- 453
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 36 سوره رعد _ بخش پنجم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 36 سوره رعد _ بخش پنجم "
- حُکم، محکم و حَکم بودن قرآن کریم؛
- تنزل قول محکم یا قرآن کریم در کسوت لغت عرب؛
- تبعیت از اهوا و امیال افراد بعد از آمدن وحی موجب عذاب الهی است
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْماً عَرَبِیّاً وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾( ).
این آیه کریمه دو مطلب را در بر داشت مطلب اول تعظیم قرآن کریم و اینکه او حکم است و محکم است و حکم است و مانند آن که این قول محکم در کسوت لغت عرب تنزل کرد امر دوم آنکه اگر بعد از آمدن وحی کسی تابع اهواء و امیال مخالفین قرار بگیرد هیچ چیزی او را از عذاب خدا حفظ نمیکند نه مستقیما از ولایت الهی برخوردار است نه کسی او را از عذاب الهی حفظ میکند نه ولایت است نه وقایت که فرق این دو قبلا بیان شد باز هم اشاره میشود اما امر اول که ﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْماً عَرَبِیّاً﴾ که درباره قرآن کریم بود چه اوصافی که به لسان سلب نقص درباره قرآن ذکر شد و چه اوصافی که برای اثبات کمال برای قرآن کریم ذکر شد بحثش اجمالاً گذشت و اما امر ثانی فرمود ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾ قرآن کریم وحی را و آنچه مطابق وحی است علم میداند و هر چه مخالف وحی است یا از او به جاهلیت و جهل تعبیر میکند یا از او به هوا تعبیر میکند اگر از وحی به علم و حکم تعبیر کرد از مخالف وحی به جاهلیت و هوا تعبیر میکند اگر از وحی به حق یاد کرد از مخالف وحی به باطل یاد میکند فرمود ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ اگر بعد از آمدن وحی تابع اهوا و امیال دیگران باشی هرگز از یاری خدا برخوردار نیستی اهوا و امیال کثیرند پراکنده و متشتت اند لذا به صورت جمع بیان شد که فرمود اهوا و اصلش آن است که کسی هوس خود را بر دیگران تحمیل کند آن کسی که هوا و میل خود را بر دیگران تحمیل کند در آن منطقه اولین بتساز بتفروشی است که بتکدهای ساخت و دیگران را به بتهای آن بتکده دعوت کرد هوای کسی اگر مطاع او بود بتی است که او ساخت و دیگران را به آن بت فرا می-خواند اصلش را در سوره جاثیه بیان فرمود که ﴿أفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾( )، (آیه 23) سورهٴ جاثیه ﴿ أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ﴾( )، بعد از اینکه حق برای او روشن شد و عالم شد مع ذلک هوا و میل خود را تحمیل کرد هم به میل خود عمل کرد هم مردم را به عمل به میل خود دعوت کرد آن کسی که کسی که میگوید من هر چه دلم بخواهد میکنم هرچه که دوست داشته باشم میکنم یعنی اله خود را همان هوای خود قرار داد و آن کس که میگوید هر چه حق باشد من از آن اطاعت میکنم این الله را اله قرار داد اصل بتپرستی از هواپرستی نشأت می-گیرد آن کس که هوای خود را اله قرار داد دیگران را هم به این اله دروغین دعوت میکند میشود بتپرستی لذا در نوع موارد در برابر وحی سخن از هوا است و کسانی که در برابر وحی ایستادگی میکنند قرآن کریم میفرماید اینها تابع اهوا و امیالاند چه اینکه از همین هوا در برابر وحی و حُکم الهی به جاهلیت تعبیر شده است در سوره مائده سخن از جاهلیت آنچه که در برابر وحی است خواهد بود آیه پنجاه سوره مائده این است ﴿أفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ﴾( )، یعنی حکم بیش از دو تا نیست یا حکم الهی است یا اگر حکم الهی نشد جاهلیت است ولو با هر نام این طور نیست که بعضی از احکامی که در مقابل حکم الهاند جاهلیت باشند بعضی جاهلیت نباشند هر چه که در برابر حکم اله شد جاهلیت است خواه جاهلیت کهن خواه جاهلیت تازه خواه جاهلیت اولا خواه جاهلیت ما لیس باولی فرمود ﴿أفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ﴾( )، آن قومی که اهل یقیناند جز حکم الهی حکمی را نمیپذیرند پس هر چه حکم اله نشد میشود جاهلیت خواه جاهلیت این قرن باشد خواه جاهلیت قرون گذشته باشد منتها جاهلیتها اشکالشان فرق میکند و در آیه سوره رعد که محل بحث بود فرمود ﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْماً عَرَبِیّاً﴾ آن حُکم را که حکم الهی است اگر کسی نپذیرفت گرفتار جاهلیت شده است پس یا جاهلیت است یا هواپرستی که تعبیر دو تاست و مطلب یکی آن گاه چیزی که در این آیه محل بحث مهم است این است که مرحوم امین الاسلام طبرسی و دیگران بعضی دیگر فرمودند اینکه خدای سبحان به رسولش فرمود ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ﴾ اگر تو تابع اهوای آنها باشی از ولایت خدا محرومی از باب «إیاک أعنى وأسمعى یا جارة»( )، خطاب به حضرت است ولی تهدید متوجه امت است این را مرحوم امین الاسلام در مجمع فرمود سید الاستاد (رضوان الله علیه) میفرمایند نه این تهدید متوجه خود حضرت است یعنی از باب «إیاک أعنی»( )، نیست تهدید متوجه خود حضرت است خدای سبحان میفرماید تو اگر این کار را کنی تبعیت بکنی از ولایت و نصرت الهی محرومی همان معنایی را که مرحوم امین الاسلام طبرسی در مجمع فرمود که خطاب از باب «إیاک أعنی» است لفظ خطاب متوجه حضرت است ولی معنا متوجه امت است سید الاستاد (رضوان الله علیه) در تفسیر سوره بقره ذیل این آیه (آیهٴ120) سوره بقره که فرمود ﴿قُلْ إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، در آنجا فرمود تهدید متوجه حضرت است به حسب ظاهر ولی معنایش متوجه امت است یعنی از باب «إیاک أعنى وأسمعی یا جارة»( )، است خوب چطور یک جا خطاب متوجه به حضرت است و معنا متوجه به امت یک جا لفظ و معنا هر دو متوجه به حضرت است پیشنهادی که اهل کتاب یا منکرین میدادند دو قسمت بود یک قسمت این بود که شما عملا از ما اطاعت کنید روش ما را داشته باشید اینکه میگفتند عملا روش ما را داشته باشید اینکار معلوم میشود که به مردم میگفتند چون حضرت تابع عملی آنها نبود که عمل کند به روش آنها لذا این نهی متوجه امت میشود این تهدید متوجه امت میشود ولی اگر پیشنهاد آنها پیشنهادی بود که فقط به دست حضرت بر میآمد نه به دست امت مثل اینکه پیشنهاد میدادند تو آیه دیگر به جای این آیه نازل کن بیاور قرآنی دیگر بیاور حکمی دیگر بیاور این را عوض کن قرآن دیگر بیاور این حکم را تغییر بده حکم دیگر بیاور اینجا دیگر سخن از «إیاک أعنى»( )، نیست خطاب متوجه به خود حضرت است لفظاً و معنا زیرا آن تبعیت به معنای انجام خواستههای آنها جز از حضرت از احدی برنمیآمد یعنی آنها هم به حضرت پیشنهاد میدادند و لاغیر یعنی به حضرت میگفتند که نظیر مشرکین که این قانون را عوض کن ﴿ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ﴾( )، حضرت میفرمود ﴿مَایَکُونُ لِى أَنْ أبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَی إِلَىَّ﴾( )، به حضرت میگفتند یک آیهای بیاور نازل کن که مرام ما را تصدیق کند این پیشنهاد را به خود حضرت میدادند قرآن دیگر بیاور حکم تازهای بیاور که با مرام ما بسازد این را که با امت پیشنهاد نمیدادند این را به حضرت پیشنهاد میدادند این است که در بعضی از موارد سید الاستاد (رضوان الله علیه) میفرماید خطاب ظاهریش متوجه به حضرت است معنا متوجه به امت است یک جا نظیر آیه محل بحث سوره رعد میفرماید خطاب مستقیماً متوجه به خود حضرت است تهدید متوجه به خود حضرت است نه از باب «إیاک أعنى»( )، که متوجه امت باشد زیرا آنها به امت نمیگفتند یک آیهٴ دیگر حکم دیگر مانند آن نازل کن به حضرت میگفتند این مرام را تغییر بده مرام دیگر بیاور این حکم را عوض کن حکم دیگر بیاور هم اهل کتاب یک طرح تازهای داشتند هم مشرکین و ثنیین حجاز طرح تازه و احیاناً طرح مشترک داشتند آنجا که سخن از تبعیت عملی است امت مورد تهدید است چون حضرت هرگز عملاً تابع آنها نبود آنجا که سخن از تغییر برنامه و ماده قانون و امثال ذلک است حضرت متوجّه الیه تهدید است و خطاب تهدیدی مستقیماً متوجه حضرت است که مبادا این کار را بکنی که اگر این کار را کردی از ولایت و نصرت و عنایت الهی محرومی و لا یُقال که حضرت معصوم است نیازی به این تهدید ندارد اگر حضرت معصوم است عصمت حضرت با همین فیوضات تأمین است و الا حضرت که ذاتاً معصوم نیست حضرت به وسیله امدادهای غیبی لحظه به لحظه معصوم است پشت سر هم آیه نازل میشود وحی میآید تأیید می-شود او معصوم است آن موجودی که ذاتاً معصوم باشد و نیاز به مبدأ دیگر نداشته باشد هو الله سبحانه تعالی و لاغیر اگر حضرت معصوم است به عصمت الهی معصوم است همین امر و نهی همین وحی همین تأیید و همین تسدید عاصم حضرت است حضرت میشود معصوم هر لحظه خدای سبحان از باب ﴿وَأَیَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ﴾( )، او را تأیید میکند این میشود معصوم بنابراین اگر تبعیت در پذیرش پیشنهاد آنها راجع به تغییر ماده قانونی باشد تهدید متوجه خود حضرت است و اگر تبعیت در روش عملی باشد تهدید متوجه امت است این است که در ذیل آیه محل بحث سوره رعد سید الاستاد (رضوان الله علیه) میفرماید اینجا خطاب متوجه حضرت است تهدید هم متوجه حضرت در سوره بقره خطاب متوجه حضرت است و تهدید متوجه امت اگر مفاد آن آیه سوره بقره با مفاد آیه سوره رعد یکی باشد آن گاه یک اشکالی است بر سیدنا الاستاد که چرا تفکیک کردی ولی تفکیک جا دارد یعنی اگر یک مفسری در بعضی از جاها بگوید خطاب متوجه حضرت است ولی تهدید مربوط به امت در جای دیگر بگوید خطاب بلفظه و معنا متوجه به حضرت است نکته فرق این است اما اینکه آیا منکرین پیشنهاد تغییر قانون تغییر وحی میدادند یا نه در سوره یونس فرمود عدهای از کفار این پیشنهاد را میدادند در سوره یونس آیه پانزدهم این است ﴿وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ﴾( )، وقتی آیات روشن الهی برای اینها تلاوت بشود ﴿قَالَ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أوْ بَدِّلْهُ﴾( )، آنهایی که منکر قیامتاند و امید بازگشت به خدا را ندارند میگویند یا قرآنی دیگر بیاور که کل این اساس عوض بشود یا اگر همین قرآن را حفظ میکنی این مواضع حساسش را که مورد اختلاف یهودیت با اسلام است عوض بکن یا از ریشه عوض بکن یا همین را اگر حفظ کردی و حفظ میکنی آن موارد اختلاف ما و خودتان را تغییر بدهید به روش ما در بیاورید یعنی یک قرآنی بیاور که مطابق باشد با تورات تحریف شده این اگر اهل کتاب با منکرین در این پیشنهاد هماهنگ بودند و اما ظاهر آیه این است که کفار این پیشنهاد را میدادند یعنی وثنیین ﴿قَالَ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا﴾( )، یا از اصل عوض کن یا بعضی از موادش را تغییر بده ﴿أوْ بَدِّلْهُ﴾( )، ﴿قُل مَایَکُونُ لِى أَنْ أبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِى﴾( )، مگر این قرآن کتابی است که من تنظیم کرده باشم کتابی است که من تألیف کرده باشم که عوض کنم من تابعم در گرفتن و رساندن ولاغیر ﴿قُل مَایَکُونُ لِى أَنْ أبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَی إِلَىَّ﴾( )، من فقط پیرو وحیم ولاغیر ﴿إِنِّى أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّى عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ﴾( )، معلوم می-شود تهدید الهی شامل حضرت هم خواهد بود فرمود من اگر این روش را عوض کنم قرآن دیگر ¬معاذالله¬ بیاورم یا این مواد را عوض کنم ﴿إِنِّى أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّى عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ﴾( )، این معلوم میشود که بعضی از تکالیف مخصوص حضرت است یعنی به دیگران پیشنهاد نمیدادند که یا قرآنی غیر از این بیاور یا مواد اختلافی این قرآن را عوض کن و در آیه محل بحث در سوره رعد چون قبلش این بود ﴿وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ﴾( )، و در بین احزاب هم اهل کتاب حضور داشت هم مشرکین حضور داشتند احیاناً آنها پیشنهاد تغییر قانون یا تبدیل بعضی از مواد قانونی قرآن کریم را مطرح میکردند این است که خدای سبحان به رسولش میفرماید اگر پیشنهاد اینها را بپذیری تبعیت کنی چون بعد از روشن شدن حق است دیگر در امان خدا نیستی اگر در سوره نساء وعده داد فرمود هرگز به تو آسیبی نمیرسانم اگر در سوره مائده هم وعده داد فرمود ﴿وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾( )، اگر در این موارد حساس عصمت حضرت را تأمین میکرد گاهی میفرمود ﴿وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾( )، کما فی سورة مائدة گاهی میفرمود ﴿وَمَا یَضُرُّونَکَ مِن شَیْءٍ﴾( )، کما فی سورة النساء این در صورتی است که حضرت همین مسیر را حفظ کند و لاغیر یعنی در صراط مستقیم باشد و لاغیر یعنی ﴿یس ٭ وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ٭ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ٭ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾( )، مادامی که ﴿عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾( ) است هم آیه سوره مائده نازل میشود ﴿وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾( )، هم آیه سوره نساء نازل میشود که ﴿وَمَا یَضُرُّونَکَ مِن شَیْءٍ﴾( )، هیچ کاری نمیتوانند بکنند هم آیه سوره انفال و توبه نازل میشود که آنها تلاش و کوشش میکنند یا بازداشتت کنند یا اعدامت کنند یا تبعید ﴿وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ﴾( )، اینها توطئه میکنند یا توبیخت کنند بازداشتت کنند همانجا بمانی یا از بینت ببرند یا ﴿ یُخْرِجُوکَ﴾( )، تبعیدت کنند و بدان نسبت به هیچ یک از اینها موفق نمیشوند اگر این وعدههای پیروزی لحظه به لحظه به صورتهای گوناگون چه در سوره مائده چه در سوره نساء چه در سوره توبه و امثال آمده برای اینکه حضرت ﴿عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾( ) است این وعدهها برای کسی است که ﴿عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾( ) باشد و اگر کسی از این صراط مستقیم فاصله گرفت میشود ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾( )، یعنی بعد از روشن شدن آن گاه هلاک میشود لذا فرمود وقتی که از این صراط فاصله گرفتی نه تحت ولایت حقی که مستقیماً ما ولی تو باشیم حفظت بکنیم نه از وقایت برخورداری که اگر ما خواستیم تو را بگیریم دیگری حفظت کند فرق ولایت و وقایت این است که اگر خدا ولی باشد مستقیماً خدا حافظ است ولایت آن است که آن مبدأ ولایت همه شئون مولّی علیه را تدبیر کند و اداره کند نصرت و وقایت آن است که خود آن شخص بعضی از کارها را به عهده میگیرد دیگری کمک اوست دستیار اوست ولی غیر از ناصر است این کودک مادامی که مهجور است تحت ولایت پدر است همه شئون او را پدر اداره میکند وقتی بالغ شد بعضی از کارها را خود به عهده میگیرد بعضی از کارهای دیگر را پدر کمکش میکند نصرت در جایی است که خود شخص بعضی از کارها را به عهده بگیرد تتمیمش را دیگری به عهده بگیرد تا بشود نصرت لذا در سوره بقره فرمود اگر این کار را کردی همان آیه 120 سوره بقره این بود فرمود اگر این کار را کردی ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، نه خدا ولی تو است نه ناصر نه ولی تو است که همه شئون تو را اداره کند نه ناصر تو است که برخی از شئون را خودت و بعضی از شئون را خدای سبحان اداره کند نه نصرت است نه ولایت اینجا هم فرمود نه ولایت است و نه وقایت چرا چون کسی که حق برای او روشن شد از آن به بعد بخواهد بیراهه برود ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾( )، وقتی که روشن شد احدی یار و یاور او نیست لذا فرمود ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، بنابراین پس این پیشنهاد مطرح بود در بین کفار این مطرح بود که بعضی از این مواد قانونی قرآن کریم را عوض کن یهودیها درباره اصل مبدأ و مانند آن شاید پیشنهاد نمیدادند درباره قبله پیشنهاد میدادند که قبله را عوض کن بعضی از اموری مانند این را پیشنهاد میدادند که عوض بکن در همان آیه سوره بقره که فرمود هرگز یهودی از تو راضی نخواهند شد ﴿وَلَنْ تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾( )، چه اینکه میشود مسیحیها هم از تو راضی نخواهند شد مگر اینکه ملت آنها را به رسمیت بشناسی ﴿قُلْ إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی﴾( )، اول حصر کرد فرمود تنها هدایت هدایت الهی است ولاغیر اگر حصر شد ﴿قُلْ إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی﴾( )، بقیه میشود اهوای باطله ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم﴾( )، بنابراین پیشنهاد آنها تنها در اطاعت عملی نیست در تغییر مواضع قانونی هم هست اگر در تغییر مواضع قانونی هم پیشنهاد میدهند این پیشنهاد جز به حضرت نیست چون به امت که نمیگویند ماده قانون را عوض کن قهراً تهدید هم متوجه خود رسول الله خواهد بود که ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ﴾( )، اگر تبعیت کنی پیشنهاد آنها را در تغییر قانون الهی ¬معاذالله¬ بپذیری هیچ کسی تو را حفظ نمیکند زیرا تو الآن در یک موطنی هستی که حرفت مقبول است ممکن است خیلیها در عالم تنبّی داشته باشند و داعیه نبوت داشته باشند ما آنها را رها کرده باشیم تا کم کم بیفتند اما تو الآن به جایی رسیدی که سخنت به عنوان وحی مقبول است اگر کمترین افترا به ما ببندی ما شدیدترین مجازات را درباره تو اعمال میکنیم که احدی حافظ تو نیست ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ﴾( )، فقط درباره حضرت است در سوره حاقه وقتی فرمود اگر رسول خدا -معاذالله¬ برما افترا ببندد سوره حاقه آیه 44 به بعد فرمود ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ ٭ لأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ٭ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ ٭ فَمَا مِنکُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ﴾( )، او اگر الآن که به جایی رسید سخنش مقبول است کمترین افترا به ما ببندد شدیدترین مجازات را دربارهٴ او روا میداریم قدرتش را میگیریم دستش را میگیریم رگ حیاتش را قطع میکنیم احدی هم نمیتواند حاجز و مانع باشد که او مورد کیفر سخت ما قرار نگیرد در جلسه درس از مرحوم علامه (رضوان الله علیه) سؤال کردند که اگر خدا دربارهٴ دینش این قدر مصرّانه حمایت میکند پس چطور مسئله بهائیت ننگین این طور رایج شد و خدا چند لحظهای مهلت داد بعد گرفت فرمود خدای سبحان به کسی که ادعای دروغین دارد و حرف او را جز سفله از مردم کسی قبول نمیکند این تهدید را نکرد نسبت به کسی که به مقام نبوت رسید و حرف او به عنوان وحی سماوی در دلها نفوذ میکند وجیه المله است اگر او بخواهد چیزی را بیاورد به عنوان دین در دلها جا میافتد او بر خلاف یک دیوانه جاهلی است که آمده تنبی کرده داعیه نبوت داشت و در کسی هم اثر نکرد حتی آنهایی هم که به دنبالش راه افتاده بودند فهمیدند یک بازی سیاسی است این برخلاف آن است که یک کسی نبی باشد معجزه بیاورد شق القمر داشته باشد مرده را زنده بکند درخت را از جا بکند بعد معاذ الله یک کلمهای را بخواهد کم و زیاد بکند چون همه این انبیا و اولیا برای صیانت آن وحی است ما به یک چنین کسی که وجیه المله شد به او معجزه دادیم آیات الهی را به دست او احیا کردیم اجرا کردیم حرف او به عنوان وحی در دل محققین اثر گذاشته فضلاً از دیگران اگر از این به بعد او بخواهد کمترین افترایی به ما ببندد همان معجزات را دربارهٴ خود او آن چنان پیاده میکنیم که احدی نتواند او را از دست عذاب ما برهاند لذا این شدت را درباره احدی در قرآن کریم نفرمود هیچ گناهی را این طور خدای سبحان تهدید نکرد رگ حیات را قطع میکنم قدرتش را میگیرم احدی نمیتواند حاجز و حائل باشد این فقط در این مسئله است مسائل فرعی را خدای سبحان چند صباحی مهلت میدهد تا مسئلهاش را حل کنند اما اگر یک کسی سخن او به عنوان سخن دین در دلها جا میکند هرگز خدای سبحان مهلت نمیدهد که او با دین خدای سبحان این چنین رفتار بکند فرمود ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ﴾( )، کمترین تهمت بخواهد به وحی ببندد ¬معاذالله¬ ﴿لأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ٭ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ ٭ فَمَا مِنکُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ﴾( )، این در جواب آن سؤال بود پس پیشنهاد اینکه بعضی از مواد قانونی را عوض بکند از کفار بود و این اهل کتاب یا پیشنهاد مستقل در این زمینه داشتند یا جزء همان احزاب سیاسی بودند که مشترکاً یک پیشنهادی را مطرح میکردند آن گاه خدای سبحان چندین بار فرمود بگو من از وحی اطاعت میکنم ولاغیر در سوره مائده آیه 48 این است که ﴿تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الحَقِّ﴾( )، به دنبال اهوای آنها نرو ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾( )، در آیه 49 فرمود ﴿وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ﴾( )، این نشان میدهد که بیان سید الاستاد در آیه سوره رعد اولا بهثواب است تا بیان مرحوم امین الاسلام در مجمع برای اینکه این آیه میفرماید که مواظب باش در تو اثر نکنند و بعضی از وحیها را تغییر ندهند و کم و زیاد نکنند آیه 49 سوره مائده این است ﴿وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ﴾( )، مبادا فتنه کنند بشورانند توطئه کنند بعضی از احکام را کم و بیش عوض کنند ﴿وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ﴾( )، آنجا که مطلق تبعیت نهی شده است هم احتمال میدهد به اینکه از باب «إیاک أعنى» باشد که ظاهر خطاب به حضرت باطنش متوجه امت باشد و هم نه متوجه خود حضرت باشد لفظاً و معناً و اما آنجا که مستقیماً درباره تغییر وحی است خطاب به امت معنا ندارد برای اینکه به امت که پیشنهاد نمیدادند یک قرآن دیگر بیاور به امت که پیشنهاد نمیدادند این مواد قانونی را عوض کن تا خدای سبحان به امت تهدید کند بگوید اگر چنان کردید همچنان میکنیم این معنا در سوره انعام هم آمده آیه 56 سوره انعام به این صورت است ﴿قُلْ إِنِّى نُهِیتُ أنْ أعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ قُل لاَأَتَّبِعُ أَهْوَاءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ﴾( )، فرمود من نهی شدهام آنچه را که شما عبادت میکنید عبادت کنم چون آنها پیشنهاد دادند که بیایید ما صلح کنیم یک سالی ما خدای تو را عبادت میکنیم سال بعد تو بتهای ما را عبادت کن بعد ما خدای تو را عبادت میکنیم بعد تو خدایان ما را عبادت بکن نوبت میگذاریم این بود که سوره مبارکهٴ جحد نازل شده ﴿قُلْ یَاأَیُّهَا الْکَافِرُونَ﴾( )، ﴿قُلْ یَاأَیُّهَا الْکَافِرُونَ ٭ لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ وَلاَ أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمْ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ﴾( )، عدهای مانده بودند که سر این تکرار چیست برای خود یک توجیهاتی ذکر میکردند تا اینکه یکی از شاگردان امام صادق از عراق به حجاز رفت و مشرف شد و عرض کرد یابن رسول الله سر این تکرار چیست که گاهی ﴿لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ وَلاَ أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمْ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ﴾( )، فرمود سر تکرار این است که برابر پیشنهاد آنها نهی و نفی نازل شده آنها گفتند یک قدر تو بپرست بعد ما میپرستیم بعد تو بپرست بعد ما میپرستیم همین پیشنهاد چهار ضلعی را قرآن نهی کرده آنها یک پیشنهاد چهار ضلعی دادند یعنی چهار نوبتی یک نوبت تو عبادت کن آله ما را بعد ما عبادت میکنیم یک نوبت تو عبادت بکن بعد ما تعبیرشان این بود وحی هم همین را نفی کرده وقتی این معنا را این شخص از حضور امام ششم (سلام الله علیه) آموخت و آورد در کوفه به آن مرد گفت فرمود این مطلبی نیست که تو خودت فهمیده باشی «هذا مما نقلته من الحجاز» این را از آن خاندان آوردی خلاصه.
«والحمد لله رب العالمین»
- حُکم، محکم و حَکم بودن قرآن کریم؛
- تنزل قول محکم یا قرآن کریم در کسوت لغت عرب؛
- تبعیت از اهوا و امیال افراد بعد از آمدن وحی موجب عذاب الهی است
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْماً عَرَبِیّاً وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾( ).
این آیه کریمه دو مطلب را در بر داشت مطلب اول تعظیم قرآن کریم و اینکه او حکم است و محکم است و حکم است و مانند آن که این قول محکم در کسوت لغت عرب تنزل کرد امر دوم آنکه اگر بعد از آمدن وحی کسی تابع اهواء و امیال مخالفین قرار بگیرد هیچ چیزی او را از عذاب خدا حفظ نمیکند نه مستقیما از ولایت الهی برخوردار است نه کسی او را از عذاب الهی حفظ میکند نه ولایت است نه وقایت که فرق این دو قبلا بیان شد باز هم اشاره میشود اما امر اول که ﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْماً عَرَبِیّاً﴾ که درباره قرآن کریم بود چه اوصافی که به لسان سلب نقص درباره قرآن ذکر شد و چه اوصافی که برای اثبات کمال برای قرآن کریم ذکر شد بحثش اجمالاً گذشت و اما امر ثانی فرمود ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾ قرآن کریم وحی را و آنچه مطابق وحی است علم میداند و هر چه مخالف وحی است یا از او به جاهلیت و جهل تعبیر میکند یا از او به هوا تعبیر میکند اگر از وحی به علم و حکم تعبیر کرد از مخالف وحی به جاهلیت و هوا تعبیر میکند اگر از وحی به حق یاد کرد از مخالف وحی به باطل یاد میکند فرمود ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ اگر بعد از آمدن وحی تابع اهوا و امیال دیگران باشی هرگز از یاری خدا برخوردار نیستی اهوا و امیال کثیرند پراکنده و متشتت اند لذا به صورت جمع بیان شد که فرمود اهوا و اصلش آن است که کسی هوس خود را بر دیگران تحمیل کند آن کسی که هوا و میل خود را بر دیگران تحمیل کند در آن منطقه اولین بتساز بتفروشی است که بتکدهای ساخت و دیگران را به بتهای آن بتکده دعوت کرد هوای کسی اگر مطاع او بود بتی است که او ساخت و دیگران را به آن بت فرا می-خواند اصلش را در سوره جاثیه بیان فرمود که ﴿أفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾( )، (آیه 23) سورهٴ جاثیه ﴿ أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ﴾( )، بعد از اینکه حق برای او روشن شد و عالم شد مع ذلک هوا و میل خود را تحمیل کرد هم به میل خود عمل کرد هم مردم را به عمل به میل خود دعوت کرد آن کسی که کسی که میگوید من هر چه دلم بخواهد میکنم هرچه که دوست داشته باشم میکنم یعنی اله خود را همان هوای خود قرار داد و آن کس که میگوید هر چه حق باشد من از آن اطاعت میکنم این الله را اله قرار داد اصل بتپرستی از هواپرستی نشأت می-گیرد آن کس که هوای خود را اله قرار داد دیگران را هم به این اله دروغین دعوت میکند میشود بتپرستی لذا در نوع موارد در برابر وحی سخن از هوا است و کسانی که در برابر وحی ایستادگی میکنند قرآن کریم میفرماید اینها تابع اهوا و امیالاند چه اینکه از همین هوا در برابر وحی و حُکم الهی به جاهلیت تعبیر شده است در سوره مائده سخن از جاهلیت آنچه که در برابر وحی است خواهد بود آیه پنجاه سوره مائده این است ﴿أفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ﴾( )، یعنی حکم بیش از دو تا نیست یا حکم الهی است یا اگر حکم الهی نشد جاهلیت است ولو با هر نام این طور نیست که بعضی از احکامی که در مقابل حکم الهاند جاهلیت باشند بعضی جاهلیت نباشند هر چه که در برابر حکم اله شد جاهلیت است خواه جاهلیت کهن خواه جاهلیت تازه خواه جاهلیت اولا خواه جاهلیت ما لیس باولی فرمود ﴿أفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ﴾( )، آن قومی که اهل یقیناند جز حکم الهی حکمی را نمیپذیرند پس هر چه حکم اله نشد میشود جاهلیت خواه جاهلیت این قرن باشد خواه جاهلیت قرون گذشته باشد منتها جاهلیتها اشکالشان فرق میکند و در آیه سوره رعد که محل بحث بود فرمود ﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْماً عَرَبِیّاً﴾ آن حُکم را که حکم الهی است اگر کسی نپذیرفت گرفتار جاهلیت شده است پس یا جاهلیت است یا هواپرستی که تعبیر دو تاست و مطلب یکی آن گاه چیزی که در این آیه محل بحث مهم است این است که مرحوم امین الاسلام طبرسی و دیگران بعضی دیگر فرمودند اینکه خدای سبحان به رسولش فرمود ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ﴾ اگر تو تابع اهوای آنها باشی از ولایت خدا محرومی از باب «إیاک أعنى وأسمعى یا جارة»( )، خطاب به حضرت است ولی تهدید متوجه امت است این را مرحوم امین الاسلام در مجمع فرمود سید الاستاد (رضوان الله علیه) میفرمایند نه این تهدید متوجه خود حضرت است یعنی از باب «إیاک أعنی»( )، نیست تهدید متوجه خود حضرت است خدای سبحان میفرماید تو اگر این کار را کنی تبعیت بکنی از ولایت و نصرت الهی محرومی همان معنایی را که مرحوم امین الاسلام طبرسی در مجمع فرمود که خطاب از باب «إیاک أعنی» است لفظ خطاب متوجه حضرت است ولی معنا متوجه امت است سید الاستاد (رضوان الله علیه) در تفسیر سوره بقره ذیل این آیه (آیهٴ120) سوره بقره که فرمود ﴿قُلْ إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، در آنجا فرمود تهدید متوجه حضرت است به حسب ظاهر ولی معنایش متوجه امت است یعنی از باب «إیاک أعنى وأسمعی یا جارة»( )، است خوب چطور یک جا خطاب متوجه به حضرت است و معنا متوجه به امت یک جا لفظ و معنا هر دو متوجه به حضرت است پیشنهادی که اهل کتاب یا منکرین میدادند دو قسمت بود یک قسمت این بود که شما عملا از ما اطاعت کنید روش ما را داشته باشید اینکه میگفتند عملا روش ما را داشته باشید اینکار معلوم میشود که به مردم میگفتند چون حضرت تابع عملی آنها نبود که عمل کند به روش آنها لذا این نهی متوجه امت میشود این تهدید متوجه امت میشود ولی اگر پیشنهاد آنها پیشنهادی بود که فقط به دست حضرت بر میآمد نه به دست امت مثل اینکه پیشنهاد میدادند تو آیه دیگر به جای این آیه نازل کن بیاور قرآنی دیگر بیاور حکمی دیگر بیاور این را عوض کن قرآن دیگر بیاور این حکم را تغییر بده حکم دیگر بیاور اینجا دیگر سخن از «إیاک أعنى»( )، نیست خطاب متوجه به خود حضرت است لفظاً و معنا زیرا آن تبعیت به معنای انجام خواستههای آنها جز از حضرت از احدی برنمیآمد یعنی آنها هم به حضرت پیشنهاد میدادند و لاغیر یعنی به حضرت میگفتند که نظیر مشرکین که این قانون را عوض کن ﴿ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ﴾( )، حضرت میفرمود ﴿مَایَکُونُ لِى أَنْ أبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَی إِلَىَّ﴾( )، به حضرت میگفتند یک آیهای بیاور نازل کن که مرام ما را تصدیق کند این پیشنهاد را به خود حضرت میدادند قرآن دیگر بیاور حکم تازهای بیاور که با مرام ما بسازد این را که با امت پیشنهاد نمیدادند این را به حضرت پیشنهاد میدادند این است که در بعضی از موارد سید الاستاد (رضوان الله علیه) میفرماید خطاب ظاهریش متوجه به حضرت است معنا متوجه به امت است یک جا نظیر آیه محل بحث سوره رعد میفرماید خطاب مستقیماً متوجه به خود حضرت است تهدید متوجه به خود حضرت است نه از باب «إیاک أعنى»( )، که متوجه امت باشد زیرا آنها به امت نمیگفتند یک آیهٴ دیگر حکم دیگر مانند آن نازل کن به حضرت میگفتند این مرام را تغییر بده مرام دیگر بیاور این حکم را عوض کن حکم دیگر بیاور هم اهل کتاب یک طرح تازهای داشتند هم مشرکین و ثنیین حجاز طرح تازه و احیاناً طرح مشترک داشتند آنجا که سخن از تبعیت عملی است امت مورد تهدید است چون حضرت هرگز عملاً تابع آنها نبود آنجا که سخن از تغییر برنامه و ماده قانون و امثال ذلک است حضرت متوجّه الیه تهدید است و خطاب تهدیدی مستقیماً متوجه حضرت است که مبادا این کار را بکنی که اگر این کار را کردی از ولایت و نصرت و عنایت الهی محرومی و لا یُقال که حضرت معصوم است نیازی به این تهدید ندارد اگر حضرت معصوم است عصمت حضرت با همین فیوضات تأمین است و الا حضرت که ذاتاً معصوم نیست حضرت به وسیله امدادهای غیبی لحظه به لحظه معصوم است پشت سر هم آیه نازل میشود وحی میآید تأیید می-شود او معصوم است آن موجودی که ذاتاً معصوم باشد و نیاز به مبدأ دیگر نداشته باشد هو الله سبحانه تعالی و لاغیر اگر حضرت معصوم است به عصمت الهی معصوم است همین امر و نهی همین وحی همین تأیید و همین تسدید عاصم حضرت است حضرت میشود معصوم هر لحظه خدای سبحان از باب ﴿وَأَیَّدَهُم بِروحٍ مِنْهُ﴾( )، او را تأیید میکند این میشود معصوم بنابراین اگر تبعیت در پذیرش پیشنهاد آنها راجع به تغییر ماده قانونی باشد تهدید متوجه خود حضرت است و اگر تبعیت در روش عملی باشد تهدید متوجه امت است این است که در ذیل آیه محل بحث سوره رعد سید الاستاد (رضوان الله علیه) میفرماید اینجا خطاب متوجه حضرت است تهدید هم متوجه حضرت در سوره بقره خطاب متوجه حضرت است و تهدید متوجه امت اگر مفاد آن آیه سوره بقره با مفاد آیه سوره رعد یکی باشد آن گاه یک اشکالی است بر سیدنا الاستاد که چرا تفکیک کردی ولی تفکیک جا دارد یعنی اگر یک مفسری در بعضی از جاها بگوید خطاب متوجه حضرت است ولی تهدید مربوط به امت در جای دیگر بگوید خطاب بلفظه و معنا متوجه به حضرت است نکته فرق این است اما اینکه آیا منکرین پیشنهاد تغییر قانون تغییر وحی میدادند یا نه در سوره یونس فرمود عدهای از کفار این پیشنهاد را میدادند در سوره یونس آیه پانزدهم این است ﴿وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ﴾( )، وقتی آیات روشن الهی برای اینها تلاوت بشود ﴿قَالَ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أوْ بَدِّلْهُ﴾( )، آنهایی که منکر قیامتاند و امید بازگشت به خدا را ندارند میگویند یا قرآنی دیگر بیاور که کل این اساس عوض بشود یا اگر همین قرآن را حفظ میکنی این مواضع حساسش را که مورد اختلاف یهودیت با اسلام است عوض بکن یا از ریشه عوض بکن یا همین را اگر حفظ کردی و حفظ میکنی آن موارد اختلاف ما و خودتان را تغییر بدهید به روش ما در بیاورید یعنی یک قرآنی بیاور که مطابق باشد با تورات تحریف شده این اگر اهل کتاب با منکرین در این پیشنهاد هماهنگ بودند و اما ظاهر آیه این است که کفار این پیشنهاد را میدادند یعنی وثنیین ﴿قَالَ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا﴾( )، یا از اصل عوض کن یا بعضی از موادش را تغییر بده ﴿أوْ بَدِّلْهُ﴾( )، ﴿قُل مَایَکُونُ لِى أَنْ أبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِى﴾( )، مگر این قرآن کتابی است که من تنظیم کرده باشم کتابی است که من تألیف کرده باشم که عوض کنم من تابعم در گرفتن و رساندن ولاغیر ﴿قُل مَایَکُونُ لِى أَنْ أبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَی إِلَىَّ﴾( )، من فقط پیرو وحیم ولاغیر ﴿إِنِّى أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّى عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ﴾( )، معلوم می-شود تهدید الهی شامل حضرت هم خواهد بود فرمود من اگر این روش را عوض کنم قرآن دیگر ¬معاذالله¬ بیاورم یا این مواد را عوض کنم ﴿إِنِّى أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّى عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ﴾( )، این معلوم میشود که بعضی از تکالیف مخصوص حضرت است یعنی به دیگران پیشنهاد نمیدادند که یا قرآنی غیر از این بیاور یا مواد اختلافی این قرآن را عوض کن و در آیه محل بحث در سوره رعد چون قبلش این بود ﴿وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ﴾( )، و در بین احزاب هم اهل کتاب حضور داشت هم مشرکین حضور داشتند احیاناً آنها پیشنهاد تغییر قانون یا تبدیل بعضی از مواد قانونی قرآن کریم را مطرح میکردند این است که خدای سبحان به رسولش میفرماید اگر پیشنهاد اینها را بپذیری تبعیت کنی چون بعد از روشن شدن حق است دیگر در امان خدا نیستی اگر در سوره نساء وعده داد فرمود هرگز به تو آسیبی نمیرسانم اگر در سوره مائده هم وعده داد فرمود ﴿وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾( )، اگر در این موارد حساس عصمت حضرت را تأمین میکرد گاهی میفرمود ﴿وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾( )، کما فی سورة مائدة گاهی میفرمود ﴿وَمَا یَضُرُّونَکَ مِن شَیْءٍ﴾( )، کما فی سورة النساء این در صورتی است که حضرت همین مسیر را حفظ کند و لاغیر یعنی در صراط مستقیم باشد و لاغیر یعنی ﴿یس ٭ وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ٭ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ٭ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾( )، مادامی که ﴿عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾( ) است هم آیه سوره مائده نازل میشود ﴿وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾( )، هم آیه سوره نساء نازل میشود که ﴿وَمَا یَضُرُّونَکَ مِن شَیْءٍ﴾( )، هیچ کاری نمیتوانند بکنند هم آیه سوره انفال و توبه نازل میشود که آنها تلاش و کوشش میکنند یا بازداشتت کنند یا اعدامت کنند یا تبعید ﴿وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ﴾( )، اینها توطئه میکنند یا توبیخت کنند بازداشتت کنند همانجا بمانی یا از بینت ببرند یا ﴿ یُخْرِجُوکَ﴾( )، تبعیدت کنند و بدان نسبت به هیچ یک از اینها موفق نمیشوند اگر این وعدههای پیروزی لحظه به لحظه به صورتهای گوناگون چه در سوره مائده چه در سوره نساء چه در سوره توبه و امثال آمده برای اینکه حضرت ﴿عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾( ) است این وعدهها برای کسی است که ﴿عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾( ) باشد و اگر کسی از این صراط مستقیم فاصله گرفت میشود ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾( )، یعنی بعد از روشن شدن آن گاه هلاک میشود لذا فرمود وقتی که از این صراط فاصله گرفتی نه تحت ولایت حقی که مستقیماً ما ولی تو باشیم حفظت بکنیم نه از وقایت برخورداری که اگر ما خواستیم تو را بگیریم دیگری حفظت کند فرق ولایت و وقایت این است که اگر خدا ولی باشد مستقیماً خدا حافظ است ولایت آن است که آن مبدأ ولایت همه شئون مولّی علیه را تدبیر کند و اداره کند نصرت و وقایت آن است که خود آن شخص بعضی از کارها را به عهده میگیرد دیگری کمک اوست دستیار اوست ولی غیر از ناصر است این کودک مادامی که مهجور است تحت ولایت پدر است همه شئون او را پدر اداره میکند وقتی بالغ شد بعضی از کارها را خود به عهده میگیرد بعضی از کارهای دیگر را پدر کمکش میکند نصرت در جایی است که خود شخص بعضی از کارها را به عهده بگیرد تتمیمش را دیگری به عهده بگیرد تا بشود نصرت لذا در سوره بقره فرمود اگر این کار را کردی همان آیه 120 سوره بقره این بود فرمود اگر این کار را کردی ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، نه خدا ولی تو است نه ناصر نه ولی تو است که همه شئون تو را اداره کند نه ناصر تو است که برخی از شئون را خودت و بعضی از شئون را خدای سبحان اداره کند نه نصرت است نه ولایت اینجا هم فرمود نه ولایت است و نه وقایت چرا چون کسی که حق برای او روشن شد از آن به بعد بخواهد بیراهه برود ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ﴾( )، وقتی که روشن شد احدی یار و یاور او نیست لذا فرمود ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، بنابراین پس این پیشنهاد مطرح بود در بین کفار این مطرح بود که بعضی از این مواد قانونی قرآن کریم را عوض کن یهودیها درباره اصل مبدأ و مانند آن شاید پیشنهاد نمیدادند درباره قبله پیشنهاد میدادند که قبله را عوض کن بعضی از اموری مانند این را پیشنهاد میدادند که عوض بکن در همان آیه سوره بقره که فرمود هرگز یهودی از تو راضی نخواهند شد ﴿وَلَنْ تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾( )، چه اینکه میشود مسیحیها هم از تو راضی نخواهند شد مگر اینکه ملت آنها را به رسمیت بشناسی ﴿قُلْ إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی﴾( )، اول حصر کرد فرمود تنها هدایت هدایت الهی است ولاغیر اگر حصر شد ﴿قُلْ إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی﴾( )، بقیه میشود اهوای باطله ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم﴾( )، بنابراین پیشنهاد آنها تنها در اطاعت عملی نیست در تغییر مواضع قانونی هم هست اگر در تغییر مواضع قانونی هم پیشنهاد میدهند این پیشنهاد جز به حضرت نیست چون به امت که نمیگویند ماده قانون را عوض کن قهراً تهدید هم متوجه خود رسول الله خواهد بود که ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ﴾( )، اگر تبعیت کنی پیشنهاد آنها را در تغییر قانون الهی ¬معاذالله¬ بپذیری هیچ کسی تو را حفظ نمیکند زیرا تو الآن در یک موطنی هستی که حرفت مقبول است ممکن است خیلیها در عالم تنبّی داشته باشند و داعیه نبوت داشته باشند ما آنها را رها کرده باشیم تا کم کم بیفتند اما تو الآن به جایی رسیدی که سخنت به عنوان وحی مقبول است اگر کمترین افترا به ما ببندی ما شدیدترین مجازات را درباره تو اعمال میکنیم که احدی حافظ تو نیست ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ﴾( )، فقط درباره حضرت است در سوره حاقه وقتی فرمود اگر رسول خدا -معاذالله¬ برما افترا ببندد سوره حاقه آیه 44 به بعد فرمود ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ ٭ لأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ٭ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ ٭ فَمَا مِنکُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ﴾( )، او اگر الآن که به جایی رسید سخنش مقبول است کمترین افترا به ما ببندد شدیدترین مجازات را دربارهٴ او روا میداریم قدرتش را میگیریم دستش را میگیریم رگ حیاتش را قطع میکنیم احدی هم نمیتواند حاجز و مانع باشد که او مورد کیفر سخت ما قرار نگیرد در جلسه درس از مرحوم علامه (رضوان الله علیه) سؤال کردند که اگر خدا دربارهٴ دینش این قدر مصرّانه حمایت میکند پس چطور مسئله بهائیت ننگین این طور رایج شد و خدا چند لحظهای مهلت داد بعد گرفت فرمود خدای سبحان به کسی که ادعای دروغین دارد و حرف او را جز سفله از مردم کسی قبول نمیکند این تهدید را نکرد نسبت به کسی که به مقام نبوت رسید و حرف او به عنوان وحی سماوی در دلها نفوذ میکند وجیه المله است اگر او بخواهد چیزی را بیاورد به عنوان دین در دلها جا میافتد او بر خلاف یک دیوانه جاهلی است که آمده تنبی کرده داعیه نبوت داشت و در کسی هم اثر نکرد حتی آنهایی هم که به دنبالش راه افتاده بودند فهمیدند یک بازی سیاسی است این برخلاف آن است که یک کسی نبی باشد معجزه بیاورد شق القمر داشته باشد مرده را زنده بکند درخت را از جا بکند بعد معاذ الله یک کلمهای را بخواهد کم و زیاد بکند چون همه این انبیا و اولیا برای صیانت آن وحی است ما به یک چنین کسی که وجیه المله شد به او معجزه دادیم آیات الهی را به دست او احیا کردیم اجرا کردیم حرف او به عنوان وحی در دل محققین اثر گذاشته فضلاً از دیگران اگر از این به بعد او بخواهد کمترین افترایی به ما ببندد همان معجزات را دربارهٴ خود او آن چنان پیاده میکنیم که احدی نتواند او را از دست عذاب ما برهاند لذا این شدت را درباره احدی در قرآن کریم نفرمود هیچ گناهی را این طور خدای سبحان تهدید نکرد رگ حیات را قطع میکنم قدرتش را میگیرم احدی نمیتواند حاجز و حائل باشد این فقط در این مسئله است مسائل فرعی را خدای سبحان چند صباحی مهلت میدهد تا مسئلهاش را حل کنند اما اگر یک کسی سخن او به عنوان سخن دین در دلها جا میکند هرگز خدای سبحان مهلت نمیدهد که او با دین خدای سبحان این چنین رفتار بکند فرمود ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ﴾( )، کمترین تهمت بخواهد به وحی ببندد ¬معاذالله¬ ﴿لأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ٭ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ ٭ فَمَا مِنکُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ﴾( )، این در جواب آن سؤال بود پس پیشنهاد اینکه بعضی از مواد قانونی را عوض بکند از کفار بود و این اهل کتاب یا پیشنهاد مستقل در این زمینه داشتند یا جزء همان احزاب سیاسی بودند که مشترکاً یک پیشنهادی را مطرح میکردند آن گاه خدای سبحان چندین بار فرمود بگو من از وحی اطاعت میکنم ولاغیر در سوره مائده آیه 48 این است که ﴿تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الحَقِّ﴾( )، به دنبال اهوای آنها نرو ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾( )، در آیه 49 فرمود ﴿وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ﴾( )، این نشان میدهد که بیان سید الاستاد در آیه سوره رعد اولا بهثواب است تا بیان مرحوم امین الاسلام در مجمع برای اینکه این آیه میفرماید که مواظب باش در تو اثر نکنند و بعضی از وحیها را تغییر ندهند و کم و زیاد نکنند آیه 49 سوره مائده این است ﴿وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ﴾( )، مبادا فتنه کنند بشورانند توطئه کنند بعضی از احکام را کم و بیش عوض کنند ﴿وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ﴾( )، آنجا که مطلق تبعیت نهی شده است هم احتمال میدهد به اینکه از باب «إیاک أعنى» باشد که ظاهر خطاب به حضرت باطنش متوجه امت باشد و هم نه متوجه خود حضرت باشد لفظاً و معناً و اما آنجا که مستقیماً درباره تغییر وحی است خطاب به امت معنا ندارد برای اینکه به امت که پیشنهاد نمیدادند یک قرآن دیگر بیاور به امت که پیشنهاد نمیدادند این مواد قانونی را عوض کن تا خدای سبحان به امت تهدید کند بگوید اگر چنان کردید همچنان میکنیم این معنا در سوره انعام هم آمده آیه 56 سوره انعام به این صورت است ﴿قُلْ إِنِّى نُهِیتُ أنْ أعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ قُل لاَأَتَّبِعُ أَهْوَاءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ﴾( )، فرمود من نهی شدهام آنچه را که شما عبادت میکنید عبادت کنم چون آنها پیشنهاد دادند که بیایید ما صلح کنیم یک سالی ما خدای تو را عبادت میکنیم سال بعد تو بتهای ما را عبادت کن بعد ما خدای تو را عبادت میکنیم بعد تو خدایان ما را عبادت بکن نوبت میگذاریم این بود که سوره مبارکهٴ جحد نازل شده ﴿قُلْ یَاأَیُّهَا الْکَافِرُونَ﴾( )، ﴿قُلْ یَاأَیُّهَا الْکَافِرُونَ ٭ لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ وَلاَ أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمْ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ﴾( )، عدهای مانده بودند که سر این تکرار چیست برای خود یک توجیهاتی ذکر میکردند تا اینکه یکی از شاگردان امام صادق از عراق به حجاز رفت و مشرف شد و عرض کرد یابن رسول الله سر این تکرار چیست که گاهی ﴿لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ وَلاَ أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمْ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ﴾( )، فرمود سر تکرار این است که برابر پیشنهاد آنها نهی و نفی نازل شده آنها گفتند یک قدر تو بپرست بعد ما میپرستیم بعد تو بپرست بعد ما میپرستیم همین پیشنهاد چهار ضلعی را قرآن نهی کرده آنها یک پیشنهاد چهار ضلعی دادند یعنی چهار نوبتی یک نوبت تو عبادت کن آله ما را بعد ما عبادت میکنیم یک نوبت تو عبادت بکن بعد ما تعبیرشان این بود وحی هم همین را نفی کرده وقتی این معنا را این شخص از حضور امام ششم (سلام الله علیه) آموخت و آورد در کوفه به آن مرد گفت فرمود این مطلبی نیست که تو خودت فهمیده باشی «هذا مما نقلته من الحجاز» این را از آن خاندان آوردی خلاصه.
«والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است