display result search
منو
تفسیر آیات 87 و 88 سوره مائده

تفسیر آیات 87 و 88 سوره مائده

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 77 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 87 و 88 سوره مائده "
- دنیا در منظر حضرت امیرالمؤمنین
- بیان اقسام رهبانیت
- مورد مذمت قرار دادن انقطاع از خلق خدا در قرآن کریم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ وَ کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّبًا وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ﴾

بیان شأن نزول آیه
در شأن نزول این آیه نقل شد که عده‌ای از اصحاب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در خانهٴ عثمان بن مظعون دور هم جمع شدند و تصمیم به رهبانیت گرفتند؛ تصمیم گرفتند که شبها نخوابند و روزها روزه بگیرند، تصمیم گرفتند از بسیاری از غذاهای لذید پرهیز کنند و مانند آن. هر کدام به یک نحوی تعهد خاص داشتند و بعضی هم احیاناً فکر می‌کردند که از جامعه منزوی بشوند، خبر به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسید و وجود مبارک حضرت آمدند منزل عثمان بن مظعون و از همسرش سؤال کردند و همسرش نخواست اسرار شوهرش را فاش کند و از طرفی هم نخواست که با پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حق را در میان نگذارد. به حضرت عرض کرد که اگر این جریان را عثمان به عرض شما رساند درست بود چون عثمان بن مظعون تعهد کرد که مثلاً آنچه که سنت خدا و پیغمبر است در مسایل خانوادگی و نکاح آن را ترک کند. حضرت آنها را خواست و به صورت انتقادِ غیرمستقیم مردم را دعوت کرد در مسجد و سخنرانی کرد و فرمود: چرا عده‌ای این چنین می‌کنند؟ چرا یک عده حلال خدا را بر خود حرام می‌کنند ؟ آن گاه با نازل شدن این آیه و قرائت این آیه و تفسیر این آیه برای این گروه، اینها دست برداشتند و بعضی‌ها کم و بیش آن خلق و خوی زاهدانه زندگی کردن را حفظ کردند؛ ولی نوعاً دست برداشتند که این را در شأن نزول گفتند.
تبیین رهبانیت مورد مدح قرآن کریم
مطالبی که مربوط به آیهٴ قبل است و همچنین این آیه، چند تاست: اوّلاً رهبانیتی را که قرآن می‌ستاید یک رهبانیت محمود و ممدوحی است و به معنای انزوای از جامعه و انسانها نیست. توضیح مطلب این است که گاهی رهبانیت به عنوان یک مقام ایمانی مطرح است و گاهی به عنوان یک پیشه و حرفه و امثال و ذلک؛ آنجا که به صورت یک مقام ایمانی مطرح است آن است که انسان همهٴ احکام الهی را انجام می‌دهد؛ یعنی واجب مستحب را انجام می‌دهند و حرام و مکروه ترک می‌کنند؛ اما منشأ این امتثال اوامر و انتهای نواهی همان رَهبت و خوف از خداست. چنین شخصی راهب وصفی است و خائف است و همان است که «خوفا من النار» عبادت می‌کنند و این یک مقامی از مقامات ایمانی است؛ اما پیشه و حرفه و شغل و امثال و ذلک نیست، همهٴ دستورات را انجام می‌دهد منتها «خوفا من النار». اگر عده‌ای این احکام را انجام دادند برای ترس از آتش، اینها یک راهب ضعیف یا متوسطی‌اند و اگر این احکام را انجام دادند برای اینکه مبادا از لقای خدا محروم باشند، اینها یک راهب قوی و عالی‌اند و همان کسانی
هستند که خداوند دربارهٴ اینها می فرماید: ﴿وَ إِیّایَ فَارْهَبُونِ﴾ یا ﴿وَ اتَّقُونِ یا أُولِی اْلأَلْبابِ﴾ که اینها از خدا تقوا دارند، اینها راهب خدایند، حریم می‌گیرند و از خدا می‌ترسند نه از جهنم او و نه اینکه تقوای آنها برای نجات از جهنم است. یک وقت می‌فرماید: ﴿فَاتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ﴾ که اینها تقوای راهبان درجهٴ نازل است و تقوای خائفان است: ﴿فَاتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ﴾. یک وقت است که نه، برترین تقواست که فرمود: ﴿وَ اتَّقُونِ یا أُولِی اْلأَلْبابِ﴾ . رَهبت هم این چنین است که بعضی رهبتشان و هراسشان از جهنم است و بعضی رهبتشان و هراسشان از هجران لقای حق است. اینکه خدا فرمود ﴿وَ إِیّایَ فَارْهَبُونِ﴾ که رَهبت را امضا کرد و منحصر کرد دربارهٴ خودش چون کلمهٴ ایّا را مقدم آورد بر امر، این نشانه آن است که اگر کسی خوف هجران لقای حق داشته باشد تقریباً عالی‌ترین مرحلهٴ رَهبت را دارد؛ اما اینها مقام است و هیچ کدام پیشه و حرفه و امثال و ذلک نیست. یک وقت است که کسی این را شغل خود قرار می‌دهد و از جامعه جدا می‌شود، چنین کاری محمود و ممدوح نیست اصلاً و قرآن هم که رهبانیت را ستود و وجود رهبانها را پسندیده دانست، برای آن است که اینها در متن جامعه هستند و مردم را هدایت می‌کنند و در اثر اینکه اُسوهٴ مردم-اند در متن زندگی مردم¬اند، آن مردم نسبت به مؤمنین و مسلمانها محبت و مودتی دارند. قرآن کریم که فرمود: ﴿وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنّا نَصاری﴾ چند دلیل ذکر کرد: یکی اینکه ﴿ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسینَ﴾؛ قِسّیسین که جمع قس است به معنای کشیش، آن عالِمِ دینی و محقق دینی است که مسایل و معارف دین را برای آنها روشن می‌کند و نقشی دارد در ایمان آنها از راه علم: ﴿ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسینَ وَ رُهْبانًا﴾ . چون راهبان در بین اینها هستند اینها نسبت به مسلمانها علاقه دارند و اگر راهب کسی بود که در دِیر می‌نشست، در صومعه‌ها به سر می‌برد و ارتباطی با جامعه نداشت حضور و غیاب او یکسان بود و نمی‌توانست نقش تربیتی در جامعه داشته باشد. قرآن آن رهبانها و راهبانی را می‌ستاید که از دنیا منزوی باشند نه از خلق خدا و نه از جامعه؛ از جامعه جدا شدن کار آسانی است اما از دنیا فاصله گرفتن کار سختی است. انسان برای اینکه مشکلات جامعه را تحمل نکند و بی‌مسئولیت زندگی کند ممکن است در صومعه یا دیری بسر ببرد که یک کار آسانی است؛ ولی اگر بخواهد در متن جامعه باشد و همهٴ مسئولیتهای نِسبی را بپذیرد و از دنیا فاصله بگیرد هنر است. اِعتزال و رَهبت به معنای انقطاع از دنیا بسیار خوب است؛
مورد مذمت قرار دادن انقطاع از خلق خدا در قرآن کریم
اما انقطاع از خلق خدا و از جامعه چیز بدی است و سنت انبیاء و ائمه (علیهم السلام) اجتناب از دنیا بود نه اجتناب از خلق خدا. پس دیرنشینی و صومعه به سر بردن به معنای ترک مردم ممدوح نیست و قرآن هم این را نستود. آنگاه اگر کسی آن وظیفهٴ اساسی را انجام ندهد و بخواهد از جامعه جدا بشود، چنین کاری می‌شود بدعت؛ یعنی یک نوآوری مذموم.
دنیا اصولاً در خدمت هیچ کس نیست و خائن است، دنیا به معنای آب و هوا و زندگی و که نیست، اینها را می‌گویند طبیعت که آیات الهی‌اند. آسمان و زمین و دریا و صحرا که دنیا نیست، بلکه آیات الهی‌اند، مخلوقات الهی‌اند که خدا اینها را خلق کرد و زیبا هم خلق کرد. دنیا همین مقامات اعتباری است که من مقامم این است، این سِمَت مال من است، من اعلمم، من ازهدم، من فلان و فلانم و هر چه که به این برمی‌گرد که ﴿انا خیرٌ منه﴾ است که حرف شیطان است این می‌شود دنیا. اگر کسی گفت که من از او بهترم پیام شیطان را دارد می‌آورد، برای اینکه یا دروغ می‌گوید و یا اگر راست است نباید بگوید؛ اگر بهتر نیست که می‌شود دروغ و اگر هم واقعاً بهتر است او وظیفه‌اش این است که تواضع کند و نباید ادعا کند. همین که سخن رسید به این که من از او بالاترم یا من از او بهترم این می‌شود دنیا. زمین که بد نیست، آسمان هم که بد نیست و این زندگی که به عنوان حیات دنیاست این را وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) خیلی خوب معرفی کرد و فرمود که مَتجَر اولیای خداست و اولیای الهی هر کسی به هر جایی رسیده است در همین زندگی رسیده است.
دنیا در منظر حضرت امیرالمؤمنین
در بیانات نورانی حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) آمده است که شما که دارید دنیا را مذمت می‌کنید ـ چون شنید که کسی دارد دنیا را مذمت می‌کند ـ فرمود: دنیا چه کاری کرده است که تو را داری مذمت می‌کنی؟ کجا خیانت کرده؟ کجا دروغ گفته؟ کجا فریب داده؟ او تمام زشتیها و زیباییها را عَلَن به شما نشان داده است؛ او اگر مدرسه را نشان داده و اگر مراکز درمانی را نشان داده، گورستان را هم به شما نشان داده و هر روز می‌بنید که یک عده از جایی به جایی به عنوان تشییع جنازه دارند حرکت می‌کنند، هر روز هم یک عده بیمار می‌شوند و هر روز هم یک عده می‌میرند و یک عده هم سالم می‌شوند. دنیا چیزی را مخفی نکرده است؛ عزل و نصبها هم که الی ماشاءالله است که هر روز یک عده می‌آیند و یک عده می‌روند. دنیا چیزی را مکتوم نکرده و دروغ نگفته است. فرمود که تو مغرور شدی ، او که تو را مغرور نکرد، فریب نداد و غِشّ در معامله نکرد. یک وقت است که کسی غِشّ در معامله می‌کند؛ یعنی کالاهای خوب را رو می‌گذارد و کالاهای بد را زیر که این غِشّ در معامله است یا در شیر آب ‌می‌ریزد و مانند آن، حالا یا ممزوج یا مخلوط؛ ولی اگر کسی دو طَبَق دارد: یکی میوه‌های فاسد و یکی میوه‌های سالم، این که دیگر غِشّ نیست. دو کار در دنیا است: یکی مرگ است و مرض است و فقر است و فلاکت است و آبروریزی است و عزل است و امثال ذلک که آنها را کاملاً نشان می‌دهد، یکی هم سلامت است و صحت است و رفاه است که آنها را هم کاملاً نشان می‌دهد؛ تحولاتِ آن گروه به این گروه و این گروه به آ‌ن گروه هم است که این را هم نشان می‌دهد. چهار کار است و هر چهار کار را هم خوب نشان می‌دهد: یک عده در زحمت‌اند و یک عده در رفاهند، آنها که در زحمتند برمی‌گردند و مرفه می‌شوند، آنها که مرفه‌اند برمی‌گردند و در زحمت می‌شوند که هر چهارتا را عَلَن دارد نشان می‌دهد و چیزی را کتمان نکرده است، چیزی که راست می‌گوید که دنیا نیست. آنی که «حبُّ الدّنیا رأسُ کل خطیئة» است همین عناوین اعتباری است و اصل کلی دنیا به این حرف شیطان برمی‌گردد که ﴿انا خیر منه﴾ ؛ اگر به این برگشت می‌شود دنیا؛ اما «هو خیر منی» یا «لست ادری» دیگر دنیا نیست. به ما هم گفتند که به هرکه برخورد کردی اگر از تو کوچکتر است بگو او از من بهتر است، برای اینکه سن او کمتر است و گناهانش کمتر است و من سنم بیشتر است و گناهانم بیشتر است، اگر سن او از تو بیشتر است بگو اطاعات او بیشتر است و من اطاعاتم کمتر از اوست، پس او از من بهتر است، اگر همسن توست بگو: «لست ادری» که از اطاعات او باخبرم و از معاصی او بی‌خبرم و از معاصی خودم باخبرم . چنین حرفی حرف الهی است و اگر برگشت به آن سَمت که انسان زشتیهای خود را فراموش بکند و خوبی‌های خود را همیشه تابلو بکند و ببیند، این می‌شود دنیا که ترک این دنیا کار دشواری است. وجود مبارک حضرت امیر فرمود که «انا کابُّ الدّنیا لِوَجهِها» ؛ منم که دنیا را زیر و رو کردم، مُنکَبّ کردم، آن را وارونه کردم، آن را در کُشتی به زمین زدم و پشتش را به خاک مالیدم. ترک دنیا کار انبیاء و اولیاءست و ترک خَلق خدا چیز بسیار بدیست و کار آسانی هم است. خلوت از ناس به این معناست که انسان ﴿إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحًا طَویلاً﴾ است، پس ﴿إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا وَ أَقْوَمُ قیلاً﴾ است که از مردم در نماز شب فاصله می‌گیری که شبها فراغتِ خوبی است برای جداییِ از خَلق خدا؛ اما چون ﴿إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحًا طَویلاً﴾ است، آنگاه ﴿وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ﴾ می شود یا ﴿إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا وَ أَقْوَمُ قیلاً﴾ می شود که این انقطاعِ از خَلق خدا است، در بین مردم است و رنگی از مردم هم نمی‌گیرد. اگر جامعه آلوده است او رنگ جامعه را نمی‌گیرد؛ اما از جامعه جدا شدن و منزوی شدن این دستور نیست و کار آسانی هم است.
بیان اقسام رهبانیت
بنابراین رهبانیت دو قسم خواهد بود:
الف: وصف و مقام
یک وقت وصف و مقام است؛ مثل کسی که همه احکام را انجام می‌دهد اما «راهبا من النار و خائف من النار» و ﴿فَاتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ﴾ است که این خوب است و بهشت می‌رود و اکثریت ما آرزو می‌کنیم که در همین حد باشیم. حرفهای برجسته زدن خیلی آسان است؛ اما به آن مقام عمل کردن دشوار است. مقام اُوحَدِیِّ از انسانها این است که همه احکام را انجام می‌دهند براساس ﴿وَ إِیّایَ فَارْهَبُونِ﴾ و ﴿اِیّایَ فَاتَّقُونِ﴾ نه ﴿فَاتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ﴾ . این همان است که می‌فرماید: «هَبنی صبرتُ علی حَرِّ نارک فکیف أصبِرُ عن النظر الی کَرامتک» ؛ او راهب است در اوجِ مقام ایمانی. اینها وصف است و مقام است و کاملاً مطلوب؛ هم اوّلیش خوب است و هم دومی و بینهما مراتب؛
ب: پیشه و فن
اما یک وقت پیشه است که انسان راهب پیشه است؛ او می‌خواهد از جامعه جدا بشود که چنین چیزی در اسلام نیست، فرمود: «لا رهبانیةَ فی الاسلام » و فرمود: جبهه رفتن رهبانیت است. در ذیل آیات مربوط به رهبانیت نصوصی است که می‌فرماید: «انّ سیاحةَ امتی الصّیام و رهبانیّتُهم الجهاد» .
ما مشکلمان این است که یا کار نمی‌کنیم یا کار را با پسوند و پیشوند انجام می‌دهیم. ما می‌خواهیم مشهور بشویم، مشاهدهٴ بنام باشیم، کار می‌کنیم تا به نام ما باشد، بسم الله و بسمی باشد. این اصل در خاطر شریف شما باشد که اگر کسی در قیامت گفت: <لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ> یقیناً بهشت می‌رود؛ اما گفتن چنین کاری در آن روز سخت است و خیلی از ماها یادمان می‌رود. می‌بینید که در تلقین و در هنگام تلقین این که کار لغوی نیست ـ معاذالله ـ در تلقین که می‌گویند بدان که خدا واحد است، بدان مرگ حق است، بدان قیامت حق است برای این است که کسی یادش نیست و این تعلیم است در حقیقت و تنها برای پند و اندرز حاضران که نیست. آنجا که کسی نیست تلقین مستحب است یا نه؟ بازهم مستحب است. انسان حال عادی را می‌گذراند و دفعتاً می‌بیند که اوضاع عوض شد و یک وضع دیگری است و یک عدهٴ دیگری می‌‌آیند و یک عدهٴ دیگری می‌روند، یک عده را دارند عذاب می‌کنند و یک عده را دارند به بوستانی می‌برند که اصلاً نمی‌فهمد چه شد؟ بعدها می‌فهمد که مُرد. خیلی‌ها اوایل نمی‌فهمند که مُردند و اوضاع را می‌بینید که عوض شد. جریان قیامت صغرا دفعتاً ظهور می‌کند برای یک عده و اینها را مبهوت می‌کند که می‌بیند آنهایی که این می‌شناخت اینها نیستند و کنارش نیستند، کسانی اطرافش هستند که او نمی‌شناسد و ناشناسند، یک عده را هم می‌زنند و یک عده را هم نوازش می‌کنند که اصلاً نمی‌فهمد چه شد؟ بعد از مدتی تازه می‌فهمد که مُرده و منتقل شده از یک عالمی به عالم دیگر، لذا به این مُرده معارف را می‌فهمانند، البته بعضی‌ها هستند که می‌فهمند منتقل شدند و مُردند و می‌دانند که الان در چه حالتی هستند. اینها که بدون نان و نام دین خدا را حفظ می‌کنند و انجام می‌دهند و عمل می‌کنند و منتشر می‌کنند کاملاً در قبر می‌توانند بگویند: <لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ> و همچنین شهادت به رسالت و همچنین شهادت به ولایت بدهند.
خیلی راه دارد که آدم کار بکند بی‌داعیه؛ نشانه‌اش مسئلهٴ جبهه است که بسیاری از این عزیزان در جبهه کار کردند و وقتی پشت جبهه آمدند کسی او را نمی‌شناخت؛ اما آنی که می‌خواستند تابلو به نام او باشد یا یادواره به نام او باشد مشکل دارد؛ مثلاً شما در بعضی از این منطقه‌ها که تشریف ببرید می‌بینید که برای سربازان گمنام لوحی گذاشتند و یک منطقه‌ای است برای سربازان گمنام که با ذوق خوب برای اینها لوح گذاشتند و یک طرف این لوح نوشتند گمنام و در مقابلش نوشتند: آشنا، فرزند روح الله، تولد 22 بهمن، شهادت یوم الله که این یک واقعیتی است که اینها فرزند امام¬اند، فرزند روح الله‌اند، روز 22بهمن به دنیا آمدند و یوم الله هم شهید شدند. ما اگر بخواهیم این راه را پشت جبهه انجام بدهیم می‌شود اما سخت است و سخت است که ما اینها را انجام نمی‌د‌هیم و آن را که آسان است انجام می‌دهیم.

درباره ریاضت شرعی و غیر شرعی از نظر علامه
یک بیان نورانی سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبائی دارند و می‌فرماید: آنکه دفعتاً کار بعضی از مَراتضهٴ هند را می‌کند که خود را عقیم می‌کند و مانند آن، او می‌خواهد یک ریاضتی بکشد آسان و یا چشم خودش را کور می‌کند که می‌خواهد یک ریاضتی بکشد که آسان باشد، برای اینکه به هرتقدیر یک روز، دو روز یا یک ماه، دو ماه در زحمت است؛ اما ریاضت شرعی آن است که تا زنده است انسان باید مواظب باشد که زحمت است و تا زنده است باید مواظب نفس خود باشد که این زحمت دارد. او برای اینکه این رنج طولانی را تحمل نکند رنج یک ماهه را بر خود تحمیل می‌کند، لذا فرمودند که اینها که ریاضتهای غیرشرعی دارند می‌خواهند به آسانی بهشت بروند و به آسانی بهشت رفتن راه نیست بلکه با دشواری بهشت رفتن هنر است که ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ فی کَبَدٍ﴾ ؛ کسی انسان را خلق کرده قَسَم خورده است و این لام، لام قَسَم است؛ خدا فرمود: قَسَم یاد می‌کنم ـ حالا با خودش یا هر کس ـ که من انسان را در مکابَدَه و رنج خلق کردم، حالا این می‌خواهد بی‌رنج به بهشت برود. بنابراین اگر رهبانیت به معنای پیشه باشد که انسان از خَلق خدا جدا باشد، چنین چیزی عقلاً و نقلاً مذموم است و اگر بخواهد از دنیا فاصله بگیرد، عقلاً و نقلاً ممدوح است. آن مهم است نه اینکه از جامعه جدا بشود وگرنه امر به معروف و نهی از منکر و امثال ذلک عمل نخواهد شد و این آیه‌‌ای هم که رهبانیت را می‌ستاید ـ مثل قِسّیسین ـ برای آن است که الگوی زهد برای مردم مسیحی‌اند. اگر کسی در بیابان زندگی کند در خرید و فروش غِش نمی‌کند، کم نمی‌دهد، احتکار نمی‌کند، گران‌فروشی ندارد، دروغ نمی‌گوید، بدرفتاری نمی‌کند، همسایه آزاری نمی‌کند که اینها کارهای منفی است، او که اُسوه و الگو نیست، بلکه کسی که راهبانه بین مردم زندگی می‌کند او می‌تواند معلم باشد.
معمولاً آنهایی که تحصیل کرده و عالِم و زحمت کشیده‌اند و در کارهای نظری تلاش کردند از آنها به عنوان کشیش یاد می‌کنند و می‌گویند قِسّیس و قسیسین و آنها که به زهد و تهذیب باطن و از این راه می‌روند، گرچه بی‌اعتنا نیستند و عِلم نِسبی هم دارند اما اهتمام آنها در تهذیب نفس و وارستگی‌ها است که از این راه معارف را بفهمند و اُسوه باشند، به اینها می‌گویند راهب. آنچه را که باید انجام بدهد انجام می‌دهد و آنچه را باید بفهمد انجام می‌دهد؛ منتها آنچنان که باید مشکل علمی دیگران را حل کند آنطور نیست؛ ولی مشکل عملیِ خود را حل می‌کند و می‌داند که چه بد است و چه خوب است و خوب را هم انجام می‌دهد. الآن یک کاسب ممکن است راهب باشد؛ یعنی امین است، خیانت نمی‌کند، دروغ نمی‌گوید، احتکار نمی‌کند و از لذتها هم تا حدودی پرهیز می‌کند و در متن جامعه است؛ یک بنا، یک بزار و یک رزاز هم می‌توانند راهب باشند. هر کسی در متن کارش می‌تواند راهب باشد. بنابراین دلیلی هم که قرآن کریم ذکر می‌کند و می‌فرماید که چون اینها دارای قسیس‌اند و چون اینها دارای رهبان‌اند و ﴿وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ *وَ إِذا سَمِعُوا﴾ ، معلوم می‌شود که هر کدام از این علل چهارگانه ولو در طول هم نقش تعیین کننده دارند در اینکه چطور مسیحی‌ها به مؤمنین نزدیک¬اند؟ پس راهب پیشه بودن به این معنا که انسان از خَلق خدا جدا بشود این را اسلام امضا نکرده؛ اما راهب پیشه بودن یعنی از دنیا فاصله گرفتن را کاملاً ترغیب کرده است. در چنین فضایی آیه نازل شده است که شما حلال خدا را بر خود تحریم نکنید و یک زندگی معقول و متوسط داشته باشید: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ﴾ که این تعلیق حکم بر وصف است آن هم با دو وصف که سببِ حکم باشد. فرمود که این چیزهایی که شما بر خودتان حرام کردید هم حلال¬اند و هم طَیِّب، هم بازند و روان برای شما از طرف خدا و هم پاک و تمیز و پاکیزه‌اند. اگر طیبات‌اند و حلال چرا حرام کردید؟ افراط نکنید، تفریط چرا؟ ﴿لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا﴾؛ تعدی نکنید؛ ذات اقدس اله برای شما اینها را حلال کرده شما چرا تحریم می‌کنید؟ اینها را طَیّب دانسته چرا شما این را خبیث می‌دانید از نظر عمل؟ شما که بدعت نگذاشتید که حلال خدا را حرام بکنید و بدعت گذاشته باشید، بلکه عملاً از اینها پرهیز کردید، چرا بر خودتان فشار آوردید؟ ﴿اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾؛ خداوند کسانی را که از حدود او تعدی می‌کنند دوست ندارد.
معنای تعدی
تعدی گاهی به این است که انسان از حلال می‌گذرد به حرام که این را در موارد دیگر فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ﴾ حکمش چیست؟ آن معصیت است و انسان معصیت‌کار از حدود الهی تعدی می‌کند، یک وقت است که زیر سقف حلال و طَیّب زندگی می‌کند که این هم تعدی است. گاهی تعدی به این است که انسان از مرز حلال بگذرد و یک وقت است که زیر سقف حلال باشد که هر دو تعدی است؛ مثل اینکه گاهی انسان تعدی می‌کند یعنی معصیت می‌کند و یک وقت است که تعدی می‌کند و ادب مناجات را رعایت نمی‌کند؛ مثلاً ذات اقدس الهی به بندگانش دستور می‌دهد که شما اهل مناجات و دعا و نیایش باشید ﴿دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ ؛ می‌خواهی با خدا زمزمه کنی، یا حرف نزن و فقط با دل با او حرف بزن و یا اگر می‌خواهی حرف بزنی آرامک ﴿وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ﴾ که بدون حرف باشد و اگر خواستی حرفی بزنی و بگویی یا الله که﴿وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ و داد بکشی این اعتداء در دعاست، چه برسد که بلندگو بگذاری و مزاحم همه باشی! اینکه دعا نیست، بلکه دعا یا خاموش بودن و خروشیدن قلبی است یا آهسته ناله کشیدن است همین: ﴿وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ﴾ که حرف نزن و اگر خواستی حرف بزنی ﴿وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ و اگر می‌خواهی فریاد بکشی این می‌شود اعتداء. برای چه فریاد می‌کشی؟ او که اقرب است به ما ﴿مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ﴾ ! می‌خواهی خودت را راضی کنی یا او را بشنوانی؟ او که «اسمعَ السّامعین» است! می‌خواهی مزاحم دیگران باشی؟ این که اعتداء است و از دو جهت مشکل دارد: یکی ادب محضر پیغمبر ذات اقدس الهی رعایت نشد و یکی اینکه حقوق دیگران رعایت نشد. به هر تقدیر فرمود: ﴿وَ کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً﴾؛ گاهی نهی می‌کند از تحریم و گاهی امر می‌کند به خوردن که این امر عقیب حظر است و مفید وجوب نیست؛ یعنی آن نهی در آنجایی که شما بر خودتان تحریم کردید آن توهّم حظر برطرف می‌شود با این امر. منظور از این عفو یا خوردن است و یا مطلق تصرف است که ﴿لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ﴾ و ظاهراً دومی است، چون آنها فکر کردند که روی فرش نرم نخوابند، شبها استراحت نکنند، نکاح نکنند و مانند آن که این اکل ظاهراً مطلق تصرف است، فرمود: ﴿وَ کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیِّبًا﴾. در آیهٴ قبل دو وصف بود و در آیهٴ بعد سه وصف است که اینها مشعر به علیت است، فرمود: ﴿وَ کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ﴾ (این یک)، چون الله به شما روزی داد، ﴿حَلالاً﴾ (دو)، ﴿طَیِّبًا﴾ (سه). اگر رزق الله است، اگر حلال است و اگر طَیّب است چرا بر خودتان تحریم کردید؟ ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ﴾؛ شمایی که به خدا ایمان دارید تقوا پیشه کنید و پیش خودتان قانون وضع نکنید. پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود که ببینید من چطور زندگی می‌کنم؟ در بین مردم همین غذاهای عادی را می‌خورم؛ منتها گفتند که شبانه روز دوبار غذا بخورید نه سه بار و یک قدری کمتر بخورید و سیر نشوید که یک حد معتدلی دارد؛ اما حالا بیایید کلاً متحجرانه زندگی کنید و زن و بچه را هم به زحمت بیاندازید این نباشد. اگر هنر داری از دنیا پرهیز کن! شما ببینید بزرگان و طلاب و فضلایی که در مدتی که در حوزه‌های علمیه بودند گذشته از این درس و بحث سعی کردند که وارسته بشوند و هر جا رفتند ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ﴾ بودند چه شهر و چه روستا، چه نهادها و چه در ارگانها و چه در بین مردم ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ﴾ بودند و منشأ خیر و برکت بودند و دهها یا صدها نفر از نورانیت اینها، از علم اینها و از تقوای اینها استفاده کردند؛ اما اگر کسی یک مقدار اینجا درس خواند و خود را نساخت، هر جا رفت یا برگشت یا مشکل و فتنه‌ای در آنجا به بار آورد. این است که آنکه بخواهد نور بشود باید از دنیا بپرهیزد نه از خَلق خدا و اگر کسی در دنیا طوری بود که ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ﴾ بود در قیامت هم می¬گوید: ﴿رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا﴾ که از خدا می‌خواهد خدایا! نور ما را تتمیم بکن که ماهم به دیگران نور بدهیم، همان طور که در دنیا به دیگران نور می‌دادند. ‌
«و الحمدالله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:26

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی