینکه ریاست و مرئوسیّت نیست که مذموم باشد این دین است و تقواست خب اگر کسی در هسته عدل و تقوا دارد حرکت می‌کند این اگر جلوتر برود نقص نیست خیلیها عادل‌اند این می‌خواهد اعدل باشد خیلیها متّقی‌اند این می‌خواهد اتقا باشد می‌بینید مرحوم آخوند صاحب کفایه دارد تقلید افضل,[20] تقلید افضل یعنی افضل بعد کم کم آمده شده تقلید اعلم, پیشینیان اصلاً اعلم را مطرح نمی‌کردند می‌گفتند این علم یک طرف, تقوا یک طرف, عبادالرحمان بودن یک طرف این مجموعه را اگر کسی داشت می‌شود افضل. عبارت مرحوم آخوند در کفایه مطابق با عبارت شیخ بهایی است در زبدةالاصول که آن بزرگوار هم دارد «تقلید الأفضل متعیّن عندنا»[21] بعد کم کم رنگ باخته شده تقلید اعلم خب عبادالرحمان این‌چنین‌اند ﴿سَابِقُوا﴾,[22] یعنی جلوتر بروید خب اگر کسی متواضع است دیگری می‌کوشد متواضع‌تر باشد اینکه چیز بدی نیست دیگران متّقی‌اند این می‌کوشد اتقا باشد اینکه چیز بدی نیست اینکه دنیا نیست که بد باشد که. خب پس اول معرفت است بعد هجرت است بعد سرعت است بعد سبقت حالا که سابق شد احساس مسئولیت باید بکند نه اینکه همان‌جا بایستد و متوقّف بشود و راکد باشد باید رهبری دیگران را هم به عهده بگیرد از خدا بخواهد که یک عدّه پرهیزکاران حرف او را گوش بدهند ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾ اگر به این درجه نرسید مأموم شد طبق بعضی از روایاتی که هست «واجعل لنا من المتّقین اماما»[23] این برای مأمومین است اما روح بلند قرآن کریم این است که خدایا! تو که دینت را حفظ می‌کنی تو که جامعه را بدون امام نگه نمی‌داری تو که بدون پیشرو نگه نمی‌داری خب ما جلو بیفتیم دیگران به دنبال ما, ما که نمی‌خواهیم فخرفروشی بکنیم که این چیزی نیست که بد باشد که تو خودت به ما دستور دادی که عبادالرحمان این طورند, این طورند جمله آخری که گفتی, فرمودی عبادالرحمان می‌گویند خدایا ما را پیشوای مردان باتقوا قرار بده که متّقیان جامعه به ما اقتدا کنند ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾ این می‌شود عبادالرحمان.
حالا فتحصّل که نه تنها حضور در انتخابات خدمت کردن به نظام و شهدا و امام است بلکه باعث می‌شود که دیگران هم به ما اقتدا کنند چرا ما دنباله‌رو باشیم مگر تقلید و دنباله‌رو بودن و مأموم بودن فضیلت است آنچه فضیلت است پیشرو بودن است فرمود شما رائد باشید قائد باشید امام باشید ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾ این چه کتابی است! ﴿وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ زخرف, آیهٴ 19.
[2] . سورهٴ عبس, آیات 15 و 16.
[3] . سورهٴ انفطار, آیات 10 و 11.
[4] . تفسیر کنزالدقائق, ج9, ص431 ـ 442.
[5] . سورهٴ رعد, آیهٴ 11.
[6] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[7] . تفسیر کنزالدقائق, ج9, ص433.
[8] . سورهٴ رعد, آیهٴ 11.
[9] . الکشاف, ج3, ص294.
[10] . تفسیر کنزالدقائق, ج9, ص433.
[11] . سورهٴ نساء, آیهٴ 140.
[12] . سورهٴ مؤمنون, آیهٴ 3.
[13] . سورهٴ تحریم, آیهٴ 6.
[14] . سورهٴ سبأ, آیهٴ 13.
[15] . التفسیر الکبیر, ج24, ص487.
[16] . سورهٴ مدثر, آیهٴ 5.
[17] . الکافی, ج6, ص541.
[18] . مصباح المتهجّد, ص850.
[19] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 133.
[20] . کفایة الاصول, ص474.
[21] . زبدة الاصول, ص165.
[22] . سورهٴ حدید, آیهٴ 21.
[23] . مصباح المتهجّد, ص751.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 30:36

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی