display result search
منو
تفسیر آیات 31 و 32 سوره نور

تفسیر آیات 31 و 32 سوره نور

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 66 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 31 و 32 سوره نور"
- در احکام مشترک، زن و مرد به صورت جمع مذکر سالم ذکر می‌شود؛
- روح انسان نه مذکر است و نه مؤنث؛
- در موضوع حجاب و عفاف احکام زن و مرد جداگانه ذکر شده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلاَ یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (31) وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (32)﴾

احکام اسلام مشترک بین زن و مرد است مگر آن احکامی که مخصوص مرد یا مخصوص زن است غالباً در احکام مشترک فقط به صورت جمع مذکّر سالم ذکر می‌شود نظیر آنچه در طلیعه سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» آمد که ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ٭ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾ تا پایان که در آنجا زن و مرد هر دو مشمول آن آیات‌اند اختصاصی به مرد ندارد در محاوره وقتی می‌گویند مردم این‌چنین می‌گویند اعم از مردان و زنان است تعبیر عرفی عرب هم همین طور است یک وقت می‌گویند مردان در مقابل زنان است یک وقت می‌گویند مردم چنین می‌گویند مردم انقلاب کردند اینجا دیگر در قبال زن نیست. تعبیرات قرآن معمولاً شبیه همین فارسی است که دیگر زن را در برابر مرد ذکر نمی‌کند مگر در احکام مهم و احکام مختصّه زن که جدا مطرح می‌شود مثلاً جریان اقتصاد که در جاهلیّت برای زن یک استقلال اقتصادی قائل نبودند قرآن کریم بالصراحه برای زن یک استقلال اقتصادی قائل است جداگانه مردان را در برابر زنان قرار می‌دهد می‌فرماید: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾[1] که اینجا سخن از مردان و زنان‌اند نه سخن از مردم.
در بخشی از آیات برای اینکه روشن بشود خطوط کلی اسلامی مشترک بین زن و مرد است آنجا هم بالصراحه مسئله زنان را در برابر مردان ذکر می‌کند مثل آیه 35 سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» که فرمود: ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً﴾ که خطوط کلی اسلام را بیان فرمود که زن و مرد در احکام اسلامی مشترک‌اند و بازگشتش البته به نفی ذکورت و انوثت است نه اینکه حقیقت انسان دو صنف است یک صنفش مذکّر یک صنفش مؤنّث و اینها با هم برابرند بازگشتش به این است که روح انسان نه مذکر است نه مؤنث بدن انسان یا این‌چنین ساخته شده یا آن‌چنان و این احکام مشترک است اما در جریان حجاب و عفاف برای اهمیت مسئله, اینها را جدای از هم و در دو آیه مستقل ذکر فرمود; آیه سی همین سورهٴ «نور» این است ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ تا پایان, آیهٴ 31 این است ﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ تا پایان.
مطلب دیگر آن است که از مجموع این بحثها, فروع چهارگانه به دست می‌آید که مرد نسبت به مرد, زن نسبت به زن, مرد نسبت به زن, زن نسبت به مرد حفاظش حجابش عفافش [چگونه باشد] این فروع چهارگانه به خوبی از این آیات به دست می‌آید.
مطلب بعدی آن است که این حصرها حصرهای نسبی و اضافی است حصر مطلق و نفسی نیست اینکه فرمود: ﴿وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا﴾ این دوازده گروه را استثنا فرمود عمو و دایی را ذکر نکرد آسیبی نمی‌رساند چون درصدد حصر نفسی و مطلق نیست چه اینکه در بعضی از موارد کمتر از این مقدار دوازده‌گانه را ذکر کرد; آیه 55 سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» این است که ﴿لَا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَلاَ أَبْنَائِهِنَّ وَلاَ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلاَ نِسَائِهِنَّ﴾ آن بقیه را ذکر نکرد بنابراین دیگر آن نکته‌ای که حالا چون عمو و دایی اگر ببینند ممکن است برای پسرعمو و پسردایی ذکر بکنند آن یک نکته ذوقی است دلیل بر حصر نیست چون این حصرها, حصرهای اضافی است نه مطلق و نسبی است نه نفسی, به دلیل اینکه در آیات دیگر از این دوازده‌تا هم مقداری حذف شده و نقل نشده.
مطلب بعدی آن است که این اِبدا مستحضرید که دو بخش داشت یکی ﴿وَلاَ یُبْدِینَ﴾ بود که اِبدای نفسی است بدون «لام» استعمال شده دوم اِبدایی بود برای دیگران; ابدای اول معنایش آن است که باید بپوشاند ابدای دوم این است که می‌تواند نشان بدهد ابدای اول که فرمود: ﴿وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾ یعنی سَتْر واجب است مگر آن مقداری که به طور عرف و عادت ظاهر است نظیر وجه و کفّین به معنای نشان دادن نیست به معنای نپوشاندن است ولی اِبدای دوم که با «لام» به کار رفته فرمود: ﴿وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ﴾ این حق ندارد به دیگران نشان بدهد مگر به این دوازده گروه لذا با «لام» به کار رفته. خب تلازمی بین وجوب حفظ و حرمت نظر هست هر جا گفتند زن باید بپوشاند یعنی مرد نباید نگاه کند اینجا تلازم هست و اگر مرد می‌توانست نگاه کند خب زن چرا بپوشاند اگر گفتند زن حتماً باید مو را بپوشاند جِید و جَیْب; گردن و گریبان هر دو را بپوشاند یعنی نگاه مرد به مو گردن گریبان زن حرام است اما اگر گفتند فلان عضو پوشاندنش واجب نیست معنایش این نیست که مرد می‌تواند نگاه کند ما چنین تلازمی را از کجا استفاده کنیم به دلیل اینکه بر مرد پوشاندن گردن و گریبان و امثال اینها واجب نیست اما بر زن نگاه جایز نیست ممکن است پوشاندن واجب نباشد ولی نگاه هم جایز نباشد پس بین این امور چهارگانه فرق است هر جا گفتند سَتْر واجب است در مقابلش نظر می‌شود حرام این دو امر, هر جا گفتند ستر واجب نیست در مقابلش جواز نظر را ما نمی‌توانیم کشف بکنیم این امور چهارگانه. اما اینکه فرمود: ﴿أَوْ نِسَائِهِنَّ﴾ فخررازی نقل می‌کند که بعضی از خلفا بالصراحه دستور دادند که در حمامها زنهای مسیحی و یهودی با زنهای مسلمان یکجا شرکت نکنند حمامشان باید جدا باشد[2] برای اینکه این ﴿نِسَائِهِنَّ﴾ نشان می‌دهد که زن مسلمان فقط می‌تواند خود را به زن مسلمان نشان بدهد به زن غیر مسلمان نمی‌تواند نشان بدهد لذا در آن بخش از حکومت اسلامی بالصراحه حمامها تفکیک شده یعنی حمامهای زنهای مسلمان از حمامهای زنهای غیر مسلمان جدا شد اما در مردها این‌چنین نبود که حالا حمام مردانه مسلمان و غیر مسلمان جدا باشد ﴿أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ﴾ هم که ملاحظه فرمودید مخصوص کنیزان است نه اینکه عبد و غلام هم بتواند مولات خود و مالکه خود را نگاه کند.
کلمهٴ «طفل» گرچه مفرد است ولی چون به منزلهٴ جنس است تعبیر جمعی درباره او به کار رفته ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ﴾ نه «الذی». مسئله توبه دو قسم است یک وقت انسان توبه می‌کند و استغفار می‌کند و صرف‌نظر می‌کند این دیگر توبه کرد و تمام شد و رفت اما آن ندامت و پشیمانی باید مستمر باشد این ﴿تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعاً﴾ یعنی استمرار بدهید مسئله ندامت را که «کفی بالنّدم توبةً»[3] حالا اگر کسی گناهی کرد استغفار کرد و طلب بخشش کرد از ذات اقدس الهی و از آن کار صرف‌نظر کرد و پشیمان هم بود اما دیگر استغفار مرتّب واجب باشد این‌چنین نیست درخواست مغفرت همان بار اول کافی است لکن ندم و پشیمانی باید مستمر باشد این‌چنین نیست که نسبت به گناه بی‌تفاوت باشد یا دلش به آن گناه علاقه‌‌مند باشد این دیگر با توبه هماهنگ نیست بنابراین توبه یک فعل محدود دارد و یک وصف نامحدود, فعل محدودش همان درخواست مغفرت است ترک گناه است و مانند آن اما پشیمانی باید مستمر باشد. مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) در بحارالأنوار نقل می‌کند که اگر کسی بیست سال قبل گناهی کرده است الآن در یک مجلس وعظی نشسته است خدای سبحان آن گناه بیست سال قبل را به یاد این می‌آورد که این یک ندامت جدید داشته باشد درخواست مغفرت جدید داشته باشد تا فیض تازه‌ای نصیب او بشود[4] او توبه کرده است دیگر توبه بر او واجب نیست چون توبه حاصل شد و صرف‌نظر کرد و امثال ذلک لکن این استغفار جدید مزید لطف است این ندم جدید, مزید لطف است ﴿وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعاً﴾ این ﴿جَمِیعاً﴾ به همه این چهار گروه خطاب دارد که هر کدام لغزشی کرده‌اند یعنی مرد نسبت به مرد, زن نسبت به زن, مرد نسبت به زن, زن نسبت به مرد هر کدام از اینها لغزشی کردند توبه کنند ﴿أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ﴾ این ﴿أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ﴾ پایان این آیه نظیر ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ آغاز سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» است که این به زبان محاوره عادی است مثل اینکه می‌گویند مردم نه مردان گرچه تعبیر, تعبیر مذکر است ولی مؤمنات را هم شامل می‌شود یعنی در آیه سی خصوص مردان مطرح شدند در آیه 31 زنان مطرح شدند در پایان آیه 31 مردم مطرح شدند که اعم از مردان و زنان‌اند ﴿أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾.
در جریان استیذان مستحضرید فرمود تا به شما اذن ندادند وارد نشوید درباره منزل پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) ادب مجلس پیغمبر در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» آمده این است که سه دستور رسمی است برای شرفیابی که ـ ان‌شاءالله ـ در جای خودش مطرح می‌شود اما برای منزل افراد عادی قبلاً فرمود تا به شما اجازه ندادند وارد نشوید حالا که وارد شدید تمام اتاقها را بررسی نکنید که چطور ساخته شده چه کالایی در آن هست چطور هست این طور نباشد با غضّ بصر وارد بشوید با غمض عین وارد بشوید گرچه برای کوی و برزن هم هست گرچه برای همه رفتارهای مرد در برابر زن هست ولی به دنبال استیذان ورود در منزل دیگران اگر اجازه ورود دادند به عنوان مهمان یا غیر مهمان رفتیم دیگر حالا تمام اتاق را برانداز کنیم ببینیم که چه چیزی دارد چطور چیده این دیگر روا نیست اینکه فرمود: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا﴾[5] بعد از جریان استیذان نشان همین است این یک ادب اجتماعی است این ادب اجتماعی باعث آن عفاف عمومی است.
مطلب دیگر آنکه فخررازی نقل می‌کند درست است انسان در حال صلات فقط باید به آن وضع, اندام تناسلی را بپوشاند در غیر صلات هم چون در محضر ذات اقدس الهی است به عنوان ادبِ مع الله, «الله احق أن یستحییٰ منه»[6] انسان شایسته است که خود را بپوشاند باز نباشد این ادب مع الله است که در سورهٴ مبارکهٴ «علق» آمده که ﴿أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی﴾[7] این ادب مع الله اقتضا می‌کند که انسان در غیر موارد قضای حاجت بالأخره خود را بپوشاند. روایتی که آمده است که هر جا که [در قرآن درباره] حفظ [فرج] آمده حفظِ از زناست مگر این آیه که راجع به حفظ مِن النظر است[8] این هم یک حصر نسبی و اضافی است برای اینکه اختصاصی به نظر ندارد لمس را هم شامل می‌شود شنیدن صدای نامحرمانه نامحرم را هم شامل می‌شود گرچه صوت مرأه, عورت نیست اما آهنگ ناروای او که عورت است بنابراین این یک حصر نسبی است.
حالا راه‌حلی که قرآن کریم نشان می‌دهد چیست؟ یک وقت است می‌گوید آ‌ن کار را نکنید بسیار خب نفی, آسان است اما راه‌حلّی باید نشان داد فرمود راه‌حلّش این است که ازدواجتان را تأخیر نیندازید بیش از این هم غریزه نمی‌طلبد این حرام نیست این حکمت الهی است انسان مثل فرشته نیست که بماند این نسل باید محفوظ بماند اوّلین هدف ازدواج هم ﴿مَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِنْ خَیْرٍ﴾[9] است یا ﴿نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتوْا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِکُمْ﴾[10] همه جا سخن از فرزند صالح است این ﴿قَدِّمُوا لْأَنْفُسِکُمْ﴾ یعنی به فکر فرزند صالح باشید خب انسان که مثل فرشته نیست از مرگ مصون باشد ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾[11] برای حفظ نسل, نکاح را ذات اقدس الهی مقرّر کرده بیش از این هم نیاز نیست مثل غذا خوردن است, بالأخره انسان یک مقدار معیّنی به غذا نیازمند است بقیه اشتهای کاذب است و مرض‌آور است نکاح را گفت سنّت من است[12] نیمی از دین به وسیله ازدواج حاصل می‌شود «مَن تزوَّج فقد أحرز نصف دینه»[13] و نکاح سنّت من است و ذات اقدس الهی زن را برای سَکینت و آرامش مرد آفریده ﴿خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا﴾[14] اگر این گونه از موارد جزء مَنهیات است محرّمات اسلام است آن هم راه‌حل نشان داد فرمود: ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ﴾ ملاحظه می‌فرمایید که جامعه را مسئول قرار داده این ﴿أَنکِحُوا﴾ خطاب به امّت اسلامی است خطاب به جامعه است به جوان نمی‌گوید زن بگیر به دختر جوان نمی‌گوید شوهر انتخاب بکن آن آیات دیگر است و وظیفه دیگر و روایات دیگر اما این آیات که جامعه را دارد متمدّن می‌سازد که در خیابان و بیابان چطور رفتار کنند چطور نگاه کنند جامعه را مسئول قرار داده که امر ازدواج را تسهیل کنید اِنکاح کنید فرزندانتان را نکاح بدهید. یک وقت است به پدر و مادر خطاب می‌کند آن یک مسئولیّت محدودتری است یک وقت امّت اسلامی را مخاطب قرار می‌دهد که شما وسیله‌ای فراهم کنید که جوانها ازدواج کنند هم جهیزیه و مهریه را تعدیل کرد فرمود بهترین زن آن است که «أقلهنّ مَهراً»[15] باشد و اگر مهریه بالا اثر می‌کرد دستور می‌دادند جهیزیه هم بشرح ایضاً. در ذیل آیه سورهٴ «نحل» گذشت که فرمود اگر کسی باایمان بود ﴿فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً﴾[16] حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود: «هی القناعة»[17] حیات طیّبه را خود انسان عقل‌مدار می‌سازد فرمود قناعت است. ما اگر بدانیم طرزی زندگی کردن که باری روی دوش جامعه و خود ما نباشد این حیات, حیات طیّبه است راحتیم منتها درک ما باید مقداری بالا بیاید اینها اول حیات طیّبه را معنا کردند بعد گفتند جهیزیه فراوان کمال نیست مهریه فراوان کمال نیست آن وقت جامعه را هم وادار کردند که جوانها اعم از دختر و پسر را انکاح کنند ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی﴾ أیامیٰ جمع أیِّم است, أیِّم اعم از دختر و پسر است یعنی آن کسی که عیال ندارد چه پسر باشد می‌گویند اَیّم چه دختر باشد می‌گویند ایّم, برخیها اَیّمه به کار بردند ولی «اَیامیٰ» جمع أیّم است یعنی «مَن لا زوج له» نه «من لا زوجة له» زوجه خیلی فصیح نیست هم مرد زوج است هم زن زوج است زن زوجه نیست لذا در قرآن کریم هیچ جا زوجه به کار نرفته زوجات به کار نرفته همه‌اش ازواج به کار رفته خب.
﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ﴾ برخیها این توفیق را داشتند که مقداری وقف می‌کردند برای مَهریه مقداری وقف می‌کردند برای جهیزیه و مانند آن بالأخره انسان دو وصیّت دارد یک وصیّت عهدی دارد که بعد از مرگ من چه کسی غسل بدهد چه کسی تهنیط کند چه کسی تکفین کند چه کسی نماز بخواند کجا دفن کنید اینها را می‌گویند وصیتهای عهدی این گونه از وصیتهای عهدی نیازمند به وصیّ است چون مربوط به بعدالموت است. قِسم دوم وصیّت تملیکی است که با ثلث من چه بکنید در وصیّت تملیکی که در مقابل وصیّت عهدی است وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «کُن وصیّ نفسک»[18] خودت وصیّ خودت باش همین ثلث را که بعد از مرگ بخواهند عمل بکنند که آیا بکنند یا نکنند در زمان حیات خودت عمل بکن حالا یا با وقف یا غیر وقف. جامعه بداند سعادت آنها در این است که به جوانها همسر بدهند ما نباید فقط به جوانها بگوییم چرا ازدواج نمی‌کنی به دختر بگوییم چرا همسر قبول نمی‌کنی ما هم نزد خدا مسئولیم که اینها را همسر بدهیم فرمود: ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ﴾ نه اینکه اینها نکاح بکنند, البته اینها هم باید آمادگی‌شان را اعلام بکنند پدر و مادر هم باید زحمت بکشند ولی جامعه مسئول است حکومت اسلامی مسئول است ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ﴾ اینجا صالحین به معنای انسان وارسته و باتقوا نیست کسی قدرت اداره زندگی دارد صلاحیّت همسرگیری دارد کسی که همسر ندارد ولی قدرت اداره ندارد یا بیمار است یا ضعف فکری دارد آنها خیلی تحت امر نیستند اما آنهایی که تحت امرند یعنی کسی که شایسته است خانواده را اداره کند, همسر را اداره کند, این باشد. ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی﴾ مطلق است ﴿وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ﴾ آ‌ن روزی که متأسفانه بساط برده‌داری بود فرمود آنها هم نگذارید بی‌همسر باشند چه رسد به فرزندانتان, این اَیامیٰ غیر از عَبید و اِماست آنها که عبید و اِما هستند قدرت اداره دارند فرمود آنها هم نگذارید بی‌همسر باشند چون در جریان حفظ نظر که فرقی بین عبد و اَمه و حرّ نیست لذا در مسئله نکاح اول فرمود پسران و دخترانی که شما دارید جامعه دارند اَیّم و بی‌همسرند آنها را همسر بدهید اگر متأسفانه عصری بود که عصر عبد و اَمه بود آنها را هم همسر بدهید ﴿وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ﴾ می‌ماند مشکل مالی.
فرمود: ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾ فرمود شما با خدا معامله کنید بالأخره این دختر خانم یک روزی دارد آن آقا پسر هم یک روزی دارد مجرای رزق اینها هم برمی‌گردد این یکی در این خانه زندگی می‌کند آن یکی در آن خانه زندگی می‌کند وقتی با هم زیر یک سقف رفتند مسیر رزق هم برمی‌گردد برای اینکه روزی هر کسی مشخص است این طور نیست که این اگر در خانه پدر باشد رزق داشته باشد وقتی به خانه همسر آمده رزق نداشته باشد این‌چنین نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» هم فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾[19] در سورهٴ مبارکهٴ «هود» هم فرمود در دفتر من تمام مار و عقرب سهمیه دارند ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾[20] هیچ ماری هیچ عقربی هیچ حیوان دریایی هیچ حیوان صحرایی نیست فرمود من متکفّلم اینها عائله من هستند این خداست! منتها مقداری ما باید عاقلانه زندگی کنیم آن وقتی که لذّت زندگی است دهه سوم است یعنی از بیست سالگی تا سی سالگی بعد دیگر از سی که گذشت کم کم فرود است دیگر حداکثر کسانی که هشتاد سال زندگی می‌کنند دوران غنیمت عمرشان تا چهل سالگی است از چهل سال به بعد دوران غرامت است مثل اینکه انسان چهل سال می‌رود بالای کوه چهل سال دیگر از آن طرف سرازیر می‌شود بیماریها و خوردن قرص و اینها از چهل سال به بعد است دیگر, اگر زندگی لذّتی داشته باشد تا چهل سال اول است که غنیمت است آن چهل سال دوم دوران غرامت است فرمود بالأخره شما از زندگی بخواهید لذّت ببرید با آرامش که ﴿لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا﴾[21] باشد باید با قناعت زندگی کنید ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾.
خدا دو روزی داد: یکی روزی که فرمود اینها همه عائله من هستند در دفتر من حساب و کتابی است که در سورهٴ مبارکهٴ «هود» است یکی فرمود من یک بخشش زائدی هم دارم از آن بخشش زائد هم به اینها می‌دهم خدا غریق رحمت کند مرحوم حاج آقا رضای همدانی را مرحوم کاشف‌الغطاء فتوا به نجاستِ جبری و مفوّضه داد[22] فرمود حالا شما یک خردمند و فقیه و حکیمید برای شما روشن است اما برای بسیاریها مسائل جبر و اختیار مسائل نظری است مسائل ضروری نیست[23] جریان جبر را خیلی از این سلاطین دامن زدند برای اینکه مسئله جبر, مسئولیت حکّام را کم می‌کند همه مسئولیتها را متوجه الله می‌کند ـ معاذ الله ـ یک تورّم و گرانی بود معاویه خواست این را توجیه کند گفت ایّها الناس! شما معتقدید که در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» خدا فرمود: ﴿وَإِن مِّن شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾[24] خدا به قَدَر معلوم نازل می‌کند گفتند بله, گفت خدا برای شما به همین قدر نازل کرده است خب خیلیها که تفکّر جبری داشتند یا ساده‌نگر بودند رفتند که قانع بشوند, آن بزرگوار برخاست گفت معاویه اینجا سه مسئله است و تو داری مغالطه می‌کنی مسئله اول این است که در مخزن الهی همه نعمتها هست کسی حرفی ندارد مطلب دوم آن است که خدای سبحان به اندازه نیاز بشر هر چه را که خودش حکمت بداند نازل می‌کند ﴿وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾ این هم ما حرفی نداریم مطلب سوم این است که ذات اقدس الهی به اندازه نیاز ما نازل کرده است تو به جای اینکه به ما بدهی به خزانه خودت ریختی ما اشکالمان بر این مطلب سوم است.[25] الآن قیام مردم غرب هم همین است دیگر خدا به اندازه نیاز نازل کرده است آنها گرفتند گذاشتند در مخزن خودشان. غرض این است که ذات اقدس الهی فرمود: ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾ غیر از آن روزی که همگان سهمی دارند, فضل الهی هست, چون ﴿وَاللَّهُ وَاسِعٌ﴾ است منتها علیم است که به چه کسی عطا کند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ نساء, آیهٴ 32.
[2] . التفسیر الکبیر, ج23, ص365.
[3] . الکافی, ج2, ص426.
[4] . ر.ک: الکافی, ج2, ص437; ر.ک: بحارالأنوار, ج6, ص41.
[5] . سورهٴ نور, آیهٴ 30.
[6] . التفسیر الکبیر, ج23, ص363.
[7] . سورهٴ علق, آیهٴ 14.
[8] . الکافی, ج2, ص36.
[9] . سورهٴ بقره, آیهٴ 110; سورهٴ مزمل, آیهٴ 20.
[10] . سورهٴ بقره, آیهٴ 223.
[11] . سورهٴ آل‌عمران, آیهٴ 185; سورهٴ انبیاء, آیهٴ 35; سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 57.
[12] . جامع الأخبار, ص101.
[13] . الامالی (شیخ طوسی), ص518.
[14] . سورهٴ روم, آیهٴ 21.
[15] . الکافی, ج5, ص324.
[16] . سورهٴ نحل, آیهٴ 97.
[17] . نهج‌البلاغه, حکمت 229.
[18] . نهج‌البلاغه, حکمت 254.
[19] . سورهٴ ذاریات, آیهٴ 58.
[20] . سورهٴ هود, آیهٴ 6.
[21] . سورهٴ روم, آیهٴ 21.
[22] . کشف الغطاء (ط ـ الحدیثه), ج2, ص356.
[23] . ر.ک: مصباح الفقیه, ج7, ص297.
[24] . سورهٴ حجر, آیهٴ 21.
[25] . ر.ک: متشابه القرآن, ج1, ص123; ر.ک: تفسیر القرآن العظیم (ابن‌ابی‌حاتم), ج7, ص2260 و 2261.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:05

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی