- 411
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 36 سوره رعد _ بخش ششم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 36 سوره رعد _ بخش ششم"
- خطاب اتبعت اهوائهم کیست؟ پیامبر اکرم (ص) یا امت؟
- محرومیت از نصرت الهی در صورت تبعیت از اهوا و امیال دیگران.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْماً عَرَبِیّاً وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾
﴿بِمَا لاَ تَهْوَی أنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ﴾([1])، اگر مطابق میلتان نبود، استکبار میکنید. یک عده را تکذیب میکنید در برابر یک عده هم به مبارزه برمیخیزید آنها را میکشید. آن گاه بحث به اینجا رسید که آیا این خطاب متوجه حضرت است لفظاً و معنا که فرمود: ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ یعنی مستقیماً به خود پیامبر خطاب میکند و تهدید میکند، که اگر اهوای اینها را تبعیت کردی مستحق عذاب الهی خواهی بود از ولایت الهی محروم خواهی بود ولیی نداری و حافظی هم نداری؟ یا خطاب ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ گرچه لفظاً متوجه حضرت است از باب ایاک اعنی و اسمعی متوجه امت خواهد بود که مرحوم امین الاسلام احتمال دادند. آیات قرآن کریم در این مورد دو طایفه است یک سلسله از آیات میگوید اگر تبعیت کردید، از نصرت الهی محروماید و مانند آن. که این سلسله از آیات ابا ندارد که حمل بشود بر تبعیت عملی. این تبعیت عملی ظاهراً خطابش متوجه حضرت است، معنای این خطاب متوجه امت است که تهدید میکند اما طایفهٴ دیگر از آیات لسانش آن است که اگر پیشنهاد اینها را در تغییر مواد قانونی پذیرفتی به حرف اینها گرایش پیدا کردی گرفتار عذاب الهی خواهی شد. این خطاب لفظاً و معنا متوجه حضرت است. این را نمیشود گفت از باب ایاک اعنی و اسمعی نازل شده. نمیشود گفت که لفظش متوجه حضرت است معنایش متوجه امت. زیرا امت طرف پیشنهاد نبودند. مشرکین و اهل کتاب از امت نمیخواستند که شما مادهٴ قانونی را عوض کنید. نظیر آنچه که در سورهٴ یونس از مشرکین نقل شده که آنها به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیشنهاد میدادند که ﴿ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ﴾([2])، که این قرآن را عوض کن یا اگر همین قرآن است بعضی از موادش را تغییر بده. این پیشنهاد متوجه رسول خداست قهرا آن تهدید هم متوجه حضرت خواهد بود. آیاتی که از این طایفه به شمار میرود یعنی ناظر به آن است که مبادا پیشنهاد اینها را در تغییر مواد قانونی بپذیرید در قرآن کم نیست.
سؤال ... جواب: در آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد فرمودند دیگر که ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ آن جا که در سورهٴ یونس بود که چنین بیانی نداشتند که آنجا خطاب نیست.
سؤال ... جواب: بله یعنی این آیهٴ محل بحث بود یعنی سورهٴ رعد. مرحوم امینالاسلام در همین آیهٴ سورهٴ رعد میفرماید خطاب متوجه امت است آیهٴ سورهٴ یونس به عنوان تأیید ذکر شده است که در بعضی از موارد پیشنهاد متوجه حضرت است. در آنجا مرحوم امینالاسلام نفرموده از باب ایاک اعنی است. آنجا هم تهدیدی نیست تا ما بگوییم این خطاب متوجه حضرت است یا متوجه امت. در آنجا این است.
سؤال ... جواب: ﴿قُلْ مَا یَکُونُ لِى أنْ أبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِى إِنْ أتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَی إِلَىَّ إِنِّى أخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّى عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ﴾([3])، و هکذا در اینجا این قول را مرحوم طبرسی نمیفرماید خطاب متوجه امت است که آنجا البته مفروغ عنه است؛ یک جایی که مسلم است آنجا را انسان شاهد قرار میدهد برای محل بحث که مشکوک است. در آنجا خب روشن است که سخن متوجه حضرت است. در آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد که مشکوک است، آن مسلّم را شاهد قرار دادیم برای این شک.
سؤال ... جواب: بله دیگر اینها همان، اینها راه دارد که.
سؤال ... جواب: بله اینها راه دارد یعنی بعد از اینکه حق برای شما روشن شد میشود که خطاب، نظیر اینکه همین معنا را در سورهٴ بقره خود مرحوم علامه هم پذیرفتند که خطاب از باب ایاک اعنی است یعنی در آنجا فرمودند ظاهرخطاب متوجه حضرت است معنا متوجه به امت. در همان سورهٴ بقره (آیهٴ120) این بود: ﴿وَلَنْ تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیر﴾([4])، آنجا را مرحوم علامه قبول کردند خطاب متوجه امت است با اینکه ﴿بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ﴾([5])، دارد.
سؤال ... جواب: همین دیگر ﴿مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیر﴾([6])، مشابه آنچه که در همین سورهٴ رعد آمده تقریبا، در سورهٴ رعد هم همین است. اینجا هم ﴿بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ﴾([7])، آن خطاب «إیاک أعنى وأسمعى یا جارة»([8])، چند تا خطاب است دیگر، یعنی از این باب است.
بنابراین مواردی که مسلّم است که پیشنهاد به خود حضرت میدادند و آیات ناظر به خود حضرت است آن موارد مسلم را میشود شاهد قرار داد برای مورد مشکوک.
در سورهٴ قلم آیهٴ هشتم به بعد این چنین است که فرمود: ﴿فَلاَ تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ ٭ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ﴾([9])، اینها که وحی را تکذیب کردند اینها را اطاعت نکن. برای اینکه اینها میخواهند تو سازش کنی، تا اینها هم سازش کنند مداهنه کنی تا اینها هم مداهنه کنند. مداهنه را اینها از حضرت توقع داشتند. توقعشان این بود که حضرت کوتاه بیاید این قدر دربارهٴ آلههٴ آنها انتقاد نکند و آلههٴ آنها را به عنوان اینکه موجودیاند لا یسمع و لا یبصر و لا یضر و لا ینفع مورد نقد قرار ندهند. اینها متوقع بودند که حضرت، مداهنه کند تا اینها هم مداهنه کنند. ﴿وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ﴾([10])، چون موضعگیری سخت مخصوص حضرت بود. از امت که تقاضا نمیکردند که اینها مداهنه کنند، سازش کنند که. در سورهٴ اسراء این معنی بازتر بیان شده؛ (آیهٴ 73) به بعد سورهٴ اسراء فرمود: ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِى أوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِىَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذاً لاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً ٭ وَلَوْلاَ أن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾([11])، سورهٴ اسراء (آیهٴ 73) به بعد. فرمود: این مشرکین دستبردار نیستند. با تمام تلاش وکوشش سعی میکنند که تو را از همان مسیر وحی ولو کم هم که شد، منحرف کنند فتنه کنند بلغزانند تو هم بلغزی یا چیزهایی که ما نگفتیم بگویی، یا چیزهایی که ما گفتیم کتمان کنی. اگر تو را لغزاندند در اثر فتنه لغزیدی، آنچه را که ما گفتیم نرساندی یا از پیش خود چیزی افزودی، آن گاه این مشرکین و کفار دوست و صدیق تو خواهند شد اما با تو چه خواهیم کرد؟ تو اگر وحی را کم و زیاد کنی به میل اینها بلغزی اینها دوست تو خواهند بود دوست تو خواهند شد و اما ما نسبت به تو چه میکنیم؟ و اگر استقامت کردی، این وحی را کما هو حقه رساندی، آنها هر چه بکنند گرفتار انتقام ما خواهند شد. این در حد تهدید و وعید، اما چه شد آیا رسول خدا به میل آنها عمل کرد و لغزید یا به عصمت الهی محفوظ ماند؟ این را هم این بخش از آیات مبسوطاً بیان میکنند. هم دسیسه و توطئهٴ کفار را بیان میکنند هم نقشهٴ آنها را که اگر حضرت ¬معاذالله¬ بلغزد بعدا دوست حضرت میشوند بیان میکنند و هم تهدید سخت الهی را در هنگام لغزش حضرت بیان میکنند و هم نتیجهٴ پایداری حضرت را بیان میکنند و هم کیفر تلخی که خدای سبحان به کفار در صورت استقامت پیغمبر و تهاجم آنها دامنگیر آنها میشود، بیان میکند اینها را به عنوان تئوری و قضایای کلی ذکر میکنند. اما در این صحنه چه واقع شد؟ آیا حضرت گرایشی پیدا کرد یا نه؟ به خواستهٴ آنها عمل کرد یا نه؟ میل قلبی حضرت متوجه آنها شد یا نه؟ نزدیک شد که میل پیدا کند یا نه؟ همهٴ اینها را قرآن در این بخش از آیات بیان کرد و نفی کرد. فرمود: نه تنها رسول خدا پیشنهاد آنها را اجابت نکرد یک، نه تنها میل به انجام پیشنهاد آنها پیدا نکرد دو، نه پیشنهاد آنها را اجابت کرد نه علاقه نشان داد که پیشنهاد آنها را اجابت کند دو، آیا نزدیک بود که علاقه نشان بدهد یا نه؟ این را هم نفی میکند سه. آن وقت این میشود قلب سلیم. قلبی که پیشنهاد باطل را اجابت نمیکند اولا میل به اجابت هم ندارد ثانیا نزدیک به این گرایش هم نیست ثالثاً. این میشود قلب سلیم.
در همین آیات از (آیهٴ 73) به بعد این چنین شروع میشود، فرمود: ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِى أوْحَیْنَا إِلَیْکَ﴾([12])، آنها نزدیک بود که فتنه کنند. ﴿کَادُوا﴾ یعنی قربوا کاد یعنی قرب، از افعال مقاربه است آنها نزدیک بود فتنه کنند. یعنی تمام تلاش و کوشش آنها در حد قرب به فتنه است نه خود فتنه، نتوانستند فتنه کنند. نه اینکه آنها نزدیک شدند که توطئه کنند آنها شبانهروز تلاش کردند که فتنه کنند اما از نظر تأثیر نزدیک بود که فتنه کنند. ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ﴾([13])، یعنی یزلونک. زلت یعنی لغزش. میگویند این از مزالّ اقدام است یعنی جاهایی است که پاها میلغزد. ﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ﴾([14])، یعنی لغزاند اینها را. ﴿لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِى أوْحَیْنَا إِلَیْکَ﴾([15])، از وحیی که ما آن را به طرف تو ایحا کردیم. منظورشان این است که (لتفتری علینا غیره) غیر وحی را به جای وحی بر مردم بیان کنید. آنچه را که ما نگفتیم بگویید، آن چه را که ما گفتیم کتمان کنید. ﴿ لِتَفْتَرِىَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ﴾([16])، واذا اگر به این پیشنهادشان عمل میکردی و پایت میلغزید ﴿لاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً﴾([17])، آن گاه خلیل و صدیق و دوست تو میشدند که به پیشنهاد اینها عمل کردی و اگر به پیشنهاد اینها عمل نکردی آنها تمام تلاش و کوششان را پیاده میکنند که تو را از جا بر کنند. یا اعدامت کنند یا تبعیدت کنند، از مکه بیرونت کنند. آن گاه ما میدانیم و اینها که بلا به سرشان مییاوریم که آن را در (آیهٴ 76) بیان فرمود، دو آیهٴ بعد ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرْضِ﴾([18])، ﴿کَادُوا﴾ نزدیک بود که تو را از جا بکنند ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرْضِ﴾([19])، از جا بکنند که بیرون کنند. استفزاز ﴿مِنَ الأَرْضِ﴾ مقدمه برای اخراج من الارض است. از زمین بکنند که بیرونت کنند ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرْضِ﴾([20])، از ارض مکه ﴿لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا﴾([21])، تا از سرزمین مکه تبعیدت کنند. اگر این کار را میکردند ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلاَّ قَلِیلاً﴾([22])، یک چند لحظهٴ کمی ما به اینها مهلت میدهیم بعد به حیات همهٴ اینها خاتمه خواهیم داد. خلاف یعنی پشت سر تو، یعنی بعد از اینکه تو را تبعید کردند بیش از چند لحظه دوام پیدا نمیکنند که ما همهٴ اینها را به دست هلاک میسپاریم و این سنت الهی است که اگر قومی با پیامبر الهی به ستیز برخیزند خدای سبحان به اینها مهلت ندهد. ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ﴾([23])، یعنی پشت سر تو بعد از تو ﴿إِلاَّ قَلِیلاً﴾([24])، و این سنت الهی است ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا﴾([25])، این سنت ماست که دربارهٴ انبیای قبل هم همین کار را کردیم و این سنت هم نه تنها دربارهٴ انبیای قبل شده است اصلاً تغییرناپذیر است این سنت ﴿وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً﴾([26]) .
خب پس توطئهٴ کفار این بود که حضرت وحی را کم و زیاد کند و عوض کند. اگر کم و زیاد میکرد آنها به حضرت علاقهمند میشدند دوست حضرت میشدند و اگر نمیکرد و ایستادگی میکرد اینها تلاششان این بود که حضرت را از جا بکنند و بیرون کنند و قهرا مستحق خشم الهی میشدند و این سنت الهی بود. اینها به عنوان قضایای کلی و فرضی که اگر این چنین شد، آن چنان میشود. اما خب چه شد؟ حضرت پذیرفت یا نپذیرفت؟ در آیه 74 و75 این است فرمود ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً ٭ إِذاً لأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیراً﴾([27])، اما در این جریان چیزی واقع نشد. فرمود اگر تثبیت الهی نمیبود که لولای امتناعیه است، اگر تعصیم و حفظ الهی نمیبود و اگر تو معصوم نبودی به عصمت الهی که خدا عاصم است و تو معصوم، اگر عصمت الهی نمیبود و اگر معصوم بودن و محفوظ بودن تو به حفظ الهی نمیبود، در بین این سه امر گرفتار آن سومی میشدی. ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ﴾([28])، اگر ما تثبیتت نکرده بودیم ثابتت نگه نمیداشتیم یعنی ما عاصم نبودیم و تو معصوم به عصمت ما نبودی ﴿لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾([29])، اگر آن عصمت نبود، نفرمود تو جواب خواستهٴ آنها را میدادی؛ لاجبت مسئولهم پیشنهاد اینها را عمل میکردی و افترا میبستی که لولا ان ثبتناک لافتریت علینا، این چنین نیست که تو افترا میبستی و مسؤول اینها را اجابت میکردی، این نبود. میل به اجابت پیشنهاد آنها هم نداشتی. ولی اگر این تثبیت ما نبود، ﴿کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾([30])، خود رکون آن ادنی المیل است، آن میل کم را میگویند رکن. وقتی انسان به نحو رقیق به یک سمتی میل پیدا کرد میگویند رَکَن. رَکَن یعنی مال میل ﴿قَلِیلاً﴾. تأکیداً فرمود: ﴿تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾([31])، آن هم ﴿کِدتَّ تَرْکَنُ﴾([32])، یعنی کاد ان تکون مائلا نزدیک بود که میل کم پیدا کنی. کاد ان یمیل یعنی نزدیک بود گرایش کم پیدا کند. پس این میشود مرحلهٴ سوم. این مرحلهٴ سوم را قرآن کریم در اثر عصمت دارد نفی میکند. مرحلهٴ اول و دوم را به وضوحش واگذار کرد. یک وقت پیشنهاد باطل که به انسان میدهند انسان این پیشنهاد را اجابت میکند آن کار باطل را انجام میدهد این یک کار. این اجابت پیشنهاد است. یک وقت اجابت پیشنهاد نیست میل دارد که اجابت کند نه اجابت کرده باشد، این دو مرحله. یک وقت از این ضعیفتر؛ نه اجابت میکند و نه میل دارد که اجابت کند، نزدیک است که میل پیدا کند آن هم میل کم. این سه مرحله. آیه این مرحلهٴ سوم را که ضعیفترین مرحله است نفی میکند. میفرماید ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ﴾([33])، اگر تثبیت الهی نبود ﴿لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ﴾([34])، کاد ان یرکن یعنی قرب ان یمیل، نزدیک بود که میل پیدا کند. ﴿کِدتَّ تَرْکَنُ﴾([35])، یعنی نزدیک بودی که میل پیدا کنی، میل پیدا نکردی اما نزدیک بود میل پیدا کنی. آن هم نه میل شدید رکون که میل ضعیف است آن هم مؤکدا به قلت که ﴿لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾([36])، این میشود قلب سلیم که در این قلب جز رضای الهی هیچ چیز راه ندارد. عنایت فرمودید چگونه عصمت قلب مطهر را تبیین فرمود. نفرمود اگر ما تثبیت نمیکردیم تو خواهش اینها را قبول میکردی ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ﴾([37])، لافتریت علینا، این که نیست. دومی را هم نفرمود، نفرمود لو لا ان ثبتناک لملت یا رکنت الیهم. این را هم نفرمود. فرمود ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ﴾([38])، نزدیک بود که میل پیدا کنی آن هم میل کم. این است که لطیفهای را که مرحوم شیخ بهایی (رضوان الله علیه) در این کتاب اربعینشان کتاب شریف اربعین مرحوم شیخ بهایی که چهل حدیث را در آنجا نقل کردند، آنجا دارد که رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) روزی هفتاد بار استغفار میکرد و میفرمود قلبم غین میگیرد، غبار میگیرد با این استغفار این غبارها را برطرف میکنم، چون غبار میگیرد من روزانه هفتاد بار استغفار میکنم. مرحوم شیخ بهایی در شرح این حدیث لطیفهای را از اسمعی نقل میکند: که از اسمعی سؤال کردند این غین قلب چیست؟ «إنه لیغان علی قلبی»([39])، چیست؟ گفت که این حدیث جمله را معنا میکند اما آن جرأت در من نیست که همهٴ این تعبیرات را معنا کنم. اگر قلب مبارک و مطهر حضرت را میخواهی او فوق آن است که گرد و غباری بگیرد. اگر قلب مطهر حضرت را بحث نمیکنید بله همین توجه به غیر خدا گرد و غبار قلب است. «إنه لیغان علی قلبی»([40])، یعنی همین توجهات به غیر خدا گرد و غبار قلب است که استغفار برای شستشوی این است. ماه رجب هم این ماه است. درس و بحث بسیار چیز خوبی است؛ اما هیچ کدام از آنها کاری که انجام ادعیه و اوراد و اذکار این ماههای پربرکت رجب و شعبان و رمضان دارند هیچ کدام از اینها آن کارها را انجام نمیدهند خلاصه. منظور این است که در این کریمه فرمود اگر تثبیت الهی نمیبود، نزدیک بود میل کم پیدا کنی. این میشود عصمت محضه، این میشود قلب سلیم. قلب سلیم را وقتی معنا میکنند قلبی که در او جز یاد حق چیزی نباشد. قلبی که هیچ چیزی جز ذات حق نباشد. در اینجا هم قرآن کریم روی این صحه گذاشت، یعنی قلبت نه تنها پیشنهاد باطل را اجابت نمیکند و نه تنها میل ندارد به باطل نزدیک به این میل هم نیست یک وقت انسان دستش در آتش میسوزد یک وقت میل پیدا میکند برود پیش آتش. یک وقت نزدیک است که یک کمی آتش را نگاه کند. نزدیک است که کمی میل کند. این را قرآن نفی میکند نه آن اولی و دومی اولی دومی که مسلم البطلان است. مفروغ عنهماست. ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ﴾([41])، یعنی قربت نزدیک آن هم میل کم.
سؤال ... جواب: بله دیگر بله.
سؤال ... جواب: کدام؟
سؤال ... جواب: آن که تحلیل شد آنها میگویند اگر این کار را کردی قهراً دوستش میشوند اگر نکردی که در مقابل تو قرار میگیرند. بعد خدای سبحان هم دربارهٴ او در اوایل سورهٴ انفال که خوانده شد که آنها ﴿وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ﴾([42])، این نقشهها را پیاده کردند دیگر. یعنی کفار مکه تلاش کردند یا حضرت را بکشند یا بازداشت کنند یا اعدام کنند یا توبیخ کنند که خدای سبحان هم آن تهدیدش را نسبت به اینها اعمال کرد، فرمود ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلاَّ قَلِیلاً﴾([43])، منظور آن است که در این کریمه فرمود: اگر تثبیت و عصمت الهی نمیبود، نزدیک بود که کمی میل پیدا کنی. رکون ادنی المیل است، آن هم مؤکّد به شیئاً قلیلاً است، آن هم مصدّر به کاد است. کاد کذا ﴿کِدتَّ تَرْکَنُ﴾([44])، کاد ان یرکن یعنی قرب ان یمیل، این میل هم مصدر به کاد است که از افعال مقاربه است، هم ملحوق به شیئاً قلیلاست که نشانهٴ قلت است و هم خود پیکرهٴ کلمهٴ رکون ادنیالمیل را میفهماند. پس ادنی المیل هم نبود قرب به ادنی المیل هم نبود و این میشود قلب سلیم.
«و الحمد لله رب العالمین»
[1]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 87 .
[2]ـ سورهٴ یونس ، آیهٴ: 15 .
[3]ـ سورهٴ یونس ، آیهٴ: 15 .
[4]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 120 .
[5]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 120 .
[6]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 120 .
[7]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 120 .
[8]ـ بحار الأنوار ، ج17 ، ص47 .
[9]ـ سورهٴ قلم ، آیات: 8 و9 .
[10]ـ سورهٴ قلم ، آیهٴ: 9 .
[11]ـ سورهٴ إسراء ، آیات: 73 و74 .
[12]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 73 .
[13]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 73 .
[14]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 36 .
[15]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 73 .
[16]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 73 .
[17]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 73 .
[18]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[19]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[20]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[21]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[22]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[23]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[24]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[25]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 77 .
[26]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 77 .
[27]ـ سورهٴ إسراء ، آیات: 74 و75 .
[28]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[29]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[30]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[31]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[32]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[33]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[34]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[35]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[36]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[37]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[38]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[39]ـ بحار الأنوار ، ج25 ، ص204 .
[40]ـ بحار الأنوار ، ج25 ، ص204 .
[41]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[42]ـ سورهٴ انفال ، آیهٴ: 30 .
[43]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[44]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
- خطاب اتبعت اهوائهم کیست؟ پیامبر اکرم (ص) یا امت؟
- محرومیت از نصرت الهی در صورت تبعیت از اهوا و امیال دیگران.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْماً عَرَبِیّاً وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾
﴿بِمَا لاَ تَهْوَی أنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ﴾([1])، اگر مطابق میلتان نبود، استکبار میکنید. یک عده را تکذیب میکنید در برابر یک عده هم به مبارزه برمیخیزید آنها را میکشید. آن گاه بحث به اینجا رسید که آیا این خطاب متوجه حضرت است لفظاً و معنا که فرمود: ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ یعنی مستقیماً به خود پیامبر خطاب میکند و تهدید میکند، که اگر اهوای اینها را تبعیت کردی مستحق عذاب الهی خواهی بود از ولایت الهی محروم خواهی بود ولیی نداری و حافظی هم نداری؟ یا خطاب ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ گرچه لفظاً متوجه حضرت است از باب ایاک اعنی و اسمعی متوجه امت خواهد بود که مرحوم امین الاسلام احتمال دادند. آیات قرآن کریم در این مورد دو طایفه است یک سلسله از آیات میگوید اگر تبعیت کردید، از نصرت الهی محروماید و مانند آن. که این سلسله از آیات ابا ندارد که حمل بشود بر تبعیت عملی. این تبعیت عملی ظاهراً خطابش متوجه حضرت است، معنای این خطاب متوجه امت است که تهدید میکند اما طایفهٴ دیگر از آیات لسانش آن است که اگر پیشنهاد اینها را در تغییر مواد قانونی پذیرفتی به حرف اینها گرایش پیدا کردی گرفتار عذاب الهی خواهی شد. این خطاب لفظاً و معنا متوجه حضرت است. این را نمیشود گفت از باب ایاک اعنی و اسمعی نازل شده. نمیشود گفت که لفظش متوجه حضرت است معنایش متوجه امت. زیرا امت طرف پیشنهاد نبودند. مشرکین و اهل کتاب از امت نمیخواستند که شما مادهٴ قانونی را عوض کنید. نظیر آنچه که در سورهٴ یونس از مشرکین نقل شده که آنها به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیشنهاد میدادند که ﴿ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ﴾([2])، که این قرآن را عوض کن یا اگر همین قرآن است بعضی از موادش را تغییر بده. این پیشنهاد متوجه رسول خداست قهرا آن تهدید هم متوجه حضرت خواهد بود. آیاتی که از این طایفه به شمار میرود یعنی ناظر به آن است که مبادا پیشنهاد اینها را در تغییر مواد قانونی بپذیرید در قرآن کم نیست.
سؤال ... جواب: در آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد فرمودند دیگر که ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ آن جا که در سورهٴ یونس بود که چنین بیانی نداشتند که آنجا خطاب نیست.
سؤال ... جواب: بله یعنی این آیهٴ محل بحث بود یعنی سورهٴ رعد. مرحوم امینالاسلام در همین آیهٴ سورهٴ رعد میفرماید خطاب متوجه امت است آیهٴ سورهٴ یونس به عنوان تأیید ذکر شده است که در بعضی از موارد پیشنهاد متوجه حضرت است. در آنجا مرحوم امینالاسلام نفرموده از باب ایاک اعنی است. آنجا هم تهدیدی نیست تا ما بگوییم این خطاب متوجه حضرت است یا متوجه امت. در آنجا این است.
سؤال ... جواب: ﴿قُلْ مَا یَکُونُ لِى أنْ أبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِى إِنْ أتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَی إِلَىَّ إِنِّى أخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّى عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ﴾([3])، و هکذا در اینجا این قول را مرحوم طبرسی نمیفرماید خطاب متوجه امت است که آنجا البته مفروغ عنه است؛ یک جایی که مسلم است آنجا را انسان شاهد قرار میدهد برای محل بحث که مشکوک است. در آنجا خب روشن است که سخن متوجه حضرت است. در آیهٴ محل بحث سورهٴ رعد که مشکوک است، آن مسلّم را شاهد قرار دادیم برای این شک.
سؤال ... جواب: بله دیگر اینها همان، اینها راه دارد که.
سؤال ... جواب: بله اینها راه دارد یعنی بعد از اینکه حق برای شما روشن شد میشود که خطاب، نظیر اینکه همین معنا را در سورهٴ بقره خود مرحوم علامه هم پذیرفتند که خطاب از باب ایاک اعنی است یعنی در آنجا فرمودند ظاهرخطاب متوجه حضرت است معنا متوجه به امت. در همان سورهٴ بقره (آیهٴ120) این بود: ﴿وَلَنْ تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیر﴾([4])، آنجا را مرحوم علامه قبول کردند خطاب متوجه امت است با اینکه ﴿بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ﴾([5])، دارد.
سؤال ... جواب: همین دیگر ﴿مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیر﴾([6])، مشابه آنچه که در همین سورهٴ رعد آمده تقریبا، در سورهٴ رعد هم همین است. اینجا هم ﴿بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ﴾([7])، آن خطاب «إیاک أعنى وأسمعى یا جارة»([8])، چند تا خطاب است دیگر، یعنی از این باب است.
بنابراین مواردی که مسلّم است که پیشنهاد به خود حضرت میدادند و آیات ناظر به خود حضرت است آن موارد مسلم را میشود شاهد قرار داد برای مورد مشکوک.
در سورهٴ قلم آیهٴ هشتم به بعد این چنین است که فرمود: ﴿فَلاَ تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ ٭ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ﴾([9])، اینها که وحی را تکذیب کردند اینها را اطاعت نکن. برای اینکه اینها میخواهند تو سازش کنی، تا اینها هم سازش کنند مداهنه کنی تا اینها هم مداهنه کنند. مداهنه را اینها از حضرت توقع داشتند. توقعشان این بود که حضرت کوتاه بیاید این قدر دربارهٴ آلههٴ آنها انتقاد نکند و آلههٴ آنها را به عنوان اینکه موجودیاند لا یسمع و لا یبصر و لا یضر و لا ینفع مورد نقد قرار ندهند. اینها متوقع بودند که حضرت، مداهنه کند تا اینها هم مداهنه کنند. ﴿وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ﴾([10])، چون موضعگیری سخت مخصوص حضرت بود. از امت که تقاضا نمیکردند که اینها مداهنه کنند، سازش کنند که. در سورهٴ اسراء این معنی بازتر بیان شده؛ (آیهٴ 73) به بعد سورهٴ اسراء فرمود: ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِى أوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِىَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذاً لاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً ٭ وَلَوْلاَ أن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾([11])، سورهٴ اسراء (آیهٴ 73) به بعد. فرمود: این مشرکین دستبردار نیستند. با تمام تلاش وکوشش سعی میکنند که تو را از همان مسیر وحی ولو کم هم که شد، منحرف کنند فتنه کنند بلغزانند تو هم بلغزی یا چیزهایی که ما نگفتیم بگویی، یا چیزهایی که ما گفتیم کتمان کنی. اگر تو را لغزاندند در اثر فتنه لغزیدی، آنچه را که ما گفتیم نرساندی یا از پیش خود چیزی افزودی، آن گاه این مشرکین و کفار دوست و صدیق تو خواهند شد اما با تو چه خواهیم کرد؟ تو اگر وحی را کم و زیاد کنی به میل اینها بلغزی اینها دوست تو خواهند بود دوست تو خواهند شد و اما ما نسبت به تو چه میکنیم؟ و اگر استقامت کردی، این وحی را کما هو حقه رساندی، آنها هر چه بکنند گرفتار انتقام ما خواهند شد. این در حد تهدید و وعید، اما چه شد آیا رسول خدا به میل آنها عمل کرد و لغزید یا به عصمت الهی محفوظ ماند؟ این را هم این بخش از آیات مبسوطاً بیان میکنند. هم دسیسه و توطئهٴ کفار را بیان میکنند هم نقشهٴ آنها را که اگر حضرت ¬معاذالله¬ بلغزد بعدا دوست حضرت میشوند بیان میکنند و هم تهدید سخت الهی را در هنگام لغزش حضرت بیان میکنند و هم نتیجهٴ پایداری حضرت را بیان میکنند و هم کیفر تلخی که خدای سبحان به کفار در صورت استقامت پیغمبر و تهاجم آنها دامنگیر آنها میشود، بیان میکند اینها را به عنوان تئوری و قضایای کلی ذکر میکنند. اما در این صحنه چه واقع شد؟ آیا حضرت گرایشی پیدا کرد یا نه؟ به خواستهٴ آنها عمل کرد یا نه؟ میل قلبی حضرت متوجه آنها شد یا نه؟ نزدیک شد که میل پیدا کند یا نه؟ همهٴ اینها را قرآن در این بخش از آیات بیان کرد و نفی کرد. فرمود: نه تنها رسول خدا پیشنهاد آنها را اجابت نکرد یک، نه تنها میل به انجام پیشنهاد آنها پیدا نکرد دو، نه پیشنهاد آنها را اجابت کرد نه علاقه نشان داد که پیشنهاد آنها را اجابت کند دو، آیا نزدیک بود که علاقه نشان بدهد یا نه؟ این را هم نفی میکند سه. آن وقت این میشود قلب سلیم. قلبی که پیشنهاد باطل را اجابت نمیکند اولا میل به اجابت هم ندارد ثانیا نزدیک به این گرایش هم نیست ثالثاً. این میشود قلب سلیم.
در همین آیات از (آیهٴ 73) به بعد این چنین شروع میشود، فرمود: ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِى أوْحَیْنَا إِلَیْکَ﴾([12])، آنها نزدیک بود که فتنه کنند. ﴿کَادُوا﴾ یعنی قربوا کاد یعنی قرب، از افعال مقاربه است آنها نزدیک بود فتنه کنند. یعنی تمام تلاش و کوشش آنها در حد قرب به فتنه است نه خود فتنه، نتوانستند فتنه کنند. نه اینکه آنها نزدیک شدند که توطئه کنند آنها شبانهروز تلاش کردند که فتنه کنند اما از نظر تأثیر نزدیک بود که فتنه کنند. ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ﴾([13])، یعنی یزلونک. زلت یعنی لغزش. میگویند این از مزالّ اقدام است یعنی جاهایی است که پاها میلغزد. ﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ﴾([14])، یعنی لغزاند اینها را. ﴿لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِى أوْحَیْنَا إِلَیْکَ﴾([15])، از وحیی که ما آن را به طرف تو ایحا کردیم. منظورشان این است که (لتفتری علینا غیره) غیر وحی را به جای وحی بر مردم بیان کنید. آنچه را که ما نگفتیم بگویید، آن چه را که ما گفتیم کتمان کنید. ﴿ لِتَفْتَرِىَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ﴾([16])، واذا اگر به این پیشنهادشان عمل میکردی و پایت میلغزید ﴿لاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً﴾([17])، آن گاه خلیل و صدیق و دوست تو میشدند که به پیشنهاد اینها عمل کردی و اگر به پیشنهاد اینها عمل نکردی آنها تمام تلاش و کوششان را پیاده میکنند که تو را از جا بر کنند. یا اعدامت کنند یا تبعیدت کنند، از مکه بیرونت کنند. آن گاه ما میدانیم و اینها که بلا به سرشان مییاوریم که آن را در (آیهٴ 76) بیان فرمود، دو آیهٴ بعد ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرْضِ﴾([18])، ﴿کَادُوا﴾ نزدیک بود که تو را از جا بکنند ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرْضِ﴾([19])، از جا بکنند که بیرون کنند. استفزاز ﴿مِنَ الأَرْضِ﴾ مقدمه برای اخراج من الارض است. از زمین بکنند که بیرونت کنند ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرْضِ﴾([20])، از ارض مکه ﴿لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا﴾([21])، تا از سرزمین مکه تبعیدت کنند. اگر این کار را میکردند ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلاَّ قَلِیلاً﴾([22])، یک چند لحظهٴ کمی ما به اینها مهلت میدهیم بعد به حیات همهٴ اینها خاتمه خواهیم داد. خلاف یعنی پشت سر تو، یعنی بعد از اینکه تو را تبعید کردند بیش از چند لحظه دوام پیدا نمیکنند که ما همهٴ اینها را به دست هلاک میسپاریم و این سنت الهی است که اگر قومی با پیامبر الهی به ستیز برخیزند خدای سبحان به اینها مهلت ندهد. ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ﴾([23])، یعنی پشت سر تو بعد از تو ﴿إِلاَّ قَلِیلاً﴾([24])، و این سنت الهی است ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا﴾([25])، این سنت ماست که دربارهٴ انبیای قبل هم همین کار را کردیم و این سنت هم نه تنها دربارهٴ انبیای قبل شده است اصلاً تغییرناپذیر است این سنت ﴿وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً﴾([26]) .
خب پس توطئهٴ کفار این بود که حضرت وحی را کم و زیاد کند و عوض کند. اگر کم و زیاد میکرد آنها به حضرت علاقهمند میشدند دوست حضرت میشدند و اگر نمیکرد و ایستادگی میکرد اینها تلاششان این بود که حضرت را از جا بکنند و بیرون کنند و قهرا مستحق خشم الهی میشدند و این سنت الهی بود. اینها به عنوان قضایای کلی و فرضی که اگر این چنین شد، آن چنان میشود. اما خب چه شد؟ حضرت پذیرفت یا نپذیرفت؟ در آیه 74 و75 این است فرمود ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً ٭ إِذاً لأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیراً﴾([27])، اما در این جریان چیزی واقع نشد. فرمود اگر تثبیت الهی نمیبود که لولای امتناعیه است، اگر تعصیم و حفظ الهی نمیبود و اگر تو معصوم نبودی به عصمت الهی که خدا عاصم است و تو معصوم، اگر عصمت الهی نمیبود و اگر معصوم بودن و محفوظ بودن تو به حفظ الهی نمیبود، در بین این سه امر گرفتار آن سومی میشدی. ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ﴾([28])، اگر ما تثبیتت نکرده بودیم ثابتت نگه نمیداشتیم یعنی ما عاصم نبودیم و تو معصوم به عصمت ما نبودی ﴿لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾([29])، اگر آن عصمت نبود، نفرمود تو جواب خواستهٴ آنها را میدادی؛ لاجبت مسئولهم پیشنهاد اینها را عمل میکردی و افترا میبستی که لولا ان ثبتناک لافتریت علینا، این چنین نیست که تو افترا میبستی و مسؤول اینها را اجابت میکردی، این نبود. میل به اجابت پیشنهاد آنها هم نداشتی. ولی اگر این تثبیت ما نبود، ﴿کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾([30])، خود رکون آن ادنی المیل است، آن میل کم را میگویند رکن. وقتی انسان به نحو رقیق به یک سمتی میل پیدا کرد میگویند رَکَن. رَکَن یعنی مال میل ﴿قَلِیلاً﴾. تأکیداً فرمود: ﴿تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾([31])، آن هم ﴿کِدتَّ تَرْکَنُ﴾([32])، یعنی کاد ان تکون مائلا نزدیک بود که میل کم پیدا کنی. کاد ان یمیل یعنی نزدیک بود گرایش کم پیدا کند. پس این میشود مرحلهٴ سوم. این مرحلهٴ سوم را قرآن کریم در اثر عصمت دارد نفی میکند. مرحلهٴ اول و دوم را به وضوحش واگذار کرد. یک وقت پیشنهاد باطل که به انسان میدهند انسان این پیشنهاد را اجابت میکند آن کار باطل را انجام میدهد این یک کار. این اجابت پیشنهاد است. یک وقت اجابت پیشنهاد نیست میل دارد که اجابت کند نه اجابت کرده باشد، این دو مرحله. یک وقت از این ضعیفتر؛ نه اجابت میکند و نه میل دارد که اجابت کند، نزدیک است که میل پیدا کند آن هم میل کم. این سه مرحله. آیه این مرحلهٴ سوم را که ضعیفترین مرحله است نفی میکند. میفرماید ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ﴾([33])، اگر تثبیت الهی نبود ﴿لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ﴾([34])، کاد ان یرکن یعنی قرب ان یمیل، نزدیک بود که میل پیدا کند. ﴿کِدتَّ تَرْکَنُ﴾([35])، یعنی نزدیک بودی که میل پیدا کنی، میل پیدا نکردی اما نزدیک بود میل پیدا کنی. آن هم نه میل شدید رکون که میل ضعیف است آن هم مؤکدا به قلت که ﴿لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾([36])، این میشود قلب سلیم که در این قلب جز رضای الهی هیچ چیز راه ندارد. عنایت فرمودید چگونه عصمت قلب مطهر را تبیین فرمود. نفرمود اگر ما تثبیت نمیکردیم تو خواهش اینها را قبول میکردی ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ﴾([37])، لافتریت علینا، این که نیست. دومی را هم نفرمود، نفرمود لو لا ان ثبتناک لملت یا رکنت الیهم. این را هم نفرمود. فرمود ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ﴾([38])، نزدیک بود که میل پیدا کنی آن هم میل کم. این است که لطیفهای را که مرحوم شیخ بهایی (رضوان الله علیه) در این کتاب اربعینشان کتاب شریف اربعین مرحوم شیخ بهایی که چهل حدیث را در آنجا نقل کردند، آنجا دارد که رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) روزی هفتاد بار استغفار میکرد و میفرمود قلبم غین میگیرد، غبار میگیرد با این استغفار این غبارها را برطرف میکنم، چون غبار میگیرد من روزانه هفتاد بار استغفار میکنم. مرحوم شیخ بهایی در شرح این حدیث لطیفهای را از اسمعی نقل میکند: که از اسمعی سؤال کردند این غین قلب چیست؟ «إنه لیغان علی قلبی»([39])، چیست؟ گفت که این حدیث جمله را معنا میکند اما آن جرأت در من نیست که همهٴ این تعبیرات را معنا کنم. اگر قلب مبارک و مطهر حضرت را میخواهی او فوق آن است که گرد و غباری بگیرد. اگر قلب مطهر حضرت را بحث نمیکنید بله همین توجه به غیر خدا گرد و غبار قلب است. «إنه لیغان علی قلبی»([40])، یعنی همین توجهات به غیر خدا گرد و غبار قلب است که استغفار برای شستشوی این است. ماه رجب هم این ماه است. درس و بحث بسیار چیز خوبی است؛ اما هیچ کدام از آنها کاری که انجام ادعیه و اوراد و اذکار این ماههای پربرکت رجب و شعبان و رمضان دارند هیچ کدام از اینها آن کارها را انجام نمیدهند خلاصه. منظور این است که در این کریمه فرمود اگر تثبیت الهی نمیبود، نزدیک بود میل کم پیدا کنی. این میشود عصمت محضه، این میشود قلب سلیم. قلب سلیم را وقتی معنا میکنند قلبی که در او جز یاد حق چیزی نباشد. قلبی که هیچ چیزی جز ذات حق نباشد. در اینجا هم قرآن کریم روی این صحه گذاشت، یعنی قلبت نه تنها پیشنهاد باطل را اجابت نمیکند و نه تنها میل ندارد به باطل نزدیک به این میل هم نیست یک وقت انسان دستش در آتش میسوزد یک وقت میل پیدا میکند برود پیش آتش. یک وقت نزدیک است که یک کمی آتش را نگاه کند. نزدیک است که کمی میل کند. این را قرآن نفی میکند نه آن اولی و دومی اولی دومی که مسلم البطلان است. مفروغ عنهماست. ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ﴾([41])، یعنی قربت نزدیک آن هم میل کم.
سؤال ... جواب: بله دیگر بله.
سؤال ... جواب: کدام؟
سؤال ... جواب: آن که تحلیل شد آنها میگویند اگر این کار را کردی قهراً دوستش میشوند اگر نکردی که در مقابل تو قرار میگیرند. بعد خدای سبحان هم دربارهٴ او در اوایل سورهٴ انفال که خوانده شد که آنها ﴿وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ﴾([42])، این نقشهها را پیاده کردند دیگر. یعنی کفار مکه تلاش کردند یا حضرت را بکشند یا بازداشت کنند یا اعدام کنند یا توبیخ کنند که خدای سبحان هم آن تهدیدش را نسبت به اینها اعمال کرد، فرمود ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلاَّ قَلِیلاً﴾([43])، منظور آن است که در این کریمه فرمود: اگر تثبیت و عصمت الهی نمیبود، نزدیک بود که کمی میل پیدا کنی. رکون ادنی المیل است، آن هم مؤکّد به شیئاً قلیلاً است، آن هم مصدّر به کاد است. کاد کذا ﴿کِدتَّ تَرْکَنُ﴾([44])، کاد ان یرکن یعنی قرب ان یمیل، این میل هم مصدر به کاد است که از افعال مقاربه است، هم ملحوق به شیئاً قلیلاست که نشانهٴ قلت است و هم خود پیکرهٴ کلمهٴ رکون ادنیالمیل را میفهماند. پس ادنی المیل هم نبود قرب به ادنی المیل هم نبود و این میشود قلب سلیم.
«و الحمد لله رب العالمین»
[1]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 87 .
[2]ـ سورهٴ یونس ، آیهٴ: 15 .
[3]ـ سورهٴ یونس ، آیهٴ: 15 .
[4]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 120 .
[5]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 120 .
[6]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 120 .
[7]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 120 .
[8]ـ بحار الأنوار ، ج17 ، ص47 .
[9]ـ سورهٴ قلم ، آیات: 8 و9 .
[10]ـ سورهٴ قلم ، آیهٴ: 9 .
[11]ـ سورهٴ إسراء ، آیات: 73 و74 .
[12]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 73 .
[13]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 73 .
[14]ـ سورهٴ بقره ، آیهٴ: 36 .
[15]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 73 .
[16]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 73 .
[17]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 73 .
[18]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[19]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[20]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[21]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[22]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[23]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[24]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[25]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 77 .
[26]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 77 .
[27]ـ سورهٴ إسراء ، آیات: 74 و75 .
[28]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[29]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[30]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[31]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[32]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[33]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[34]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[35]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[36]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[37]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[38]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[39]ـ بحار الأنوار ، ج25 ، ص204 .
[40]ـ بحار الأنوار ، ج25 ، ص204 .
[41]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
[42]ـ سورهٴ انفال ، آیهٴ: 30 .
[43]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 76 .
[44]ـ سورهٴ إسراء ، آیهٴ: 74 .
تاکنون نظری ثبت نشده است