- 788
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 68 تا 73 سوره قصص
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 68 تا 73 سوره قصص"
- انحصار خالقیت و ربوبیت برای خدای سبحان؛
- آزادی تکوینی انسان و لزوم تبعیت از شریعت الهی
- خلقت انسان در رنج و راه رهایی از آن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ (68) وَرَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ (69) وَهُوَ اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (70) قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِضِیَاءٍ أَفَلاَ تَسْمَعُونَ (71) قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهَارَ سَرْمَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ (72) وَمِن رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (73)﴾
اشارهای به مباحث گذشته
چون عناصر محوری مطالب سوَر مکّی اصول دین است و در بین اصول دین, توحید از دیگر اصول اهمّ است معارف توحیدی را یکی پس از دیگری بیان فرمودند بعد از مشرکین سؤال کردند فرمودند این کارهای نظام هستی از معبودهای شما به هیچ وجه برنمیآید بعد در صحنه قیامت هم شما را احضار میکنند آنها را هم حاضر میکنند آنها خودشان را تبرئه میکنند (یک) از شما تبرّی میجویند (دو) شما نه حرفی برای گفتن دارید نه کاری از آنها ساخته است که مشکل شما را حل کند.
مراد از واژه ﴿کُلِّ﴾ در آیه 57 سورهٴ «قصص»
برخی از مطالبی که مربوط به مسائل گذشته بود این بود که درباره مکّه فرمود: ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾[1] در تبیین آن آیه هم گفته شد که منظور از این ﴿کُلِّ﴾ کثرت است نه عموم یک وقت است سخن از عموم است مثل ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾[2] که همه اشیا را شامل میشود یک وقت سخن از کثرت است نه عموم نظیر اینکه ملکه سبا دارای عرشی بود ﴿وَأُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ﴾,[3] ﴿ اُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ﴾ نه یعنی همه اشیای عالَم را این بانو داشت بلکه اشیای کثیرهای را در اختیار داشت که این ﴿کُلِّ﴾ برای کثرت است نه برای عموم. در آیهای که قبلاً گذشت ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْ﴾ آیه 57 همین سوره گفته شد برای کثرت است نه برای عموم اگر مکّه بوستان و گلستان و مرغزار و جنگل و اینها در آن نیست این منافی با کلمه ﴿کُلِّ﴾ نیست.
خلقت انسان در رنج و راه رهایی از آن
مطلب دیگر درباره انسان است که انسان در رنج خلق شده است ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ﴾[4] و خدای سبحان برای رهایی انسان از رنج راههای فراوانی را در اختیارش گذاشته او را قادر کرده احکام شریعت هم برای آن است که او هم راحتتر زندگی کند هم از آسایش و آرامش نسبی برخوردار باشد با راهنماییهایی که فرمود: ﴿وَآتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ﴾[5] و دستورهای اخلاقی که داد که انسان با صبر و قناعت زندگی کند راه یُسر و آسانی است.
انحصار خالقیت و ربوبیت برای خدای سبحان
بعد از بیاناتی که به مشرکین فرمود از بتهای شما کاری ساخته نیست فرمود چه در «کان» تامّه چه در «کان» ناقصه برای معبودهای شما هیچ سهمی نیست نه در آفرینش نه در پرورش هم او خالقِ کلّ شیء است مطابق آن آیه ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ هم او ربّ کلّ شیء است که میپروراند ناقص را به کمال میرساند او ربّ کلّ شیء است ربّ العالمین است از معبودهای شما کاری ساخته نیست ﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ﴾ که مشیئت او هم برابر حکمت است ﴿وَیَخْتَارُ﴾ چه چیزی بیافریند چه چیزی نیافریند به بعضیها فرزند پسر میدهد به بعضیها دختر میدهد به بعضیها هم پسر میدهد هم دختر میدهد ﴿وَیَجْعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیماً﴾[6] این برابر مشیئت حکیمانه خودش است کاری که در جهان هست چه کان تامّه چه کان ناقصه چه آفرینش چه پرورش برای خداست برای غیر خدا نه خلقت است که روشن است که اینها خالق نیستند نه حقّ انتخاب و اختیار برای اینکه نه اینها از گذشته باخبرند نه از آینده باخبرند نه در نظام تکوین آن احاطه علمی را دارند که در خلقت اظهارنظر کنند نه در نظام تشریع آن احاطه علمی را دارند که در احکام الهی اظهارنظر کنند در جریان میراث فرمود این سهامی که ما برای ورثه تقسیم کردیم شما دست به آن نزنید ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾[7] شما که از آینده خبر ندارید آینده دختر چه میشود آینده پسر چه میشود آینده نوهها چه میشود یکی را کم کنید یکی را اضافه کنید اینچنین نباشد این سهامی که خدا تعیین کرده همین سهام را به ورثهتان منتقل کنید ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾ شما که نمیدانید اینها چیست. پس از نظر انتخاب چه در تدبیر چه در آفرینش دیگران حقّ انتخاب ندارند برای اینکه آن علم را ندارند کسی که چیزی را نیافرید نمیتواند درباره او اظهارنظر کند.
آزادی تکوینی انسان و لزوم تبعیت از شریعت الهی
در نظام تکوین شما مختارید یا قبول یا نکول یا اقرار یا انکار بشر مختار است آزاد است همین آزادی, نشانه کمال اوست اگر او مجبور بود در یکی از این امور که کمال نبود. فرمود اینها از نظر پذیرش یا نفی آزادند و تکامل هم در این است که اینها با آزادی یک طرف را انتخاب کنند ولی از نظر ما در نظام شریعت مأمورند برایشان واجب است که این مطهّرات را رعایت کنند حرام است که به خبائث تن در دهند در نظام تشریع آزاد نیستند برای اینکه بعضی از چیزها صحیح است بعضی چیزها باطل است اینها نمیدانند بعضی چیزها واجب است بعضی چیزها حرام است اینها نمیدانند ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾[8] این ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ یکی از مراحل چهارگانه توحیدی است که در همین آیه هفتاد بیان شده که حالا خواهد آمد از این جهت که فرمود: ﴿وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ﴾[9] از اینکه فرمود: ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ از اینکه فرمود: ﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَی أَمْرِهِ﴾[10] از اینکه ﴿لَهُ﴾ خبر مقدم است و ﴿الْحُکْمُ﴾ مبتدای مؤخّر است و مفید حصر است در ﴿وَلَهُ الْحُکْمُ﴾ همه این آیات نشان میدهد که حکم منحصراً برای خداست اگر خدا و پیامبرش(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حکمی کردند دیگران حقّ انتخاب ندارند ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾[11] پس در اصل نظام تکوین میخواهند بپذیرند یا نپذیرند آزادند چه اینکه راه جهنم هم باز است راه بهشت هم باز است اما اگر نپذیرفتند ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾[12] در پی هست در نظام تشریع آزاد نیستند گرچه میتواند هم عسل و هم سمّ هر دو را بنوشد اما واجب است که آن عسل را انتخاب کند و از سمّ بپرهیزد قبلاً هم این کلمه ولنگاری معنا شد که این کلمه, کلمه بسیط نیست این کلمه, کلمه مرکب است انگار یعنی انگیزه و خیال و انگاره یعنی خیال کردن, وِل یعنی رها بودن, آدمی که خیال میکند رهاست یا خیالِ رهایی دارد به او میگویند آدم ولنگار, ولنگاری این کلمه که مرکب از دو کلمه است این راه علمی ندارد راه شرعی و عقلی و نقلی ندارد انسان رها نیست ﴿أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدی﴾[13] سُدیٰ یعنی رها, یاوه, این طور نیست که انسان یاوه خلق شده باشد پس در نظام تکوین او میخواهد بپذیرد یا نپذیرد قدرت انتخاب را خدا به او داده است ولی در نظام تشریع الاّ ولابد باید راه صحیح را طی کند.
سرّ عدم نفی خالقیت از غیر خدا در آیه 68
از اینکه فرمود: ﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ﴾ (یک), ﴿وَیَخْتَارُ﴾ یعنی «ربّک یختار ما یشاء» (دو) چون جریان خلقت روشن است که ﴿لَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ﴾[14] کسی نمیگوید که غیر خدا خالق است در مقام تدبیر, مدیریت و مانند آن ممکن است اظهارنظر کنند لذا درباره دومی نفی فرمود وگرنه درباره اوّلی چون بیّنالغی بود آن را دیگر نفی نفرمود, نفرمود «ما کان لهم الخلق» خب این چون بیّن بود اما فرمود: ﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ﴾ (یک) ﴿وَیَخْتَارُ﴾ یعنی «ربّک یختار ما یشاء» (این دو), ﴿مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾ (این سه) اینها حقّ انتخاب ندارند اما «ما کان لهم الخلق» دیگر نیازی به گفتن نداشت.
علت تعبیر به اسم ظاهر در عبارت ﴿سُبْحَانَ اللهِ﴾ در آیه 68
در همین زمینه با اینکه ضمیر ممکن بود «سبحانه» نفرمود, ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ﴾ فرمود تا اینکه تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیّت باشد اگر میفرمود «سبحانه و تعالی» مطلب تام بود چون سخن از ربّ بود ربّ خداست, ضمیر ﴿یَخْلُقُ﴾ خداست ضمیر ﴿یَخْتَارُ﴾ خداست خب کلمه «ربّ» ذکر شده چند بار هم ضمیر ذکر شده اگر میفرمود «سبحانه» کافی بود اما برای اهمیّت مطلب, اسم جلاله را تصریح کرده فرمود: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ﴾ شما که شرک میورزید خدا منزّه از آن است. از این ارباب شما نه خلقت ساخته است نه خِیَره و اختیار دست اینهاست که مدیریت داشته باشند برای شما هم نه کارآمدی تقریبی دارند نه کارآمدی شفاعی, شما از اینها شفاعت میخواستید میگفتید: ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾[15] از اینها برنمیآید از اینها تقریب میخواستید گفتید: ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی﴾[16] از اینها برنمیآید پس در نظام تکوین، خلقت و اختیار برای خداست در نظام محکمه و محاکمه الهی تقریب و شفاعتی که شما میپنداشتید برای اینها نیست لذا فرمود: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ﴾.
آگاهی خداوند از اهانتهای پنهان و آشکار علیه پیامبر اکرم
بعد فرمود شما اصلاً کینه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دل دارید این اهانتهایی که به وجود مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میشود همان اهانتهای صنادید قریش است چیز دیگری نیست فرمود: ﴿وَرَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ﴾ آنچه دلهای اینها مَکنون و مستور کرده است خدا میداند (یک) ﴿وَمَا یُعْلِنُونَ﴾ آنچه هم که علنی نسبت به وجود مبارک آن حضرت اهانت میکنند توهین میکنند تحقیر میکنند خدا میداند (این دو) الیوم هم همین طور است آنچه «تُکنّ» صدور بیگانهها خدا میداند آنچه هم که «یُعلنون» در روزنامهها و کاریکاتورها و بدگوییهایشان را هم خدا میداند فرمود: ﴿وَرَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ﴾.
وحدانیّت خداوند در الوهیّت و محمود بودن
آن وقت جمعبندی این بخش از مطالب به این است ﴿وَهُوَ اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ﴾ این توحید در الوهیّت, در همان اوایل دعای نورانی «عرفه» وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه سجادیه آنجا دارد «اله کلّ مألوه»[17] مثل «ربّ کل مربوب»[18] تنها اله عالَم خداست و همه مألوه او هستند تنها ربّ عالم خداست و همه مربوب او هستند او «ربّ کل مربوب» است «اله کلّ مألوه» است و مانند آن, این توحید در الوهیّت (یک) ﴿لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَالْآخِرَةِ﴾ این توحید در محمود بودن، حمد برای خداست چرا؟ چون حمد در برابر نعمت است نعمت را غیر از خدا کسی نمیدهد ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ نعمت دنیا نعمت آخرت همه از ناحیه اوست اگر ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ است اگر «اللهم ما بنا من نعمة فمنک»[19] است پس ﴿لَهُ الْحَمْدُ﴾ چه در اُولیٰ چه در آخرت, در اُولیٰ که نعمتهای دنیایی است ﴿لَهُ الْحَمْدُ﴾ در آخرت وقتی بهشتیها وارد بهشت شدند میگویند: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ﴾,[20] ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ﴾,[21] ﴿وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[22] چون ﴿وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ است, ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ﴾ است, ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ﴾ است, پس ﴿لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَالْآخِرَةِ﴾ این هم توحید در حمد.
حاکمیت مطلق خدای سبحان
سوم: ﴿وَلَهُ الْحُکْمُ﴾ که این تقدیم خبر هم مفید حصر است حکم برای اوست ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ (یک) ﴿وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ﴾ (دو) ﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَی أَمْرِهِ﴾ (سه) حکم برای اوست یعنی در نظام هستی که کسی نمیتواند عالَم را اداره کند و داور بین اشیا باشد مگر خدا, در نظام تشریع هم اوست که حاکم عدل است اوست که در برابر حکم او نمیشود کسی اظهارنظر بکند چون علیمِ به کلّ مصالح است علیم به کلّ مطالب گذشته و حال و آینده است.
بسته بودن راه عمل در قیامت و برزخ
پرسش: جناب استاد! کفار و اهل جهنم نمیتوانند در دوزخ حمد و تسبیح بکنند؟
پاسخ: نه, چون «انّ الیوم عملٌ و لا حساب و غداً حسابٌ و لا عمل»[23] همین که انسان مُرد, تکامل عملی قطع است! اگر کسی بتواند کاری انجام بدهد که به وسیله آن کار به ثوابی برسد یا از عِقاب بِرَهد این میشود عمل صالح و عمل اختیاری اگر عمل اختیاری ممکن باشد شریعت میخواهد انسان در خواب چطور است وقتی که بیدار شد میگوید ای کاش من آن صحنه را که دیدم فلان مطلب را سؤال میکردم در خواب انسان کار میکند ولی کارش محصول و نتیجه مَلکات زمان بیداریاش است کار اختیاری از انسان در خواب ساخته نیست این گوشهای از نمودار قیامت است سه قسم بحث در معاد هست یکی تکامل علمی است که فراوان انسان به کمالهای علمی میرسد برای اینکه ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾[24] میشود, ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾[25] میشود خیلی از مطالب برای کفار بعد از مرگ کشف میشود برای دیگران هم کشف میشود این تکامل علمی است که مرز و حد ندارد. دوم تکامل فیض الهی است ﴿ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ﴾[26] ممکن است ذات اقدس الهی به کسی فیضی برساند فضلی برساند گناهان او را ببخشد یا تخفیف بدهد اگر دوزخی است اهل اعراف بکند اگر اعرافی است او را اهل بهشت بکند این هم ممکن است نتایج کارهایی که مؤمنان یا فرزندان او در دنیا برای او انجام میدهند مطابق ﴿وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ﴾[27] به او میرسد اینها هم هست. سه: خودش بخواهد کاری انجام بدهد که یک قدم پیش برود این محال است آنجا دیگر جا برای عمل صالح نیست اگر عمل صالح ممکن باشد حتماً شریعت میخواهد باید برابر قانونی باشد آن وقت آن دیگر میشود دنیا دیگر آخرت نیست.
پرسش:...
پاسخ: بله, اما عمل صالح حساب نمیشود آن تسبیحاتی که میکنند نتیجه اعمال دنیاییشان است این طور نیست که حالا یک «الحمد لله» گفتند ﴿وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ یک حسنه برایشان بنویسند این اذکارشان نتیجه ملکاتی است که در دنیا تحصیل کردند برخیها زبانشان بند میآید قدرت حرف ندارند.
پرسش: درباره قرآن که میگویند «اقرأ و أرق»[28] چطور است؟
پاسخ: یعنی این آیات را بخوان به همان اندازه که در دنیا بالا رفتی به همان اندازه بالا میروی اگر کسی در دنیا درجهاش ده بود یکی پس از دیگری این آیات را میخواند به درجه ده میرسد آنجا متوقّف میشود نه اینکه «إقرأ» آنجا مثل «إقرأ» اینجا یک ثواب داشته باشد اگر عمل صالح در آنجا ممکن باشد قانون میخواهد یک دین میخواهد یک شریعت میخواهد آن وقت این میشود دنیا دیگر آخرت نیست.
پرسش:...
پاسخ: «إذا مات ابن آدم انقطع عمله» آن وقت این «الاّ عن ثلاث» به استثنای منقطع شبیه است برای اینکه اثر عمل اوست «ولدٌ صالح یدعو له» یا «صدقة جاریة» وقفی, کتابی و مانند آن[29] این نتیجه اعمال اوست.
پرسش:...
پاسخ: فرق نمیکند در برزخ هم همین طور است برزخ یک قیامت صغرایی است انسان همین که مُرد آن دو راه ممکن است یعنی کشف علمی برایش ممکن است فضل الهی ممکن است که گناهان او بخشوده بشود درجاتی به او افزوده بشود اینها ممکن است سومی ممکن نیست که کاری انجام بدهد نظیر دنیا که با این کار ثواب ببرد اینچنین نیست نتیجه اعمالی که مؤمنین طلب مغفرت میکنند از آن جهت که او جزء جامعه اسلامی بود اگر کسی گفت «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات»[30] فضلی نصیب این میشود اینها در بخش اول و دوم هست اما انسان بعد از مرگ کاری بکند که با آن کار به ثواب برسد خب اگر این طور باشد خیلیها توبه میکنند نجات پیدا میکنند در حال احتضار راه بسته میشود چه رسد به برزخ.
نظم حکیمانه شب و روز, نشانه تدبیر الهی
در این بحثها یکی پس از دیگری ادلّه مشرکین بازگو شد و ابطال شد و بهانههای آنها ذکر شد و ابطال شد و بعد جمعبندی کردند. حالا وارد مقطع دیگری از مسائل توحید میشوند میفرمایند شما در دنیا که زندگی میکنید شبی دارید روزی دارید اینها را چه کسی تنظیم کرده فصول چهارگانه را خدا تنظیم کرده برای تأمین اقتصادتان ارزاقتان که ﴿قَدَّرَ فِیهَا اقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾[31] یعنی این فصول چهارگانه اگر همهاش زمستان یا پاییز یا تابستان یا بهار بود که اقتصادتان سامان نمیپذیرفت فرمود فصول چهارگانه است تا نیازهای شما در مناطق گوناگون تأمین بشود; این ﴿قَدَّرَ فِیهَا اقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾. روز را برای کار کردن شب را برای آرامش, برای اینکه آرام باشید فضا تاریک شده برای اینکه کار کنید فضا روشن شده حالا اگر این محرّکی که شمس و قمر را میگرداند و اداره میکند طرزی اینها را دستور بدهد که برخی از حرکت بایستند این شب مستمر بشود چه کسی میتواند برای شما روز بیاورد, روز مستمر بشود چه کسی میتواند برای شما شب بیاورد؟! پس شب و روز که هر دو هماهنگ هم برای تأمین نیازهای شماست این نشانه تدبیر آن مدبّر حکیم است. ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِضِیَاءٍ﴾ مگر نمیبینید این ﴿أَفَلاَ تَسْمَعُونَ﴾, ﴿أَفَلاَ تُبْصِرُونَ﴾ اینها چیزهای بدیهیات است آن ﴿أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾[32] و امثال ذلک نیازی به اندیشههای علمیتری دارد آنجا ﴿أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾, ﴿أَفَلاَ تَتَذَکَّرُونَ﴾,[33] ﴿أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ﴾[34] و مانند آن است فرمود این چیز روشنی است از این بتها که کاری ساخته نیست اگر زمان همهاش شب بود یا همهاش روز بود که زندگی مختل بود این نظم حکیمانه را خدا دارد اداره میکند ﴿مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِضِیَاءٍ أَفَلاَ تَسْمَعُونَ ٭ قُلْ أَرَأَیْتُمْ﴾ تک تک اینها احتجاج است ﴿إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهَارَ سَرْمَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ﴾.
ضرورت شکرگزاری, جهت برخورداری از نعمت شب و روز
یک کار این است که ﴿وَمِن رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ﴾ (یک) یعنی شب منظم است ﴿وَالنَّهَارَ﴾ (دو) این هم منظم است ﴿لِتَسْکُنُوا فِیهِ﴾ بر اساس لف و نشر مرتّب یعنی در آن لیل ﴿وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ﴾ بر اساس لف و نشر مرتب یعنی در نهار، آن اصل جامع این است که برای آرامش شب باید شاکر باشید برای کسب و کوشش روز هم باید شاکر باشید (این سه) این ﴿وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ جامع بین لیل و نهار است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ قصص, آیهٴ 57.
[2] . سورهٴ رعد, آیهٴ 16; سورهٴ زمر, آیهٴ 62.
[3] . سورهٴ نمل, آیهٴ 23.
[4] . سورهٴ بلد, آیهٴ 4.
[5] . سورهٴ ابراهیم، آیهٴ34.
[6] . سورهٴ شوری, آیهٴ 50.
[7] . سورهٴ نساء, آیهٴ 11.
[8] . سورهٴ انعام, آیهٴ 57; سورهٴ یوسف, آیات 40 و 67.
[9] . سورهٴ رعد, آیهٴ 41.
[10] . سورهٴ یوسف, آیهٴ 21.
[11] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 36.
[12] . سورهٴ حاقه, آیات 30 و 31.
[13] . سورهٴ قیامت, آیهٴ 36.
[14] . سورهٴ لقمان, آیهٴ 25; سورهٴ زمر, آیهٴ 38.
[15] . سورهٴ یونس, آیهٴ 18.
[16] . سورهٴ زمر, آیهٴ 3.
[17] . الصحیفة السجادیة, دعای 45.
[18] . اعلام الدین, ص73; المصباح (کفعمی), ص744.
[19] . مصباح المتهجّد, ص63, 75, 102, 111 و 217.
[20] . سورهٴ فاطر, آیهٴ 34.
[21] . سورهٴ زمر, آیهٴ 74.
[22] . سورهٴ یونس, آیهٴ 10.
[23] . نهجالبلاغه, خطبه 42.
[24] . سورهٴ ق, آیهٴ 22.
[25] . سورهٴ سجده, آیهٴ 12.
[26] . سورهٴ مائده, آیهٴ 54; سورهٴ حدید, آیهٴ 21; سورهٴ جمعه, آیهٴ 4.
[27] . سورهٴ یس, آیهٴ 12.
[28] . الکافی, ج2, ص606.
[29] . جامعالأخبار, ص105.
[30] . الکافی, ج2, ص530 و ج4, ص23.
[31] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 10.
[32] . سورهٴ بقره, آیهٴ 44; سورهٴ قصص, آیهٴ 60.
[33] . سورهٴ انعام, آیهٴ 80; سورهٴ سجده, آیهٴ 4.
[34] . سورهٴ انعام, آیهٴ 50.
- انحصار خالقیت و ربوبیت برای خدای سبحان؛
- آزادی تکوینی انسان و لزوم تبعیت از شریعت الهی
- خلقت انسان در رنج و راه رهایی از آن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ (68) وَرَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ (69) وَهُوَ اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (70) قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِضِیَاءٍ أَفَلاَ تَسْمَعُونَ (71) قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهَارَ سَرْمَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ (72) وَمِن رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (73)﴾
اشارهای به مباحث گذشته
چون عناصر محوری مطالب سوَر مکّی اصول دین است و در بین اصول دین, توحید از دیگر اصول اهمّ است معارف توحیدی را یکی پس از دیگری بیان فرمودند بعد از مشرکین سؤال کردند فرمودند این کارهای نظام هستی از معبودهای شما به هیچ وجه برنمیآید بعد در صحنه قیامت هم شما را احضار میکنند آنها را هم حاضر میکنند آنها خودشان را تبرئه میکنند (یک) از شما تبرّی میجویند (دو) شما نه حرفی برای گفتن دارید نه کاری از آنها ساخته است که مشکل شما را حل کند.
مراد از واژه ﴿کُلِّ﴾ در آیه 57 سورهٴ «قصص»
برخی از مطالبی که مربوط به مسائل گذشته بود این بود که درباره مکّه فرمود: ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾[1] در تبیین آن آیه هم گفته شد که منظور از این ﴿کُلِّ﴾ کثرت است نه عموم یک وقت است سخن از عموم است مثل ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾[2] که همه اشیا را شامل میشود یک وقت سخن از کثرت است نه عموم نظیر اینکه ملکه سبا دارای عرشی بود ﴿وَأُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ﴾,[3] ﴿ اُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ﴾ نه یعنی همه اشیای عالَم را این بانو داشت بلکه اشیای کثیرهای را در اختیار داشت که این ﴿کُلِّ﴾ برای کثرت است نه برای عموم. در آیهای که قبلاً گذشت ﴿یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْ﴾ آیه 57 همین سوره گفته شد برای کثرت است نه برای عموم اگر مکّه بوستان و گلستان و مرغزار و جنگل و اینها در آن نیست این منافی با کلمه ﴿کُلِّ﴾ نیست.
خلقت انسان در رنج و راه رهایی از آن
مطلب دیگر درباره انسان است که انسان در رنج خلق شده است ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ﴾[4] و خدای سبحان برای رهایی انسان از رنج راههای فراوانی را در اختیارش گذاشته او را قادر کرده احکام شریعت هم برای آن است که او هم راحتتر زندگی کند هم از آسایش و آرامش نسبی برخوردار باشد با راهنماییهایی که فرمود: ﴿وَآتَاکُم مِن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ﴾[5] و دستورهای اخلاقی که داد که انسان با صبر و قناعت زندگی کند راه یُسر و آسانی است.
انحصار خالقیت و ربوبیت برای خدای سبحان
بعد از بیاناتی که به مشرکین فرمود از بتهای شما کاری ساخته نیست فرمود چه در «کان» تامّه چه در «کان» ناقصه برای معبودهای شما هیچ سهمی نیست نه در آفرینش نه در پرورش هم او خالقِ کلّ شیء است مطابق آن آیه ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ هم او ربّ کلّ شیء است که میپروراند ناقص را به کمال میرساند او ربّ کلّ شیء است ربّ العالمین است از معبودهای شما کاری ساخته نیست ﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ﴾ که مشیئت او هم برابر حکمت است ﴿وَیَخْتَارُ﴾ چه چیزی بیافریند چه چیزی نیافریند به بعضیها فرزند پسر میدهد به بعضیها دختر میدهد به بعضیها هم پسر میدهد هم دختر میدهد ﴿وَیَجْعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیماً﴾[6] این برابر مشیئت حکیمانه خودش است کاری که در جهان هست چه کان تامّه چه کان ناقصه چه آفرینش چه پرورش برای خداست برای غیر خدا نه خلقت است که روشن است که اینها خالق نیستند نه حقّ انتخاب و اختیار برای اینکه نه اینها از گذشته باخبرند نه از آینده باخبرند نه در نظام تکوین آن احاطه علمی را دارند که در خلقت اظهارنظر کنند نه در نظام تشریع آن احاطه علمی را دارند که در احکام الهی اظهارنظر کنند در جریان میراث فرمود این سهامی که ما برای ورثه تقسیم کردیم شما دست به آن نزنید ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾[7] شما که از آینده خبر ندارید آینده دختر چه میشود آینده پسر چه میشود آینده نوهها چه میشود یکی را کم کنید یکی را اضافه کنید اینچنین نباشد این سهامی که خدا تعیین کرده همین سهام را به ورثهتان منتقل کنید ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾ شما که نمیدانید اینها چیست. پس از نظر انتخاب چه در تدبیر چه در آفرینش دیگران حقّ انتخاب ندارند برای اینکه آن علم را ندارند کسی که چیزی را نیافرید نمیتواند درباره او اظهارنظر کند.
آزادی تکوینی انسان و لزوم تبعیت از شریعت الهی
در نظام تکوین شما مختارید یا قبول یا نکول یا اقرار یا انکار بشر مختار است آزاد است همین آزادی, نشانه کمال اوست اگر او مجبور بود در یکی از این امور که کمال نبود. فرمود اینها از نظر پذیرش یا نفی آزادند و تکامل هم در این است که اینها با آزادی یک طرف را انتخاب کنند ولی از نظر ما در نظام شریعت مأمورند برایشان واجب است که این مطهّرات را رعایت کنند حرام است که به خبائث تن در دهند در نظام تشریع آزاد نیستند برای اینکه بعضی از چیزها صحیح است بعضی چیزها باطل است اینها نمیدانند بعضی چیزها واجب است بعضی چیزها حرام است اینها نمیدانند ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾[8] این ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ یکی از مراحل چهارگانه توحیدی است که در همین آیه هفتاد بیان شده که حالا خواهد آمد از این جهت که فرمود: ﴿وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ﴾[9] از اینکه فرمود: ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ از اینکه فرمود: ﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَی أَمْرِهِ﴾[10] از اینکه ﴿لَهُ﴾ خبر مقدم است و ﴿الْحُکْمُ﴾ مبتدای مؤخّر است و مفید حصر است در ﴿وَلَهُ الْحُکْمُ﴾ همه این آیات نشان میدهد که حکم منحصراً برای خداست اگر خدا و پیامبرش(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حکمی کردند دیگران حقّ انتخاب ندارند ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾[11] پس در اصل نظام تکوین میخواهند بپذیرند یا نپذیرند آزادند چه اینکه راه جهنم هم باز است راه بهشت هم باز است اما اگر نپذیرفتند ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾[12] در پی هست در نظام تشریع آزاد نیستند گرچه میتواند هم عسل و هم سمّ هر دو را بنوشد اما واجب است که آن عسل را انتخاب کند و از سمّ بپرهیزد قبلاً هم این کلمه ولنگاری معنا شد که این کلمه, کلمه بسیط نیست این کلمه, کلمه مرکب است انگار یعنی انگیزه و خیال و انگاره یعنی خیال کردن, وِل یعنی رها بودن, آدمی که خیال میکند رهاست یا خیالِ رهایی دارد به او میگویند آدم ولنگار, ولنگاری این کلمه که مرکب از دو کلمه است این راه علمی ندارد راه شرعی و عقلی و نقلی ندارد انسان رها نیست ﴿أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدی﴾[13] سُدیٰ یعنی رها, یاوه, این طور نیست که انسان یاوه خلق شده باشد پس در نظام تکوین او میخواهد بپذیرد یا نپذیرد قدرت انتخاب را خدا به او داده است ولی در نظام تشریع الاّ ولابد باید راه صحیح را طی کند.
سرّ عدم نفی خالقیت از غیر خدا در آیه 68
از اینکه فرمود: ﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ﴾ (یک), ﴿وَیَخْتَارُ﴾ یعنی «ربّک یختار ما یشاء» (دو) چون جریان خلقت روشن است که ﴿لَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ﴾[14] کسی نمیگوید که غیر خدا خالق است در مقام تدبیر, مدیریت و مانند آن ممکن است اظهارنظر کنند لذا درباره دومی نفی فرمود وگرنه درباره اوّلی چون بیّنالغی بود آن را دیگر نفی نفرمود, نفرمود «ما کان لهم الخلق» خب این چون بیّن بود اما فرمود: ﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ﴾ (یک) ﴿وَیَخْتَارُ﴾ یعنی «ربّک یختار ما یشاء» (این دو), ﴿مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾ (این سه) اینها حقّ انتخاب ندارند اما «ما کان لهم الخلق» دیگر نیازی به گفتن نداشت.
علت تعبیر به اسم ظاهر در عبارت ﴿سُبْحَانَ اللهِ﴾ در آیه 68
در همین زمینه با اینکه ضمیر ممکن بود «سبحانه» نفرمود, ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ﴾ فرمود تا اینکه تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیّت باشد اگر میفرمود «سبحانه و تعالی» مطلب تام بود چون سخن از ربّ بود ربّ خداست, ضمیر ﴿یَخْلُقُ﴾ خداست ضمیر ﴿یَخْتَارُ﴾ خداست خب کلمه «ربّ» ذکر شده چند بار هم ضمیر ذکر شده اگر میفرمود «سبحانه» کافی بود اما برای اهمیّت مطلب, اسم جلاله را تصریح کرده فرمود: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ﴾ شما که شرک میورزید خدا منزّه از آن است. از این ارباب شما نه خلقت ساخته است نه خِیَره و اختیار دست اینهاست که مدیریت داشته باشند برای شما هم نه کارآمدی تقریبی دارند نه کارآمدی شفاعی, شما از اینها شفاعت میخواستید میگفتید: ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾[15] از اینها برنمیآید از اینها تقریب میخواستید گفتید: ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی﴾[16] از اینها برنمیآید پس در نظام تکوین، خلقت و اختیار برای خداست در نظام محکمه و محاکمه الهی تقریب و شفاعتی که شما میپنداشتید برای اینها نیست لذا فرمود: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ﴾.
آگاهی خداوند از اهانتهای پنهان و آشکار علیه پیامبر اکرم
بعد فرمود شما اصلاً کینه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دل دارید این اهانتهایی که به وجود مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میشود همان اهانتهای صنادید قریش است چیز دیگری نیست فرمود: ﴿وَرَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ﴾ آنچه دلهای اینها مَکنون و مستور کرده است خدا میداند (یک) ﴿وَمَا یُعْلِنُونَ﴾ آنچه هم که علنی نسبت به وجود مبارک آن حضرت اهانت میکنند توهین میکنند تحقیر میکنند خدا میداند (این دو) الیوم هم همین طور است آنچه «تُکنّ» صدور بیگانهها خدا میداند آنچه هم که «یُعلنون» در روزنامهها و کاریکاتورها و بدگوییهایشان را هم خدا میداند فرمود: ﴿وَرَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ﴾.
وحدانیّت خداوند در الوهیّت و محمود بودن
آن وقت جمعبندی این بخش از مطالب به این است ﴿وَهُوَ اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ﴾ این توحید در الوهیّت, در همان اوایل دعای نورانی «عرفه» وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه سجادیه آنجا دارد «اله کلّ مألوه»[17] مثل «ربّ کل مربوب»[18] تنها اله عالَم خداست و همه مألوه او هستند تنها ربّ عالم خداست و همه مربوب او هستند او «ربّ کل مربوب» است «اله کلّ مألوه» است و مانند آن, این توحید در الوهیّت (یک) ﴿لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَالْآخِرَةِ﴾ این توحید در محمود بودن، حمد برای خداست چرا؟ چون حمد در برابر نعمت است نعمت را غیر از خدا کسی نمیدهد ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ نعمت دنیا نعمت آخرت همه از ناحیه اوست اگر ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ است اگر «اللهم ما بنا من نعمة فمنک»[19] است پس ﴿لَهُ الْحَمْدُ﴾ چه در اُولیٰ چه در آخرت, در اُولیٰ که نعمتهای دنیایی است ﴿لَهُ الْحَمْدُ﴾ در آخرت وقتی بهشتیها وارد بهشت شدند میگویند: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ﴾,[20] ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ﴾,[21] ﴿وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[22] چون ﴿وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ است, ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ﴾ است, ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ﴾ است, پس ﴿لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَالْآخِرَةِ﴾ این هم توحید در حمد.
حاکمیت مطلق خدای سبحان
سوم: ﴿وَلَهُ الْحُکْمُ﴾ که این تقدیم خبر هم مفید حصر است حکم برای اوست ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ (یک) ﴿وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ﴾ (دو) ﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَی أَمْرِهِ﴾ (سه) حکم برای اوست یعنی در نظام هستی که کسی نمیتواند عالَم را اداره کند و داور بین اشیا باشد مگر خدا, در نظام تشریع هم اوست که حاکم عدل است اوست که در برابر حکم او نمیشود کسی اظهارنظر بکند چون علیمِ به کلّ مصالح است علیم به کلّ مطالب گذشته و حال و آینده است.
بسته بودن راه عمل در قیامت و برزخ
پرسش: جناب استاد! کفار و اهل جهنم نمیتوانند در دوزخ حمد و تسبیح بکنند؟
پاسخ: نه, چون «انّ الیوم عملٌ و لا حساب و غداً حسابٌ و لا عمل»[23] همین که انسان مُرد, تکامل عملی قطع است! اگر کسی بتواند کاری انجام بدهد که به وسیله آن کار به ثوابی برسد یا از عِقاب بِرَهد این میشود عمل صالح و عمل اختیاری اگر عمل اختیاری ممکن باشد شریعت میخواهد انسان در خواب چطور است وقتی که بیدار شد میگوید ای کاش من آن صحنه را که دیدم فلان مطلب را سؤال میکردم در خواب انسان کار میکند ولی کارش محصول و نتیجه مَلکات زمان بیداریاش است کار اختیاری از انسان در خواب ساخته نیست این گوشهای از نمودار قیامت است سه قسم بحث در معاد هست یکی تکامل علمی است که فراوان انسان به کمالهای علمی میرسد برای اینکه ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾[24] میشود, ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾[25] میشود خیلی از مطالب برای کفار بعد از مرگ کشف میشود برای دیگران هم کشف میشود این تکامل علمی است که مرز و حد ندارد. دوم تکامل فیض الهی است ﴿ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ﴾[26] ممکن است ذات اقدس الهی به کسی فیضی برساند فضلی برساند گناهان او را ببخشد یا تخفیف بدهد اگر دوزخی است اهل اعراف بکند اگر اعرافی است او را اهل بهشت بکند این هم ممکن است نتایج کارهایی که مؤمنان یا فرزندان او در دنیا برای او انجام میدهند مطابق ﴿وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ﴾[27] به او میرسد اینها هم هست. سه: خودش بخواهد کاری انجام بدهد که یک قدم پیش برود این محال است آنجا دیگر جا برای عمل صالح نیست اگر عمل صالح ممکن باشد حتماً شریعت میخواهد باید برابر قانونی باشد آن وقت آن دیگر میشود دنیا دیگر آخرت نیست.
پرسش:...
پاسخ: بله, اما عمل صالح حساب نمیشود آن تسبیحاتی که میکنند نتیجه اعمال دنیاییشان است این طور نیست که حالا یک «الحمد لله» گفتند ﴿وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ یک حسنه برایشان بنویسند این اذکارشان نتیجه ملکاتی است که در دنیا تحصیل کردند برخیها زبانشان بند میآید قدرت حرف ندارند.
پرسش: درباره قرآن که میگویند «اقرأ و أرق»[28] چطور است؟
پاسخ: یعنی این آیات را بخوان به همان اندازه که در دنیا بالا رفتی به همان اندازه بالا میروی اگر کسی در دنیا درجهاش ده بود یکی پس از دیگری این آیات را میخواند به درجه ده میرسد آنجا متوقّف میشود نه اینکه «إقرأ» آنجا مثل «إقرأ» اینجا یک ثواب داشته باشد اگر عمل صالح در آنجا ممکن باشد قانون میخواهد یک دین میخواهد یک شریعت میخواهد آن وقت این میشود دنیا دیگر آخرت نیست.
پرسش:...
پاسخ: «إذا مات ابن آدم انقطع عمله» آن وقت این «الاّ عن ثلاث» به استثنای منقطع شبیه است برای اینکه اثر عمل اوست «ولدٌ صالح یدعو له» یا «صدقة جاریة» وقفی, کتابی و مانند آن[29] این نتیجه اعمال اوست.
پرسش:...
پاسخ: فرق نمیکند در برزخ هم همین طور است برزخ یک قیامت صغرایی است انسان همین که مُرد آن دو راه ممکن است یعنی کشف علمی برایش ممکن است فضل الهی ممکن است که گناهان او بخشوده بشود درجاتی به او افزوده بشود اینها ممکن است سومی ممکن نیست که کاری انجام بدهد نظیر دنیا که با این کار ثواب ببرد اینچنین نیست نتیجه اعمالی که مؤمنین طلب مغفرت میکنند از آن جهت که او جزء جامعه اسلامی بود اگر کسی گفت «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات»[30] فضلی نصیب این میشود اینها در بخش اول و دوم هست اما انسان بعد از مرگ کاری بکند که با آن کار به ثواب برسد خب اگر این طور باشد خیلیها توبه میکنند نجات پیدا میکنند در حال احتضار راه بسته میشود چه رسد به برزخ.
نظم حکیمانه شب و روز, نشانه تدبیر الهی
در این بحثها یکی پس از دیگری ادلّه مشرکین بازگو شد و ابطال شد و بهانههای آنها ذکر شد و ابطال شد و بعد جمعبندی کردند. حالا وارد مقطع دیگری از مسائل توحید میشوند میفرمایند شما در دنیا که زندگی میکنید شبی دارید روزی دارید اینها را چه کسی تنظیم کرده فصول چهارگانه را خدا تنظیم کرده برای تأمین اقتصادتان ارزاقتان که ﴿قَدَّرَ فِیهَا اقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾[31] یعنی این فصول چهارگانه اگر همهاش زمستان یا پاییز یا تابستان یا بهار بود که اقتصادتان سامان نمیپذیرفت فرمود فصول چهارگانه است تا نیازهای شما در مناطق گوناگون تأمین بشود; این ﴿قَدَّرَ فِیهَا اقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾. روز را برای کار کردن شب را برای آرامش, برای اینکه آرام باشید فضا تاریک شده برای اینکه کار کنید فضا روشن شده حالا اگر این محرّکی که شمس و قمر را میگرداند و اداره میکند طرزی اینها را دستور بدهد که برخی از حرکت بایستند این شب مستمر بشود چه کسی میتواند برای شما روز بیاورد, روز مستمر بشود چه کسی میتواند برای شما شب بیاورد؟! پس شب و روز که هر دو هماهنگ هم برای تأمین نیازهای شماست این نشانه تدبیر آن مدبّر حکیم است. ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِضِیَاءٍ﴾ مگر نمیبینید این ﴿أَفَلاَ تَسْمَعُونَ﴾, ﴿أَفَلاَ تُبْصِرُونَ﴾ اینها چیزهای بدیهیات است آن ﴿أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾[32] و امثال ذلک نیازی به اندیشههای علمیتری دارد آنجا ﴿أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾, ﴿أَفَلاَ تَتَذَکَّرُونَ﴾,[33] ﴿أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ﴾[34] و مانند آن است فرمود این چیز روشنی است از این بتها که کاری ساخته نیست اگر زمان همهاش شب بود یا همهاش روز بود که زندگی مختل بود این نظم حکیمانه را خدا دارد اداره میکند ﴿مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِضِیَاءٍ أَفَلاَ تَسْمَعُونَ ٭ قُلْ أَرَأَیْتُمْ﴾ تک تک اینها احتجاج است ﴿إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهَارَ سَرْمَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ﴾.
ضرورت شکرگزاری, جهت برخورداری از نعمت شب و روز
یک کار این است که ﴿وَمِن رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ﴾ (یک) یعنی شب منظم است ﴿وَالنَّهَارَ﴾ (دو) این هم منظم است ﴿لِتَسْکُنُوا فِیهِ﴾ بر اساس لف و نشر مرتّب یعنی در آن لیل ﴿وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ﴾ بر اساس لف و نشر مرتب یعنی در نهار، آن اصل جامع این است که برای آرامش شب باید شاکر باشید برای کسب و کوشش روز هم باید شاکر باشید (این سه) این ﴿وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ جامع بین لیل و نهار است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ قصص, آیهٴ 57.
[2] . سورهٴ رعد, آیهٴ 16; سورهٴ زمر, آیهٴ 62.
[3] . سورهٴ نمل, آیهٴ 23.
[4] . سورهٴ بلد, آیهٴ 4.
[5] . سورهٴ ابراهیم، آیهٴ34.
[6] . سورهٴ شوری, آیهٴ 50.
[7] . سورهٴ نساء, آیهٴ 11.
[8] . سورهٴ انعام, آیهٴ 57; سورهٴ یوسف, آیات 40 و 67.
[9] . سورهٴ رعد, آیهٴ 41.
[10] . سورهٴ یوسف, آیهٴ 21.
[11] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 36.
[12] . سورهٴ حاقه, آیات 30 و 31.
[13] . سورهٴ قیامت, آیهٴ 36.
[14] . سورهٴ لقمان, آیهٴ 25; سورهٴ زمر, آیهٴ 38.
[15] . سورهٴ یونس, آیهٴ 18.
[16] . سورهٴ زمر, آیهٴ 3.
[17] . الصحیفة السجادیة, دعای 45.
[18] . اعلام الدین, ص73; المصباح (کفعمی), ص744.
[19] . مصباح المتهجّد, ص63, 75, 102, 111 و 217.
[20] . سورهٴ فاطر, آیهٴ 34.
[21] . سورهٴ زمر, آیهٴ 74.
[22] . سورهٴ یونس, آیهٴ 10.
[23] . نهجالبلاغه, خطبه 42.
[24] . سورهٴ ق, آیهٴ 22.
[25] . سورهٴ سجده, آیهٴ 12.
[26] . سورهٴ مائده, آیهٴ 54; سورهٴ حدید, آیهٴ 21; سورهٴ جمعه, آیهٴ 4.
[27] . سورهٴ یس, آیهٴ 12.
[28] . الکافی, ج2, ص606.
[29] . جامعالأخبار, ص105.
[30] . الکافی, ج2, ص530 و ج4, ص23.
[31] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 10.
[32] . سورهٴ بقره, آیهٴ 44; سورهٴ قصص, آیهٴ 60.
[33] . سورهٴ انعام, آیهٴ 80; سورهٴ سجده, آیهٴ 4.
[34] . سورهٴ انعام, آیهٴ 50.
تاکنون نظری ثبت نشده است