- 386
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 110 و 111سوره مائده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 110 و 111سوره مائده"
- ذکر خاص بودن تورات و انجیل
- نقش اساسی خدا در درمان فرد نابینا
- تذکر خدا به عیسی(ع)درباره نعمتهای الهی فراوان
اعو بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِذْ قالَ اللّهُ یا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتی عَلَیْکَ وَ عَلى والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنی وَ تُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ بِإِذْنی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ ٭ وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی قالُوا آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ﴾
تذکر خدا به عیسی درباره نعمتهای فراوان
در بیان شمارش نعمتهای الهی بر عیسای مسیح (سلام الله علیه) به این قسمت رسیدیم که اوّلاً ذات اقدس الهی به عیسای مسیح (سلام الله علیه) دستور داد که متذکر نعمت من باش و این نعمت گرچه به حسب ظاهر مفرد است ولی جنس اراده شده، به دلیل اینکه نعمتهای فراوانی را شمرد؛ نظیر اینکه فرمود: ﴿وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها﴾. پس منظور مفرد نیست و یک فرد نیست، بلکه جنس نعمت است که کثرت پذیر است.
اعطای نعمتهای خدا به عیسی و مریم
مطلب دوم آن است که گرچه اینجا فرمود: ﴿اذْکُرْ نِعْمَتی عَلَیْکَ وَ عَلى والِدَتِکَ﴾ و نوع نعمتهایی را که به عنوان تفصیلِ بعد از اجمال شمردند نعمتهایی بود که بر خود عیسای مسیح (سلام الله علیه) ارزانی داشته است و نعمتهایی که بر مادرش ارزانی داشت در اینجا نیامد اما نعمتی که بر عیسای مسیح ارزانی داشته میشود در حقیقت نعمتی بر مادر است، چون وقتی فرزند به یک مقامی برسد پدر و مادر هم متنعم خواهند بود و از طرف دیگر خداوند برای مریم (سلام الله علیها) هم نعمتهای فراوانی را مقرر کرده است و عیسای مسیح (سلام الله علیه) که مأمور شد که به نعمتهای الهی متذکر باشد معنایش این نیست که تمام آن نعمتها را ما در همین سوره یا این بخش ذکر کردیم، بلکه منظور آن است که نعمتهایی که خدا بر عیسای مسیح و بر مادر [ایشان] داد فراوان است مقداری از آن نعمت در سوره >مائده< آمده و بخش دیگر در سوره مریم مثلاً در سورهٴ مبارکهٴ >مریم< است؛ از آیه 16 به بعد نعمتهایی که خداوند برای خود مریم (سلام الله علیها) مقرر کرده یاد شد؛ فرمود: ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکانًا شَرْقِیًّا ٭ فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجابًا فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرًا سَوِیًّا﴾ که فرشتهای را دید و با فرشته سخن گفت تا پایان بخش مادر شدنش، چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< وقتی مریم (سلام الله علیها) میخواست مادر بشود بخشی از نعمتها را آنجا ذکر فرمود، آیه 45 سوره >آل عمران< این است: ﴿إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهًا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ﴾.
بنابراین معنای اینکه خدا به عیسای مسیح فرمود: ﴿اذْکُرْ نِعْمَتی عَلَیْکَ وَ عَلى والِدَتِکَ﴾ این نیست که همه آن نعمتها همین است که در سوره >مائده< آمده، بلکه منظور آن است که به یاد نعمتهای من باش که آن نعمتها مقداری مربوط به شماست و مقداری مربوط به مادر شماست و آن نعمتهایی هم که به مادر شما دادم به یاد آنها باش، زیرا به برکت آن نعمتها بود که شما پرورش یافتید و آن نعمتها بخشی در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< آیه 45 ذکر شد و مقداری هم در سورهٴ مبارکهٴ >مریم< ذکر شد.
بیان نشانه علم غیب اولیای الهی
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿تُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً﴾ این تعبیر در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< هم آمده است. خود این تعبیر نشانه علم غیبِ اولیای الهی است؛ وقتی ملائکه به مریم (سلام الله علیها) بشارت دادند، در خلال بشارت به او گفتند که خدا به تو فرزندی میدهد که ﴿وَ یُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصّالِحینَ﴾ . اینکه فرمود به تو فرزند میدهد، اوّل این فرزند پسر خواهد بود، پس مریم (سلام الله علیها) فهمید که آنچه در رَحِم اوست پسر است و اینکه گفته شد که کسی نمیداند {ما فی الارحام} چیست مگر خدا؛ یعنی بالذات نمیداند وگرنه خداوند به وسیله فرشتهها به مریم (سلام الله علیها) خبر داد که خدا به تو فرزند میدهد و این فرزند هم پسر است و اسم او مسیح است و عیسی است و مانند آن. بنابراین خود قرآن دلالت دارد بر اینکه به تعلیم الهی ممکن است و بعد فرمود که این فرزند هم در گهواره سخن میگوید و هم عمری میکند تا به کهولت میرسد که بین جوانی و پیری است که فرمود: ﴿وَ یُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً﴾ که این هم یک علم غیبِ دیگری است که به وسیله فرشتگان ذات اقدس الهی به مریم (سلام الله علیها) عطا کرده است.
ذکر خاص بودن تورات و انجیل
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ﴾ این تورات و انجیل میتواند از باب ذکر خاص بعد از عام باشد؛ نظیر ﴿حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى﴾ ؛ اما آن نعمتهایی را که مربوط به معجزات فعلی است و میشمارد عبارت از این است که اصل تکلّم معجزه بود و تایید روح¬القدس بود و فراگیری کتاب و حکمت و تورات و انجیل به وسیله ذات اقدس الهی معجزات علمی است و مانند آن که اینها تاییدات غیبی است؛ اما تاییدات دیگر این است که فرمود: ﴿وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی﴾؛ یعنی شما از گِل به صورت یک پرنده درمیآورید و بعد در آن هیئت میدمید و آن هم پرنده میشود که همه اینها به اذن خداست.
سه تا کار است: یکی اینکه از گِل به صورت پرنده درمیآورید: ﴿وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾؛ یعنی هیئتی به این گِل میدهید که شبیه هیئت پرندهها است و بعد در این هیئت ساختهات نه هیئت طیر، میدمی به اذن خدا، آنگاه این طیر روح پیدا میکند و طائر میشود و میپرد به اذن خدا. ﴿وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ یعنی مثل هیئت طیر، ﴿فَتَنْفُخُ فیها﴾ که این ضمیر فیها به هیئت طیر برنمیگردد بلکه به آن کاف برمیگردد؛ یعنی به آن کافی که به معنای مثل است: ﴿إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ﴾ هیئةً مثل هیئت طیر، آن وقت ﴿فَتَنْفُخُ فیها﴾ یعنی در آن هیئت اولا که مِثل است نه هیئت ثانی که مُمثِّل است، ﴿فَتَنْفُخُ فیها﴾ و این ضمیرِ فیها به آن کاف برمیگردد، برای اینکه کاف در اینجا معنای اسم را دارد؛ یعنی اذ تخلق هیئةً مشابهةً لهیئة الطیر که این ضمیر {فیها} به آن هیئت اوّل برمیگردد نه هیئت دوم؛ چون هیئت دوم که ساخته عیسای مسیح نبود و مخلوق او نبود و عیسای مسیح هم در آن هیئت نمیدمید. ﴿فَتَنْفُخُ فیها﴾؛ یعنی در آن هیئت اوّل که مماثل است نه هیئت دوم که ممثَّل است؛ ﴿فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ﴾ آن هیئت اوّل یعنی گِلی که به صورت هیئت طیر درآوردی، {فتکون} یعنی فتصیر {طَیْرًا بِإِذْنی}.
نظر مرحوم ملا علی حکیم درباره کیفیت نفخ روح توسط عیسی
مطلب مهم این است که بعضی از حکما با توجه به آیه سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< این چنین فرمودند که کار عیسای مسیح (سلام الله علیه) تا بخشِ نفخِ روحش کار عادی بود؛ ولی از آن به بعد که این نفخ شده است و این حیوان پرید و زنده شد این باذن الله است، برای اینکه در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< آیه 49 این چنین دارد: ﴿وَ رَسُولاً إِلى بَنی إِسْرائیلَ أَنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ که این آیت هم نظیر آن نعمت، جنس مراد است و فرد نیست، برای اینکه آیات زیادی اینجا ذکر شده است. ﴿أَنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ که آن آیت یکی پس از دیگری شمرده میشود. ﴿أَنّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللّهِ﴾ که اینجا یکون ضمیر مذکر است و آنجا که محل بحث بود ضمیر مؤنث.
﴿فَأَنْفُخُ فیهِ﴾ ملاحظه بفرمایید که این ضمیر، ضمیرِ مذکر است و فیه به همان کاف برمیگردد و اگر به هیئت برمیگشت گذشته از اینکه هیئت ممثَّل است و وجود مبارک عیسی که بر هیئت طیر نمیدمید؛ یعنی در هیئت کبوتر یا در هیئت مرغ که نمیدمید، بلکه در آن گِلی که به صورت هیئت طیر درآورد میدمید، لذا این ضمیرها به آن هیئت طیر برنمیگردد بلکه به آن کاف برمیگردد و گاهی مذکر آورده میشود؛ مثل آیه سوره >آل عمران< که میفرماید: ﴿فَأَنْفُخُ فیهِ﴾ یعنی در آن مثل و هیئت طیر میدمد و گاهی هم از آن جهت که منظور از آن کاف هیئت است ضمیر مؤنث ذکر میشود.
مهم این است که این چنین برداشت کردند که از گِل به صورت هیئت طیر درآوردن و دمیدن اینها کار عادی نیست؛ اما فیکون طیراً غیر عادی است لذا باذن الله اینجا ذکر شده است، در حالی که به قرینه آیات محل بحثِ سوره >مائده< معلوم میشود که اینها از باب تنازع استغ این {باذن الله} هم میتواند مفعول واسطه باشد برای اَخلُقُ، هم میتواند برای انفخ و هم برای یکون؛ یعنی این چنین خواهد شد که >أَنّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بإِذْنِ اللّهِ فَأَنْفُخُ فیهِ< باذن الله، فیکون طیراً باذن الله< اگر دیگری خلق کند یعنی از گِل یک هیئتی به صورت پرنده دربیاورد و بدمد که زنده نمیشود! با دست عیسای مسیح (سلام الله علیه) باید به صورت هیئت طیر دربیاید و با دهان مطهر عیسای مسیح باید دمیده بشود تا اینکه این به اذن خدا پرواز کند.
بنابراین این از باب تنازع در حقیقت متعلق به هر سه است، چه اینکه در جریان حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) هم همینطور است؛ ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) که این چهار حیوان را گرفت و کُشت و اجزای اینها را با هم مخلوط کرد و روی کوهها گذاشت، اگر دیگری این کار را میکرد و بعد به اسم آنها را میخواند که زنده نمیشدند یا اگر ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) این کار را میکرد و دیگری آنها را میخواند باز زنده نمیشدند، بلکه باید ابراهیم خلیل بخواند: ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیًا﴾ ؛ با خواندن ابراهیم خلیل اینها زنده میشود، چون اذن به خصوص ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) داده شد.
این نشان میدهد که تمام مقاطع به اذن خداست و این چنین نیست که یک اذن باشد برای همه یا یک اذن باشد برای خصوصِ اخیر، اینطور نیست. فرمود که دمیدن هم به اذن خداست، پر کشیدن آن پرنده هم به اذن خداست. اگر خدا اذن بدهد نفخِ تو مظهر ﴿و نفخت فیه من روحی﴾ میشود و اگر خدا اذن بدهد او هم زنده میشود مانند سایر پرندهها که زنده شدند. پس اذن به هر دو میخورد، چه اینکه در آیه محل بحث یعنی آیه 110 سوره >مائده< این چنین فرمود: ﴿وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنی﴾.
نقش اساسی خدا در درمان فرد نابینا و ابرص
مطلب دیگر آن است که ﴿وَ تُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ بِإِذْنی﴾؛ اگر بخواهی اکمَه و اَبرَص را درمان کنی؛ یعنی کور مادرزاد را در قبال اَعمی که اَعمی مطلق است؛ ولی اَکمَه برای کسی است که وُلِد اعمی؛ کسی که نابینا به دنیا میآید. فرمود که اگر بخواهی اکمه و ابرص را درمان کنی این به اذن خداست و اگر تو درمان میکنی به اذن خدا است. دارو را چه کسی مؤثر قرار داد؟ با اذن خدا دارو اثر میکند و هیچ موجودی در هیچ شیئی اثر نمیکند مگر به عنایت الهی و اوست که مسبب اسباب است و با نظم این کارها را انجام میدهد.
﴿وَ تُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ بِإِذْنی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی﴾؛ اخراج موتی یعنی مردهها را از قبر بیرون آوردن که کنایه از احیای موتی است. گاهی ذات اقدس الهی درباره خودش دارد که خداوند {یحیی و یمیت} است و عدهای را از قبر زنده میکند و گاهی هم نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ >طه< آمده است درباره کار خودش هم تعبیر به اخراج میکند؛ آیه 55 سوره >طه< این است که ﴿مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى﴾ که ﴿مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى﴾ یعنی بار دیگر ما شما را زنده میکنیم، پس اینکه فرمود ما شما از خاک خارج میکنیم یعنی زنده میکنیم. مشابه همین تعبیر را به عیسای مسیح (سلام الله علیه) آموخت و فرمود: ﴿وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی﴾ و این هم نشانه آن است که اینها از جهت والایی از اعجاز برخوردار بودند که دیگر سخن از مفرد نیست، بلکه سخن از جمع محلّی به الف و لام است؛ یعنی خیلی از مردهها را به اذن خدا میتوانی زنده کنی و این چنین است که ﴿وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی﴾. حالا در تاریخ و در روایات هم است که وجود مبارک مسیح (سلام الله علیه) این قدرت را اِعمال کرده است و بعضی از مردهها را زنده کرد که آنها تا بیست سال هم زنده بودند و بعد مردند .
اینکه فرمود: ﴿وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی﴾ نشان میدهد که خَلق ابتدایی یا خَلق مجدد به عنایت الهی به عیسای مسیح (سلام الله علیه) داده شد. در اینگونه از آیات برای اینکه کسی خیال نکند که این کار به دست خود مسیح است آن وقت پشت سر هم کلمه {باذنی} را ذکر میکند تا کسی خیال نکند ولو یک لحظه که مثلاً عیسای مسیح (سلام الله علیه) خالق است! فرمود که تو همه این کارها را به اذن من انجام میدهی. همان طوری که ملائکه به اذن خدا این کارها را انجام میدهند انسان کامل هم میتواند به اذن خدا این کارها را انجام بدهد.
بعضی از عنایتهای الهی که اِخبار به غیب باشد در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< آمده و در مائده نیامده در سوره آل عمران آیه 49 آل عمران وجود مبارک عیسی از خود یاد میکند که عیسای مسیح به دستور خدا به مردم میگوید ﴿أَنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ و آن آیه این است ﴿أَنّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللّهِ﴾. میبینید که در آنجا جمع بندی کرده و در آیه محل بحث سوره >مائده< کل واحد را از دیگری جدا کرده و در سوره >آل عمران< آیه 49 بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ أُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى﴾ آنگاه فرمود: ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾؛ ولی در محل بحث یعنی سوره >مائده< اِحیای موتی را جداگانه ذکر کرد و فرمود باذن الله و آن اِبراء اَکمَه و اَبرَص را هم جداگانه ذکر کرد و فرمود باذن الله. این چنین نیست که گفته بشود: ﴿وَ أُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى﴾ که این {بِإِذْنِ اللّهِ} به خصوص احیی بخورد؛ آنجا هم از باب تنازع هم متعلق به {احیی} است و هم متعلق به {اُبری} است، این است که آنجا هم به همین سبک است.
در آیه 49 >آل عمران< یک معجزه دیگری را از مسیح (سلام الله علیه) نقل کرد و آن این است که فرمود: ﴿وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُمْ﴾ فرمود: آن غذاهایی که شما خوردید و آنچه که در خانهها دِخار کردید و ذخیره کردید همه را من به شما گزارش میدهم که این علم غیب است. اینجا دیگر باذن الله را ذکر نفرمود، برای اینکه همه این باذن الله را که قبلاً گفتند قرینه است بر مطلب (اولاً) و در صدر قضیه خداوند به عیسای مسیح (سلام الله علیه) فرمود که به آنها بگو که ﴿أَنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ (ثانیاً) که از همان اوّل فرمود که این نشانهای است از طرف ذات اقدس الهی. اگر نشانه¬ای از طرف خداست و به عنایت الهی است در هیچ جا اگر کلمه باذن هم نگفته بود معلوم بود که به اذن خداست؛ اما برای اینکه مبادا به ذهن کسی بیاید، برای اهمیت مطلب کلمه باذن الله بازگو شده است، چون در صدر قضیه گفت که من پیام آور خدایم و آیات الهی را دارم برای شما میگویم نه آیات خودم را؛ یعنی آنچه را که از من میبینید آیتِ الله است نه آیتِ من و این خدا را نشان میدهد. اگر گفت این آیت و علامت اوست معلوم میشود که به اذن اوست و اگر به اذن او نبود که به آیتِ من بود نه آیت او.
﴿أَنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ یعنی همه اینها نشانهای از خداست و هیچ کدام نشانه غیر خدا نیست؛ منتها برای اهمیت مطلب کلمه باذن الله ذکر شده است. پس اگر در ذیل آیه 49 در جریان اعلام غیبی که فرمود: ﴿وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ﴾ اینجا اگر کلمه باذن الله ذکر نشد ضرر ندارد، بعد هم فرمود: ﴿إِنَّ فی ذلِکَ َلآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾.
اگر در این جمله پایانی کلمه اذن الله را ذکر نکرد باز کلمه آیت را ذکر فرمود و اگر آیتِ حق باشد یعنی به اذن اوست و اگر او اذن ندهد و دیگری انجام بدهد که این آیت او نخواهد شد.
اینها معجزاتی بود که بدئاً وجود مبارک عیسای مسیح (سلام الله علیه) آوردند و اما عنایتهای دیگری که به عنوان تأیید روح القدس شامل حال عیسای مسیح شد این است که ﴿وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ﴾.
تبیین واژه < سحر مبین>
فرمود که به یاد این صحنه باش که وقتی تو آیات الهی را و معجزات را آوردی عدهای از همین یهودیها نه تنها نپذیرفتند و گفتند سِحر مبین است بلکه قصد توطئه هم داشتند، چون ﴿وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ﴾ یعنی من اینها را بازداشتم از اینکه به تو آسیب برسانند، معلوم میشود که آنها غیر از تکذیب توطئه هم داشتند. یک وقت است که میگوییم آنها نپذیرفتند و عناد ورزیدند که قصدِ رساندنِ شرّ را که نداشته باشند آنگاه چگونه میتوان گفت که ﴿وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ﴾؛ من اینها را از تو بازداشتم و شما را از گزند آنها محفوظ نگه داشتم؟ معلوم میشود که آنها گذشته از نظر مسایل اعتقادی که نپذیرفتند و گفتند که این سحر مبین است، در صدد توطئه بودند و توطئه اینها در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< قبلاً گذشت.
در آیه 54 سوره >آل عمران< این چنین است که ﴿وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ﴾؛ آنها قصد توطئه داشتند نقشهای داشتند و برای ایذای عیسی (سلام الله علیه)؛ ولی خدا بهترین نقشه کشنده است و بهترین کسی است که بین شیء و اسباب آن حائل قرار میدهد و مانند آن، از این جهت فرمود: ﴿وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ﴾ و منظور از این بینات یا همین آیاتی است که شمرده شده که الف و لام میشود عهد ذکری یا عهد ذهنی و مانند آن و یا بینات دیگر هم هست: ﴿إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ﴾ آنگاه ﴿فَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ﴾ از آن بنی اسرائیل که ایمان آوردند که جای ستایش و تقدیر است و آنها که کفر ورزیدند گفتند که این سحر مبین است.
از آیه بعد هم معلوم میشود که نه تنها گفتند که سحر مبین است، قصد مبارزه هم داشتند، برای اینکه از حواریین دارد پیمان میگیرد؛ فرمود: ﴿وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی قالُوا آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ﴾؛ خداوند به حواریون وحی فرستاد که ظاهراً همان الهام است، به حواریونِ عیسای مسیح که اصحاب خاص او بودند و جزو سابقین و مقربین درگاه عیسای مسیح بودند به آنها از راه الهام فهماند که شما باید با الله و به عیسای مسیح مجدداً پیمان ببندید که او را یاری کنید و دین مرا یاری کنید. ﴿وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی﴾ که این ایمانِ ابتدایی نیست، برای اینکه حواریون جزء سابقون و مقربین بودند و ایمان آورده بودند، معلوم میشود که یک توطئهای در کار بود و عدهای خواستند علیه عیسای مسیح (سلام الله علیه) قیام بکنند و ذات اقدس الهی به حواریین الهام فرمود که شما وفادار باشید و تجدید میثاق کنید و به الله و به رسول الله ایمان بیاورید و آنها هم گفتند: ﴿آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ﴾.
شاهد اینکه این مربوط به ایمان ابتدایی نیست بلکه ایمان به اخذ میثاق است آن است که در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< آیه 52 این چنین فرمود: ﴿فَلَمّا أَحَسَّ عیسى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ﴾ که اَحَسَّ یعنی آنچه را که دشمنانِ دین در نهان و نهادشان داشتند کم کم علنی کردند و محسوس شده است که عیسی (سلام الله علیه) از آنها احساس خطر کرد؛ یعنی کار آنها از توطئههای ذهنی نزدیک به عمل خارجی و عین خارجی شد و دیگر محسوس شد.
مشابه این تعبیر در پایان سورهٴ مبارکهٴ >صف< هم است؛ در پایان سوره >صف< آیه 14 خدا به مسلمانها میفرماید: ای مسلمانها! مثل مسیحیها باشید و همانطوری که آنها در روز خطر عیسای مسیح را یاری کردند و قیام کردند شما هم این چنین باشید. حالا معلوم میشود که دین مسیح (سلام الله علیه) مانند ادیان آسمانی دیگر که در حقیقت یک دین بیش نیست که ﴿إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ﴾ ، آن هم دشمن دار بود و اهل جنگ و مبارزه بود. آیه 14 سوره >صف< این است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللّهِ کَما قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنی إِسْرائیلَ وَ کَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذینَ آمَنُوا عَلى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرینَ﴾ که اینها ظاهر و پیروز شدند.
بنابراین معلوم میشود که اساس مسیحیت این نیست که انسان هر ظلمی را تحمل کند و بگوید به من چه! او هم جنگ دارد چه اینکه صلح دارد، او هم مبارزه دارد چه اینکه مصالحه دارد و مانند آن.از این قرائنِ سوره >صف< و سوره >آل عمران< برمیآید که آنچه که در آیه سوره >مائده< محل بحث است که خداوند میفرماید: من به حواریین از راه الهام فهماندم که شما به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید، یعنی این میثاق قبلی را مجدد کنید و محکم کنید برای اینکه بیگانگان در صدد براندازی دیناند و شما باید حامی دین باشید.
«والحمدلله رب العالمین»
- ذکر خاص بودن تورات و انجیل
- نقش اساسی خدا در درمان فرد نابینا
- تذکر خدا به عیسی(ع)درباره نعمتهای الهی فراوان
اعو بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِذْ قالَ اللّهُ یا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتی عَلَیْکَ وَ عَلى والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنی وَ تُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ بِإِذْنی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ ٭ وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی قالُوا آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ﴾
تذکر خدا به عیسی درباره نعمتهای فراوان
در بیان شمارش نعمتهای الهی بر عیسای مسیح (سلام الله علیه) به این قسمت رسیدیم که اوّلاً ذات اقدس الهی به عیسای مسیح (سلام الله علیه) دستور داد که متذکر نعمت من باش و این نعمت گرچه به حسب ظاهر مفرد است ولی جنس اراده شده، به دلیل اینکه نعمتهای فراوانی را شمرد؛ نظیر اینکه فرمود: ﴿وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها﴾. پس منظور مفرد نیست و یک فرد نیست، بلکه جنس نعمت است که کثرت پذیر است.
اعطای نعمتهای خدا به عیسی و مریم
مطلب دوم آن است که گرچه اینجا فرمود: ﴿اذْکُرْ نِعْمَتی عَلَیْکَ وَ عَلى والِدَتِکَ﴾ و نوع نعمتهایی را که به عنوان تفصیلِ بعد از اجمال شمردند نعمتهایی بود که بر خود عیسای مسیح (سلام الله علیه) ارزانی داشته است و نعمتهایی که بر مادرش ارزانی داشت در اینجا نیامد اما نعمتی که بر عیسای مسیح ارزانی داشته میشود در حقیقت نعمتی بر مادر است، چون وقتی فرزند به یک مقامی برسد پدر و مادر هم متنعم خواهند بود و از طرف دیگر خداوند برای مریم (سلام الله علیها) هم نعمتهای فراوانی را مقرر کرده است و عیسای مسیح (سلام الله علیه) که مأمور شد که به نعمتهای الهی متذکر باشد معنایش این نیست که تمام آن نعمتها را ما در همین سوره یا این بخش ذکر کردیم، بلکه منظور آن است که نعمتهایی که خدا بر عیسای مسیح و بر مادر [ایشان] داد فراوان است مقداری از آن نعمت در سوره >مائده< آمده و بخش دیگر در سوره مریم مثلاً در سورهٴ مبارکهٴ >مریم< است؛ از آیه 16 به بعد نعمتهایی که خداوند برای خود مریم (سلام الله علیها) مقرر کرده یاد شد؛ فرمود: ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکانًا شَرْقِیًّا ٭ فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجابًا فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرًا سَوِیًّا﴾ که فرشتهای را دید و با فرشته سخن گفت تا پایان بخش مادر شدنش، چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< وقتی مریم (سلام الله علیها) میخواست مادر بشود بخشی از نعمتها را آنجا ذکر فرمود، آیه 45 سوره >آل عمران< این است: ﴿إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهًا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ﴾.
بنابراین معنای اینکه خدا به عیسای مسیح فرمود: ﴿اذْکُرْ نِعْمَتی عَلَیْکَ وَ عَلى والِدَتِکَ﴾ این نیست که همه آن نعمتها همین است که در سوره >مائده< آمده، بلکه منظور آن است که به یاد نعمتهای من باش که آن نعمتها مقداری مربوط به شماست و مقداری مربوط به مادر شماست و آن نعمتهایی هم که به مادر شما دادم به یاد آنها باش، زیرا به برکت آن نعمتها بود که شما پرورش یافتید و آن نعمتها بخشی در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< آیه 45 ذکر شد و مقداری هم در سورهٴ مبارکهٴ >مریم< ذکر شد.
بیان نشانه علم غیب اولیای الهی
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿تُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً﴾ این تعبیر در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< هم آمده است. خود این تعبیر نشانه علم غیبِ اولیای الهی است؛ وقتی ملائکه به مریم (سلام الله علیها) بشارت دادند، در خلال بشارت به او گفتند که خدا به تو فرزندی میدهد که ﴿وَ یُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصّالِحینَ﴾ . اینکه فرمود به تو فرزند میدهد، اوّل این فرزند پسر خواهد بود، پس مریم (سلام الله علیها) فهمید که آنچه در رَحِم اوست پسر است و اینکه گفته شد که کسی نمیداند {ما فی الارحام} چیست مگر خدا؛ یعنی بالذات نمیداند وگرنه خداوند به وسیله فرشتهها به مریم (سلام الله علیها) خبر داد که خدا به تو فرزند میدهد و این فرزند هم پسر است و اسم او مسیح است و عیسی است و مانند آن. بنابراین خود قرآن دلالت دارد بر اینکه به تعلیم الهی ممکن است و بعد فرمود که این فرزند هم در گهواره سخن میگوید و هم عمری میکند تا به کهولت میرسد که بین جوانی و پیری است که فرمود: ﴿وَ یُکَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً﴾ که این هم یک علم غیبِ دیگری است که به وسیله فرشتگان ذات اقدس الهی به مریم (سلام الله علیها) عطا کرده است.
ذکر خاص بودن تورات و انجیل
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ﴾ این تورات و انجیل میتواند از باب ذکر خاص بعد از عام باشد؛ نظیر ﴿حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى﴾ ؛ اما آن نعمتهایی را که مربوط به معجزات فعلی است و میشمارد عبارت از این است که اصل تکلّم معجزه بود و تایید روح¬القدس بود و فراگیری کتاب و حکمت و تورات و انجیل به وسیله ذات اقدس الهی معجزات علمی است و مانند آن که اینها تاییدات غیبی است؛ اما تاییدات دیگر این است که فرمود: ﴿وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی﴾؛ یعنی شما از گِل به صورت یک پرنده درمیآورید و بعد در آن هیئت میدمید و آن هم پرنده میشود که همه اینها به اذن خداست.
سه تا کار است: یکی اینکه از گِل به صورت پرنده درمیآورید: ﴿وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾؛ یعنی هیئتی به این گِل میدهید که شبیه هیئت پرندهها است و بعد در این هیئت ساختهات نه هیئت طیر، میدمی به اذن خدا، آنگاه این طیر روح پیدا میکند و طائر میشود و میپرد به اذن خدا. ﴿وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ یعنی مثل هیئت طیر، ﴿فَتَنْفُخُ فیها﴾ که این ضمیر فیها به هیئت طیر برنمیگردد بلکه به آن کاف برمیگردد؛ یعنی به آن کافی که به معنای مثل است: ﴿إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ﴾ هیئةً مثل هیئت طیر، آن وقت ﴿فَتَنْفُخُ فیها﴾ یعنی در آن هیئت اولا که مِثل است نه هیئت ثانی که مُمثِّل است، ﴿فَتَنْفُخُ فیها﴾ و این ضمیرِ فیها به آن کاف برمیگردد، برای اینکه کاف در اینجا معنای اسم را دارد؛ یعنی اذ تخلق هیئةً مشابهةً لهیئة الطیر که این ضمیر {فیها} به آن هیئت اوّل برمیگردد نه هیئت دوم؛ چون هیئت دوم که ساخته عیسای مسیح نبود و مخلوق او نبود و عیسای مسیح هم در آن هیئت نمیدمید. ﴿فَتَنْفُخُ فیها﴾؛ یعنی در آن هیئت اوّل که مماثل است نه هیئت دوم که ممثَّل است؛ ﴿فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ﴾ آن هیئت اوّل یعنی گِلی که به صورت هیئت طیر درآوردی، {فتکون} یعنی فتصیر {طَیْرًا بِإِذْنی}.
نظر مرحوم ملا علی حکیم درباره کیفیت نفخ روح توسط عیسی
مطلب مهم این است که بعضی از حکما با توجه به آیه سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< این چنین فرمودند که کار عیسای مسیح (سلام الله علیه) تا بخشِ نفخِ روحش کار عادی بود؛ ولی از آن به بعد که این نفخ شده است و این حیوان پرید و زنده شد این باذن الله است، برای اینکه در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< آیه 49 این چنین دارد: ﴿وَ رَسُولاً إِلى بَنی إِسْرائیلَ أَنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ که این آیت هم نظیر آن نعمت، جنس مراد است و فرد نیست، برای اینکه آیات زیادی اینجا ذکر شده است. ﴿أَنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ که آن آیت یکی پس از دیگری شمرده میشود. ﴿أَنّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللّهِ﴾ که اینجا یکون ضمیر مذکر است و آنجا که محل بحث بود ضمیر مؤنث.
﴿فَأَنْفُخُ فیهِ﴾ ملاحظه بفرمایید که این ضمیر، ضمیرِ مذکر است و فیه به همان کاف برمیگردد و اگر به هیئت برمیگشت گذشته از اینکه هیئت ممثَّل است و وجود مبارک عیسی که بر هیئت طیر نمیدمید؛ یعنی در هیئت کبوتر یا در هیئت مرغ که نمیدمید، بلکه در آن گِلی که به صورت هیئت طیر درآورد میدمید، لذا این ضمیرها به آن هیئت طیر برنمیگردد بلکه به آن کاف برمیگردد و گاهی مذکر آورده میشود؛ مثل آیه سوره >آل عمران< که میفرماید: ﴿فَأَنْفُخُ فیهِ﴾ یعنی در آن مثل و هیئت طیر میدمد و گاهی هم از آن جهت که منظور از آن کاف هیئت است ضمیر مؤنث ذکر میشود.
مهم این است که این چنین برداشت کردند که از گِل به صورت هیئت طیر درآوردن و دمیدن اینها کار عادی نیست؛ اما فیکون طیراً غیر عادی است لذا باذن الله اینجا ذکر شده است، در حالی که به قرینه آیات محل بحثِ سوره >مائده< معلوم میشود که اینها از باب تنازع استغ این {باذن الله} هم میتواند مفعول واسطه باشد برای اَخلُقُ، هم میتواند برای انفخ و هم برای یکون؛ یعنی این چنین خواهد شد که >أَنّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بإِذْنِ اللّهِ فَأَنْفُخُ فیهِ< باذن الله، فیکون طیراً باذن الله< اگر دیگری خلق کند یعنی از گِل یک هیئتی به صورت پرنده دربیاورد و بدمد که زنده نمیشود! با دست عیسای مسیح (سلام الله علیه) باید به صورت هیئت طیر دربیاید و با دهان مطهر عیسای مسیح باید دمیده بشود تا اینکه این به اذن خدا پرواز کند.
بنابراین این از باب تنازع در حقیقت متعلق به هر سه است، چه اینکه در جریان حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) هم همینطور است؛ ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) که این چهار حیوان را گرفت و کُشت و اجزای اینها را با هم مخلوط کرد و روی کوهها گذاشت، اگر دیگری این کار را میکرد و بعد به اسم آنها را میخواند که زنده نمیشدند یا اگر ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) این کار را میکرد و دیگری آنها را میخواند باز زنده نمیشدند، بلکه باید ابراهیم خلیل بخواند: ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیًا﴾ ؛ با خواندن ابراهیم خلیل اینها زنده میشود، چون اذن به خصوص ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) داده شد.
این نشان میدهد که تمام مقاطع به اذن خداست و این چنین نیست که یک اذن باشد برای همه یا یک اذن باشد برای خصوصِ اخیر، اینطور نیست. فرمود که دمیدن هم به اذن خداست، پر کشیدن آن پرنده هم به اذن خداست. اگر خدا اذن بدهد نفخِ تو مظهر ﴿و نفخت فیه من روحی﴾ میشود و اگر خدا اذن بدهد او هم زنده میشود مانند سایر پرندهها که زنده شدند. پس اذن به هر دو میخورد، چه اینکه در آیه محل بحث یعنی آیه 110 سوره >مائده< این چنین فرمود: ﴿وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنی﴾.
نقش اساسی خدا در درمان فرد نابینا و ابرص
مطلب دیگر آن است که ﴿وَ تُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ بِإِذْنی﴾؛ اگر بخواهی اکمَه و اَبرَص را درمان کنی؛ یعنی کور مادرزاد را در قبال اَعمی که اَعمی مطلق است؛ ولی اَکمَه برای کسی است که وُلِد اعمی؛ کسی که نابینا به دنیا میآید. فرمود که اگر بخواهی اکمه و ابرص را درمان کنی این به اذن خداست و اگر تو درمان میکنی به اذن خدا است. دارو را چه کسی مؤثر قرار داد؟ با اذن خدا دارو اثر میکند و هیچ موجودی در هیچ شیئی اثر نمیکند مگر به عنایت الهی و اوست که مسبب اسباب است و با نظم این کارها را انجام میدهد.
﴿وَ تُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ بِإِذْنی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی﴾؛ اخراج موتی یعنی مردهها را از قبر بیرون آوردن که کنایه از احیای موتی است. گاهی ذات اقدس الهی درباره خودش دارد که خداوند {یحیی و یمیت} است و عدهای را از قبر زنده میکند و گاهی هم نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ >طه< آمده است درباره کار خودش هم تعبیر به اخراج میکند؛ آیه 55 سوره >طه< این است که ﴿مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى﴾ که ﴿مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى﴾ یعنی بار دیگر ما شما را زنده میکنیم، پس اینکه فرمود ما شما از خاک خارج میکنیم یعنی زنده میکنیم. مشابه همین تعبیر را به عیسای مسیح (سلام الله علیه) آموخت و فرمود: ﴿وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی﴾ و این هم نشانه آن است که اینها از جهت والایی از اعجاز برخوردار بودند که دیگر سخن از مفرد نیست، بلکه سخن از جمع محلّی به الف و لام است؛ یعنی خیلی از مردهها را به اذن خدا میتوانی زنده کنی و این چنین است که ﴿وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی﴾. حالا در تاریخ و در روایات هم است که وجود مبارک مسیح (سلام الله علیه) این قدرت را اِعمال کرده است و بعضی از مردهها را زنده کرد که آنها تا بیست سال هم زنده بودند و بعد مردند .
اینکه فرمود: ﴿وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنی﴾ نشان میدهد که خَلق ابتدایی یا خَلق مجدد به عنایت الهی به عیسای مسیح (سلام الله علیه) داده شد. در اینگونه از آیات برای اینکه کسی خیال نکند که این کار به دست خود مسیح است آن وقت پشت سر هم کلمه {باذنی} را ذکر میکند تا کسی خیال نکند ولو یک لحظه که مثلاً عیسای مسیح (سلام الله علیه) خالق است! فرمود که تو همه این کارها را به اذن من انجام میدهی. همان طوری که ملائکه به اذن خدا این کارها را انجام میدهند انسان کامل هم میتواند به اذن خدا این کارها را انجام بدهد.
بعضی از عنایتهای الهی که اِخبار به غیب باشد در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< آمده و در مائده نیامده در سوره آل عمران آیه 49 آل عمران وجود مبارک عیسی از خود یاد میکند که عیسای مسیح به دستور خدا به مردم میگوید ﴿أَنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ و آن آیه این است ﴿أَنّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللّهِ﴾. میبینید که در آنجا جمع بندی کرده و در آیه محل بحث سوره >مائده< کل واحد را از دیگری جدا کرده و در سوره >آل عمران< آیه 49 بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ أُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى﴾ آنگاه فرمود: ﴿بِإِذْنِ اللّهِ﴾؛ ولی در محل بحث یعنی سوره >مائده< اِحیای موتی را جداگانه ذکر کرد و فرمود باذن الله و آن اِبراء اَکمَه و اَبرَص را هم جداگانه ذکر کرد و فرمود باذن الله. این چنین نیست که گفته بشود: ﴿وَ أُبْرِىُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى﴾ که این {بِإِذْنِ اللّهِ} به خصوص احیی بخورد؛ آنجا هم از باب تنازع هم متعلق به {احیی} است و هم متعلق به {اُبری} است، این است که آنجا هم به همین سبک است.
در آیه 49 >آل عمران< یک معجزه دیگری را از مسیح (سلام الله علیه) نقل کرد و آن این است که فرمود: ﴿وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُمْ﴾ فرمود: آن غذاهایی که شما خوردید و آنچه که در خانهها دِخار کردید و ذخیره کردید همه را من به شما گزارش میدهم که این علم غیب است. اینجا دیگر باذن الله را ذکر نفرمود، برای اینکه همه این باذن الله را که قبلاً گفتند قرینه است بر مطلب (اولاً) و در صدر قضیه خداوند به عیسای مسیح (سلام الله علیه) فرمود که به آنها بگو که ﴿أَنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ (ثانیاً) که از همان اوّل فرمود که این نشانهای است از طرف ذات اقدس الهی. اگر نشانه¬ای از طرف خداست و به عنایت الهی است در هیچ جا اگر کلمه باذن هم نگفته بود معلوم بود که به اذن خداست؛ اما برای اینکه مبادا به ذهن کسی بیاید، برای اهمیت مطلب کلمه باذن الله بازگو شده است، چون در صدر قضیه گفت که من پیام آور خدایم و آیات الهی را دارم برای شما میگویم نه آیات خودم را؛ یعنی آنچه را که از من میبینید آیتِ الله است نه آیتِ من و این خدا را نشان میدهد. اگر گفت این آیت و علامت اوست معلوم میشود که به اذن اوست و اگر به اذن او نبود که به آیتِ من بود نه آیت او.
﴿أَنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ یعنی همه اینها نشانهای از خداست و هیچ کدام نشانه غیر خدا نیست؛ منتها برای اهمیت مطلب کلمه باذن الله ذکر شده است. پس اگر در ذیل آیه 49 در جریان اعلام غیبی که فرمود: ﴿وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ﴾ اینجا اگر کلمه باذن الله ذکر نشد ضرر ندارد، بعد هم فرمود: ﴿إِنَّ فی ذلِکَ َلآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾.
اگر در این جمله پایانی کلمه اذن الله را ذکر نکرد باز کلمه آیت را ذکر فرمود و اگر آیتِ حق باشد یعنی به اذن اوست و اگر او اذن ندهد و دیگری انجام بدهد که این آیت او نخواهد شد.
اینها معجزاتی بود که بدئاً وجود مبارک عیسای مسیح (سلام الله علیه) آوردند و اما عنایتهای دیگری که به عنوان تأیید روح القدس شامل حال عیسای مسیح شد این است که ﴿وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبینٌ﴾.
تبیین واژه < سحر مبین>
فرمود که به یاد این صحنه باش که وقتی تو آیات الهی را و معجزات را آوردی عدهای از همین یهودیها نه تنها نپذیرفتند و گفتند سِحر مبین است بلکه قصد توطئه هم داشتند، چون ﴿وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ﴾ یعنی من اینها را بازداشتم از اینکه به تو آسیب برسانند، معلوم میشود که آنها غیر از تکذیب توطئه هم داشتند. یک وقت است که میگوییم آنها نپذیرفتند و عناد ورزیدند که قصدِ رساندنِ شرّ را که نداشته باشند آنگاه چگونه میتوان گفت که ﴿وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ﴾؛ من اینها را از تو بازداشتم و شما را از گزند آنها محفوظ نگه داشتم؟ معلوم میشود که آنها گذشته از نظر مسایل اعتقادی که نپذیرفتند و گفتند که این سحر مبین است، در صدد توطئه بودند و توطئه اینها در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< قبلاً گذشت.
در آیه 54 سوره >آل عمران< این چنین است که ﴿وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ﴾؛ آنها قصد توطئه داشتند نقشهای داشتند و برای ایذای عیسی (سلام الله علیه)؛ ولی خدا بهترین نقشه کشنده است و بهترین کسی است که بین شیء و اسباب آن حائل قرار میدهد و مانند آن، از این جهت فرمود: ﴿وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ﴾ و منظور از این بینات یا همین آیاتی است که شمرده شده که الف و لام میشود عهد ذکری یا عهد ذهنی و مانند آن و یا بینات دیگر هم هست: ﴿إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ﴾ آنگاه ﴿فَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ﴾ از آن بنی اسرائیل که ایمان آوردند که جای ستایش و تقدیر است و آنها که کفر ورزیدند گفتند که این سحر مبین است.
از آیه بعد هم معلوم میشود که نه تنها گفتند که سحر مبین است، قصد مبارزه هم داشتند، برای اینکه از حواریین دارد پیمان میگیرد؛ فرمود: ﴿وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی قالُوا آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ﴾؛ خداوند به حواریون وحی فرستاد که ظاهراً همان الهام است، به حواریونِ عیسای مسیح که اصحاب خاص او بودند و جزو سابقین و مقربین درگاه عیسای مسیح بودند به آنها از راه الهام فهماند که شما باید با الله و به عیسای مسیح مجدداً پیمان ببندید که او را یاری کنید و دین مرا یاری کنید. ﴿وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی﴾ که این ایمانِ ابتدایی نیست، برای اینکه حواریون جزء سابقون و مقربین بودند و ایمان آورده بودند، معلوم میشود که یک توطئهای در کار بود و عدهای خواستند علیه عیسای مسیح (سلام الله علیه) قیام بکنند و ذات اقدس الهی به حواریین الهام فرمود که شما وفادار باشید و تجدید میثاق کنید و به الله و به رسول الله ایمان بیاورید و آنها هم گفتند: ﴿آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ﴾.
شاهد اینکه این مربوط به ایمان ابتدایی نیست بلکه ایمان به اخذ میثاق است آن است که در سورهٴ مبارکهٴ >آل عمران< آیه 52 این چنین فرمود: ﴿فَلَمّا أَحَسَّ عیسى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ﴾ که اَحَسَّ یعنی آنچه را که دشمنانِ دین در نهان و نهادشان داشتند کم کم علنی کردند و محسوس شده است که عیسی (سلام الله علیه) از آنها احساس خطر کرد؛ یعنی کار آنها از توطئههای ذهنی نزدیک به عمل خارجی و عین خارجی شد و دیگر محسوس شد.
مشابه این تعبیر در پایان سورهٴ مبارکهٴ >صف< هم است؛ در پایان سوره >صف< آیه 14 خدا به مسلمانها میفرماید: ای مسلمانها! مثل مسیحیها باشید و همانطوری که آنها در روز خطر عیسای مسیح را یاری کردند و قیام کردند شما هم این چنین باشید. حالا معلوم میشود که دین مسیح (سلام الله علیه) مانند ادیان آسمانی دیگر که در حقیقت یک دین بیش نیست که ﴿إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ﴾ ، آن هم دشمن دار بود و اهل جنگ و مبارزه بود. آیه 14 سوره >صف< این است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللّهِ کَما قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصاری إِلَى اللّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنی إِسْرائیلَ وَ کَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذینَ آمَنُوا عَلى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرینَ﴾ که اینها ظاهر و پیروز شدند.
بنابراین معلوم میشود که اساس مسیحیت این نیست که انسان هر ظلمی را تحمل کند و بگوید به من چه! او هم جنگ دارد چه اینکه صلح دارد، او هم مبارزه دارد چه اینکه مصالحه دارد و مانند آن.از این قرائنِ سوره >صف< و سوره >آل عمران< برمیآید که آنچه که در آیه سوره >مائده< محل بحث است که خداوند میفرماید: من به حواریین از راه الهام فهماندم که شما به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید، یعنی این میثاق قبلی را مجدد کنید و محکم کنید برای اینکه بیگانگان در صدد براندازی دیناند و شما باید حامی دین باشید.
«والحمدلله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است